Norman behandelt den jungen Trickkünstler Joe wie einen Sohn. Doch Joe verliebt sich in Normans Frau, die Feuertänzerin Christina. In der Wüste von Nevada kommt es zur offenen Konfrontation einer muss weichen.
Amélie Nothomb, born Fabienne Claire Nothomb, was born in Etterbeek, Belgium on 9 July 1966, to Belgian diplomats. Although Nothomb claims to have been born in Japan, she actually began living in Japan at the age of two until she was five years old. Subsequently, she lived in China, New York, Bangladesh, Burma, the United Kingdom (Coventry) and Laos. She is from a distinguished Belgian political family; she is notably the grand-niece of Charles-Ferdinand Nothomb, a Belgian foreign minister (1980-1981). Her first novel, Hygiène de l'assassin, was published in 1992. Since then, she has published approximately one novel per year with a.o. Les Catilinaires (1995), Stupeur Et Tremblements (1999) and Métaphysique des tubes (2000).
She has been awarded numerous prizes, including the 1999 Grand Prix du roman de l'Académie française; the Prix René-Fallet; and twice the Prix Alain-Fournier. While in Japan, she attended a local school and learned Japanese. When she was five the family moved to China. "Quitter le Japon fut pour moi un arrachement" ("Leaving Japan was a wrenching separation for me") she writes in Fear and Trembling. Nothomb moved often, and did not live in Europe until she was 17, when she moved to Brussels. There, she reportedly felt as much a stranger as everywhere else. She studied philology at the Université Libre de Bruxelles. After some family tensions, she returned to Japan to work in a big Japanese company in Tokyo. Her experience of this time is told in Fear and Trembling. She has written a romanticized biography (Robert des noms propres) for the French female singer RoBERT in 2002 and during the period 2000-2002 she wrote the lyrics for nine tracks of the same artist. Many ideas inserted in her books come from the conversations she had with an Italian man, from late eighties and during the nineties. She used the French Minitel, while he used the Italian Videotel system, connected with the French one. They never met personally.
پِدَرکُشی... به سال ۱۹۹۹ یک رمانَک روانشناختی با پیشزمینهی داستان اسطورهایی «عقده اُدیپ» که غافلگیری زیادی داره،پر از شعبدهبازیهای مهیج در لاسوگاس یا به قول شخصیت داستان: شهر کلهگندهها...که داستان رو خوب پیش میبره که در بعضی جاها فکر میکنید نکنه اَمِلی خودش یک جادوگر بوده! البته به عکس و کلاه خانم نویسنده میخوره که از کلاهش خرگوش دربیاره :))))
داستان خووب بود، اما پایان بازی داشت که در آخر به خودت میگفتی خب که چی؟ چی شد؟ همچین اتفاقاتی مثل این داستان در زندگی واقعی خیلی خیلی کم اتفاق میافته و آخر داستانت مث این کتاب باشه، مث محال بودنه. اما فرض محال بودن، محال نیست :))))
اَمِلی نورتومب که از ۱۷ سالگی شروع به کار کرد به عنوان نویسنده پرکارِ بلژیکی و فرانسویزبان شناخته میشود. اولین کتابش بهداشت روانی بوده Hygiene and the Assassin که در سال ۱۹۹۲ نوشته.
اَمِلی نوتومب مهترین نشان سلطنتیِ «بارونس» از پادشاه فلیپ بلژیک دریافت کرد در سال ۱۹۹۹, با رمان بهت و لرزه Stupeur et tremblements توانست برنده جایزه رمان فرهنگستان فرانسه شود. و در سال ۲۰۱۵, به عنوان عضو آکادمی سلطنتی زبان و ادبیات فرانسه یا ARLLFB در بلژیک انتخاب شود.
در ایران شانزده آثارش (از سال ۱۳۸۲-1999) ترجمه شده(یعنی اگه نخووندی، برو بخوون) 😃
یکی بود یکی نبود ، تو زمون های خیلی دور ، قبل اینکه چیزی به اسم قانون و دین و تمدن به دنیا بیاد ، مردومونی تو قبایل کوچیک زندگی میکردن. تو یکی از این قبایل ، پدری بود نیرومند که همه چیز و تو دستاش داشت ،زنان قبیله ، شکار ، قدرت . پسرانش اجازه نداشتن حتی به مادران و خواهران خودشون نزدیک بشن .روزی رسید که پسران، درشون خشم و حسادت انباشته شده روزی تصمیم گرفتن با هم متحد بشن و پدر رو بکشند و گوشت ش رو بخورن تا نیروی شو جذب کنن .اما بعد این کار ترس و پشیمونی به جونشون افتاد و به جبران و کفاره اون کار ، قوانینی ساختن ؛
یک ؛ اینکه نمادی به صورت یه نوع حیوان به جای پدر گذاشته شد. این نماد " توتم " هست و برادرا خوردن حیوان توتمی رو حروم اعلام کردند ( جالبه که در زمان های خاصی از سال مثلا در مراسمی مقدس آنها توتم قربانی میکردن و گوشت رو با تشریفات میخوردن تا پیوند با پدر حفظ بشه ) .
