Jump to ratings and reviews
Rate this book

The Classics of Western Spirituality

تذکرة الاولياء

Rate this book
تذکرة الاولیا کتابی است عرفانی که در شرح احوال بزرگان اولیاء و مشایخ صوفیه توسط شیخ فریدالدین عطار نیشابوری به فارسی نوشته شده است.
مرحوم علامه محمد قزوینی در مورد تذکرة الاولیاء نوشته: «این کتاب اهمیتی بسیار عظیم و تأثیری بسیار قوی دارد. بلکه می توان گفت که در این باب عدیم النظیر است... در انشای این کتاب، دو صفت نیک ظاهر است: یکی سادگی و یکی شیرینی و در این دو صفت به کمال و بالاترین درجه است و در زبان فارسی کتابی جامع این دو صفت بدین درجه سراغ ندارم.»
این کتاب مستطاب از چند وجه دارای اهمیت بسیار است. از جمله دربرداشتن اطلاعات مختصر و مفید دربارهٔ احوال تقریباً یکصد تن از بزرگان مشایخ ایران و اسلام و اشتمال بر اقوال آنان که تا پیش از تألیف تذکرةالاولیاء در کمتر کتابی یافت می‌شده‌اند و پس از تألیف هم منبع غالب کتبی قرار گرفته است که دربارهٔ مشایخ و عرفا فراهم آمده‌اند. یک وجه دیگر اهمیت کتاب اشتمال آن بر فواید لغوی و زبانی است و از این حیث یکی از منابع مهم و بزرگ زبان فارسی به شمار می‌رود.
کتاب پس از دیباچه با ذکر احوال امام جعفر صادق(ع) و اویس قرنی آغاز می‌شود ولی طولانی‌ترین تراجم احوال از آن رابعه، ابراهیم ادهم، ذوالنون مصری، بایزید بسطامی، سهل بن عبدالله التستری، سری سقطی و یحیی بن معاذ رازی هستند. ترتیب قرار گرفتن ترجمه‌ها بر حسب تاریخی نیست یا حداقل می‌توان گفت که همواره چنین نیست.
چاپ پنجم ۱۳۳۶

984 pages, Hardcover

First published January 1, 1220

183 people are currently reading
1698 people want to read

About the author

Attar of Nishapur

114 books291 followers
Conference of the Birds , masterpiece of Persian poet and mystic Attar, fully named Farid ad-Din Attar, allegorically surveys Sufism.

From Nishapur, an immense influence of better known pen, "the perfumer," of Abū amīd bin Abū Bakr Ibrāhīm, a Muslim theoretician and hagiographer, lasts.

https://en.wikipedia.org/wiki/Attar_o...

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
550 (55%)
4 stars
255 (25%)
3 stars
126 (12%)
2 stars
40 (4%)
1 star
25 (2%)
Displaying 1 - 30 of 98 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,358 followers
April 16, 2015
(از ابوالحسن بوشنجی راجع به حقیقت تصوّف پرسیدند، گفت:)
امروز اسمی است و حقیقت پدید نه؛ و پیش از این حقیقت بود بی اسم.

