An “absorbing” account of the CIA’s 1953 coup in Iran—essential reading for anyone concerned about Iran’s role in the world today (Harper’s Magazine). In August 1953, the Central Intelligence Agency orchestrated the swift overthrow of Iran’s democratically elected leader and installed Muhammad Reza Shah Pahlavi in his place. When the 1979 Iranian Revolution deposed the shah and replaced his puppet government with a radical Islamic republic under Ayatollah Ruhollah Khomeini, the shift reverberated throughout the Middle East and the world, casting a long, dark shadow over United States-Iran relations that extends to the present day. In this authoritative new history of the coup and its aftermath, noted Iran scholar Ervand Abrahamian uncovers little-known documents that challenge conventional interpretations and sheds new light on how the American role in the coup influenced diplomatic relations between the two countries, past and present. Drawing from the hitherto closed archives of British Petroleum, the Foreign Office, and the US State Department, as well as from Iranian memoirs and published interviews, Abrahamian’s riveting account of this key historical event will change America’s understanding of a crucial turning point in modern United States-Iranian relations. A Choice Outstanding Academic Title “Not only is this book important because of its presentation of history. It is also important because it might be predicting the future.” —Counterpunch “Subtle, lucid, and well-proportioned.” —The Spectator “A valuable corrective to previous work and an important contribution to Iranian history.” —American Historical Review
Ervand Abrahamian (B.A., M.A., Oxford University; Ph.D. Columbia University), an Armenian born in Iran and raised in England, is well qualified by education and experience to teach world and Middle East history. He has published Iran Between Two Revolutions, The Iranian Mojahedin, Khomeinism, Tortured Confessions, and Inventing the Axis of Evil. He teaches at the CUNY Graduate Center, and has taught at Princeton, New York University, and Oxford University. He is currently working on two books: one is The CIA Coup in Iran; and another, A History of Modern Iran, for Cambridge University Press.
یرواند آبراهامیان (متولد ۱۳۱۹ در تهران) تاریخنگار ارمنی ایرانی است. او در سال ۱۳۲۹ به بریتانیا مهاجرت نمود و به سال ۱۳۴۲ درجهٔ کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. آبراهامیان پس از مهاجرت به آمریکا موفق به گرفتن دکترای خود، در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه کلمبیا شد. وی در دانشگاههای پرینستون و آکسفورد به تدریس «تاریخ ایران» پرداخ] و هماکنون در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک (CUNY) به تدریس تاریخ جهان و خاورمیانه مشغول است. آبراهامیان در مقوله «تاریخ ایران معاصر»، از برجستهترین تاریخنگاران محسوب میشود.
کتاب کودتا نوشته آبراهامیان بررسی دقیق و نسبتا کاملی ایست از آنچه بر ایران و نخست وزیر آن دکتر مصدق در طول جریان ملی شدن نفت گذشت . بنا به دلایلی که سعی می کنم به آنها اشاره مختصری کنم کودتا کتاب مهم و متفاوتی ایست که تصویر کلیشه ایی که چه در قبل از انقلاب و چه بعد از آن از کودتا 28 مرداد نشان داده شده را کاملا عوض می کند . - مهمترین نکته کتاب این است که نویسنده تصویر رایجی که از دکتر مصدق به عنوان یک پیرمرد لجباز و یک دنده رواج داشته را به صورت کامل زیر سوال می برد ، مصدق در کتاب یک فرد نسبتا انعطاف پذیر است که پیشنهاد های منطقی می دهد و در عوض شرکت نفت انگلیس است که مذاکرات را کاملا به بن بست می کشاند . - دولت آمریکا با اکراه وارد نقشه کودتا نشده ، بلکه نقشی کاملا آگاهانه و مشتاقانه به اندازه دولت انگلیس داشته . مهمترین قضیه برای دولت های آمریکا و انگلیس شکسته نشدن افسانه شکست ناپذیری آنها در برابر یک کشور جهان سومی بود . - شاه به هیچ گونه قهرمان ملی کردن نفت ( بر خلاف تصویر جعلی که من و تو یا سایر جریانهای سلطنت طلب نشان می دهند ) و مبارزه با استثمار نبوده و متاسفانه ایران که پیشتاز مبارزه برای ملی کردن نفت خود در خاورمیانه بوده ، به لطف ذات اقدس همایونی آخرین کشوری می شود که نفت خود را ملی کرده . - تحریم نفت ایران همواره یک ابزار قوی در دستان غرب بوده و هدف از آن نه فشار بر حاکمیت بلکه فشار بر توده های مردم بوده که علیه دولت یا حکومت خود قیام کنند - حزب توده نه تنها خیانتی در حق مرحوم مصدق نکرد بلکه کیانوری کودتا را هم پیشاپیش به اطلاع دولت رسانده بود . - مصدق تا آخرین لحظه پایگاه مردمی داشت و تنها به خاطر اجتناب از جنگ داخلی از قدرت مردم استفاده نکرد . - ارتجاع سیاه از لحظه اول پشتیبان شاه و همکار دربار بود و عملا هیچ اتحاد و پیوندی با دکتر مصدق نداشت که آنرا بشکند . - بی بی سی کاملا بازوی تبلیغاتی دولت انگلیس بوده و در بازه زمانی کودتا هم راستای دولت انگلستان قدم بر می داشته است. اما ماجرا چه بوده ؟ ماجرای ملی شدن نفت به قرارداد 1312 رضاشاه و شرکت نفت انگلیس بر می گردد که خود این قرار دادهم به گونه ای به تمدید قرار داد نفتی دارسی مربوط است ، به موجب قرارداد نفت 1312 ، شرکت انگلیسی سالیانه 20% از سود نفت را به دولت ایران پرداخت می کرد در حالی که قرار داد های نفتی ونزوئلا و مکزیک 50-50 بوده و کویت و عربستان هم بر مبنای درصد مساوی مذاکره می کردند ، دکتر مصدق به افشای این قرارداد پرداخت و خواهان لغو آن شد . از طرفی شرکت نفت انگلیس هم کاملا به استثمار کارگران ایرانی می پرداخت ، در تهیه مسکن و امکانات رفاهی برای کارگران کوتاهی می کرد و پستهای مدیریتی را به ایرانی ها واگذار نمی کرد . این امر باعث اعتصاب کارگران می شد و پلیس هم کارگران را با خشونت سرکوب می کرد ، دولتهای مختلف در ایران با وعده حل این مساله سر کار می آمدند اما با ضعف و ناتوانی سقوط می کردند ، جنبش ملی شدن صنعت نفت با رهبری دکتر مصدق در همه ابعاد جامعه گسترش می یافت و اعتصابات کارگری هر روزه موضع این جنبش را تقویت می کردند تا پس از ترور رزم آرا در روز 17 اسفند سال 1329 ،ابتدا کمیسون نفت ، در 24 اسفند مجلس شورای ملی و در 29 اسفند سنا ملی شدن نفت را تصویب و به موجب آن تمام عملیات اکتشاف ، استخراج و بهره برداری نفت در دست دولت قرار گرفت . واضح است که پیر استعمار بیکار نمی شیند ، علاوه بر تحریم نفت که باعث سقوط ارزش ریال شد و محاصره بنادر جنوب ایران ، شبکه ای از تظاهرات و اعتصابات را در ایران به راه می اندازد ، جاسوسان داخلی و خارجی با حمایت شاه و دربار شروع به توزیع پول در مناطق جنوبی تهران می کنند ، پس از اینکه کودتای 25 مرداد به راحتی شکست می خورد وپس ازفرار شاه به رُم کودتای دوم با حمایت آشکار لوی هندرسون سفیر آمریکا ، جمع کردن دسته های کوچکی از اراذل و اوباش به رهبری شعبان بی مخ و طیب و پیوستن جمعی از نظامیان به همراه تانک ، محاصره و گلوله باران منزل مصدق و تسخیر ایستگاه رادیو کودتا با موفقیت پایان می پذیرد . کودتا زمینه را برای تثبیت دیکتاتوری شاه به جای مرام آزاد منشی دکتر مصدق ، نفوذ هر چه بیشتر آمریکا در ایران و اصولا باز شدن پای آمریکا به مجموعه ای از کودتا در سرتاسر جهان باز کرد . با از بین رفتن جبهه ملی و سرکوب خشن حزب توده ، راه برای حزب و انجمن های اسلامی باز شده و بالاخره و پس از انقلاب ، صنعت نفت کامل ملی شده و دستهای منحوس استعمار از ثروت ملی ایران قطع می شود . نویسنده جناب آبراهامیان خاطر نشان می کند که حتی در صورت پیروزی دکتر مصدق در کودتای دوم هم استعمار نقشه مجهز کردن عشایر جنوب کشور و احتمالا جنگ داخلی طولانی مدت و ایجاد یک حمام خون را داشت ، همانطور که در گواتمالا و اندونزی انجام داده بود . کتاب کودتا تصویر کاملی از دکتر مصدق و مبارزات خستگی ناپذیر او نشان داده ، مصدق نه اعتمادی به آمریکا داشت و نه به شاه ، او مستظهر به اراده ملت بود ، مصدق همین طور از جانب یاران صادقی همانند دکتر حسین فاطمی ، کریم سنجابی ، سرگرد محمود سخایی ، سرتیپ محمود افشار طوس ، غلامحسین صدیقی برخوردار بود ، او به کمک این یاران در برابر فشارهای چرچیل و آیزنهاور ایستادگی کرد و تبدیل به اسطوره ای در خاورمیانه ، الگوی جمال عبدالناصر در ملی کردن کانال سوئز و چهره ای شد که آبراهامیان او را گاندی ایران می داند .
بحث کتاب های تاریخی و اینکه چقدر میشه به گفته های اون اعتماد کرد یک طرف بحث کودتای 28 مرداد که هنوز هم اسناد زیادی از اون درحالت محرمانه هست و منتشر نشده بدتر! اما مطالعه این کتاب ها و کنار هم گذاشتن اونها میتونه نتایج خوبی به بار بیاره
«کودتا»ی آبراهامیان جدا از دقت نظر و ظرافتش در توصیف وقایع و تحلیل آنها، از دو جهت مهم است:
– نسبت به بسیاری از منابع مرجع دربارهی کودتا تازهتر است (انتشار در ۲۰۱۳) و به همین دلیل به بسیاری از اسناد طبقهبندیشدهی آمریکا و خاطرات مامورین CIA که مدت زیادی از انتشار عمومی آن نمیگذرد دسترسی داشته.
– هدف نویسنده به چالش کشیدن دو باور عمومی دربارهی ۲۸ مرداد ۳۲ بوده که سیاستمداران و تاریخنگاران تا به حال سعی در جا انداختن آنها داشتهاند: • کودتا (یا به زعم بعضی انقلاب شاه و ملت) اتفاق افتاد، چون مصدق و اطرافیانش لجباز، رمانتیک و غیرواقعگرا بودند و برخلاف ظاهر امروزیشان در نهایت روحیهی شهادتطلبی ایرانیان مسلمان را حفظ کرده بودند! یعنی تحت هیچ شرایطی از آن چیزی که به نظرشان درست میآمد کوتاه نمیآمدند، حتا اگر به قیمت نابودی خودشان و تمام کشور باشد. کودتا اتفاق افتاد چون مصدق نه پیشنهادات سخاوتمندانه و منطقی بریتانیا را پذیرفت و نه میانجیگری صادقانهی آمریکا را.
• مسالهی نفت در ایران حاشیه بود و در حقیقت این تلاش کشورهای بلوک غرب بود که ایران در دام کمونیسم نیفتد. ۲۸ مرداد را باید در زمینهی جنگ سرد بررسی کرد و نه عوامل ملیگرایانهی و اقتصادی.
آبراهامیان تلاش میکند با تکیه بر اسناد متعدد حسن نیت منسوب به بریتانیا و آمریکا را به چالش بکشد. از عدم شفافیت مالی شرکت نفت ایران و انگلیس در تمام سالهای حکومت رضا شاه، تا شرایط بد کارگران و کارکنان ایرانی شرکت که از رسیدن آنها به مناسب بالای مدیریتی شرکت جلوگیری میشد، از مطرح کردن شکایت در دیوان بینالمللی لاهه (علیرغم این که این دادگاه از نظر حقوقی صلاحیت قضاوت در این پرونده را نداشت و در انتها نیز به آن اعتراف کرد) و در نهایت از کلیدواژهی «کنترل». این که بریتانیا و ایالات متحده در دورهی مذاکرات سعی کردند تا صنعت نفت ایران در ظاهر ملی شده اما در حقیقت «کنترل» تولید و در نتیجه قیمت جهانی نفت از دست قدرتها خارج نشود. که اگر این اتفاق بیفتد ایران به الگوی بدی برای تمام دنیا تبدیل میشود و تمام منابع نفتی و غیرنفتی ما در کشورهای خاورمیانه، آمریکای لاتین و آسیای شرقی نیز از دست خواهد رفت.
همچنین آبراهامیان از واقعیتهای حزب توده و نبود امکان یک کودتای کمونیستی میگوید. این که اساسن تودهایها نه میتوانستند توطئه کنند و نه این که خواستش را داشتند. و اینکه گرچه آمریکا در رسانههای رسمی مدام از خطر نفوذ شوروی میگفت، اما در اسناد داخلی خود هیچ نگرانیای از این بابت نداشت. و این که موضع بریتانیا این بود که حتا اگر ایران به طور کامل به بلوک شرق ملحق شود، قرارداد پیشنهادی مصدق را هرگز نخواهد پذیرفت.
