Jump to ratings and reviews
Rate this book

پیر گنجه، در جستجوی ناکجاآباد

Rate this book

359 pages, Hardcover

First published April 1, 1993

2 people are currently reading
81 people want to read

About the author

Abdolhossein Zarinkoob
He was born on March 19, 1923, in Borujerd, Iran, received his PhD from Tehran University in 1955 under the supervision of Badiozzaman Forouzanfar, and held faculty positions at universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others.

Because of his pioneering works on Iranian literature, literary criticism and comparative literature, he is considered the father of modern Persian literature.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
7 (21%)
4 stars
15 (46%)
3 stars
6 (18%)
2 stars
3 (9%)
1 star
1 (3%)
Displaying 1 - 2 of 2 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews702 followers
October 13, 2017
شفیعی کدکنی: فخر تاریخ و تبار همه ماست ز کُرد / شیخ اشراق و نظامی دوتن از اکراد
description

راز پیر گنجه

نظامی در گنجه در سال 535 هجری در سرزمین آران بدنیا آمد. نامش الیاس بوده و پدرش یوسف پسر زکی مؤید... نظامی گنجوی را نژادهای مختلفی دانسته اند. ترک، آذری و فارس. و این فقط یک علت دارد، چون او اشاره‌‌ ای به نژاد پدرش نداشته است و فقط نام او را در یکی از منظومه هایش آورده است. شگفت آورتر آنکه نظامی در مورد نژاد مادرش چنین رفتاری نداشته و صریحا از آن نام می برد: گر مادر من رئیسه کُرد

این صراحت چیز دیگری را هم نشان می دهد که نظامی در مورد نژاد پدرش به عمد سکوت گزیده است. اما چه شرمی یا اندیشه ای باعث شده که نظامی گنجوی از گفتن آن سرباز زند؟
قبل از پاسخ به این سوال می خواهم ابتدا نظرات زرینکوب را بیاورم
برخی بخاطر آنکه نظامی دو واژه "ترک زاد" و "پارسی زاد" در شعرهایش آورده، او را ترک یا فارس می خوانند. خود زرینکوب هردو را رد کرده و علت بیانش را از طرف نظامی اینگونه توضیح می دهد

نظامی درخسرو شیرین فرزندش "محمد" را ترک زاد می خواند و این بخاطر مادرش "آفاق" است که از ترکهای قبچاق بوده است و این نشان می دهد که نظامی خود و فرزندش را ترک نمی داند. همچنین ترکیبات ترکی و مغولی مثل سنجق، وشاق، تمقاچی، بیرق، یتاق، یزک، یغلق در مجموع گفتارش بسیار نیست و این نکته از شواهدی است که ارتباط او را با عالم ترکی و ترکان چندان قابل ملاحظه نشان نمی دهد

در مورد "راوی پارسی زاد" در لیلی و مجنون: قصه در روایت نظامی، با وجود سادگی حوادث، بخاطر لطف بیان شاعر و تا حدی وجود تمثیلات و قصه های فرعی، طراوات و لطافت بی مانند دارد. با اینهمه چهارچوبه قصه حیات بدوی اعراب است – و احیانا حیات شیوخ قبایل صحرا. حکایت، که افسانه زید و زینب هم به رغم تردید بعضی نقادان به احتمال قوی جزء آنست، از زبان راوی مجهولی نقل می شود که بیش از ده بار شاعر از او یاد می کند اما همه جا با توصیف و اشاره یی شاعرانه – و بی آنکه نام او را هیچ جا ذکر کند. با اینهمه یکجا راوی را دهقان فصیح پارسی زاد، می خواند و ممکن است غیر از مآخذ عربی در این زمینه به ماخذی فارسی هم رجوع و استناد کرده باشد

