Jump to ratings and reviews
Rate this book

در فاصله‌ی دو نقطه

Rate this book
این کتاب را نمی‌توان زندگی نامه در معنای متداول آن دانست. در این کتاب هیچ پیشامدی ساده، تاریخ‌وار و وقایع نگارانه ضبط نشده است. هر حادثه‌ای هرچند به ظاهر کوچک و گذرا در فضایی سرشار از تنش و دلهره و اشک یا شادی و با نیروی احساسی گیرنده و اثرگذار شرح داده شده است. محور همهٔ پیشامدها و حکایت‌ها شخص بانو ایران درودی و نزدیک‌ترین عزیزان و دوستان اویند. ولی در جریان هر ماجرایی و در پس و یپش آن، عبارات موجز عبرت‌انگیز و قصارگونه‌‌ای هست که تاروپود نقش‌های دلپذیر این سرگذت را به هم پیوند زده و مجموع آن را به صورت اثری ماندگار درآورده است. (برگرفته از «در فاصله‌ی دو نقطه از زندگانی ایران درودی» نوشتهٔ «حشمت موید»)

288 pages, Hardcover

First published January 1, 2002

76 people are currently reading
732 people want to read

About the author

Iran Darroudi

3 books24 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
240 (41%)
4 stars
182 (31%)
3 stars
107 (18%)
2 stars
39 (6%)
1 star
16 (2%)
Displaying 1 - 30 of 110 reviews
Profile Image for Raha.
186 reviews243 followers
June 12, 2019
مصداق مسلم «زیبایی» بود این کتاب
از اون نقاشی های بلورین و سراسر نور و اشتیاقش گرفته تا اون بسیــــــار رنج های پنهان شده ش
---
یادمه این کتاب رو پارسال آدم عجیبی که بهش گفتم بودم "اهل نقاشی کشیدن هستم و کتاب خوندن جزو سرگرمی هامه " بهم هدیه داد. عجیب بودنش بیشتر به این خاطر بود که درست نمی فهمیدمش و از حرف هاش چیزی سر در نمی اوردم! برای من، اون همون قدری عجیب و غیر قابل درک بود بود که برای اون، ملاقات با دختری که اهل مطالعه ست
O_o
اون زمان بی خیال اون آدم عجیب شدم و کتابی رو که برام هدیه اورده بود رو به همین بهانه گذاشتم ته کمدم که چشمم بهش نیوفته و بتونم اون خاطرات کذایی رو فراموش کنم. بگذریم که ایرانی بودن نویسنده و فراری بودن من از نویسنده های ایرانی هم در اون زمان بهانه ی خوبی دستم داد تا مدت ها بی خیال خوندن این کتاب بشم

خلاصه گذشت تا اینکه چند وقت پیش استادم منو با نقاشی های بی نظیر خانوم درّودی آشنا کرد و تازه اونجا بود که یاد این کتاب افتادم و شروع کردم به خوندنش

باید اعتراف کنم که یکی از معدود زمان هایی بود که این همه از خوندن کتابی لذت بردم. عاشق اون همه احساس لطیف و پروانه ای شدم که در تمام فضای کتاب حضور داشت و یک لحظه هم خواننده رو رها نمی کرد. ماجراهایی که پشت کشیده شدن هر کدوم از نقاشی های خانوم درّودی بود به شکل خاصی عجیب و جذاب بود. خلاصه که لذت محض بردم از خوندن این کتاب
^^

یادگاری کوچکی از کتاب
تا این مرحله از زندگی دانسته‌ ام که می‌باید کوله بار غم ها و دلتنگی‌ها را بر زمین گذارد و به استقبال آینده رفت، حتی اگر این آینده یک روز، یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد. مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه‌ی بعدی زندگی‌ ام خواهد بود. شاید لحظه‌ی بعدی، نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده‌ ام، ولی در لحظه‌ی بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم، اثری به رنگ عشق هایم، اثری به شفافیت تمام آینه ها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه‌ ی آسمان برخواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد
Profile Image for Bahar.
7 reviews5 followers
September 14, 2021
معنی واژه عشق برام تازه شد.
حیف و افسوس که نام ایران درودی عزیز به اندازه‌ای که باید پررنگ نیست.
................
هیچ زائری چون من در این شهر، غریب و بیگانه نبوده است!
Profile Image for Nezhla Motamedi.
50 reviews6 followers
October 29, 2013
ستاره هایی که به این کتاب می دهم به دلیل نویسنده و شیوه نگرش اش به دنیاست که من را شیفته خود کرده وباعث غبطه خوردنم شده.نمی دانم زمانه ما عوض شده یا آنها انسانهایی از جنس دیگر بوده اند. به قول نویسنده زمانه ما که عصر تکنولوژی و اینترنت و ماهواره است به کسی فرصت عمیق شدن را نمی دهد و همه ، حتی هنرمندان هم روی سطح هستند و فرصت مطرح شدن و عمق داشتن را ندارند.
واقعا از خواندن کتاب و تجربیات او لذت بردم .دریغ که در زندگی من هیچ عشقی که مرا به جلو هدایت کند نبوده و نیست و همیشه تنها برای زندگی مبارزه کردم و می کنم.