و بلاخره او از میراثی صحبت میکند که تا همین امروز از کودتا به جا مانده. بدبینی به همهی قدرتها و تصور اینکه هر اخلالی در کشور بدون شک توطئه خارجیهاست. یکی از اشتراکات بزرگ پهلوی و جمهوری اسلامی که توانایی تحلیل و درک درست وقایع و این که ملتها خودشان سرنوشت خودشان را تعیین میکنند از آنها گرفته است.
در مورد موضوع کودتای ۲۸ مرداد، با توجه به اینکه هنوز خیلی از اسناد بسیار مهم در دسترس عموم قرار نگرفتن (شاید هم هیچوقت نگیرن)، روایات بسیاری هستش، تا اون حد که یه سریها حتی اعتقاد دارن اصلا کودتایی در کار نبوده. بنابراین به نظر من هر فرد برای حل این پازل توی ذهنش لازم هست که کتابهای مختلف رو بخونه و دیدگاهها رو در کنار هم بذاره و قضاوت کنه. آقای آبراهمیان توی این کتاب وجه دیگری از مصدق، شرایط ملیشدن نفت و دخالتهای انگلیس و آمریکا رو مطرح میکنه. بخشی که کمتر بهش توجه شده، چون معمولا از مصدق یه پیرمرد لجوج و بدقلق تصویر شده که مذاکرات رو طولانی میکرده و به هیچ شکلی راضی نمیشده. کسی که پیشنهاد سخاوتمندانه کشورهای خارجی رو نپذیرفت و ایران رو به سمت سختی و قحطی برد. توی این کتاب با ابعاد ملیگرایی مصدق و اطرافیانش بیشتر آشنا میشیم. نویسنده به صورت تماما یکطرفه و افراطی از مصدق دفاع نکرده و تلاش کرده نقاط ضعف و اشتباهاتش رو هم بیاره ولی خب متن کتاب جهتدار به سمت مصدق هستش. به طور کلی به نظرم کتاب مختصر و ارزشمندی هست که برای تکمیل پازل تاریخ معاصر ایران، خوندنش پیشنهاد میشه.
دکتر محمد مصدق نماد ملی گرایی ایرانی کاری کرد که در صورت عملی شدن الهام بخش کوتاه کردن دست همه شرکت های نفتی استعماری در جهان و جنبش های زیادی می شد. اگر چه سال ها ادعا می شد انگلستان خواهان مصالحه با ایران بود و آمریکا همیشه در دعوای بین انگلیس و ایران طرف ایران رو گرفته اما کله شقی مصدق باعث شد تا از رسیدن به توافق نا امید بشن، با گذر زمان و انتشار عمومی اسناد سری بریتانیا و آمریکا مشخص شد این کشور ها از همان ابتدا از فکر ملی شدن نفت به وحشت افتاده بودن و مطمئن بودند با پذیرش این جنبش راه رو برای جنبش های دیگری در عراق و عربستان و ونزوئلا باز خواهند کرد و تسلطشون بر منابع نفتی جهان از دست خواهد رفت. در تمام مدت مذاکرات انگلیس و آمریکا به دنبال این بودند که در ظاهر ملی شدن نقت رو بپذیرند اما "کنترل" کامل بر اکتشاف و استخراج و فروش نفت ایران را در دست داشته باشند.
تئوری توطئه به دلیل دخالت های بسیار روس و انگلیس در سیاست داخلی ایران در ذهن مردم و روشنفکران جامعه ریشه دوانده بود و این فکر که پشت هر تصمیم و اتفاقی در مملکت ما دست های پنهان انگلیس و قدرت های خارجی دیده میشه مورد پذیرش ایرانیان بود.ایرج پزشکزاد در اثر جاودانه دایی جان ناپلئون به خوبی این اعتقاد رایج جامعه معاصرش رو به سخره گرفته.ایرانیان کم کم قانع می شدند که ترور ناصرالدین شاه، انقلاب مشروطه، برکناری امیر کبیر، به قدرت رسیدن رضا خان و ... همه و همه به این دلیل به وقوع پیوست که انگلستان می خواست. کودتای 28 مرداد و آشکار شدن دست داشتن سازمان سیا و سازمان های امنیتی بریتانیا در اون آخرین شک های ایران رو یقین تبدیل کرد و تاثیر به سزایی در روابط تیره این روز های ایران با قدرت های خارجی داره. ادبیات سیاسی ای کخ دولتمردان امروزی ما دارن و هر چیزی رو به آمریکا ربط میدن احتمالا ریشه اش به همین کودتا بر می گرده و سرخوردگی ملت ایران از سرنگونی قهرمان ملی شون به دست عوامل خارجی.
دکتر محمد مصدق هم مثل همه انسان ها مسلما ترکیبی از خوبی ها و بدی هاست اما جاش همیشه به عنوان یک قهرمان ملی محفوظ میمونه. کتاب کودتای آبراهامیان منبع عالی ای هست که ببینیم فرایند ملی شدن نفت ایران چگونه پیش رفت و کودتا چرا و به چه شیوه ای انجام گرفت و پیامد هاش در آینده ایران مدرن چی بود. و هم چنین می بینید افرادی مثل کاشانی و قنات آبادی و قداییان اسلام که حکومت امروزی تمام دستگاه های تبلیغاتی اش رو بسیج کرده تا ازشون قهرمان های ملی بسازن چجوری وطنشون و شرفشون رو به بیگانه فروختن و قهرمان های پوشالی ای بیش نیستند.
