بسیاری از افرادی که در زندگی شخصی من حضور داشته و تاثیری بر من گذاشتهاند در داستانهای من هم حضور دارند. تصور اینکه نویسنده چیزی به کلی خیالی مینویسد اشتباه است. نویسنده نمیتواند با خیال چیزی بنویسد. البته نویسنده میتواند چیزی از کشف و شهود را مطرح کند که حتا زندهتر از واقعیت است. این گفتهٔ یکی از قدیمیترین رمان نویسان ایران است؛ علی محمدافغانی. دکتربکتاش نام رمانی از اوست، این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۶۴ از سوی موسسه انتشارات نگاه در قفسه کتابفروشیها جای گرفت. رمان به ۳۰ فصل تقسیمبندی شده و به چاپ رسیده است.
علیمحمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. این رمان بسیار مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت، هر چند که ناشران کتابش را منتشر نکردند و او با سرمایه خود کتاب را منتشر کرد. «شوهر آهوخانم» داستان ناتمام تبدیل زن ایرانی به ماشین تولید بچه، ارضاء کننده تمایلات جنسی مرد و مسئول پختن و روفتن خانه است. افغانی همچنین جزو سازمان افسران حزب توده بوده که در سال۱۳۳۳ دستگیر شده و در دورهٔ پهلوی ۵ سال را در زندان به سر برده است
آثار شوهر آهو خانم (۱۳۴۰) شادکامان دره قرهسو (۱۳۴۵) سیندخت شلغم میوهٔ بهشته بافتههای رنج (۱۳۶۱) بوتهزار محکوم به اعدام
متاسفانه گودریدز نمره صفر نداره به خاطر همین به این اثر یک ستاره دادم این اثر در سال ۱۳۶۳ نوشته شده و ظاهرا یک اثر سفارشی هست.... نویسنده با وجود اینکه توده ای بوده( مثل داستایوفسکی به عنوان انقلابی دستگیر، محکوم به اعدام و در نهایت، از اعدام نجات پیدا کرده) شدیدا تحت تاثیر انقلاب ایران قرار گرفته این اثر چند خرده داستان داره که بلاتکلیف رها میشه... برخی شخصیت ها اصلا درست و حسابی معرفی نمیشن ولی تاثیر گذار هستند... برخی شخصیت ها چرخش ناگهانی از بد به خوب یا از خوب به بد پیدا میکنن ، بدون اینکه دلیل مشخصی بشه براش پیدا کرد..... صحبت هایی از متافیزیک از شخصیت اصلی داستان که متخصص ارتوپدی هست میشه که عجیب به نظر میرسه و کاملا سفارشی بودن اثر رو تایید میکنه ( البته این برداشت من هست ، شاید اشتباه کرده باشم) ..... کلا با یک داستان ضعیف ، بدون انسجام، بدون شخصیت پردازی، همراه با تکانه های شدید شخصیتی و پایان بندی معیوب و غیر منطقی داستانک هایی که در طول ۵۰۰ صفحه روایت میشه ، مواجه هستیم
در میان آثار علیمحمد افغانی، "شوهر آهوخانم" یک رمان نمونه است، و شخصیت "سید میران" و همسرش "آهو خانم"، از شخصیت های به یاد ماندنی رمان کلاسیک فارسی اند. با وجودی که علیمحمد افغانی رمان های دیگری هم نوشته، اما هیچ کدامشان از هیچ لحاظی با "شوهر آهو خانم" قابل مقایسه نیستند. "شلغم میوه ی بهشته"، چیزهایی ست در مورد ننه عابدین و براتعلی چراغساز، و عابدین که شلغم می خورد و چاق می شود، گل عنبر زن سبزی فروش که عاشق (دیوانه ی) هرمز (نقاش و شاعر و نمی دانم دانشجو) می شود... یک حکایت که از هیچ روی "رمان" محسوب نمی شود. "سیندخت" مبالغی حرف است در مورد آقای مهندس بهمن فرزاد مدیر فنی کارخانه ی روغن موتور اهواز و منشی اش خانم