Jump to ratings and reviews
Rate this book

آبجی خانم

Rate this book
"Abji Khanum" is a short story written by Sadegh Hedayat, one of Iran's most prominent literary figures. The story revolves around an old woman named Abji Khanum, who is portrayed as an embodiment of suffering and resilience. Through vivid imagery and symbolism, Hedayat delves into the complexities of human existence, the passage of time, and the profound impact of social norms on individual lives. "Abji Khanum" is a poignant exploration of the human condition and the struggles faced by ordinary people in a rapidly changing society.

9 pages, Kindle Edition

First published April 1, 1930

9 people are currently reading
409 people want to read

About the author

صادق هدایت

145 books34 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
228 (21%)
4 stars
311 (29%)
3 stars
360 (34%)
2 stars
111 (10%)
1 star
32 (3%)
Displaying 1 - 30 of 79 reviews
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,095 followers
January 14, 2019
‎دوستانِ گرانقدر، در زیر چکیده ای از داستان را برایتان مینویسم و سپس در بخشِ دوم از ریویو چندخطی در موردِ این موضوعِ مهم و البته غم انگیز به ریویو اضافه میکنم
---------------------------------------------
‎این داستان در موردِ دو خواهر به نامِ <آبجی خانم> و <ماهرخ> میباشد... <آبجی خانم> بزرگتر از <ماهرخ> بوده و بسیار زشت و بدترکیب است و اخلاقِ تندی دارد و هیچ کس حاضر نیست با او ازدواج کند.. ولی <ماهرخ> زیبا و خوش رو و خندان است
‎آبجی خانم، این دخترِ بیچاره و زشت، تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که وقتش را با نماز و روزه و دعا و عرب پرستی بگذراند که حداقل حالا که این دنیا را ندارد، به خیالش زمانی که مُرد، به بهشتِ موهوم برود و در آنجا خوش باشد و زندگی اش سرشار از خزعبلاتِ مذهبی شده است
‎خلاصه برایِ <ماهرخ> زمانِ ازدواج فرا میرسد و در شبِ عقد، <آبجی خانم> که حسادت و کینه تمامِ وجودش را فرا گرفته است و از عالم و آدم بیزار میباشد به خواهرش تبریک نمیگوید و با عقدهٔ فراوان به همان مراسمِ مذهبیِ ابلهانه و روضه خوانی میرود
‎بهتر است خودتان این داستان را خوانده و از سرنوشتِ بسیار بدِ این خواهرِ حسود، آگاه شوید
*********************************
‎عزیزانم، در سرزمینِ ما، دخترانِ زیادی همچون <آبجی خانم> زندگی میکنند که به دلیلِ شکلِ ظاهری، نمیتوانند از جوانی لذت برده و همچون بسیاری دیگر از دخترانِ سرزمینمان تفریح کنند... بنابراین عضوِ بسیج شده و با شرکت در روضه و سفره هایِ گوناگون برایِ تازیان و شرکت در سفرهایِ نابخردانهٔ مذهبی و حضور در نماز جمعه و اعتکاف و بیتِ رهبری، وقتشان را با این مزخرفات پُر میکنند و این خیالِ ابلهانه و پوچ را در سر دارند که دعا و دین و مذهب، آنها را به جایِ ارضایِ جنسی، ارضایِ معنوی میکند!!!! به این خیال هستند که دین دوایِ دردِ بیچارگیِ آنهاست، ولی نمیدانند که دین و مذهب، خیالی همچون سرابی دروغین، بیش نخواهد بود.. البته به این امید هستند تا بلکه در این سفرها و حتی در روضه ها و مراسمِ مذهبی، شوهری برایشان پیدا شود.. تمامِ داراییِ این دخترانِ بیخرد، که در مکتب هایِ فاطمیه و زینبیه و مهدیه و تازیانِ دیگر، عضویت دارند، یک تکه پوستِ بی ارزش به نامِ "پردهٔ بکارت" است که حتی جرأت ندارند انگشتِ خود را به آن بزنند، مبادا آن تکه پوست در آن سوراخِ تار عنکبوت بسته و بی مصرف و متعفن، پاره شود و دیگر همان دسته از پسرانِ بدبخت و ساده لوحی که همچون خودشان به مراسمِ مذهبی میروند نیز آنها را نخواهند.. این بیشعورها، نگهداری و حفاظت از پردهٔ ورودیِ مهبل را بزرگترین فضیلت و ارزش برایِ جنسِ زن بشمار می آورند و کرامت و شعورِ انسانی را قربانیِ همان پوستِ بی ارزش کرده اند .. این بیخردها، حتی فهم به ارزشِ زن بودنِ خویش نداشته و نخواهند داشت... و این روشِ نامناسبِ زندگی سببِ عقده هایی در آنها شده که بازخوردِ آن، همان رفتاری است که از خود در خیابانها نشان میدهند و به سببِ کینه ای که در وجودشان ریشه دوانده، با زنان و دخترانِ دیگر همچون دشمن، برخوردهایِ وحشیانه دارند.. از این موجوداتِ ضعیف و ناآگاه، نمیتوان انتظارِ سلامت و بهداشتِ روانی داشت... بسیاری از این بیچاره ها، زمانی که ازدواج هم میکنند، انقدر ناراضی هستند که طلاق گرفته و مجبورند تا کلاهِ شرعی سرِ خود گذاشته و دم به دم صیغهٔ شیخ ها و مذهبی هایِ دیگر شده و از این بستر به بسترِ دیگری کوچ کنند و دستمالیِ این و آن شوند
‎به امیدِ آگاهیِ این دخترانِ بیچاره که مذهب، زن بودنشان را در آنها نابود و انسانیتشان را از یاد برده است
---------------------------------------------
‎امیدوارم از خواندنِ این داستان لذت ببرید
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for Amir.
52 reviews8 followers
June 6, 2018

