متأسفانه این کتاب رو نه میتونستم بین داستانها بذارم و نه ناداستانها. چند جای کتاب از غم زیاد نفس کشیدن رو فراموش کردم اما من این رو پوینت مثبتی نمیدونم. خانم مرعشی کارنامهی خوبی برای من داشتن و این کتاب رو میتونم ضعف ایشون بدونم و شاید این بخاطر سبک متفاوتیه که پیش گرفته بودن. من با کتاب گریه کردم و اشکهای تلنبار شدهی درونم رو تا حدی ریختم بیرون و اما بازهم باعث نشد دوسش داشته باشم متاسفانه.
یکی دو جستار معمولی داشت گرچه من به این کتاب بیشتر حس داستان کوتاه داشتم تا جستار و از طرفی حسی در این داستانها نبود. ضعیف بود در کل. خیلی خورد توی ذوقم! از نویسنده هرس انتظار خیلی بیشتری داشتم. اگه یک نویسنده تازه کار نوشته بود ما میخوندیم؟ البته که نه. کلی هم نقد منفی میگرفت.
اسم این کتاب من رو یاد اثر کیشلوفسکی یعنی یک فیلم کوتاه درباره کشتن میانداخت مقدمش هم خیلی شبیه کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی بود روایتهای کوتاه هم خیلی حرفی برای گفتن نداشتن قلم خانم مرعشی خوبه ولی تو این کتاب چیز خاصی ارائه نمیشه
برای من این کتاب بیشتر از اینکه در باره ی کشتن باشه درباره ی فقر بود.
ماهیگری که هنوز با قلاب و طعمه ماهی میگیره عشایری که هنوز برای پرورش دام تو صحران. کتاب چند تا روایت پراکنده از جاهای مختلف ایرانه، نگاه جدید و تازه ای به مسائل نداره خوندش رو پیشنهاد نمیکنم
دریا که ادم به خودش راه نمیداد. زمستان ها هفت روز طول میکشد، اما تابستانها بخاطر گرما چهار روز بعد جسدها ورم میکنند و بالا میآیند. خصوصیت دریاست دیگر. توفانی که میشد، جسدها میخوردند به صخرهها. یک تور عروس لای صخرهها گیر کرده بود. یک بچهی کوچک هم بود. پیر، جوان، مرد، زن.بعضیها کاملا سالم بودند، انگار خواباند. —————————————— کتاب جدید نسیم مرعشی حاصل ۱۰ سال تجربهی سفر و مشاهدات ایشونه. هفت روایت مستند از جان دادن ماهیها کف لنج، از مرگی تدریجی گوشهی اورژانس و غیره. و از سقوط پرواز بندر عباس به دبی! اگر روایتهای دیگه هم مثل روایت «به مقصد آسمان» و یا حداقل «رهایی» بودند گمونم ۵ ستاره کمتر نمیدادم. قبل از اینکه پست خانم مرعشی راجع به کتاب رو بخونم(هنوز کتاب را تمام نکرده بودم) فکر میکردم که مجموعه داستانه. حسی از مستند بودنش نگرفتم تا روایت آخر! هنوز هم هرس برای من درخشانترین اثر ایشونه.. —————————————— ۳.۵ستاره***
«دربارهی کُشتن» مجموعه روایاتی بود که فصل مشترک اکثر اونها جنگ، جنوب ایران و مرگ بود. به یکبار خواندن میارزید قطعا اما وای از روایت آخر...وای از روایت آخر...و چه زمانی برسه که بتونیم همچین چیزی راجع به اتفاق مشابهی که در زمانهی خودمون افتاد بنویسیم...
من این رو از هرس و هرس رو از پاییز فصل اخر سال است بیشتر دوست داشتم. به وضوح نویسندگی خانم مرعشی پیشرفت زیادی کرده. استفاده از سبکهای جدید و موضوعات خاص و تکاندهنده خیلی این مجموعه جستار رو برای من عزیز کرد. کشته شدن ماهیها، کشته شدن گاوهای جنگی ...کشته شدن فقط برای انسان نیست
نسیم مرعشی تو بخشهایی از این کتاب تو رو میبره به جایی که هرگز نبودی و احتمالا تا آخر عمرت هم نخواهی رفت. خط به خطش برام جدید بود و بدیع و جالب. هرچی به آخر کتاب نزدیکتر شد، روایتها تلختر شد و مهیبتر. و آه از روایت آخر! نفسم بالا نمیاد!
از اسمش پیدا بود که قراره تلخ باشه، و بود. بیشتر از بوی مرگی که از همهی صفحهها میومد اما من غرق توصیف مکانها بودم: جغرافیایی که ازش دور افتادم و براش لهله میزنم. چیه تو جنوب و خاکش؟ نمیدونم. ولم نکرده اما. نمیکنه.
من نظرات منفی زیادی که در مورد این کتاب است و اصلا نمیفهمم . به نظر من از قلم نویسنده گرفته تا روایت هایی که انتخاب کرده بود ، همه و همه به دغدغه اصلی کتاب که موضوع کشتن بود، به خوبی پرداخته بودند .
(ته ، آن قدرها هم تاریک نیست. و این خیلی آرام بخش است و این مایه شجاعت است.)