سیندخت که قبلن شوهر داشته، و نامه ی بلند بالایی از اندوه و رنج و درد زندگی اش برای آقای مهندس می نویسد و... بالاخره قضایا به خوشی و خوبی تمام می شود. "دکتر بکتاش" هم به نوعی در ردیف "شلغم میوه ی بهشته"، و ادامه ی "سیندخت" است؛ دختری که قبلن ازدواج ناکامی داشته، منشی تازه ی دکتر بکتاش می شود و با وجودی که دکتر تحصیل کرده و خارج رفته و از این حرف هاست، و زن انگلیسی دارد، و منشی هم چند بار قرار است با کس دیگری ازدواج کند، بالاخره در چند صفحه ی آخر رمان، معلوم می شود این دو نقر همدیگر را از اول می خواسته اند و درغیاب زن دکتر، با هم ازدواج می کنند و دکتر زنش را طلاق می دهد، و سر و ته قضایا بهم می آید. در "بافته های رنج"، مردی که زنش پا به ماه است، در یک خانه ی مشترک با برادر و زن برادرش زندگی می کنند. دو جاری با همدیگر سازش ندارند و دو برادر هم میانه ی خوشی ندارند. روایت را مثلن برادر بزرگ تر، "رضوان" تعریف می کند، از کودکی تا ایامی که زنش در حال زایمان است، در کرمانشاه خانه ی خاله و شوهرخاله اش... برگشت به تیران نجف آباد (در اطراف اصفهان)، مرگ پدر و کوچ مادر و بچه ها به اصفهان و کار در کارخانه و بالاخره برگشت به "تیران"، بعد از کودتای مرداد 1332 و.... قالی ای که زن در حال بافتن است هم زمان با قصه ی رضوان تمام می شود و زن درد زایمانش می گیرد و... "شادکامان دره ی قره سو" هم یکی دیگر از همین روایت های بی سر و ته؛ رمان هایی پر از پند و اندرز، به ویژه از پیران به جوانان، و حکایات خنک جوانان عاشق، که سرشار اند از فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی های آبکی، همه "پاک" و "جوانمرد" و...در مقابل ضد قهرمانانی که چرثومه ی ناپاکی و بد طینتی اند. "بدبخت ها" و "بیچاره ها"، از بیماری و وقایع ناگهانی و بهر دلیل و نادلیلی می میرند، اتفاقاتی که هرگز سراغ "ثروتمندان" نمی آیند. آنها درعوض چاق می شوند و هارتر. و عشق هایشان ظاهری و آبکی اند! ناداران همه عیار و جوانمرد، و دارایان همه تجسم پلیدی و زشتی، حتی فرزندان و خغانواده هایشان، نفرین ولعنتی که نثار ثروت می شود، در مقابل هورایی که برای فقر کشیده می شود؛ شهادت طلبی و انتظار ناداران، که سبب لکه دار شدن روزگار دارایان و زورمداران می شود، همراه با یک سری شعارهای تکراری و دستمالی شده، که برخی خوانندگان فارسی قرن هاست می ستایند.. سفیدی در مقابل سیاهی، نور در مقابل ظلمت، روشنایی در مقابل تاریکی، اهورمزدا در برابر اهرمن، خدا در برابر شیطان ... و نهضت ادامه دارد.
به لطف آلودگی هوا و تعطیلی کار و بار تونستم کتاب قطور دکتر بکتاش رو تموم کنم... داستان جالبی نبود ولی با توجه به سال انتشارش خیلی هم بد نیست، تونست منو تا صفحه آخر پای داستان نگه داره(معمولا داستان های طولانی و کش دار رو نمیپسندم البته بجز کلیدر) قلم علی محمد افغانی رو دوست دارم اما اینکه توی همه داستان هاش(شوهر آهو خانم) ی خیانت ریزی وجود داره آزارم میده، چرااا خب مرد حسابی!تو را چه می شود؟ بین امتیاز دو و سه تردید داشتم، در کل خیلی ضعیف تر از "شوهر آهو خانم" بود.خوندنش رو توصیه نمی کنم🙃