در پایان شعری از اخوان ثالث رو می ذارم در ستایش دکتر مصدق: دیدی دلا که یار نیامد گرد آمد و سوار نیامد بگداخت شمع و سوخت سراپای وآن صبح زرنگار نیامد آراستیم خانه و خوان را وآن ضیف نامدار نیامد دل را و شوق را و توان را غم خورد و غمگسار نیامد آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت وآن کرده ها به کار نیامد سوزد دلم به رنج و شکیبت ای باغبان! بهار نیامد بشکفت بس شکوفه و پژمرد اما گلی به بار نیامد خشکید چشم چشمه و دیگر آبی به جویبار نیامد ای شیر پیر بسته به زنجیر کز بندت ایچ عار نیامد سودت حصار ، و پیک نجاتی سوی تو و آن حصار نیامد زی تشنه کشتگاه نجیبت جز ابر زهربار نیامد یکی از آن قوافل پربا ـ ـ ران گهر نثار نیامد ای نادر نوادر ایام که ت فر و بخت ، یار نیامد دیری گذشت و چون تو دلیری در صف کارزار نیامد افسوس کان سفاین حری زی ساحل قرار نیامد و آن رنج بی حساب تو ، درداک چون هیچ در شمار نیامد وز سفله یاوران تو در جنگ کاری بجز فرار نیامد من دانم و دلت ، که غمان چند آمد ، ور آشکار نیامد چندان که غم به جان تو بارید باران به کوهسار نیامد
Imagine a country in a politically and economically sensitive area of the world. The President wants to extend voting rights to women, ensure fair elections, expand freedom of the press, and reduce the centralized power of the military. Sounds like something the largest democracies in the world such as America and the UK can get behind right? Oh by the way, this country is also sitting on some of the largest oil reserves in the world and wants to nationalize and wrest control of them from the UK. Suddenly not so great. Such is the story of Muhammed Mossadeq, Iran, and the British and US led coup in 1953. There are some fascinating books about this subject but this is one of the better, and extremely well documented, ones I’ve read, even if it does tend to lionize Mossadeq to a certain extent. Yet it’s hard not to be sympathetic. Iran at the time was an incredibly poor country whose only asset was its oil, which happened to be fully controlled by the British through forced concessions. In the tradition of colonial powers at the time, the British refused to employ Iranians to high ranking positions in the industry, often cheated the government out of promised compensation, and provided shocking working conditions to everyday workers. Iran eventually grew weary of this and demanded more autonomy. This was something that those with large financial stakes in the country weren’t going to tolerate. Reading this, my mind often wandered to where we are today in 2017. A place where Mossadeq’s name is largely forgotten in the US and UK and yet still held up as a national hero in Iran. Is it any wonder that Americans for example, are dumbfounded by the lack of trust and seemingly open hostility that Iran seems to have toward them? Lacking any knowledge of history, it is easy to say a country “hates our freedom” when in reality they hate that you have never allowed that freedom to be extended to them if it was economically disadvantageous. A sobering but important read.
کتاب از یکی از آبدارچی های شرکت به دست من رسید. آبدارچی دیگر به یک مناسبتی این کتاب را به او تقدیم کرده بود وبه عنوان یک تشنه ی کتاب رسید به دست من. جذاب بود. وقتی شروع به خواندن کردم به عمق بی سوادی خودم در مورد تاریخ اخیر ایران پی بردم و تشنه شدم. آبراهامیان نفت و ماجرای آن در ایران و کشمکش های آن را با جذابیت هر چه بیشتر روایت کرده بود. تشکیلات متروکه ی انگلیسی ها در نفت سفید و روستاهای اطراف را به عینه دیده بودم. ولی روایت حضور تصاحب گرانه ی آن ها را نخوانده بودم... بعد متوجه شدم که مترجم کتاب هم از آن آدم های چپ و با دل و جرات است: ناصر زرافشان. (ترجمه ی نشر نی مثل این که اشتباهات وحشتناکی دارد. ولی ترجمه ی ناصر زرافشان خوب بود.) ترجمه نرم و روان بود. روایت های کتاب مستند و دقیق بود و چهره ای که از مصدق ارائه می داد جذاب بود. قبلا به دیدار شهدای 30 تیر در ابن بابویه رفته بودم، بارها از خیابان 30 تیر رد شده بودم، ولی هیچ وقت روایت دقیق آن چه در 30 تیر اتفاق افتاد را نخوانده بودم. به لطف آبراهامیان و جناب آقای زرافشان توانستم... روایت روزهای کودتا تلخ بود... و نتیجه گیری کتاب: "ایران سال 1358 تازه به ایران سال های 30 تا 32 می رسید. به سخن دیگر، ایران که در این منطقه نخستین کشوری بود که نفت خود را ملی کرد، تبدیل به یکی از آخرین کشورهایی شد که این روند را به سرانجام رساندند...." ص 276 و شاه نادانسته یک اپوزوسیون مذهبی را را جایگزین اپوزیسیون سکولار کرد که در درازمدت نشان داد خیلی سرسخت تر از آن اپوزسیون سکولار است... ص 282 از آن کتاب هاست که خواندن شان واجب است...
کتاب روان و خوشخوانی است. به نظرم نویسنده صادقانه و مستند کودتای 28 مرداد 1332 روایت کرده و بیشتر تمرکز کتاب بر روی نقش امریکا و بریتانیا در این ماجرا بود هرچند که گاهی به نظر میرسید یک کوچولو هوای مصدق را بیشتر از بقیه دارد پ.ن: در ترجمهی کتاب اشتباهاتی نیز وجود داشت که خوشبختانه در کتابی که میخواندم یک نفر با مداد اشتباهات را اصلاح کرده بود!
جزئیات زیاد کتاب واسه من که اونقدرها به ریز اتفاقات اون زمان اهمیت نمیدادم خسته کننده بود. من ورژن صوتی سایت "نوار" رو گوش دادم و فکر میکنم در بیحوصلگی ام از کتاب نقش بسزایی داشته
بسیار شیرین و خواندنی بود و بهم ثابت کرد که چقدر مهمه راجع به تاریخ معاصر ایران بیشتر بدونیم تا بفهمیم چطور به اینجا رسیدیم،نویسنده مثل اغلب افراد جهت دهی فکری داشت اما دریچه ی جدیدی از نگاه به تاریخ ایران روشن کرد اونم با مستندات کامل.ریش�� ی دشمن پنداری ایران اسلامی از نظر نویسنده به کودتا 32 برمیگرده و اغلب به نقش آمریکا و بریتانیا در این کودتا می پردازه. مصدق را نه یه قهرمان افسانه ای و نه یه وطن فروش معرفی میکنه بلکه سعی میکنه تلاش هاشو برای هر چه بهتر کردن اوضاع و کوتاه کردن دست بیگانگان نشون بده. در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی خونده بودم که مردم قدر مصدق ندونستن و به سادگی باعث حذفش شدن اما آبراهامیان نگاه منطقی تری به این قضیه داشت و اوضاع انقدر ساده نبود بلکه آمریکا و بریتانیا از دو جهت نگران بودن: 1)قدرت گرفتن حزب توده و کمونیسم 2)ترس از ملی شدن نفت در سایر کشورهای همسایه.
این کتاب یکی از مهمترین و جامع ترین کتاب هایی هست که در خصوص تاریخ معاصر ایران و مشخصا مسئله ی نفت و کودتای ۱۳۳۲ علیه دکتر مصدق نوشته شده.خط بطلانی بر این توهم که بریتانیا و آمریکا از ترس افتادن ایران به پشت دیوار آهنین شوروی دست به کودتا زدند . نگارنده توضیح میدهد که کلید واژه ی مهم کودتا « کنترل» بود. کنترل تمام کشورهایی که بریتانیا و آمریکا در حال استعمار و استثمارشان بودند . کنترل و جلوگیری از بسیط شدن ناسیونالیزم و احساسات ضد استعماری در دیگر کشورها. کنترل نفت عراق و عربستان، کنترل بر منابع کشورهای مشترک المنافع از جمله هند و پاکستان، پرتغال ، اسپانیا، اندونزی و کشورهای آمریکای لاتین.
