Jump to ratings and reviews
Rate this book

با شما نبودم

Rate this book
Ba shoma naboodam: a collection of sketches‬, ‭‭‎B. Forsi
عنوان: با شما نبودم: یادداشت ها و قلم اندازهای پراکنده از بهمن فرسی؛ نویسنده: بهمن فرسی؛ مشخصات نشر: لندن، دفتر خاک، 1371، در 114 ص، موضوع: یادداشت ها و قلم اندازهای پراکنده از نویسندگان ایرانی قرن 20 م

114 pages, Paperback

First published January 1, 1992

24 people want to read

About the author

بهمن فرسی

30 books159 followers
بهمن فُرسى به سال ۱۳۱۲ در تبریز به دنیا آمده است. او پس از رها کردن تحصیل و تجربه مشاغل مختلف به استخدام دولت درآمد. فرسى داستان نویسى را در کنار نمایشنامه و نقد در همان دوران جوانى آغاز کرد و به آن‌ها پرداخت. نخستین کتاب او «نبیره‌هاى بابا آدم» نام دارد که مجموعه‌اى از نثر آهنگین است پیش از انقلاب مجموعه داستانی با نام «زیر دندان سگ» و یک رمان به نام «شب یک، شب دو» به قلم او به انتشار رسیده بود.
فرسى بعد از این کتاب باز به نمایشنامه نویسی و کارگردانى باز مى‌گردد و آثاری را در این زمینه خلق مى‌کند تا سال ۱۳۵۳، که رمان معروف او یعنى «شب یک، شب دو» منتشر می‌شود. او اولین مجموعه داستان خود را در سال ۱۳۳۹ به چاپ رساند اما قبل از آن در نشریات مختلفی قلم‌فرسایی کرد که از آن جمله‌‌اند: «ایران آباد» «نگین»، «آشنا»، «چلنگر»، «اندیشه و هنر» و در روزنامه‌هایی مثل: «آژنگ» و «کیهان» داستان‌هایی از او منتشر شد
بهمن فرسی نمایش‌های «چوب زیر بغل»، «صدای شکستن»، «بهار و عروسک»، «گلدان» و «آرامسایشگاه» را در تهران روی صحنه برد.
فرسی در آغاز دههٔ چهل کتاب‌های خود مانند «گلدان»، «با هو»، «چوب زیر بغل»، و «زیر دندان سگ» را منتشر کرد. مجموعه داستان «زیر دندان سگ» در سال ۱۳۳۹ خورشیدی به کوشش شمیم بهار انتشار یافت و دربر گیرندهٔ داستان‌هایی مانند «استخوان سوخته‌ها»، «آِین عزب» و «در سوگ بستری که چیده شد» از اولین نشانه‌هایی است که آشکار می‌سازد فرسی نویسنده‌‌ای است.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (8%)
4 stars
3 (25%)
3 stars
2 (16%)
2 stars
2 (16%)
1 star
4 (33%)
Displaying 1 - 4 of 4 reviews
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
567 reviews137 followers
January 14, 2021
هنوز چیزی ازفرسی نخوانده ام . یکی دوتا درنوبت است . این مجموعه یادداشتهای اوست گویا بعدازمهاجرتش به انگلستان .
بعضی خوب وبیشترشان بد وبی مزه ..راحت خوان است .بنابراین میتوان سریع خواند وتمام کردوباخیالت راحت برای همیشه کنارگذاشت ..البته کم لطفی است که نگویم حدود چهارپنج مقاله خوب به دردبخورهم داشت .بقیه اش هم شاید برای اطلاع ازاوضاع انگلیس درفلان سال مناسب باشد.درواقع دوونیم امتیازدارد.
Profile Image for Farnaz.
360 reviews124 followers
January 25, 2020
مجموعه نوشته‌های مختلف از بهمن فرسی راجع به تقریبا همه‌چیز !!! واقعا نمی‌دونم چرا همچین چیزی باید کتاب می‌شد و نگاه از بالا به پایین و دانای کل نگارنده هم عموم وقت‌ها اذیت‌کننده بود
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
March 28, 2016
فکر می کنم آدمیزاد، از وقتی خیال کرد یک چیزهایی می داند که بغل دستی اش از آن خبر ندارد، و لازم است که آن دانسته با این بغل دستی در میان گذاشته شود، سانسور هم پا به عرصۀ وجود گذاشت. به زبان ساده تر، آدمیزاده که از حالت مفرد و منفرد و جنگلی درآمد، و به وضعیت جمعی و شهری پیوست، و در وضع تازه، بنا شد یک عده از میان جمع بر کل آن فرمان برانند، آنگاه سانسور هم عین یک آیۀ نامنزل از زمین سبز شد و راه خلای...ق را به روی هم بست. بعد چه شد؟ به عقل و اطلاع سادۀ من، بعد این شد که سانسور ریشه دواند. به قوت خودش باقی ماند و قوی تر هم شد. لعاب و نقاب متناسب با زمان و مکان هم برای خودش اختراع کرد. از آن طرف هم البته آدمیزاده، همیشه گریز زد، و راهی یافت که از لای درز و روزنۀ سانسور ندایش را به بغل دستی برساند. از این شرح می توان نتیجه گرفت که سانسور از تاریخ پیدایش آن همیشه درز داشته است. ارواح مشک بالانشین ها و عاملان سانسور هم، آدمیزاد همیشه از این درز پیامش را تراوش داده و به گیرندگانش رسانده است. هنوز هم که هنوز است دارد می رساند. و اگر کسانی دارند فکر می کنند که خب پس چه کارش کنیم؟ آیا بگذاریم سانسور همین طور سد و سکندر برپا و سر جای خودش باقی بماند؟ اصلا بر ضدش شعار ندهیم؟ انهدام و براندازی اش را خواستار نشویم؟ بله اینها فکرها و سوال هائیست که می توان کرد و داشت. اما می خواهید بدانید من چه فکری می کنم؟ من فکر می کنم ما نباید کاری بکنیم که این سانسور جای آن سانسور بنشیند. این حرکت حرکتی ست لغو. چنین دلخوشکنکی مرا قلقلک نمی دهد. من فکر می کنم اگر ندایی دارم که باید به بغل دستی برسد، این ندا پس به هر قیمتی هست باید رسانده شود. اگر من بمانم و صبر کنم که سانسور را بردارند آن وقت ندا توی دلم می ماسد و فطیر می شود و، اسباب رودل روحی خانه خراب کنی می شود. من باید درزها را پیدا کنم و ندا را بفرستم...!
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
August 9, 2013
مجموعه ای از چند طرح داستانی
Displaying 1 - 4 of 4 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.