Exacerbated by the Gulf War, the plight of the Kurds is one of the most urgent problems facing the international community. This authoritative study of the Kurdish people provides a deep and varied insight into one of the largest primarily tribal communities in the world. It covers the collapse of the Ottoman Empire, the great Kurdish revolt against republican Turkey, the birth of Kurdish nationalism and the situation of the Kurdish people in Iraq, Turkey and Iran today.
Van Bruinessen's work is already recognized as a key contribution to this subject. Tribe by tribe, he accounts for the evolution of power within Kurdish religious and other lineages, and shows how relations with the state have played a key constitutive role in the development of tribal structures. This is illustrated from contemporary Kurdish life, highlighting the complex interplay between traditional clan loyalties and their modern national equivalents.
This book is essential to any Middle East collection. It has serious implications for the study of tribal life elsewhere, and it documents the history of what has until recently been a forgotten people.
Martin van Bruinessen is a Dutch anthropologist and author, who has published a number of publications on Kurdish, Indonesian, Turkish, Persian, Zazas subjects, and also on aspects of Islam as a whole.
He taught the sociology of religion at the State Institute of Islamic Studies of Yogyakarta, Indonesia and has been teaching Kurdish and Turkish studies at Utrecht University, the Netherlands since 1994.
He also wrote and researched some issues of the early stages of Islam in Java.
Geçiyor önümden sirenler içinde جنازه اش از مقابلم می گذرد در میان آژیرها Suçu saz çalmakmış öğrendiğim kadar تا جایی که فهمیدم جرمش ساز زدن بود Yaralıyım yerde kalan sazı kadar زخم خورده ام به اندازه ساز بر زمین مانده اش
ترانه های احمد کایا برگی از تاریخ اند؛ برگرفته از واقعیت های اجتماعی؛ از تبعیض ها، از سرکوب ها برویینسن در مورد فضای آن روزهای ترکیه می نویسد: هنوز مردم را به خاطر خواندن آوازهای کُردی یا نوشتن درباره ی تاریخ کُرد مورد تعقیب و پیگرد قرار می دهند؛ مجلات و کتب ممنوع اند؛ بازداشت شدگان طبق معمول همچنان شکنجه می بینند، و مردم به طرزی مرموز در بازداشتگاهها می میرند
ییلماز گونی یکی از کارگردانان و بازیگران کُرد بود و با اینکه معروفیت جهانی هم داشت و جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را برای فیلم «راه» در سال 1982 از آن خود کرده بود ولی بالاخره توسط ارتش ترکیه بازدداشت شد
