کتابی در باب خرافات رایج میان عامه. بعضی از این خرافات تا امروز به قوت خودشون باقی هستن، که نقل شون برای دیگران مایه ی تفریح بود! کلاً کتاب شیرینیه، هر چند میشد مختصرتر باشه.
بعضی از خرافه هایی که نقل شده، در حقیقت خرافه نیست. بعضی ها از "رسوم" هستش که با خرافات فرق دارن.
مثلاً این که اهالی بم، وقتی شخص بزرگی مهمون شون می شده، براش نخل قربانی می کردن، به این ترتیب که سر نخل رو می بریدن و پنیر شیرینی که در جوف تنه ی نخل هست رو به اون فرد پیشکش می کردن. يا اين رسم كه موقع ديدن هلال شعرى مى خوندن و از خدا درخواست علم و ايمان و سلامت مى كردن. یا این رسم در فارس که بر گور پهلوان ها شیرسنگی میذاشتن. یا این که به کسی که مادرش سیده باشد، "شریف" می گویند.
این ها هیچ خرافاتی نداره، یعنی سعی نکردن که وقایع طبیعی رو با علل جادویی توجیه کنن، یا دست به دامان علل جادویی بشن برای روی دادن یا جلوگیری از روی دادن یک واقعه ی طبیعی. به طور کل، هیچ عنصر ماورائی و جادویی توی این رسم وجود نداره. و به اشتباه جزء خرافات آورده شده.
کتاب نه به خرافات، که به باورهای رایج عامیانه می پردازه. ارزش فرهنگی، انسان شناختی و جامعه شناختی ستایش برانگیزی داره و جالبه که هدایت، جدای از چهره ادبی شناخته شده ای که داره، در زمینه ی تحقیقات میدانی و انسان شناختی و فرهنگی هم اینقدر فعال و توانمند بوده. ولی جنبه ای از کتاب که برای من از همه جالب تر بود این بود که باورهای عامیانه بسیاری از جنبه های سوال برانگیز و مرموز و مجهول داستان های هدایت رو پاسخ میگن؛ که مهم ترین و بارز ترین هاش برای من مربوط به بوف کور و سه قطره خون بود. اگه معنای باورها و عقاید و رسومات رایج میان عوام رو از این کتاب بدونیم و بخونیم، درک بوف کور هدایت خیلی راحت تر میشه. به طور کلی تأثیر هدایت از فرهنگ عامه کم سابقه س در ادب ایران.
نیرنگستان در اینجا به معنی فرهنگستان است. نیرنگستان هدایت یک فرهنگ نامه فلکلر است. در دیباچه نسک هدایت به نام یک متخصص فرهنگ توده و فلکلر، زمینهها و ریشههای پیدایش این باورها را میکاود. منابع اصلی هدایت برای نگاشتن این هنگ بی نظیر به پیش از اسلام بر میگردد و از جمله نسکهایی چون: «اردا ویراژنامه»، «شایست نشایست»، «دینکرت»، «بند هشن» و «نیرنگستان» پهلوی.
هدایت باورمند است که بیشتر این باورها و آیینها از آن جا وارد فرهنگ ایرانی شده که جادوگران در دوره نگارش اوستا نفوذ زیادی داشتهاند و اوستا علیه آنها این احکام را صادر کرده که پسها بروی عادات و پندارها و باورها و آیینهای رایج درآمده. چراکه کهنترین بخش اوستا همان گاتها میباشد و بخشهای مورد بحث پسا به اوستا ملحق شده است.
در مورد نیرنگستان به خطا نرویم و بپنداریم که نسک تماماً اوهام و خرافات و افکار سخیفه را در بر میگیرد. چرا که هدایت در دیباچه آن برخی از این آیینها را میستاید و از آنها به نام یادگارهای نیک ایرانی یاد میکند. این باورها و پندارها را نشانه سالگذشت مردمی میداند که زیاد پیر شده، زیاد فکر کرده و زیاد افکار شاعرانه داشته است. از جمله جشن نوروز، آداب عقد و عروسی و تمامی افکار بی زیان خنده آور و افسانههای قشنگ ادبی و... .