اول : برای یک انسان زشت بهشت جایی هست که زییبایی وجود نداشته باشه . انسان های کوچک همیشه از بزرگان و فضایل تنفر دارن
دوم : تاریخ به ما نشان داده که هر چه ملتی بدبخت تر بوده ، مذهبی تر هم بوده و این مصداق آبجی خانوم و خیلی های دیگه از ماست . از ترس و بیچارگی به کسی پناه میبریم و فکر میکنیم عاشق شده ایم! به دلخوشی های مذهبی رو میاریم و فکر میکنیم خوشبخت شده ایم! . " نکبت ، ریشه ی درخت مذهب است. " .
سوم : معیار دیگران در قضاوت خیلی وقت ها ظاهر هست . ابجی خانم همیشه محکوم بود به زشت بودن . تنها در لحظه ی مرگ بود که مردم زیباییش رو دیدن شاید خودکشی بهترین کاری بود که میتونست انجام بده
چهارم : متاسفانه دید ما به خودمون تبدیل شده به نظر دیگران نسبت به ما . وقتی چنین اتفاقی بیفته تمام دنیا جهنمه و بهشت جایی هست که دیگه اثری از دیگران . برچسب هاشون و مراسماتشون نباشه.
Profile Image for Arezoo.
20 reviews
August 7, 2016
نه تنها چشم حسود ترکید" بلکه خود حسود هم ترکید
:)
نتیجه میگیریم هرکی حسودی کنه، جاش تو آب انباره
پس حواستون رو جمع کنید
:))
Profile Image for Hadis.
8 reviews1 follower
June 18, 2023
واقعا دلنشین بود.
شخصیت آبجی خانم شخصیتی به شدت طعنه آمیز بود. شخصیتی که شکل گرفته از برچسب های مداوم اطرافیان، بخصوص عزیز ترین افراد زندگی هر فردی، یعنی اعضای خانواده هست. عملا شخصیت آبجی خانم، نماد یک قربانیه. قربانیِ برچسب هایی که از بچگی براساس ملاک هایی بی ارزش به پیشونی اکثر انسان ها میخوره.
زندگی آبجی خانم از ابتدا تا انتها برای من مایه تأسف بود. همش تو ذهنم بود «ای داد».

