Jump to ratings and reviews
Rate this book

L'âme enchantée #1

Annette and Sylvie

Rate this book
"Annette and Sylvie," the first volume of Romain Rolland's "The Soul Enchanted," focuses on the lives of two sisters, Annette and Sylvie, in early 20th-century France. The novel explores their contrasting personalities and paths as they navigate love, loss, and societal expectations, particularly after the death of their father. Annette, from a wealthy family, is drawn to artistic pursuits, while Sylvie chooses a more conventional path. Their intertwined lives are marked by introspection, psychological depth, and a rich depiction of the era's social and cultural milieu.

338 pages, Paperback

First published January 1, 1921

202 people are currently reading
3187 people want to read

About the author

Romain Rolland

1,235 books469 followers
Varied works of French writer Romain Rolland include Jean Christophe (1904-1912), a series of satirical novels; he won the Nobel Prize of 1915 for literature.

The committee awarded him "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."

https://en.wikipedia.org/wiki/Romain_...

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
878 (45%)
4 stars
573 (29%)
3 stars
322 (16%)
2 stars
102 (5%)
1 star
50 (2%)
Displaying 1 - 30 of 152 reviews
Profile Image for Sana.
316 reviews163 followers
January 13, 2025
جان شیفته،اثری طولانی و سخت خوان است که البته چهار جلد در دو جلد منتشرشده.
من تنها یک کتاب کوتاه از این نویسنده خوندم و دوستش داشتم.رومن رولان در این کتاب سرگذشت زنی به نام آنت را نقل می‌کند،زنی که از زمانه‌ی خودش بسیار جلوتره.

در این دوجلد از جوانی تا سالخوردگی قراره آنت را همراهی کنیم.داستان با فوت شدن پدرش شروع می‌شود و آنت کم کم متوجه می‌شود،خواهری ناتنی به نام سیلوی دارد و به جستجوی او می‌پردازد و بعد علیرغم روحیت های متفاوتی که باهم دارند رابطه‌ی بسیار عمیق و صمیمی بینشون رخ میده.
که در جلد اول و دوم شاهد آن می‌شویم.
اما جلد سوم و چهارم اتفاقات آروم تر رخ میدن و حال و هوای سیاسی میگیره و دراین دو جلد بیشتر به زندگی مارک (پسر آنت) می‌پردازه که درگیر سیاست می‌شود.

راستش ادبیات فرانسه همیشه برام سخت هستن.مخصوصا رمان در جستجوی زمان از دست رفته که هنوز نمیدونم چطور خوندمش و تمامش کردم.
اما همیشه از کتابهای پر حجم استرس داشتم ولی خوشبختانه همیشه تااخر میخوندم.
اما جان شیفته دو جلد آخرش بسیار بسیار حوصله و صبر می‌طلبد در حدی که من صفحات آخر روزی ده صفحه میخوندم تاتمام بشود.
و اینکه واقعا نمیدونم چرا باید فونت متن اینقدر ریز باشه، خیلی سر این کتاب اذیت شدم 🤧

توصیف هااز چهره افراد،نوع لباس پوشیدنشون و رفتار کردنشون بسیار دقیق و ریز بود که امکان تخیل را خیلی راحت می‌کرد.
روایت سختی و رنج جنگ،مادرانی که پسراشون را به جنگ میفرستن،زن هایی که دلدادشون را از دست میدن و مردانی که برای دفاع از میهن خود،از عشق و خانواده میگذرن، قابل لمس بود.
شخصيت‌هاي مختلفی که رومن رولان ساخته و پرداخته بود هر کدام مظهر چیزی بودن. رابطه دو خواهر،رابطه‌ی زناشویی ،رابطه‌ی مادر و پسر و بقیه روابطی که در این کتاب بهش پرداخته شده بسیار باجزئیات بود و به جنبه‌های جدیدی از روابط اشاره شده که برای من جالب بود.
رفت و آمد آدم ها در این کتاب زیاده و هرکدوم با داستان خودشون وارد کتاب میشن و به شخصیت های اصلی پیوند میخورن و درنهایت خارج میشن و جای دیگه ای از کتاب باز گریز کوتاهی بهشون میزنه.
جان شیفته اثری سخت خوان که یکبار خوندن کفایت نمی‌کند.باید بارها خونده بشه و به عمقش پی برد.
آنت شخصیتی تکرار نشدنیه و خیلی دوستش داشتم.
Profile Image for Motahare.
23 reviews8 followers
February 6, 2018
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا....؟
"من"هایی که هرکدام حقی دارند...
جان شیفته روایتی مسحورکننده از جانی شیفته ی زندگی که قطره قطره به جان مینشیند و همراه خود تورا در رودخانه زندگی آنت پیش میبرد،کتابی بسیار زیبا که بخوبی ادبیات، تاریخ، فلسفه، اخلاق رو درهم آمیخته.
جان شیفته سراسر زندگی است،پراز پویایی و هیاهوی درونی...
همدمی که از بودن در کنارش گویی بار دیگری زیستی و بهمون اندازه رشد کردی
باوجود ترجمه خوب اما اگر فرانسه میدونستم چه لذتی که ازین غزالواره نمیبردم.
Profile Image for MaSuMeH.
171 reviews240 followers
November 18, 2015

نمی توانستم برای جان شیفته ریویو بنویسم. برایم صرفن یک داستان نبود.بیشتر از آن رفیق بود و دوست. نمی توانستم تمام آنچه از آنت و رودخانه اش در جانم جاری بود را در کلمه بنشانم و توصیف کنم. یک شیفتگی بود که بیانش از عمقش می کاست...تجربه نابی بود که بهم هدیه شده بود....یک تصویر ژرف بود از زندگی که در قاب قصه برایم روایت شده بود...شراب نابی بود که به کامم نشسته بود و مرا شیدای خویش کرده بود....و من می دانستم که تا سالها در مستی اش غوطه ورم.