مطمئنا داشتن پدری ترک یا فارس یا آذری یا آرانی مایه‌ی شرمندگی نبوده که نظامی را از برملا کردنش هراسی باشد. مخصوصا در آن جامعه اسلامی گنجه، که برادری بین نژادهای گوناگون وجود داشته است. گنجه و دیگر شهرهای اطراف آن، مرز بین دنیای اسلام و مسیحیت بوده اند و معمولا در چنین شهرهایی تعصب مذهبی موج می زند و آخوندها هم بیشتر از هرجایی شعار اخوت مسلمین سر می دهند تا وحدت از بین نرود

شهر گنجه در خاک اران پایگاه متعبدان، توبه فرمایان و غازیان سختگیر و جنگ آزمای بود. چون در سرحد قسمتی از دنیای اسلام با دنیای مسیحیت واقع شده بود. اقوام گوناگون از کُرد و دیلم و ترک و عرب در بین این طالبان جهاد به گنجه جلب شده بودند. و مردم بومی هم ارانی بودند و زبانشان ایرانی بوده است. و هنوز اکثریت را داشتند

زرینکوب، پدر نظامی را کُرد هم نمی داند و او را ارانی یا مهاجری آذری می خواند. اما هیچ دلیل محکمه پسندی برای این گفته اش نمی آورد و بیشتر نظری شخصی و یک احتمال است: درباره اصل و تبار پدرش تقریبا هیچ چیز دانسته نیست و به نظر می آید بومی ارانی یا مهاجر آذری بوده است. آنچه کُرد بودن خود او را غیر متحمل می سازد عدم تصریح اوست که این سکوت خلاف آن را بیشتر محتمل می سازد. طرز یادکرد شاعر از عنصر کُرد هرچند خالی از محبت و همدردی نیست حاکی از غرور و احترام هم نیست

این نتیجه گیری زرینکوب با آنچه در شعرهای نظامی موجود است بسیار متناقض می نماید و خود زرینکوب سعی میکند به اصطلاح آب را گل آلود کند تا به نتیجه مورد نظرش یعنی کُرد نبودن نظامی برسد. در حالیکه نظامی توجه بسیاری به نژاد کُرد داشته و با بزرگی از آن یاد کرده است که نشان می دهد احتمال کُرد بودن او بیشتر از آرانی بوده است. در "لیلی و مجنون" از دست دادن مادر و دایی اش را با درد و غمی گران می سراید

گر مادر من رئیسه کُرد / مادر صفتانه پیش من مُرد
از لابه‌گری کرا کنم یاد / تا پیش من آردش به فریاد
غم بیشتر از قیاس خورداست / گردابه فزون ز قد مرد است
زان بیشتر است کاس این درد / کانرا به هزار دم توان خورد
با این غم و درد بی‌کناره / داروی فرامشیست چاره
ساقی پی بار گیم ریش است / می ده که ره رحیل پیش است
آن می‌که چو شور در سرآرد / از پای هزار سر برآرد
گر خواجه عمر که خال من بود / خالی شدنش وبال من بود
از تلخ گواری نواله‌ام / درنای گلو شکست ناله‌ام
می‌ترسم از این کبود زنجیر / کافغان کنم او شود گلوگیر
ساقی ز خم شراب خانه / پیش آرمیی چو نار دانه


همچنین در ابتدای همین منظومه، نظامی دوباره یادی از کردها می کند. زرینکوب درباره آن می نویسد: قصه کُردی که در کعبه خر خود را گم کرد و با شور هیجان – در کعبه دوید و اشتلم کرد، در اوایل کتاب، نقش جهد و ابرام را در حصول مراد نشان می دهد. طرز استشهاد قصه و مضمون محتوای آن، در عین حال معلوم می دارد که جز با رجوع به مسبب هم نمی توان از تاثیر شوم اسباب رهایی یافت. ذکر کُرد و شیوه تضرع و دعای کردانه‌ ی او، شاید متضمن یادکردی هم از خانواده شاعر باشد که برخلاف رسم اعراب- مثل عامریان و قبیله سعد که لیلی از آنهاست – تسلیم سرنوشت محتوم در سرشت آنها وجود ندارد و مبارزه ی سرسختانه برای نیل به مراد آنها را نمونه ی سعی و جهدی که تا حصول مقصود هیچ جا توقف نمی کند نشان می دهد

