Jump to ratings and reviews
Rate this book

صحرای محشر

Rate this book
عنوان: صحرای محشر؛ نویسنده: سیدمحمدعلی جمالزاده؛ مشخصات نشر: کانون معرفت، 1356، در 242 ص

First published January 1, 1947

36 people are currently reading
666 people want to read

About the author

محمدعلی جمال‌زاده

56 books344 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
221 (31%)
4 stars
216 (31%)
3 stars
160 (23%)
2 stars
68 (9%)
1 star
29 (4%)
Displaying 1 - 30 of 87 reviews
Profile Image for Sheyda Heydari Shovir.
146 reviews94 followers
August 8, 2015
افسوس كه هرچي اين مرد مينويسه من خوشم مياد. صحراي محشر هم چنان سروته و درامي نداره اما گزارش بامزه اي از اون دنياست.
Profile Image for Amir .
592 reviews38 followers
January 13, 2010
پارسال بود که بعد از کلی گشتن نسخه ی پی دی اف و پیدا نکردن بالاخره تصمیم گرفتم کتاب رو بخرم. اون موقع هنوز دانشجوی دانشگاه شیراز بودم. رفتم از دست فروشایی که جلوی ارگ کریم خانی بودم یه نسخه اش رو گرفتم. در کل اگه بخوام به کسی توصیه ش کنم به تنها کسی که توصیه ش نمی کنم کسایی هستن که رابطشون با خدا یه رابطه ی خیلی خشک و بی روح هستش. غیر از چنین دوستانی به همه ی دوستان توصیه ش میکنم. شوخی های صمیمانه ای در مورد اون دنیا داره
Profile Image for Mahdi Lotfi.
447 reviews134 followers
August 30, 2017
درباره ی نویسنده
سید محمدعلی جمال‌زاده (۲۳ دی ۱۲۷۴ در اصفهان[۱][۲] - ۱۷ آبان ۱۳۷۶ در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی می‌دانند.
شاید امروز که بیش از شصت سال از نوشتن این کتاب می گذرد مردم امروز بنا به تجربیاتی که پشت سر گذاشته اند روشن تر و آگاه تر از مردمان آن روزگار باشند و به نظر خواننده امروز این انتقادات چندان جسورانه نباشد اما توصیفات بسیار زیبا، نازک اندیشی ها، آیات و ضرب المثل ها و ابیات بجا و
طنز ظریف آن، کتاب را خواندنی کرده است
"صحرای محشر" داستانی از روز قیامت و شرح از قبر برخاستن مردگان و برپا شدن مقدمات محکمه عدل الهی و حاضر شدن افراد در برابر میزان سنجش اعمال و رسیدگی به احوال افراد است که در بستری از طنز ظریف به انتقاد از برخی افراد، عقاید، رفتار، خرافات و عوام فریبی ها می پردازد.
Profile Image for Negin.
54 reviews
July 20, 2023
صحرای محشر گزارشی است از روز قیامت و برخاستن از قبر و برپا شدن محاکمات الهی و حاضر شدن در برابر سنجش اعمال که در فضایی طنز به انتقاد از افراد، عقاید، خرافات و عوام فریبی ها می پردازد.
نویسنده تلاش کرده است که هم باور های مردم را به چالش بکشد و هم نظر خواننده را درباره روزگار ایران جلب کند.
ابتدای داستان، چارچوب خاصی ندارد و ما شاهد دیده ها و شنیده های راوی بی نام و نشانی را می خوانیم که از اتفاقات پراکنده صحبت می کند. ما همراه راوی، به تماشای حسابرسی مردم می نشینیم تا اینکه او از تماشای آن خسته می شود.
در ادامه او با گردش در بهشت و جهنم، به اتفاقات زیادی برخورد می کند اما راحتی را در جایی می بیند که آزاد باشد. او با شیطان که نزدیک ترین دوست خدا است آشنا می شود که از جالب ترین بخش های کتاب، همین قسمت است. گفتگو او با شیطان تامل بر انگیز و جالب است که در آخر به ابدیت و فنا اشاره دارد.
ابتدا شخصیت پردازی خاصی وجود ندارد اما هر چقدر که پیش می رود شخصیت پردازی ها بهتر می شوند و نویسنده تیپ های مختلفی از مردم را به دادگاه کشانده و به آنان خرده می گیرد.
نثر کتاب خواندنی است و تصویرسازی خیلی خوبی دارد که نویسنده ویژگی های دنیای امروز را در روز قیامت ترکیب کرده است که همین مورد باعث طنز خوبی برای خواننده شده است.
استفاده از لغات عربی و احادیثی که در داستان بود باعث باورپذیری خواننده می شد که بیشتر موضوع داستان قرار بگیرد و همین طور نمی توان مهارت و تسلط نویسنده را به این موضوع نادیده گرفت.
در پایان داستان، به ابدیت اشاره شده بود و نسبت به فصل های قبل نگاهی فلسفی داشت.
در کل این کتاب، کتابی خواندنی،جالب و با موضوعی جدید است که می تواند خواننده را با خود همراه کند.