نسیم مرعشی برای من تو کتابهاش همیشه دست میذاره روی اعماق احساساتتم و اون رو بیرون میکشه. دربارهی کشتن هم در دسته "ناداستان" درخشان و کوتاه بود. جستار های: رهایی، پوست شیر و به مقصد آسمان رو از همه بیشتر دوست داشتم.
بخشی از پوست شیر: " چرا اینجا میآیم اینجا برای من ته خط است. تهِ تهِ همه چیز. بیشتر از مرگ. وقتی میآیم میفهمم ته آنقدر ها هم تاریک نیست. و این خیلی آرامبخش است و این مایهی شجاعت است."
مسئله ای که در مقدمه ی کتاب مطرح شده بود، کنجکاو کننده و جذاب بود اما روند اتفاقات پیش رو اصلا هدفی که خواننده به دنبالش میگرده رو نشون نمیدن و در بین داستان هایی در زمان ها و مکان های مختلف گم شده انتظارم از این کتاب خیلی بیشتر بود...
«ما در احاطهی خبرهای کشتنایم: تصادف، شکار، قتل، اعدام، جنگ. این احاطه نمیگذارد درست نگاه کنیم.» بخش آغازین نوشتهی پشت جلد کتاب صادقانه بگویم با این مقدمه و اسم کتاب، انتظارم چیز دیگری بود و برآورده نشد. انتظار آن داشتم که روایتها و موشکافیهای جدیتری «دربارهی کشتن» بخوانم. درست است که به هر حال کشتن ماهی، گاو نر و گوسفند هم کشتن محسوب میشود اما در مملکتی که شوهر سر زن خود را میبرد و با سر بریدهش دور افتخار میزند، حق بدهید صحبت از اینگونه کشتنها زیادی سانتیمانتال باشد برایم. شاید اگر در جغرافیای دیگری دنیا آمده بودم که هرگز کشته شدن حیوانی را ندیده (چه برسد به انسان)، با خواندن اینکه «... اینها مثل بقیه قرار نیست ییلاق را ببینند. اینها قرار است بمیرند.» دربارهی مشتی گوسفند، یحتمل منقلب میشدم؛ اما افسوس که از فرهنگی میآیم که ناتوانیام در سر بریدن مرغ همیشه باعث سرافکندگی بوده است چه برسد به اینکه بخواهم برای آن مرغ بختبرگشته احساساتی هم بشوم. اما قلم خانم مرعشی تواناست، آنقدر که بشود فارغ از موضوع از متن و توصیفات لذت برد.
پانوشت: یکی از داستانها مربوط به پرواز ۶۵۵ بندرعباس به دبی است که سال ۶۷ توسط آمریکا سرنگون شد. تاریخ چاپ اول کتاب ۱۴۰۱ است، سه سال پس از شلیک به هواپیمای مسافربری ۷۵۲ در سال ۹۸. همین...
احتمالا باید به پایان این نویسنده سلام کنیم. نسیم مرعشی جز کتاب نسبتا قابل قبول «هرس» آثار بسیار ضعیفی نوشته است. منتها نبض بازار را خوب میشناسد. اما «درباره کشتن» یک شکست حیرتآور است. کتاب با تبلیغات وسیع و سردرگم ناشرش منتشر میشود و از بخت بد در زمانهای که در اینباره کتابهای بسیاری منتشر شده. نثر سست، شتاب فراوان و در بسیاری نوشتهها قاطیشدن خاطره و تاملات این آش نفخآور را درست کرده است. اگر زمانی این دست نوشتهها در مجله همشهری داستان طرفدار داشت دیگر رنگ و لعابی ندارند. کشفی در آنها نیست و انگار سفارشی نوشته شدهاند. کتاب بیشتر شبیه «مضحکهای درباره کشتن» است.
من به شخصه از قلم خانم مرعشی لذت می برم. و به نظرم این جستار هایی که شبیه داستان می مونن و نمیدونم واقعی هستن، بعضی هاشون واقعا لذت بخش بودن. به نظر ها که نگاه می کنم، به نظرم میومد که دلیل اصلی ناراحتی مردم این هست که جستار نیست و بیشتر داستانه. و من به این موضوع اهمیت خاصی نمیدم. بعصی از جستار ها مثل جستار اول و عشایری ها از نظرم ضعیف بودن. چه از نظر فضا سازی و شخصیت ها و اتفاق هایی که توی داستان می افتاد. ولی بعضی از جستار ها مثل رهایی، ساعت پنج عصر، زندهها و زخم ها و به مقصد آسمان بسیار جالب بودند.
It was about killing, explored from different angles; each section offering a story, an observation.
I've always liked how Nasim writes about emotions, and this one was no different. I truly enjoyed the time spent reading it. Once again, I was reminded why we read books, novels, and ideas: they help deepen our lives, allowing emotions to settle and take root in the moments we live.
چه بر سر نشرهای ما آمده که به نویسندگانی که هر چه میخواهند مینویسند باج میدهد؟ خانم مرعشی یک کار کودک پرت و پلا نوشت و حالا هم این مجموعه که جمعآوری چند اسی چاپشده قبلی اوست همراه با چندتایی هم جدید. شلختگی و بیحوصلگی در کتاب هویدا است.