مسئله دیگه ای که برای من خیلی جالب بود ( و تقریبا یکی از ویژگی های بارز کار های صادق هدایته) توصیف جزئیات بود؛ بخصوص بخش مربوط به مقدمات عروسی و اسباب و وسایل. بخصوص که من بیست و چند ساله، در فضایی بشدت متفاوت بزرگ شدم و عملا چنین اسبابی رو هرگز به چشم ندیدم.

لذت بردم.
Profile Image for Sina.
86 reviews2 followers
September 30, 2024
ده مهر ۱۴۰۳
هدایت در اینجا یه فردی رو به تصویر میکشه که به دلیل نداشتن امتیازی ذاتی، مورد تمسخر و تبعیض قرار میگیره که این باعث شده خرافی و دین دار شه.
خوندن این کتاب فقط با خوندن ریویو ها لذتبخشه.
صوتی کتاب رو میتونید از کانال آوای بوف دانلود کنید. ۱۸ دقیقه ست.
Profile Image for Hadi Nezami.
56 reviews20 followers
December 2, 2018
تفسیر جالبی از سبک زندگی ایرانی
و نقش هایی که افراد به عهده میگیرن
تصویر خوب افراد عقده ای و دلایل دیگر که کتاب رو لایق بر ۴ ستاره میکنه
Profile Image for Mostafa.
433 reviews51 followers
September 15, 2025
1 star
هدایت را در این اثر دوست ندارم
عناد و دشمنی هدایت با مذهب و تمسخر همه انگاره های دینی در این داستانک کار دستش می دهد( اگرچه در برخی داستانها در نقد مذهب موفق عمل کرده).... آبجی خانوم دختری که سیمای خوبی ندارد، همواره مورد ملامت دیگران و مادرش است ... مادرش او را به خاطر زشت بودنش نکوهش می کند. "" این بدبختی را چه کنم هان! دختر به این زشتی را کی می گیرد؟ می ترسم آخرش بیخ گیسم بماند! یک دختری که نه مال دارد، نه جمال دارد و نه کمال. کدام بیچاره است که او را بگیرد؟ "" حالا بماند بواسطه جهل و نادانی آنهایی که اسمشان را پدر یا مادر می گذارند چقدر از این دختران عزیز و دوست داشتنیِ این کشور که از جمال صورت بی بهره بودند، نابود شدند. کرامت انسانی شان لگد مال شد و دچار اضطراب و تشویش شدند آن هم به خاطر بلاهتِ پدر و مادرشان و بقیه خلق الله و به قول هدایت عوام کالانعام... تنها راه این دختران، توسل به مذهب بوده( مثل آبجی خانوم که هدایت از بیان نام او هم ظاهرا شرم دارد) هدایت در این داستان به جای ملامت پدر و مادر به نقد دینداری می پردازد، گویی که آنهایی که دیندارند حسود، زشت،دیلاق و البته از روی ناچاری چون نمی توانند جلب نظر عامه را کنند، چون زیبا و تو دل برو نیستند به سمت مذهب می روند تا شاید بتوانند آرامشی که تاییدِ دیگران به آنها نمی دهد از مذهب بگیرند.... تمام ناراحتی من از خواندن این داستان مربوط به علامت تعجبی است که هدایت در انتها گذاشته ( او رفته بود به بهشت!) کدام کودک است که وقتی مورد تمسخر و شماتت آن هم به خاطر چهره اش قرار می گیرد، می تواند در نوجوانی و جوانی ، قد راست کند.... دختری که شکسته ، دختری که ارزش وجودی اش برای پدر و مادرش پایمال شده، نمی تواند به زندگی ادامه دهد و آن کاری را می کند که آبجی خانوم کرد
