Greek-born American writer Lafcadio Hearn spent 15 years in Japan; people note his collections of stories and essays, including Kokoro (1896), under pen name Koizumi Yakumo.
Rosa Cassimati (Ρόζα Αντωνίου Κασιμάτη in Greek), a Greek woman, bore Patrick Lafcadio Hearn (Πατρίκιος Λευκάδιος Χερν in Greek or 小泉八雲 in Japanese), a son, to Charles Hearn, an army doctor from Ireland. After making remarkable works in America as a journalist, he went to Japan in 1890 as a journey report writer of a magazine. He arrived in Yokohama, but because of a dissatisfaction with the contract, he quickly quit the job. He afterward moved to Matsué as an English teacher of Shimané prefectural middle school. In Matsué, he got acquainted with Nishida Sentarô, a colleague teacher and his lifelong friend, and married Koizumi Setsu, a daughter of a samurai. In 1891, he moved to Kumamoto and taught at the fifth high school for three years. Kanô Jigorô, the president of the school of that time, spread judo to the world.
Hearn worked as a journalist in Kôbé and afterward in 1896 got Japanese citizenship and a new name, Koizumi Yakumo. He took this name from "Kojiki," a Japanese ancient myth, which roughly translates as "the place where the clouds are born". On that year, he moved to Tôkyô and began to teach at the Imperial University of Tôkyô. He got respect of students, many of whom made a remarkable literary career. In addition, he wrote much reports of Japan and published in America. So many people read his works as an introduction of Japan. He quit the Imperial University in 1903 and began to teach at Waseda University on the year next. Nevertheless, after only a half year, he died of angina pectoris.
این کتاب مجموعهی چند داستان کوتاه از ادبیات ژاپن مربوط به افسانههای قدیمی و موجودات عجیب و غیر آدمیزاده و این تنها نقطهی اشتراک داستانهاست که به عنوان یک مجموعه انتظار داشتم یکم بیشتر همبستگی داشته باشند. ابتدای کتاب یک سری توضیحات راجع به موجودات افسانهای در ادبیات ژاپن داره که هرچند جالبه اما زحمت زیادی براش کشیده نشده، یعنی احتمالا شما اگه گوگل کنید راجع به این موضوع، توی یکی دو تا سایت اول این مطالب رو پیدا میکنید. نکتهی بعدی در مورد ترجمه هست که به نظرم مترجم نتونسته ژانر داستانها رو به خوبی منتقل کنه و خیلی ساده و دم دستی ترجمه شدن. داستانها در یک سطح نیستند اما در مجموع کتاب بدی نیست.ه
میتونست کتاب جالب تری باشه، اطلاعات اول کتاب برای هر کسی که ده تا انیمه دیده باشه تکراریه و زندگی نویسنده ها رو در حد همون ویکی پدیا بررسی می کنه. بیشتر برای اینه که صفحات کتاب رو بیشتر کنن. خود داستان ها جالبن، ترجمه هم خوبه ولی متاسفانه خیلی کتابِ بی هدفیه. اگه هدف بررسی و معرفی داستان های جن و پری ژاپنه، متاسفانه خیلی سطحی بررسی کردن و داستان هایی رو گذاشتن که وقتی در مورد این موضوع سرچ کنین، گوگل براتون میاره. شاید اگه این شروع یک مجموعه با همین موضوع بود، یا حجمش به حداقل 400 صفحه می رسید کتاب ارزشمندتری میشد.
توی قیمت فعلی، واقعا به نظرم یه سرچی بکنین و داستان ها رو از اینترنت بخونین، منطقی تره.