"در قرن ماهواره و کامپیوتر، شهرت عامل موفقیت و در عین حال، انهدام هنرمند است. رسانه های گروهی جهان از شهرت، ابزاری مصرفی ساخته اند یکشبه هنرمندی را به اوج می رسانند و سپس فراموشش می کنند. مردم زمانه ی ما، فرصت آموختن از رسانه های گروهی را ندارند و به مختصر ترین اطلاعات بسنده می کنند. تکرار این اطلاعات برایشان کسل کننده است. اطلاعات سطحی و زود گذری که بار فرهنگی و عاطفی ندارد، حضور هنرمند عصر ما را بسیار دشوار کرده است و به او شخصیت کاذب بخشیده است."
Profile Image for Soheila.
74 reviews76 followers
January 28, 2023
من این ۴ ستاره رو نه فقط برای کتاب که برای شخصیتی که در کتاب ترسیم کردن می‌دم.
ممکنه کتاب برای بعضی‌ها خسته‌کننده یا تکراری باشه، اما برای من بسیار دلپذیر و روان بود و به نظرم چنین نثری از کسی که نویسنده نیست بسیار تحسین‌برانگیزه. اگر هم به اندازه‌ی یک نویسنده زیبا ننوشته باشن، در عوض چندین برابر به شیرینی داستان اضافه شده.
خوندن از این زن و از تلاش‌هایی که در زندگی کرده، از دردها و شادی‌هایش بسیار الهام‌بخش بود.
Profile Image for Rozhan Sadeghi.
312 reviews453 followers
December 27, 2022
۲.۷۵
ریویو رو فردا شب بعد از جلسه‌ی گیومه و شنیدن نظر بقیه دوستام می‌نویسم.
فعلا در این حد می‌گم که حیف‌ و صد حیف که انقدر روایت زن در تاریخ و ادبیات ما کمه!
Profile Image for سحر.
82 reviews50 followers
May 19, 2015
من نقاشی های ایران درّودی رو دوست داشتم و برای همین این کتاب رو گرفتم. نمی‌تونم بگم که بهترین اتوبیوگرافی‌ای بود که خوندم، ولی راحت و شیرین و جذاب بود.البته احساس می کنم نویسنده در میان وقایع زندگیش خیلی هوشمندانه گزینش کرده و یک چیزهایی رو نگفته. یعنی حریم شخصی و حرمت افراد رو تا حد زیادی حفظ کرده و بحثی هم برنیانگیخته که دردسر ساز بشه. یه جاهایی از خودم می‌پرسیدم من که ادبیات خوندم و سر و کارم با متن و واژه بوده، می تونم این جور بنویسم که این خانم نقاش؟ البته لحن تغزلیش گاهی اطناب ایجاد کرده، ولی طبیعی و درست و خوبه و واژه در دستش رامه. می تونه احساسش رو با واژگان بیان کنه (جاهایی که راجع به عزیزانش صحبت می‌کنه و قسمت‌هایی که نقاشی‌هاش رو توضیح می‌ده واقعا موفق عمل کرده)
البته گاهی هم از خودم می پرسیدم ایشون واقعا این دیالوگهایی رو که نوشتند این جوری بیان کردند؟ مثلاً به دوستشان گفتند: «من از نیرنگ واژه‌ها حرف می زنم«؟
:)
Profile Image for Niloufar Lily Hassanzadeh.
112 reviews72 followers
April 2, 2021
آه خدایا بالاخره تموم شد! عجب کتاب طولانی و تکراری و خسته کننده ای بود. پر از لفاظی و عبارات پرطمطراق. واقعا ما انسانها در زندگی روزمره این جور باهم صحبت میکنیم؟ شبیه دیالوگهای ادبی و پر آب و تابی که در کتاب خانم درودی وجود داشت؟ دو سوم کتاب شامل صفت و موصوف های کسل کننده ای بود که پشت سر هم قطار شده بودند یا حاوی پاراگرافهای طولانی در تعریف و تمجید از خانم درودی و همسر و خانواده و دوستان ایشون یا شامل گزارشهای خسته کننده از برگزاری نمایشگاه های نقاشی که عموما در این نمایشگاه ها دو جور اتفاق بیشتر نمی افتاد: یا بازدیدکنندگان بسیار بافرهنگ و باشعور بودند و تمام آثار خانم درودی رو میخریدند، یا کوته فکر و سطحی بودند و آثار رو نمیخریدند و استقبال خوبی نمیکردند. و این چرخه در تمام بخشهای کتاب ادامه داشت. بهترین بخش کتاب قسمتهای ابتدایی اون بود و سپس همه چیز به ورطه تکرار و شعارزدگی افتاد. بعد از مطالعه این کتاب برای بار چندم متوجه شدم اولا هر هنرمندی صرفا به خاطر آشنایی با هنر نمیتونه نویسنده خوبی هم باشه، چرا که تسلط بر ادبیات و فن نوشتن یک مقوله کاملا جداست. و دوما زندگینامه های خودنوشت بزرگترین اشتباهی هستن که یک هنرمند غیر نویسنده می تونه مرتکب بشه. خانم درودی - با تمام احترامی که برای هنر، استقامت و تلاشهاشون قايل هستم - با چاپ این کتاب شعارزده مرتکب دو اشتباه شدن. اول اینکه نوشتن این کتاب رو خودشون بر عهده گرفتن و طبق ادعای خودشون در کتاب، اجازه ویرایش ادبی ندادن (چون اگر این کتاب ویرایش ادبی میشد احتمالا تعداد صفحاتش به ۱۰۰ میرسید) و دوم اینکه نوشتن خاطراتشون رو در سال ۱۳۷۳ متوقف کردن و ما از آنچه در این ۲۷ سال اخیر برای ایشون رخ داده خبر نداریم. عمرشون طولانی باد و هنرشون مانا. فقط ای کاش باقی هنرمندان نوشتن زندگینامه شون رو به نویسنده ها بسپرند. باید به این عزیزان گفت: نترسید، اتفاقی برای خاطراتتون نمی افته. نویسنده ها کارشون رو بلدن.
Profile Image for Tahmineh.
61 reviews16 followers
March 29, 2025
بعضی کتاب‌ها به قدری خوبند که دوست ندارم تمام شوند. حس قشنگ و لطیف و شاعرانه ای که در سراسر کتاب وجود داره رو بسیار دوست داشتم. خانم درّودی این کتاب را با وصفی از روزهای کودکی و رفاه خانوادگی پیش از شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم آغاز میکند ، از دردها و شادی‌هایش ، از خاطرات تلخ و شیرین دوران مدرسه و دانشجویی و هنرآموزی ، از افتخارات و شکست هایش ، از آشنایی و دیدار با بزرگان ادبیات و شعر و نقاشی ایران و جهان سخن گفته.... ایران خانم به رغم تمام چالش ها و سختی هایی که در زندگی اش تجربه کرده ، همیشه جهان را پر از امید و ع��ری از ترس و وحشت می‌دید و به رشد کردن و زیستن می‌اندیشیده. او از خستگی‌ها و ناتوانی‌ها شکوه نمی‌کرد و حقارت‌ها و زشتی‌ها را نمی‌دید. همیشه سرسختانه به دنبال یادگیری بود. او اعتقاد داشت که هر روز یک ��غاز جدید است و باید به زیبایی های زندگی توجه کرد و با امید به آینده ، به دنبال تحقق آرزوها برویم.

