وی در دیماه ۱۳۱۸ در تهران بهدنیا آمد. پدرش مهدی الهی قمشهای از علمای برجستهٔ زمان خود و مادرش خانم طيبه تربتی است. تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی را به ترتیب در دبستان دانش، دبیرستان مروی، و دانشکدهٔ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به پایان برد و نیز تحصیلات حوزوی و سنتی را نزد پدرش مهدی الهی قمشهای و استادان دیگر دنبال کرد. سپس به تدریس در دانشگاه تهران و چند مرکز آموزشی دیگر در داخل ایران و بعدها در خارج از ایران پرداخت. شهرت اصلی او به خاطر سخنرانیهای متنوعش در محافل عمومی و سخنرانیهای تلویزیونی برای بینندگان عام است. علاوه براین، ایشان به ترجمه و نوشتن چند کتاب در زمینهٔ عرفان اسلامی و هنر دست زدهاند. قریب یک سال نیز ریاست کتابخانه ملی ایران را عهده دار بود. ایشان دارای همسر و دو فرزند، یک پسر و یک دختر به نامهای شاهد و شادی میباشند. همسر ایشان دارای درجهٔ دکتری در رشتهٔ علوم و صنایع غذایی بوده و استاد دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه شهید بهشتی و موسسهٔ علوم و صنایع غذایی و تغذیه و بهداشت میباشند
تجربیات کاری استاد دانشگاه تهران، به مدت سی سال ارائه دورههای درسی در آکسفورد، کمبریج، دانشگاه لندن، برکلی، یوسیالای، آکادمی تمینوس، و بسیاری دیگر
مطالعات دانشگاهی: دکترای عرفان و فلسفه اسلامی از دیدگاه بوعلی سینا، از دانشگاه تهران مطالعات آزاد دیگر: زیباییشناسی ادبیات فارسی زبان و ادبیات عرب ادبیات انگلیسی آمریکایی زبان و ادبیات فرانسه
مطالب اصلی دروس فلسفه ارسطو فلسفه اشراق و شهود در ادبیات کلاسیک ایران ادبیات انگلیسی از دیدگاه شکسپیر عرفان مولانا و ابن عربی
آثار الهی قمشهای دارای تالیفات و ترجمههای متعددى است. همچنین، مجموعهای از سخنرانیهای او که به زبانهای فارسی و انگلیسی در سازمانها و دانشگاههای داخل و خارج ایران ایراد شده، به صورت نوارهای صوتی و تصویری در زمینههای متنوع عرفان، ادبیات و هنر به علاقهمندان عرضه شدهاست. تعدادی از این سخنرانیها نیز از شبکهٔ چهار سیما و شبکهٔ جام جم پخش میشود.
فهرست آثار مکتوب: گزیدهٔ فیه ما فیه (مقالات مولانا)، تلخیص و شرح، انتشارات علمی و فرهنگی گزیدهٔ منطقالطیر (عطار)، انتشارات علمی و فرهنگی شرح گلشن راز ( شیخ محمود شبستری)، انتشارات علمی و فرهنگی ترجمهٔ گزیدهٔ سخنان شکسپیر، انتشارات علمی و فرهنگی تصحیح دیوان حافظ، انتشارات سروش و انجمن خوشنویسان بررسی آثار ترجمهشدهٔ اسلامی به زبان انگلیسی، انتشارات سمت مقالات، انتشارات روزنه پیامبر، ترجمهٔ اثر جبران خلیل جبر
قرآن حکیم را به هزار چشم نگریسته اند و همچنان به هزار چشم دیگر می نگرند؛ هر نگاهی چیزی می جوید و همان می بیند طالب هر چیزی ای یار رشید جز همان چیزی که می جوید ندید یکی طالب اجر اخروی است و می پرسد که تلاوت هر سوره را اجر و ثواب چند است. یکی ادیب است و از شکوه کلام الهی در شگفت مانده و می کوشد تا فنون ادب و اسرار بلاغت را از خلال آن آیات معجز بیان، کشف کند و در قلم آورد. یکی در احکام قوانین الهی نظر می کند و بازار فقاهت را رونق می بخشد. یکی فیلسوف است و مراتب کمال عقل را در آیت نور می یابد. یکی در علوم غریبه می کوشد و از جفر و اعداد می گوید. و از نگاه عاشقان بیدل، قرآن دعوتنامۀ «عشق» است که به رسولش فرمود: مردمان را بگو اگر خدا را دوست می دارید به دنبال من آیید: « اِن کنتم تحبُّونَ الله فَاتَّبعُونی » و نشان «خانۀ معشوق» است که از این سو بیایید و از آن سو مروید دکتر الهی قمشه ای .......... کتابی دلنشین که زیبایی آیات قران را با شراب روحانی به خواننده می نوشاند دکتر قمشه ای با قلم زیبای خود و با انتخاب آیه های برگزیده آن را با ادبیات و اندیشه بزرگان به تصویر و