کتاب کودتا نوشته آبرامیان کتاب بسیار روان و جذاب برای خوانندگان تاریخ معاطر است و اطلاعات مناسب و مفیدی درخصوص تاریخ معاصر در اختیار خواننده قرار می دهد
دربارهی سی و دو چطور فکر میکنید؟ آیا مصدق علت اصلی کودتا بود؟ نقش حزب توده، مردم و شاه چگونه بود؟ مطمئن هستم که همهی ما با نوشتهها و شنیدههای بسیاری از این نقطه حساس و تعیین کننده تاریخ ایران بمباران شدهایم و کم و بیش دیدگاهی نسبت به این واقعه داریم. اما اثر ابراهیمیان توانایی شکستن این دیدگاه و شکلدهی دوباره به آنرا دارد. برپایهی اسناد تازهای که از سازمان CIA منتشر شده، حالا بهتر و بیشتر از هرزمان دیگری درباره کودتا میدانیم. هرچند که هنوز بسیاری از اسناد در رده طبقهبندی شده قرار دارند و از دسترس دور. ابراهیمیان با همین اسناد تازه و کم دست به آفرینش اثری میزند که اینبار نقش همه به خوبی در آن مشخص است. مصدق پیرمرد لجبازی نیست که دستگاه تبلیغاتی بریتانیا و آمریکا تصویر کردهاند و مردمان ایران موجوداتی ناسپاس که به صورت انگلیسها پنجه کشیدند نیستند. اینبار بر پایهی اسناد نقشها به دور از هیاهو و هوچیگری تصویر شدهاند. اگر میخواستم یک کتاب به همه معرفی کنم قطعا کودتا انتخاب اولم بود. چرا که به موجب خواندنش دیدگاهتان نسبت به تاریخ، حال و لاجرم آینده عوض میشود.
در مورد این کتاب و نویسنده اش دکتر یرواند آبراهامیان در بلاگ گودریدز نوشته ام؛ https://www.goodreads.com/author_blog... شنیده ام که این کتاب در این سال ها به فارسی هم برگردانده شده است که ندیده ام، اما سخت امیدوارم از تیغ سانسور سالم و بی زخم بیرون آمده باشد، چون خوذاندش برای جوانان نسل تازه یک ضرورت است.
بسیاری از پژوهشگران و تاریخنگاران معتقدند ریشه خصومت ایران و آمریکا بر دو محور استوار است:
کودتای 28 مرداد 1332 که طی آن سازمان سیا، دولت مردمی محمد مصدق را سرنگون کرد و زمینه شکلگیری حاکمیت استبدادی محمدرضاشاه پهلوی را فراهم کرد. حمله به سفارت آمریکا در سالهای 1359- 1358 و گروگانگیری 55 تن از دیپلماتها و اسارت آنها به مدت 444 روز. شاید برای شناخت بهتر ریشههای کودتای سال 32 بهتر باشد به دو سال پیشتر رجوع کنیم: مجلس ایران در اریبهشت 1330 مصدق را به نخستوزیری برگزید و اختیار ملیکردن شرکت نفت انگلیس – ایران را به او داد.
تردید نیست که کودتای سال 32 ریشه در بحران نفتی بین ایران و بریتانیا در سالهای 1332–1330 داشت؛ بحرانی که جرقه آن در یک بازه بیستوهشتماهه زده شد و در نهایت آتش آن، گسل عمیقی را نهتنها در تاریخ ایران، بلکه در روابط با انگلیس و آمریکا به وجود آورد.
به هر تقدیر آنچه کتاب صوتی «کودتا» را بیش از آثار مشابه خواندنی میکند و آنها را به چالش میکشد، دو نکته است:
نخست) این باور متعارف را که بریتانیا با حسننیت وارد مذاکره شد، ایالت متحده تلاشی جدی برای ایفای نقش واسطه درستکار صورت داد و علت شکست مصدق در دستیابی به مصالحه هم سرسختی او بوده که ریشهاش همواره در «سرشت روانشناسانه» و شیعی او جستوجو شده است.
دوم) به پرسش کشیدن این باور متعارف که حاکی از قرار دادن بیبرو برگرد و یکپارچه کودتا در چارچوب جنگ سرد – یعنی در ستیز بین شرق و غرب، بین اتحاد شوروی و آمریکا – است.
از این رو کتاب صوتی «کودتا» میکوشد تا جای کودتا را به شکلی موثق درون مناقشه بین امپریالیسم و ناسیونالیسم، بین جهان اول و سوم تعیین کند و چنین استدلال میکند که ایالات متحده و بریتانیا برای توجیه کودتا از زبان جنگ سرد استفاده کردند، اما نگرانی عمده آنان تهدید کمونیسم نبود، بلکه بیشتر به پیامدهای ملی شدن نفت در سراسر جهان توجه داشتند.
در بخشی از کتاب صوتی «کودتا» میشنویم:
«کودتا سیاهترین سایه خود را بر ایران انداخت و البته این سایه همیشه آشکار نبود. برخی بر این باورند که اگر مصدق سرنگون نمیشد، پلورالیسم سیاسی در ایران ریشه میگرفت و بهتدریج به دموکراسی کامل منتهی میشد... به هر تقدیر ما میدانیم که میراث کودتا چهار پیامد قابل توجه داشت: 1. ملیزدایی از صنعت نفت 2. نابودی مخالفان سکولار 3. مشروعیتزدایی مرگبار از نظام شاهنشاهی 4. تشدید طرز فکر پارانوئید (توطئهانگاری) غالب در سیاست ایران.»