دو ؛ ازدواج درون گروهی حروم کردن ( تابو ) و با تحریم ماده های آزاد شده از ثمره پیروزی شون چشم پوشی کردن .
سالها بعد تو سرزمین باستانی تبای ، پادشاهی بود ( لایوس ) و همسرش یوکاسته که سالها بچه دار نمی شدن ، تا اینکه خدایان بهشون پسری دادند اما پیشگوی معبد دلفی چیز وحشتناکی گفت ؛ "این کودک پدرش رو میکشه و با مادرش ازدواج می کنه" از ترس این پیشگویی ، پادشاه نوزاد رو تو بیابون رها میکنه تا بمیره اما چوپانی کودک رو نجات میده و به پادشاهی دیگه می سپره.اونها پسر و بزرگ میکنن و اسمش رو" ادیپوس " میذارن. ادیپوس بزرگ شد و روزی گذرش به معبد دلفی افتاد .از سرنوشت ش پرسید و پیشگو همون چیزا رو تکرار کرد ؛ تو پدرت رو خواهی کشت و با مادرت ازدواج خواهی کرد ." ادیپوس وحشت زده به خیال اینکه پدر و مادرش همون هایی هستن که بزرگش کردن از شهر میزنه بیرون تا از سرنوشتش فرار کنه .اما سر راه در جاده ای باریک با مردی ناشناس درگیر شد و از سر خشم و دفاع از خود او رو کشت اون مرد " لایوس" پدرش بود .وقتی او به تبای رسید شهر گرفتار هیولایی بود به نام ابوالهول که از رهگذرا معما میپرسد و می کشت شون .ادیپوس معما رو حل کرد و مردم از خوشحال اون رو قهرمان خوندند و تاج پادشاهی سرش گذاشتن و با همسر پادشاه فقید ازدواج دادن .بدون اینکه کسی بدونه پیشگویی درست از آب در اومده بود . سالها بعد طاعونی شهر رو فراگرفت .پیشگو گفت این بلا به خاطر گناهی پنهان هست .ادیپوس به جست و جوی حقیقت راه افتاد فهمید چه کرده. چشم هاشو کور کرد تا دیگه دنیا رو نبینه و شهر و ترک میکنه و در تبعیدی تلخ سرگردان شد.
** فروید و اخلاق و تمدن **
در قرن بیستم فروید از این دو اسطوره یعنی "ادیپوس" و "اسطوره پدرکشی توتم و تابو "استفاده میکنه تا بگه ریشه اخلاق و وجدان و فرهنگ و جامعه هم روانشناختی و هم تاریخی هست و میشه اون رو با کشمکش با پدر و سرکوب میل ها توضیح داد .یعنی روان فرد و فرهنگ جامعه هر دو ریشه در همون تضاد با پدر کهن و سرکوب میل ها دارن .
در نظریه فروید ،در سطح فردی " عقده ادیپ " مربوط به رشد روانی یه فرد هست .بچه پسر عاشق مادر هست و محبت ش رو کامل میخواد پس با پدر رقابت میکنه ولی چون از پدر میترسه " تهدید اخته گی " پس میلش رو سرکوب میکنه .این میل پایه وجدان و اخلاق فردی و تمدن روانی فرد میشه .
در توتم و تابو فروید همین الگو رو به کل بشریت تعمیم میده .در آغاز گروهی از پسرا پدر مقتدر رو میکشن و از دل اون قانون ِ -پدر رو نکش -با مادر و خواهرت نخواب به وجود اومد و در سطح جمعی شد ریشه اخلاق و دین .پس همون عقده ای که در ذهن کودک وجود داره در تاریخ نوع بشر از قبل بوده .اسطوره توتم و تابو در واقع ریشه تاریخی عقده ادیپ هست .پس نتیجه این میشه ؛
در سطح فردی ؛ پسر باید پدر رو در ناخودآگاه کنار بزنه تا خودش بشه و استقلال پیدا کنه . در سطح جمعی ؛ جامعه باید پدر رو بکشه تا قانون و و اخلاق پدید بیاد .
گویا پدرکشی ریشه تمدن و فردیت انسانی هست که در عین حال با گناه و سرکوب همراه هست .قانون ، اخلاق ، دین و حتی وجدان فردی از همین قتل نخستین میاد .