او بعد از چند ماه زندان با گذاشتن وثیقه ای از زندان آزاد می شود و سپس از ترکیه فرار می کند و تا آخر عمر در فرانسه می ماند و در آنجا بر سر بیماری سرطان از این دنیا می رود. جنازه او در قبرستان پرلاشز پاریس دفن گردیده است بیشتر فیلم های ییلماز در مورد مردم کُرد است ولی مجبور بود آنها را به زبان ترکی بسازد. در گفتگویی با کریس کوچرا در مورد یکی از فیلم هایش گفته بود:این فیلم در حقیقت سرگذشت خلق کُرد است اما حتی اجازه نداشتم در ساخت فیلم از زبان کردی استفاده کنم و اگر چنین می کردیم همه کسانی که در ساخت فیلم مشارکت داشتند بازداشت و روانه زندان میشدند
نوشتن از کردها، حتی برای نویسندگان و روشنفکران ترک هم تبعات ناگواری در پی داشت : اسماعیل بشیکچی جامعه شناس ترک، به علت نشر مطالعه ای اجتماعی و سیاسی درباره کردها، که از آن تبلیغات جدایی خواهانه تعبیر شده بود، در سال 1972 به سیزده سال زندان محکوم شده بود
نویسنده از وقایع قبل از سال 1991 می گوید اما 8 سال بعد همچنان چیزی تغییر نکرده بود. در سال 1999 احمد کایا خود بختیار دیگری شد وقتی برای گرفتن جایزه بهترین خواننده سال روی سن رفت او دیگر نمی توانست مانند دیگر هنرمندان کُرد هویتش را پنهان کند و بدون هیچ هراسی و با صدای بلند گفت: چون اصالتم کُرد است در آلبوم جدیدم ترانه ای کُردی خواهد خواند و تلویزیون باید آنرا پخش کند. وگرنه باید جوابگوی مردم باشد خواننده های داخل سالن باور نمی کردند آنچه را می شوند. و در ادامه چه رفتاری با بهترین خواننده سال ترکیه شد را در این ریویو آورده ام
جرم او اعتراض به تبعیض بود. میلیون ها کُرد در ترکیه زندگی می کنند، و حتی حق نداشتند به کردی آواز بخوانند؛ چه برسد به پخش ترانه ای کردی در تلویزیون
احمد کایا یک شیر بود همچو همه ی بختیارها و سرانجامش بمانند آن قهرمانان بود: مرگی مرموز در 42 سالگی امروزه نام احمد کایا با آزادی عجین شده است
سالها بعد، اردوغان امتیازاتی به کردها داد ولی بعدها مشخص شد که هدفش فقط کسب رای بود برای مستحکم تر کردن دیکتاتوری اش. مانند همین کودتای مسخره یک روزه، که فرصتی بود تا بتوانند سه هزار قاضی مخالفش را برکنار کند و چند صد روزنامه نگار را به زندان بیندازد و هم افکار عمومی را دوباره به سود خودش تغییر دهد. اینگونه که پیش می رود شاید دوباره شاهد بوجود آمدن دولت عثمانی و تکرار آن همه جنایت بر ضد انسانیت باشیم. و حتی در شبکه ای چنین مژده ای داده میشد: دنیا به یک عثمانی جدید نیاز دارد
:ترانه بختیار
برخی از ترانه های احمد کایا که در کنسرت هایش اجرا کرده بسیار باشکوه تر از اورجینال آن هستند. اجرای زنده "بختیار" یکی از این ترانه هاست این ترانه را از این آدرس می توانید دانلود کنید
قبل از آغاز ترانه اصلی، احمد کایا آوازی کوتاه به سبک دنگ بیژان- آواز خوانان قدیمی کُرد- می خواند در مورد ماجرایی که در شهر "سیورک" می گذرد و می گوید ظالمی دستور داده بود کودکی از دیاربکر(شهر کردنشین ترکیه) را به زندان بیاندازند
Bahtiyar
Geçiyor önümden, sirenler içinde از مقابلم می گذرد در میان آژیرها Ah eller üstünde, çiçekler içinde آه، در بالای دستها در میان گلها Dudağımda yarım bir sevdanın hüznü اندوه یک عشق، نیمه کاره بر لبانش Aslan gibi göğsü türküler içinde با سینه اي مثل شیر؛ در میان ترانه ها Rastlardım avluda hep volta atarken همیشه در حیاط می دیدمش Cigara içerken yahut coblanırken در حال سیگار کشیدن و یا چماق خوردن Kimseyle konuşmaz dal gibi titrerdi با کسی حرف نمی زد چون شاخه اي می لرزید Çocukça sevdiği çiçeği sularken هنگام آب دادن گلی که کودك وار دوسش داشت
