Jump to ratings and reviews
Rate this book

در یتیم: خشکیدن آب دهان عنکبوت

Rate this book
در اتاقی کوچک و سرد، مردی تنها به انتظار پایان نشسته. او صادق هدایت است، نویسندهٔ بزرگ ایرانی که روحی آشفته و قلبی شکسته دارد. او در این اتاق، تنها نیست. سایه‌ای که از او جدا نمی‌شود، با صدایی آرام و زمزمه‌وار، داستان زندگی او را روایت می‌کند. سایه‌ای که گویی از اعماق وجود هدایت برآمده و حالا می‌خواهد پرده از رازهای پنهان او بردارد؛ سایه‌ای که گاهی نقش یک دوست همدل را بازی می‌کند و گاهی نقش یک منتقد بی‌رحم.
در اتاقی کوچک و سرد، هدایت تنها نشسته. پول سه ماه اجاره را هم از پیش پرداخته. آدرسش را هم به احدی نداده. سعی می‌کند کم‌تر بنی‌بشری را ببیند و خودش را از همه چیز و همه کس حتی از داستان‌ها و کتاب‌ها و حتی از یاران باوفایش - فرزانه و شهیدنورایی- خلاص کند و بعدتر حتی از شر خودش در چنین اوضاعی! هدایت سه داستان کوتاه و بلندی را که قصد کرده بود در پاریس کار نوشتن‌شان را تمام کند پاره می‌کند و جلو چشم‌های فرزانه در سبد زباله می‌ریزد. یکی از این داستان‌ها قصهٔ ناتمامی است که روزی بخش‌هایی از آن را برای فرزانه خوانده بود. داستان عنکبوتی که نفرین مادر آب دهان او را خشکانده و دیگر نمی‌تواند تاری بتند.
در یتیم روایت آخرین روزهای زندگی هدایت و دلایل تصمیم او برای خودکشی است. دنیای درونی پیچیده و چندلایهٔ هدایت آشنا، دنیایی پر از تضاد، درد و رنج، و در عین حال زیبایی و شاعرانگی.

86 pages, Paperback

First published January 1, 2024

9 people are currently reading
91 people want to read

About the author

محمود دولت‌آبادی

79 books1,384 followers
Mahmoud Dowlatabadi is an Iranian writer and actor, known for his promotion of social and artistic freedom in contemporary Iran and his realist depictions of rural life, drawn from personal experience.

برنده لوح زرین بیست سال داستان‌نویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
Award for International Literature at the House of Cultures in Berlin 2009
Nominated Asian Literary Award for the novel Collon Collin 2011
Nominated for Man Booker International prize 2011
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
English translation of Colonel's novel, translated by Tom Petrodill, nominee for the best translation book in America 2013
Winner of the Literary Prize Ian Millski Switzerland 2013
Knight of the Art and Literature of France 2014

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
23 (13%)
4 stars
40 (23%)
3 stars
44 (25%)
2 stars
30 (17%)
1 star
33 (19%)
Displaying 1 - 30 of 41 reviews
Profile Image for Hamed Manoochehri.
327 reviews38 followers
July 1, 2025
بدون اغراق و بی‌نیاز از هر نگاه گذشته‌انگارانه‌ای "دُر یتیم" بدترین کتابی بود که در طول زندگیم خوندم. نمی‌تونم باور کنم خالق این هرزنگاری، خالق این خودزنی ادبیات فارسی، در هیچ برهه‌ای از زندگیش یک جمله درست نوشته باشه چه برسه به نوشتن ستُرگ‌ترین رمان فارسی.

آقای دولت‌آبادی حتی یک جمله قابل فهم و روان اینجا مرقوم نکرده. این جملات پُرگُسست و بی قاعده هیچ بار تماتیکی ندارن و مشخصه تعمدی بدریخت نوشته نشدن. این جملات فقط و فقط حاصل ناتوانی در درک صحیح زبان فارسی و اصول اولیه نگارش هستن.