خب من این دو اسطوره و استفاده فروید از اونها رو گفتم چون به نظرم اومد کل داستان " پدرکشی" نوتومب در واقع حول همین نظریات فروید میچرخه. نوتومب نشون داده که تو داستان هاش اغلب با روانکاوی بازی میکنه ولی هیچ وقت تو چارچوب ش نمی مونه .در واقع اون در این داستان یه جورایی داره یه جریان وارونه از" عقده ادیپ" فروید ارائه میده که در ادامه بعد اینکه خلاصه داستان و گفتم در موردش بیشتر خواهم گفت .
** خلاصه داستان **
جو ویپ نوجوون تنهایی هست که بیشتر وقت ش رو صرف تردستی و شعبده بازی میکنه و بسیار هم با استعداد و مستعد هست .مادر جو نمی دونه پدرش کیه و به زودی جو توسط مادرش از خونه طرد میشه و در ۱۵ سالگی مجبوره زندگی جدیدی رو تنهایی شروع کنه اون با شعبده و تردستی تو بار ها و رستوران ها زندگی شو میگذرونه. یه روز که تنهایی واسه خودش مشغول تمرین تردستی تو یه بار بوده متوجه میشه یکی تحت نظر دارتش اون فرد از هنر و استعداد جو شگفت زده میشه اینو بهش میگه و تشویش ش میکنه و بهترین شعبده باز شهر رو که" نورمان "حرفه ای و منزوی هست رو بهش معرفی میکنه تا بره پیشش آموزش ببینه .نورمان سرپرستی جو رو قبول میکنه و میپذیره بهش آموزش بده و اون رو تو خونه ش میپذیره و کم کم این رابطه استاد و شاگردی به یه جور رابطه پدر و پسری با همه پیچیدگی هاش و سلطه جویی هاش نزدیک میشه .نورمان متوجه میشه که جو نسبت به همسرش کریستینا احساساتی داره و بسیار عصبانی هست و از طرفی، این حس ِجو رو یه جور تایید میدونه بر اینکه جو اون رو به عنوان پدرش پذیرفته و دوستش داره و حالا داره عقده ادیپ رو تجربه میکنه ؟ ولی آیا واقعا جریان همینه ؟ داستان کم کم وارد یه جور درام روانشناختی میشه که درش مرز بین عشق و رقابت و نفرت و از هم میپاشه .
(ازاینجا به بعد احتمال اسپویل ⚠️ )
** پدرکشی اَملی نوتومب در مقابل پدرکشی زیگموند فروید **
در نظریه فروید و خیلی از روایات کلاسیک، پدر همیشه محور معناست. قانون از او میاد ، اخلاق از ترس او پدید میاد .پسر برای تبدیل شدن به فرد بالغ باید از طریق پدر به هویت برسه ولی نوتومب با هوشیاری این ساختار رو از درون منفجر میکنه . نورمان نماد همون پدرسالار کلاسیک هست. مردی که دانش ، قدرت و تفسیر رو در انحصار خودش میدونه .ولی جو نماد سوژه خلاق و آزاد که باید از از چارچوب تفسیر مردانه عبور کنه تا خودش رو بسازه . پدر کشی در اینجا دو سطح داره ؛ ۱-درون داستانی ، جو از زیر سلطه نورمان در میاد. ۲- فراروایی ؛ نوتومب از سلطه روانکاوی مردانه در میاد .
فردید ناخودآگاه رو با میل مردانه تعریف میکرد. اما نوتومب با این رمان شاید میخواست نشون بده که میل می تونه ، میل به خلاقیت ،:به بودن ، دیده شدن و انتخاب شدن باشه نه صرفا میل جنسی یا رقابت مردانه . پس پدرکشی اگر از دیدگاه مردانه فرویدی ، مرحله ای از رشد مردانه تلقی میشه از دیدگاه نوتومب گسست از قدرت مردانه هست و نوشتن دوباره تاریخ از نگاه کسی هست که همیشه نادیده گرفته شده چه یه زن باشه چه یه هنرمند یا یه کودک .