یرواند آبراهامیان میکوشد گفتمان غالب در بررسی علل کودتای 28 مرداد را به چالش بکشد. وی با استفاده از اسناد وزارت خارجه آمریکا و وزارت خارجه بریتانیا، مکاتبات عادی منتشره از سوی وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه موسوم به روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، نشریات معاصر، مصاحبهها و خاطرات منتشره در ایران و غرب و گزارشهای عوامل اجرایی MI6 و سیا در صدد اثبات این مهم است که نگرانی از بابت فروافتادن ایران در دامان شوروی توسط حزب توده و یکدندگی مصدق در عدم پذیرش مصالحههای پیشنهادی صرفا پوششی تبلیغاتی جهت پنهان نمودن مساله مورد مناقشه اصلی یعنی کنترل تاسیسات و منابع نفتی است. آبراهامیان مینویسد: از نظر ایران، کنترل به معنای قدرت اکتشاف، تولید و صادرات نفت بود. این امر به نوبهی خود به معنای نفوذ داشتن بر قیمتگذاری نفت در بازارهای جهانی بود ... پیدایش سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در نهایت موجب تغییر اختیارات در قیمتگذاری نفت در دههی 1970/1350 شد اما بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس و نیز دیگر هفت خواهر بزرگ نفتی، چنین دورنمایی را در اوایل دههی 1950/1330 کاملا غیر قابل پذیرش میدانستند ... در اوایل دههی 1950/1330، چنین زیانی -نه تنها برای برای بریتانیا بلکه برای تمام مصرفکنندگان در سراسر جهان صنعتی- به منزله اعلام "پایان تمدن" بود. این نگرانی وجود داشت که کشورهای تولیدکننده نفت با اتکا به محاسبهای واقعبینانه از افزایش ارزش منافع خود در دههی پیش رو، به نگهداری دستنخورده آنها در زیر زمین تمایل پیدا کنند. چنین ترسی ایالات متحده را به طور اجتنابناپذیری وارد مناقشه کرد، آن هم نه به عنوان "واسطه درستکار"ی که دیپلماتهای آمریکایی مدعیاش بودند، بلکه به عنوان طرفی که منافع کلانش به مخاطره افتاده بود. بریتانیا و ایالات متحده شاید در جزئیات باهم توافق نداشتند اما در مخالفت اساسی با ملی شدن نفت، شانه به شانه هم بودند.
آبراهامیان مهمترین آثار کودتا را اینها میداند: 1) ملیزدایی صنعت نفت 2) نابودی مخالفان سکولار (حزب توده و جبهه ملی، که نابودی آنها منجر به ایجاد خلائی سیاسی در کشور شد که نهایتا توسط جنبش اسلامی پر شد) 3) مشروعیتزدایی مرگبار از نظام شاهنشاهی 4) تشدید طرز فکر پارانوئید (توطئهانگاری) غالب در سیاست ایران.
نقطه قوت همیشگی آبراهامیان استفاده از نوعی جامعه شناسی مارکسیستی است که باعث می شود علت و معلول را در حوادث تاریخی درست تشخیص بدهد.
اینجا هم مثلا وقتی می خواهد روی کار آمدن مصدق را واکاود از اعتصاب دهه ی بیست صنعت نفت شروع می کند و این نگرش ساده لوحانه را به تمسخر می گیرد که: «مصدق سوار بر یک موج ناسیونالیستی به قدرت رسید...» اینکه قدری بیشتر به اصطلاح «هوای مصدق را دارد» هم با توجه به توضیحات خود نویسنده که کتاب را آنتی تزی در برابر خوانش مرسوم غرب می داند قابل درک است.
اما همه ی آنچه می سازد و بالا می برد را در صفحات پایانی و در قسمت «میراث» بر زمین می کوبد تا جایی که صدای مترجم (زرافشان) هم درمی آید و پانویس بلندبالایی در نقد نگاه آبراهامیان (که کودتا را عامل ایجاد توهم توطئه در میان مردم می داند) می آورد.
نکته ی قابل ذکر دیگر هم کنایه های غیرمنتظره ای است که آبراهامیان به خصوص در پایان برخی بخش ها می آورد و از جایگاه یک «تاریخ نگار» خارج می شود و وجهی موعظه گر پیدا می کند. هرچند که این جملات معمولا کوتاه و گاهی هم بسیار شیرین هستند.
در نهایت در وصف تمام این دوران (دهه سی ایران) قسمتی از متن کتاب را می آورم: ...هرگز کسانی چنین اندک، این چنین احمقانه، و در چنین مدت کوتاهی، این همه نباخته بودند
مثل کتاب تاریخ ایران مدرنش بسیار روون و خواندنی بود. هر چی به نظرم توی تاریخ ایران مدرن از مصدق کم گفته بود خب طبیعتا اینجا همهش به مصدق اختصاص داشت و خب روایت تلخیه برای هر ایرانی
داخل کتاب به مصطفی فاتح اشاره کرده بود. نکتهی جالب در مورد فاتح این بود که ناسیونالیستها اون رو هوادار بریتانیا میدونستند و بریتانیاییها فکر میکردن که اون احساسات ضدانگلیسی داره. فاتح خودش عالیرتبهترین مقام ایرانی توی شرکت بوده و توی دانشگاه کلمبیا اقتصاد خونده بود. فاتح مصدق رو فردی «باهوش» و «بهترین خدمتگزار منافع ایران» توصیف میکرده.(صفحه ۱۱۵) در مورد فاتح دلم میخواد بیشتر بدونم
برای اینکه وضعیت سیاسی امروزمان را درک کنیم، مطالعه و فهم اتفاقاتی که برای نفت و در آن سالها افتاد، بسیار مهم است.
ایران، جزو اولین کشورهایی بود که درخواست ملی شدن نفتش را داشت. اگر این برنامه با موفقیت اجرا میشد، منافع انگلستان برای استعمار یا بهره برداری از منابع دیگر کشورها مانند فلسطین و پرتغال و.. به خطر میافتاد و ممکن بود آنها هم بخواهند منابعشان را ملی کنند. این مخالفت با ملی سازی، در حالی بود که انگلستان، خودش به تازگی زغال سنگش را ملی کرده بود. کتاب تعریف میکند که چه شد کار به کودتا کشید؟
اولین انتخاب قطعا کودتا نبود. پس از مخالفتهای اولیه و تهدید به گرفتن غرامت از ایران، برای برهم زدن قرارداد ۱۹۳۳، کار بالا گرفت و وقتی اصرار ایران و در راس آن دکتر مصدق، بر ملی سازی آشکار شد، انگلستان، انواع و اقسام راهکارها را امتحان کرد تا به نتیجهی مطلوب خود برسد. آمریکا هم قرار بود به عنوان میانجی بیطرف بین این دو کشور و در راستای پیشبرد گفتگویی که به نفع هر دو باشد، پا درمیانی کند. آبراهاميان، رسالت اصلی خود را در کتاب حاضر بر این گذاشته تا با استفاده از اسناد منتشر شده، اثبات کند حضور طرف آمریکایی نه به عنوان یک واسط بی طرف، بلکه یک حامی حقوق انگلستان بوده است.
ابتدا، پیشنهادهایی به ایران میدادند که در گفتار، کنترل نفت را به ایران واگذار میکرد؛ اما نه کنترل واقعی. در واقع کلامی بود برای فریفتن اذهان عمومی. در عمل، با این بهانه که ایران تخصص کافی برای بهره برداری ندارد، اکتشاف، استخراج، قیمت گذاری و کنترل آن در اختیار انگلیس بود.