در مورد آثار بزرگ، سخت میشه صحبت کرد. شکی نیست که یکی از بزرگ ترین آثار عرفانی ادبیات فارسی، در کنار مثنوی معنویه، با این فرق که مثنوی معنوی بیشتر جنبه ی عرفانی داره و این، بیشتر جنبه ی "تاریخ عرفان".
جدای از زبان قدرتمند و حکایات بعضاً جالب و جملات قصار عالی، مشکل بزرگ کتاب هایی امثال این کتاب (یعنی تاریخ عرفان) اینه که بیشتر حجم کتاب به مباحثی می پردازه که فایده ی عملی برای خواننده در بر نداره؛ یعنی به شرح معجزات و کراماتی که به دست عرفا رخ داده می پردازن. و خیلی کم به مباحثی مثل مراحل سلوک که عرفا طی کردن که خواننده هم میتونه طی کنه میپردازن.
در نتیجه، این کتاب امروزه بیشتر در طبقه ی ادبیات جای میگیره تا عرفان. کسی که به دنبال تزکیه و مراقبه است، تذکرة الأولیا رو نمیخونه؛ کسی که به ادبیات علاقه داره یا رشته ی تخصصیشه این کتاب رو میخونه.
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,092 followers
December 15, 2017
‎دوستانِ گرانقدر، در نخستین سالهای جوانی از به اصطلاح ریش سفیدانی، پرسیدم که درسِ انسانیت و اخلاق از چه آموزم؟ گفتند "تذکرةالاولیا" بخوان که سخنان درویشان و صوفیانِ بزرگ و نامی درآن گنجانده شده است... افسوس که آن زمان هیچ باشعور و خردمندی نبود که من را با بجای آشنا کردنِ با موهومات و خزعبلاتِ دینی و مذهبی و خرافاتِ آسمانی و نابخردانه، با فلسفهٔ بزرگانی همچون زرتشت و شوپنهاور و برتراند راسل و زکریای رازی و فردوسی و دیگر اندیشمندان خردگرا، آشنا کند... صد افسوس از بیخردانی که تصور میکنند در موهومات و خزعبلاتِ مذهبی، درسِ زندگانی گنجانده شده است
‎عزیزانم، بارها گفته ام که به جای گردش به دور موهومات و کشفِ موضوعاتِ نابخردانه و خزعبلاتِ مربوط به چیزهایی که با دانشِ انسانی و خرد انسانی شناخته نمیشوند و یافتن موجودی موهوم در آسمان، زمینی را که بر روی آن قرار گرفته اید را بشناسید.. بجای شناختِ موجودی به نامِ خدا، خود را بشناسید.. انسان را بشناسید و انسانیت را فهم کنید... بجای عشق به بتِ اللهِ اکبر و تازیانی که سال ها و سده ها با همین بت، زندگی و سرمایه و خردِ شما را به اسارت گرفته اند، عشقِ به انسان ها و عشقِ به انسانیت را بیاموزید... بجای ریختنِ پولتان در ضریح فلان تازی بیابانی که او واسطهٔ شما با موهومات آسمانی و دروغین شود، به انسانهای نیازمند کمک کنید... تا زمانی که انسان و کرامت انسانی را فهم نکرده اید، نمیتوانید هیچ چیزی را بشناسید. مگر اینکه از بامداد تا شامگاه در پیِ موهومات و خزعبلات باشید و بجای زندگی در این دنیا به فکر زندگی در دنیایِ موهوم و خیالی دیگر و آخرت باشید، که اگر اینگونه باشد، هیچ امیدی به رهایی و هیچ امیدی به خردمندی شما وجود ندارد، تنها جیب آنهایی را پُر میکنید که یک عمر شما را با این خزعبلات و چرت و پرتهای دروغین فریب داده اند و شما را دوشیده اند
‎عزیزان و نور چشمانم، فرار کنید از آنهایی که برای شما از موهوماتی همچون شیطان و فرشته و جن و دیگر چیزها سخن میگویند.. فرار کنید از آنهایی که پی در پی برای شما از موجودات و چیزهایی سخن میگویند که هیچگاه دانش، وجود این موهومات را ثابت نکرده و حواس پنجگانه توان اثبات وجود آنها را ندارد و هیچگاه در تاریخ اثری از آنها وجود نداشته و تنها عده ای دروغگو و متوهم از وجود آنها و یا ارتباط با آنها سخن گفته اند... تنها آنچه را باور کنید که خرد انسانی و دانش آن را باور دارد و بس...... شک نداشته باشید که باور به موهومات و موجودات نامرئی و عشق به اللهِ اکبر و ایمان را جایی خرج کرده و مصرف میکنند که شواهد علمی و نکات خردمندانه و تیزبینی همراه با دانش در آنجا حضور نداشته باشد.. از سخنانی که مدام در موهومات است و در این کتاب آمده است، انتظار نداشته باشید شما را به فهمِ شعور انسانی هدایت کند.. در نزدِ این مبلغان دینی، کسبِ ایمان بسیار بسیار آسانتر از رسیدن به شواهدِ علمی میباشد
‎دوستانِ من ترک دنیا نکنید و از زندگی لذت برده و نیکی کنید و بر خلافِ قوانین طبیعت حرکت نکنید
‎در زمانِ یورشِ وحشیانهٔ مغول ها، آنچه بیش از هرچیز به ایران و ایرانی ضربه زد، وجودِ همین صوفیانِ بیخردی بود که به مردم میگفتند: در برابرِ خواستِ خداوند مقاومت نکنید، هرچه بر شما وارد میشود، چیزی جز خواستِ خداوند نمیباشد.. اینگونه با چنین چرت و پرتهایی کار را برایِ مغولها آسان کرده و در ازای آن فرماندهان مغول برای آنها هدایا فرستاده و به آنها احترام میگذاشتند و مردم بیچاره را روز به روز بدبخت تر و آسیب پذیر تر میکردند
--------------------------------------------
‎این کتاب سراسر موهوماتیست که خواندنش هیچ سودی برایِ شما نخواهد داشت.. بارها آن را خوانده ام و هیچ درآن نیافتم
‎در زیر برخی از جملاتی که شدتِ موهومات و خزعبلاتِ آن کمتر از چیزهای دیگر است را برایتان مینویسم.. ولی این جملاتِ انتخابی، بازهم خالی از موهوماتِ نابخردانه نیست
--------------------------------------------
‎ابوسعید خراز گوید: شبی محمد رسولِ اللهِ اکبر را بخواب دیدم.. محمد فرمود: کِی مرا دوستداری؟ گفتم: معذورم فرمای که دوستیِ خدای مرا مشغول کرده است از دوستیِ با تو
****************************
‎نقلست که به شیخ ابوالفضل حسن گفتند: باران نمیبارد، دعا کن تا باران بارد.. آن شب برفی بزرگ بارید.. روزی دیگر گفتند: چه کردی؟ .. گفت: ترینه وا خوردم. یعنی که من قطبم. چون من خنک شدم، همهٔ جهان که بر من میگردد، خنک شد
****************************
‎احمد مسروق گوید: درختِ معرفت را آبِ فکرت دهند و درختِ غفلت را آبِ جهل و درختِ توبه را آبِ ندامت و درختِ محبت را آبِ موافقت
****************************
‎کسی به معروفِ کرخی گفت: مرا وصیتی کن.. معروف گفت: حذر کن از آنکِ خدای ترا میبیند و تو در شیوهٔ مساکین نباشی
****************************
‎نقلست که شیعه یک روز پهلویِ معروفِ کرخی را بشکستند.. وی بیمار شد . سری سقطی گفت: مرا وصیتی کن. معروف گفت: چونمن بمیرم، پیراهنِ مرا بصدقه ده که من میخواهم که از دنیا بیرون روم برهنه باشم، چنانکِ از مادر برهنه آمده ام
****************************
‎ابوالحسن خرقانی گوید: هزار منزل است بنده را بخدا: اولین منزلش کراماتست، اگر بنده مختصر همت باشد، به هیچ مقاماتِ دیگر نرسد
****************************
‎شفیق بلخی گوید: عبادت ده جزو است، نه جزو گریختن است از خلق، یک جزو خاموشی. و گفت: هلاکِ مرد در سه چیز است: گناه میکند به امیدِ توبه.. و توبه میکند به امیدِ زندگانی.. و توبه ناکرده میماند به امیدِ رحمت.. پس چنین کس هرگز توبه نکند
****************************
‎شفیق بلخی گوید: خردمند آنست که دنیا را دوست ندارد و زیرک آن است که دنیا او را نفریبد و توانگر آنست که بقسمتِ خدای راضی بود و درویش آنست که در دلش طلبِ زیادتی نباشد و بخیل آنست که حق مالِ خدای از خدای باز دارد
****************************
‎بایزید را گفتند: فلان کس در یک شب به مکه رود.. بایزید گفت: شیطان هم در یک لحظه از مشرق به مغرب میرود
‎به بایزید گفتند: فلان کس به روی آب راه میرود.. بایزید گفت: ماهی در آب و مرغ در هوا از آن بهتر راه میروند
****************************
‎نقلست که هارون الرشید، منصورِ عمار را گفت: از تو سؤالی میکنم و سه روز مهلت دهم در جواب آن... منصور گفت: بگوی.. هارون گفت:عالمترینِ خلق کیست و جاهلترینِ خلق کیست؟ منصور برخاست و بیرون آمد.. پس هم از راه بازگشت و گفت: یا امیرالمؤمنین، جواب بشنو: عالمترین خلق مطیعِ ترسناک است و جاهلترین خلق عاصی ایمن است و گفت: باکست خدائی که دلِ عارفان را محلِ ذکر خود گردانید و دلِ زاهدان را موضع توکل گردانید و دل متوکلان را منبعِ رضایت و دلِ درویشان را جایِ قناعت و دلِ اهلِ دنیا را وطنِ طمع گردانید
****************************
‎ابراهیم رقّی گوید: قیمتِ هر آدمی بر قدرِ همتِ او بود، اگر همتِ او دنیا بود، او را هیچ قیمت نبود و اگر رضایِ خدای بود، ممکن نبود که در توان یافت عنایتِ قیمتِ او و یا وقوف توان یافت برآن .. و گفت: راضی آن است که سئوال نکند و مبالغت کردن در دعا از شروطِ رضا نیست
****************************
‎ابو اسحاق شهریار کازرونی گوید: مرد آنست که ندهد و نستاند.. نیم مرد آنست که بدهد و نستاند... نامرد آنست که ندهد و نستاند
****************************
‎ابوالحسن خرقانی گوید: راه دو است (دو راه داریم) : یکی راه هدایت و دیگر راهِ ظلالت... آنچه راه ضلالت است، آن راهِ بنده است به خداوند و آنچه راه هدایت است راهِ خداوند است به بنده.. پس هرکه گوید بدو رسیدم، نرسید.... وهرکه گوید بدویم رسانیدند، رسید...... هرکه او را یافت، بنماند.. و هرکه او را نیافت، بنمرد
------------------------------------------
‎دوستانِ هوشیوار و خردگرا، بدانید: کسانی که ضعیف و ترسو هستند، ترس از خردمندی- ترس از آگاه شدن- ترس از کتابخوانی- ترس از خردگرایی و ترس از خدایی دارند که از کودکی به آنها معرفی کرده اند... چنین کسانی اینگونه آموخته اند که عده ای دروغگویِ بیسواد و کلّاش و موهوم پرست، زندگی و تدبیرشان را رقم بزنند... این موجوداتِ بیچاره همیشه مجبور خواهند بود که خود را به دستِ مسائلی موهوم همچون تقدیر الهی بسپارند ... عزیزانم انسان باشید و پیرو پندار و گفتار و کردار انسانی باشید و خردِ خویش را پرورش دهید و توانایی هایِ خویش را کشف کنید و خودتان را باور داشته باشید تا مجبور نشوید موهومات و دروغ های دیگران را عبادت کنید
‎امیدوارم این ریویو مفید بوده باشه
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for مهسا.
246 reviews27 followers
June 29, 2019
نقل است که احمد گفت: جمله خلق را دیدم که چون گاو و خر از یکی آخور علف می‌خوردند.
یکی گفت: خواجه! پس تو کجا بودی؟
گفت: من نیز با ایشان بودم. اما فرق آن بود که ایشان می‌خوردند و می‌خندیدند و بر هم می‌جستند و می‌ندانستند و من می‌خورم و می‌گریستم و سر بر زانو نهاده بودم و می‌دانستم.
Profile Image for MaSuMeH.
171 reviews240 followers
Read
July 9, 2017
پانزده باب بیشتر نتوانستم بخوانم چون تحمل این همه نماز و ذکر و ریاضت و صعود و خالی شدن وسرشار بودن برایم غیر ممکن شد. و خب همان پانزده باب هم تکلیفم را با کتاب روشن کرد. مشخصن دوستش داشتم. و میدانم این کتاب سند من است که خودم را در برابر عرفان هندی و بودایی و رئالیسم جادویی آمریکای لاتینی حفاظت کنم.همیشه میدانستم که در آن قصه های منتهی به توتم پرستی چیزی کم است. رئالیسم جادویی آمریکای لاتین شگفت زده ام نمی کرد. همیشه فکر میکردم ما غلیظ تر و بهترش را داریم و در این روایات آنقدر کرامات خواندم که هوش از سرم پرید. از طرفی عرفان هندو و همینطور بودیسم با تمام هیبتشان هرگز مبهوتم نمی کردند. مرتاض ها،ریاضت ها،تناسخ،انسان کامل،بودا شدن و...و...همیشه چیزی برایم کم داشت. تذکره الاولیا نجاتم داد. کسی که حسین حلاج یا اویس قرنی میشناسد را چه نیازی به بودا آخر؟ این همه آدم با اسم و رسم مشخص با این همه اعجاب گیرم حتی با اغراق حیرت انگیز بود و هست و خواهد بود.