آبان 94
Profile Image for Ali Salehi.
249 reviews37 followers
August 15, 2025
دوستان عزیزم
قراره راجع به یه اثر که ناگهانی شروعش کردم اما تا اینجا از لغت به لغتش لذت برم و از ترجمه مطلقا بی بدیل استاد «به آذین» عزیز که خدایش بیامرزد ، لذت بردم حرف بزنیم. (توجه داشته باشین که این نقد صرفا از جلد اول هست و نقد کلی رو احتمالا بعدا مینویسم.)
طرح داستانی ، در نگاه اولم بشدت تاثیر گرفته از «مادام بوواری از فلوبر بزرگ» و «داستان بی قهرمان (بازار خودفروشی) از ویلیام تکری» بنظرم اومد ؛ ولی یکم که جلوتر رفتم متوجه شدم تاثیرها هست اما اثر فرم مستقلی از تمام آثار قبل خودش داره.
داستان ؛ روایتی‌ست از یک زن به اسم «آنت» که به تازگی پدرش رو از دست داده و با پیدا کردن صندوقچه نامه های پدرش متوجه میشه که یه خواهر داره که بیست و اندی ساله که ندیدتش. ملاقات دوخواهر باهمدیگه شروع حکایت یک فصل از سه نسل زندگیه.
رک بگم توقعش رو نداشتم یک داستان تا این حد فراتر از شروعش بره. بخوام تشبیه‌ش کنم میتونم بگم مثل یک گلوله برفیه که هرچی جلوتر میره بزرگ تر میشه.
«رومن رولان» به حق میتونم درباره‌ش بگم نابغه‌ست. چرا؟ چون زندگی رو میشناسه. انسان میشناسه. معرفت رو بلده. همراه بودن با شخصیت رو بلده. روایت درست گفتن رو بلده. و مهم تر از همه اینها ، چیزی که من در «فلوبر» ندیدم اما اینجا در «رومن رولان» دیدم ؛ «زن» میشناسه و «زن» رو بلده.
بی اغراق میتونم بگم نظریه «امنیت روان» و «روانشناسی زن» اثر کارن هورنای (مادر روانکاوی) از دل این کتاب بیرون اومده.
شخصیت ها با توصیفات نویسنده در نصف صفحه ، ساخته میشن و ما درکشون میکنیم. چون نویسنده (برخلاف امروزی هایی مثل اورهان پاموک) قضاوتی در بد یا خوب بودن شخصیت ها نداره.
فضای رمان بسیار بسیار ملموسه ، چون نویسنده ، زندگی رو میشناسه. و معلومه زندگی کرده. از انسان ها زخم خورده ، محبت دیده ، فرزند دیده ، مادر دیده و مهم تر پاریس رو دیده. نه یه پاریس کارت پستالی ، پاریس دیده و تا ندیده باشین تفاوت پاریس و کارت پستال ها رو نمیفهمید.
«رومن رولان» بر خلاف چیزی که اینهمه صامت و بی صدا مونده ، دغدغه هاش ، تفکراتش ، عقایدش ، سر و صدای بسیار زیادی رو در دل سکوت شخصیت هاش خلق میکنه.
اما دوستانی که این فرانقد رو میخونن برای اینکه تصمیم بگیرن اثر مناسبشون هست یا نه؟ من چند شرط ابتدایی رو برای خوانش این اثر بهتون بگم تا بهتر اثر رو درک کنین :
1.فرهنگ فرانسه رو باید بلد باشین. (اکت ها ، کلام ، لحن ها در داستان) ؛ از فرهنگ فرانسه در اثر موج میزنه و متاسفانه جناب «به‌آذین» عزیز اینجا پانویس نزده»
2.تاریخ فرانسه رو (نه همش رو) بازه پنجاه سال قبل از جنگ جهانی اول تا صد سال بعد رو بدونید.
3.بینوایان رو خونده باشید. چون بسیار بسیار در سراسر رمان یا کنایه و یا مستقیم اشاره به بینوایان میکنه.
4.حوصله ، قدرت و وقت برای رمان طولانی رو داشته باشید. چرا که جملات طولانی‌ان ، گاها بیش از حدی که در آثار دیگه خوندیم ادبی هستن و فهمشون کمی سخته.
5.عاشق ادبیات کلاسیک باشید.
6. (بنظرم مهمترین شرط) زندگی کرده باشید. چرا که سراسر اثر روانکاوی و حکایت از یک زندگیه.
امیدوارم کمکی کرده باشم که بتونید بهتر تصمیم بگیرین.
پیش به سوی جلد دوم✊🏻
Profile Image for Shokufeh شکوفه  Kavani کاوانی.
353 reviews171 followers
March 29, 2010
جان شیفته رومن رولان به زنهائ بسیاری در ایران در سالهائ بی هویتی کمک کرد که بیشتر به خود بیاندیشند و به هویت خود بعنوان یک زن و مادر و آن کس که میاندیشد....آنت خواهر و مادر ما بود در زمانی که ذهنمان را میخواستند با زنان بی هویتی پرکنند که کارئ جز رخت شستن ووووو نداشتند......متشکریم رومن رولان , متشکریم آنت.
Profile Image for Rojita Rojîta.
132 reviews36 followers
December 30, 2019
یک) دو امتیاز برای ایده و روایت داستان، یک امتیاز برای خلاقیت و پشتکار رومن رولان و یک امتیاز هم برای پشتکار مترجم 😊
اون یک امتیاز رو هم بخاطر توصیفات خسته‌کننده‌ی فرانسوی کم کردم البته علاقه و احترامم به ادبیات فرانسه همچنان سرجاش هست ولی معتقدم این کتاب ۱۷۳۰ صفحه‌ای به راحتی میتونست ۱۲۰۰ صفحه باشه!
و با احترام به جناب محمود اعتمادزاده، فکر میکنم این کتاب به یک ترجمه‌ی جدید با زبانی ساده‌تر نیاز داره.
دو) یک سپاس ویژه از خودم که با وجود خستگی و همه‌ی کم آوردن‌ها در زمان خواندن این کتاب، ادامه دادم و خوشحالم چون ارزشش رو داشت😊
سه) قلبم با توئه آنت ریوی‌یر
Profile Image for سـارا.
294 reviews229 followers
May 1, 2022
«امتیاز واقعی ۳/۵ ستاره»
باید اعتراف کنم احساسی که بعد از تموم شدن کتاب دارم اینه که خوشحالم تونستم تمومش کنم!
جان شیفته داستان «آنت ریوی‌یر» از حوالی ۲۰ سالگی تا پایان زندگیشه. تجربه‌ی یک زیستن با زبان و روایتی که منو در انتها شدیدا دل‌زده کرد.
اگر بخوام خیلی ساده بگم؛ رومن رولان بیش از اندازه توضیح میده. اونقدر به تحلیل و موشکافی حوادث و جریان‌های سیاسی بسط میده که نه تنها خط داستانی از بین میره، بلکه فراموش میکنی در ابتدا اصلا این توضیح درباره‌ی چی بود؟! و نکته اینجاست که تمامی این توضیحات چند صد صفحه‌ای تکراریه! حرفی که اعتقاد شخصی نویسنده است و سعی داره اون رو از درون شخصیتای قصه‌اش بیرون بکشه رو فقط با کلمات متفاوتی تکرار میکنه. بارها در معرفی شخصیت‌های جدید بدون هیچ نشونه ای از ویژگی حتی ظاهری، و روایت نقش اون شخصیت در قصه، فقط بعد از اومدن اسمش با حدودا ۴۰-۵۰ صفحه واکاوی طرفی! خسته کننده و زائد!
ترجمه‌ اصلا روون نیست، نامتناسبه و گاهی اوقات عدم سنخیت کلماتش شوکه کننده است.
اگر بخوام امتیاز بدم جلد ۱-۲ برام چهار ستاره است و دوست داشت��ی، زمانی که هنوز قلم رولان به اشباع نرسیده و جذابه. جلد ۳-۴ سه ستاره؛ جایی که شخصیت اصلی قصه از آنت به سمت مارک پسرش میل میکنه، ما صرفا با عقاید سیاسی رومن رولان طرفیم.
از خوندنش راضی‌ام چون جلد ۱-۲ رو دوست داشتم، اما ای کاش اینقدر زیاده گویی نداشت، که در اون صورت برام قطعا به اثر دوست داشتنی و منحصر به فردی تبدیل میشد.
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
June 16, 2024
جان شیفته داستان زندگی آنت ریوی‌یر از حدود بیست و چند سالگی تا سالخوردگی رو روایت می‌کنه. آنت از قشر ثروتمند که به تازگی پدرش رو از دست داده، پدری که روابط بسیار خوبی باهاش داشته، از بین نامه‌ها و نوشته‌های پدر به یک وجهه‌ای دیگه از شخصیت پدر پی میبره و متوجه میشه خواهری به نام سیلوی داره. بعد از خوندن روابط پر فراز و نشیب سیلوی و آنت و شیطنت و قهر و آشتی اونها، ماجرای عاشقانه‌ی آنت با مردی پیش میاد که با داستان‌هایی به ازدواج منجر نمیشه اما یک پسر نتیجه‌ی این رابطه هست برای آنت. در ادامه روابط این پسر با مادر و خاله در کودکی و نوجوانی رو می‌خونیم تا برسیم به اتفاقی تاریخی، جنگ جهانی. از اینجا که حدودا نیمه‌های جلد دوم و سوم هست توضیح و تفسیر سیاسی کتاب خیلی زیاد میشه مخصوصا در بین دیالوگ‌های طولانی بین شخصیت‌های کتاب که برای من جذاب نیست این حجم از دیالوگ در کتابی که نمایشنامه نیست. حالا دیگه کل کتاب رو تعریف نکنم. شخصیت آنت برای من جذابه، یه رفتار خاص خودش داره، رنج بسیار می‌کشه و آبدیده میشه اما همچنان عاشق زندگیه. به اصول اخلاقی خودش پایبنده نه به اصول اخلاقی مورد قبول اکثریت. آنت جذابه، اما کتاب در مجموع؟ نه آنچنان حداقل برای من! خیلی بیش از اندازه توضیح داده میشه تا جایی که گاهی از اصل موضوع پرت میشی بیرون (شاید هم به خاطر سن و سال منه). کل مطلب رو میشد توی کمتر از ۱۰۰۰ صفحه جمع کرد. ه
Profile Image for Samane Lou.
342 reviews44 followers
April 17, 2021
خودم را به دست تو می سپارم. آیا برای اینکار کمتر دوستم خواهی داشت؟
Profile Image for Sara Khosravi.
86 reviews12 followers
November 16, 2021
جان شيفته
بيشتر از كتاب،جملاتي به عظمت زندگي و از جنس زندگي!
نميتونم ابداً به خودم اين اجازه رو بدم كه راجع به اين كتاب نظري بدم و طبق معمول مينويسم كه يادم بمونه.