نگاه مثبت او به زندگی نه تنها از تجربیات شخصی اش بلکه نتیجه ای از تربیت و تاثیرات خانواده اش نیز بوده . پدری که مشوقش بود، با پندها و سخنان خویش معمار خانه خوشبختی زندگی‌اش شد؛ مادری که عشق و محبت را به او آموخت؛ خواهری که داشتنش موهبت بزرگی برای او بود؛ و همسری که نیمه دیگر وجودش بود.

ایران خانم درّودی عاشق زندگی بود، عاشق زیستن ، عاشق خانواده ، عاشق فراگرفتن چیزهای جدید ، عاشق در لحظه زندگی کردن و عاشق وطنش ایران....
Profile Image for Atieh Radmanesh-Ahsani.
5 reviews
January 2, 2020
این کتاب هرچیزی‌ بود غیر ادبیات. نه ناداستان بود، نه زندگی‌نامه، نه تک‌نگاره و نه حتا دل‌نوشته. چندان ربطی به تاریخ نقاشی معاصر هم نداشت. هرچه‌قدر زیبایی‌شناسی درّودی در نقاشی و بر روی بوم و با رنگ و فرم قابل تأمل است، با کلمات، فاقد تأمل. هنرمندان مطرح، غالبا به نویسنده‌ها مراجعه می‌کنند برای نوشتن و یا سفارشِ زندگی‌نامه‌ی شخصی (اتوبیوگرافی). و یا حداقل متن خود را به یک ویراستار ادبی می‌سپارند برای بیرون کشیدنِ داستان. نویسنده می‌تواند از میان انبوه روایات و تجربه‌های زندگیِ فرد هنرمند، یک متن ادبی تولید کند. همان‌طور که هرکسی نمی‌تواند با رنگ و قلمو، تابلو خلق کند، پس هرکسی هم نمی‌تواند با کلمات، «متن» تولید کند.
به ایران درّودی نویسنده، ستاره‌ای تعلق نمی‌گیرد. بحث ایران درّودیِ نقاش هم، بحث دیگری‌ست. و جایگاه او در تاریخ نقاشی معاصر ایران هم، جایگاه مشخصی‌ست.
Profile Image for Maryam.
42 reviews1 follower
January 24, 2023
قطعا که آثار بانو ایران درودی و شخصیتشون لایق هزاران هزار ستاره اند.
اما من سبک نگارش این کتاب رو دوست نداشتم ایرادیم باز به ایشون نیست چون هنرشون چیز دیگری بود.
Profile Image for Nazanin Mousavi.
126 reviews58 followers
January 8, 2024
نمی‌دونم چرا یه ستاره نمی‌دم و دو ستاره می‌دم، احتمالا به خاطر یه سری نکات تاریخی که برام جالب بود.

چیزی که از ایران درودی پررنگ‌تر در ذهنم مونده بود ویدیویی بود که همزمان با فوتش خیلی توی اینستاگرام پخش شده بود و تعریف می‌کرد که چون کودک زیبایی نبوده تحقیر می‌شده و اما راه موفقیت خودش رو پیدا کرده و … این مزخرفات رو بریزین دور. در دوره‌ای که دختران و زنان ایران شرایط تحصیل نداشتن و معمولا زیر ۱۲ سال ازدواج می‌کردن این خانم در بهترین خانواده و با بهترین امکانات و تحصیل‌کرده‌ترین پدر و مادر رشد کرده و همه چی براش مهیا بوده تا با اندک تلاش و هوشی که خودش هم تو این کتاب بهش اذعان داره و به واسطه آشنایی با آدم‌های کله‌گنده به جاهای بلندی برسه. گرچه در طول کتاب به ندرت (اگه نگم هرگز) به امتیازات فراوانی که در زندگی داشته قائل بوده.
در سالهای حول‌و‌حوش ۱۳۲۰ که می‌دونیم ایران در چه وضعیتی بوده باید برای دخترکی قربانی دل بسوزونیم که زن باغبون اومده جلوش از حلال حروم و جن و نجسی پاکی صحبت کرده و روح لطیفش خدشه‌دار شده و هر مشکلی هم که تو آینده‌ش به وجود اومده از جمله سواد یاد نگرفتنش در بهترین مدرسه‌ها از بابت همین صدمه‌ روحی عظیم بوده.
من هیچ نشونه‌ای از اینکه این زن سختی کشیده تا گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه و موفق بشه ندیدم. نه تنها داستان الهام‌بخشی نخوندم بلکه بارها و بارها بابت خودپسندی و فخرفروشی و کوریش نسبت به بقیه عصبانی شدم. کاملا خودمحور، البته اگه خودمحور رو ترجمه self centered قرار بدیم. دریغ از ذره‌ای اشاره به حقیقت جامعه‌ی ایران در زمانی که این زندگینامه روایت می‌شد. اونم چه روایتی، فقط زنجیره‌وار جمله‌های قلمبه سلمبه‌ی سانتی‌مانتال گل‌درشت در حد رمان‌ فارسی. دو صفحه در میون یه پند اخلاقی و درس زندگی اونم بولد شده! البته مناسب آدمایی که لابه‌لای ابرهای پنبه‌ای تو آسمان صورتی زندگی می‌کنن.

یک حقیقت: من هیچ‌وقت نفهمیدم و هنوز هم نفهمیدم چه چیز مهم و تاثیرگذار و حتی جذابی در مورد نقاشی‌های ایران درودی وجود داره؟ الان دوس دارم برم کتاب آثارش رو با دقت نگاه کنم اما صادقانه هر کاری ازش تو اینترنت دیدم به نظرم اونقدر جالب توجه نبوده. به نظرم خیلی هم نقاشی‌هاش شبیه همن طوری که تو همین کتاب دو تا نقاشی رو هی چند بار برمی‌گشتم مقایسه می‌کردم تا مطمئن شم واقعا دوتا نقاشی متفاوت هستن!