نورمان تو داستان دقیقا ذهن فرویدی رو نمایندگی میکنه همه چیز رو در چارجوب ادیپی می بینه وقتی جو به کریستینا توجه میکنه فورا نتیجه میگیره که پسر میخواد پدرش رو بکشه( کنار بزنه) نوتومب اما با پیچشی که در داستان ایجاد میکنه این دیدگاه و به سخره میگیره .جو داره در سکوت کار خودش و میکنه و راه خودش میره عملی که نه از روی میل جنسی که از یه جور شاید تعهد هنری و معنای درونی میاد در حالی که نورمان با ذهنیت فرویدی و یه جورایی خود شیفته همه چیز رو حول خودش تفسیر میکنه ولی جو در سطح دیگری زندگی میکنه سطح آرمان و هنرش. کاری که جو میکنه نه برای رقابت با نورمان بلکه برای ادای دین به "مرد بلژیکی ناشناس" انجام میده .این فرد همون کسیه که اولین دفعه در بار به جو توجه نشون داد و به استعدادش ایمان میاره .برای کسی که او رو " دید " و " انتخاب کرد " نه برای کسی که خواست از جو نسخه دیگه از خودش رو بسازه
جو : " اون مرد من و انتخاب کرده بود .من شخصیت برگزیده یک کلاهبرداری سازمان یافته شده بودم .اگر ا�� من رو شایسته آن جایگاه دیده بود یعنی مرا پسر خودش می دانست .اگر می توانستم پدرم رو انتخاب کنم قطعا آن مرد را انتخاب میکردم "
اون مرد بلژیکی برای جو در واقع کسی هست که تو روانشناسی تحلیلی بهش میگن "پدر درونی سازنده " کسی که نه میخواد تو رو کنترل کنه و نه تحت تملک بگیره بلکه اجازه میده خودت باشی .جو که در ابتدا محروم از پدری هست دنبال این الگو میگرده و اون فرد چون اولین کسی بود که به جو به واسطه استعداد و هنرش توجه میکنه پدر معنوی و الهام بخشش میشه حتی وقتی که موقتی و گریزنده بود .
نورمان ؛ فکر میکنی که اون مرد با تو مثل پدر رفتار کرده ؟
جو : اون مرد کاری رو که باید انجام میداد به وقتش انجام داد .اون شخصیت من رو ساخت .
داستان نشون میده که تفسیر روانکاوانه کلاسیک همیشه درست نیست .دیدگاه های روانکاوانه و کلیشه درباره عقده ادیپ همیشه نمی تونه واقعیت روابط انسانی رو تفسیر کنه و زندگی و میل و خلاقیت انسان بسیار پیچیده تر و شخصی تر از قالب های پیش ساخته روانکاوانه هست .معنا لزوما از ناخودآگاه جنسی یا عقده نمیاد از انتخاب ، تجربه و صدای درونی فرد زاده میشه و روانکاوی کلاسیک گرچه میخواد انسان رو بفهمه گاهی یادش میره انسان فقط موضوع تفسیر نیست خودش خالق معناست .
** وارونگی نهایی **
پایان داستان تکان دهنده ست .می بينيم که نورمان سالها همه زندگی شو رها میکنه و دنبال جو راه می افته تا به عنوان پدر پذیرفته بشه !! این قسمت در واقع لحظه مرگ درونی پدر ِ فرویدی و اقتدار پدر هست .پدر دیگه جایگاه اقتدار نداره .نورمان میخواست در جایگاه کسی قرار بگیره که " منبع معنا " باشه ولی دیده نشده .او حالا خودش در حسرت نگاه فرزند مونده مثل خدای کهنه که کسی ازش فرمان نمیبره. نورمان در حقیقت قربانی پدر درونی شده خودش هست .او در جو چیزی از " خود از دست رفته اش" رو میبینه و از طریق جو میخواد جاودان بشه ولی جو ازش عبور میکنه و معنای خودش رو در جای دیگری پیدا میکنه .این رد شدن نورمان و تهی میکنه . پدر ، این بار قربانی همون ساز و کار ادیپی میشه که خودش مظهرش بود نه پسر . نوتومب میل ادیپی رو از پسر به پدر منتقل میکنه .پدر هست که دچار عقده ادیپ معکوس میشه .او به دنبال عشقی هست که پسر به او داشته باشه میخواد مرکز جهان او باشه وقتی این اتفاق نمی افته از درون فرو می پاشه . نوتومب میگه ؛ زمانه ای که توش هستیم ، زمانه سقوط پدر هست .نه به معنای شورش پسر ، بلکه به معنای تهی شدن خود پدر از اقتدار ، پدر به انسان بدل میشه انسانی در جست و جوی معنا درست مثل فرزندش .
نورمان ؛ بچه هایی که پدرشون رو نمیشناسن از این موضوع رنج میبرند اما رنجی بزرگتر از اون در دنیا هست : " رنج پدری که فرزندش، نمی شناسدش "
" - Didn't see you how much I love you ? - I did, but it wasn't my problem ".