فقط ميتونم پيشنهاد بدم كه بخونينش!با هرسني كه دارين و درگير چالش هاي هر مقطعي از زندگي كه هستين.

ميتونم پيشنهاد بدم كه اين جملات فوق العاده رو هديه بدين به دختر،همسر،مادر و هر زني از زندگيتون كه ميخواين بهش ياد بدين قهرمان باشه و بجنگه.

جانِ شيفته،كتاب خيلي وسيعيه و همه ي ابعاد زندگي رو در بر ميگيره،شخصيت پردازي،جزئيات و توصيفات نويسنده شگفت انگيزه.
و نهايتاً ترجمه ي اين كتاب انقدر بي نظيره كه باور نميكنيد اين روايتِ زندگي متعلق به مترجم نيست.

+جانِ شيفته براي من كتاب سنگيني بود،حتي يه وقتايي ذهنم خسته ميشد ازش، اما تا روزي كه زنده ام درساشو تو قلبم نگه ميدارم و شايد روزي برسه كه انقدر قوي شم تا بتونم آنت ريوير زندگي خودم باشم:)

عميقاً جانِ شيفته عزيزه براي من.
Profile Image for ELNAZIOR ( Realm.Of.Ella).
218 reviews
March 11, 2025
خیلی وقت بود تشنه بودم و دنبال چشمه‌ای میگشتم که ازش سیراب بشم ، خب بالاخره پیداش کردم.
هرچند به سختی جلو میرفتم ولی ارزش تک به تک کلمه‌هاش رو داشت
Profile Image for sAmAnE.
1,367 reviews153 followers
August 1, 2024
عشق، آیا این تویی؟ تو، ای عشق،که هنگامی که می‌پنداشتم گرفتمت از من گریختی،اینک آمده‌ای و در منی؟ تو را در چنگ دارم، در چنگ دارم از دستم فرار نخواهی کرد؛تو را،ای زندانی کوچکم، در پیکر خود دارم...
#جان_شیفته #رومن_رولان ترجمه #به‌آذین
📝جان شیفته از شهریور شروع به خواندنش کردم و الان من صفحه ۲۱۰ هستم.شخصیت اصلی داستان دختری به نام آنت است که بی‌نهایت به پدرش وابسته بوده ولی حالا که او مُرده عمیقا احساس دلتنگی میکند و قسمت اول داستان به این موضوع پرداخته.آنت بعد از مدتی با سیلوی، خواهر ناتنی‌اش آشنا میشود که تا آن زمان از وجودش بی‌خبر بوده. خط مشی متفاوت زندگی این دو و تفکراتشون باعث جذابیت داستان میشود و تا اینجا که من خواندم آنت با مردی به نام روژه آشنا شده، که این آشنایی باعث تغییری در زندگی آنت می‌شود.گفتگوی بین آنت و روژه در مورد عشق خیلی دوست داشتم که این بخاطر سبک نوشتن و کلاسیک رومن رولان هست یا صرفا علاقه‌ی خودم به ژانر رمانتیک🤔احتمالا بعدا داستان وارد فضای جنگ فرانسه می‌شود چرا که در ابتدای کتاب در خصوصش صحبت شده.رومن رولان خودش علاقه‌ی زیادی به این کتاب داشته و این کتاب رو کامرانی بزرگی برای خودش به حساب آورده.در مقدمه‌ی می‌خوانیم که رولان، آنت رو خدای عشق معرفی میکنه که درونش رازهایی هست که جهان بیرون را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.من کتاب رو تا اینجا که خوندم دوست داشتم ولی بخاطر قیمتش و اینکه به ویراستاری نیاز داره ترجیحا قبل از تهیه،صفحاتی ازش رو بخونید ❤️
🌸کتاب «پی‌یر و لوسی» رو از همین نویسنده پیشنهاد میکنم فوق‌العاده‌ست🌸
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,358 followers
April 19, 2015
این جلد زیباترین جلد مجموعه بود. تا جایی که داستان مربوط به آنت ریویر بود، خیلی خیلی داستان خوب بود: شرح زندگی زنی جوان که سرشار از عشقه و البته کم کم در زیر سنگ آسیای زندگی، سرشار از قدرت هم میشه. هر دو خصوصیت آنت برای من جذاب بود: هم جنبه ی مردانه ش، یعنی قدرتش که باعث میشد از هر مردی بی نیاز بشه، و هم جنبه ی زنانه ش، یعنی عشقش، که باعث میشد همه بهش نیاز داشته باشن.