I don’t buy this shit!
این رو باید به عنوان گفتگوی ایران درودی با برتا سلیکند باور کنم؟
{در مراسم اکران فیلم برتا ایران را می بیند} با خوشحالی به طرفم آمد و گفت:«می‌دانستم راه قلبها کوتاهتر از فاصله‌ی کشورهاست و ما باز یکدیگر را خواهیم یافت. این بار راز مقدس را به تو خواهم گفت. اما تو برای راه یافتن به معبد حقیقت اسم شب را نمی‌دانی»
{ایران در جواب می‌گه} نه، من هیچ نمی‌دانم مگر نیرنگ واژه‌ها را!‌ تنهایی من که زخم‌های گور عشق را می‌شناسد، دیگر تاب شبیخون راز مقدس تو را ندارد، آن را با شخص دیگری در میان بگذار.
I mean, what the actual fuck?

یه لیست خیلی بلند بالا از آدم‌های معروفی که باهاشون آشنا بوده و دیدار داشته ارائه می‌ده و حتی از جزئی‌ترین ردپای آدم معروف در زندگیش هم نگذشته (مثلا آنتونی کویین رو قرار بوده ببینه چون تو فیلم دوستش می‌خواسته بازی کنه - اما دیگه هیچی از آنتونی کویین نمی‌خونیم :)) ) در مورد شخصیت‌های مطرح ایرانی که ممکنه برای ایرانی‌ها خیلی جذاب باشن هم فقط به صورت لیست‌وار به دیدارها اشاره می‌کنه (از جمله سهراب سپهری و فروغ فرخزاد) بدون اینکه روایت یا ماجرایی در کار باشه فقط با کلیشه‌ای ترین و گل‌درشت‌ترین عبارات توصیف و توضیح واضحات می‌ده. (مثلا در مورد سهراب: در باور من هرگز کسی چون او صفا و سادگی را در وجود خویش معنا نبخشیده و هرگز کسی چون او شعر زندگی را در نقاشی و شعر تصویر نکرده است. او شاعری بود که نبض رنگها را به تپیدن وامی‌داشت.) (در مورد فروغ: امروز می‌دانم که فروغ همان گل نیلوفر آبی است که در مرداب روییده بود اما به سوی آفتاب می‌رفت و گلبرگهای روح خلاق و لطیف او هیچ اتهامی را به خود نمی‌پذیرفت حتی قطره‌های تبرئه را.)
مزخرف‌تر از همه‌چی توصیف آشنایی منجر به ازدواجش بود. انقدر مزخرف و فجیع و حال به هم زن؟ و همچنین صفحات آخر که در مورد فوت همسرش و بعد از اون بی‌نهایت cringe بود واسم. حتی توی عشقش هم خودش در مرکز بود، مثلا یه جا که می‌خواست لیست اشتراکات و نزدیکی قلب (!) خودش و همسرش رو توضیح بده در اولین مورد به این اشاره کرده بود که ما هر دو عاشق ایران بودیم :))
دیدگاه من نسبت به ایران درودی بعد از خواندن این کتاب:‌ یک آدم بسیار خودشیفته که به هیچ عنوان ایرادی به خودش نمی‌بینه و پذیرای هیچ انتقادی هم نیست و در صورتی که ازش انتقاد بشه قطعا منتقد آدم درستی نبوده و سرش نمی‌شده و کینه و غرض ورزی داره و این قدر ایران درودی رو اذیت نکنید چون تو بچگیش دلش شکسته :))

Profile Image for Pardis.
707 reviews
July 31, 2013
نخستین نگاه من با چشمان لوچی بود که زوایای دید آن هرگز مساوی نخواهند شد! ولی امروز میدانم که انسانها آنچه را مه است از مسیر منشور دیدگان نمی نگرند بلکه با چشم دل لمس میکنند. من سه شنبه ی 11 شهریور ماه سال 1315 شب هنگام در خانه ی بزرگ آبا اجدادی در شهر مشهد به دنیا آمدم...

کتاب با این جملات آغاز میشود. جملاتی صریح و روشن. " در فاصله ی دو نقطه " زندگی نامه و شرح خاطرات به آن شیوه ی معمول و رایج نیست. تفاوت آن با زندگی نامه های دیگران بیش از هر چیز در پرهیز نویسنده از عوام فریبی ست. کتاب با وصفی از روزهای کودکی و رفاه خانوادگی در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم آغاز میشود و تجربه های زندگی را با همه ی خاطرات دبستان و دبیرستان در مشهد و تهران و سپس سالهای دانشجویی و هنرآموزی در پاریس را مینگارد و سپس خواننده شاهد پیروزی ها و موفقیت های نویسنده و آشنایی ها و دیدارهایی که وی با بزرگان شعر و نقاشی و ادب ایران و جهان دارد میشود.
Profile Image for Razieh Yar.
24 reviews12 followers
November 18, 2021
جایی از کتاب خانم درودی عنوان میکنه که نویسنده نیست و حتی کتاب رو به دست ویراستار نسپرده. برای همین ممکنه بخش‌های از کتاب گنگ و بدفهم نوشته شده باشه. اما چه بسیار جمله‌های زیبایی که شعرگونه و پر از استعاره و تشبیه نوشته شده و بسیار لذت بخش بودن.

چند سالی این کتاب در کتابخونه خاک خورد، نمیدونم چرا رغبت به خوندن نداشتم با وجود اینکه هر از چند گاهی ویدئوهایی از ایشون در اینستاگرام میدیدم. تا اینکه خبر فوت ایشون منو کشوند پای خوانش کتاب. و چه لذتی بردم از این خوانش. و چه بسیار آموختم. ایران درودی به واقع زن زیبا و قوی‌ای بود. زنی که وجودش سراسر مبارزه بود. مبارزه‌ ای برای بودن و کشیدن.

کتاب سال ۷۳ نوشته شده و من مدام با خودم فکر میکردم چرا در مدرسه اسمی از خانم درودی نشنیدیم؟! چرا این کتاب که میتونست الهام ‌بخش نوجوان های زیادی باشه، در انزوا بود؟ از این دست چراهایی که همیشه راجع به نظام آموزش و ‌پرورش داریم و خواهیم داشت.
Profile Image for Lina Gholami.
345 reviews6 followers
November 28, 2022
«به یاد دارم روزی در کودکی یک نقطه بر روی یک صفحه ی کاغذ سفید گذاردم آثارم به دنبال و در ادامه ی این نقطه هستند تا روزی که آخرین نقطه را بگذارم... و به خوابِ هیچ کس نبودن فرو روم...!
یک زندگی، چند اثر...، در فاصله ی دو نقطه...!»

