Jump to ratings and reviews
Rate this book

À l'abri de rien

Rate this book
Marie a perdu le fil de sa vie. Plus rien n’arrête son regard, sauf ce jour-là, un groupe d’hommes en haillons massés près du Monoprix. Sans savoir pourquoi, elle pénètre dans la tente dressée près de la mairie, se joint aux bénévoles pour servir des repas à ceux que dans la ville on appelle les « Kosovars ». Négligeant sa famille, indifférente aux attentions de son mari, à la tendresse de ses enfants, elle se consacre entièrement à la survie de ces hommes en perdition. Elle leur donne tout : de la nourriture, des vêtements, son temps, son argent. Entraînée malgré elle dans un drame, elle s’expose à tous les dangers, y compris celui d’y laisser sa peau.À l’abri de rien est un roman bouleversant, un livre exceptionnel. On y retrouve le lyrisme âpre, « à ras d’homme », quelque part entre Pialat et Miossec, qui le caractérise.

228 pages, Paperback

First published January 1, 2007

13 people are currently reading
207 people want to read

About the author

Olivier Adam

59 books105 followers
Romancier de renom, Olivier Adam connaît un succès populaire et critique indéniable qui le place parmi les écrivains les plus connus de sa génération. Ancien étudiant en gestion des entreprises culturelles, il participe à la création du festival littéraire 'Les Correspondances de Manosque' et travaille comme directeur de collection aux éditions du Rouergue. C'est son premier roman paru en 2000, 'Je vais bien, ne t'en fais pas' qui lui permet d'accéder à la notoriété. Lauréat du prix Goncourt de la nouvelle en 2004 pour 'Passer l'hiver', l'auteur poursuit néanmoins dans la veine romanesque avec 'Falaises' ou 'À l'abri de rien'. Des histoires plein la tête, Olivier Adam sort coup sur coup 'Des vents contraires' (2009) et 'Le coeur régulier' (2010), tout en écrivant des ouvrages jeunesse, 'Les Boulzoreilles', avec Euriel Dumait (2010) ou 'Personne ne bouge' (2011).

Parmi les auteurs français les plus adaptés au cinéma, il collabore dès 2006 avec Philippe Lioret, au scénario de l'adaptation de son premier roman 'Je vais bien, ne t'en fais pas'. Il retrouve ensuite le réalisateur pour l'écriture du script de 'Welcome'. Il participe également aux scénarios de 'Poids léger' et 'Maman est folle (d' après 'À l'abri de rien') de Jean-Pierre Améris, et à celui de l'adaptation par Jalil Lespert de son roman 'Des vents contraires', sorti en décembre 2011.

http://www.evene.fr/celebre/biographi...

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
63 (15%)
4 stars
132 (31%)
3 stars
149 (35%)
2 stars
53 (12%)
1 star
18 (4%)
Displaying 1 - 30 of 42 reviews
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
388 reviews71 followers
January 11, 2024
ماجرای کتاب درباره زن و مادری به نام ماری هست که مشکلات درونی و افسردگی دارد و ملال روزگار اون رو دربر گرفته تا این که پناهندگانی از ایران، افغانستان، آفریقا و عراق که در نزدیکی خونه اش ( جنگل کاله) زندگی میکردند رو پیدا میکنه و درد درونی اش رو میبره پیش این پناهندگان که از بی پناهی رنج میبردند، ماری یک جورایی میتونست اون هارو درک کنه،به قول معروف درد باعث نزدیکی آدم ها به هم میشه.

فیلم سینمایی مامان دیوانه است اقتباسی از همین رمان است که در سال ۲۰۰۷ برنده جایزه تلویزیون فرانسه و بهترین فیلم‌نامه فستیوال روشل شد. اولیویه
Profile Image for Rezvan.
9 reviews3 followers
September 10, 2021
قراره خواننده‌ی داستانِ زندگیِ زنی به نام ماری با همسر (استفان) و دو فرزندش (لوکا و لیز) در فرانسه
باشید.
ماری دچار افسردگیه و در وضعیتی نسبتا بحرانی قرار گرفته،
طی آشنایی با زنی به نام ایزابل تصمیم میگیره در مرکز امداد به پناهجوهای غیرقانونی کمک کنه و...