کلاً یکی از بهترین شخصیت های زنی که تا حالا خوندم بود، در کنار اسکارلت اوهارا، شخصیت اصلی بر باد رفته.
Profile Image for Maria.
11 reviews
Read
October 16, 2012
کسانی که بیش از همه می توانند پذیرای عشقی بزرگ باشند، بیش از همه سودای استقلال دارند، زیرا همه چیز در آنان پرتوان است. و اگر اصل غرور خود را در راه عشقشان فدا کنند، خود را حتی در همان عشق خوار احساس می کنند، خود را مایه ی بدنامی عشق می شمارند.
37 reviews
July 1, 2010
جان شیفته داستان جانیست که شیفته زندگی ست.داستان زنیست که در عمق جامعه ای سترون از عشق نطفه ای عاشقانه را میپرود میبالد و از تمام دردهایی که برای زیستن میکشد بزرگوارانه لذت میبرد...به قطعه ای از فلسفه فکری این زن فکر کنید:"روح آزاد را نمیتوان نثار کرد.روح آزاد من از ان من نیست.این منم که از آن روح آزادم هستم.من نمیتوانم در آن تصرف کنم...حفظ آزادی خود بسی مهم تر از آنست که حق باشد.وظیفه ی دینی ست.
ص:127
Profile Image for tulip pegasus.
18 reviews16 followers
July 17, 2009
جان شیفته در ایران با ترجمه محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) منتشر شده‌است. او نخستین فصل این اثر را هنگام بازداشتش در زندان قصر ترجمه کرد و درباره آن گفته‌است «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سالها که قطره قطره آب شدم و فرو ریختم»

بدین سان، زندگی او [آنت:] در دو سطح موازی پیش می‌رود. و دیگران جز زندگی رویی او را نمی‌شناسند. در آن زندگی دیگر، آنت همیشه تنها می‌ماند.»

عشق در سینه آن کسی است که دوست دارد، نه آن کسی که دوستش دارند. همه چیز پاکان پاک است. همه چیز مردم نیرومند و تندرست پاک است. عشق، همان‌گونه که برخی پرندگان را به زیباترین رنگها می‌آراید، از جان درستکاران هم آنچه را که در ایشان شریف‌تر است بر می‌رویاند.»

«هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافه‌ای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغ‌ها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب می شود ملت‌ها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و این‌قدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایده‌آلیسم می‌نهد. هر کس از هنگام زادن تا مرگ آن را با هوا نفس می‌کشد، و این دیگر برایش یکی از شرایط زندگی شده است؛ تنها چند نابغه می‌توانند از پس بحران‌های شیرمردانه، بحرانهایی که در طی آن خود را در جهان آزاد اندیشه‌ی خویش تنها می‌بینند، از چنگ آن رهایی یابند.»
Profile Image for Hediyeh.
55 reviews11 followers
May 17, 2024
A solitary woman by Abel Korzeniowski

--کوشیدن، جستن، نه یافتن و نه تسلیم شدن
رولان در نیمه‌ی ژوئن در ویلنور اینطور می‌نویسه : "داستان تازه‌ای آغاز کرده‌ام: آنت و سیلوی. کامرانی بزرگ موجودی ناشناخته در من حلول می‌کند و مرا با خون و اندیشه‌ها و سرنوشت خود آغشته می‌داره."
در رمان‌های کلاسیک گفتن خلاصه اثر به نظرم لطفی نداره بهتر اینه که شخص هنگام خوندن صفحه به صفحه داستان رو کشف کنه در مورد جانِ شیفته هم به گفتن همین که درباره‌ی زنی است سرشار از نیروهای درونی، زیبا، پرنشاط و تندرست و همونطور که رولان میگه بی خبر از اروسی که در وجودش خوابیده اکتفا می‌کنم.
اهمیت آغاز کتاب رو در جریان زندگی آنت و در روند کتاب بیشتر میشه درک کرد به حدی که سرشت آنت رو تا حدودی به نمایش می‌ذاره. "آبگیری میان جنگل، با لکه‌ای از آفتاب، بر گونه‌ی چشمی. گرداگرد آن، دایره‌ای از درختان با تنه‌های خزه بسته. هوس تن‌شویی. آنت خود را برهنه می‌یابد. دست سرد آب بر پاها و زانوانش می‌ساید. وارفتگی لذت. ناراحتی مبهمی که در بیان نمی‌آید: گویی که چشم‌های دیگری در کمین‌اند و نگاهش می‌کنند. برای گریز از آن، پیش‌تر می‌رود، و اینک تا زیر چانه‌اش در آب است. پیچک‌های چرب‌گون بر ساق‌هایش می‌پیچند. آنت می‌خواهد خود را رها کند، اما در لای و لجن فرو می‌رود. خشمگین با پاشنه به ته آبگیر می‌کوبد و بار دیگر به سطح آب می‌آید." این خیال آنت تصویری از غرقاب‌های خانواده ریوی‌یر رو رسم می‌کنه که هر بار با لذت درش فرو میرن و بعد با جنگ و ستیز ازش رهایی پیدا می‌کنن.
روح آنت با عشق تسخیر شده و تشنه دوست داشتنه. کمی درک شدن و قلبی که برای اون بتپه کافیه تا همه چیز خودش رو به پای این شور فدا کنه الی عشق. همه چیز تنها برای عشق نه معشوق.
جانِ شیفته رو من از این بابت ستایش می‌کنم و بسیار دوست دارم که درمورد عشق و عواطف و افکار و روحیات و زندگی درونی یک زن از زاویه دید خود او نوشته شده با قلم کسی مانند رولان. شخصیت‌های فرعی که تنها شاید از نظر تاثیر بر روی آنت مهم باشن هم بی‌نظیر نوشته شدن. روت زنی که چند صفحه‌ای در نیمه‌ی دوم کتاب حضور داره در یک دیالوگ یک خطی به آنت میگه : "این مرا کشت. ولی در این من زندگی کردم." و شیوه‌ی دوست داشتن جز این نیست.
Profile Image for Zahra Taghipour.
50 reviews13 followers
August 11, 2018
آمدی، دست تو می گيردم، ـ بر دستت بوسه می زنم.