این کتاب چون فرهنگی کامل در چندین فصل طبقهبندی شده است: آداب و تشریفات زناشویی- تاریخچه- زن آبستن- اعتقادات و تشریفات گوناگون- آداب ناخوشیها- برای برآمدن حاجت ها- خواب- مرگ- تفأل ناشی از اعضای بدن- تفأل، نفوس، مروا، مرغوا- ساعات، وقت، روز- احکام عمومی- دستورها و احکام عملی- چند اصطلاح و مثل- چیزها و خاصیت آن- گیاهها و دانه ها- خزندگان و گزندگان- پرندگان و ماکیان- داو ودد- بعضی از جشنهای باستان- جاها و چیزهای معروف- افسانههای عامیانه- گوناگون
نیرنگ واژه ایست پهلوی، به معنای آیین و نیایش. ظاهرن در کتابی به نام «هیربدستان و نیرنگستان» بخشی از همین «نیرنگ»ها، یا قوانین و آیین های دینی آمده است. نویسنده، نام کتابش را از این مفهوم وام گرفته و مجموعه ای از باورهای عامیانه ی ایرانیان را در این نوشته گرد آورده است. دو مشکل اساسی با این کتاب دارم!: اول، قضاوت اخلاقی نویسنده است درباره آیین های گذشتگان (در مقدمه ی کتاب)، و بدتر از آن ارزش دادن به باورها و آیین های ایرانی در برابر همسایگانش! دنیای اسطوره، که لاجرم مبنای بیش تر این آیین هاست، اصولن ساختار اخلاقی ندارد. و اخلاقی کردن و ارزش گذاری آیین ها تنها ما را از بررسی روند تکاملی «فکر» در جامعه های بدوی باز می دارد. دوم این که به جز موارد معدود، اطلاعات دقیق تری از مکان و همین طور زمانی که این آیین ها انجام می شده اند یا می شوند، داده نشده. در هر صورت مجموعه ی ارزش مندی ست که خواندنش را توصیه می کنم.
نیرنگ واژه پهلوی است به معنی آیین دینی و نیایش و این که چه طور بعدها به معنی فریب کاری استفاده شده نکته ظریفی دارد. صادق هدایت در این کار سعی کرده پاره ای از عقاید و خرافات و رسوم مردم ایران را گرد هم آورد و کم وبیش ریشه های آن ها را در منابع فرهنگ های همسایه، زرتشتی و اسلامی- شیعی جست و جو کند. امتیاز سه ستاره برای خود کتاب که به نظر من خسته کننده بود و طور یکنواختی این عقاید خرافی در آن پشت سر هم آورده شده بود و پنج ستاره برای صادق هدایت که به قول خودش بعد از کتاب کلثوم ننه اولین تلاش جدی برای گردآوری چنین مجموعه ای را شروع کرده بود و همین تلاش در نسل های بعدی جسته و گریخته ادامه پیدا کرد مثل کتاب اهل هوای غلامحسین ساعدی.
وسعت مطالعه و تعهد او رو که در حین خواندن این کتاب حس میکردم برایم بسیار دوست داشتنی بود.
وقتی که شاهکار های هدایت رو از بوف کور تا حاجی آقا رو میخونی با هجومی از مخالفت با خرافات مواجه میشی و دور از انتظار نیس که کتابی به همین نام از او بعداً بخوانی و بفهمی که هدایت بیراه هم نمی گفته و خرافات دوره رضا خانی بیش از حد بوده. این کتاب از فصولی تشکیل شده و در مورد خرافاتی که در آن حوزه هست مثال هایی آورده. ولی این کتاب انتظارات من رو براورده نکرد و هدایت بیش از حد به خرافات نفرت داشته تا جایی که کتابی مستقل در این مورد نوشته است که از نظر بنده در حوزه ادبی یه جور ضعف در آثار ایشون محسوب میشه.ضعفی که با خواندنش باور آن برای طرفداران هدایت بسیار دشوار است.