باید بگم با خوندن این کتاب قرارنیست شاد بشید یا دلتون بخواد حس مشابه اونهارو تجربه کنید(حداقل برای من اینطور بود)
لحظه‌های کاملا رئال از زندگی افرادی که خانواده و زندگی و... رو رها کرده و برای ساختن آینده‌ای بهتر مهاجرت میکنند، اما با تنها چیزی که مواجه میشن باتوم و کتک‌کاری و گازاشک آور و شاید حمله‌ی سگ‌های پلیس باشه!
گذران زندگی با لباس‌های کهنه و پاره‌ی مردم،خوابیدن کنار خیابون یا فاضلاب و غرق شدن توی وضعیتی که تصورشم لرزه به تن آدم میندازه!
اما واقعیته!
خوندن کتاب ممکنه باعث بشه از رفتارهای ماری حرصتون بگیره و کتاب رو پرت کنید یه سمت!
اما کنجکاوی اینکه بعدش چی میشه ولتون نمیکنه و بازم سراغش میرید!!

من برای استفاده از وقت‌های مُرده و فاصله بین کتابهای ناداستانم سراغش رفتم و باید بگم انتخاب خوبی بود.
اما همزمانیش با سردرد های عجیبم که این روزا قوت لا یموتم شده، ناراحتیم رو بیشتر کرد :(

قلم نویسنده و توصیف‌های به کار برده شده دوست داشتنی بود،
ترجمه و ویراستاری هم همینطور!
Profile Image for Abas Azimi.
63 reviews37 followers
September 10, 2021
رمان اولیویه آدام مثل داستان‌هاش پیرنگ پر حادثه و پر کششی نداره، روایت خطی و سادست. همون فضای سرد و خاکستری داستان‌هاش اینجا هم هست. راوی داستان زن میانسال و افسرده‌ایه که زندگیش با زندگی پناهنده‌ها درگیر میشه. همین هم داستان را برای من خواندنی کرد؛ همراه شدن با راوی فرانسوی داستان و از زاویه دید اون زندگی پناهنده‌هایی که اکثرشون هم خاورمیانه‌ای هستند رو دیدن.
بی پناه رمان شخصیت محوریه و خوب، همین هم نقطه قوتشه؛ «ماری» راوی داستان، شخصیت واقعی، چند وجهی و باور پذیری داره، این موضوع در مورد شخصیت‌های فرعی هم همین‌طوره.
از نقاط قوت دیگش هم پایان بندی واقع گرایانشه.
ترجمه «مارال دیداری» رو از نشر چشمه خوندم که خوب و راضی کننده بود.
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
July 9, 2025
اعم نکات در مورد این کتاب را دوستان نوشته‌اند، من هم فقط این نکته را اضافه کنم که از روی این کتاب فیلمی به زبان فرانسه با عنوان Maman est folle (مامان دیوانه است) در سال ۲۰۰۷ ساخته شده است.
Profile Image for Vicky.
174 reviews7 followers
June 16, 2011
Le mal être, le mal de vivre qui mène à l'excès, à la dépression, au bord de la folie. C'est un roman extrêmement touchant, un roman qui se lit rapidement, une écriture qui coule. C'est un roman qui traite de sujets difficiles, qui nous laisse un goût amer et qui, pourtant, est d'une très grande beauté. Les pages se succédait à un rythme effréné parce qu'une fois commencé, j'avais envie d'aller au bout de l'histoire, je voulais savoir jusqu'où Marie irait.

Je sais que c'est un roman qui m'habitera encore longtemps. Il raconte ce qui habituellement appartient au non-dit, ce qu'on fait semblant de ne pas voir. Marie a osé regarder ce qu'il ne faut pas voir, elle n'arrive plus à détourner le regard ni à faire semblant. Elle ne peut même plus se féliciter d'avoir au moins fait quelque chose, Elle est écrasée par l'immensité du besoin, le leur, celui de ceux qui sont réduits à presque rien, oui, mais le sien également, son besoin à elle, criant qu'il lui est désormais impossible d'ignorer.