کتاب خاطرات در فاصله ی دو نقطه، منظوم�� ی عاشقانه ای را ماند که سراینده آن را با شور و شعف و با خون و احساس و با اشک ها و شادی ها و آرزوهای خود آغاز و به سرانجام می برد.

«تا این مرحله از زندگی دانسته ام که می باید کوله بار غم ها و دلتنگی ها را بر زمین گذارد و به استقبال آینده رفت حتی اگر این آینده یک روز یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد. مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه ی بعدی زندگی ام خواهد بود. شاید لحظه ی بعدی، نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده ام ولی در لحظه ی بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم اثری به رنگ عشق هایم، اثری به شفافیت تمام آینه ها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه ی آسمان برخواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد.»
Profile Image for Sarvenaz Taridashti.
153 reviews155 followers
December 11, 2019
قدردان وجود و حضور آن‌هایی که محبت را ارج می‌نهند هستم.
در مورد زندگی‌نامه نمی‌توانم نظری بدهم که نظر نمی‌طلبد، اما انکار نمی‌کنم که در جای جایِ کتاب، از خواندن وصفِ نویسنده از بلندنظری و مهربانی اشخاص، سرشار از ستایش شدم. آن که زیباست زیبایی ها را می‌بیند و آن که مهربان است مهربانی‌ها را.
.
بخشی از مقالات شمس را که دیشب می‌خواندم را بخوانید که روحِ زیبا زیبایی‌ها را بیناتر است: «شیخ بر مُرداری گذر کرد. همه دستها بر بینی نهاده بودند و رو می‌گردانیدند و به شتاب می‌گذشتند. شیخ نه بینی گرفت،‌نه روی گردانید،نه گام تیز کرد.
گفتند(چه می‌نگزی؟)
گفت( آن دندان‌هاش چه سپید است و خوب!)
بخوانید ایرانِ درودیِ مهربان و خوب را!
Profile Image for Soophia Yaghoobi.
82 reviews31 followers
October 3, 2020
۵ ستاره نه برای اصول نوشتار این کتاب؛ که برای خاطر روح بزرگ این انسان، برای خاطر صداقتی که به قول خودش همواره با استفاده از آن روی در روی زندگی ایستاد، برای باور عمیقش به عشق و برای اشتیاق و شیفتگی ماورائی اش به نقاشی، که گویی بند بند وجودش را با آن به هم بافته بودند تا در طوفانهای زندگی از هم فرو نپاشد.
۵ ستاره برای زنی که زندگی را به تمامی زیست و همچنان نیز از پای ننشسته است و از شیره ی جانش بر بومهای سفید رنگ می پاشد تا زیباترین تصویرها را بیافریند.
بمانی برایمان “ایران درّودی“ دوست داشتنی؛ بمانی و همانگونه که شاملو برایت نوشت تصویرگر آزادی باشی:
.
«تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید
چرا که تنها یک سخن در میانه نبود:
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!»
Profile Image for Ali.
8 reviews2 followers
April 12, 2008
ایران درودی زن هنرمند ایرانی که نمی توان بی تفاوت از کنار آثار و زندگیش گذشت
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews77 followers
September 24, 2019
خواندن همزمانی و وحشیانه ی کتاب ها را شروع کرده ام. به طرز خسته ناپذیر و مریض احوال گونه ای. به خودم گوشزد می کنم آهستگی و تعمق... اما هیچ از پس هیچ...

به خودم می گویم فقط برای اینکه بدانتم چه خبر است. فقط برای برطرف کردن ان قسمت جذاب کنجکاوی اما فایده ای ندارد. زیادند. همزمان سه کتابی که می خوانم " تاریکی معلق روز" "مقالات شمس" که صبحگاهی اند و باید هر روز انجام شوند وامروز هم بالاخره نوشتم شان. کمی شان را تا صفحه ی 119 خوانده ام. مجموعه داستان مخلوقات غریب را هم میخوانم. بد نیست و از غبار بپرس جان فانته که رهایی و بی قیدی فردینان سلین را در خود دارد. شخصیتی ولو در لس آنجلس که برای نویسنده ها آشناست ودوست داشتنی.

.

.

در فاصله ی دو نقطه.

.

تلاش و کوشش تمام ناشدنی ایران درودی به عنوان نقاش و هم نشینی اش با بزرگان ادب و فرهنگ و انسان های تاثیرگذار، واز طرفی این شوق و شعف برای زندگی و این مثبت اندیشی اش برایم بسیار جالب است. یکی از موردهای پس زننده ی کتاب نثر پر از تفاخری ست که خیلی جذاب نبود. اما در کل کتابی ست که قطعا باید خواند. نورهایی برای راه و ادامه دادن.

.

زندگی در کودکی در آلمان و جنگ جهانی و امدن شان به ایران وزندگی در یک روستا همراه با خانواده- یکی از موردهای عجیب که مدتی ست ذهنم را به خود مشغول کرده اتفاقی ست که در کودکی برای دو خواهر می افتد. هر دو نزد فالگیر پیری می روند و او همه چیز را به دقت در مورد آینده هر دو می گوید که یکی قرار است تا آخر عمر با سوزن کار کند ودیگری با قلم و سفرهای بسیار او را پیش بینی می کند و شهرتش را در زمان حیات.

.

" فقط انسان های برگزیده اند که زواید را نمی بینند وصدای حقیقت را با وجود هیاهوها می شنوند. نادرند کسانی که به ندای قلب خود گوش فرا می دهد و در مرداب، به رویش نیلوفر آبی می نگرند."

.

یکی از قصه های دیگر آشنایی شان با خسرو گلسرخی ست و عاطفه گرگین وپسرشان به اسن دامون- دامون در گیلگی یعنی جتگل.خیلی زیباست.

با خواندن این ماجرا سراغ گلسرخی رفتم وتا جایی که می توانستم از عاطفه گرگین خواندم. در فرانسه زندگی می کند. همان سال ها با دامون رفت. نوشته ها وحرف های دادگاه گلسرخی را می خواندم که در آن سال ها هم سن من بوده. جوان. بسیار جوان و پرشور و بسیار پخته تر و عمیق تر از من.

.