تفسیر کشیده است وکوشش شده که تصویری از اطوار گوناگون قرآن را ترسیم کند اگر کسی می خواهد زیبایی ،عظمت و مفهوم کلام قران را درک کند این کتاب را بخواند گزیده: «هر بامداد» هر بامداد آن پادشاه عالم و آن رب اعلاى كائنات دروازه هاى شكوهمند قصرش را بر آدميان مى گشايد تا همراه با فرشتگان در سرود ستايش زيبايى هم آواز شوند و آنگاه روى در روى با آن شاهد يگانه سخن گويند كه: معشوق و معبود ما تويى. آخر قصد من تويى، غايت جهد و آرزو تا نرسم، ز دامنت دست اميد نگسلم سعدی ------ «تبديل فاني به باقي» چون تمام دارايى ها و لذت ها و برخوردارى هاى اين جهان روى در فنا دارد؛ بهترين كار در جهان، تبديل كردن فانى به باقى است. و شيوه اين كيمياگرى آن است كه آدمى هر چه دارد نثار راه خدا كند. بدين معنى كه در جهت اعتلاى خوبى و شادى و دانايى و زيبايى صرف گرداند. و اين همه انواع خيرات و مبرّات را شامل مى شود و چون همه را نزد خدا فرستاد، آنجا عالم بقاست و نزد خدا چيزى گم نمى شود بلكه هر لحظه افزون مى گردد كه آنجا عالم فيض و رشد و بركت است. تبديل فانى به باقى محدود به صدقات و خيرات و سخاوت ها و بخشش ها نيست بلكه وقتى شخص تمامى دل خود را در كار حق نهاد و با خود عهد بست كه از راه معشوق و جلب رضاى او خارج نشود و به اين عهد عمل كند ديگر هر چه كند، از عالي و داني و خاكي و افلاكي، باقى مى ماند. هيچ خيرى از او فوت نمى گردد و از گذشت عمر نيز او را باكى نخواهد بود: روزها گر رفت گو رو باك نيست تو بمان اى آنكه چون تو پاك نيست مولانا ------- «ذکر» ذکر حضور مؤثر الهی در صحن آگاهی های ماست که اروپائیان از آن به God Consciousness، یعنی خدا آگاهی تعبیر می کنند چنانکه مؤمن دائماً یاد خداست یعنی همه جا به یاد دارد که او را پروردگاری است و از او چه خواسته و او را از چه منع کرده است و این حضور دائم را عارفان به شرب مدام و مستیِ بردوام تعبیر کرده اند، چنانکه سعدی با طنز شیرینی گفته است: نمازِ مست، شریعت روا نمی دارد نمازِ من که پذیرد که روز و شب مستم ----- «ایمان» مقصود از ايمان تكيه كردن بر خوبى و زيبايى و دانايى مطلق است كه خداست و مى توان بر او تكيه كرد و در زير سايه او پناه گرفت و به پشتوانه او با اقتدار تمام در مقابل هر جهل و ظلم و شرارت ايستاد ايمان به خدا همان مقام امن است كه در آن آدمى را هيچ هراس و نگرانى از كسى نيست زيرا با قدرت مطلق پيوند و دوستى و آشنايى برقرار كرده است چنين كس مى تواند بى هراس و تشويش در جهان عيش و عشرت كند و طبيعتأ ديگران را نيز به اين مقام فرا خواند كه با حق باشيد و حق بگوييد و حق بشنويد و حق را بجاى آوريد و در اين راه شكيبايى و پايدارى كنيد زيرا پيروزى با شماست و نيز در اين دوران كوتاه عمر با هم به مهربانى و خلق خوش و خدمت و مرحمت زندگى كنيد اين است معنى عيارى و زيركى و رندى و هوشمندى در كلام حافظ و سعدى ----- «داستان یوسف» داستان یوسف به راستی حیرت انگیز است از آنکه در وهم نمیگنجد، که داستانی بدین کوتاهی این همه جواهرات دانایی و نیکویی و زیبایی را چگونه در خود جمع کرده است! اولا میتوان گفت این قصه یک داستان عشقی است. عشقی آن چنان گرم و سوزان و لاابالی که پیراهن معشوق را میدرد و عاشق را چندان در معشوق غرق میکند که به هر سو نظر میکند معشوق را میبیند: تا نقشِ تو در دیدۀ ما خانه نشین شد هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد مولانا چنانکه این داستان در ادب پارسی استعاره ای برای عشق میان انسان و پروردگار شده است. در این داستان یوسف رمز جمال الهی و زلیخا مظهر کل کائنات است: من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پردۀ عصمت برون آرد زلیخا را حافظ غیر از عشق، قصۀ یوسف داستان زیبایی و تاثیر شگرف آن در دلهای آدمیان