با عشق با هراس، ـ  بر دستت بوسه می زنم.

آمدی که نابودم کنی، عشق، خوب می دانم.
زانوانم می لرزد، بيا! نابودم کن! ـ بر دستت بوسه می زنم.

دندان در ميوه  فرو می بری و به دورش می اندازی: در قلبم دندان فرو کن که از آن توست!
خوشا زخمی که از دندان تو بر جا ماند! ـ بر دستت بوسه  می زنم.

همگی ام را می خواهی: و چون همه را گرفتی، به هيچ کارش نمی زنی.
جز ويرانی به جا نمی گذاری. ـ بر دستت بوسه می زنم.

دستت که نوازشم می دهد، فردا خواهدم کشت.
به انتظار ضربت کشنده ی دست تو، بر آن بوسه می زنم.

مرا بکش! بزن! هر بار که دردم می دهی، راحتی است که می رسانی، نجاتم می بخشی، ای ويرانگر. ـ  بر دستت بوسه می زنم.

هر يک از ضربات تو که خونينم می کند، رشته ی پيوندی را می گسلد. تو زنجير را همراه گوشت تن بر می کنی.  ـ بر دستت بوسه می زنم.

زندان تنم را ای کشنده ی من ، در هم می شکنی، و از رخنه ی آن زندگی من به در می رود. ـ بر دستت بوسه می زنم.

من زمين زخم ديده ام که دانه در آن خواهد رست،
دانه ی دردی که تو افشانده ای. ـ بر دستت بوسه می زنم.

بيفشان درد مقدس را! تا درون سینه ام رسيده شود،
سراسر دردهای جهان! ـ بر دستت بوسه می زنم،

بر دستت بوسه می زنم...
Profile Image for Sorellina.
223 reviews13 followers
May 27, 2023
صلح، عزیزدلم، دیگر نه در مطبوعات صورت میگیرد، نه در سخنرانی ها، نه در میدان، نه در مجلس، نه در گفت‌وگو های وزیران، نه در کنفرانس های هیئت های سیاسی، و نه حتی در جبهه های جنگ. همۀ این ها مربوط به گذشته است. منسوخ شده است. صلح و جنگ در دست کسانی است که سر نخ کیسۀ پول را به دست دارند ...

برای جان هایی که به هم نزدیک‌اند جدایی بزرگترین نعمت است از حیا آزادشان می‌سازد و میانشان همه موانع را درهم می‌شکند.



بعد از یکسال و اندی پروژه‌ی بزرگ «جان شیفته» هم تمام شد.
چند ماهی که فاصله افتاد و نخوندم خیلی به سرنوشت آنت فکر می‌کردم که آخرش چی میشه و می‌ترسیدم با این حجم زیاد کتاب بیخیال شم و ادامه ندم ولی امروز که به آخرش رسیدم خیلی خوشحالم و از همین الآن دلم برای آنت تنگ شده.

۱۴۰۲/۰۳/۰۶
Profile Image for Danyal.
70 reviews10 followers
June 27, 2018
1/


هرچند ادبیات داستانی نمی‌تواند عیناً زندگی واقعی را نمایش دهد، اما پر بی‌ظرافت هم نیست. همواره دانش نویسندگانی بوده که توانسته‌اند طرحواره‌های زندگانی را به تناسب برگزینند، با تخیل خویش پروبال دهند و با دانش و نگاه ظریف خود پروارشان کنند و ما را با تکه‌ای از تاریخ نه تنها آشنا که در آن غرقه سازند. رولان و «جانِ شیفته» از این نوع‌اند. «جانِ شیفته» درختی‌ست که با هنر نویسنده‌اش شاخ و برگ گرفته و میوه داده است

آنچه که «جانِ شیفته» را خواندنی‌‌ می‌کند نه اندیشه‌ی صلح‌طلب نویسنده‌اش بلکه وجود دو عنصریست ناهمتا کنار هم. اولی اوضاع نابسامان آن دوره، دومی ریزبینی و سبک توصیفی‌ نویسنده (و این دومی هیچ‌ است اگر با خارها و خون‌های خورده‌شده‌ی مترجم توام نمی‌بود.) داستان از روزگاری‌‌ست که «در سراسر اروپا فاشیسم سروروی مدافع نظم اخلاقی و اجتماعی می‌گرفت»، روزگار استثمار، کشتار، روزگار سقوط و «وضع وحشت بار خلاف اخلاق جهان»، روزگار چال شدن یک نسل در سه دقیقه، روزگار بزدلی‌ها، بدگمانی‌ها، تب‌ها، دلتنگی‌ها و کینه‌های فروخورده و روح‌های تهی گشته. اما تاب این همه را چگونه است؟ چگونه از «جانِ شیفته» به‌رغم توصیفِ روزگار تاریکِ به زوال رانده شدۀ آن دورانْ خوراک هضم‌شدنی‌ باقی می‌ماند؟ باید گفت شیوه پرداخت، سبک توصیفی روایت، و شخصیت‌پردازیِ آنت بخشی از این بار را بدوش گرفته. رولان تحمل دردِ برهه‌ی خود و پروازهای متوقف مانده‌ای که تجربه کرده را با نثر لطیف، هنر استعاره و تشبیه بر ما تسهیل می‌کند. نثر شاعرانه و ظریف، با جزئیات فراوان بی‌هیچ فزونی و نگاه دقیقِ او نه تنها بیان از کاردانی و ذوقش که نشان از شهودی‌‌ست از یک دنیای به محاق رفته. و نیز روایتی که سیاست‌زده نیست. و مهم‌تر اینکه رولان به بشر آینده ایمان دارد و امیدواری می‌دهد. روزنه‌ای از نور که دل‌ تاریکی را می‌شکافد. بر فراز ایتالیای به خواب رفته می‌گوید «ایمان دارم ایتالیا از نو زنده خواهد شد.» از آینده هراسان نمی‌کند. امیدواری و ایمان به آینده‌ی بشریت، به زندگی و به حقیقت‌ِ آن جریان خون را رقیق‌تر می‌کند. و البته وجود شخصیت‌هایی مثل آنت، ژولین و برونو که هرکدام همچو سبزه از دل آسفالت سر برمی‌کشند؛ که هرکدام قهرمان دنیا و جغرافیای خویشند و سرود اندیشه‌ی آزاد و آزادی می‌خوانند