کودکی و توجه به نازیبا بودن و به شکل یک کودک دیریاب و عقب مانده به اونگاه می شده که خواهرش همیشه هوای او را داشته- یکی از زیبایی های زندگی اش این رابطه ی خواهرانه است. خواهرانگی را به زیباترین وجه بیان می کند.

.

اولین طراحی های دخترهای عریان- که معلم بر سر او می کوبد ومادر او را دعوا می کند و می گوید اگر به پدر نشان بدهد...

.

یکی دیگراز زیبایی های این کتاب، قصه وداستان پس و پشت هر کدام از نقاشی هاست. بارقه های زندگی در لحظه های خاص که چگونه باعث آفرینش اثری هنری می شود. خیلی زیبا بود. هر غم وهر شوقی و هر سفری نمودی در نقاشی پیدا کرده است. قندیل ها، خاک ها و گل ها و شهرهای خاکستری.

.

در کودکی یک بار بینایی اش را از دست داده. " نابینایی دردناک ترین و هولناک ترین حسی بود که تا آن روز تجربه کرده بودم."

"درد نابینانی و وحشت تنهایی مرا وادار کرد تا به پا خیزم وموجودیتم را به دیگران اعلام دارم. این به پا خواستن پیکار با زندگی بود که باید از یک جایی شروع می کردم با اینکه ان زمان بیشتر از ده سال نداشتم."

.

" بی استعدادتر از خودم در جهان کسی را سراغ ندارم اما از آن جا که سخت کوش بودم، با زحمت و ممارست فراوان، هر ساله در پایان سال تحصیلی کارنامه ی شاگرد اول را دریافت می کردم."

.

" ارزش ها را با قیمت ها اشتباه نکن."

..

" شاید به همین خاطر است که به خوابیدن های شبی دو سه ساعت عادت کرده ام وهمیشه شب هنگام نقاشی می کنم. در سکوت شب است که آویزهای خیال را به تاریکی های اسرارآمیز می بندم و راز هستی کوچک خود را با آن ها در میان می گذارم.

در شب همه چیز نمودی متفاوت دارد. اشیا اشاره ای به بودن دارند و چگونگی شان با تصویری که قبلا در ذهن ساخته ام می بینم. در شب آنچه ما را احاطه می کند به وضوح قابل دیدن نیست. با این همه ما تمامی حضورشان را احساس می کنیم. این مسئله اساس نقاشی ست در ان سال ها هنوز نقاشی تمام زندگی ام نبود اما بی آنکه بدانم نقاش زیستن را تمرین میکردم."

.

"اغراق نکرده ام اگر بگویم من در خاک سرزمین ریشه دارم، نه فقط به خاطر ساختارهای فرهنگی وسنتی، بلکه به خاطر عزیزانی که در ان به ابدیت پیوسته اند."

.

دوره ی تحصیلات و زندگی در دوره ی انقلاب و جنگ بیشتر در فرانسه می گذرد اما دوره ای هم در آمریکا بوده، در نیویورک و همانجا با پرویز آشنا شده که بسیار عاشق ش بوده و در یک حرکت شجاعانه خودش در اولین دیدار از او خواستگاری می کند و بعد هم دوره ای در ایتالیا بوده- برای من کمی این دوره ها و آغاز و تصمیم بر بودن و کلا سرزمین هایی با زبان های مختلف زیستن کردن هنوز کمی گنگ است.-

.

"اما تاخیرم در فراگیری و به طور کلی کندی ذهنم در زندگی برایم حادثه ی غمانگیزی بوده است و مرا به قبول این نکته وادار کرده که بدانم دچار وقفه زمانی هستم در یادگیری."

.

سال های نوجوانی- تولد و مرگ خواهر شیشه ای- جنگ وصلح در آلمان. کوری و بازیافتن بینایی- خرافات و ایمان- عشق و نفرت و بالاخره خودکشی پدربزرگ که تاثیری زیادی روی او می گذارد.

.

" چه شگفت است عشق که هم زخم است وهم مرهم."

.

" از وقتی که وارد جامعه ی فرانسه شده ام چهل سال می گذرد اما من در عرض این ساال های دراز هرگز جای خاص خود را آنطور که باید در جامعه ی فرانسه نیافته ام. شاید به این خاطر که همیشه در این دیار خود را رهگذر موقت دانسته ام."

.

" باید پذیرفت که زندگی خلاصه ای از اشتیاق هاست و افسوس ها. و افسوس، چهره ی دیگری از عشق به زندگیست که جایگزین اشتیاق می شود."

.

" موفقیت زودگذر، هدف و راه تقاش را به بیراهه می کشاند. خطر در مغرور شدن است."

نخستین نمایشگاه در میامی آمریکا به تمامی موفقیت بود وتمام درهای شهرت و ثروت را به رویم گشود.

.

عروسی دختر همسایه شان که خواهرش لباسش را طراحی می کند. دختر همسایه- فرح دیبا. زن شاه.

.

سرنوشت های متفاوتی در انتظار هر یک از ما بود.. دختر زیبای ساکن طیقه ی سوم چند سال بعد بر اثر بیماری ناشناخته ای جوانمرگ شد. من نقاش شدم. ان مرد جوان ومودب رییس تلویزیون شد. بعدها من وهمسرم به استخدام تلویزیون در آمدیم که او رییسش بود. دختر همسایه ملکه ی ایران شد وخواهر پیانیست من تدریس پیانو را رها کرده و به کار طراحی لباس و سنگدوزی پرداخت."

.

" هنر جدا از زندگی وجود ندارد. پس می بایست زندگی را از هنر سرشار کرد. نگریستن را می آموختم. تفاوت دیدن را با نگریستن در می یافتم.

.

دیدار با ژان کوکتو و شرکت در مهمانی های نیویورک وبرتا مکزیکی .

" بذر دوستی را می باید با فروتنی کاشت. با عشق آبیاری کرد و علف های هرز داوری ها را که مانع رستن نهال هستند چید."

.

" بارو دارم دوست ها را می باید با غرورشان دوست داشت."

.

" به اوج رسیدن دشوار است اما در اوج ماندن دشوارتر. چرا که نهایت اوج نخستین مرحله ی سقوط است."

.