C'est un de ces romans qui me laisse silencieuse, qui m'envoie me recueillir au fond de moi-même, un roman bouleversant mais un roman qu'il faut lire.
Profile Image for Shiva.
9 reviews
August 22, 2018
کتابی که با دغدغه‌ای ارزشمند کار خود را شروع می‌کند:هدف زندگی.یکی از اساسی‌ترین سوال‌های بشر و یکی از مهم و عمیق ترین مسائلی که همواره دغدغه‌ است.
ماری مشخصا درگیر افسردگی و اضطراب(همچنین افسردگی پس از سانحه)است و زندگیِ روتین و همیشگی خودش را به چالش می‌کشد و فرای روزمرگی‌هایش،به دنبال معنا و هدفی برای بودنش می‌گردد.
راه‌حل ماری،یکی از راه‌های اصلیِ جنگیدن با پوچی است:یافتن معنای زندگی در کمک به دیگران.چیزی که در کتاب‌های روانشناسی به عنوان یکی از راه‌های غلبه بر بی‌معنایی معرفی شده است.کمک کردن به انسان‌ها یا حیوانات،برای اینکه زندگی راحت‌تری داشته باشند،کاری است که هرگز تمامی ندارد و درتمام بازه‌های زمانی،نیاز عمیقی به آن احساس می‌شود و همچنین آنقدر ارزشمند است که مقابل تمامِ(آخرش که چی؟)ها دوام می‌آورد.
ولی کتاب از میانه‌ی داستان،راهش را گم می‌کند و قصه‌محور می‌شود و انگار فقط در پی آن است که ببیند چه بر سر ماری می‌آید.
درواقع کتاب با دغدغه‌ی معنا شروع می‌شود و با دغدغه‌ی ماری به پایان می‌رسد و از نظر من نقطه ضعف داستان در همین است،گم کردن هدف کتاب‌.
جذابیت قلم نویسنده و روان بودن ترجمه خانم فاضلی،غیرقابل انکار است.💕👏
Profile Image for Mehrzad.
233 reviews28 followers
May 23, 2016
کتاب عجیبی بود...

اگر اشتباه نکنم دومین کتابی ست که از نشر هیرمند می خونم. انتخاب کتاب های برای ترجمه مجموعه شهرزاد ، کاملاً متفاوت بوده.

داستان پیرامون زنِ بی هویت مستقلِ ضعیفِ بر باد رفته ای هست غرق در روزمرگی ، از دست دادنِ عزیزانِش براش سخت تموم شده و توان ش رو نداره که به ریسمان امید و تلاش چنگ بزنه و خودش رو بالا بکشه ، در عوض ، به پوچی پناه می بره ، به دنیای پناهنده هایی که هیچ چیزی برای به دست آوردن ندارن و ارزشی هم برای به دست آورده ها شون قائل نیستن . قدم های نادرست برداشتن و این مسیر رو تا نهایت که از دست دادن جون شون باشه ادامه میدن... و "ماری" در پناه هیچ باقی می مونه...

همینطور که توی نقل قول ها قبلاً قرار دادم ، از جزجز کتاب لذت می برید ، ولی این که از خودِ کتاب چه برداشتی کنید ، به تجربه و دنیای شخصی خودتون بستگی داره ، و این که چقدر خود تون رو جای تک تک افراد قرار بدید...

کتاب خوبی برای مطالعه هست ، ولی مطمئن هستم به عنوان اولویت به کسی پیشنهاد نمی کنم.

//
Profile Image for Pardis.
707 reviews
March 13, 2020
رمان «بی‌پناه» او درباره افرادی است که شاید دیگران، در گذشته فقط در تیتر روزنامه‌ها، صفحه حوادث یا اخبار رادیوتلویزیون چیزی درباره‌شان شنیده یا دیده بودند. مهاجران آفریقایی، عراقی، افغان و ایرانی ساکن در جنگلِ کاله، آن‌هایی که می‌خواهند نوع‌دوستی‌شان را نشان دهند یا ادای انسان‌دوستان را در بیاورند، آدم‌های بی‌اعتنا به جنگلی‌ها و آن‌هایی که از کنارشان عبور می‌کنند؛ همه در این رمان حضور دارند.