"روی هم رفته میتوان گفت دمی میزدیم و غمی میخوردیم و تنها چیزی که از زندگانی می فهمیدیم این بود که آمدن و رفتنمان، آمدن و رفتنی بود بی مزه و بی جهت و پر دردسر"
Profile Image for Mina Dahmardeh.
11 reviews12 followers
July 17, 2010
شیخی به زني فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفت شیخا هرانچه گويي هستم / ايا تو هرانچه می نمايی هستی؟
Profile Image for JJ Khodadadi.
451 reviews129 followers
May 21, 2023
صحرای محشر یه کتاب محشر!!
کتاب خیام و آن دروغ دلاویز یه جورایی تم داستانی این کتاب رو داشت اما اینجاست که تفاوت نویسنده ها مشخص میشه و با اینکه کتاب خیام و آن دروغ دلاویز رو دوست نداشتم، عاشق کتاب صحرای محشر شدم.
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
April 16, 2008
محمدعلی جمالزاده
آثار جمالزاده در نثر فارسی و قصه نویسی را نه می شود با آثار بعداز او، و نه با آثار نویسندگان اروپایی همدوره اش در ابتدای قرن بیستم، مقایسه کرد. برای درک بهتر آثار جمالزاده و بدعت هایی که در نثر و قصه نویسی معاصر ما گذاشته باید آنها را با آثار نویسندگان ایرانی همدوره ی او، مثلن نوشته های کسانی چون "اعتمادالسلطنه"، "امین الدوله"، زین العابدین مراغه ای، میززا ملکم خان، آخوند زاده و میرزا آقا تبریزی، یا در نهایت با نثر میرزا حبیب اصفهانی در ترجمه ی "حاجی بابا" مقایسه کرد تا بدعت های او در قصه نویسی و ساده نویسی، و حد تاثیر گذاری اش بر داستان نویسی معاصر فارسی را بهتر دریافت. متاسفانه جمالزاده هم مثل بسیاری از نویسندگان ایرانی، داستان نویسی را از روی خواندن داستان های اروپایی فراگرفته و چندان به نقد و بررسی، به ویژه از نظر آکادمیک آشنا نبوده است. از همین رو با وجودی که آثارش از "پلات"ها و هسته های اصلی زیبایی برخوردار است، اما داستان و شخصیت های آن دچار نارسایی ها و کمبودهایی هستند که بعد از مدتی که از انتشار آنها می گذرد، جذابیت خود را از دست می دهند و از یادها می روند. عیبی که در کار اغلب داستان نویسان ما دیده می شود.
در مجموعه ی "یکی بود، یکی نبود"، غیر از "فارسی شکر است"، بقیه ی قصه ها هم از زمینه و هسته ی خوبی برخوردار اند. مثلن "رجل سیاسی" یا "دوستی خاله خرسه" و... نشانه های درک نویسنده از داستان کوتاه معمول زمانه در اروپا را با خود دارند. اما از آنجا که سابقه ی صد و چندین ساله ی داستان نویسی در غرب، هنوز به زبان فارسی راه نیافته بوده و جمالزاده اولین قدم های لرزان این کودک را برداشته، برای کسی که حتی چند داستان خوب خوانده باشد، اضافات و کمبودهای بی دلیل، بسیار دارند و ملال آور بنظر می رسند.
بعداز یکی بود، یکی نبود، تقریبن تمامی آثار جمالزاده با همان نثر و همان مضامین تا اوایل دهه ی چهل منتشر شده. "صحرای محشر"، "تلخ و شیرین"، "راه آب نامه"، "دارالمجانین"، "قصه قصه ها"، "کهنه و نو"، "آسمون و ریسمون"، "قنبرعلی" و... همه شامل روایاتی حکایت گونه اند که به زبانی متعلق به همان دوره نوشته شده اند. سر و ته یک کرباس در دو جلد که به یک خود زندگی نامه شبیه است، و همین طور کشکول جمالی در دو جلد، پر اند از شرح سنت ها و شکل و شمایل اتاق و خانه و کوچه و محله های قدیم اصفهان و تهران و... شرح بسیاری از سنت ها و اصطلاحات رایج میان مردم و... مجموعه ی آثار جمال زاده به همان "کشکول" می ماند، انبانی از اصطلاحات معمول در زبان و فرهنگ فارسی در دوران مشروطه تا انتهای دوران قاجار، پر از خاطرات کودکی و نوجوانی و بعضن یکی دو سفری که نویسنده بعدن در سال های رضاخانی و بعد از شهریور بیست به ایران داشته. از نظر آشنایی با برخی سنت های جاری در خانواده و کوچه و خیابان و بازار، آثار جمالزاده خواندنی ست.
Profile Image for Aria.
3 reviews
September 24, 2009
وقتی به آخر کتاب نزدیک شدم ، به زیان طنز و توصیف جمال زاده عوض شد و صحرای محشر تا حد یک کتاب فلسفی اوج گرفت ، فصلی که شیطان وارد داستان میشود کتاب از فضای پوپولیستی فصول اول به کلی خارج میشود و مفاهیمی از جمله ابدیت و فنا به شدت خواننده را به تفکر وا میدارد
