پنجمین جلد از مجموعه «روایت تفکر، فرهنگ و تمدن از آغاز تاکنون» با عنوان «در جهت عکس حرکت کن» از سوی معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان منتشر شده است. این کتاب با تبیین جریانهای مهم سیاسی و تقسیم جهان به دست دو ابرقدرت بزرگ دنیا، نشان میدهد راه پیروزی، حرکت در مسیر قدرتهای بزرگ جهانی نیست و چگونه کشوری میتواند با «نه گفتن» به این قدرتها، استقلال و سیادت خود را بازیابد. از مشروطه تا جمهوری رضاخان، ظهور امپریالیسم آمریکا، جنگ سرد و دکترین ترومن، حکومتهای کودتا، دین و کلیسا، تربیت رسانهها، مسیحیت صهیونیستی، مسیح بازمصلوب، ادبیات و رمان؛ فرار به تخیل، جنبش اسلامی نفت، تبعید امام، تئوریهای اصلاحی در ایران، نخستوزیری بختیار و انفجار نور، از مباحث این نوشتار به شمار میرود.
گفتنی است مجموعه پنج جلدی «روایت تفکر، فرهنگ و تمدن» میکوشد با روایت تاریخ، تحلیل و بررسی وقایع، به کشف روابط میان پدیدهها و کلیات بپردازد و برای سادهترشدن نیل به این هدف، از عکس، طرح و جدولهای گوناگون مدد میجوید.
اروپای بعد از جنگ جهانی، ویران بود و بی توان. آمریکا و شوروی به برتری اقتصادی رسیدند و شدند دو ابر قدرت بعد از جنگ. کشورهای جهان را هم بین خود تقسیم کردند. دو ابر قدرت جهان را بر اساس دو تفکر متفاوت اداره می کردند. شوروی مارکسیسم را پذیرفته بود و در آمریکا لیبرالیسم حکومت می کرد. کسی راه حل دیگری برای اداره جهان سراغ نداشت. اندیش مندان غربی همان اوایل قرن بیستم به بن بست رسیدند و دنبال تئوری های جایگزین بودند. در دوران بن بست، پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، جهان را با پدیده جدیدی مواجه کرد: اداره امور یک کشور بر اساس دین. چیزی که سال ها محال می نمود. این در اوج بن بست غرب بود، دورانی که شوروی هم فرو ریخت و از بین رفت. انقلاب اسلامی ایران با نه گفتن به غرب آغاز شد و بر مبنای برداشت شیعی از دین اسلام ادامه پیدا کرد. خیلی ها که می خواستند به غرب نه بگویند از این نه گفتن تقلید کردند، برخی هم از روش دینی مردم ایران. نه گفتن به غرب یک ارزش شد. حالا دیگر خیلی ها بر خلاف جهت حرکت می کنند.
پنجمین و آخرین جلد مجموعه روایت تفکر، فرهنگ و تمدن این جلد سه بخش اصلی دارد. در بخش اول اتفاقات پس از مشروطه تا سلطنت رضاخان مرور شده است. در بخش دوم مناطق و قدرتهای مهم دنیا پس از جنگ جهانی دوم تا انتهای قرن بیست از مناظر سیاسی، اقتصادی، صنعتی، فرهنگی، دینی، اندیشهای، هنری و رسانهای بررسی شدهاند. و بخش سوم به دوران محمدرضای پهلوی و مقدمات و پیروزی انقلاب اسلامی ایران اختصاص دارد. به طور کل این جلد مروری خوبی بر جهان پس از جنگ جهانی دوم است.