داستان «بی‌پناه» درباره آدم‌های توسری خورده‌ای است که گاهی خشونت و تندی زیادی در وجود خود انباشه کرده‌اند. راوی اصلی این رمان یک زن و یکی از همین آدم‌هاست.
Profile Image for Nastaran.
22 reviews2 followers
November 12, 2017
زندگي اي براي اثبات خودش كه كسي است، نه كم تر و نه بيشتر!
Profile Image for Nazanin Banaei.
254 reviews
May 7, 2018
راه افتادم و زمین‌های خیس را شکافتم، به ظاهر فقط زیر باران رانندگی می‌کردم ولی در سرم چیز دیگری میگذشت. حس تباهی. غرق شدن. پایان دنیا. بخشی از وجودم پذیرفته بود که هر لحظه ممکن است بمیریم،بی هیچ دلیلی همه چیز تمام میشود، قطع برنامه‌ها بدون درخواست ما.

همدیگر را دوست داشتیم اما این علاقه، زیر چربی روزمرگی، اعصاب خردی و لایه‌ای ضخیم پنهان شده بود که همه آن را دارند. برای همین پشت گردنش را بوسیدم و دست روی شانه‌اش گذاشتم.

آن مرد می‌مُرد چون میخواست در منچستر به آن‌ها بپیوندد. به این فکر کردم که من اگر میخواستم به منچستر بروم فقط کافی بود سوار قطار شوم اما او می‌مرد.
Profile Image for الهه سیدشماری.
51 reviews1 follower
May 28, 2020
زن میان‌سالی که ��وب می‌تونه اتفاقات دوروبرش رو به تصویر بکشه.خودش رو خوب می‌شناخت.. به نظرش همه‌چیز در حال مرگ بود و در عین حال می‌توانست روی گاز سوپی که قل‌قل می‌کرد رو با تمام جزییات تصویر کنه.
در کل
ماحراهای این زن و پناهنده ها خیلی معمولی بود.
Profile Image for Ahoura.7.
31 reviews6 followers
March 8, 2024
چرا زندگی ما را این‌قدر نابود کرد؟ آیا واقعاً سزاوار این بودیم که زندگی چنین کینه‌ای از ما به دل بگیرد؟
Profile Image for ATeFe.
17 reviews2 followers
June 28, 2021
همه‌ء این‌هایی که وطن خودشون رو رها می‌کنن ، می‌رن به امیدِ داشتنِ یه زندگی بهتر . اما اگه غیرقانونی اینکارو کنن مجاب به تحمل یه دوره‌ی جهنمی می‌شن. ولی ممکنه اصلا اون دوره نگذره و همونجا توی اون زندگی جهنمی بمیرن، همینقدر تلخ و غمگین ...
تو کتاب خوب به این ادم‌های پناهجو و اوضاعشون پرداخته شده .
و یک زنی(راوی) که به این آدم‌ها نزدیک و نزدیک می‌شه . یه نزدیک شدنِ غیر معقول، غیر منطقی ...
که همین‌ها به زندگی خودش و خانواده‌ش ضربه می‌زنه .
Profile Image for Isa Dolatian.
176 reviews7 followers
June 23, 2023
دومین کتابی بود که از اولیویه آدام میخوندم،( اولیش گذر از زمستان) کتاب توسط نشر چشمه و ترجمه خانم مارال دیداری ترجمه شده بود، کیفیت چاپ و ترجمه بی ایراد بود فقط عکس روی جلد کتاب دوست نداشتم و احساس بهتری از جلد اصلی کتاب گرفتم.
کتاب در مورد زنی از طبقه متوسط رو به پایین فرانسه به نام ماری هست که همراه دو فرزند و همسرش استفان در شهر کاله فرانسه زندگی میکنن، ماری در غم از دست دادن‌دوست قدیمیش دچار ptsd شده، که به صورت اتفاقی با گروه‌های پناهندگی که قصد سفر‌به انگلستان را دارند، آشنا میشه و….
کتاب در دو قسمت طبقه بندی میشه، قسمت اول به مشکلات پناهندگان میپردازه، بد رفتاری ها، نبود امکانات اولیه زیستن، غذا و…. در این قسمت نوع نگاه انسان های جهان اول به مسائل پناهندگی تصویر کشیده میشه که جز نقاط قوت کتاب به حساب میاد اما قسمت دوم که بیشتر در تنهایی و پوچی ماری غرق میشیم، معنا و مفهوم کتاب رنگ میبازه و پناهجویان و مسائلشون به حاشیه رانده میشن، فضای داستان به گم شدن معنای زندگی برای یک زن فرانسوی کاهش تنزل پیدا میکنه که نقطه ضعف قسمت دوم به حساب میاد
اسم کتاب دوست داشتم، چون هم پناهجویان بی پناه هستند و هم شخص اول داستان یعنی ماری
امتیاز من به کتاب ۳.۵ هست ولی چون امکان ثبت وجود نداره، بخاطر قسمت دوم کتاب که پررنگتر از قسمت اول میشه نمره ۳ خواهم داد.
Profile Image for Hilary.
469 reviews6 followers
September 20, 2012
One of the most profoundly depressing books I have ever read leaving me with no desire to read anything else by this writer. A young bored mother on a large housing estate neglects her family to take up the cause of illegal immigrants camped outside the town, risks her marriage and her children's well-being for her new-found cause and ends up in a sanatorium. Easy-to-read French though with good descriptive passages.
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Shenoto.
16 reviews1 follower
Read
January 24, 2016
شما میتوانید فایل صوتی بخش هایی از رمان «درپناه هیچ » را با صدای مترجم آن ، راحله فاضلی در شنوتو بشنوید :
http://shenoto.com/podcast/2486
164 reviews
October 17, 2017
Marie mère au foyer déprimée oublie sa famille pour se consacrer à l’accueil des réfugiés. Finie hospitalisée pour folie
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Afshin Hakimiyan.
127 reviews1 follower
April 6, 2024
ماری به اتفاق شوهرش استفان و پسر و دخترش لوکا و لیزا در شهر ساحلی کاله فرانسه زندگی می‌کردند. ماری تازه‌گی‌ها از سرِ کارش که صندوق‌دارِ یک فروشگاه زنجیره‌ای بود؛ به دلیل زد و خورد با یک مشتری، اخراج شده بود. شوهرش استفان هم در یأس و نااُمیدی از بازیکن تیم فوتبالی که هرگز به‌ش دست نیافته بود؛ به اجبار راننده‌گی اتوبوس سرویس مدرسه‌ی بچه‌هایش را انتخاب کرده بود.