ترومن، قرار بود شرایط ایران را در حرف بپذیرد اما در عمل، با اضافه کردن شروط مختلف دیپلماتیک، باز هم کنترل در دست انگلیس باقی بماند. درواقع، بازی یک طرفه را برای مقابله با ایران انتخاب کرده بودند. تحریم نفت، مصادره نفتکشِ خریدار نفت، خارج کردن تمامی اتباع خارجی و خالی کردن پالایشگاه از مدیر و متخصص و نیروی کار، جنبههایی از تحت فشار قرار دادن ایران، برای تن دادن به توافقی، مورد رضایت انگلیس بود.
پس از راضی نشدن مصدق و پافشاری اش بر روی مفهوم اصلی (ملی سازی و کنترل موثر نفت) و نه بازی کردن با کلمات، جنگ روانی علیه وی آغاز شد. از بی عقل و سفیه نشان دادنش در رسانههای خارجی تا ضد دین معرفی کردنش در مطبوعات داخلی. ولی با این همه، مصدق شبکه ای ساخته بود که در قلب ملّت جا داشت.
مبارزات، پشتوانه مردمی داشت و جمعیت زیادی، هوادار مصدق و آرمانهایی که او دنبال میکرد، بودند. برای همین، مصدق اولین نخست وزیری بود که در موارد بسیاری، مستقیم مقابل شاه ایستاد و از مردم نظر خواست. نمونه اش، طرفداری از وی، در قیام ۳۰ تیر، وقتی شاه ناگهان برکنارش کرد؛ یا منحل کردن مجلس و برگزاری اولین همه پرسی ایران.
در نهایت، انگیس و آمریکا، به شاه اطلاع دادند که با یا بدون وی، قصد کودتا دارند اما اگر موافقت نکند، بقای پهلوی و برسرکار ماندش را تضمین نخواهند کرد. شاه علاوه بر اینکه چارهای در برابر این تهدید نداشت، از مصدق هم دلخون بود و با میل پذیرفت.
کودتا بار اول، شبه نظامی بوده، توسط یکی از اعضای حزب توده لو میرود و شکست میخورد. پس از شکست این مرحله، شاه به رم فرار میکند. (عجب شاهی!) مردم به خیابان میآیند و مجسمههای شاه را پایین میآورند. اما مدتی بعد مصدق از آنان میخواهد خیابانها را خلوت کنند و اوضاع به حالت عادی بازگردد.
کودتای دوم، با سرکردگی اراذل و اوباشی مثل طیب، در قالب جمعیت هوادار شاه و به بهانه بازگشت وی، صورت می گیرد. آنها از جنوب تهران راه میافتند، کم کم جمعیت محدودی به آنها اضافه میشود که در نهایت، تعدادشان به حدود چهار هزار نفر میرسد (در مقایسه با اجتماعات دویست هزار نفری آن روزها، عددی نبوده). این گروه، اسلحه نداشتند و صبر میکنند تا سلاحهای دولتی برای آرام کردن جمعیت، به خیابانها بیایند. افسران ارتش، بجای آرام کردن اوضاع، مهرههای کلیدی ملی سازی را هدف قرار میدهد. از فاطمی گرفته تا منزل خود مصدق. مصدق، ریختن طرفدارانش به خیابان را آتش روی آتش ریختن تعبیر میکند و برای جلوگیری از کشتار مردمی، ترجیح به عقب نشینی میدهد.
بدین ترتیب، حکومت دیکتاتوری شاه، سرسختتر از قبل به حیات خود ادامه میدهد و ملی شدن نفت، عملا تا انقلاب پنجاه و هفت رخ نمیدهد. بعلاوه، سه سال پس از این کودتا، ساواک تشیل شد تا هرگونه فعالیت ضد سلطنت را به شدت مورد بررسی و سرکوب قرار دهد. بسیاری معتقدند اگر کودتا رخ نمیداد، جامعه ایران در سایه حضور احزاب سیاسی متنوع، بسیار سریع به دموکراسی میرسید. البته که احتمالات دیگری نیز مطرح است مانند احتمال مسلح کردن افراد جنوب کشور و شوراندنشان علیه مصدق و به راه انداختن جنگ داخلی.
آبراهاميان معتقد است اگر مصدق پس از کودتای اول، به طرفدارانش دستور نمیداد که خیابانها را خالی و وضعیت را آرام کنند، محال بود کودتای دوم و سقوطش رخ دهد. وی خاطر نشان میکند خمینی، چند سال بعد، از این اتفاق درس گرفت و با به خیابان کشیدن مردم، به پیروزی رسید.
یادگاریهای از مصدق و کتاب:
"این تنها ملت ایران، یعنی بوجود آورنده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که میتواند در این باره (ماندن وی به عنوان نخست وزیر) اظهار نظر کند. لاغیر. قانون ها، مجلسها، دولتها، همه برای خاطر مردم به وجود آمده اند نه مردم به خاطر آنها. وقتی مردم یکی از آنها را نخواستند، میتوانند نظر خود را دربارهی آن ابراز کنند. در کشورهای دموکراسی و مشروطه، هیچ قانونی بالاتر از ارادهی ملت نیست. " بخشی از سخنان مصدق در دعوت از عموم مردم."
... شاه نادانسته یک اپوزوسیون مذهبی را جایگزین اپوزیسیون سکولار کرد که در درازمدت نشان داد خیلی سرسخت تر از آن اپوزسیون سکولار است...
پ. ن. کودتا، اولین کتابی بود که درباره ملی شدن صنعت نفت میخواندم. طبیعتا هر چه قضاوت دارم، ناشی از مطالب این کتاب به همراه مختصر مطالعات پیرامونش است. ضمنا اگر شما هم مثل من اولین مطالعه تان در باب تاریخ معاصر است، باید بگویم که اصلا کتاب راحتی نیست. پر است از اسامی اشخاصی که احتمالا نشناسیدشان و دانه به دانه شان را باید سرچ کنید. ولی میارزد. فکر کنم هر کسی سراغ کتاب تاریخِ سیاسی میرود، باید پی این را به تنش بمالد که احتمالا، کتاب خوشحال و شیرینی نخواهد بود. مشخصا کتاب حاضر که دربارهی کودتایی صحبت میکند که مبارزات چندین و چند ساله ی ملت را به باد داد. لینک طاقچه https://taaghche.com/audiobook/79308
about the 1953 coup in Iran, this book is much better than others. It follows the entire timeline in a structured way. It also provides detailed accounts of individual key figures along with timeline. Highly recommended.