دیدار با سالوادور دالی- در اوج شهرت در یکی از مجلل ترین آپارتمان هایی که در پاریس اجاره کرده بود زندگی می کرد. مصاحبه در پاریس

حضور همسرش گالا با چشمانی ریز و نافذ که برعکس در اکثر نقاشی های دالی چشم های درشتی دارد و – رفتار مزحرف دالی در برخورد با انداختن گلدان و بیرون کردن ایران.-

.

حضور پررنگ و پولدار عمو عسگری در آمریکا که همه ی نقاشی های ایران را می خرید در دوره ای که در آمریکا برای تحصیل کارگدانی و تهیه کنندگی رفته بود-= چهره ی آرمانی ایران کشور ایران در این سفرهای مکرر و بی درد سر.

.

" وقتی در خانه و زیرزمین عمو عسگری دیگر جایی باقی نمانده بود که تابلوهای ایران بخرد برای بانکش در سویس میخرید."

.

غور کردن در مفهوم زیبایی- به نظرم اینجا بیشتر شبیه مغلطه و این حرف است که صورت زیبای ظاهر هیچ نیست که واقعا دروغی سانتی مانتال و عرفانی ست. به هر حال...

" انسان کسانی را که دوست دارد با حافظه ی عاطفی می نگرد. همچنان که خودش را در آیینه این گونه می بیند."

.

در نیویورک ازدواج با پرویز و هیجده سال زندگی کردن با او که خود را کاملا خوشبخت می داند.

.

بعد از میهمانی که داده وطبق معمول غذای سوخته ای – لوبیاپلو- جلوی مهمان ها گذاشته گل سرخ را به او می دهد و از او درخواست ازدواج می کند- یعنی در سورئال ترین شیوه بعد از یک بار دیدنش بدون هیچ شناختی از هم. وبعد هم رفتن به سیتی هال برای عقد و رسمی کردن.

.

" از زندگی مشترک مان باید یک اثر هنری بسازیم."

.

" من بین هدیه و بخشنده، بخشنده را انتخاب می کنم." در وضعیتی که عمو عسگری به ان ها ماشین گرانقیمیت داده بود به عنوان هدیه ی عروسی.

.

" پذیرش هدیه ای چنین گرانبها تعادل رابطه ها را به هم میریزد."

.

من در ان دوره دلهره های بسیاری داشتم و برای فرار از آن ها زندکی را لحظه لحظه باید زندگی می کرد. او معتقد بود فقط هنر است که انسان را از ابتذال چهارچوب ها و قیود زندگی روزمره می رهاند."

.

ازدواج خواهر با هوشنگ طاهری- سردبیر مجله ی سخن و منتقد و رزونامه نویس و مترجم

همکاری خودش با بیژن مفید کارگردان و نمایشنامه نویس- دیدار با سهراب و فریدون و... کلا همه ی آدم های مطرح

.

کار کردن در تلویزین و هم زمان کار کردن روی تابلوی نقاشی ای که شرکت نفت پیشنهادش را داده بود که بسیار پول زیادی بود واو صرفا چاپ کارش در مجله های مهم دنیا را خواست.

.

پیرزن فالگیر در این حد دقیق گفته- همسر تو هوشنگ نام نخستین پادشاه شاهنامه را خواهد داشت وهمسر تو پرویز به معنای پیروز خواهد بود.

.

دوستی زیاد با شاملو و آیدا و رفت و امد با ان ها- حتی شاملو یک شعر هم سروده برای ایران به نام برای ایران و تلاش رنگین اش

.

نقاشی گل های انفجار پس از شنیدن خبر اعدام خسرو گلسرخی ست.

.

طی دو دوره تدریس در دانشگاه دوستان زیادی برای سال های خستگی به دست آوردم.

.

کتاب نقاشی هایم با مقدمه ای از " مالرو" " کوکتو" شعر احمد شاملو و نقدر هوشنگ طاهری منتشر شد. – یعنی همه ی ادم های مهم و بزرگ ایران ودنیا را با هم-

.

" انسان برای رسیدن به هدف هایش تاوان می دهد."

.

اندره مالرو برایش نوشته " برای خانوم ایران درودی- کوششی برای آگاه کردن انسان ها از عظمتی که در آن هاست و از آن بی خبرند."

.

سفر به هند و دیدن تاج محل واتفاق عجیب، دیدن مرد فالگیر از پشت سر در نور آفتاب ومکاشفه ای عجیب."

.

سفر به مکزیک و جسارت عجیب غریب دعوتنامه نوشتن برای دیگران و در تلویزیون مکزیک اد رفتن برایش.

.

بازگشت به ایران پس از هشت ماه و هفت نمایشگاه در گوشه گوشه ی دنیا وخون ریزی معده ی پرویز

.

" چه سخت است شنیدن گفتار انسان هایی که کلام را برای رنجش دلها به کار میگرند وچه تلخ تر، شنیدن گفتار انسان هایی که جهان هستی را در ندانسته هایشان خلاصه میکنند."

.

در فرانسه در اتاق بسیار کوچکی با پرویز زندگی می کردند که پدر فوت میکند. شعر ریلکه

گل سرخ، ای تناقض ناب

خواب هیچ کس نبودن فراسوی پلک ها

.

ای کاش پدر به سرنوشت سفارش کرده بود که دو سال بعد در چنین روزی پرویز را از من جدا نمیکرد.

به زن هایی که از همسرانشان آزار دیده بودند حسادت می کردم چرا که این زخم ها روزی مزهمی برای دلتان خواهد شد. وای من مرهمی این چنین نداشتم.

.

" ما هدف مشترک داشتیم. آفرینش یک اثر هنری از زندگی توامان"

.

باورنکردنی ست که رگه های سنگ مرمر تصویر به شکل دریای خزر که زادگاه اوست ایجاد کرده- در بابل است. در مازندران- دوست دارم یکبار به مزار پرویز مقدسی بروم.

.

" نقاشی برای زیستن کافی ست.برای نخستین بار نقاشی پناهم شد تا با او همه چیز را به فراموشی بسپارم تنهایی وغربتم را..

" به مدت یکسال نتوانستم نقاشی کنم و نخستین اثرم " عروج پرویز بود که پر بود از یخ و قندیل ها."

.

لئوناردو داوینچی کتابش را با این جمله آغاز می کند." دردها، انسان را نجیب و شریف می کنند."

.

