کتاب حاضر، پنجمین مجلد از مجموعه «دفترهای فلسفه» نشر نی است. در این کتاب سعی بر آن است که پس از تبیین نظریه ارباب و برده «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل»، رویکرد سه متفکر فرانسوی به نامهای ژرژ باتای، ژیل دلوز، و ژاک لاکان در قبال این نظریه مورد بررسی قرار گیرد.
این اثر در افق تلاقی هگل و پساساختارگرایی فرانسه میکوشد از خلال بازخوانی دیالکتیک ارباب و بنده در پدیدارشناسی روح، آن گرهگاه متافیزیکیای را به پرسش بکشد که سوژه و دیگری در آن، بهطرزی پارادوکسیکال، هم در نفی متقابل و هم در تایید ضمنی یکدیگر به ظهور میرسند. مولف با انتخاب سه چهرهی شاخص باتای، دلوز و لکان و حذف آگاهانه یا ناآگاهانهی دریدا و فوکو، پروژهای را سامان میدهد که خود، درون تنش میان ساختزدایی و بازتاسیس مفهوم، معلق است. در این چارچوب، باتای در انکار عقلانیت کلانساخت هگل، خود گرفتار همان هگلیانیسم وارونهای میشود که قصد گریز از آن را دارد، دلوز با توقف سوبژکتیویته در فرایند خودآگاهی، در واقع، بر تداوم "شدن هگلی" مهر تایید میزند، و لکان، در عین طرد دانش مطلق و ارجاع سوژه به فقدان ساختاریاش، سوژهای را بازمیآفریند که بیآنکه بداند، از درون منطق ارباب و بنده برمیخیزد آنجا که بنده در مواجهه با نگاه ارباب، به واسطهی دیگری، خود را به مثابهی سوژهی شناسا درمییابد. نویسنده با نوعی آیرونی نظری نشان میدهد که حتی نقدهای ضدهگلی این متفکران، در بنیان خود، واجد حرکتی دیالکتیکیاند و بدینسان، از چنبرهی هگل رهایی نمییابند. با اینحال، کتاب در نسبت با لکان، از سطح انتقادی به قلمروی تفسیری متمایل میشود و همانند خود لکان، بهجای نفی، به نوعی "پذیرش فاصلهدار" از هگل رضایت میدهد. پاورقیها گاه به رسالههایی مستقل میمانند، فشرده، دقیق و پرارجاع، و ترجمه نیز با آنکه دشوارخوان است، بار مفهومی متن را بهخوبی منتقل میکند. تنها نکتهی تاسفبار، تغییر مسیر محمدمهدی اردبیلی است، مترجمی که روزگاری از شارحان برجستهی هگل بود، اما اکنون در افقِ خویشتنمراقبتی شرقی و گرایشهای اگزیستانسیالیستی، از سختگیری دیالکتیکی فاصله گرفته است. در مجموع، کتابی است ممتاز، اثری که خوانندهی جدی فلسفه را به دل تناقضات زندهی هگل و پساساختارگرایی پرتاب میکند، و از او میخواهد تا خود، در مقام بندهای بیقرار، در نگاه ارباب مطلق تفکر، به شناخت خویش نایل شود.
خوب نبود بنظرم از یک سمت بخاطر تسلط بالا نداشتنم روی هگل و از سمتی بخاطر خود کتاب و رویکردش سه مقاله انتخاب و ترجمه شده در رابطه ی هگل با باتای، دلوز و لکان نه کاملا، ولی تا حدی رویکردی کلامی گرفته نویسنده بنظرم، همانند مترجمان البته. بهر حال لکانش را نخواندم دیگر، و دو تای دیگر را هم خوب نفهمیدم و سر جمع با این هگلیان موافق نیستم