The novel develops a story that relies on the father-son relationship, but not that of blood, but that of master-disciple, much deeper. With notes that reminded me of Freud, the story between two brilliant magicians unfolds starting from two points specific to the œdipal complex : hatred of the father, and love of the mother, in case of adolescents. Here, for not to folow on this classic line, Nothomb adds an extra note : that of choice.
Joe chooses a certain path in life, for that he feels overwhelmed by the gesture of being chosen as one's son. I noticed an unpredictable nature of the evolution of the relationship between the two men. If almost the whole thread of the narrative leads you to the cliché of a relationship that can be explained by psychoanalysis, towards the end the route derails strongly towards an area where no explanation is valid.
More surprising than son's behavior is that of the father, who also becomes - inevitably- obssesed with the idea of choice.
It is also worth mentioning the background on which the connection between the two is built : Burning Man Festival - a real celebration for fire dancers. It is a pity that the author concludes, here, coherent and stylistically well- formulated episodes - with statements related to a free flow of associations , - a technique that does not fit at all with the narrative thread of the book . Thus, according to the whole philosophy of dance, we move on to linguistic considerations : " Fire dancer" - sounds better than " danseur de feu" - ,poor French with analytical needs..."
Sprachlich gefällt mir dieser Roman von Amélie Nothomb wieder sehr gut, allerdings kommt mir die Thematik nicht so nah, wie ich mir erhofft habe. Die Protagonisten sind alle etwas merkwürdig und mir fehlt der knall oder Aha Effekt am Ende, aber grübeln tu ich doch wieder....das schafft nur Frau Nothomb😉
_ هر وقت اثری از نوتومب میخوانم مدتی مات و مبهوت نوع روایت و پیچیدگی های داستان هایش می شوم. نمی دانم این حجم از خلاقیت و پرورش و پردازش داستان هایش از کجا نشأت می گیرد، هر چه که هست من به شدت آثارش را دوست دارم و در عین کم حجمی کتاب هایش، بسیار غنی و پر معناست. نوتومب در این کتاب هم بسیار از اسطوره ها در لا به لای داستانش استفاده کرده که شاخص ترین و اصلی ترینش عقده ادیپ هست، خُب طبیعی است که به یاد نظریه ی فروید می افتیم و آن حسادت فرزند نسبت به پدر برای به انحصار در آوردن مادر برای خویش است. جو کودکی است که هویت پدرش نامعلوم است، مادرش او را از خانه می رهاند و او در ادامه به واسطه علاقه و تبحری که در تردستی و شعبده دارد سر راه یک استاد قرار می گیرد. از اینجاست که آن عقده ی ادیپ کم کم شکل می گیرد. جو به دنبال پدریست تا عقده های کودکی اش از بین برود، در این بین عشقی ممنوعه به همسر استادش پیدا می کند و برای رسیدن به خواسته اش دو سال انتظار می کشد و به آن هم می رسد. پسر بعد از رسیدن به تمامی خواسته هایش آن ها را ترک می کند و رفته رفته ارتباطش با آن ها را به صفر می رساند. حال این استاد است که حسی پدرانه به جو پیدا کرده است ولی حالا دیگر جو نیازی به حس پدرانه ندارد. در اصل می شود این گونه گفت این استاد است که نیازمند پدرِ یک فرزند بودن است و جو نیازی به فرزندِ یک پدر بودن را ندارد. در کتاب دیالوگ های بسیار خوبی شکل می گیرد که اغلب آنها مابین جو و استاد است (پدر و پسر) از هر دری بحث می کنند، عشق، صداقت، راستگویی، ارزش ها و اخلاقیات. در نهایت هم هر چقدر که استاد انسانی درستکار و صادق بود ولی شاگردش مخالف او می شود از تبحرش در راه سودجویی و فریب دادن استفاده می کند. جایی در کتاب استاد به جو اینچنین می گوید:"اگر پاپ شخص درستی بود در واتیکان نمی ماند، برای همین است که من به وگاس نمی روم" وگاس برای تردستان محلی است برای کاسبی و سوء استفاده از مهارت. نوتومب تمامی این پیچیدگی ها و سؤالات را در صفحات انتهایی کتاب پاسخ می دهد و آن جاست که همه چیز برای خواننده نمایان می کند. بر خلاف دیگر کتاب های ترجمه شده نوتومب که تا به الان خواندم، نقطه قوت پدر کشی در پایانبندی آن است، چیزی که در دیگر آثارش عکس این بود.