تیر 96
Profile Image for منوچهر محور.
330 reviews27 followers
Read
May 25, 2025
گویا خواننده‌هایی تصور می‌کنند این کتاب به شرح وقایع تاریخی و بررسی‌های عرفانی می‌پردازد و در نتیجه پس از خواندن یکی دو تذکره، از غیرواقعی بودن داستانهای آن متعجب می‌شوند. اما تذکره‌ها روایتهای عامیانه درباره بزرگان دین، عرفا و آدمهایی از این دست را جمع‌آوری می‌کنند و حکایتهایی بسیار اغراق‌آمیز دارند. آنچه تذکره الاولیا را خاص می‌کند روایتگری زیبای عطار و تخیل قوی اوست. پاسخ‌هایی که عرفای او به پرسشها می‌دهند و واکنشهایشان در برابر موقعیتها دور از ذهن است و در جایگاه خودشان هوشمندانه. من خیلی از جملات این کتاب را به منظور ساکت کردن این و آن به کار می‌برم.
کل کتاب را نمی‌شود پشت سر هم خواند ولی هر چند صباحی باید در آن تورقی کرد.
Profile Image for Sara.
1,789 reviews556 followers
June 29, 2024
بخش‌هایی از ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی:
و گفت: «الست بربکم؟» را
بعضی شنیدند که: «نه من خداام؟»
و بعضی شنیدند که «نه من دوست شماام؟»
و بعضی چنان شنیدند که «نه همه منم؟»
پرسیدند که تو خدای را کجا دیدی؟
گفت: آنجا که خویشتن ندیدم.
و گفت: صوفی تنیست مرده و دلیست نبوده و جانیست سوخته.
و گفت: نماز و روزه بزرگ است؛ لیک کبر و حسد و حرص از دل بیرون کردن نیکوتر است.
و گفت: مردمان سه گروهند؛ یکی ناآزرده با تو آزار دارد و یکی بیازاری بیازارد و یکی که بیازاری نیازارد.
و گفت: آنکسی که نماز کند و روزه دارد، به خلق نزدیک بود و آنکسی که فکرت کند، به خدا.