تنفر هدایت از مذهب زیبا بیان نشد، حقیقتا چه لزومی داشت که دختری که اینچنین مورد بی مهری دیگران بوده در توصیف جنازه اش بگوید "" موهای بافته سیاه او مانند مار به دور گردنش پیچیده شده بود"" ر
Profile Image for Nooshin Sheidaei.
16 reviews11 followers
July 4, 2018
يادمه توى كلاس ادبيات وقتى يك شخصيت (خصوصا زن)اسم نداشت نشون دهنده بى هويت بودن و نداشتن استقلال و پايين بودنش بود. مثلا تو نمايش نامه مكبث يا تو موش ها و آدم ها. اين جا اين ايده رو خيلى دوست داشتم كه با همين اسم گذارى ها در برابر آبجى خانم كه اسمى نمى دونيم ازش اسمى مثل ماهرخ انتخاب شده.
در كل ولى داستانش برام جذابيتى نداشت ولى جمله آخر و فكرى كه باهاش داستان رو تموم كرد رو دوست داشتم.
Profile Image for JJ Khodadadi.
451 reviews130 followers
January 26, 2021
داستان کوتاه در مورد آبجی خانم! آبجی خانم دختر بزرگتر خانواده که چون خوشکلی خواهر کوچکتر رو نداره همه جور حرف شنیده و شده یه دختر منزوی و حسود و مذهبی سفت و سخت!
بجز یک خواستگار خواستگار دیگه ای نداشته و البته همون یک خواستگار هم وقتی دختر رو میبینه اونو نمیپسنده! و ادامه ماجرا که مربوط به عروسی خواهر کوچیکه میشه
229 reviews119 followers
March 19, 2017
داستان بنظرم به خوبی و پختگی بقیه آثار صادق هدایت نبود. صادق هدایت رو خیلی می پسندم ولی این کتاب بنظرم اون قلم جذاب همیشگی رو نداشت.
داستان دو خواهر به نام های ماهرخ و آبجی خانم. یکی زیبا و خوش اخلاق و یکی خیلی زشت و بداخلاق. دختری که از سال های بچگی بهش گفته شده بخاطر زشتی هرگز موفق به ازدواج نمیشه و به همین دلیل سراسر وجودش حسد و کینه نسبت به خواهرش ماهرخه. آبجی خانم به دین و نماز و روضه و غیره روی میاره تا در ازای این دنیا، دنیای دیگه رو داشته باشه!!
از یه طرف میشد بخاطر زندگی های مبتنی بر شوهر!!! دخترا حرص خورد. و از طرف دیگه آدمایی که تنها انگیزشون از گرایش به مذهب، آزار دادن دیگران و سو استفادست تقریبا خوب نشون داده شده بود. نمیدونم چرا تمام مدت تصویر اون خانم چادری ای جلوی چشمم بود که مامور گشت ارشاد بود و یکی دو هفته ی پیش جلومونو گرفت
Profile Image for Paria:D.
46 reviews24 followers
September 27, 2016
"هيچ كس دختري را نميگيرد كه نه مال دارد نه جمال و نه كمال"
آبجي خانوم اگرچه حسود بود، اما وضعيتش بسيار قابل درك است و نشايد كه او را ملامت كنيم چرا كه زيبايي يك دختر براستي همه چيز اوست. او را به چه دليل سرزنش كنيم؟ كه آنقدر متدين نبود كه باوجود حكم شرع، خودكشي نكند و صبر پيشه كند؟ كه آنقدر محكم و فهميده نبود كه حرف و طرد مردم برايش مهم نباشد و تا اخر عمر تنهايي ناشي از زشتيش را بپذيرد؟ كه آنقدر دنياديده نبود كه زشتي و زيبايي در نظرش هيچ باشد؟
نكته اي كه در داستان هدايت نهفته است اين است كه وقتي دين مرهمي براي دردهاي دنيوي هم نيست چگونه به وعده هاي اخرويش ميتوان اعتماد كرد؟