به چند دلیل فکر میکنم که جزو بدترین مجموعه داستان کوتاههایی بود که تا حالا خوندم: اول اینکه مجموعه تقریبا هیچ همبستگیای نداره و به نظر فقط اولین داستانهایی که به ذهن گردآورنده رسیده توش گنجونده شدن. دومین مسئله ترجمهی کتاب بود که به نظر من بسیار ضعیف انجام شده بود؛ به هر حال ترجمه از زبان انگلیسی کمی از بار متن میندازه اما تبدیل کردن یه متن ترسناک در اصل ژاپنی به چیزی که بیشترین شباهت رو به ادبیات کودک داره فقط حاصل بیسلیقگی مترجمه. من ترجمههای دیگهای هم از داستانهای ریونوسوکه خوندم و اونها اصلا حس ادبیات کودک به من ندادند و حتی در بخشهایی ثقیل به نظر میرسیدند. اینکه شما دیالوگ یک پیرزن ترسناک که معلوم نیست انسانه یا هیولا رو به صورت «درسته شما خیلی به فکرشی و احساس مسئولیت میکنی، ولی قدرت آدمیزادم حد و حدودی داره. پس دست بردار و الکی کار دست خودت نده.» تبدیل کنید فقط و فقط بیسلیقگی و بیحوصلگی برای انتخاب کلمات و جملات بهتره. سوم هم اینکه حتی من با شناخت حداقلیای که نسبت به سینما و ادبیات ژاپن دارم هم میدونم که داستانهای خیلی بهتر و خیلی متناسبتری میتونست برای موضوع کتاب انتخاب بشه تا کسانی که کمتر میدونند بیشتر به خواندنشون ترغیب بشن. حتی خود مترجم در مقدمه نوشته که دو تا از چهار نویسندهی انتخابی غالبا در ژانرهای دیگه داستان مینوشتن و ژانر تخیلی و ترسناک تخصص اصلیشون نبوده؛ خب وقتی کتابی به این قطر قراره به چاپ برسه چرا داستانها و نویسندهها با دقت بیشتری انتخاب نشن؟ خلاصه که واقعا تجربهی ناامیدکنندهای بود و امیدوارم اگر تصمیم به چاپ مجموعههای مشابهی میگیرند کمی بیشتر روشون وقت بذارند.
یکی از کتابهایی که برای شروع آشنایی با فرهنگ غریب ژاپن به هرکسی توصیه میکنم. توضیحات اولیه باعث میشن تا فضای ذهنی خواننده به فضای داستانها نزدیک شه و هم لذت بیشتری ببره و هم راحتتر درک کنه. هر چند برای کسی که آشنایی قبلی با فرهنگ ژاپن داره -یا رزومه انیمهبینی درخورد توجهی- کمی حوصله سر بر و خشکه. و اگه منسجمتر میبود، خیلی مفیدتر بود. و اما خود داستانها؛ ادبیات ژاپن همیشه احساسات عجیبی رو در من ایجاد میکنه، احساساتی که برای من ناآشنا و غریبن، اما همزمان انگار همیشه وجود داشتن و فقط من بهشون توجه نمیکردم. «دلشوره مبهم»ی که اکوتاگاوا میسازه، غم و حسرت عمیقی که تانیزاکی به یادم میاره، احساس گناهی که ناتسومه سوسهکی در کوتاهترین زمان ممکن بهم القا میکنه؛ همه احساساتین که همیشه حسشون کردهم، فقط نه با این کیفیت و شدت. و حالا غریب و دور و همزمان آشنا و نزدیک به نظر میرسن.
به خاطر علاقهای که به کانسپتهای ژاپنی و فلسفه شرق دارم تصمیم گرفتم یکم با ادبیات داستانیش آشنا بشم. ارتباط برقرار کردن با این داستانها واقعا برام سخت بود و نه رازآلود بودنش جوری بود که تو سلیقهم باشه نه حتی پیامی که میخواست برسونه برام جالب بود. سعی میکردم حواسم به تفاوت ریشهها و فرهنگها باشه و توی کانتکست خودش ببینمش ولی باز ارتباط نمیگیرم. احتمالا یه شانس دیگه بدم شاید توی یک ژانر دیگه.
از بین ۴ نویسندهای که داستانشون در این کتاب اورده شد من با سبک و ادبیات ۲ تاشون آشنایی داشتم و میتونم با قاطعیت بگم ضعیفترین اثر ممکن برای ارائه کارشون انتخاب شده بود! ایده کتاب جالبه، اما داستانهایی که گردآوری شده اصلاً مناسب نیست. ژاپن ادبیات به شده غنی و خلاقانهای داره پس اجازه بدید نپذیرم که این ۴ اثر بهترین کاندیدها برای معرفی داستانهای جن و پری این کشور بودن! ترجمه طناز نیست. داستانها هم در بهترین حالت ممکن ۲ از ۵ ان.
برای امسال تصمیم گرفتم که هرچی میتونم از ادبیات ژاپن بخونم و دوستم این کتابو برام خرید. برای من کتاب خیلی جالبی بود و داستانها رو دوست داشتم و برام فضایی رو تداعی کرد که خوشایند بود.