ذکر حسین منصور حلاج قدس الله روحه العزیز , بند ۳۱ و ۳۲:
نقلست که در زندان سیصد کس بودند
چون شب درآمد گفت: ای زندانیان شما را خلاص دهم.
گفتند چرا خود را نمی‌دهی ؟
گفت: ما در بند خداوندیم و پاس سلامت می‌داریم اگر خواهیم به یک اشارت همه بندها بگشائیم
پس به انگشت اشاره کرد؛ همه بندها از هم فرو ریخت .
ایشان گفتند اکنون کجا رویم که در زندان بسته است اشارتی کرد رخنه‌ها پدید آمد.
گفت: اکنون سر خویش گیرید .
گفتند: تونمی‌آئی ؟
گفت: ما را با او سری است که جز بر سردار نمی‌توان گفت .
دیگر روز گفتند زندانیان کجا رفتند ؟
گفت: آزاد کردیم .
گفتند تو چرا نرفتی ؟
گفت: حق را با من عتابی است نرفتم
این خبر به خلیفه رسید گفت: فتنه خواهد ساخت او را بکشید یا چوب زنید تا از این سخن برگردد.
سیصد چوب بزدند
به هر چوبی که می‌زدند آوازی فصیح می‌آمد که لاتخف یا ابن منصور
شیخ عبدالجلیل صفار گوید که اعتقاد من در آن چوب زننده بیش از اعتقاد من در حق حسین منصور بود؛ از آنکه تا آن مرد چه قوت داشته است در شریعت، که چنان آواز صریح می‌شنید و دست او نمی‌لرزید و همچنان می‌زد.
پس دیگر بار حسین را ببردند تا بردار کنند صدهزار آدمی گرد آمدند و او چشم گرد می‌آورد و می‌گفت: حق حق حق اناالحق.
نقلست که درویشی در آن میان ازو پرسید که عشق چیست ؟
گفت: امروز بینی و فردا بینی پس فردا بینی.
آن روزش بکشتند
و دیگر روزش بسوختند
و سوم روزش به باد بردادند
یعنی عشق اینست.


حالا تو کتابی که دارم ذکر منصور رو جزو ذکرهایی آورده بود که احتمالا برا خود تذکره‌الاولیای اصلی نبودند.

کتاب رو دقیقا بعد از کنکورم گرفته بودم و از همون روز شروعش کرده بودم به خوندن و همون سال تموم شده بود. الان دیدم جای ریویوش خالیه گفتم یکم از متنش بیارم.
از چیزای جالب تذکره برام صفت‌دهی‌ها و القاب اول هر ذکر بود.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
June 9, 2016
ابوحنیفه به راهی می گذشت؛ کودکی دید در گِل بمانده. گفت:گوش دار تا نیفتی. کودک گفت: افتادن من سهل است، اگر بیفتم تنها باشم. اما تو گوش دار که اگر پای تو بلغزد ، همه مسلمانان که از پس تو آیند بلغزند و برخاستن همه دشوار بود !

***

گبری را گفتند که "مسلمان شو"
گفت:اگر مسلمانی این است که بایزید می کند من طاقت ندارم و نتوانم کرد و اگر این است که شما می کنید بدین هیچ احتیاجی ندارم

***

نقل است که شیخ( بایزید بسطامی) شبی از گورستان می آمد . جوانی از بزرگ زادگان بسطام بربطی می زد .چون نزدیک شیخ رسید ، شیخ گفت : « لا حول ولا قوه الابالله». جوان بربط بر سر شیخ زد و هردوبشکست ( یعنی هم بربط شکست و هم سر شیخ ) . شیخ باززاویه آمد و علی الصباح بهای بربط به دست خادم ، با طبقی حلوا پیش آن جوان فرستاد و عذر خواست و گفت : « او را بگوی که که بایزید عذر می خواهد و می گوید که دوش آن بربط در سرما شکستی . این قراضه بستان و دیگری را بخر و این حلوا را بخور تا غصه ی شکستگی و تلخی آن ازدلت برود». چون جوان حال چنان دید ، بیامد و در پای شیخ افتاد وتوبه کرد و بسیار گریست. وچند جوان دیگر با اوموافقت کردند به برکت اخلاق شیخ
Profile Image for Omid Milanifard.
392 reviews42 followers
November 27, 2020
شرح حال تعدادی از عارفان که با نثری مسجع و زیبا نوشته شده و ظاهری دلنشین دارد. شرح حالها مملو از حکایات اغراق آمیز در مورد کرامات و مقامات عرفاست. عطار سنی بوده ولی شرح حال را با امام صادق شروع کرده است، از آنجا که شافعی بوده به وضوح تذکره او را برتر از دیگر پیشوایان سنی مانند حنبل و ابوحنیفه قرار داده است.
چکیده شاید این باشد: بر نفس افسار بزن، همیشه گرسنه و در حال ذکر باش، از مردم گریزان باش، کم بخاب، حلال بخور و به هر چه به تو میرسد و نمیرسد شاکر باش.
بابهای گلستان را پندآموزتر دیدم..
Profile Image for Nazmi Yaakub.
Author 10 books277 followers
July 10, 2014
Terjemahan kitab karangan Syeikh Fariduddin ‘Attar yang terkenal dengan Mantiq at-Tayr ini, memberikan satu manfaat saja kepada saya dengan segala kemampuan mantiq dan jiwa yang sangat sederhana yang saya miliki; iaitu, menundukkan kalbu supaya meletakkan auliya-u-LLah pada martabat dan harkat yang tinggi tanpa syak wasangka terhadap kehidupan mereka meskipun pengabdian mereka menjangkaui rasional yang sedikit-sebanyak dilebarkan oleh modenis.

