This book is one of the many Islamic publications distributed by Ahlulbayt Organization throughout the world in different languages with the aim of conveying the message of Islam to the people of the world. You may read this book carefully and should you be interested to have further study on such publications you can contact us through www.shia.es Naturally, if we find you to be a keen and energetic reader we shall give you a deserving response in sending you some other publications of this Organization.
Al-ʿAllāmah Muḥammad Ḥusayn Ṭabāṭabāʾī was one of the most prominent thinkers of philosophy and contemporary Shia Islam, influencing the fathers of the 1979 Islamic Revolution such as Motahhari and Beheshti. He is famous for Tafsir al-Mizan, a twenty-seven-volume work of Quranic exegesis, which he worked on from 1954 until 1972. He studied gnosis, mathematics, jurisprudence and Ali ibn Sina's "Book of Healing" at Najaf, Iraq.
سید محمدحسین طباطبایی (زاده ۱۲۸۱ تبریز - درگذشته ۲۴ آبان ۱۳۶۰ قم) معروفبه علامه طباطبایی روحانی، عارف، فیلسوف و نویسنده ایرانی بود. وی از مجتهدان شیعه و از برترین مدرسان حوزه علمیه قم به شمار میآمد، که از شاگردان وی میتوان به مرتضی مطهری، عبدالله جوادی آملی، محمدتقی مصباح یزدی، حسن حسن زاده آملی، سید محمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، سید جلال الدین آشتیانی، هادی خسروشاهی، مرتضی تهرانی، محمد مفتح، احمد احمدی، علی قدوسی، محمدرضا مهدوی کنی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، علی احمدی میانجی، سید عزالدین حسینی زنجانی، محمد محمدی گیلانی، سید موسی صدر، سید محمد علی قاضی طباطبایی،علی سعادت پرور و جعفر سبحانی اشاره کرد.
تفسیر المیزان، نهایةالحکمة، رسالة الولایه، شیعه در اسلام، حاشیه بر اسفار صدرالدین شیرازی و اصول فلسفه و روش رئالیسم بخشی از مهمترین آثار اوست.
علامه طباطبائى در این رساله از ولى اللّه شدن گفته است و کمالى حقیقى انسان را در سایه پذیرش ولایت الهى امکان پذیر دانسته ؛ یعنى انسان در ذات خدا فانى و در بقاء شود و چنین کسى لایق عنوان ولى الله مى گردد. اما چه مراحلى را باید سپرى نماید تا به آن فناى ذاتى برسد و ولى اللّه به شمار آید؟ علامه طباطبایى در پنج فصل طریق و اصول به آن مقام رفیع را بیان فرموده است . فصل اول : درباره اینکه براى ظاهر این دین ، باطنى و براى صورت حقه اش ، حقایقى است ، فصل دوم : از آنجا که این نطام ، نظام اعتبارى و قراردادى نیست پس از چه واقعیتى برخوردار است ، فصل سوم : راهیابى به باطن عالم و اسرار غیب مخصوص انبیاء نیست بلکه براى همگان امکان پذیر است ، فصل چهارم : بعد از اثبات امکان شهود خدا طریق وصول و دستیابى به این کمال چیست ؟ ، فصل پنجم : درباره آنچه که انسان به کمال خویش نائل مى شود.
ایهاالناس، جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست خفتگان را چه خبر زمزمه مرغ سحر؟ حیوان را خبر از عالم انسانی نیست داروی تربیت از پیر طریقت بستان کادمی را بتر از علت نادانی نیست روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد نتوان دید در آیینه که نورانی نیست شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست پنجه دیو به بازوی ریاضت بشکن کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست حذر از پیروی نفس! که در راه خدای مردم افکنتر از این غول بیابانی نیست زاهد و عابد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست، به جز عالم ربانی نیست با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود هیچت از عمر تلف کرده، پشیمانی نیست ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد برآری که: مسلمانی نیست! آخری نیست تمنای سر و سامان را سر و سامان به از این بی سر و سامانی نیست آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد عارفان جمع نکردند و پریشانی نیست وان که را خیمه به صحرای فراغت زدهاند گر جهان زلزله گیرد، غم ویرانی نیست یک نصیحت ز سر صدق، جهانی ارزد مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست تا به خرمن برسد کشت امیدی که تو راست چاره کار به جز دیده بارانی نیست گر گدایی کنی، از درگه او کن، باری که گدایان درش را سر سلطانی نیست یارب، از نیست به هست آمده صنع توایم وانچه هست، از نظر علم تو پنهانی نیست گر برانی و گرم بنده مخلص خوانی روی نومیدیام از حضرت سلطانی نیست ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟ تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست سعدیا، گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار برآید، به سخندانی نیست
پیشینهی مطالعات فلسفی ندارم اما این کتاب را پارسال زمستان خواندم. آن هم در شرایط دشوار دشخوار. جرعه جرعه خواندم. هر قسمتی را هم که نمیفهمیدم چند بار میخواندم یا روزها صبر میکردم. پایانش برایم خیر داشت. حال خوب و تصمیمهای خوب داشت.
طریق عرفان/ترجمه و شرح رسالة الولایة علامه طباطبایی توسط صادق حسن زاده/ نشر بکاء/قم. نمی دونم این کتاب رو چقدر می شناسین. وقتی دکتر فیاض اونو از شاهکارهای دوران جوونی علامه معرفی کرد که خیلی از المیزان برتره؛ ترغیب شدم که بخونمش. دو مقدمه از علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی در مدح این اثر علامه در کتاب درج شده بود که برای عظمت کتاب همین بس که این بزرگواران این کتاب رو بهترین اثر علامه دونستن و چه چیزهایی هم که نگفتن. واقعا المیزان با همه اون عظمتش در برابر این کتاب کم حجم حرفی برای گفتن نداره. شاید علامه تو المیزان دچار خودسانسوری شده! این کتاب در سالهای مختلف توسط مترجمین و ناشرین مختلف و به اسامی مختلف تجدید چاپ شده است
بهترین اثر مرحوم مولانا علّامه طباطبایی است. با محتوایی در اوج و ادبیاتی خیلی روان و غیر پیجیده. و لحن و فضایی متفاوت نسبت به سایر تالیفات ایشون داره. بدون تعارف و صریح و بدون اغلاق و اطناب. یکی از بهترین و جامع ترین رسائل معرفتی ... بدون نیاز به کشتی گرفتن با اصطلاحات عجیب و غریب ادبی، عرفانی و شعری و ...، هر شخص پیگیر مسائل معرفتی که این رساله را مطالعه نکرده باشد زیان کرده است. هر بار این رساله را بخوانید اوج خواهید گرفت، مطمئن باشید آنچه را که در هزاران رساله عرفانی چه در بعد نظری و چه در بعد عملی به زحمت به دست خواهید آورد فراتر از آن را در همین رساله ی کوچک خواهید یافت.