نمیدانم آیا میتوان املی پولن دوست داشتنی را دید و دوستش نداشت؟! میتوان قطعه های موسیقی "یان تیرسن" را شنید و تحت تاثیر قرار نگرفت؟
به نظر می رسد املی مانند یک رویا باشد،املی یک نقاشی فرانسوی زیباست که پاریس را بوم خود کرده و نقاش آن"تاتو"است.مخاطب با املی می خندد،با املی غمگین می شود و املی راتایید می کند.املی از همان ابتدا یک روایت ساختارشکنانه دارد و میتوان گفت در نوع خود به هالیوود دهن کجی می کند.به راحتی می توان با فیلم ارتباط بر قرار کرد و به دنیای درونی املی راه یافت.البته موسیقی فیلم نیزدر این راه همراه بسیار خوبیست که در طول فیلم ما را تنها نمی گذارد و ما را تا پایان همراهی میکند.ویژگی دیگر فیلم به نورپردازی و ترکیب رنگ بسیار زیبا آن بر می گردد که باعث شده فضای شهر پاریس فانتزی نمایان شود. عناصر فیلم در کنار هم می توانند بیانگر شعری فرانسوی به نام"Le Cancre" باشند که در آن دانش آموزی به سوی تخته سیاه می رود تا تخته را از چیزهای منفی پاک کند و به جای آن شادی را نقاشی کند. املی یک فیلم ساده و با نشاط است.املی در دنیای خیـال و تصورهای خود زندگی می کند، عکس ها به او در رسیدن به هدف کمک می کنند و نمایش های تلویزیونی چیزی جز داستان او را بازگو نمــی کنند.دنیای املی ممکن هست واقعی نباشد اما انچنان با طراوت هست که به غیر واقعی بودن ان توجه نمی کنیم،زیرا ما به دنیا، همراه بـا املی نگاه می کنیم و در عین حال از این نگاه و تصویر لذت می بریم. ژونت می گوید:"املی یک فیلم ساده و پر خطر هست زیرا می خواهد از انسانیت صحبت کند و این یک خطر است چرا که این روزها حرف زدن از خشونت مد شده است".
نمی توان از این فیلم نوشت اما موسیقی آن را نادیده گرفت.موسیقی که میتوان گفت شگفت انگیز هست و در لحظه های فیلم ما را با خود و املی همراه می کند."یان تیرسن" خالق قطعه های گوش نواز املی هست و در این سرگذشت شگفت انگیز املی و ما را همراهی میکند.تیرسن 19 قطعه موسیقی متن این فیلم را در 15 روز نوشت و اثر شگفت انگیز خود را خلق کرد.در فیلم سادگی و بیآلایشی شخصیت اصلی فیلم، عنصریست كه تیرسن در ساخت موسیقی به آن تكیه كرده تا شناسنامه باشد از شخصیت اصلی و رویاها و تخیلهای فانتزیگونه او. خلق چنین اثری به همان اندازه كه نیاز به خلاقیت دارد،نیاز به جسارت نیز دارد و تیرسن این جسارت را در ساخت اثر خود وارد کردهاست. فیلم با یک جمله که بر روی دیوار نوشته شده به پایان می رسد "بدون تو احساسات امروز مانند برف دیروز ناپدید میشود!"
Favourite movie, best screenplay. Not that I'm experienced with reading screenplays. Now up to the next step of my voluntary piece of hobby research: ANALYSIS! I love this movie so much, it was really important to me to understand all the words and have the most detailed perception of it I can achieve. Eternal love.