J’ai beau aimer Amélie Nothomb, les 3 derniers romans m’ont tous déçue pour une raison ou pour une autre. Je commençais à envisager de relire ses anciens livres lorsque je me suis décidée à tenter le « Nothomb 2011 ». Et surprise ! Le niveau remonte ! Certes, le nombre de pages est toujours aussi indigent, mais la qualité est là. On ne peut pas tout avoir. L’histoire tourne autour d’un jeune garçon passionné de magie et livré à lui-même. Sa mère aimante et dévouée préfère le mettre à la porte pour éviter de contrarier un nouveau compagnon durement acquis. Le jeune Joe va croiser le chemin d’un grand magicien qui cèdera en moins de temps qu’il n’en faut pour le dire et lui prodiguera son enseignement, tout en jouant le père de substitution. La relation père-fils ne tarde pas à évoluer et à prendre tous les aspects de ce genre de relation : autorité paternelle bafouée, rébellion adolescente etc. Les choses vont assez loin, jusqu’au dénouement, cruel et redoutable. On retrouve évidemment la finesse du style de Nothomb, sa justesse des personnages et son univers épuré. La fin est une vraie fin, mais permet une ouverture, et pour une fois on n’ pas l’impression d’inachevé. Un très bon Nothomb, enfin !
I enjoyed this one a lot. As the title reminds us, it’s a story about Oedipal complex but this time, it is about not the birth mother or the birth father that matter, but the chosen mother and the chosen father.
Yet it doesn’t stop there, Nothomb makes a story in which the father is in need of being killed by his son, so that he can prove himself that he is the father! He surrenders his wife, and his life just to get the acceptance from his adopted son, that he indeed has chosen him as the father.
This entire review has been hidden because of spoilers.
3,5. Desde bien pequeño, Joe solo tuvo una gran motivación en la vida, algo que le removía y lo animaba a aprender más: la magia. Un día, su madre aparece con un nuevo hombre, y acostumbrado a las idas y venidas de sus parejas y lo poco que estas le duran, Joe no le presta atención. No obstante, en esta ocasión será diferente, ya que pronto se verá expulsado de su casa por su propia madre con tan solo 14 años. Empezará a ganarse la vida como puede con trucos de magia, y sus pasos lo llevaran a la casa de un reputado mago, Norman Terence, el cual, tras ciertas dudas acabará acogiéndolo como su maestro y, eventualmente, tratándolo como si fuese su propio hijo. Sin embargo, ambos dos desarrollarán una extraña mezcla de admiración y rivalidad, no solo ante la profesión que ambos aman o su forma del ver el mundo, sino también hacia la pareja de Norman, Christina, de la cual Joe quedará prendido al primer contacto.
Cuando comienzas a leer una obra de Amélie no sabes si el libro te va a gustar más o menos o si tendrá o no toques autobiográficos, cosa habitual en ella, pero de lo que el lector siempre puede estar seguro es de dos cosas: el libro será breve y la trama mostrará personajes perturbados, la miseria humana en su máximo esplendor. Joe es un personaje intenso, duro y cruel, que presionado por la vida se cree obligado a ganarle la batalla. Sin embargo, esta también le depara oportunidades de felicidad, de hacer el bien, de disfrutar en armonía de su relación con otras personas, de vivir experiencias sanas. Es uno de esos personajes que detestas y es imposible empatizar con él. O al menos, eso me ocurrió a mí y me ocurre siempre con los personajes de la autora.
Una cosa que me gusta mucho de las historias de la Nothomb es que siempre podemos esperar ese giro (o giros) que en algún momento que nos dejará impactados. No todas sus obras me han cautivado por igual, aunque por regla general siempre las disfruto, lo que sí no falla nunca es que consiga sorprenderme, retorciendo tanto la trama como sus personajes, dejándome, una vez más, anonadado con el camino que coge la historia o con el desenlace de la misma. Por eso, siempre recomiendo leer a la autora, aunque no creo que sea para todo el mundo, pero sí creo que como enganches con ella, lo harás siempre. Historias originales, que muestran el lugar más oscuro del ser humano y siempre singulares. Aunque me ha gustado, este “Matar al padre” no pasa a formar parte de mis imprescindibles de la autora porque, pese a que también cuenta con ese girito, hubiera deseando un poco más de desarrollo en el mismo.
No quisiera decir mucho más, porque los libros de Amélie son tan breves, que pese a rondar siempre las ciento cincuenta páginas, la realidad es que con los márgenes que tienen estas, dudo que pocos llegasen a las cien. Sin embargo, creo que la autora tiene cogida su justa medida para enganchar al lector, para contar perfectamente una buena trama, normalmente perversa y turbulenta, presentando a personajes que rápidamente quedan retratados, como pasa con Joe, Norman o Christina. Me ha gustado mucho el detalle de que ella misma aparezca en la historia. No sé si esta mujer es una narcisista, es una genia o está algo perturbada, o quizás es una mezcla de todo, pero desde luego es un elemento que la diferencia. Decimotercera obra que leo de la autora y sigo con las mismas ganas de seguir descubriéndola como cuando leí la primera.