لذت گوش دادن به كتاب هاي صوتي:)
Profile Image for Sheyda.
93 reviews25 followers
May 15, 2019
خیلییییی دوسش دارم خیلی...
اول از همه اگه بخواهیم به صورت کلی درباره موضوع داستان صحبت کنیم نگاه انتقادی به وضع زنان رو در اوایل سال های 1300 نشون میده که با گذشت حدود 90 سال هنوز هم این موضوعات به طور کامل رفع نشده و کم وبیش به شکل های دیگر توی جامعه وجود داره و این که هدایت بدون هیچ گره یا نقطه‌ی موهومی برای خواننده، داستان رو پیش میبره حتی پایان کار رو نشون میده.
توی داستان مدام بیان میکنه تمام کار های آبجی خانم بخاطر حسادتش است و دراخر نه تنها چشم حسود بلکه خود حسود هم ترکید اما حسادت آبجی خانم اینجا بی دلیل نیست و دلیلش حرف و سرزنش هایی که از بچگی از طرف خانواده و بدنبال اون از طرف جامعه شنیده،حرف هایی که گاهی اوقات میزنیم بدون اینکه متوجه شیم چه ضربه هایی رو به شنونده وارد میکنیم بنظرم هرکی خودشو جای آبجی خانم بزاره باهاش هم دردی میکنه چون حتی مادرش هم طرفدارش نبوده و هر روز نمک به زخمش میپاشه و کاسه داغتر از آشه(یادم به عبارت زن ها علیه زن ها میوفته) که آبجی خانم رو بخاطرظاهری که خودش هیچ نقشی توی انتخابش نداشته سرزنش میکنه
نکته دیگه اینکه برای آبجی خانم اسمی انتخاب نشده و هدایت قصد داشته بیان کنه بعلت مرد پسند نبودن آبجی خانم، شخصیتی بی هویت و بی استقلال داشته و تنها وجودش کنار یه مرده که بهش ارزش میده.اما در مقابل ماهرخ که زیباس چه آینده ای نسیبش میشه توی دنیای مرد سالار؛خب کلفتی که شاید حتی مجبور میشه با عباس ازدواج کنه و راه دیگه ای نداشته.
تنها انگیزه آبجی خانم برای گرایش به مذهب آزار و اذیت دیگران و زخم زبان زدن به اون ها بوده و دین سپردفاعی براش بوده،که اگه اعتقاد داشت به بهشت میره پس طبق همون دین هم باید میدونست که کسی که خودکشی کنه به بهشت نمیره.
توی داستان چند جا به ارزش پایین خانواده های دختر دار اشاره شده مثل نحوی خواستگاری و بریدن شیربها و قیمت ها و حتی شعر عامیانه ای که توی روز عقد خونده میشه.
در آخر بنظرم صادق هدایت بسیار از زمان خودش جلوتر بوده که با این شیوه انتقادی به بیان داستان پرداخته.
پ.ن:حرف ها زیاد است☹
*آبجی خانم
صادق هدایت
Profile Image for Mahsa.
46 reviews29 followers
August 3, 2019
سرنوشت دردناک زن اینگونه است یا مورد پسند مردان باش و یا به موجودیت خود شک کن و واقعا چرا باید اینگونه به زن نگریست و چرا نباید زن را اول انسان دانست و بعد موجودی برای لذت و چرا جامعه زن ها را به جایی میرساند که خود را مستحق عذاب و مرگ بدانند. ابجی خانم ظاهرا خود را قوی میداند و تمام مردان را بد و مدام جامعه ای که در ازدواج خلاصه شده را نقد میکند ولی در نهایت با تمام کوشش هایش تسلیم نگاه و حرف های تحقیر آمیز دیگران میشود. چه چیزی ابجی خانم و مادرش و تمام زن هایی که حتی نامی برای خود ندارند را به اینجا رسانده است. نکته مهم اینست ما همیشه با جامعه ای رو به رو هستیم که همواره زن ها علیه زن ها ایستاده اند و این خیلی غم انگیز و تلخ است. زنی که عاشق دربند بودن و زنجیر است مستحق اینگونه نگاه است و زنی که خود به تنهایی برای منزلتش تلاش نکند به جایی نخواهد رسید. در داستان ما