است. آن یوسف صاحب جمال را در مصر هیچ کس استطاعت خرید ندارد مگر پادشاه مصر و آن پادشاه نیز وقتی آن غلام صاحب جمال را ابتیاع میکند در چهرۀ او آثار پادشاهی و شکوه الهی را میبیند و به همسرش میگوید که او را بسیار گرامی دار و جایی عزیز بر وی مقرر کن و زلیخا ظاهرا با خود گفته است چه جایی عزیزتر از دل که او را آنجا خواهم نهاد... ----- «پاک و ناپاک یکسان نیست» (ای رسول ما) بگو هرگز پاک و ناپاک یکسان نیست هرچند که کثرت ناپاکی ها شما را به اعجاب آورد. پس ای صاحبان خرَد از خدا بترسید باشد که رستگار شوید. شگفتا که با مردم سخن بدیهی باید گفت! چه کسی نمی داند پاکی و ناپاکی یکسان نیست؟ امّا از مشاهدۀ ناپاکی ها و زشتی ها که در جهان هست چنین بر می آید که بسیاری از مردمان این اصل عدم برابری پاکی و ناپاکی را در دل نپذیرفته اند زیرا اگر به راستی آدمی بپذیرد که پاکی بهتر از ناپاکی است و راستی بهتر از دروغ و نادرستی است هرگز به نادرستی تن در نمی دهد. امّا گویی در درونش وسوسه ای هست که این نابرابری را انکار می کند و این سخن سقراط که گفت فضیلت در علم است به همین معناست که حقیقتِ علمْ انسان را به فضیلت رهنمون می شود و این که می بینیم بسیاری از مردمان به ظاهر به این نابرابری خوبی و بدی علم دارند، امّا بدان عمل نمی کنند نشان آن است که به حقیقت علم نرسیده اند. ----- «رسن زلف تو» رسن زلف تو ما را چو رهانید زچاه ما از آن روز رسن باز و حریف رسنیم دیوان شمس این رسن یا سر زلف یک امر خیالی و تعبیر موهوم شاعرانه نیست بلکه هر روز همۀ ما با این رسن مواجه می شویم که می تواند ما را از چاه حرص و آز و ظلم و خودخواهی نجات دهد. اگر بدان چنگ زنیم و آن دست آویختن به دامن حق و عدالت و پایداری و ثبات در راه حق است که برای همه کس میسّر است و سر زلف او در جمعیت بازاریان و اداریان و قاضیان و مدیران و سیاست مداران و غیر ایشان پیوسته آویخته است تا دست خود را از دامن دروغ و ریا و کم فروشی و ربا و صدور حکم بی جا وهزار ظلم و ناروا بکشند و بی درنگ دست در آن ریسمان محکم الهی آویخته و از چاه شقاوت و ضلالت نجات یابند. روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن زلف او دعوی کندکاینک رسن بازی، رسن دیوان شمس ---------- «ملاقات با مرگ» ای رسول ما، مردمان را بگوی همانا مرگی که از آن فرار می کنید بی گمان با شما دیدار خواهد کرد و آنگاه شما را به سوی آن کس که دانا بر آشکار و پنهان عالم است خواهند فرستاد و او شما را از آنچه کرده اید آگاه خواهد ساخت سورۀ جمعه:۸ بشارت آیه در این است که مرگ نفی کنندۀ هستی ما نیست و این مایی ما با مرگ اجتماع ضدین نخواهد بود بلکه ما هستیم و مرگ نیز هست و ما با او ملاقات می کنیم. بنابراین بیم و هراس مرگ که عموماً از آن تصور نیستی می شود از میان می رود و مرگ به دیداری بدل می شود که ما با حقیقتی از حقایق هستی خواهیم داشت و اما تهدید آن نیز روشن است که ستمکاران و خودپرستان بدانند که آن مرگی که از وی می گریزند در حقیقت زشتی اعمال خود آنهاست که پیش از مرگ به سبب غفلت به زشتی آن نمی اندیشیدند و با دیدار مرگ آگاهی ژرفی برایشان حاصل می شود زیرا به نزد آگاهی مطلق پیش می روند.
پردۀ نقاشی مولانا را نظر کنیم که: مرگ هرکس ای پسر هم رنگِ اوست آینۀ صافی یقین هم رنگِ روست پیشٍ ترک آیینه را خوش رنگی است پیش زنگی آینه هم زنگی است ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار آن ز خود ترسانی ای جان، هوش دار زشت روی توست، نی رخسار مرگ جان تو همچون درخت و مرگ برگ
کتابی بسیار فوق العاده و زیبا از استاد الهی قمشه ای. در 365 بخش، به آیه یا آیاتی از قرآن پرداخته شده که در هر بخش تفسیر کوتاهی از آیه به همراه اشعار و حکایات مربوط به مضمون آیه آورده شده است.