Profile Image for Masih Reyhani.
281 reviews12 followers
January 27, 2022
اولین اثری بود که از جمال‌زاده می‌خواندم. طنز شیوایی در هر سطر نهفته است که مطالعه‌ی کتاب را لذت‌بخش می‌کند.
تنها چیزی که روند مطالعه را کمی کند می‌کند، استفاده از دستور زبان و رسم‌الخط قدیمی است که آن هم پس از مدتی کمتر به چشم می‌آید. 😊
Profile Image for J.J. Rodeo.
303 reviews71 followers
February 9, 2013
صحرای محشر، هجویه ای است از باورهای مردم ایران درباره روز قیامت. جمال زاده تلاش کرده در این کتاب، هم آن باورها را به چالش بکشد، هم خواننده را درباره روزگار ایران به اندیشه وادارد.
داستان اصلی، چفت و بست خوبی ندارد و ما، دیده ها و شنیده های راوی بی نام و نشانی را می خوانیم که رویدادهایی پراکنده را باز می گوید. او از گور بیرون آمده، صحرای محشر را می پیماید تا به همراه دیگر مردگان، به کاخ «عرش» می رسند و در آنجا برای رویارویی با پروردگار و رسیدگی به کارنامه زندگی شان، آماده می شوند. ما همراه راوی، به تماشای حسابرسی مردم می نشینیم تا این که او از تماشای آن خسته می شود. سپس با گروهی به سرپرستی یکی از فرشتگان، به گشت و گذار در بهشت و دوزخ می پردازد و در هما�� گردش، یکی از دوستان زندگی دنیای خود را می بیند. پس از آن گردش، با دوستش گوشه ای می نشیند و به شطرنج سرگرم می شود. هنگامی که فرشتگان سراغش می آیند تا او را برابر «میزان» حاضر کنند و نامه کردارش را به داوری بگذارند، از همراهی با آنان خودداری می کند و خود را به مردن می زند. پس از آن، با شیطان دیدار می کند و در می یابد که شیطان نزدیک ترین دوست خداست. شیطان با مهربانی، راوی را در جایی خوش آب و هوا رها می کند امّا پس از سال ها تنهایی، راوی از این جای خوش آب و هوا نیز دلزده می شود...
در آغاز کار، شخصیت ها خوب پرداخته نشده اند و جمال زاده، تیپ های مختلف مردم آن روزگار را به دادگاه کشانده و به آنان خرده گرفته است. با این همه، هر چه در کتاب جلوتر می رویم، شخصیت پردازی ها و داستان، بهتر می شوند.
برای نمونه، در پرده هفتم، داستانی می خوانیم که برگرفته از یکی از رباعی های خیام است: «شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی؛ هر لحظه به دام دگری پابستی. گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم، امّا تو چنان که می نمایی هستی؟». در این پرده، زنی روسپی با نام معصومه شیرازی، پس از بازگویی زندگانی پر رنج خود، از شیخی شکایت می کند که او را در زندگی دنیا تحقیر کرده است. خدا حق را به روسپی می دهد و او را به بهشت و شیخ را به دوزخ می فرستد. در پایان فصل نیز پس از گلایه از کفرگویی های خیام، او را می بخشد و به بهشت می فرستد.
فصل پایانی کتاب، بهترین بخش آن بود. شخصیت پردازی شیطان و رابطه او با راوی، بسیار دلنشین بود و به گمان من، شاید الهام بخش رمان ستودنی «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» بوده باشد. پایان بندی کتاب نیز بسیار به دلم نشست و آن را از یاد نخواهم برد.
روی هم رفته، گمان می کنم جمال زاده این رمان را بی طرح نوشته و در آن از بداهه پردازی یاری جسته باشد. بخش هایی از آن، بسیار پاورقی گونه است امّا حتی آن بخش ها را نیز می توان به زیبایی پایان داستان بخشید.
Profile Image for Night0vvl.
132 reviews25 followers
September 22, 2016
این نمایشنامه به نظر من به دو قسمت تقسیم میشه، قسمت اول روایت ماجرا از زبان معصومه ست و قسمت دوم محاکمه خیام . روایت معصومه داستان معصومه هایی هست که شاید هر روزه با تعداد زیادی از اونها روبه رو بشیم و امثالش رو به چشم ببینیم، افرادی که اسیر هوی و هوس دیگران میشن و کسانی که وظیفه ی حفاظت و حمایت از تک تک اعضای جامعه رو دارن خودشون در خط اول قربانی کردن انسانیت و معصومیت افراد قرار میگیرن. اما قسمت دوم که محاکمه خیام بود به نوعی از اندوهناکی بخش اول کم میکنه و علاوه بر اون دیدگاهی شاید جدید برای درک و تقابل با خدا رو به خیلیها معرفی میکنه.
Profile Image for giso0.
529 reviews144 followers
November 29, 2024