Diyarbakırlıymış adı Bahtiyar اهل دیاربکر بود نام رمزش بختیار Suçu saz çalmakmış öğrendiğim kadar تا جایی که فهمیدم گناهش ساز زدن بود Geçiyor önümden gül yüzlü Bahtiyar از مقابلم می گذرد بختیار گل چهره Yara aldığı yerde kalan sazı kadar زخم خورده ام به اندازه ساز بر زمین مانده اش Beni tez saldılar o kaldı içeride مرا زود رها کردند و او در زندان ماند Çok sonra duydum ki Yozgat'ta sürgünde خیلی بعدها شنیدم که در"یوزقات" در تبعید است Ne yapsa ne etse هر کاري که کنه هر چه انجام بده üstüne gitmişler به سویش حمله ور شده بودند Mavi gök yüzünü ona dar etmişler آسمان آبی را بر او تنگ کرده بودند
Gazetede çıktı üç satır yazıyla در روزنامه ظاهر شد در سه سطر نوشته Uzamış sakalı çatlamış sazıyla با ریش بلند و ساز شکسته اش Birileri ona ölmedin diyor da یکی به او می گفت تو نمرده ای Ölüm ilanında hüzünle gülüyordu در اعلامیه مرگ با اندوه می خندید
«شعر از «یوسف هیال اوغلو
:درباره کتاب
اثر برویینسن در نوع خود بی نظیر است؛ کمتر کتابی را می توان یافت که جامعه کُرد را با همه نقاط ضعف و قوی آن نشان بدهد و این در حالی است که نویسنده تعصب و علاقه زیادی به این مردم دارد
علاقه ام به کُردان در 1967 و در طی سفری جلب شد که به خاورمیانه کردم. من نیز مانند بسیاری از دیدارکنندگان پیش از خود از دیدن مناظر کردستان سخت هیبت زده شدم، و با دیدن مهمان نوازی مردمش تعجبی آمیخته به خوشحالی به من دست داد، و قصه ستم ملی که این مردم معروض آن بودند و مقاومتشان سخت متاثرم کرد. این آغاز یک شیفتگی کاملا رمانتیک بود که به تدریج در جریان دیدارهای بعد جای خود را به برداشتی واقع بینانه تر داد. اما شیفتگی همچنان ماند. یکی دیگر از نتایج این سفرها انتقال علاقه ام از فیزیک به علوم اجتماعی بود. دوره هایی در زمینه مردمشناسی و جامعه شناسی دیدم
در این کتاب دلایل عقب ماندن جامعه کرد و شکوفا نشدن و عدم پویایی آن بطور جامع بررسی شده است. البته این شامل همه مناطق کردنشین نمی شود و در شهرهایی توانسته اند از خیلی از این موانع عبور کنند تحمیل جنگ و ویرانی یکی از اصلی ترین روش هایی است که بیشتر از همه صدام حسین و دولت ترکیه آن را بکار برد؛ کما اینکه هنوز دولت ترکیه از آن بهره می برد
اما در خود این کتاب به دلایل داخلی پرداخته شده و ساختار کهن و فرسوده جامعه ی کُرد مورد توجه قرار رگفته است. پیوندهای مذهبی و عشیره ای چیزی است که هنوز در بعضی از شهرهای کردنشین حرف اول را می زند و عامل اصلی نفاق و دو دستگی ها می باشد
تاکید نویسنده بر ساختارهای جامعه بدین دلیل است که آن بیشترین نقش را در آگاهی و پیشرفت هر جامعه ای ایفا می کند. مثلا در یک ساختار مذهبی نمی توانید انتظار آزادی بیان و پیشرفت فکری چندانی داشته باشید
طبق تحقیقاتی که نویسنده انجام داده، دولت ها معمولا چنین پیوندی را تحکیم می کنند. و حتی در جاهایی آنرا بوجود آورده اند که قبل از آن اسمی از آن وجود نداشته است. و جالب این که تقریبا تمام الفاظ و اصطلاحاتی که به کار برده می شوند ریشه غیر کُردی دارند مانند عشیره، طایفه و ..و فقط واحد های کوچ منشا و خاستگاه کردی دارند: مانند هوز و باوک و مال و باید بگویم دشمنان کردها تا توانسته اند از این دو دستگی بین کردها استفاده کرده اند
