از هنگامی که زبان اختراع شده آدم ها از شنیدن و خواندن داستان و شرکت در تجربه های داستانی و ماجراهای آدم های تخیلی لذت برده اند. پس به طور کلی کسب لذت نخستین هدف از خواندن ادبیات تخیلی است. با این همه داستانی که هدف از مطالعه آن فقط لذت و سرگرمی باشد در خور مطالعه جدی نیست. به جرآت می توان گفت فقط داستان هایی که بینش ما را توسعع و تعالی می بخشند می توانند از حد بازی های ویدیویی و رایانه ای و جدول ضرب فراتر روند. به عبارت دیگر داستان هایی که با مقاصد هنرمندانه و جدی نوشته شده اند در عین حال که ما را سرگرم می کنند به ما آگاهی هم می بخشند. می توان ادعا کرد دو نوع داستان وجود دارد: داستان عامه پسند یا تجاری و داستان جدی. داستان تجاری که اغلب پرفروش نیز هست و به قصد ایجاد سرگرمی نوشته می شود، خوانندگان را یاری می کند که از ملال زندگی روزانه و فشارهای خردکننده آن بگریزند. در مقابل داستان جدی را کسانی می نویسند که امیدوارند با اثر، خودآگاهی خواننده را از مسائل زندگی توسعه بخشند.
"شاید خوشبختی واقعی دراین باشد که اعتقاد پیدا کنیم خوشبختی را برای همیشه از دست داده ایم. تنها در این وقت است که فارغ از بیم و امید زندگی می کنیم و سرانجام از تمامی شادی های اندک، که بسیار هم می پایند، لذت میبریم "