این سه ستاره صرفا برای خود داستان ها است که متاسفانه آقای مترجم زحمت نوشتن عنوان اصلی یا حتی انگلیسیشان را به خود نداده اند. در مقدمه توضیحات مختصری در مورد دوره ی نگارش هر اثر و نویسنده اش نوشته شده اما این عمل به هیچ وجه به اثر انسجام نبخشیده؛ چرا که چهار داستان از چهار نویسنده متفاوت چندان بی حساب انتخاب شده که تنها وجه اشتراک آن ها وجودی «ماورایی» است. مترجم علی رغم تلاشی که در آوانویسی داشته، انقدر اصرار به جایگزینی برخی عبارات داشته که صورت داستان به کلی تغییر کرده و کودکانه شده یا در برخی موارد بسیار مضحک مانند جمله ی: «صیغه ی کسی شده.» شاید ژاپنی ها هم مانند بسیاری از مردمان به اسلام گرویده اند و ما نمی دانیم!! این کتاب از متن ژاپنی به صورت مستقیم ترجمه شده، اما اثری از الفبای ژاپنی نیست، تنها آوا نویسی برخی کلمات را می بینیم و توضیحاتی که با یک جست و جوی ساده هم می توانستیم به آن ها برسیم. در نهایت، کاش به ادبیات ژاپن بیشتر بها داده بشه، و از ترجمه ی سطحی و دم دستی پرهیز بشه.
This entire review has been hidden because of spoilers.
برای منی که خیلی کم از ادبیات ژاپن خوندم جالب بود. داستان اول به سبک داستانهای فولک نوشته شده بود و مثل بقیهی داستانهای کوایدان خیلی خوب بود. ده از ده. داستان دوم فضا سازی جالبی داشت. داستان سوم پلاتش بد نبود اما بسیار افتضاح نوشته شده بود. یعنی قلم بد نویسنده در کنار یورو سنتریسم و زن ستیزی و فلان هیچ جای بخششی نذاشت. داستان چهارم هم تلاشش قابل تحسینه، قوی شروع شد اما هر چی پیشتر رفت ضعیفتر شد.
داستانها جالب بودند؛ قصهی دوم که اسمش شب سوم بود رو بیشتر از قصههای دیگه دوست داشتم احتمالاً به خاطر رازآلودی عمیقش. البته که این خصیصهی رازآلودی باید ویژگی اصلی همهی این قصهها باشه چون قصههای جن و پریاند اما مشکل من با داستانها و اینکه نتونستم بیشتر از اینها دوستشون بدارم، این بود که اونقدرها رازآلود نبودند. اجازه نمیدادن خودت اونطور که باید، چیزها رو کنار هم بچینی و بفهمیشون. مقدمهی کتاب کوتاه و کافی بود؛ همچنین ارجاعها و توضیحات مترجم معمولاً مفید بودند.
کتاب شامل چهار داستان کوتاه از چهار نویسنده مطرح هست. موضوعات داستان ها و پندشون متفاوته ولی همگی توی یک چیز مشترک هستند و اون هم باور های خرافی مرسوم در ژاپن هست. همه این داستان به نحوی به باور های مردم ژاپن بیشتر در گذشته ها میپردازه ٬ قبل از اینکه تکلونوژی و ارتباط گسترده باعث فهمیده تر کردن مردم بشه و بخوان از خرافاتی مثل یوکای ها دست بکشن. اما با این حال این موضوع نیز بخش بزرگی از فرهنگ کشورشون رو تشکیل میده و نه ما و نه خودشان مجبور به اعتقاد صد در صدی نیستند٬ همونطور که ماهم موجوداتی مثل بختک٬ دوال پا و ققنوس را توی فرهنگمان داریم و در بحث های متفاوت ازشون یاد میکنیم. اما با این حال اعتقاد راستی به وجودشون نداریم. از این رو این کتاب برای ما ایرانیان میتونه شروع خوبی برای آشنایی با این وجه از فرهنگ مردم ژاپن باشه. مقدمه کتاب اطلاعات بسیار مفیدی از نویسنده و داستانشون ارایه میده که پیشنهاد میکنم قبل از خوندن هر داستان یه نگاه مجدد بهشون بندازید.