البته این می‌تونست قابل تحمل باشه اگه حتی یک موردِ رستگاری‌بخش در اصول داستان نویسی این کتاب وجود می‌داشت. 

لحن و تون جملات، نه تنها در کل کتاب بلکه در طول یک پاراگراف بارها و بارها و بدون هیچ دلیل ادیبانه‌ای تغییر می‌کنن.

شخصیت های کتاب فاقد کوچکترین شاخصه های شخصیت پردازی هستن.

پلات ناموجده.

سبک کتاب از داستانی به گزارش و راوی از اول شخص به دانای کل تغییر میکنه و بعد هم بی هیچ دلیلی بین این حالت ها سر در گم و گیج کننده تلوتلو میخوره.

تکرار و هرزگویی بی اندازه ست. دولت‌آبادی از حقوق ۴۸۰ تومنی صادق ۳ مرتبه یاد میکنه، بدون اینکه این مطلب هیچ تاثیری روی پرداخت یا نتیجه داستان داشته باشه و این اختگی مطالب در سرتاسر داستان قابل کشفه. دولت آبادی هیچ مهارتی در استفاده اقتصادی از کلمات نداره و مشخصاً به ویراستار کتاب هم اجازه دخالت و تصحیح نداده که اگه میداد، واقعا چیزی برای چاپ نمی‌موند جز یکی دو فعل صحیح و شااااید یک گزاره آفت نزده.


و پایان داستان؟ توییست نهایی؟ یه توهین به زبان و تاریخ فارسی و شعور خواننده.


پی نوشت:

خداوکیلی این چه جمله ایه؟

" او پول‌ها را شمارده شان بود"

یا این جمله: "آن گفت و گو می توانسته پیرامون چه موضوعات جدی و بنیادی می‌بوده باشد؟" 

خدایا یادم رفت از تشبیهات کتاب بگم! کاش بخونید و بهم بگید منم که نمی فهمم تشبیه چیه. همون جمله اول کتاب! افتضاحه. یا این:

"آیا او خسته تن بود؟ شاید. چون در طول روز تا شب خیلی راه رفته بود در خیابان‌ها و خاصه در کوچه‌های خلوت پاریس مثل چیزی که دارد از خودش دور می‌شود یا از خود عقب می‌ماند. البته هیچ به در و دیوار و ویترین‌ها نگاه نمی کرد."