شاهد مادری هستیم که به جای عشق ورزی به دخترش او را از کودکی حقیر و خوار ساخته است و مدام او را به خاطر چیزی که دست خودش نیست کتک میزند و بارها او را از درون متلاشی میکند، او ناخواسته یا عمدا دخترش را هر روز با این حرف ها بیشتر و بیشتر به درون خودش فرو میبرد و پناهنده عزا و روضه اش میکند. مادری که میتوانست به او دلداری دهد ولی این کار را نمی کند چون دست پرورده همین جامعه و افکار مریض آن است و کم کم ابجی خانم داستان از مادر و پدر و خواهر کوچک و جامعه و مردم طرد میشود و سرنوشت خود را از جای دیگری گدایی میکند که همان خرافات و توهمات است. زن با عمل دست به ترکیب صورتش میزند چون زیبایی از نگاه دیگران برای او مهمتر است. زن جایگاهی برای خود قائل نیست چون جایگاهی که برایش میسازنند مهمتر است. ابجی خانم در خانواده ای فقیری رشد کرده در این خانواده آنها مشکل را در فقر و داشتن سماور قدیمی نمی دانند مشکل را سن دخترانشان میدانند که همانند درختان حیاط بالاتر میرود. این نگاهی است که هیچگاه قابل درک نیست. از طرف دیگر خواهر کوچک خانواده درست است به خاطر چهره اش اذیت کمتری میشود ولی او هم به نوعی گرفتار است، چون حق انتخابی ندارد و به اولین خواستگارش باید جواب مثبت دهد. چون خانواده هراس دارد ابجی خانم بعدی او باشد. ماهرخ تنها یک وظیفه دارد و آن هم نقش افرینی نقشی است که جامعه برای او تعیین کرده است، یعنی براورده کردن خواسته ها و خوشبختی شوهر نه خواسته های خودش، هدایت ۹۰ سال پیش چیزی را رصد میکند که هنوز ما نمیتوانیم بینیم او در آن زمان به نتیجه ای رسید که فهمش هنوز هم برای خیلی از ما حیرت برانگیز است و در نهایت پایان داستان ما شاهد موهایی هستیم که همانند مار به دور گردن ابجی خانم پیچیده شده است. زن بودنی که عاقبت جان او را میگیرد. هدایت به معنی واقعی کلمه فریاد است، فریادی که از نوع نگاه های آدم ها به هم نشات می گیرد .......
Profile Image for Asal Akz.
79 reviews3 followers
December 14, 2025
هنوزم دنیا پر از آبجی خانوم ها:(
Profile Image for Alam.
122 reviews21 followers
November 9, 2021
در واقع نه داستان کوتاه که یه داستان خییییلی کوتاه بامزه بود. البته که داستان آنچنان قوی و متحیرکننده ای نداشت اما چیزی که باعث شد ۴ ستاره امتیاز بدم مفهوم کلی کتاب و حس نزدیکی که باهاش داشتم، بود.
حسادت موضوعیه که گریبان گیر اکثر ما آدم هاست. به جای لذت بردن از زندگی شخصیمون و نادیده گرفتن مسائل ظاهری، سعی در تخریب همدیگه، پشت پا زدن، مظلوم نمایی و اثبات خودمون به کل دنیا داریم. دنیا بدون ازدواج، بچه داشتن، ماشین و خونه و درآمد آنچنانی، مدرک تحصیلی و…. هم برقرار خواهد بود و اگه کسی هر کدوم از اینارو نداشته باشه دلیل بر عقب بودن از بقیه مردم یا بیهوده زندگی کردن نیست.
میل به پیشرفت عالیه اما حسادت و حسرت خوردن چیزی جز تلف کردن عمر و زیان به خود نیست. از مسیری که در اون قرار داریم لذت ببریم و سعی کنیم انتهای زیبایی براش بسازیم.
Profile Image for Parisa.
29 reviews24 followers
October 10, 2017
آیا زیبایی برای یک دختر اینقدر مهمه که حتی مادرش ا��نقدر بهش سرکوفت بزنه که اونو تبدیل به یه موجود حسود و عقده ای کنه؟؟؟؟؟؟