Pada penghujung kitab ini, penerbitnya mengingatkan pembaca supaya tidak terburu-buru menghukum sesuatu yang tidak kita fahami di sebalik keyakinan kita terhadap kemampuan ilmu yang kita punyai, sebaliknya menyuguh persoalan yang timbul terhadap peribadi, perwatakan dan pengabdian 62 wali Allah itu kepada ahlinya, iaitu ulama dan ilmuwan yang menguasai ranah tasawuf.

Dari sirah Imam Hassan al-Basri dan Rabi’atul-Adawiyah al-Basriyyah yang selalu kita baca hinggalah kisah al-Hallaj dan as-Syibli yang terkenal dengan ‘Ana al-Haq’ yang berakhir pada dua hukum berbeza, iaitu wali pertama dihukum bunuh dan jenazahnya dibakar, lalu abu ditabur di Sungai Furat, manakala wali kedua dimaafkan kerana tanggapan umum meletakkan beliau sebagai kurang waras – memang karya ‘Attar ini sangat sarat dengan kehebatan auliya-u-LLah itu bukan saja dalam karamah mereka, bahkan pengabdian kepada Kekasih mereka.

Perjalanan kerohanian yang dibentangkan oleh Attar bukanlah perjalanan singkat ibadat orang awam atau perjalanan ilmu mereka yang menyangka memiliki keilmuan tinggi selepas 10 tahun menghimpunkan tiga sijil daripada sarjana muda, sarjana dan doktor falsafah, sebaliknya ia meliputi beberapa dekad dengan sebahagiannya memerlukan 10 tahun untuk beralih ke tingkat yang seterusnya.

Dalam keadaan umat Islam masa kini yang hatinya semakin keras untuk menerima alam ghaib dan memeluk dengan erat alam materialis – mereka bersifat defensif dengan menimbulkan syak wasangka dan seringkali pula memperolok-olokkan sesuatu yang mereka jahilkan hanya dalam tempoh lima minit dan 10 saat; iaitu lima minit untuk menonton potongan video dalam Youtube (atau beberapa lama yang diperlukan) dan dalam tempoh 10 saat kemudian pula untuk menulis dan memuat naik status yang jahil dan lancang terhadap sesuatu yang tidak mereka fahami.

Buku ini secebis balikan kepada segenap tindakan dan kejahilan itu. Ia cuba menjinakkan keghairahan kita untuk menjadi hakim dan juri terhadap ulama, ilmuwan dan ahliLLah yang segenap kehidupan mereka menjadi kekasih Allah.

Andai saja mereka berfikir begini: katakan saja para wali ini, tidak benar; segala tulisan dan pandangan kita yang menimbulkan syak wasangka dan memperolok-olokkan itu mungkin saja sudah terjebak dalam dosa ghibah. Namun, bagaimana kalau para wali itu benar-benar kekasih Allah, apakah kedudukan kita pada pandangan Allah sebagai makhluk-Nya yang memperolok-olokkan kekasih-Nya?

Dengan berfikir sebendul itupun, kita pasti memelihara lidah dan tangan daripada menimbulkan syak wasangka, jauh sekali memperolok-olokkan auliya-u-LLah itu. Apatah lagi dengan sedikit keilmuan seperti membaca kitab ‘Attar yang diterjemahkan oleh Abdul Majid Haji Khatib ini, sudah tentulah kita lebih berhati-hati, sebelum membuka hati kita kepada kebenaran yang sumbernya seperti yang ditegaskan oleh ulama silam berpunca daripada tiga, iaitu khabar yang benar, akal dan pancaindera – manakala khabar yang benar tidak terhad kepada al-Quran dan as-Sunnah, bahkan daripada ulama dan ilmuwan silam yang sudah dibuktikan kebenaran mereka dalam perjalanan sejarah yang panjang.
Profile Image for Noname.
8 reviews5 followers
June 25, 2008
اين كتابو در زمان بستري بودنم در بيمارستان خوندم. طي بيست و چهارساعت بيداري. و بعد هم منطق الطير. در موقعيتي كه بودم، از خوندن اين دو كتاب واقعا لذت بردم
Profile Image for Leyla Taran.
17 reviews7 followers
January 28, 2014
it is a perfect book, everynight we can read one of the story about some of the best people in the world and learn alot about their charactors. in my idea,they're such a nice guys who deserve paradise cause they can teach us how to live and worship and be thankful of our GOD's bounty.
Profile Image for Niloo N.
266 reviews480 followers
سال-های-دورتر
April 14, 2015
دارم قسمتِ بايزيد بسطامى رو ميخونم و فقط يه چيزاى كلى اى ميفهمم :)) خيلى سنگينه :-""" :)) :-شوكه
Profile Image for Ali.
163 reviews22 followers
June 10, 2016
ذکر احوال و اقوالذصوفیان بزرگیدمثل بایزید بسط��می ،دمنصور حلاج ، رابعه بنت کعب و دیگران . شاهکاری به تمام معنا در ادبیات فارسی .
این کتاب شاید حدود سه قرنه که بدست ما رسیده و به صپورت بسیار تصادفی در یکی از کتابخانه های مصر پیدا میشه و بعد بزرگانی چون نیکلسون وعلامه قزوینی اثبات میشه که این کتاب از نوشته های عطاره .
اما در کلیت کتاب شکدهایی وجود داره . مثلا شیخ ابوالحسن خرقانی بعد از عطار می زیسته وذاینکه چطور ممکنه عطار در مورد او نوشته باشه جای سوال داره ، به عقیده بسیاری بعضی از افراد که ذکرشون در این کتاب هست بعدا توسط کسای دیگه ای به این کتاب اضافه شده د نوشته ی عطار نیست . این مسئله به نحو بارزی در نوشتار هم مشهوده .
اما با وجود همه این توضیحات یکی از اولین آثار منثور ادبیات فارسیه و واقعا دلنواز و عالیه.
ممکنه خواننده حس کنه که کارهایی که عطار به این بزرگان نسبت میده بیشتر زاییده ی تخیله ، مثل راه رفتن روی آب ، گذشتن از دیوار و خیلی مسایل دیگه.اما باید توجه داشت که اولا عطار فقط نقال هست و در ثانی صوفیه احوالی عادی مثل ما مردم معمولی نداشتن.من به شخصه معتقدم که نباید به عنوان اثری مستند به این گزارشها نگاه کرد.بلکه باید به عنوان یک اثر به اون نگاه کرد که ایمان در اون اولین شرطه،همونطور که نپرسیدن از اینکه من چرا به خدا ایمان داشته باشم؟! اینها چیزهایی هست که مردمانی به اونا ایمان داشتن و دارن و اگر نه ایمانی در میان باشه،به عنوان یک اثر از یک نویسنده بزرگ با تخیل فوق العاده قابل تحسینه .
Profile Image for Vahid.
357 reviews29 followers
November 2, 2019
«آن مقدّمِ تایبان، آن معظّمِ نایبان، آن آفتابِ کَرَم و احسان، آن دریای وَرَع و عرفان، آن از دو کَون کرده اعراض، {پیر وقت} فُضیل بن عیاض -رحمه الله علیه- از کبارِ مشایخ بود، و عیّارِ طریقت و ستوده ی اقران، و مرجعِ قوم. و در ریاضات و کرامات شانی رفیع داشت و در ورَع و معرفت بی همتا بود»
ویژگی بارز تذکره عطار نیشابوری که در مدح بزرگان و اولیا و صاحبان مقام و کرامت می‌باشد در بیان زیبا همراه با سجع و آهنگ و وزنی قابل توجه همراه با توالی کلماتی زیبا و پرمعنا است.
برای صفای دل و حظ معنوی و زدودن زنگار و دغدغه ‌های زندگی نیمه مدرن و نیمه عقب مانده ما بسیار نافع است.
Profile Image for Mehwish.
306 reviews102 followers
March 5, 2018
This is a shortened version of the "Memorial of the Saints".