دولت‌آبادی اصلا نمی‌دونه کاربرد "خاصه" اینجا غلطه. یا اون "البته" جمله آخر اشتباهه و کاربردی نداره. اینا به کنار، اون تشبیه که دوباره توضیحش داده، دلیلش اینه که ایشون توانایی نوشتن یک تشبیه در قالب یک جمله رُ نداره و مجبوره خودشو توضیح بده. این ابتدایی ترین اشتباه نویسندگیه. خود تشبیه هم هیچ ربطی به خستگی تن و حالت روحی صادق نداره. به هیچی ربط نداره والا. 
Profile Image for Saman.
337 reviews162 followers
May 15, 2024
در یتیم، خشکیدن آب دهان عنکبوت، تازه ترین اثر منتشر شده جناب محمود دولت آبادی است. نویسنده 84 ساله ای که همچنان با صلابت دست از نوشتن بر نمیداره و در این اثرش با یک راوی خاص! روایتگر چند روز آخر زندگی صادق هدایت رو عهده دار مشده. این اثر دولت آبادی نه مثل بسیاری از آثارش در جغرافیای روستایی روایت میشه و نه مثل صفحات انتهایی طریق بسمل شدن نشر پیچیده و آهنگینی داره.یک نثر ساده و یک روایت ساده اما خواندنی و جذاب.
راوی خاص قصه، سایه‌ی همراه صادق هدایت است که دولت آبادی به کمک او سری به روزهای آخر زندگی صادق میزنه و با گفت و گوهای درونی روایتگر این ماجرا میشه.سایه ای که با او همراهه و از جاهایی که هدایت میره و اشخاصی که با هدایت در ارتباط هستند حرف میزنه.خواهر زاده‌ی هدایت از اشخاص مهم این قصه است که تلاش او برای جمع آوری آثاری که هدایت تصمیم به پاره کردنشون میگیره از قسمتهای جذاب این کتاب حساب میشه.تلاشی که درسته سرانجامی نداره، اما نفس تلاش و دغدغه او ستودنی است. در پی این قصه با این شکل روایت، دولت آبادی ارادت خودش رو به هدایت نشون میده.در جای جای کتاب از بزرگی هدایت و کوتوله بودن اطرافیانش حرف میزنه. از گفت و گوهای درونی هدایت میگه که گاهی با سایه خودش و گاهی با فرزانه خواهرزاده‌اش که دولت آبادی در کتاب از او به عنوان " یگانه دوستی از نوجوانی تا همین اواخر" یاد میکنه. وقتی فرزانه خلاصه ای از داستان عنکبوت رو میگه و در یک پرسش از او، هدایت میگه: « خیلی به زندگی خودم شبیه است،نه؟!» از درخشان ترین بخشهای کتاب بود.
نقل قولی است منتسب به داستایوسکی که میگه: همه ما از شنل گوگول برآمده ایم. فکر میکنم تاثیری که هدایت بر قصه نویسان ایرانی گذاشته همینقدر پررنگ و مهم بوده.بزرگانی مثل دولت آبادی و احمد محمود و صادق چوبک و دیگرانی از تاثیر او گفته اند و کوه غروری چون ابراهیم گلستان از او به نیکی یاد کرده.
کتاب توسط نشر چشمه در 86 صفحه و به قیمت 98 هزار تومان منتشر شده.سال جدید کتابها قیمت صفحه ای هزار تومان رو هم رد کردند و همچون سایر کالاهای این کشور در حال رکورد زدن جدید هستند. اگر علاقه مند به دولت آبادی هستید، کتاب رو در همین چاپ های ابتدایی بخرید بهتره تا چند ماه دیگر و با افزایش احتمالی چند ده درصدی تهیه کنید.
خاتمه این معرفی، بریده هایی است از کتاب جدید جناب دولت آبادی :

- من هم حسم این بود که آدم‌ها گنگ و گم به دنیا می‌آیند، گنگی‌شان به تدریج رفع می‌شود اما گم بودنشان باقی می‌ماند.و کسانی به ندرت به جست‌و‌جوی خودشان در می‌آیند که درماندگی‌شان از همان نقطه آزاد می‌شود.
- گندستان نیست؟وقتی همیشه در آن آب و خاک دزدها و قاچاقچی‌ها و میهن فروشان همه کاره بوده‌اند، چون که مقامات صلاحیت‌دار خارجی این طور صلاح دیده اند! گند نیست؟
- نه بیزاری مرز ندارد، می‌تواند مرز نداشته باشد.شاید در کمرگاهی از عمر بشود جلو بیزاری را گرفت و از او خواست خوددار باشد، اما اگر نتوانستی یا نخواستی که بتوانی یا نتوانستی قانعش کنی، بیزاری تا عمق نفرت پیش می‌رود و شخص را هلاک می‌کند.
- این همه فحش در زبان فارسی چرا؟ چون فحش‌ها به نشانه‌ی نارضایتی و ناتوانی جای حرف زدن درست و عمل سالم و آزاد آمده‌اند.
- همین خوش خدمتی‌ها و نوکرباب بودن‌ها بهترین زمینه استبداد و سلطه‌ی استعمار هستند، چون توان و بضاعت شخصیتی ازشان گرفته شده، هر کسی را در آن بالا به عنوان تجسم قدرت نه فقط قبول می‌کنند بلکه ستایش می‌کنند.
- هیچکسی از عمق درون جمجمه‌ی خودش آگاه نمی‌تواند باشد، چون جمجمه‌ها آن جعبه‌های سیاه‌اند که اسم رمزشان فراموش شده است.
Profile Image for Dream.M.
1,038 reviews652 followers
July 3, 2025
این رمان برای من ۲/۵ بود، جایی دقیقا در میانه.
از نثر آقای دولت آبادی لذت میبرم و حتی آشفتگی های اون رو دوست دارم اما نمی‌پرسم‌ش. داستان هم که مربوط به آخرین روزهای زندگی صادق هدایت بود از زبان سایه‌ش. این ایده رو هم دوست داشتم و چون هدایت رو دوست داشتم، داستان برام جذاب تر شده بود.
اما از اینکه خیلی جاها نویسنده ایدئولوژی خودش رو در دهان راوی جا داده بود و از بالای منبر رفتن هاش اصلا خوشم نیومد، کلا از اینقدر رو بودن در داستان خوشم نمیاد.
و اینطور بود که داستان برام متوسط بود.
Profile Image for Mohammad.
195 reviews122 followers
October 21, 2024
گویا هدایت روزهای آخر عمرش داشته روی دو تا داستان کوتاه کار می‌کرده که اسم یکی‌شون "خشکیدن آب دهان عنکبوت" بوده، قصه عنکبوتی که چون توسط مادرش مورد عشق و محبت قرار نگرفته دیگه تارهاش خشک شدن و نمی‌تونی تار بزنه. و جریان اسم کتاب هم همینه، خیلی کافکایی به‌نظر می‌رسه ماجرا و خب هدایت همیشه سعی کرده تاثیر بگیره از ذهنیت کافکا.