شاید این داستان مربوط به گذشته باشه اما متاسفانه هنوزم همه در جامعه ما زیبایی ظاهری خیلی مهمه...

بله انسان زیبایی رو دوست داره اما گاهی بهتره معیارهای زیبایی درون ادمها باشه تا بیرونشون....

به امید روزی که زیبایی سر شامل پوسته ی اون یعنی چشم و ابرو و رنگ و پوست و .... نباشه، تا اونوقت تعداد کتاب فروشی ها از این همه مغازه لوازم ارایش فروشی بیشتر میشد...
Profile Image for Siavash S.
2 reviews1 follower
May 11, 2013
کلیت داستان مانند بیشتر داستانهای هدایت درباره، مذهب، خرافات، آداب و رسوم غلطه،به نظر من بر خلاف ظاهر داستان آبجی خانم نه تنها شخصیت منفی نداره، بلکه خیلی هم دوست داشتنی و قابل ترحمه که قربانی آداب و رسوم غلط شده و موقعی که خودش رو میکشه، باعث میشه که برای لحظه ایی اون پرده قضاوتی که دورش کشیده شده کنار بره و وقتی که همه بهش نگاه می کنن،میبینن نه تنها ظاهر زشتی نداره، بلکه زیبا هم هست
Profile Image for Aida Ganjian.
71 reviews13 followers
January 8, 2020
چیکار میکنیم با دل ادما؟ چقد ابجی خانم دور هممون هست؟ چقد مثل مادرِ ابجی خانمیم؟
چقدر هدف وجودِ زن رو در شوهر کردن میبینیم؟
چقدر والدین نقش بزرگی تو آینده و تک تک رفتارها و واکنش های ما دارن؟
مدام یاد این جمله افتادم ”کلمات بیشتر از گلوله ها ادم کشتن”
Profile Image for Ali Karimnejad.
347 reviews226 followers
March 4, 2020
دنیا ناعادلانه است و بخش قابل توجهی از هویت ما ناشی از جبر روزگار است. این یک واقعیته اما نه همه ی واقعیت
Profile Image for Nasim.Radfar.
233 reviews8 followers
November 1, 2018
اغلب انسان ها براي رهايي از مشكلات زندگي، دنيايي مي سازند كه تمام كمبود هاي خود را در آن مكان جا مي دهند هرچه تحمل اين مشكلات كمتر ميشود، ميل به آن دنيا خود ساخته بيشتر مي شود. داستان علت كشش بعضي از انسانها را مذهب را نشان ميدهد.
Profile Image for Kazem.
11 reviews
February 12, 2008
این متن فرا تر از یک داستانه برا کسی که دقیق بخونه
Profile Image for about_mava.
48 reviews19 followers
November 19, 2024
عجیب ترین غم رو در کوتاه ترین داستان تجربه کردم…
Profile Image for Mohammad.
138 reviews15 followers
March 28, 2020
در نقد رفتار اجتماعی عامه ی مردم در نسبت با دختران ازدواج نکرده، و فروکاست ارزش زن به شوهر کردن صرف، قابل توجه بود اگرچه مثل خیلی از آثار هدایت محفوف به تلخی و سیاهی و بن بست لاینحل می شد.