" انسانی که با موفقیت ش تنها می ماند تا آن را برای خودش حفظ کند انسان غمگینی ست که معجزه ی شادی آفرینی موفقیت را نمی شناسد. موفقیت تنها چیزی ست که به همان قدر که آن را با دوستان تقسیم می کنیم به کمیت و کیفیت آن افزوده می شود."

.

در یکی از جلسات مجله سخن رفته و به مهدی اخوان ثالث که خجالتی هم بوده گفته " شما مفهوم زیبا زیستن هستید. زیبا در چهره و شکوهمند در شعر" شاعر بیچاره هم آب شده- کلا این مدل جسارتی که داشته مثلا اون جمله هایی که در فرودگاه به مسول بازرسی گفته با صدای بلند در رابطه با شیرینی نخودچی ها.

.

طنز هوشنگ طاهری وقتی ایران به خانه شان می آمده- باسوادی و باکلاسی یک خانواده واقعا از همین طنزهاشون می شه فهمیدو-

ورود به منزل- فاجعه ای که آغاز می شود. به خواب رفتنم- اماندادن به مظلومان— دشمنانم- پاک باختگان خریداران آثارم- قربانیان خاموش دوستانم- ساده دلان

.

تنهایی رفتن به نیویورک محله ی سوهو در نیمه شب برای فروختن نقاشی هایش.

.

اما من می دانم در این دیار گرچه بی چهره ام ولی بی هویت نیستم.

هیچ زائری چون من در این شهر، غریب و بیگانه نبوده است.
Profile Image for Shadi Raha.
24 reviews6 followers
March 29, 2021
اثری بسیار شریف، تکان دهنده، تا حدی غمگین و قابل احترام
Profile Image for Nazanin Zare.
153 reviews11 followers
December 28, 2023
3.75
|رفتن به ماه اگر به خودکشی منجر شود چه سودی خواهد داشت؟|
واسه داستان زندگی آدما خیلی سخته ریتینگ گذاشتن پس هرچی که میزارم صرفا بخاطر قلم نقاش عزیزمونه که بسیار زیبا و گیراست توصیفاتش از نقاشی و هنرمندها نویسنده هایی که ملاقات کرده و کتابا و زندگی و عشق بی نظیره

من از نصف اول کتاب فوق العاده لذت بردم حدودا نصف دوم کتاب بود که کم کم صدای نویسنده رواز دست دادم دیگه حس نمیکردم داستان همچنان در مورد ایران جوانه، آسیب پذیر بودنش و تموم اتفاقات اطرافش منو به هیجان می اورد عمیقا میخواستم که ایران باشم موقعیت اون شجاعتش و همه احساساتشو احساس کنم ولی کم کم حس کردم دیگه از خود نویسنده دور شدم دیگه صداشو نمیشنیدم و احساساتتشو حس نمیکردم فکر میکردم کم کم با گذشت سنش بیشتر با شخصیتش آشنا میشم ولی باید تیکه های پخش شده توی کتابو کنار هم میچیدم و هنوزم نمیشناسمش میدونم چه اشخاصی رو تحسین میکرد و دوست میداشت و همین . شایدم خودش میخواست ما همینقدر از خودش بدونیم و زندگی خودش رو یه اثر هنری میدونست و ما تو این کتاب با تموم جرئیات این اثر هنری آشنا میشیم و میشه میگفت به شدت عاشق این ویژگیش شدم که شدیدا عاشق زندگی بود عمیقا زندگی رو زندگی کرد تک تک لحظه هاشو
و یه تیکه که من خیلی دوستش دارم میگه:

من از پذیرش سرنوشتی که بهترین و تلخ ترین را به من شناساند،باورهای رنگینم راساختم.باور های رنگینم بر روی بومها نقش گرفتند تا سپاسمندی، عصیان ،پرواز و فریاد مرا تصویر کنند و چهره زنی را که مادربزرگ در نخستین ساعات زندگی ،زیبا ندانسته بود، زیبا سازند...
و سپس من زیبا شدم.
Profile Image for Shaghayegh Mohajery.
4 reviews2 followers
November 25, 2020
ايران درودي نقاشي بينظير در دوره ي خود است و نميتوان آن را انكار كرد، اما شيوه ي بيان اين هنرمند بسيار ضعيف است، بيشتر به وصف خاص بودن خود از ابتداي كودكي پرداخته، كتابي در ستايش خود و يگانه بودن اوست…عموما ديده نميشود هنرمند خود تلاش به ارائه ي شخصيت خود به اين صورت كند به ويژه اگر خالق هنرهاي تجسمي باشد كه تماما وصف حال او در آثار هنري اوست و نيازي به تعريف اين چنيني از خود ندارد… هنرمند با انتشار اين كتاب فرصت ديده شدن آثار خود را از بيننده بدون پيش فرض گرفته…
Profile Image for Farideh.
513 reviews11 followers
February 16, 2021
کشش داستان باعث شد خیلی زود تموم بشه. جملات ناب و قشنگی که توی متن بود باعث میشد بارها یه قسمت از متن رو بخونم. چقدر جالبه که تو زندگی همه ی آدمایی که به جاهای بزرگ رسیدن فراز و نشیب زیاد بوده و هیچ کدوم بدون سختی به جایگاهشون نرسیدن. واقعاً کتاب آموزنده و در عین حال شیرینی بود.
Profile Image for MahtaBi KhaNooM.
13 reviews28 followers
Want to read
June 1, 2008
اگر روزي به بهشت بروم...حتما پيانويي از پيش برايم آماده كرده اند.
Profile Image for Mohbobeh Mousavi.
25 reviews18 followers
June 27, 2013
ایران درودی، نقاش در این کتاب به زندگی خود می نگرد. و قلم زیبایی دارد لطیف همچون نقاشی هایش و منصفانه درست مثل یک ادیب.
Profile Image for Nazanin.
16 reviews
April 11, 2014
داستان بسيار زيبا ، مملو إز جملات پر محتوا با قلم شيرين و شيوا.
Profile Image for Mohammad Sadegh Alizadeh.
148 reviews76 followers
March 15, 2024
روان بود. بیش از آنکه زندگینامه یا سرگذشت‌نامه یا خاطراتش باشد، برداشتش از زندگی و خاطراتش بود.
Displaying 1 - 30 of 110 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.