جمع آوري فرهنگ عامه از دغدغه هاي هميشگي هدايت بود.دانش فراوان او در اين زمينه به همراه آشنايي با روش تحقيق او را در جمع اوري گوشه اي از اين تاريخ شفاهي ياوري ها بنموده است. بررسي فرهنگ و باورهاي عوام نه تنها ما را در روشن نمودن بخشي از تاريخ ميهن كمك مي كند بل كه با بررسي رفتارها و دلايل آن از نظر جامعه شناسي و روان شناسي خصوصيات گذشتگان را روشن مي كند و اين گنجي گران بها تواند بود. دلبستگي هدايت به فرهنگ ايران باستان بوده شايد كه نام ادعيه پدران و مادران را بر آداب و رسوم آن ها گذارده و اين رمزي شگفت آور است. كساني كه دلبسته آگاهي يا پژوهش درباره فرهنگ عوام هستند از اين كتاب غفلت نورزند
احتمالاً توضیح زیادی لازم ندارد که صادق هدایت یکی از افراد تأثیرگذار در حوزه فرهنگ و ادبیات عامیانه است و برای حفظ این فرهنگ و نشانههای آن تلاش بسیاری کرده. اما خود کتاب. برخلاف اینکه خواندن این کتاب برای من بسیار طول کشید و حتی برای مدتی کتاب را در کتابخانهام گم کرده بودم (شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🌝) اما از جذابیت کتاب برای من کم نشد؛ البته پراکندگی مطالب مخصوصاً در قسمتهای پایانی بیشتر است که ممکن است کمی آزاردهنده باشد؛ این مسئله احتمالاً بهخاطر این باشد که این اثر را خود صادق هدایت گردآوری نکرده است. از میان بخشهای کتاب، نیرنگستان و اوسانه مفصلترند و جزئیات بیشتری از فرهنگ عمومی مردم را در خود جای داد��اند. یکی از نقاط قوت کتاب تعداد زیاد متلها، ترانهها، شعرهای عامی، اصطلاحات و ضربالمثلهایی است که هدایت آنها را گردآوری کرده. به هر صورت واضح است که خواندن این کتاب برای فهم دقیقتر فرهنگ عامیانه ایرانی، لازم است و نمیتوان از کنار آن گذشت.
صادق هدایت را عموما در ایران به عنوان یک نویسنده تا حدی ��ک مترجم میشناسند و شاید برای مخاطب عام در برخورد اول کمی غافلگیرکننده به نظر بیاید که با چنین کتابی روبرو گردد: فرهنگ عامیانه مردم ایران نوشته صادق هدایت. اما با ورق زدن کتاب این شگفتزدگی زود از بین میرود، این کتاب حاصل سالها پژوهش گستردهی هدایت در زمینهی فرهنگ بومی و فلکلور مردم ایران است؛ بنا به گفتهی برادر بزرگتر هدایت، عیسی هدایت، صادق هدایت از همان زمان که در فرانسه به تحصیل میپرداخت به چنین مسائلی علاقه داشت و تلاش میکرد تا دانش خود را در این زمینه افزایش دهد. هدایت جوان پس از بازگشت از فرانسه کتاب اوسانه را چاپ میکند که نشاندهندۀ جدیت و پشتکار او در شناخت فرهنگ مردمان ایرانی است صادق هدایت حسرتِ از دست رفتن و جدا شدن ایرانِ به ظاهر متجدد از افسانهها و باورها و حکایتهای عامیانۀ خود را دارد و تلاش کرده در این کتاب و کتاب نیرنگستان جلوی فراموشی و خوار و سبک شمردن نوشتهها و ترانههای عامیانه را بگیرد تا میراث گذشتگانی را که هیچ نامی از آنان در تاریخ به جا نمانده است، پاس بدارد
برای هر کس که بخواهد مروری داشته باشد بر فرهنگ و باورهای عامیانهی ملت خودمان، کتاب مفیدی است. هر چند کمی به هم ریخته است و جای نمادشناسی هم در آن خالی است. ولی ارزش «داشتن» دارد و من مطمئنم بارها به آن رجوع خواهم کرد.
کتابی راجع به فرهنگ عامیانه ی مردم،از قبیل عقاید خرافاتی و ضرب المثل ها تا داستان ها و شعرهای فولکلور. در این کتاب میبینیم که چطور برخی از عقاید خرافاتی قدیمی هنوز در بین ما رایج هست. هرچند قسمت هایی از کتاب خسته کننده میشه،اما در مجموع کتاب جذابی محسوب میشه و در مجموع صادق هدایت به عنوان نویسنده و پژوهشگر کار با ارزشی برای فرهنگ و ادبیات ایران انجام داده.
ارزش جامعه شناختي و فرهنگي كاري كه صادق هدايت سالها پيش براي حفظ فرهنگ انجام داده قابل نمره دادن نيست، چون همچنان بعد از گذشت سالها از كمبود توجه به اين بخش ارزشمند كه موضوع تحقيقات در معتبرترين دانشگاه هاي دنياست رنج مي بريم. اما اگر قرار باشه بار ديگه از اين كتاب ها استفاده كنم ترجيح ميدم كتاب هاي اصلي رو پيدا كنم. اول اينكه در مقدمه اصلا اشاره اي به اينكه آيا حدف صورت گرفته يا نه توضيحي داده نشده بود، پاورقي ها در بعضي موارد هر چند اندك گمراه كننده بود و مشخص نبود كه نوشته صادق هدايت يا تدوينگر است. به نظرم در قسمت انتهاي كتاب كه داستان هايي براي اولين بار چاپ شده بود بهتر بود كه ويرايش ابتدائي صورت بگيره كه خوندن متن رو انقدر خسته كننده نكنه.
