What do you think?
Rate this book


1014 pages, Hardcover
First published April 1, 1999
«نیمه مخفی آن (تاریخ) شامل حیات اقتصادی، آداب و رسوم، دیانت و اعتقاد و مدارج دانش و صنعت و هنر میشود که نیمه ظاهر، فقط در ظاهر، آن را هم تحت سلطه دارد و غالبا با تظاهر گولزنندهای که ویژگی آن است چنین وانمود میکند که سلطه آن در همان شکل حکومت و دستگاه اداری که دارد بر تمام این عرصه تاریخ حاکم است؛ اما پیداست که این تظاهر، واقعیت ندارد و اگر مورخ یا طالب علم تاریخ، تاثیر متقابل غالبا شدید و تعیینکننده این نیمه مخفی را در جریان احوال نیمه مرئی آن در نظر نگیرد هرگز راستای تحول و جهت سیر تاریخ را درک نمیکند و در مرتبه یک روایتگر یا روایتنیوش که به اشباح میآویزد و از واقعیت میگریزد باقی خواهد ماند ... در هر رویدادِ به ظاهر سیاسی، هرقدر کوچک و محدود باشد همواره عوامل غیرسیاسی و وابسته به نیمه مخفی تاریخ هم به طور ناخودآگاه نقشی و مداخلهای دارد. »زرینکوب در مضمون میگه:
میراث نیمه مخفی تاریخ که فرهنگ اقوام، عبارت از آن است بیشتر بالندگی داشته و بهتر باقی مانده. نیمه مخفی تاریخ با آنکه جزئیاتش مورد توجه مورخان واقع نمیشود بر نیمه مرئی آن به نحو اسرارآمیزی حاکم است و به هر تقدیر، تاریخ مرئی هرچه دارد تاریخ مخفی چیزی بهتر، اصیلتر و ارزندهتری را در مقابل آن از خود عرضه میکند.و بعد از آوردن چند مثال، توضیح میده:
«و سرانجام در تمام مدت سی قرن تاریخ ایران همواره همان نیمه مخفی است که نیمه مرئی را به سوی کمال هدایت میکند و اگر از عهده این هدایت برنیاید باری، نیمه مرئی را همچنان در ظلمت و ظلم و جهالت خویش مستغرق میگذارد. قدرت بیمنازع که نیمه مرئی تاریخ آن را به چشم کمال مطلوب خویش نگریست ... برای آنکه ارادهای را که از خود نداشت بر دیگران تحمیل کند انواع شکنجه و ... را سر کار گذاشت؛ اما نیرویی که بر ارادهها حاکم بود و فقط تاریخ مخفی به وجود آن توجه داشت ارادهای را که قدرت فائقۀ فرمانروایان، بازیچه آن بود بر طرح و تدبیر این فرمانروایان قاهر کرد و همه تدبیرها و قدرتهاشان را دگرگون ساخت. »و بعد از مثالهایی از مصادیق این گفته، اینطور ادامه میده:
«و این همه، معلوم کرد که آنچه در نیمه مخفی تاریخ بدان توجه هست آنچه را نیمه مرئی تاریخ، کمال مطلوب خویش تلقی میکند، جز بازیچهای بیاهمیت تلقی نمیکند و لاجرم قدرتِ مطلقۀ حاکم بر نیمه مرئی تاریخ هرگز پایان خط تاریخ نیست و آن را بیش از آنچه هست نباید شایسته د��بستگی و درخور کُرنش و ستایش یافت. تاریخ ایران در شکل اتصال هر دو نیمه خویش، بارها از تنگناها، از پیچ و خمها و از تاریکیها عبور کرده است و بارها چشم به روشناییها گشوده است و از همینجاست که هرگز امید و خوشبینی خود را از دست نداده است. هروقت نیمه مرئی آن در طریق تعالی، احساس خستگی کرده است نیمه مخفی آن، شوق و امید و اعتماد لازم را به وی القا کرده است و این است آنچه ظریفان سِرِّ بقای ایران خواندهاند و در واقع، جز قدرت معنوی فرهنگ آن، چیز دیگری نیست. »