اوایل خیلی کند پیش می رفتم و آماده بودم که بنویسم "بی مزه ترین کتابی که از جمال زاده خونده م" ولی ورق برگشت و آب و تاب و شوخ و شنگی همیشگیش رو رو کرد. هرچند با توجه به بی مزگی های اوایل و تکراری بودن بعضی از قسمت ها، ستاره ش بفهمی نفهمی زیادیه.
..
همه آخوندها هم بدن ولی بابای خودش خوبه:))
Profile Image for Momen ahmadi.
113 reviews28 followers
May 11, 2018
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی

گفت شیخا هرآنچه که گویی هستم
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟؟؟



روایتی است که در صحرای محشر و زیر سایه حضرت حق به زبان معصومه شیرازی و حکیم عمر خیام روایت می شود!
بخش اول را معصومه شیرازی روایت می کند و سرگذشت بدنام شدن خود در شهر را بیان می کند. وبخش دوم سوال و جواب خداوند رحمان با عمر خیام است که بسیار خواندنی است....
این کتاب،بیان دیگری از معصومیت و پاکی را دارد و معصومه با وجود فاحشه بودن ،در نهایت پاکی است و عمر خیام قهرمان کتاب است.و پزشک روح بیمار معصومه...
این کتاب خرقه سالوس آخوندها و ملاها و اعمال ریاکارانه بعضی از آنها را به عموم مینمایاند.
پیشنهاد می کنم حتما آن را مطالعه کنید
Profile Image for Fateme H.
58 reviews3 followers
April 13, 2024
صحرای محشر داستان طنز هوشمندانه‌ای از برخاستن از قبر و رفتن به محشر و حاضر شدن بر میز محاکمه، طبق باورهای اسلامی و عامهٔ مردم است.
مضمون کتاب بسیار جذابه.
این طنز زیرپوستی و به چالش کشیدن تمام باورهای عامه از عالم محشر و تلفیق آن با ناکارآمدی‌های سیستم ملائک و دخیل کردن ابیات شاعران در متن و... خیلی خیلی دلنشین بود.