:روحانیون
روحانیون مخصوصا اهل تسنن بیشتر تاثیر در عقب ماندگی جامعه کُرد داشته اند و بارها مخالفت شان را علنا با رسوم و فرهنگ کردی بمانند جشن نوروز و رقص های کردی و ... ابراز کرده اند. چندی پیش در مسجدی در کردستان عراق، مقالاتی منتشر شده بود که پیشمرگان کُردی که با داعش می جنگند قتلشان حلال است؛ این است پاداش پیشمرگ هایی که جانشان را در خطر قرار می دهد تا از شرف و ناموس کردها دفاع کنند!!؟ نمونه تاریخی دیگر ملا خاطی است: شکست میر رواندوز (میرکور) در برابر قوای عثمانی با فتوای مفتی محل (ملا خاطی) مشعر بر اینکه هرکس علیه ارتش سلطان عثمانی سلاح بردارد بالفعل کافر است و بر طبق احکام شرع زنش به خودی خود مطلقه است؛ تسهیل شد تا حالا هزاران کُرد سنی در ترکیه کشته شد ولی هرگز یک ملای ترک سنی چنین فتوایی صادر نکرده که نباید برادران دینی را کشت. به قول بویینسن: نفوذ مفتی عملا به سود طرف قدرتمند و برای مشروعیت بخشیدن به اعمال او اِعمال می شود. حکم و اقتدار قضات و مفتی ها هرچند مبتنی بر قوانین الهی بود بیشتر متکی بر قدرت دستگاه دولت عثمانی یا حکام قدرتمند محل بود. بعضی از این قضات و مفتی ها از طریق اجرای زیرکانه ی وظایفشان ثروتهای سرشار اندوختند، و از زمره ی اعیان زمیندار کردستان شدند
شیخ ها دیگر روحانیونی بودند که تا جایی که می توانستند مردم ساده باور را استثمار می کردند. بعضی شان اصالتی عرب داشتند و آنهایی که کُرد هم بودند خود را عرب می دانستند تا بدین طریق خود را نوادگان پیامبر اسلام یا یکی از خلفا بنامند و بنابراین مورد احترام مردم قرار بگیرند. بغیر از پول و هدایا، مردم بر روی زمین هایشان بیگاری هم می کردند تا در دنیای دیگر اجرت آن را بگیرند
معجزات آنها، ضرباتی بود که با خنجر به بدنشان وارد می کردند بدون آنکه صدمه چندانی ببیند و توجه عوام و حتی دانشمندان را به خود جلب می کردند. امروزه ثابت شده این کار هیچ ربطی به عرفان ندارد و دلایل علمی خود را دارد برویین می گوید: یکی از شیوخ قادری زخم خوردن به خود را «حالِ متعالی» می خواند که تنها اشخاص بخصوصی می توانند بدان دست یابند. بلافاصله افزو�� که چنین حالی هرگز به خود وی دست نداده؛ این نشان «فیض و تایید» خاصی است. (وقتی این را گفت احساس کردم بارقه ای شیطنت آمیز را در چشمانش دیدم). به نظر نمی رسید که چنین «فیض و تاییدی» را چندان خواستنی بداند، یا اینکه علاقمند باشد درباره اش بحث کند. وی بیشتر علاقهمند بود بداند در باشگاه های شبانه ی هلند و فرانسه چه می گذرد
علتی که این شیخ ها قدرت گرفتند از نظر نویسنده تا حد زیادی مربوط بود به رقابت بین عشیره ها و نقش میانجیگری بود که این شیخ ها بازی می کردند. چون در مواقع نزاع باید شخصی که عضو این قبایل نبود به جنگ پایان می داد در نتیجه به شیوخ پناه می بردند: حتی امروزه نیز مذاکره و وساطت بین قبایل درگیر در کشمکش مطمئن ترین راه برای وصول به برتری سیاسی تلقی می شود. در گذشته چون کار کشمکش بین قبایل به حد بی سابقه ای می رسید طبیعی است که بسیاری از افراد قبیله از شیوخ فرونشاندگان ناراحتی، استقبال می کردند همچنین شیخ ها معمولا چندین زن می گرفتند و هر زن را از قبیله های قدرتمند انتخاب می کردند و اینگونه نفوذشان را افزایش می دادند