 

اگرچه آن‌ها پس از خستگی از زندگی آپارتمان‌نشینی، حالا در یک خانه‌ی دوطبقه‌ی حیاط‌دارِ ویلایی که همیشه آرزویش را داشتند؛ داشتند زندگی می‌کردند. ولی با این همه انگاری ماری نه در زندگی خود و نه در زندگی همسایگان‌شان، شور و شوقی نمی‌دید. آن‌را "زندگی پیش‌پااُفتاده‌ی شهرک‌های مسکونی مدرن" می‌نامید که "آدم را وادار می‌کند هر آن‌چه را که داخل و اطراف آن‌ها می‌گذرد فراموش کند. آدم‌هایی بی‌تفاوت، منزوی، طردشده و خودمختار". او در آن شهرک، مردم را انگاری "درگیرِ چیزهایی" می‌دید "که بدون دلیل مهمی زندگی‌شان را خراب می‌کنند".

 

ولی فقط این‌ها نبود. ماری انگاری داشت یک افسرده‌گی پنهانی را با خود حمل می‌کرد. خواهرِ صمیمی‌اش را در یک تصادف از دست داده بود. پدرش نیز که کارگرِ شهرداری بود، چندسالی بود که فوت کرده بود. حالا از آن خانواده‌ی شاد و شنگول، جز مادرِ پیرش، کسی برایش باقی نمانده بود. گاه‌گُداری دوستانِ دوران دبیرستان خود را می‌دید که مثلن مثلِ خودش به صندوق‌داری یک فروش‌گاهی مشغول به کار بودند.

 

او به افسردگی و دل‌مرده‌گی زندگی را در کنارِ خانواده‌اش سپری می‌کرد. به چیزی و کسی دل‌خوش نبود. روزی که ماری تازه بچه‌هایش را به مدرسه بُرده و داشت بازمی‌گشت؛ در مسیرِ خود به صفِ طویلِ مهاجران برخورده بود. "همه‌شان به نظر خسته و کثیف بودند، لاغر مُردنی بودند و لباس‌های کهنه و پاره تن‌شان بود. همه به آن‌ها می‌گفتند کوزوویایی اما بیش‌ترشان عراقی، ایرانی، افغانستانی، پاکستانی، سودانی یا کُرد بودند". او دائم با این‌گونه تصاویر روبرو می‌شد. مهاجرانی که دنبال راهی برای ورودِ به انگلستان بودند. آن‌ها را توی چادر، روی نیمکت‌های مدرسه، کنار خیابان یا روی چمن‌های پارک می‌دید. ویلان و آواره که در گریزِ از نیروهای امنیتی به گذرانِ در ایستگاه‌های مترو، زیرِ کامیون‌ها و جاهای متروک، زندگی سگیِ خود را سپری می‌کردند.