باسمه 🔰 به پایان آمد این دفتر... ⚠️ با توجه به اینکه کتابهای این مجموعه پیوستگی معنایی دارن، این یادداشت رو هم در ادامه یادداشتهای مربوط به جلدهای قبلی مینویسم. کلیات، به خصوص نقاط قوت و ضعف کلی، باز هم اینجا موضوعیت داره که از تکرارش صرفنظر میکنم. 🔰 جلد آخر هم به بررسی ایران (پسا مشروطه تا انقلاب اسلامی) و جهان (شروع نظم دوقطبی تا شروع نظم تک قطبی) پرداخته. به نسبت کتاب قبلی، فکر میکنم تا حدی بهتر بود. 🔻 در حوزه تاریخی: 🔰 اشتباهات تاریخی مثل همیشه به وفور یافت میشه: ابو مصعب الزرقاوی رو رهبر طالبان عراق معرفی میکنه! در جای دیگهای هم کومینتانگ رو به عنوان مبدأ حزب کمونیست چین معرفی کرده! یه جاها هم بعد معرفی رنه گنون، میگه کشته شده؛ در صورتی که به مرگ طبیعی از دنیا رفته... اینکه آرتور میلسپو هیچ کاری کرد یا نکرد هم فکر میکنم برای افرادی که تاریخ توسعه ایران رو یه مروری کرده باشن، به صورت کلی معلوم باشه... 🔰 یه سری بخشها هم عمیقاً نیاز به بازبینی داره. به صورت خاص، بخش بررسی بحرانهای رایجش بعد از حدود دو دهه عملاً لوث شده؛ موعدهای زمانی، نوع خطرات و کلی چیزهای دیگه دگرگون شده... همینطور بخش رسانه! مثلاً تضعیف شکل روایتگری با ورود شبکههای اجتماعی خیلی تغییر کرده... 🔰 مورد دیگه، این تحلیلهای کار خودشونه طوره که خیلی ضعیف بود! طالبان، القاعده و... همه گروههایی هستن که در بستری از واقعیت به وجود اومدن. ممکنه غرب از اونا سوءاستفاده کنه؛ ولی اینطور نیست که سران و اعضای اینا حقوق بگیر غرب باشن که! این فهم در ادامه، به تحلیل صحیح حملات ۱۱ سپتامبر کمک میکنه. تعاریف عجیب از داخل اسرائیل یا داشتن بمب اتمی توسط گروههای جهانی قاچاقچی مواد مخدر هم دیگه اینقدر ضعیف بود که نمیخوام مطرحش کنم... 🔰 گفتم اسرائیل! در مورد هولوکاست هم که صحبت زیاد شده؛ به نظرم همون نکته جناب آقای کورش علیانی در کتاب «متاستاز اسرائیل» حول اینکه چرا نیازی به انکار هولوکاست برای مقابله با صهیونیسم نیست، کفایت میکنه... 🔻 حوزه اقتصادی - اجتماعی: 🔰 ضعف تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی هم که متأسفانه به همون کثرت قبل هست: یه جا افزایش جمعیت رو نتیجه نگاه مدرن میدونه با راهکار کنترل جمعیت و یه جا میگه فقط در دوران انحطاط تمدنها ارزش تولید مثل کاهش پیدا کرده! یا مثلاً از دست رفتن مشاغل رو به ضعف اقتصاد تعبیر کرده؛ در صورتی که معنای افزایش بهرهوری داره... در همین راستا، کاهش جمعیت روستایی رو تضعیف کشاورزی و منابع غذایی ملتها عنوان کرده؛ در صورتی که مثال آمریکا در این حوزه، نقیضه این ادعا هست... 🔰 ضعف شدید در تحلیل مسئله آموزش هم موج میزنه: نگاه مهارت آموزی مبتنی بر نیاز بازار رو تجاری کردن آموزش میدونه + دوره محوری رو امتداد فردمحوری میدونه + رقابت رو جنگ تعریف میکنه + اثرگذاری تکنولوژی بر اجتماع رو ضعیف میدونه + معتقده تخصص، طبقه جدید درست میکنه؛ در صورتی که معاش برای بقا هست و تضادی با تربیت نداره + دورهها شخصی سازی شده و چطور جای دیگه از شخصی سازی حمایت شده و اینجا نفی + الآن مشخصه که نسلهای ما با تکنولوژی تفاوتهای زیادی با هم دارن + پروژههای مشترک بین رشتهها نشون میده فرض آخر هم غلطه! در مورد نگاه کتاب به آموزش، در ادامه باز هم حرف هست... 🔻 تعریف نامتناسب خوداتکایی: 🔰 نگاه تحلیلی کتاب در حوزه جایابی ما در وادی علم هم چنگی به دل نمیزنه... محور بحثش هم اینه که ما عقب افتاده به نظر میایم؛ چون وضعیت حال حاضر خودمون رو فارغ از روند تفکر، فرهنگ و تمدن با وضعیت حال حاضر غرب مقایسه میکنیم. نمیشه گفت این نگاه کاملاً غلطه (چون مسیر طی شده تاریخی متفاوتی داشتیم)؛ ولی عقبافتادن ما نسبت به هرگونه روند تاریخی، واضحه! اصلاً چقدر رهبران انقلاب تا حالا روی این مورد تأکید کردن که میبایست جبران بشه؛ عجیبه که صرفاً تقلیل داده شده به این موضوع... 🔰 در ادامه نوع دیگه تقلیل رو در استقبال از کالای خارجی میبینیم؛ در حالی به تصور عقبافتادگی ایرانی نسبتش میده که حتی اسمی هم از تفاوت کیفیت نمیاره... 🔰 در ادامه این نگاه، علم آموزی از غرب رو رد میکنه و اصلاً فرآیند استقلال علمی رو زیر سوال میبره! حا اینکه بخشی از گامهای آغازین این روند، علم آموزی از بقیه هست! خلاصه وقتی این نگاه، نظام حوزه - بازار قبلی رو تأمینکننده متناسب جامعه وقت میدونه، میشه حدس زد چقدر اختلاف دیدگاه جدی وجود داره دیگه... 🔰 این ایراد، به شکل دیگه در نظامهای سیاسی - اجتماعی هم دیده میشه: نفی تام و تمام جمهوری رضاخانی در حالی هست که حضرت امام، تنها انتقادشون به مرحوم مدرس، مخالفت با جمهوری بوده؛ چون با گذر زمان، اصول جمهوریت به مرور در جامعه ریشهدار میشد و خیلی تفاوت داشت با وضعیت شروع کار در بهمن ۱۳۵۷... در صورتی که اینجا، صرفاً به خاطر غربی بودن الگو و طرح کننده اون، کاملاً رد شده...