لکن در به کارگیری عنصر دین و نوع دینداری عرفی در داستان نوعی غرض ورزی و بزرگ نمایی مشهود بود و رویکرد متخاصم و قضاوت از قبل نویسنده در متن داستان قابل محسوس بود.

البته نوع نگاه امروز جامعه و طبقه متوسط شهری به زن، نسبت به زمان نگارش داستان( شمسی ۱۳۰۹) تفاوت های عدیده ای کرده که باعث میشه این داستان تا حد زیادی در همان زمان و مکان محلی از اعراب داشته باشد.
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
567 reviews137 followers
May 9, 2019
نوجوان بودم واین داستانی بودازمجموعه داستانهای هدایت درکتاب سگ ولگرد یا سه قطره خون. داستانی طبعا" سیاه و باپایانی بد
برای دختر یازده دوازده ساله ای که ازسربیکاری و کنجکاوی به کتابخانه خواهربزرگش سرک می کشید. هنوزیادم هست طفلک آبجی خانم را.
Profile Image for Iman Narimani.
92 reviews10 followers
October 22, 2020
نتونستم هیچ کس رو سرزنش کنم... نه آبجی خانم و حسادت هاش، نه مادرش و زخم زبان هاش.
به نظرم تنها چیزی که در این داستان باید سرزنش بشه فرهنگ ناپسند ما ایرانی هاست که باعث میشه مادری دخترش رو بخاطر زیبا نبودن و ازدواج نکردن سرزنش کنه و دختری بخاطر اینکه زیبا نیست و نمیتونه ازدواج کنه احساس بدبختی کنه.
Profile Image for Arezoo.
10 reviews2 followers
August 12, 2018
با اینکه داستان در سال ۱۳۰۹ نوشته شده ولی هنوز هم به خوبی وضعیت جامعه رو توصیف می کنه.
Profile Image for Baktash.
239 reviews49 followers
September 19, 2018
کوتاه؛ ولی از نظر من یکی از بهترین های هدایت.
Profile Image for Ghazal.
18 reviews
April 29, 2025
این داستان به شدت طعنه آمیز و هدایت وار بود .
چیزی که به ذهنم آمد اگر مردم ایران این داستان را فراتر از یک داستان و با بینشی عمیق میخواندن شاید اندکی از این وضعمان بهتر بود.
آبجی خانم شخصیتی که مثالش و بسیار دیدیم دختری که زیبایی و اخلاق خوش ندارد و حسادت شدیدی نسبت به ماهرخ های زیبا دارد (در این داستان دیدیم حسود نه تنها چشمش بلکه خودش هم ترکید) به همین دلایل به سمت دین و مذهب کشانده می‌شوند که حالا که در این دنیا نه جمال دارند و نه کمال در دنیای دیگر بهشت از آنشان باشد.
با یک تیکه پارچه سیاه از این روضه به آن روضه می‌روند بلکه شوهری برایشان پیدا شود و به دختران دیگر خشم و حس انتقام عجیبی دارند و میل دارند دختران زیبا را نیز با همان کفن سیاه بپوشانند گویا دلشان آرام می‌گیرد و مردان تفاوت زیادی بین آن ها قایل نمی‌شود.امثال آبجی خانم برخلاف ادعایشان ارزشی برای زن بودن قایل نیستند و خود را وسیله ای شخصی برای مردان میگمارند و ارزش زن را به یک تیکه مویرگ با گمان بکارت می‌نماند و هر کس این یک تیکه را برای شوهرش نگه ندارد بی عفت است و طهارتش از بین رفته است به زبانی سعی می‌کنند دختران دیگر را تحقیر کنند و اسبابی‌ پیدا کنند برای ترمیم عزت نفس نداشته‌شان و پیدا کردن حس برتری از دخترانی که در دلشان می‌دانند از آن ها برتر نیستند.
Displaying 1 - 30 of 79 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.