 

ماری انگاری در فرارِ از زندگی "منزوی و مطرودِ" شهری، نمی‌توانست از راهِ فرار از این انزوایی که به رویش داشت گشوده می‌شد؛ به بی‌خیالی بگذرد. راهی که از کمکِ به این پناه‌جویان، می‌خواست به رویِ زندگی بی‌شور و شوقِ خود باز کند. با ایزابل همراه شده بود که برای کمک به پناه‌جویان، گروهی را تشکیل داده بودند. به گروه‌شان پیوسته بود. زیر باران تندی که پناه‌جویان را در چادر تنگی جا داده‌ بودند؛ سینی‌های با یک کاسه سوپِ نه‌چندان لذیذ و خُرده‌ای نان را دست به دست می‌کرد تا یک‌وعده‌ غذای بخورنمیرِ افغان و یا پاکستانی و ایرانی...را تأمین کرده باشند. کاپشن و پلیورهای مستعمل را بین‌شان تقسیم می‌کردند تا بتوانند در سرمای استخوان‌سوز زمستان دوام بیاورند.

 

او انگاری برای گریز و فرار از رخوتِ زندگی افسرده‌ی خود روی به کمک به پناه‌جویان می‌آورد. نویسنده با طرحِ زندگی ماری در کنارِ تصویرِ پناه‌جویانی که گُر و گُر به سمت اروپا عزیمت می‌کنند؛ مفهوم دیگری از بی‌پناهی را به رُخ می‌کشد. آقای اولیویه آدام، بی‌پناهی را صفت بارزِ انسان مدرن می‌یابد. او با فرار از تصویر مستعمل پناه‌جویانی که مرسوم همه‌ی رسانه‌های دنیاست، انسانِ ساکنِ دنیای مدرن را هم از این صفتِ "بی‌پناهی" بی‌نصیب نمی‌گذارد. نویسنده برای این‌که، داستانِ مهاجران را، باورپذیر کرده باشد و از دیدِ جهان‌سومی به امرِ پناهنده‌گی بپرهیزد. از دیدی که حتی توانِ نگریستنِ ترحم‌انگیز به آدمِ بی‌پناه را از دست داده است. برای گریز از این بینش، قهرمان داستان را به هیأت شهروندی درمی‌آورد که برای علاجِ زندگی منزوی و مطرودِ خود، نیازمند آن می‌شود که دستی از پناه‌جو بگیرد. سقفی برای شب‌های آواره‌گی آن‌ها، نانی برای شکم گرسنه‌ی آن‌ها و مأمنی برای فرار از دست نیروهای پلیس برای‌شان فراهم آورد.

در صحنه‌ای که ماری همراه با دختر و پسرش لیز و لوکا به خانه‌ی ایزابل رفته‌اند تا به کمک پناه‌جوها بشتابند. ماری آن شب را این‌گونه توصیف می‌کند: «شب را در کنار هم گذراندیم، ما سه نفر، ایزابل و پناه‌جوها. اول بچه‌ها با تعجب دورواطراف‌شان را نگاه می‌کردند،...ایزابل اسباب‌بازی‌های پسرش را برای‌شان آورده بود، مثل دیوانه‌ها کِیف می‌کردند، از آن همه اسباب‌بازی قدیمی و خُرد و شکسته به وجد آمده بودند. توی سالن دراگو (یکی از پناه‌جوها) مدام صدای‌شان می‌زد، ادا در می‌آورد، زبانش را در می‌آورد، چشمک می‌زد. موقع غذا خوردن، لیز روی پاهای او نشست.....شامِ آن شب خیلی طول کشید. بیش‌تر از معمول. از همیشه بیش‌تر نوشیدیم، برق شادی به چشم‌های همه آمده بود..»