غرور، آزادی و حقیقت‌جویی عناصر اصلی تشکیل‌دهندۀ شخصیت‌های داستان‌اند و تا پایان سرنوشتِ آنها لایتغیر می‌ماند. همگی‌شان بیش و کم مغرور و حقیقت جویند و آزاد. از آنت و سیلوی گرفته تا تیمون که حقیقت را در خود زنده می‌کند و سیلوی که در نهایتِ سرنوشتِ خود آن را باز می‌یابد. غرور هیچ‌گاه باعث جدایی‌شان نمی‌شود هرچند گهگاه بی‌هم روزگار می‌گذارنند اما رودخانه بعد از گذر از صخره و ریزسنگ‌ به دریا می‌ریزد. آزادی‌شان مستلزم بی‌بند و باری و بی‌آزرمی نمی‌شود. رولان می‌گوید «سکس جز دالانی برای آرزو نیست. نخستین دالان. ولی نه یگانه دالان: دل و اندیشه می‌توانند دالان‌های دیگر و دیگر و باز دیگرتر تا بی‌نهایت بروی خود باز کنند» و حتا سیلوی‌ در نهایتْ آسایش را بر تجمل ترجیح می‌دهد

براستی شخصیت‌های داستانی الگوهای مناسب یادگیری‌اند. این الگو و مدل‌ها توانایی خواننده در حوزه شناخت اجتماعی را دوچندان می‌کند. یادگیری مشاهده‌ای یکی از دستاورد‌های مهم ادبیات داستانی‌ست که در این نوع رمان‌ها می‌توان این ویژگی را بازیافت. «جانِ شیفته» برای این مهم‌ است که این الگو را برای مخاطب در قالب شخصیت‌هاش به خوبی مهیا کرده؛ که به جزئیات روحیۀ زنانه، نیازها، آرمان‌ها و امیدها و سوداهاشان اشاره کرده‌، به مبارزتشان برای استقلال و آزادی و جهان‌بینی‌شان و ناهمواری‌های مسیرشان



2/


آنت هم مثل خالقش در آن بلبشوی تاریخی «هرگز هواخواهِ کور یک سیاست معین» نبوده، همچنانکه فاشیسم را طاعون مُسری سیاه یا قهوه‌ای رنگ می‌خواند به ترس و بزدلی‌های سوسیالیست و کمونیست می‌تازد. رهنمود فعالیت‌هاشان برفراز جنگ و حتی صلحْ دفاع از حقیقتی‌ست که ایمانشان را پر کرده، و نیز دفاع از بشریت «در برابر جهان کهنۀ سرمایه‌داری و امپریالیستی.» او«ارادۀ برپا داشتن یک نظام جدید را اعلام می‌کند»؛ مدینه‌ای که در آن «سرانجام، همکاری صلح‌آمیز و خردگرایانۀ جامعۀ آدمی در یک همبودی بی‌طبقات و بی‌مرزها استقرار می‌یابد»، یا همان شهرخدایی که فارغ از مرزهای دینیْ همگی‌شان به آن ایمانی سخت دارند، حتی اگر به خدایی هم اعتقاد ندارند اما آنچه قلبتان را لبریز می‌کند، آن را چگونه می‌توان گفت؟

رولان در جایی می‌گوید «دوستی که درک‌تان کند، شما را می‌آفریند.» کسانِ آنت در مواجه با زندگی هرگاه می‌مُردند توسط این عیسیای مونث زنده و دوباره آفریده می‌شدند. مگر برای آفریدن باید ایمان داشت؟ چه بارها که در مواجه با دیگران نگفت «تو به من تعلق داری..»، چه بارها او پناهگاه اطرافیانش نشد و چه بارها جهان را به درون نکشید «بچۀ کوچک جهان نام، آیا درون من خوش‌تر نبودی؟ برای چه از آن بیرون آمدی» براستی «رودخانه‌ای ساخته از تب و عشق و درد.» براستی قصه‌ی او مادرانه‌ایست برای جهان، قصه‌ی دلسوزی‌ها و عاطفه‌ها، جنگیدن با دنیای قضاوت‌کنندۀ بیرون و به آغوش کشیدن همان دنیا


3/


هرچند آنت و کسانش تا پایان سرنوشت خود برای بهبود وضع بشر به پیش تاختند اما «در پیرامون مرگِ او، ورطۀ جهان ژرف‌تر می‌شد.» دودهای غلیظی که پیش و پس از ما همواره از دل پنجره‌ به درون آمده‌ و می‌آیند عزم آدمی برای رسیدن به شهر خدا را افزون‌تر می‌کند چرا که «بدبختیِ چاره‌ناپذیر آن است که این شکست پذیرفته شود.» آنها در این حماسۀ فاجعه‌بار زندگی هیچ‌گاه سر فرو نیاوردند. اگر پشت‌شان به خاک مالیده‌ شد اما به‌ پا خواستند و خود سرنوشت نویی برای خود و اطرفیان ساختند. از اوج بورژوایی به حضیض فقر و تنگ‌دستی پرت شدند اما ناامید نشدند و ایمانشان باقی ماند. مثل کنت برونویی که تنها در چند دقیقه نه فقط جبهه‌ی عزیزانش که صد و بیست هزار هم‌وطن را از کف داد اما برای آرمان‌های خود دوچندان به فعالیت برخواست. بر ناصیه‌هاشان "تلاش" حک شده بود. براستی ناامیدی عنصر تمام آدم‌های بی‌مایه‌ایست که دست از تلاش می‌کشند؛ که ایمانی به اندیشه و پیکار خویش ندارند. و مارک چه خوش گفت «روی هم رفته، بدبختی‌ها، شرمساری‌ها و بی‌رحمی‌ها، و مرگ در پایان کار، ��ین همه زندگی کردنش می‌ارزید.» شاید تنها لذتِ بی‌کران‌شان این بود که در درآغوش هم بودند

Profile Image for Laura.
7,132 reviews606 followers
September 28, 2021
Free download available at Project Gutenberg

How a man could write so well about women? Only Romain Rolland is able to make this majestically writing.

I made the proofing the book for Free Literature and Project Gutenberg will publish it.

FOREWORD


Upon the threshold of a new journey which,
without being as long as that of "Jean-Christophe,"
will include more than one stage, I would
remind my readers of the friendly prayer which
I addressed to them at a turning-point in the story
of my musician. At the commencement of _Revolt_,
I admonished them to consider each volume
as one chapter of a moving work, whose thought
unrolled only as rapidly as the life represented.
Citing the old adage, _La fin loue la vie, et le soir
le jour_, I added: When we shall have made an
end, you may judge the worth of our effort.

Of course, I understand that each volume has
its own character, that it must be judged separately
as a work of art; but it would be premature
to judge the general thought from a single volume.
When I write a novel, I choose a human
being with whom I feel certain affinities,--or,
rather, it is he who chooses me. Once this person
has been selected, I leave him perfectly free, I
beware of mingling my personality with his. It
is a weighty burden, a personality that one has
borne for more than half a century. The divine
boon of art is to deliver us from this burden, by
giving us other souls to quaff, other lives to assume--(our
Indian friends would say, "other of
_our_ lives"; for all is in each . . .).