میراث اساسی کودتا ۲۸ مرداد: ملی کردن نفت را بی اثر کرد سکولاریسم را در ایران نابود ساخت مشروعیت سلطنت پهلوی را فرو ریخت و اساسا یه پادشاهی نظامی تحت نفوذ آمریکا بود که در اثر کودتا اعتماد به ارتش از میان رفت. سوظن به کشورهای غربی رو به یقین تبدیل کرد. با نابودی حزب توده و جبهه ملی یک خلا سیاسی ایجاد نمود که اسلامگرایان در سال ۴۳ پر شد اون موقع ایران نفتی بود و الان هسته ای و این داستان ادامه دارد .
خوندن از کودتای ۲۸ مرداد حسی شبیه به داستان رستم و سهراب داره.. عاقبت داستان معلوم و هزاران بار گفته و شنیده شده، ولی باعث نمیشه که باز با هر بار خوندش امید موهومی نداشته باشی که شاید اینبار جور دیگهای تموم بشه. کتاب کودتای یرواند آبراهامیان مجموعهای مستند و جمعوجور دربارهی یکی از مهمترین دورههای تاریخی ایران -از ملی شدن صنعت نفت تا روز کودتا-ست که از اطلاعات اخیرا منتشر شده هم استفاده کرده و به تعداد زیادی از روایتهای مغرضانه از اون دوران پاسخ میده. تقریبا هر خط کتاب ارجاعی به یک سند معتبر داره و سعی شده تمام جوانب رو رعایت کنه. با وجود حجم کم کتاب خوندنش کمی زمانبر بود. دلیل؟ هر خط رو سه بار میخوندم چون دو بار اول باورم نمیشد. اشتباهه که فکر کنیم تاریخ موضوعی مربوط به گذشته و حداکثر مرجعی برای «عبرت گرفتن»ه. تاریخ، فعالانه در جریانات امروز ما نقش بازی میکنه و خودآگاه یا ناخودآگاه به مسیر انتخابی ما جهت میده. ۲۸ مرداد ۳۲ همونجور که در کتاب هم اشاره شد یکی از مهمترین تاثیرها رو بر حافظهی جمعی ما گذاشته و خوندن دربارهش هیچوقت زیادهروی نیست. نکتهی مثبت این کتاب اینه که حتی اگر هیچ اطلاعاتی از شخصیتها و مناسبات اون زمان نمیدونید براتون مناسبه و میشه باهاش «شروع» کرد. قطعا به اطرافیانم توصیه (و اگر در توانم بود حتی مجبور) به خوندش میکنم.
کتاب حقیقتا دقت کم نظیری در بررسی اسناد گوناگون تاریخی دارد. نگارنده با بررسی دقیق اسناد مختلف آمریکایی و بریتانیایی، جنبههایی را از وقایع دوران نهضت ملی روشن میکند که در گذشته کمتر به آن پرداخته شده و از بسیاری از نقاط تاریک و مبهم آن دوران همچون جزییات مذاکرات مصدق بر سر نفت و ماجرای ممنوعیت تظاهرات به دستور مصدق که زمینه ساز کودتا شد ابهام زدایی میکند. یکی از نکات مهمی که کتاب به ان اشاره کرده و خلاف نظر اکثر تاریخ نگاران معاصر همچون کاتوزیان و میلانی است، مسالهی سرسختی مصدق در قبول پیشنهادات انگلیس و آمریکاست. روایت رایج این است که مصدق بیش از اندازه در مذاکرات سرسختی کرد و چون انتظارات مردم را زیادی بالا برده بود نمیتوانست پیشنهادات معقول انگلیس را قبول کند و در نتیجه راهی جز کودتا پیش روی نیروهای خارجی نگذاشت. آبراهامیان اما با دقت این ادعا را بررسی کرده و طبق اسناد موجود معتقد است امریکا و انگلیس از همان ابتدا برنامهای برای انعطاف نداشتند و برنامهی آنها به زانو درآوردن نهضت ملی، قبول کردن نمایشی ملی شدن نفت و تحمیل قراردادی بیاثر به ایران بوده که عملا کنترل را از دست دولتهای غربی خارج نکند.
A concise, well researched and well written account of the lead up to and execution of the Iranian coup of 1953. The author does an excellent job explaining the conspiratorial role played by the UK, the US and the oil industry to ensure that resource nationalization could not happen in Iran. Eye-opening.
یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم. تئوری توطئهش رو هم خونده بودم و تصمیم گرفتم گرفتم بقیه کتابهای این نویسنده رو هم بخونم. فقط حس میکنم انتهای نسخهای که من در کتاب صوتی طاقچه نشر استونیو نوار گوش کردم، سانسور شده بود. شاید حتی بیشتر ولی انتها وضوح بیشتری داشت.
من کتاب با ترجمه ناصر زرافشان رو خوندم و ترجمه خوبی هم بود در کل و به اختصار خواندن این کتاب شبیه یک آگاهی کوتاه و سریع است برای فهم آنچه برما گذشته و مثل یک پیش آگهی از آنچه باید منتظر آن باشیم . کتاب روند تاریخ نگارانه ای دارد ، و از اسناد و مدارک حرف میزند و کمتر گمانه زنی تاریخی به خورد مخاطب میدهد که نکته مثبتی است .
بسیار عالی بود. کتاب نگاه کاملا مستند و منصفانهای به وقایع داره و انتخاب بسیار خوبی برای شرح یا چشمپوشی از تفصیل موضوعات داشته، به حد کافی توضیح داده و به حد کافی هم موجز بیان کرده. برای شخص من که بسیار آموزنده بود و متوجه شدم چقدر کم آگاه هستم از تاریخ، به خصوص تاریخ آن برههی مهم از ایران. با این که ۳ سال پیش از انتشار اسناد محرمانهی دولت آمریکا کتاب منتشر شده، اما به خوبی نقش آیتالله کاشانی در وقایع مختلف روشن و تحلیل شده. شرح وقایع به قدری با جزئیات [کافی] بود که با توجه به اهمیت موضوع کتاب برای بسیاری از ما، گاه حتی اضطراب و دلهره هم به خواننده منتقل میکرد. فصل آخر هم که به عنوان «میراث کودتا» نوشته شده و به آثار کودتای ۲۸ مرداد بر فضای سیاسی و فرهنگی ایران تا به امروز میپردازد، به خودی خود بسیار مفید و جالب توجه بود. خواندن چندبارهی این کتاب [یا منابع دست اول آن] هم قطعا همچنان مفید خواهد بود. کتاب را در فیدیبو خواندم که لینک پاورقیهای متن به انتهای کتاب کمی خواندن را سخت کرده است. قطعا نسخه چاپی آن بیشتر توصیه میشود. در اولین جستجو در رابطه با ترجمهی کتاب احتمالا به نقد آقای نجفی به نسخهی نشر نی (با ترجمهی محمدابراهیم فتاحی) در روزنامه شرق برمیخورید، اما آن نقد در چاپهای بعدی کاملا ترتیب اثر داده شده و مشکلات مذکور رفع شدهاند.