☑️ هر شروعی را پایانی نیز هست... جلد آخر این مجموعه هم تموم شد... نمیتونم بگم این کتابها، خیلی طولانی و پرحجم یا فوقالعاده بودن؛ ولی بالآخره این مدت وقت گذروندن، باعث میشه با تموم شدنش، دل آدم بگیره... بگذریم... در مجموع، به نظرم اگه بخواین کل کتابها رو بخونین، میارزه؛ کلی کلیدواژه برای جستجوهای بعدی و مرور سریع حجم زیادی مطلب (گرچه ضعفها خیلی به چشم میاد) براتون داره... در غیر این صورت، دو جلد اول رو - اونم به شرط اینکه فقط گام اول مطالعه آتی باشه - توصیه میکنم.
پ.ن: اینم تو دلم مونده! مقدمه کتاب اول نوشته بود که ما سعی میکنیم با عکس و جدول و نمودار، مفاهیم رو توضیح بدیم. بلافاصله هم یه مفهوم بدیهی رو با نمودار نشون داد و از اون به بعد هیچی! هی گفتم تا آخر کتاب آخر صبر کنم شاید چیزی بود؛ تهشم یه نمودار ندیدیم! 😂😂😂
برای من، بین این پنج جلد، این بهترین بود. از دید تحلیلی این کتاب، هر چند بسیار مختصر، بسی لذت بردم. شاید بتوانم بگویم، این دوره کتاب ها برای هر دانشجویی واجب هست. هر چند مختصر هست اما متناسب با زمانه ی ما و دانشجوی ماست، که خوره ی شبکه ی مجازی و زندگی مجازی و پز و مز های الکی است.
⭕ به پایان آمد این 《۵ جلد》، حکایت همچنان باقیست بالاخره سفر اجمالی ما از ابتدای تاریخ تمدن تاکنون (سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی) به همراه این ۵ کتاب به پایان رسید و واقعا از این مجموعه کتابها لذت بردم کتاب از لحاظ محتوایی داری فراز و نشیبهایی بود اما مجموعا کتاب خوب و قابل استفاده و جذابی برای من بود
⭕ به نظرم جلد آخر این کتاب نیاز به ویرایشهایی داره، چون احتمالا نوشتن این جلد از کتاب برمیگرده به ۱۴، ۱۵ سال پیش و برخی از آمارهایی که داده میشه قدیمی هست یکی از بخشهایی که نشاندهنده نیاز این جلد به ویرایش بود، بخش تکثیر جمعیت بود که در کل موضعی در مقابل افزایش جمعیت داشت (شاید هم من اشتباه میکنم😓)
⭕بخشی از کتاب : [امروزه در غرب] آموزش و مرورش یا آموزش عالی قبل از هر چیز، ابزاری برای تربیت نیروی تنسانی مورد نیاز بازار کار است. بر این اساس، آموزش قبل از آن که انسان تربیت کند، ابزاری برای گردش چرخ دندههای شرکتها تربیت میکند. در این حالت.... منبع انسانی هم مثل کالایی اقتصادی تلقی میشود که باید در همهجا در دسترس باشد. این منبع نه حقوق مدنی دارد و نه واجد دیگر حقوق سیاسی، اجتماعی و یا فرهنگی است. ماهیت آن تنها مالی است. حق وجود و کسب درآمدش به کارآمدی و بازدهیاش بستگی دارد. این منبع انسانی باید نشان دهد که قابلیت کار کردن و استخدام شدن را دارد. باید ثابت کند که به درد نظام اقتصادی حاضر میخورد. آن چه از سوی بعضی رهبران سیاسی، ((سیاست اجتماعی فعال در عرصه کار)) نامیده میشود، همین رویکرد است. برای این دسته از رهبران سیاسی، نقش اصلی آموزش و مدرسه، همان تربیت نیروی انسانی برای شرکتها و موسسات اقتصادی کشور است که باید بیوقفه ادامه پیدا کند.
کتاب های شماره قبل این مجموعه بهتر بودند. علی رغم اینکه حدودا 200 صفحه بیشتر نیست وقت خیلی زیادی از من گرفت تا تمامش را بخوانم. احتمالا کتاب های بهتری در زمینه ی تاریخ معاصر ایران و جهان وجود داشته باشه که به جای این کتاب بخونید.