So, when I have once adopted Jean-Christophe,
or Colas, or Annette Rivière, I am no more than
the secretary of their thoughts. I listen to them,
I see them act, I see through their eyes. In the
measure that they come to know their own hearts
and men, I learn with them; when they make
mistakes, I stumble; when they recover themselves,
I pick myself up, and we set off again upon
the road. I do not say that this road is the best.
But this road is ours. Whether or not Christophe,
Colas and Annette are right, Christophe, Colas
and Annette are. life is not the least of justifications.

Seek here neither thesis nor theory. Behold in
this work merely the inner history of a life that
is sincere, long, fertile in joys and sorrows, not
exempt from contradictions, abounding in errors,
yet always struggling to attain, in default of inaccessible
Truth, that harmony of spirit which is
our supreme truth.


R. R.

_August_, 1922.



3* Jean-Christophe: Dawn, Morning, Youth, Revolt
4* Jean-Chistophe, V.2 - A revolta, A Feira na Praca, Antoinette
5* Jean-Christophe: Journey's End (Jean-Christophe, #3)
5* L'âme enchantée, tome 1: Annette et Sylvie
5* L'âme enchantée II: l'été
5* L'âme enchantée III : mère et fils
5* Mahatma Gandhi - The Man Who Became One With the Universal Being
5* Jean-Christophe, Vol. 1 of 4
5* Jean-Christophe, Vol. 2 of 4
5* Jean-Christophe, Vol. 3 of 4
5* Jean-Christophe, Vol. 4 of 4
5* Pierre et Luce
5* Annette and Sylvie
TR Summer...
TR Vie de Tolstoï

About Romain Rolland:
TR Romain Rolland: the man and his work by Stefan Zweig
Profile Image for Mostafa.
433 reviews51 followers
January 8, 2021
5 stars( مدت زمان خوانش ۲۸ روز)
رومن رولان نویسنده برنده نوبل، در جان شیفته که در سال ۱۹۳۳ و ظرف مدت ده سال نگارش شده، به اهمیت نقش زنان در ساخت و اصلاح جهانی می پردازد که عاری از هدف،انگیزه و سرشار از ظلم و دیکتاتوری حاکمان است...
از این رو خوانش این کتاب بر هر زنی لازم بلکه واجب است تا بداند که زن بودن نیرو و توان ویژه ای به او می دهد تا بتواند پیامبرگونه ،جامعه خویش را که برای آنت به وسعت جهان است اصلاح کند
شرخ زندگی دختری جوان به نام آنت( که بعدها مادر و مادر بزرگ می شود) با نام خانوادگی ریویر به معنای رودخانه. آنت همانند رودخانه اهل سکون نیست و همواره در حال ایجاد تغییر (حرکت به سمت آگاهی) در خود و محیط و اشخاص اطراف خود است او اطرافیان خود را در مسیر تکاملشان به سمت وحدت وجود همراهی می کند.... او طرفدار صلح است ...صلح درونی و بیرونی او به همان اندازه که از کشته شدن سرباز فرانسوی ناراحت است در اندوه کشته شدن سرباز آلمانی نیز هست. آنت نقش معلم بشریت را بازی میکند او یک زن است زنی که همچون چراغی تابان ، مسیر اندیشه را بدون حساسیت در رسیدن به هدف دنبال می کند و او را از قید و بندهای اجتماعی خود رها می کند، فرزند خود را بدون توجه به ننگی که اجتماع به او تحمیل می کند بزرگ می کند و فرزند تحت آموزش و تربیت مستقیم مادر و جهان پیرامون که خود معلمی است جدی ، ملامت گر و سختگیر قرار می گیرد و برخلاف پدرش موفق به ایجاد تغییر در زندگی و اجتماع خود می شود

کتاب دارای نثری قوی، ترجمه ای عالی و داستانی منسجم و بسیار تاثر برانگیز است که به بررسی وضعیت اجتماعی و سیاسی اروپا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می پردازد
متن کتاب
مرز میان تو و همنوع تو را ، ترحم از میان بر میدارد
یکسانی تو و همنوع تو، همنوع تو را در تو به تحقق می رساند
آن که همنوعش را در خود به تحقق رساند، به من می پیوندد
آن که به من بپیوندد، بودا خواهد شد
Profile Image for Masoome.
427 reviews51 followers
April 7, 2020
تموم شد.
وقتی تموم شد نیاز داشتم مدتی به خلا خیره بشم. نیاز داشتم برم توی بارون بهار قدم بزنم. نیاز داشتم چند ساعت سکوت کنم و همه ی این کارها رو انجام دادم.
حالا نوشتن ازش سخته! مثل وقتیه که عزیزی رو از دست دادی و بخوای همه ی اونچه که باهاش زندگی کردی رو برای دیگران بگی، هزاران هزار کلمه توی مغزت می چرخن و انتخاب کردن از بینشون غیر ممکنه. اما اگر نگم هم دلم می سوزه.
جلد اول (آنت و سیلوی) که تموم شد، فکر کردم خب شبیه هر کتاب عاشقانه ی کلاسیک دیگه ایه دیگه. مثل جین ایر و ربکا و چه و چه. نمی دونستم جلد دو می خواد چی پیش روم بذاره. جلد دو رو که خوندم فهمیدم با چیزی فراتر از اینها طرفم. فهمیدم قصه فقط درباره آنت و سیلوی نیست، قصه ی تمام آدم هاییه که آنت توی زندگیش ملاقاتشون می کنه، حتی خود رومن رولان!
منظورم از قصه ی زندگی هم این نیست که مثلا اشاره ای به زندگی هر کس بکنه! نه! کل داستان زندگی هر کس و دلیل این که چرا در اون لحظه اونجا حضور داره و این که کمبودهای کودکی و نوجوانیش الان دارن چه تاثیری روی بزرگسالیش می گذارن...
و خب! چه ترجمه ای! کیییییف کردم. ولی این که یک روز اصل این کتاب رو بخونم، رفت جزء آرزوهام.
Profile Image for Elham Yaghoobi.
99 reviews11 followers
February 23, 2020
جان شیفته روایت بس شیرین و واقعی از روند یک زندگی است. محوریتش عشق عمیق به پدر، خواهر، دوست، فرزند و نهایت خود است! اما در خلال عشق، تاریخ و فرهنگ است. از فرانسه حدفاصل سالهای قبل جنگ جهانی اول تا قبل جنگ جهانی دوم می‌گوید! از آن تن‌ها و جان‌ها که انقلاب خود را به دست ارتجاع افتاده میبینند و انقلاب اکتبر شوروی رو نظاره‌گر میشوند و بتدریج عاشق آرمان‌های کمونیستی میشوند!
مردم اروپا و حال و اوضاعشان در آن سالها را عریان به تصویر میکشد..
تب کتاب آنجایی شدیدتر میشود که رومن رولان نویسنده کتاب به ملاقات دو شخصیت اصلی میرود! و تاثیرگذاری کتاب دیگرش را بر شخصیت دوم داستان و عوض شدن زندگی‌اش را بیان میکند!
یا آنجا که در آخرین صفحات کتاب، پیوندی با اولین سطرهای داستان برقرار میشود و ابهام باقیمانده رفع میشود!