با این حال نیمهٔ اول کتاب کمی خسته‌کننده بود اما نیمهٔ دوم جبرانش کرد.

در نکوهش روزمرگی می‌گه:
هیچ دردی بتر از عافیت دائم نیست
تلخی تازه به از قند مکرر باشد

سعادت را اگر زیاد این دست و آن دست کنی، سین آن ساییده می‌شود و به عادت بدل می‌شود.
Profile Image for M&A Ed.
407 reviews62 followers
October 23, 2021
از جمالزاده تا به اکنون چیزی نخوانده بودم. به گمانم بسیار معمولی بود.
Profile Image for Ali NA.
63 reviews2 followers
October 7, 2017
خلاصه داستان: قیامت شده است و همه از گور برخاسته‌اند. حوادثی که در این حین اتفاق می‌افتد از زبان فردی در حال روایت است.

توضیح: هرچه به انتهای کتاب نزدیک‌تر می‌شدم، همه چیز بهتر میشد! نثر اوایل کتاب به نظرم خیلی سخت بود و بیشتر به عربی شباهت داشت تا فارسی؛ ولی هرچه جلوتر می‌رفتم، روایت داستان توسط نویسنده بهتر میشد. فکر کنم خودش هم فهمیده بود! چون اواخر کتاب، معنی فارسی احادیث و جملات عربی که بیان می‌کرد را هم می‌گفت. کتاب تا زمانی که مردم به جایگاه میزان نرسیده بودند، تقریباً چیزی برای گفتن نداشت ولی از آن قسمت به بعد داستان شروع می‌شود و زیبایی کتاب دوچندان می‌شود. قسمتی که با شیطان همکلام می‌شود، عالی بود. واقعاً عالی بود. کتاب به سطح بالایی از عرفان می‌رسد که قابل وصف نیست. به نظرم جمال‌زاده طنز پرداز نیست، بلکه مفاهیم عمیق را با تیکه و کنایه بیان می‌کند.
البته طنز واقعی هم همین مفهوم را دارد!
"سعادت را اگر زیاد این دست و آن دست کنی، سین آن ساییده شده و به عادت بدل می‌شود!"
Profile Image for Maed.
2 reviews1 follower
May 23, 2021
ظاهر و قالب داستان یک نمایشنامه‌است. نمایشنامه ای در ۸ پرده . البته به جز این قالب ظاهری ، مشخصه های استاندار نمایشنامه مثل صحنه‌بندی ، دیالوگ ، اوج و فرود دراماتیک و ... رو نداره. شما شروع میکنید و احتمالا از تخیل گریز پا و توصیفات رنگارنگ نویسنده هیجان زده میشید و ادامه میدید. میخواید ببیند قیامتی که نویسنده برپا کرده به کجا ختم میشه. اما وقتی به تنه اصلی متن ، بخش میانی ، میرسید؛ ممکنه حوصلتون سر ببره . چون از اتفاق ها و داستان های ناگهانیِ آدم هایی که توجه راوی یهووی بهشون جلب میشه تشکیل شده . اما اگر از این کسالت جون سالم به در ببرید ، میرسید به پرده‌ی جذاب آخر، که ملاقات راوی با زیباترین و فهمیم ترین فرشته درگاه بارتعالی ، شیطانه! این بخش واقعا جذابه ، طرز تفکر شیطان ، نظرش راجع به بهشت و جهنم و البته خواسته‌ی راوی از شیطان و سرانجامش در صحرای محشر ...
Profile Image for Sofia.
21 reviews1 follower
March 25, 2023
اکنون دو نفر از ملائکه را زنجیر بگردن بحال زار و نزاری بپای میزان آورده اند اسم یکیشان هاروت و اسم دیگری ماروت است ولی یهودیها باز علم شنگه راه انداخته اند و ادعا دارند که این اسامی را مسلمانها روی آنها گذاشته اند و اسم واقعی آنها شمخزای وعزائیل است . مسلمانها زیر این بار نمیروند و مرافعه و جنجال شدیدی برپاشده است.ملکی شلاق آتشین بدست بجانشان افتاد که اینهمه در آن دنیا سر اسم و کلمات بسر ومغز همدیگر کوبیدید بس نبود اینجا هم میخواهید چشم یکدیگر را در آورید بهمین روز مبارك قسم اگر فوراً سر و صورت همدیگر را نبوسید بلائی بجانتان میآورم که در داستانها بنویسند. فوراً آبها از آسیاب افتاد
Profile Image for Payam.
39 reviews11 followers
September 27, 2008
شیخی به زنی فاحشه گفتامستی
هرلحظه به دام دگری دل بستی
گفتاشیخاهرآنچه گویی هستم
اماتوچنان که مینمایی هستی؟
Profile Image for Mansoor.
708 reviews30 followers
January 13, 2025
چاپ جذاب کانون معرفت را خواندم
Profile Image for مهشید.
567 reviews29 followers
July 2, 2023
کتاب به زبانی طنز، از روز قیامت میگه. زبان کتاب سخت و دشواره. دلستان جالبه اما من نتونستم تا آخر بخونم
Profile Image for mohamad jelvani.
284 reviews63 followers
February 28, 2019
با شوخی کردن با مضامین دینی مشکلی ندارم اما هر چه سعی کرده ام نتوانسته ام از چند صفحه اول کتاب پیشتر بروم. جمالزاده آدم طنزپردازی است و نوشته هایش خواندنی است اما انگار در این کتاب به جای این که بخواهد طنازی و شوخی پردازی کند فقط دنبال لجن مال کردن است و این به دلم نمی نشیند، حوصله ام را سر می برد و کنارش می گذارم
56 reviews1 follower
August 28, 2015
توصیه نمیکنم
۲۴۲ ص خیلی زیاد بود برای این لحن تکراری و شوخیهای مدام جمالزاده ای.جایگاه شخصیت پردازی ها کجاست؟
گزارش طنز آمیز و کاملا دلخواه طبع جمالزاده.صحرای محشری دیگر بباید
اطنابش اگر نبود خیلی بهتر بود
Profile Image for Mohade$eh.
360 reviews19 followers
September 1, 2020
همیشه نحوه پایان بندی داستان ها برام مهمه و توی میزان لذت و امتیازم موثره.