فهرست داستانها:
رکورکوبی از لافکادیو هرن شب سوم از ناتسومه سوسه کی آه پری دریایی ازتانیزاکی جونییچیرو بیبی هیولا از آکوتاگاوا رینوسوکه
همه داستان ها از ارزش تاریخی و فرهنگی بالایی برخوردارن. داستان شب سوم در واقع بخشی از مجموعه داستان ده شب پریشانی هست که میتونید اون هم مطالعه کنید. آکوتاگاوا رینوسوکه هم جزو نویسندگان برجسته بود که تعداد بسیار زیادی داستان کوتاه از جمله تار عنکبوت و راشامون رو نوشته.
اسم کتاب خیلی گول زننده بود. فکر میکردم کتاب خفن و خوبی باشه ولی بجز چندتا داستان ساده و به نظر بچه گونه چیزی برای گفتن نداشت! البته این که باعث شد با چندتا نویسنده آشنا بشم خالی از لطف نبود. در هر صورت باهاش حال نکردم تنها با قسمت اولش که درمورد نویسنده ها و آداب و رسوم ژاپن بود حال کردم.
کتاب “داستان های جن و پری” تموم شد! من بهش 1/5 ستاره میدم🌟
بنظرم یکی از بدترین کتاب هایی بود که خونده بودم و اگر گودریدز اجازه میداد، صفر که هیچی، بهش نمره منفی هم میدادم. حداقل توقع داشتم بین چهارتا داستان کوتاه یکیش به نظرم خوب دربیاد ولی نه. اول باید بگم بنظرم انتخاب داستان ها خیلی بد بود و جمعا کتاب خیلی پریشون و اشفته بود، خوندنش هیچ زنجیره ای در ذهن منِ خواننده ایجاد نمیکرد. دوم اینکه چندتا ریویو خوندم و ظاهرا نویسندگان عزیز و منتخبِ این کتاب، داستان ها و کتاب های دیگه ای هم دارن که از این اثارشون بسیار قوی تره پس باید اون هارو بخونم تا بتونم نظر بهتری هم بدم. ولی درحال حاضر با دانش و دیدگاه الانم احساس میکنم هیچ چیز خاصی نبود و توقعم ازش کاملا بی جا بود. سوم اینکه چراااا ترجمهاش انقددددر بد بود؟؟ یه جاهاییش واقعا احساس میکردم دارم کتاب داستان کودک میخونم، و نمیدونستم دلیلش ترجمه بده یا واقعا نویسنده داشته زور میزده ترسناک باشه و نمیتونسته. خلاصه که طبق معمول نمیتونم بگم از خوندنش پشیمونم چون اگر نمیخوندمش این چندخطی که براتون نوشتم هیچوقت به ذهنم اضافه نمیشد. اما کتابی نیست که اگر دوباره جایی ببینم بگم عه این همونیه که قبلا خوندم و باحال بود، یا مثلا جزو اولویت هام نیست برای زمانی که بخوام به کسی کتاب معرفی کنم.
به نظرم این کتاب برای کسانی که آشنایی قبلی با ادبیات ژاپن ندارند، مناسب نیست.در باب افسانه های ژاپنی، این کتاب بسیار مختصر هست و اگر هدف کسی آشنایی با افسانه های ژاپنی هست، این کتاب به هیچ عنوان پیشنهاد نمیشه. داستان های جالب تری در باب افسانه های ژاپنی وجود داره که بیشتر میتونن توجه خواننده رو جذب کنند و همچنین بیشتر موجب اشنایی با افسانه های ژاپن باشند. انتخاب داستان ها میتونست جالب تر باشه چون سبک این نویسندگان متفاوت با این موضوع هست و برای کسانی که مطالعه قبلی ای از این نویسندگان نداشتند، شناخت نادرستی از اونها ایجاد میکنه. داستان های اکوتاگاوا اغلب حس عجیبی در من ایجاد میکنه. حسی توأم با مرموزی و ریزبینی نگاه این نویسنده اما داستان مربوطه از اکوتاگاوا چنین حسی رو در من ایجاد نکرد و به قول یکی از دوستان، ترجمه کمی شبیه به داستان کودک بود. به هر حال از اونجایی که علاقه مند به ادبیات ژاپن هستم و شناخت قبلی نسبت به نویسندگان و این ادبیات شیرین رو داشتم، باز هم کم لطفی هست که بگم از این کتاب لذت نبردم.