The book is about Sufi saints and the learnings from their lives. It is a beautiful read. Kind of reinforced my love for Sufism.
Profile Image for giso0.
530 reviews144 followers
February 18, 2021

هر چند این کتاب فقط گردآوری و ترجمه ست و از خود عطار جز قسمت های مسجع ابتدای هر ذکر (که مصحح بارها و بارها تکرار میکنه فقط برای قشنگی بوده و منظور خاصی نداشته) و این که تک تک این افراد (که تقریبا در یک عهد هستن) یگانه ی عهد بودن(!!) چیز زیادی اضافه نشده، هر چند که خیلی از ماجراها تکراری هستن و حتی بدون قسمت های تخیلی هم معمولا آن چنان سندیت ندارن ولی این کتاب، کتابیه که خیلی ها می تونن از خوندنش لذت ببرن.

زیبایی متن قابل انکار نیست. طنز رو کم و بیش در اکثر قسمت ها داریم و هم چنین تخیل و جادو! ... جادو در این کتاب از همه داستانهای جادوگری که تا حالا خوندم بیشتره.
Profile Image for Ali Malekpoor.
43 reviews6 followers
October 20, 2024
این پنج ستاره رو به خاطر توصیف های نغز عطار در اول هر بخش و کل فصل بایزید بسطامی میدم.
Profile Image for Mohammad Saeid Miri.
49 reviews22 followers
November 30, 2019
این که تذکرة الاولیا چه‌قدر می‌تونه در مطالعه‌ی عرفان منبع مناسبی باشه یا نباشه به جای خود، اما منِ خواننده‌ی متفنن هیچی دستگیرم نشد الّا مشتی لاطائلات که به درد فیلم‌های تخیلی هم نمی‌خوره.

* کتاب رو کامل نخوندم و بعد از مدتی که از ابتدا شروعش کرده بودم و دیدم به درد نمی‌خوره رفتم و ذکر افراد نامدار رو فقط خوندم.
Profile Image for Farhad.
379 reviews91 followers
June 28, 2008
در گستره تاريخ ادبيات ايران به نام شعراي فراواني بر ميخوريم كه جلو اسمشان نوشته شده از عارفان بزرگ قرن...
ولي در اين ميان جاي نثرهاي قوي همواره خالي است.اگر گلستان را مهمترين نثر زبان پارسي بدانيم.پس از آن بيشتر نثرها تقليدي از همين گلستان است.يعني به نوعي باروري به همراه نياورده هيچ به مردم سوراغ دعا ياد داده كه به مانند او بنويسند گاه حتا متكلفانه تر و چند بيتي هم همراه نثرهايش نمايند.منشات قايم مقام از بدترين اين نمونه هاست.اين مرد اگرچه بزرگي بسياري براي ايران داشت ولي كتابش كه بيشتر يك آموزه براي دبيران و ميرزابنويسان است كار بزرگ و ماندگاري نيست.
هم دوره گلستان و كمي پيش از او مي توان تاريخ يميني را نام برد و توسل الي ترسل كه متون پخته اي دارند.
لباب الباب عوفي ضعيف تر از اين نمونه هاست.و مقامات حميدي اگرچه در نثر تكنيكي خود به توفيق مي رسد جز مشتي موعظه هاي پيرانه سر چيز ديگري همراه ندارد پس دل انگيزي گلستان يا تاريخ يميني كه تاريخ ايران است را ندارد.
مناجات هاي خواجه عبدالله انصاري با هم يك دستي و سجعي كه دارد باز چون مضموني تازه با خود ندارد از ارزش تهي تواند بود.
و بازهم روزگار سعدي عبيد ذاكاني است كه اگرچه نثرش تازه نيست چون سخن تازه دارد پس كاري ارزشمند نموده است.
از متون قديمي تر مي توان به تاريخ بلعمي اشاره نمود كه ترجمه اي از تاريخ طبري مورخ بزرگ است به نثر خراساني كه اثري دلكش است.
در ميان همه اين آثار مي توان از تذكره الاوليا به عنوان نمونه اي ارزشمند نام برد.شرح حال دسته اي از بزرگان و مشايخ و عارفان كه عطار آن ها را از ديگران شنيده و شرح حالشان را گردآورده است.نخستين ارزش كتاب به نثر آن است كه به همان شيوه فاخر خراساني و ايجاز و اعجاز با صلابت حركت مي كند.و بعد شرح تاريخي از اوضاع ايران كه از لابه لاي شرح حال شخصيت هاي كتاب مي توان بدان دست يافت.شايد گروهي بگويند از داستان مشتي عارف و آدم بيكار كه در عالم بنگ و ناشگي كرامات مي كردند چه سودمندي برخواهد خواست.بايد گفت حتا يك قول كوتاه از گذشته ايران مي تواند بسياري از مجهولات را روشن نمايد و چراغي براي ديدگان خردهاي بيدار باشد چه برسد به اين كتاب كه مجموعه اي از افراد مختلف در جاهاي مختلف را در برميگيرد.از اين ها گذشته در ميان اين افراد نام هاي بزرگي نيز به چشم مي خورد كه سرگذشت ان ها با تاريخ ايران در برهه اي خاص همراه مي باشد.مانند حسين منصور حلاج
Profile Image for Naele.
195 reviews72 followers
Read
April 8, 2016
در خردی گناه منگر، در بزرگی آن نگر که در وی عاصی شوی که اگر گناه خرد داری خداوند را خرد داشته باشی، و اگر بزرگ داری خداوند را بزرگ داشته باشی.



