What do you think?
Rate this book
دیوان کامل فروغی بسطامی
Unknown Binding
1 person is currently reading
8 people want to read
Ratings & Reviews
Friends & Following
Create a free account to discover what your friends think of this book!
Community Reviews
Displaying 1 - 3 of 3 reviews
April 3, 2018
دوستانِ گرانقدر، <فروغی بستامی (بسطامی)>، غزل سرایِ دورهٔ حکومتِ ناصرالدین شاه قاجار بود و در بسیاری از اشعارش از وی نامبرده است... دیوانِ فروغی از 270 صفحه تشکیل شده که در زیر به انتخاب ابیاتی از این دیوان را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم
---------------------------------------------
جان به لب آمد و بوسید لبِ جانان را
طلبِ بوسهٔ جانان به لب آرد جان را
سست عهدی که بدو عهدِ مودّت بستم
ترسم آخر که به سختی شکند پیمان را
****************************
اولم رام نمودی به دلآرامیها
آخرم سوختی از حسرتِ ناکامیها
قدمی رنجه کن ای سروِ سمن ساق به باغ
تا صنوبر نزند لافِ خوش اندامیها
****************************
آنکه مرادش توئی، از همه جویاتر است
وانکه درین جستجوست، از همه پویاتر است
گر همه صورتگران، صورتِ زیبا کشند
صورتِ زیبایِ تو از همه زیباتر است
****************************
ما و هوسِ شاهد و می، تا نفسی هست
کِی خوشتر از این در همه عالم هوسی هست؟
خواهی که دلت نشکند از سنگِ مکافات
مشکن دلِ کس را که در این خانه کسی هست
****************************
وصلِ تو نصیبِ دلِ صاحبنظری نیست
یاقوتِ لبت قسمتِ خونین جگری نیست
فریاد که جز اشکِ شب و آهِ سحرگاه
اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست
****************************
لبِ پیمانه اگر بر لبِ جانانه نبود
بوسه گاهِ لبِ رندان، لبِ پیمانه نبود
مایهٔ مستیِ ما باده نبودی هرگز
ساقیِ بزم گر آن نرگسِ مستانه نبود
****************************
تا به جفایت خوشم، ترکِ جفا کرده ای
این روشِ تازه را، تازه بنا کرده ای
با خبر از حالِ ما، هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق، آنچه به ما کرده ای
****************************
در میکده خدمت کن، بی معرکه سلطان باش
فرمانبرِ ساقی شو، فرماندهٔ دوران باش
گر باده ننوشیدی، شرمندهٔ ساقی شو
ور عشق نورزیدی از کرده پشیمان باش
****************************
نه حسرتِ وصالش، از دل به در توان کرد
نه صبر در فراقش، زین بیشتر توان کرد
از کویِ میفروشان جائی کجا توان رفت
کآنجا غمِ جهان را خاکی به سر توان کرد
****************************
شیخ گر شد به رهِ زهد، چنین پندارد
که کسی با خبر از حیله و تزویرش نیست
****************************
پیرِ مغان به قولم، کِی اعتماد میکرد
گر بر حدیثِ واعظ، میکردم اعتمادی
****************************
رموزِ عشق با زاهد مگویید
که مردِ بارِ عیسی، هر خری نیست
****************************
از آن به خوردنِ می شاهدم اجازت داد
که گولِ زاهدِ مردم فریب را نخورم
---------------------------------------------
امیدوارم این انتخاب ها موردِ پسند بوده باشه
<پیروز باشید و ایرانی>
---------------------------------------------
جان به لب آمد و بوسید لبِ جانان را
طلبِ بوسهٔ جانان به لب آرد جان را
سست عهدی که بدو عهدِ مودّت بستم
ترسم آخر که به سختی شکند پیمان را
****************************
اولم رام نمودی به دلآرامیها
آخرم سوختی از حسرتِ ناکامیها
قدمی رنجه کن ای سروِ سمن ساق به باغ
تا صنوبر نزند لافِ خوش اندامیها
****************************
آنکه مرادش توئی، از همه جویاتر است
وانکه درین جستجوست، از همه پویاتر است
گر همه صورتگران، صورتِ زیبا کشند
صورتِ زیبایِ تو از همه زیباتر است
****************************
ما و هوسِ شاهد و می، تا نفسی هست
کِی خوشتر از این در همه عالم هوسی هست؟
خواهی که دلت نشکند از سنگِ مکافات
مشکن دلِ کس را که در این خانه کسی هست
****************************
وصلِ تو نصیبِ دلِ صاحبنظری نیست
یاقوتِ لبت قسمتِ خونین جگری نیست
فریاد که جز اشکِ شب و آهِ سحرگاه
اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست
****************************
لبِ پیمانه اگر بر لبِ جانانه نبود
بوسه گاهِ لبِ رندان، لبِ پیمانه نبود
مایهٔ مستیِ ما باده نبودی هرگز
ساقیِ بزم گر آن نرگسِ مستانه نبود
****************************
تا به جفایت خوشم، ترکِ جفا کرده ای
این روشِ تازه را، تازه بنا کرده ای
با خبر از حالِ ما، هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق، آنچه به ما کرده ای
****************************
در میکده خدمت کن، بی معرکه سلطان باش
فرمانبرِ ساقی شو، فرماندهٔ دوران باش
گر باده ننوشیدی، شرمندهٔ ساقی شو
ور عشق نورزیدی از کرده پشیمان باش
****************************
نه حسرتِ وصالش، از دل به در توان کرد
نه صبر در فراقش، زین بیشتر توان کرد
از کویِ میفروشان جائی کجا توان رفت
کآنجا غمِ جهان را خاکی به سر توان کرد
****************************
شیخ گر شد به رهِ زهد، چنین پندارد
که کسی با خبر از حیله و تزویرش نیست
****************************
پیرِ مغان به قولم، کِی اعتماد میکرد
گر بر حدیثِ واعظ، میکردم اعتمادی
****************************
رموزِ عشق با زاهد مگویید
که مردِ بارِ عیسی، هر خری نیست
****************************
از آن به خوردنِ می شاهدم اجازت داد
که گولِ زاهدِ مردم فریب را نخورم
---------------------------------------------
امیدوارم این انتخاب ها موردِ پسند بوده باشه
<پیروز باشید و ایرانی>
December 5, 2017
به غیر از قسمت هایی که در مدح ناصرالدین شاه بود واقعا زیبا بود...
دوش در خواب لب تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما...
دوش در خواب لب تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما...
November 23, 2020
به شخصه از رندی فروغی در شعر هاش لذت میبرم؛ هر چند برخی میگویند برخی ابیاتش رو تقلید کرده است.
Displaying 1 - 3 of 3 reviews