در هفت پیکر هم دوباره نظامی به کردها اشاره می کند و این بار سعی در نشان دادن چهره واقعی و انسانی ایشان دارد. زرینکوب می نویسد: قصه-افسانه ای که در هفت پیکر، نظامی آنرا از دختر پادشاه چین حکایت می کند- تفوق و غلبه نهایی خیر بر شر را نشان می دهد در عین حال به نظامی فرصت می دهد تا با اسناد نقش خیری به کُردان – نژاد مادری خویش - این خویشان مادری را از اتهام ستیزه جویی و خشونت که گاه در شایعات و قصه ها به ایشان منسوب می شد تنزیه نماید

تاکید شدید بسیار زرینکوب در هردو نوشته برای جهت دهی به فکر به خواننده بسیار نمایان است. او نمی خواهد برای لحظه ای هم خواننده به این فکر بیافتد که این همه علاقه به کُردان شاید بخاطر کُرد بودن خود نظامی بوده است

اما برسیم به پرسش نخستین: چه شرمی یا اندیشه ای باعث شده که نظامی گنجوی از گفتن آن سرباز زند؟
سرنخ اصلی برای حل این راز ناگفته، را باید نه در نژادهای گوناگون شهر گنجه بلکه در تعصب اسلامی مردمانش جستجو کرد. در کتاب "آثار البلاد" آمده است: اهل گنجه در دیانت سختی و استواری بسیاری دارند و کسی را که مذهب ایشان ندارد، نزد خود راه نمی دهند تا مذهب ایشان تباه نکند

به احتمال فراوان پدر نظامی از مذهب دیگری بوده است. در گنجه کردهای ایزدی هم بوده اند و هنوز هم درصدی از جمعیت کشور آذربایجان را تشکیل می دهند. و به نظر می رسد پدر نظامی نه ترک و فارس و عرب و آرانی بلکه از کردهای ایزدی که به اختصار ایزدی خوانده می شوند، بوده است. همانطور که از اشعار نظامی مشخص است او مسلمان متعصبی بوده و نمی تونسته است از نژاد پدرش نام ببرد؛ هم بخاطر شرم و هم از ترس طرد شدن. در جامعه مسلمان سُنی متعصبی که حتی دست دادن با ایزدی نجس بوده، او چگونه می توانسته پدرش را ایزدی بنامد؟ شاعری که اسکندر یونانی را هم مسلمان نشان داده است!؟

اما در مورد ایزدیان در این کتاب اطلاعات اشتباهی به خواننده داده شده است. با آنکه جزو اصیل ترین کردها و با فرهنگی بسیار کهن به حساب می آیند اما در طول تاریخ و حتی امروزه به اشتباه آنان را یزیدی خوانده اند و نسب ایشان را به سلسله ای عرب می رسانند. خاقانی شاعر شروان هم گه گاه از این سلسه به عنوان یزیدیان یاد می کند. زرینکوب "ابوالمظفر اخستان ابن منوچهر" پادشاه شروان هم که از کردهای ایزدی بود و دوستی نزدیکی با نظامی داشت را از اعراب بنی شیبان و نسب او را به یزید مزید شیبانی از دلاواران عرب می داند و نسب نامه ای که نژاد آنها را به کسری و بهرام منسوب می کند جعلی می خواند. اما در اصل این پادشاه بود که از نظامی خواست تا منظومه لیلی و مجنون را پدید آورد. و یاد کردن شاعر از کردها در این منظومه می تواند بخاطر علاقه او به این پادشاه هم بوده باشد