جمعآوری و گردآوری این همه اطلاعات کار خیلی سختی باید بوده باشه و بسیار ارزشمنده. مسلما دونستنِ فرهنگ عامیانه، کمکِ بزرگیه برای دونستن و فهمیدنِ افکار مردم و سیری که جامعه داره طی میکنه؛ اما چه درد بزرگیه این همه خرافه و نیرنگی که هنوزم توی جامعه وجود داره؛ انگار که توی خونِ مردمِ ایران بوده
کلا این جنبه از صادق هدایت برای من خیلی جذابه.همینکه یک داستان نویس فوق العاده یهو تبدیل میشه به مترجم-حالا چه از پهلوی چه از فرانسه یا هر زبان دیگه-.اینکه یهو تبدیل میشه به کارشناس داستان های کوتاه اروپا.اینکه یهو تبدیل میشه به تحلیل کننده ی خیام.نمیخوام همه ی وجوه هدایت رو نام ببرم.ولی میخوام بگم تو این عمر نه چندان بلندش این همه وجه واقعا جذابه به نظرم.و گردآوری کردن در اون زمان بدون دسترسی به اینترنت و کامپیوتر و سرچ کردن،واقعا کار آسونی نبوده. حتی نوشتن پاورقی و آوردن مثال و غیره نیاز به دانش و مطالعه و بررسی زیاد داشته. و این کتاب رو در ۳۰سالگی نوشته.عجیب و قابل تحسینه. -- کتاب یه سری از خرافات و اعتقادات مردم ایران رو نوشته.در مقدمه هدایت هم دسته بندی کرده خرافات رو هم یه سری از منابعش رو معرفی کرده.البته در کل کتاب دیگه خیلی به ریشه ی هر اعتقاد و خرافه نپرداخته اما بازم دسته بندیش خوب و دقیقه. بعد هم خرافات رو سعی کرده دسته بندی کنه و فصل بندی مرتبی ارائه بده.مثلا خرافات مربوط به ازدواج،مربوط به بچه،خواب،مرگ و... در انتها هم یه سری داستان و اعتقاد کلی تر رو معرفی کرده -- خیلی از این خرافات و اعتقادات منسوخ شدن.بعضیاشون رو حتی نمیتونستم بخونم.اما درکل خوندنش جالب و جذابه.بعضیاشو میشه درک کرد حتی.بعضیاش هنوزم وجود داره.درکل شاید تحقیقی پژوهشی بشه به کتاب نگاه کرد اما یه بار خوندنش میتونه جذاب هم باشه -- کتاب من ۱۶۲ صفحه بود
مقدمه ی کتاب رو که بخونیم، بیش از حد جانبدارانه به نظر میاد، چرا که هدایت خیلی جدی معتقده که بین خرافات و عقاید اسطوره ای ایرانیان، اون هایی که زشت و قبیحه همه از نژادهای بیگانه ی عرب و یهودی و حتی یونانی و رومی وارد ایران شده و سنت های زیباست که به جا مانده ی ایران باستانه. خب من وقتی عقاید خرافی مردم ایران رو که در طول 100 صفحه هدایت جمع آوری کرده مرور میکنم، به نظرم میاد که تقریبا تمامی عقایدی از ایرانیان که همبستگی با نور و آتش و آینه و مظاهر مثبت طبیعت مثل سبزه و آب دارن، واقعا کهن تر هستند و از جهان بینی یه تمدن کشاورزی با ذهن و فرهنگ پویاتر میان. بله میشه درباره ی قوم ها و نژادها و مرزبندی هایی که درباره تعلقات تاریخی هرکدام هست از لحاظ واقعیت تاریخی شک کنیم ولی از لحاظ یک قوم شناس که قرار نیست داوری ای هم داشته باشه عید نوروز و عید قربان از دو جهان بینی و شکل زندگی کاملا متفاوت از هم سرچشمه میگیرن. یک جایی یادمه بهرام بیضایی که همیشه سعی کرده یک تنه بت شکن تاریخ فرهنگ ایرانی باشه، درباره اینکه پس چرا داستان هاش پر از خیلی از این اسطوره های ایرانیه اشاره ای کرد که نقل به مضمون این می شد که خب چرا آن هایی که زیبا هستند و شکل عمیقی از نگریستن به زندگی هستند استفاده نکنم. بگیر مثلا اسطوره ی آینه در فیلم مسافران