نتیجه نهایی کتاب رو بسیار دوست داشتم: ما انسان ها به مرگ نیاز داریم تا به زندگیمون معنا ببخشه، پایان کار هست که به ما انرژی و انگیزه لازم برای تلاش رو میده.
Profile Image for SAM.
29 reviews1 follower
August 30, 2020
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست . عبادت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست .
Profile Image for Farhad.
379 reviews91 followers
December 11, 2008
یک سفرنامه خیالی که شاید تقلیدی هنرمندانه ( پس بگوییم الهامی) از کمدی الاهی دانته باشد. ولی از آن جا که منابع دانته ریشه در دنیای اساطیری دارند حاصل کار او استادانه تر برون آمده است.
نثر جمال زاده خواندنی است ولی تصویر سازی مو به موی رویداد ها، یک عدم وابستگی میان پاراگراف ها ایجاد کرده که دلپذیری خواندن را کاهش میدهد.
از نکات بارز کتاب کاربرد واژگان مربوط به کوچه و بازار است که به نظر می رسد در روزگار نویسنده به کار می رفتند:
در مقابلمان سبز شدند و...
حالا تمام همشان مصروف بر این است که هرچه زودتر کارها را سنبل کرده شر این مصیبت را از سر خود بکنند.
در کنار این ها تغییرات واژگانی با آنچه که ما امروز به کار می بریم خود بسیار جالب می باشد. شاید در آن روزگار؛ این اصطلاحات به گونه ای به کار می رفتتد و امروز مورد دگرگونی قرار گرفته اند:
از چاه در نیامده به چاه افتادیم
بنابراین از نظر بررسی فرهنگ عامه به سادگی نمی توان از کنارش گذشت. به ویژه که آثار جمالزاده ریشه در فرهنگ کوچه و بازار دارند.
کاربرد واژگان آمده از فرنگ به همراه تکنولوژی و دانش های نو، در کنار واژگان کوچه و بازار و تکنیک نثرنویسی که با قواعد داستان نویسی غرب همخوانی ندارد و یادگار نثر اصیل ایرانی در اثر نویسنده است نمایش زیبایی دارد:
روزی پنجاه میلیون بال و پر مستعمل را در آنجا به وسایل شیمیایی می شویند و پاک می کنند.
سرتاسر عبارت است از کتاب و کتابچه و فرد و طومار و دفتر و دستک و پرونده و "اندیکاتور" و "تامپون" و "منگنه" میباشد.
کرورها مامورین شداد و غلاط همه با لباسهای رسمی و شمشیر و حمایل و پاگون و زرق و یراق و زنجیره چنانکه گویی از زمین جوشیده باشند در مقابلمان سبز شدند.
همانگونه که گفته شد تصویرسازی های گام به گام با آنچه در روایت ها آمده و عدم وابستگی پاراگراف ها، خستگی و گاه بی میلی خواننده را در پی دارد. به طوری که گاه خلاقیت در آن رنگ رخ می بازد. البته اگر ساخت شخصیتی شیطان را کنار بگذاریم