پرسش آخر

دکتر شفیعی کدکنی برای تولد 81 ساالگی"محمد قاضی" مترجم سرشناس مهابادی شعری سرود که در آن خاطر نشان می کند که کردها چه خدمت فراوانی به این سرزمین باستانی یعنی ایران کرده اند

شمع کُردانی و کُردان دل ایران شهرند
ای تو شمع دل ما پرتوت افزون بادا

مایه و دایه پروردن ایران مهین
بود آیین مهابادی و ملک مادا

فخر تاریخ و تبار همه ماست ز کُرد
شیخ اشراق و نظامی دوتن از اکراد


باید اضافه کنم که نظامی با همه تعصبات مسلمانی که داشته علاقه خاصی هم به تاریخ ایران پیش از اسلام داشت. او همچنین خدمت فراوانی به ادبیات ایران زمین کرد و این علاقه را از خانواده کُردتبارش آموخت که همیشه نسبت به اصالت ایرانی شان تعصب داشته اند
در عهد فرمانروایی شدادیان کُردنژاد، گنجه یک کانون رواج شعر و ادب پارسی محسوب می شد

همچنین شاعر گنجه در یک خانواده اشرافی فرصت آن را یافت تا به تحصیل علم مشغول شود و بتواند یکی از مشهورترین شاعران تاریخ ادبیات ایران شود

کردها در آن ایام در گنجه و حتی در تمام اران و قسمتی از ارمنستان و گرجستان نوعی برتری اشراف گونه داشت. در بردع و تفلیس هم کردها حیثیت قابل ملاحظه ای داشتند. کُردان تفلیس، نژاد خود را به قوم عاد می رساندند. در بردع تعداد آنها چندان بود که یک دروازه شهر به نام آنها خوانده می شد: "باب الاکراد ". که طی سالها یک بازار هفتگی هم در آنجا برپا بود. در گنجه از سابقه فرمانروایی بالنسبه طولانی شدادیان کُرد، همچنان به چشم یک عنصر اشرافی به آنها نگریسته می شد. و به همین خاطر نظامی جوان توانست با فراغت خاطر سالهای کودکی را صرف درس و بحث کند و به کار پیشه یی که ضرورت زندگی ممکن بود او را بدان وادارد الزام نشود

با همه این حقیقت هایی که احتمال کُرد بودن نظامی را بیشتر از هر نژاد دیگری می کند اما متاسفانه می بینیم که روشنفکری چون دکتر عبدالحسین زرینکوب سعی در کتمان آن دارد. باید پرسید این همه دشمنی با کردها از کجا آب می خورد؟
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
August 27, 2018
دکترعبد الحسین زرین کوب، ادیب، مورخ، اسلام شناس، ایران شناس، محقق و نویسندۀ بزرگ معاصر، در 27 اسفند ماه 1301 شمسی در بروجرد، چشم به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقمند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را مطالعه نکرده باشد.

به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلاً نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد.
با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320، دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد. با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام، علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد، اظهار تأسف کرده بود.
دکتر زرین کوب پس ازترک دانشکده حقوق به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعد در بروجرد به کار معلمی پرداخت، کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد.در دوران معلمی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات، را تدریس کرد.
سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند.
در سال 1324، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر، عبدالحسین زرین کوب در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکترای رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و در سال 1334 از رساله دکترای خود با عنوان (نقد الشعر، تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد.
پس از اخذ درجه دکترا، از سوی استاد فروزانفر، برای تدریس در دانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 یا رتبه دانشیاری، کار خود را دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.
دکتر زرین کوب در سال 1330 در کنار عده ایی از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی ،سعید نفیسی، دکتر معین،پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب، برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرة المعارف اسلام (E1) طبع هلند، دعوت شد.
او در ایام تحصیل در تهران، چندی نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی بپرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه، آشنایی بیشتر یافت. از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید. استاد که از قبل با زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سالهای جنگ دوم جهانی، با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سر می بردند، به آموزش این دو زبان پراخت. در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران) در بروجرد منتشر شد، در حالی که در این هنگام، حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت.
وی که از زمان شروع تحصیلات دانشگاهی به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخته بود. از سال 1328، سردبیری مجله هفتگی مهرگان را نیز عهده دار شد که با وجود وقفه هایی، این همکاری تا پنج سال تداوم یافت. در سال 1335 با رتبه دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.