پ.ن: اگه نسخه ی الکترونیکی میخونین، حتما نسخه ی تایپ شده رو بخونین که هم تمیزتر و هم بدون سانسور است
تیغ صادق همیشه بران و تیز است. از بیخ میزند. اما شاید در هیچ یک از آثارش تا این اندازه صریح به جان سنت و آیین ما ایرانیان نیافتاده باشد. مستقیم رفته در دل خاله شلختهها و خانم خانباجیها، و تا توانسته آنها را به لجن کشیده. هیچ چیز را از قلم نیانداخته و هیچ مرزی میان آئین، مذهب، سنت و خرافه قائل نشده. به شخصه، به عنوان ریزهخوار قلم "صادق" میگویم، هیچگاه هدایت را فردی سلیم العقل نپنداشتهام و همیشه اعتقاد داشتهام که او در افکارش از دایره انصاف خارج میشود. همیشه تند میرود، اما قلمش آنقدر خواندنی است که پیش خودت میگویی که حالا عیب ندارد بذار حرفهای حسابش را بغل چهارتا اراجیف بگوید و ما حالش را ببریم. اما یکی در این کتاب، یکی در "علویه خانم" و سوم در "توپ مرواری" گاهی آنقدر مواضعش تندروانه و بندتنبانی میشود که دیگر تحملش سخت میشود. در مجموع از خواندنش لذت نبردم و همیشه میگویم که حیف نام صادق روی جلد این کتاب.
ستارههایم یکی برای نکات جسته و گریخته جالب اثر بود و دومی برای خود صادق.
کتابی من باب سنتها، باورها و خرافات ایرانیان. با توجه به این که تحقیقات چندانی در این زمینه انجام نشده، کتاب خواندنی و ارزشمندیه. ولی خب ایراداتی هم داره. نویسنده گاهاً درمورد ریشه و خاستگاه این باورها و سنتها اطلاعاتی بهمون میده، ولی کافی نیست. بهنظرم باید کاملتر و دقیقتر میبود. در واقع کتاب بیشتر نقش یک فرهنگستان باورهای عامه رو داره و غیر از پانویسهای جسته و گریخته، تحلیل دیگهای بهمون ارائه نمیده. که خب مایۀ تأسفه؛ چون فکر میکنم دید تحلیلی به این موضوع، میتونست از یه لیست کردنِ ساده جذابتر باشه. از ایرادات دیگه میشه به موارد جزئی مثل مشکلات در دستهبندیها و تکراری بودنها و سوگیری بیجای صادق هدایت در مقابل خرافهها و سنتهایی که از اسلام و یهودیت وارد فرهنگ عامۀ ایران شده اشاره کرد.
مثل بقیه آثار تحقیقی هدایت یک منبع بسیار عالی برای تحقیق در خصوص فرهنگ عامه مردم ایران، اسطورهشناسی و امثال و حکم محسوب میشه. این اثر رو میشه با نمونههای خارجی مثل حکایات برادران گریم و حکایات کانتربری مقایسه کرد. این کتاب همچنین برای تحقیقات روانشناسی و ریشهیابی کهنالگوهای ایرانی میتونه مفید باشه. نسخه تکمیل شده این اثر "فرهنگ عامیانه مردم ایران" هست که به کوشش وراث هدایت در سال ۱۳۷۷ به چاپ رسید
واقعا هدایت از زمان خودش خیلی جلوتر بود، یک فرد بسیار با سواد، آگاه، مردم شناس و دلسوز که کاملا هدفمند مینوشت. در این کتاب هدایت دست روی خرافات عوام مردم میذاره و تا حدی هم ریشهی این خرافات رو بررسی میکنه، در بخشهاییش هم از آئینهای باستانی ایرانیان که هنوز پابرجا هستن مثل نوروز و سده و... صحبت میکنه، بسیار کتاب مفیدی بود این کتاب.
دایرةالمعارف افسانه، خرافات و اعتقادات بود. چیزایی که اکثرشون وارداتی و تحمیلی هستن الان تو جامعه نابود شدن و اون چند تایی که موندن کمرنگ و گوشه افتاده و در مسیر تجزیه. از لامچه تا دوال پا. چی بگم خوب بود. مراقب هم باشیم.