شیوخ قادری: شیوخ قادری که همه سیداند و لذا خود را بیشتر عرب می دانند تا کُرد. اینها دشمنی زیادی با اعضای کمیته «خوی بون» که انسانهایی روشنفکر و باسواد بودند داشتند و در مواعظ خود می گفتند: اینها کافراند، کشتنشان مجاز است البته این بار مردم به حرفشان گوش ندادند و تاثیر حرفشان کمتر از سابق بود
بعدها در یکی از روستاهای سوریه، کردها بر ضد شیخ شوریدند که یکی از لذت بخش ترین قسمت های کتاب بود دهقانان با نواختن سرنا و رقصیدن در جلو قلعه ی شیخ به او فهماندند که حرمتی برایش قائل نیستند. جدی بودن این بی حرمتی را از اینجا می توان دریافت که این «سرنا» را بسیاری از مردم پرهیزگار، احتمالا به علت پیوندی که با رقصهای تند دارد، ابزار شیطانی می دانند. من خود شنیده ام که آن را «دیو شیطان» -یعنی دهان شیطان- خوانده اند. شیوخ بامرنی نواختن این ابزار را در حوالی و حدود روستاهایشان منع کرده بودند
این شیوخ برای اینکه قدرتش را از دست ندهند درس و تکنولوژی را تقبیح می کردند؛ چون می دانستند چگونه کتابها خرافات را از بین می برند و اجازه نمی دهد دیگر مردم فریب این مروجان جهل را بخورند
به علت پررنگ بودن مذهب ، معمولا کردها بخاطر چند مذهبی بودن بیشترین ضربه از آن را خورده اند. در شورش شیخ سعید در ترکیه، کردهای علوی مذهب به نیروهای لائیک تُرک در سرکوبی کردها کمک کردند زیرا آتاترک قول برابری بین مردم با هر مذهبی که باشند داده بود. قبل از آن، این قبایل علوی بارها مورد ظلم برادران کرد سنی مذهبشان قرار گرفته بودند. کردها حداقل 5 مذهب دارند و بیشتر از هر جامعه ی دیگری به این نیاز دارند که مذهب شخصی شود و معیاری برای قضاوت انسان ها نگردد
چگونه در ترکیه کردها را تُرک نامیدند!؟
در حدود سال 1924 علاوه ناسیونالیسم و جدایی دین از سیاست،«پوپولیسم» یا توده گرایی یکی دیگر از شالوده های نظام جدید بود. پوپولیسم به توجیه ایدئولوژیکِ سیاستی «ملت ساز» بدل شد که وجود فرهنگ جداگانه ای بنام فرهنگ کُرد(یالاز یا چرکس، و غیره) را منکر بود، و به این ترتیب به موجب فرمانی «کُردها ترک شدند». به مورخین ترک دستور داده شد دلایل علمی اثبات «یکی بودن» این دو ملت را ارائه کنند :قوانینی که در پیآن اجرا شد استفاده از زبان کُردی در مدارس و محاکم ممنوع شد؛ آموزش به زبان کُردی قدغن شد لفظ کردستان که سابقا به عنوان یک لفظ جغرافیایی به کار می رفت از کتابهای جغرافی حذف شد کلیه مقامات ارشد دولتی در کردستان ترک باید باشند. تنها در سطوح پایین است که کردهایی را به دقت دستچین کرده و به کار گماشته اند
:حرف آخر
و در آخر آیا نباید از این همه تکرار تاریخ درس گرفت. اگر کردها به آگاهی نرسند دولت ها دوباره آنها را از راه های مختلف مورد ظلم قرار خواهند بود. زلزله مرادیه، واقع در شمال شهر وان یکی از این نمونه هاست