Está bien contada, a tal grado que en la p. 108 se reintroduce ella y te quedas así de: ah, sí es cierto, AN me lo estaba platicando cara a cara.
Pero, no sé. La doble vuelta de tuerca es demasiado. También, el uso del presente es útil en el segundo capítulo, pero en otros casos, más adelante (¿o será la traducción?), descoloca.
No sé por qué pensé mucho en Dahl y en ese cuento en el que hay un wey que adivina las cartas con los ojos cerrados, o que ve a través del cartón, ya no me acuerdo. Escribir sobre magos y bailarines siempre es atractivo, supongo. Los gnómicos no le fallan a Nothomb, eso nunca.
Mira que me suele gustar la Nothomb, pero es que esta historia no me ha dicho nada de nada. En ningún momento.
Fui leyendo páginas esperando que me atrapara en algún momento, poder identificar, en alguna línea, esos rasgos (como la acidez) tan característicos de la autora, pero nunca aparecieron. Que me arrancara alguna sonrisa o carcajada con alguno de sus comentarios negros. No ocurrió. Que me saltara en la cara alguna de sus atractivas extravagancias y dijera... vale, ahora sí. Pero nada. Esperando, esperando, llegué al final a través de una narración que me ha resultado aburrida, plana, contada con poco interés y cero originalidad, a pesar de que la reflexión de fondo realmente es buena como se desprende del título, pero está completamente desaprovechada.
De hecho, creo que no dejé de leerla porque... 1. Son sólo 130 páginas y era Nothomb, por lo tanto esperaba algo de lo comentado anteriormente. 2. Iba en el bus y no tenía nada mejor que hacer, entre la ida y la vuelta me la terminé.
I'm glad I read another Amélie Nothomb: I love her writing style. But, here, I thought it lacked something to be as good as usual. There were some interesting reflections, but not as good as some of her other books. To be honest, Tuer le père or, in English, Kill the Father, suffers because I loved other books by the author more than this one.
I couldn't get attached to the characters, and couldn't get interested in the plot. The topic was unusual, and that was good, but I wasn't interested in it. I still learnt some things, like I didn't know anything about Burning Man!
The central reflection about Oedipus complex was interesting: here Madness blends into the matter and it's quite insettling. I wasn't fond of the ending.
A thing I loved: the fact that the author invents a character with her name and puts her into the book! I love this kind of tropes!
No creo que ya haya perdido el talento, pero al menos aquí ya encendió el piloto automático. Este libro se siente un poco tramposo por varios motivos. El primero y más obvio deriva de esa sensación de que Amélie Nothomb se chutó The Prestige y quiso hacer su propia versión personal, con final forzoso pero elaborado (con hilos y alfileres, nada sólido) imitando películas como The Usual Suspects o algo así.
En corto, la novela es menor, es eso y se siente como tal. La autora intentando narrar con voz masculina simplemente no funciona, se siente todo artificioso y acartonado, mientras que su inclusión de ella misma como personaje de la trama es algo un tanto absurdo. De esas cosas que se escriben por entretenimiento y jamás debieron publicarse en serio.
"Depuis Nietzsche, on sait que Dieu danse. Si Nietzsche avait pu aller à Burning Man, il aurait connu l'existence d'une espèce supérieure de divinité, qui danse avec pour partenaire le meilleur danseur de l'univers: le feu. Les "fire dancers" n'ont pas créé leur art pour le plaisir un peu vulgaire de faire du trop difficile. Il y a une logique profonde à associer ces deux dieux, la danse et le feu. Regarder de grands danseurs provoque le même émoi que regarder une bûche enflammée: le feu danse, le danseur brûle. C'est le même mouvement, aussi hirsute qu'harmonieux. C'est le combat sans vainqueur entre Dionysos et Apollon, l'alternance continuelle du danger et de la maîtrise, de la folie et de l'intelligence, du désir et de la plenitude. Les langues ont tour à tour leur supériorité. En l'occurence, l'anglais l'emporte sur le français : "fire dancer," c'est tellement mieux que danseur de feu. Pauvre français de besogneux analytique, qui doit établir un constat d'accident - un complement déterminatif - est-ce un génitif objectif ou subjectif? Qu'est-ce que la grammaire vient faire entre deux divinités? C'est l'anglais qui a raison, il faut jeter les deux mots l'un contre l'autre - et qu'ils se débrouillent - et aussitôt ils crépitent ensemble."
Ce passage magnifique résume à la perfection ce qui ne va pas avec ce livre: il aurait fallut qu'il soit écrit directement en anglais.