در همین سال، برای مدت کوتاهی نیز امور مربوط به انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب را به عهده گرفت. پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش)، دکتر زرین کوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران ونیز در دانشکده هنرهای دراماتیک تدریس کرد.
مدتی هم در موسسه لغت فرانکلین با مجتبی مینوی به همکاری مشغول شد. در این میان، یکچند سردبیری مجله راهنمای کتاب را پذیرفت (1342 ش)، و فصل خاصی برای ارائه ادبیات معاصر ایران در مجله به وجود آورد. با این حال همکاری وی با نشریات ادواری داخلی به اینجا محدود نمی شود و فعالیت علمی استاد در انتشار مجلاتی همچون سخن، یغما، جهان نو، دانش، علم و زندگی، مهر و فرهنگ ایران زمین، چشمگیر است.
در سالهای 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی پرداخت،سپس به دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد.
فعالیتهاي دكتر عبدالحسين زرين كوب
سفرهای علمی متعدد استاد به اروپا، امریکا، جمهوریهای شوروی(سابق)، هند، پاکستان و کشورهای عربی، در دیدار از کتابخانه ها، موزه ها و موسسات علمی، و تهیه عکس از بعضی نسخه های خطی فارسی و عربی گذشته است. طی همین سفرها وی با جمعی از دانشمندان و نویسندگان بزرگ ایرانی و خارجی آشنائی نزدیک یافت.
دکتر زرین کوب در بسیاری از مجامع و مجالس علمی جهانی شرکت کرده و به عنوان نماینده ایران به ایراد سخنرانی پرداخته است. از این میان پنجمین کنگره اسلامی در بغداد، بیست و ششمین کنگره بین المللی شرقشناسان در دهلی نو، کنگره بین المللی علوم تاریخی در وین، کنگره تاریخ ادیان در ژنو، مجلس بزرگداشت حافظ شیرازی در دوشنبه تاجیکستان، کنگره بزرگداشت نظامی گنجوی در ایتالیا و بعدا در امریکا، مجمع عمومی سردبیران طرح تاریخ تمدن اقوام آسیای مرکزی در پاریس، کنگره بزرگداشت مولوی در مونیخ، کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی در کرمان، و کنگره همکاریهای اقوام آسیای مرکزی در تهران، تعدادی از این مجالس را شامل می شود.
دکتر زرین کوب در 24شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب و چشم درگذشت.

آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب
با کاروان حله، شعر بى دروغ، شعر بى نقاب، از کوچه رندان، سیرى در شعر فارسى، سر نى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، پیر گنجه در جست‌وجوى ناکجاآباد، از نى‌نامه (برگزیده مثنوى معنوى)، دو قرن سکوت، تاریخ ایران بعد از اسلام، فتح عرب در ایران (به زبان انگلیسى در تاریخ ایران کمبریج)، تاریخ مردم ایران (دو جلد)، روزگاران ایران، دنباله روزگاران ایران، روزگاران دیگر، ارزش میراث صوفیه، فرار از مدرسه، جست‌وجو در تصوف ایران، دنباله جست‌وجو در تصوف ایران، در قلمرو وجدان، شعله طور (درباره زندگى حلاج)، بنیاد شعر فارسى، ادبیات فرانسه در قرون وسطى، ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، متافیزیک، شرح قصیده ترسائیه خاقانى، فن شعر ارسطو، ارسطو و فن شعر و ...
Displaying 1 - 2 of 2 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.