شمار کشتگان 10000 تن بود. در بسیاری موارد بدی خطوط ارتباطی و عموامل سیاسی مانع از رسیدن کمک به هنگام- یا هرگونه کمکی- به مناطق زلزله زده می شود، و همین خود شمار تلفات را به میزان زیاد بالا می برد. بدین ترتیب در مرادیه شمار مردمی که پس از زمین لرزه مردند بسی بیشتر از کسانی بود که در جریان زلزله تلف شدند. مردم ناگزیر بودند مدتها در هوای آزاد بمانند، زیرا چادرها ی ارسالی به مقصد نرسیدند. بسیاری از سرما خشک شدند. مواد خوراکی و سایر چیزهای ارسالی پیش از رسیدن به منطقه زلزله زده ضمن راه «ناپدید» شدند. روستائیان چون نمی توانستند حیواناتشان را تغذیه کنند ناگزیر از فروششان شدند، و به این ترتیب بسیاری از بازماندگان زمین لرزه از لحاظ اقتصادی به روز سیاه نشستند
"کردهادر طول تاریخ پر تلاطم حیات خـود هـرگز متحدی وفادار نداشتهاند، و هرگز نتوانستهانـد بـر متحدی که داشته اند اعتماد کنند و جز کوهستانهایشان کسی و چیزی را نداشته اند. خودشان هم آن طور که می بینید: پراکنده خودبین ، خود مدار !" ص۴۸۵
لیست سر فصل ها: فصل اول / جغرافیا فصل دوم / قبیله و اجزای آن فصل سوم / قبایل و دولت فصل چهارم / شیوخ: متوصفه، قدیسین و اهل سیاست فصل پنجم / شورش شیخ سعید فصل ششم / فرجام سخن
All those who are eager to read the contemporary Kurdish history Must read this before the other books. It is not written in a fully academic method, nor is it considered a fully historical book. It is based on what the writer has seen in his journey to the different parts Kurdistan and what he has read about it. But it is really great for one who tends to have a partial understanding of the setting in which the catastrophic Kurdish history has formed.
Kürtlerle ilgili çok ayrıntılı bilgilerin yer aldığı bir kaynak kitabı. Master tezim için kaynak ararken bu kitapla karşılaştım. Sadece Kürtlerle ilgili değil, aynı zamanda Osmanlı Devleti ve Türkiye Cumhuriyeti hakkında da farklı bilgiler içeren bir kitap. Özellikle, Kürtlerin İran ve Osmanlı arasında bölgede denge unsuru olarak analiz edilmesi, Tanzimat reformalarıyla birlikte merkeziyetçiliğin arttırılması sonucu Kürt aşiretlerin nasıl güç kaybettiği çok iyi anlatılmış. Irak, İran ve Osmanlı'daki aşiret yapıları da çok ayrıntılı bir şekilde ele alınıyor.
Bana kitapta en ilginç gelen ise, Türklerin ve Kürtlerin Osmanlı döneminde İran'a karşı siyasi olarak nasıl birlikte hareket ettikleri oldu. 15. ve 16. yüzyıllar boyunca merkeziyetçiliğin zayıf olduğu durumlarda yarı bağımsız Kürt aşiretleri söz konusu iken, Osmanlı-İran sınırının belirlenmesi ve idari bazı reformlar sonrası bölgede durum değişmeye başlıyor. Sonrasında, İngiltere ve Rusya gibi ülkelerin bölgeye nüfuz etmeye başlamasıyla birlikte, Kürt aşiretlerin Osmanlı'nın yanında yer alması biraz daha güçleniyor. Kürtler, Batılı devletlerin misyonerlik çalışmalarını pek hoş karşılamıyorlar. Çünkü, bu devletlerin Hristiyan Ermeniler karşısında Müslüman Kürtlere yardım edecekleri ihtimali oldukça zayıf bulunuyor.