و سوال کردند که: یا شیخ دلهای ما خفته است که سخن تو در دل های ما اثر نمی کند چه کنیم؟ گفت کاش کی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد، دلهای شما مرده است که هر چند می جنبانی بیدار نمی شود.

هرکه سخن مردمان پیش تو آرد، سخن تو پیش دیگران برد، او را نه لایق صحبت باشد.

دوستی با کسی کن که به تغیر تو متغیر نگردد.

گفت دل کدام وقت خوش بود؟ گفت آنوقت که او دل بود.

گفت هر چیزی را زکاتی است زکات عقل اندوه طویل است.
5 reviews2 followers
August 22, 2007
این کتاب از اون کتاباس که باید تو هر خونه ای باشه و آأم از خوندن حکات های آن بارها و بارها میتونه لذت ببره ولی خوب بعضی قسمت هاش مثه قسمت های مربوط به ابولحسن خرقانی و بایزید بسطامی و حسین بن منصور حلاج خیلی جالب ترند .و بعضی از جملات کتاب بسیار لطیف و دلنشین اند به نظر من هر کسی که میتونه این کتابو حداقل لز زاویه زیباشناسی و هنری آن مطالعه کنه هرچند مطالب عرفانی و نکات انسانی مطرح در این کتاب هم نیروی فکر را به حرکت میندازه
Profile Image for Abnoos.
54 reviews35 followers
June 25, 2017
سایکوپاتی و هذیان سرایی برای بیکار و بی عار گشتن
هرچی می گذره بیشتر به منجلاب نهان در درویش مسلکی ِ وصف شده در تذکره الاولیا پی می برم. حتی شک دارم که منظور اصلی عطار نمایاندنِ پوچیِ آن سیره ی بوده باشد.
Profile Image for Farhad.
379 reviews91 followers
May 26, 2008
يكي از شاهكارهاي نثر نويسي تاريخ ادبيات ايران كه به جز تكنيك نثر از لحاظ تاريخي به دليل بيان شرح حال بزرگان و مشايخ قابل توجه است.
اگر حوصله خواندن اين كتاب ها را نداريد باب پاياني كتاب كه شرح حال حلاج هست را حتما بخوانيد.
يك ساعت هم وقت نمي گيرد
Profile Image for Golriz Nafisi.
91 reviews2 followers
December 6, 2023
از نظر دقت و ظرافت در نوشتن عالی هست. شعرگونه، دردناک و تاثیرگذار. فقط ناامید شدم که تا این حد ارتباطم را از نظر جهان بینی با آدم های هم فرهنگ و هم سرزمینم اما قبل از خودم از دست داده ام.
Profile Image for محمدتقی توکلی.
Author 2 books22 followers
May 21, 2017
بخشی از مقدمه کتاب «سخنی از بی سخنی» (بررسی روایت های تحول شخصت در تذکره الاولیای عطار
محمد تقی حسن زاده توکلی
سنت صوفيانه كه خود آميخته‌اي است از هنر و آيين،‌ با مخاطبي رو ‌به‌ رو‌ست از هر طبقه‌اي و هر اقليمي و هر دوره‌اي. روايت صوفيانه چونان كتابي آسماني،‌ مي‌خواهد حصار مرز را بشكند و هر وجودي را زندگاني‌اي ديگر بخشد. بنابراين در جست‌وجوي قالبي است كه در هر وجودي تأثر ايجاد‌كند. قالبي كه چنين جذبه‌ي كيميا‌گون را در انسان به‌وجود‌مي‌آورد،‌ بايد در اسطوره‌ها جست‌و‌جو‌كرد. روايتي كه قصه‌ها را از انسان‌ها وام‌مي‌گيرد و دوباره‌ به آن‌ها باز‌مي‌گرداند.
تجربه‌ي وراي جهان ديدار كه در سنت روايي صوفيانه بار‌ها و بار‌ها نمايان‌مي‌شود، در حصار زبان نمي‌گنجد. از همين روي، اين تجربه در برخورد با ميله‌هاي زندان زبان،‌ حصار را در‌هم‌مي‌شكند و هيئتي ديگر به‌خود‌مي‌گيرد. آ‌ن‌گونه كه اديان و اسطوره‌ها زبان را در هيئتي ديگر به‌خدمت‌مي‌گيرند و آن سوي زندان زبان را پيش روي انسان مي‌گشايند. از هيمن روست كه زباني پريشان و نمادين را بر‌مي‌گزيند و چونان هيئتي كه تن به شكلي خاص نمي‌دهد،‌ در‌مي‌آيد. قالب قصه را در‌هم مي‌شكند و به ساختار‌هاي روايي مدرن نزديك‌مي‌شود.
عطار نيشابوري كه از جهتي ميراث‌بر اين سنت صوفيانه است و از جهتي ديگر، از تأثير‌گذاران اين سنت روايي است، در اين ميان، جايگاهي ويژه دارد و حلقه‌ي اتصال آغاز‌گران روايت مدون صوفيانه و اوج روايت‌گري اين سنت است. عطار نيز همچون پيشگامان و پيروان خويش، روايت‌ها را از مردم وام‌مي‌گيرد و پس از حمل انديشه‌هاي خود، دوباره به آن‌ها باز‌مي‌گرداند. از همين روي، زبان و روايتي را بر ‌مي‌گزيند كه فاصله‌اي با آنان نداشته‌باشد. از همين روست‌ كه روايت‌ها از آرايه‌هاي غريب و زبان دشوار‌ياب فاصله‌مي‌گيرد و با زباني منقح از هر‌گونه آرايش زائدي كه بخواهد ذهن مخاطب را درگير فهم خود كند،‌ بيان‌مي‌‌شود.
توجه عطار به گرد‌آوري سرگذشت اين طايفه و آن‌چه از آنان نقل‌مي‌كنند، ‌در قالب اثري منثور با زباني ساده و عاري از هر‌گونه آرايش دشوار‌ياب از همين روست. عطار در اين كتاب مي‌كوشد، رو ‌به‌رو‌ شدن بزرگان اين طايفه با ماجرا‌ها و جمله‌هاي تكان‌دهنده را به گونه‌اي براي مخاطب روايت‌كند، تا ضربه‌ي روحي به همان اندازه‌اي كه بر شخصيت‌ها وارد‌مي‌شود،‌ بر مخاطب نيز وارد‌شود. از همين روي روايت به‌گونه‌اي پيش‌مي‌رود، تا مخاطب بتواند با اين شخصيت‌ها هم‌ذات‌پنداري‌كند. دليل نزديك‌شدن روايت‌ها به ساختار‌هاي مدرن روايي در همين‌جاست. روايت مي‌خواهد ماجرا را به‌گونه‌اي روايت‌كند، تا مخاطب بي‌هيچ مقاومتي، آن را بپذيرد. پر‌رنگ‌شدن روابط عليّ در برخي روايت‌ها كه ويژگي روايت‌هاي مدرن است و متن‌هاي كهن به دليل وجود راوي خدا‌گونه و اقتدار مؤلف از آن فاصله‌مي‌گيرند، از همين روست. اما آن‌چه در روايت تذكره‌‌الاوليا برجستگي‌دارد و تأثير جمله‌هاي تكان‌دهنده‌ي آن را دو‌چندان‌مي‌كند، روايت‌هاي تحول شخصيت است. اين روايت‌ها به اندازه‌اي شهرت‌يافته‌اند كه روايتي هم‌سان با روايت‌هاي تحول شخصيتي كه عطار در آثار خويش مي‌آورد،‌ درباره‌‌ي خود عطار ساخته‌مي‌شود1.
Profile Image for Roshana.
54 reviews
Read
April 19, 2014
در فضایل کتاب خیلی داد سخن داده اند و نقد به آن داد برخی را درخواهد آورد ولی اگر معنا این است آلوده به ظاهر بودن بهتر !شاید بتوان به کتاب در مورد ویژگیهای نثر آن زمان نگاهی انداخت