به نام ایزد یکتا خواندن این کتاب برای من بیش از دو سال به درازا کشید. در حقیقت این کتاب شاید تنها کتابی باشد که خواندنش برای من این همه طول کشیده ولی در نهایت آن را به پایان رسانده ام. با خود فکر می کردم که این کتاب من را در شرایط کوناگون دیده: از روزهای زمستانی 97 که ناامید و سخت غمگین بودم؛ روزهای بهار 98 که کمی امید از دست رفته را باز یافته بودم؛ تا آخر آذر 98 که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم؛ در روزهای کوتاه بعد از دفاع از پایان نامه که استراحت می کردم و در روزهای بعد آن که با آمدن کرونا و رفتن من به سربازی و شهری دیگر و بازگشت به شهرم همراه شدند. در کل من نسبت به این کتاب احساساتی دارم که مربوط به شخص من است و فقط محدود به خود محتوای کتاب نیست. در مورد خود کتاب بگویم: دارای نکات قابل تاملی است. اگر کسی به دنبال تفسیر آیاتی از قرآن است این کتاب برایش چندان مفید واقع نخواهد شد، اما اگر دوست داشته باشد که در کل درک بهتری از ادبیات فارسی و منشاً خیلی از ابیاتی که شاعرانمان سروده اند، که خیلی وقت ها قرآن است، پیدا کند، کتاب خوبی است. در کل بیشتر کتابی ادبی است تا کتابی که بخواهد از بحر عمیق قرآن تفاسیری ارائه کند. روش دسته بندی نوشته ها در آن هم بدین صورت است که آقای قمشه ای ابیاتی را که بیشتر مد نظرش بوده، مثلاً در هر سوره چند آیه، کنار هم آورده، معانی آنها را زیرشان نوشته و سپس در مورد آن آیات بیشتر توضیح داده و سپس اشاره کرده که در ادبیات ایران و جهان شاعران و نویسندگان چه نوشته هایی مرتبط با آن آیات دارند. در بعضی جاها هم آقای قمشه ای توضیح داده که مثلاٌ فلان کتاب از فلان نویسنده به این آیات مرتبط است و ارزش خواندن دارد و در حقیقت کتاب معرفی کرده است. کتاب برای من در برخی اوقات بسیار مفید واقع می شد. مثلاً یک بار در جایی گیر افتاده بودم که چگونه نسبت به مسئله ای موضع بگیرم و در همان ایام به صفحاتی از کتاب رسیدم که دقیقاًَ مرتبط با مشکل من بود. درست است که این کتاب بحر قرآن را عمیقاً نمی شکافد، اما آیاتی از آن انتخاب شده و مورد بحث قرار گرفته که در زندگی روزمره قابلیت استناد و استفاده دارند. نوشتن این کتاب نشان دهنده دو چیز است: علم و شناخت خوب آقای الهی قمشه ای از قرآن و ادبیات و دیگری زحمت بسیاری که برای این کتاب کشیده است. مزیت این کتاب نسبت به سخنرانی های ایشان این بود که در آن پراکنده گویی وجود نداشت و محور هر بخش دقیقاً مشخص بود. عیب آن هم این بود که معمولاً دکتر قمشه ای در سخنرانی هایشان شوخی می کنند و کلام را جذاب تر می کنند اما در اینجا نه شوخی وجود داشت و نه شاید جای شوخی بود. از محدودیت های دیگر کتاب به نظر من چیره بودن نگاه کسب زیبایی، نیکویی و دانایی بود که همانطور که احتمالاً می دانید محوریت خیلی از سخنان آقای قمشه ای است. در کل خواندن این کتاب را به دوستان متدین علاقه مند به ادبیات توصیه می کنم، اما اگر صِرفِ قرآن و فهم عمیق تر آن برایتان مهم است، احتمالاً کتاب های بهتری موجود باشند.
کتاب حاضر به قلم ادیب و شاعر توانا دکتر حسین الهی قمشهای گلچینی ست عالی از آیات قرآن کریم که با دیدی ادیبانه و عارفانه نه فقیهانه سعی در تبیین و تاویل این آیات کردهاست. استفاده از اشعار شعرای بزرگ ایرانی و همچنین شاعران غربی در تبیین مفاهیم آیات از ویژگی های عالی این کتاب می باشد . دکتر قمشه ای این کتاب را به گونه ای تالیف کرده اند که حتی میتوان بدون نگرشی مذهبی و فقیهانه این کتاب را خواند و از آن لذت برد و از نگاه دیگری به کتابی که از دید مسلمانان کتابی آسمانی است نگریست.