Par fidélité avec cette auteur que j'avais découverte en 1994 alors que j'habitais l'immeuble chinois où se déroulait son deuxième roman "Le sabotage amoureux", je continue depuis vingt ans à lire chacun de ses livres. Rien de bien original à cela : quelques centaines de milliers de Français - et de Belges - font la même chose chaque année. Mais en refermant son dernir opus, une heure à peine après en avoir entamé la lecture, je me demande si je ne vais pas finir par changer mes habitudes. Car, plus les années passent, plus ce qui faisait le charme des premiers romans d'Amélie Nothomb se dissipe. Ses livres sont de plus en plus courts, ses intrigues de moins en moins fouillés, ses personnages de moins en moins crédibles. Dans cette histoire qui se déroule au Nevada, plus rien ne fonctionne. Le "twist" final qu'on essaie de nous vendre comme un coup de théâtre est au mieux absurde au pire risible.
Normalmente la historia, la trama, no me importa gran cosa. El argumento lo veo como algo secundario, pero, en esta novela de la Nothomb pesa como la más plomiza loza mortuoria.
Más allá de toda la urdimbre psicológica, de la apropiación de una cultura norteamericana donde la axiología de la paternidad se encuentra tan fracturada, está una historia de trama hollywoodense, de magos y magia y la ciudad del vicio.
Hay grandes momentos, un par de lineas bien pulidas, pero, en general, la novela se vuelve floja hacia el desenlace.
Todos somos hijos. Pero no todos terminamos siendo padres, aunque Nothomb proponga algo distinto: esoger a nuestros hijos y sobrellevar a quien nos elige como hijos.
Me gustó mucho la descripción que hace de los personajes siempre presentados con personalidades fuertes y exóticas. Esta mujer es una egocéntrica de lo peor y me agrada porque no lo disimula, se presenta en sus libros sin ningún disimulo como la descubridora de historias y es ella la encargada de contarlas, de dar una voz a los personajes. Es una lectura corta y ligera que en momentos te explota en la cara.
Een iets minder boek van Nothomb is nog altijd een goed boek. Voor mijn smaak iets te absurd dit boek, maar Amélie's schrijfstijl maakt het één en ander goed.
Un'ambientazione strana per la Nothomb, gli Stati Uniti dei giochi di prestigio e dei giochi d'azzardo, e non soltanto quelli delle carte, ma anche i giochi circensi con il fuoco di Christine, uno dei personaggi principali di questo romanzo breve e strano (ma breve e strano quando si parla di Nothomb sono la normalità) e, soprattutto, giochi d'azzardo con i sentimenti. Per cominciare, la storia si svolge non a Las Vegas, ma a Reno, che è sempre in Nevada, ma una sorta di parente povera della città del gioco per eccellenza. Essere il più grande mago del mondo e abitare a Reno è assurdo come se il papa abitasse a Torino: la nazione è quella giusta, ma la città no. Le dinamiche dei rapporti tra Joe Whip, il quindicenne che per studiare prestidigitazione si rivolge a Norman Terence, il più abile mago del paese - che lo accoglie come un figlio - e sua moglie Christine, che non potrebbe essere la madre di Joe perché è troppo giovane, sono quanto mai bizzarre, anche a causa dei suoi rapporti con la vera madre, e di questa con gli uomini. Joe non ha un padre, e si presume che ne abbia trovato un in Norman, ma il suo rapporto con Christine... Freud andrebbe a nozze con questo romanzo di Nothomb, e probabilmente anche con il colpo di scena finale!
Tan loco como siempre, y ligera (o muchamente) amoral, pero qué puedo decir... para mí es una gozada. Me como los libros de esta señora. Esta vez me sentí como leyendo a Jorodowsky eso sí, jajaja, con toda la obsesión al drama edípico, y tanta intensidad, pero igual fui muy feliz.
libro shottino, si finisce in una sola seduta e che dire, la Nothomb non si smentisce: storia originale, scorrevole e con colpo di scena finale che ti fa rivalutare tutta la storia. Autrice incredibile a parer mio.
کم کم دارم به این نتیجه میرسم ادبیات فرانسه باب طبع من نیست. نویسنده به مفاهیم جالب توجهی پرداخته بود و حرفهای خوبی برای گفتن داشتن. ولی صرفا روند داستان برای من لذت بخش نبود و با ششخصیتهای کتاب نتونستم ارتباط برقرار کنم! شاید اگر نویسنده وقت بیشتری میگذاشت و داستان رو با سرعت کمتری پیش میبرد از لحاظ داستانی کار قویتری از اب در میومد (یا بیشتر مطابق سلیقه من).