چنین صحنه‌ی شاد و طرب‌انگیزی، از زندگی ماری، همیشه غایب بود.
Profile Image for Nazanin.
283 reviews23 followers
October 21, 2020

👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👧‍👦👨‍👩‍👧‍👦
ماری به همرا دو فرزندش لوکا و لیز با شوهرش استفان در شهر کاله‌ی فرانسه زندگی می‌کنه. ماری دچار افسردگیه و به طور اتفاقی با ایزابل که در مرکز امداد به پناه‌جویان کار می‌کنه آشنا می‌شه و خودش هم شروع به کمک به پناه‌جو‌ها می‌کنه📖

نویسنده به خوبی زندگی قشر متوسط رو به پایین رو توصیف می‌کنه و روز‌مرگی‌ها و سبک زندگیشون رو بهمون نشون می‌ده، از اون طرف با سختی‌های زندگی پناه‌جو‌ها آشنامون می‌کنه با مشکلات و غم‌هاشون. در نهایت نویسنده به سمتی می‌برتت که به این نتیجه برسی مهم نیست در کدوم کشور زندگی کنی یا به کدوم کشور پناهنده شده باشی خیلی از غم‌ها و ناراحتی‌های آدم‌ها شبیه به همدیگه است📖

وقتی که داشتم صفحه‌ی ۱۲۲ تا صفحه‌ی ۱۴۵ رو می‌خوندم انگار تمام اون صحنه‌ها رو مثل فیلم داشتم می‌دیدم و اصلاً نمی‌تونستم کتاب رو زمین بذارم به نظرم نویسنده‌ای که با قلمش این قدرت رو داشته که حس غم و اضطراب رو به شما انتقال بده کتاب‌هاش رو حتماً باید خوند📖

جوهره‌ی اصلی همه‌ی ما یکی بود. این جا توی این خانه‌ها و هر جای دیگری در فرانسه همه‌ی زندگی‌ها شبیه هم هستند. بیدار می‌شوی، صبحانه می‌خوری، کار می‌کنی، غذا می‌خوری، به دوست و آشنا سر می‌زنی، سینما می‌روی، تلویزیون تماشا می‌کنی، به مادرت سر می‌زنی، به بچه‌ها می‌رسی، حساب‌و‌کتاب می‌کنی، خرید می‌کنی، رابطه‌ی جنسی برقرار می‌کنی. همه درست مثل هم هستند. فقط چند تفاوت جزئی دارند. تفاوت‌های ناچیز. فقط همین📓

Profile Image for Miguel Roy.
149 reviews1 follower
June 21, 2020
Les sujets choisis le ton et le rythme de ce livre forme une symbiose, c'est un livre qui se lit rapidement se dévore d'une traite j'ignore si je pourrais recommander ce livre le sujet est difficile aborder et certains pourraient trouver que le rythme est un peu long mais personnellement ça m'a beaucoup plu
Profile Image for مهشید.
567 reviews29 followers
January 16, 2024
اول از همه اینکه ترجمه کتاب اصلا خوب نبود. داستان هم روایتی تکراری، تک‌گویی و ناراحتی‌های زنی افسرده بود. زنی که سال‌ها پیش خواهرش رو از دست داده و حالا طی اتفاق‌هایی که براش میفته، تصمیم میگیره به پناهنده‌هایی که اومدن فرانسه کمک کنه. تو این راه تا مرز جنون میره و دوباره برمی‌گرده.
در مجموع داستان و ترجمه جذاب نبود برام.
Profile Image for sakine76.
93 reviews8 followers
January 10, 2021
ای کاش شرایط زندگی برای همه تو کشوراشون آسون بود که مجبور به مهاجرت نشن، ای کاش مرزها از بین میرفتن
کتاب زیبایی بود که تلخی ها و سختی زندگی پناهجوها رو نشون میده
Profile Image for Anke.
1,462 reviews7 followers
September 2, 2023
Ik moest er even inkomen, maar het is een erg goed boek
6 reviews
Read
July 18, 2024
Un peu dur à lire mais décrit très bien la dépression (et le monde des migrants)
35 reviews
February 21, 2025
Très poignant sur le traitement des migrants et la descente vers la folie d'une mère de famille dépressive qui n'arrive à se raccrocher à rien.
Displaying 1 - 30 of 42 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.