جان شیفته روند تحقق مثبت یا منفی آرمان‌های فرد را نشان میدهد! و من این فرد را پُر دوست میداشتم و دارم..! مثل دستی از فراز یک قرن پیش..مثل یک خواهر که داستانش عمق جانم را به لرزه درآورده، سخت تحت تاثیر قرار داده...! اما انگار وقت آنست که بارودخانه‌ی پرخروش او(فامیلی‌اش ریوی‌یر بود که در فرانسه به معنای رودخانه است) خداحافظی کنم:(((
Profile Image for Damselfly.
3 reviews
May 11, 2011
To strive,to seek, not to find,and not to yield.
کوشیدن ، جستن ،نه یافتن ونه تسلیم شدن
Profile Image for Rez.
168 reviews4 followers
June 20, 2021
« -رنج بردن، آموختن است... »


صد ستاره برای جانِ شیفته
Profile Image for Zara.
7 reviews7 followers
March 28, 2022
وقتی که از یک کتاب خیلی خوشم بیاد سریع می‌خونم تا آخر.
ولی وقتی یه کتاب این‌قدر عالی و بی‌نقص باشه آرووم آروم می‌خونمش تا ذره ذره ش رو بچشم. درنتیجه بیشتر از ۶۰۰ روز(دقیقا ۶۳۰ روز) با آنت و مارک زندگی کردم.
با شروعِ کتاب این شخصیت ها مثل افراد واقعیِ زندگی‌م بامن همراه شدن، لحظه لحظه‌ی روزهای آنت رو باهاش همراه شدم، از اول جوانی تا روز آخر، آنت رو درون خودم دیدم، جاهای زیادی خودم رو در آنت و مارک پیدا کردم و جاهایی حرصم رو در می آوردن. اما وقتی کتاب رو بستم، شخصیت ها برنگشتن توی کتاب، تا همیشه همراه من میمونند!
شگفت انگیزه که خط به خط کتاب جوری ملموس و واقعی بود برام که انگار نویسنده تک تک اون لحظات و حس‌ها رو تجربه کرده، شخصیت‌پردازی ها اینقدر کامل و واقعی بود که انگار نویسنده هرکدوم از اون ها رو زندگی کرده.
محمود اعتمادزاده گفته که «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سال‌ها که قطره قطره آب شدم و فروریختم» و برای من خوندن این کتاب عین همین توصیف بود.
با آنت زندگی کردم، عاشق شدم، دل بریدم، راه پیدا کردم، سختی کشیدم، شکستم و دوباره قوی‌تر قد راست کردم، برای باورهام جنگیدم، تا آخر کتاب بارِ کلِ زندگی آنت، عشق و غم‌ها، مادری‌ها و قربانی‌کردن و «آتش‌افکندن‌ها» ، راه‌های رفته و خستگی‌ها، آرمان‌ها و شیفتگی‌های آنت با من بود و در آخر احساس می‌کردم همراه آنت این زندگی پربار رو از سر گذرونده‌م و «دایره‌ی جان شیفته به انجام رسید.» و الان وقتشه که زندگی رو _دوباره_ شروع کنم! «اگر این پایان کار است، بهتر که همین‌جا باشد...».
این کتاب هم عشق و رنج داره، هم غم و شادی، هم زندگی و فرهنگ، هم تاریخ و سیاست، هم آرمان و عمل، واقعا همه چیز!
و در آخر این‌که این کتاب در بهترین زمان ممکن همراه من بود:)
و «میدانی، مردن، وقتی است که باید انتظار کشید، حوصله‌ی آدم سرمی‌رود. ولی کشته‌شدن، جالب است.»«این زنِ خستگی ناپذیر، نومید نه بلکه خسته بود!»
رومن رولان خود می‌نویسد: «قهرمان اصلی جان شیفته، آنت ریوی‌یر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه درافکندن با پیشداوری‌ها و کارشکنیِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند.»
ویکیپدیا: «بدین سان، زندگی او (آنت) در دو سطح موازی پیش می‌رود؛ و دیگران جز زندگی رویی او را نمی‌شناسند. در آن زندگی دیگر، آنت همیشه تنها می‌ماند. و این «زندگی دیگر»، جریان زیرین و ناپیدای رود، جان شیفته نام دارد.»
2 reviews3 followers
January 23, 2010
من هر کتابی نمی خونم گاهی اوقات اسم یه کتاب یا جمله ای قشنگ از اون کتاب که توی یه جایی میخونم دلیل علاقم به اون کتاب میشه.جان شیفته از اون دست کتابایی که اول به خاطر اسمش بعد به خاطر رومن رولان خوندمش و باید بگم هرگز نمی تونم تاثیری رو که روم گذاشت انکار کنم. من با آنت ، مارک ، سیلوی وآسیا زندگی کردم وچون توی زمانی که اون داستان رو میخوندم هنوز یه نوجوان بودم احساس می کنم شخصیت های اون داستان یه جوری شخصیت منم شکل دادن وجادو کردن.برای همینه که همیشه آرزو می کنم مثل آسیا قدرت شروع دوباره،مثل مارک توانایی فدا کردن خود و مثل آنت موهبت داشتن یه روح آزاد و جانی شیفته رو داشته باشم
Profile Image for Saaye Tafreshi.
129 reviews12 followers
July 20, 2018
آمدی ، دست تو می گیردم،-بر دستت تو بوسه می زنم.
با عشق، با هراس،-بر دستت بوسه می زنم.
آمدی که نابودم کنی، عشق،خوب می دانم.
زانوانم می لرزد، بیا! نابودم کن!- بر دستت بوسه می زنم.
دندان در میوه فرو می بری و به دورش می اندازی: در قلبم دندان فرو کن که از آن ِ توست!
خوشا زخمی که از دندان تو بر جا ماند!-بر دستت بوسه میزنم.
همگی ام را می خواهی: و چون همه را گرفتی، به هیچ کارش نمی زنی.
جز ویرانی به جا نمی گذاری. -بر دستت بوسه می زنم
1 review
Read
January 11, 2014
کسانی هستند که با آنت زندگی میکنند و هر روزه زندگی و وقایع زندگی آنت را برای خود سرمشق گرفته و مرور میکنند کتابی جاودانه که آگر آنرا یک اتفاق در ادبیات جهان بدانیم بندرت چنین اتفاقاتی باز خواهد افتاد
Displaying 1 - 30 of 152 reviews

Join the discussion

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.