What do you think?
Rate this book


92 pages, Paperback
First published January 1, 1947
از مقدمهٔ مترجم:
«رنج از نظر لویناس همانا حقیقتِ بودن است. امکان هیچ گریز و عقبنشینی از آن وجود ندارد». ص. ۲۳
دردهای جانکاه یکی از دگردیسیهای رختهایم است. والت ویتمن؛ سرود خویشتن؛ بند ۳۳؛ ترجمه شاهد حسینی
از سوی دیگر به تدریج روشن شد که تکثرگراییای لویناس و دیگر متفکران با خوشبینی تمام به عنوان برگ برنده در مقابل ایدهٔ «کلیت» هگلی رو میکردند چگونه در نیمهٔ دوم همان قرن بیستم به نوعی خواهش نسبیگرایانه ختم شد که بر خلاف دلالتهای درخشان و رادیکال اولیهاش که باید در راستای خروج از کلیت، تأکید بر تفاوت و ضربه وارد کردن به صلبیت «کل» عمل میکرد، عملاً نهتنها هیچ ضربهٔ محکم و شکافندهای به «کل» وارد نکرد بلکه به یک معنا، خود در نسخهٔ بازسازیشدهای از همان «کلیت» جذب شد.
عشق یک امکان نیست، عشق ناشی از ابتکار عمل ما نیست، عشق بیدلیل است، بر ما مستولی میشود و به ما لطمه میزدن و با این حال من (je) در عشق زنده میماند.
آنگونه که ژان وال میگوید مرگ نزد هایدگر «ناممکن بودنِ امکان یا امتناعِ امکان» نیست، بلکه «امکانِ ناممکن بودن یا امکانِ امتناع» است. این تمایز که ظاهراً مربوط به دوزهٔ بیزانس است، اهمیتی اساسی دارد.