Profile Image for AliReza Alef --- Dooman.
102 reviews14 followers
January 5, 2015
از حدود ده دوازده سال پیش که اسم این کتاب به گوشم خورده بود علاقمند به مطالعه اش بودم که به لطف یکی از بزرگواران به دستم رسید و موفق به مطالعه اش شدم.
از لحاظ نثر هر چند سبک نگارش طوری بود که سرعت مطالعه رو پایین میاورد اما بشدت دلنشین بود و فارغ از موضوع داستان، خود سبک نوشتار دلچسب بود.
داستان هم که از قبل مشخص بود خارج از اعتقادات ماست و صرفا یک داستان طنز گونه است که با این دیدگاه کتاب خوبی بود.
یک نکته جالبی که توجهم رو جلب کرد این بود تعداد قابل توجهی لغت در طول داستان دیدم که فکر می کردم تو سالهای اخیر ابداع شدن اما برام خیلی عجیب بود که از اون زمان وجود داشتن
Profile Image for Jimmykasendly.
11 reviews1 follower
July 19, 2019
برای من که در یک خانواده و فرهنگ تماما مذهبی بزرگ شدم، جالب بود از این نظر که بیشتر حکایت ها و روایدادهای صحرای محشر رو قبلا میدونستم (مثل اون دو فرشته گناهکار) و جمال زاده با شیوه طنز توصیفشون کرده بود.
تسلط نویسنده به ابیات شعرای بزرگ و کوچک در مورد احوال آخرالزمان ستودنیه...
اما تعجبم از اینه که در چند جای از کتاب جمال زاده از احوال آخوند‌ها در قیامت صحبت میکنه و آدم متوجه میشه مردم دهه سی و چهل شمسی هم میدونستند اینا چقدر دروغگو و کلاش هستند...ولی بازم به اینا اعتماد کردن :|
Profile Image for Amir Momeni.
6 reviews
March 28, 2023
محمدعلی جمالزاده در این کتاب فرم را ول کرده و به محتوا چسبیده است کتاب تا فصل ششم چنگی به دل نمیزنه و فقط گزارش نامه ای است که اعتقادات غیر عقلانی رو به سخره گرفته اما از فصل ششم رفته رفته جذابتر شده تا در دو فصل اخر به اوج خود می‌رسد. با این حال کتاب به شدت پیشنهاد میشه چرا که در فصل آخر کتاب فلسفه ای نسبتا عمیق درباره زندگی پیش می‌کشه که بنده حقیر اسمش رو پیش خودم (زندگی برای مرگ) گذاشتم و امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.
3 reviews1 follower
November 21, 2014
با وجود نثر طنز کتاب،خواننده با سوال هایی اساسی در مورد جهان اخرت مواجه می شود · خصوصا در فصل های اخر که بهشت و جهنم را توصیف میکند به خوب بودن بهشتیان شک میکنیم·ادم هایی که حالا مجازند کارهای ممنوعه دنیا را انجام دهند· و یا در فصل اخر خواننده را با این سوال مواجه میکند که در این زمان بی انتها قرار است چه کاری انجام دهیم ؟ تا کی رود شیر و عسل تا کی حوری های بهشتی؟
Displaying 1 - 30 of 87 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.