در ریاضت کشی های صوفیه درباره ابوبکر شبلی از بزرگان این فرقه نقل شده؛
(به اول که به مجاهده دست بر گرفت سالهای دراز نمک در چشم کشیدی تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود). [1] کسانی که سنگ صوفیه را به سینه می کوبند و با گرفتن دست پیش، از منتقدان می خواهند تا کتب سراسر اشکال متصوفه را مطالعه کنند؛ در برخورد با این موارد، چرا منفعلند؟!
از ایرادات دیگری که به صوفیه و بزرگان آن وارد است، گفتن کلمات و جملاتی است که خود ایشان نام شَطَح برآن گذاشته اند و دیگران را به نادانی درباره ی مفاهیم این جملات کفرآمیز متهم می کنند. شیخ عطار نقل می کند که، (بایزد را گفتند روز قیامت که می شود مردم در زیر لوای محمد (ص)، جمع می شوند؛ گفت به خدا قسم که لوا و پرچم من از لوای محمد (ص) بزرگتر است). [2] آن ساده اندیش صوفی مسلک که شطحیات را نشانه ی عظمت بزرگان تصوف می داند پاسخ بدهد که، این کلام از بایزید بسطامی چه مفهومی جز خروج از دایره ی اسلام و مسلمانی دارد؟! کسی که خود را از اشرف مخلوقات و بهانه ی خلق کائنات برتر می شمارد، آیا
نباید در عقل و ادراک او و پیروانش تردید کرد؟!
1- تذکره الاولیاء، شیخ قربه الدین عطار، جلد 2، ص 164

2- تذکره الاولیاء، ج 2، ص 112
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
May 8, 2011
فریدالدین عطار، شاعری ست از سده های ششم و هفتم هجری که در نیشابور، دارو فروش بوده و گویی گهگاه طبابت هم می کرده است. در کنار کسب و کار و زندگی، به شعر و شاعری هم علاقه داشته و از آنجا که مردی معتقد و مومن بوده و گویا به عرفان و تصوف هم علاقه ای وافر داشته، شعر هم می گفته است. در این اما تردیدی نیست که عطار، بر خلاف آنچه مشهور است، نه عارف بوده و نه صوفی. اگرچه در شرح شوریدگی و وارستگی او "قصه"ها گفته اند، از آن جمله؛ روزی درویشی (صوفی) به عطاری او آمد و چیزی خواست. عطار سرگرم خرید و فروش بود، و چندان اعتنایی به او نکرد. درویش گفت؛ تو با این دلبستگی به جهان، چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت؛ همان گونه که تو. درویش کاسه ی خود زیر سر نهاد و به خوابی رفت که بیداری نداشت. عطار از این واقعه تکان خورد، کسب و کار و بازار را وانهاد و صوفی شد. عطار اما بیرون از این افسانه ها، همان گونه که خود در تذکرة الاولیاه می نویسد، به عرفان و تصوف علاقمند بوده و تمام عمر به کار عطاری مشغول بوده است و حتی "الهی نامه" و "مصیبت نامه" را در دکان عطاری خود تالیف کرده است. حسرتا که او از "سر"انی ست که به شمشیر مغول از تن جدا شدند. (618 هجری)
Displaying 1 - 30 of 98 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.