جالب‌ترین چیز این کتاب برام این موضوع بود که اگه روزهای پایانی یه سری نویسنده‌ها رو می‌شد به همین طریق از دید سایه‌شون نوشت چه قصه‌هایی پدید می‌اومد. چه نویسنده‌هایی که با مرگ طبیعی رهسپار شدن و چه نویسنده‌هایی که مثل هدایت تصمیم به خودکشی داشتند. مثلاً براتیگان یا همینگوی اون روزهای آخر هم باز در سرشون قصه‌های جورواجور چرخ می‌خورد؟ آیا مثل هدایت توی قبرستون‌‌های پاربس یا شهرهای دیگه مثل شبح‌هایی که راه‌شون رو گم کردن مشغول قدم‌زنی می‌شدن؟ محمود دولت‌آبادی شاید با نوشتن این کتاب سعی کرده دری به افکار هدایت تو اون روزها باز کنه، اطلاعات جالبی هم کنار هم گذاشته از دندون‌درد هدایت بگیر تا عشقی که به یه دختر فرانسوی به اسم اودت داشته، تا راه رفتن هر روزه‌ش از کنار رود سن، رودی که یه بار نتونست در اون برای همیشه غرق بشه. برای منی که دیگه خیلی ساله هدایت نمی‌خونم، خوندن چیزی راجع به هدایت به این کوتاهی تجربه جالبی بود.
Profile Image for Katayoon.
155 reviews66 followers
May 22, 2024
اشکام ریخت...

کسی که تاب خِرد خود از یک سو و تاب ایرانی بودن خود را از دیگر سو نیاورد...
او اصلا معمولی نبود، شناختنی هم نبود...
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
January 11, 2025
در یتیم نوشته‌ای بیشتر توصیفی-فلسفی و کمتر روایی است از آخرین روزهای زندگی صادق هدایت در تلاش برای توصیف نتیجه‌ی زخم‌‌هایی که در انزوا روح آدم را می‌خورد و می‌تراشد... این کتاب به دلیل نداشتن یک روایت مستحکم از نظر من ضعیف‌تر از بقیه‌ی آثار دولت‌آبادی هست ضمن اینکه حرف جدید زیادی هم نداره، اکثر مطالب کتاب چند سال پیش به عنوان خبر/گزارش/مصاحبه در روزنامه و مجلات چاپ شدند ولی برای کسی که اونها رو مطالعه نکرده باشه احتمالاً مطالب جالبی داره مثل نقش زن/مادر در آثار هدایت، نوشته‌های نیمه تمام هدایت و اتفاقات روزهای آخر هدایت


آدم‌ها گنگ و گم به دنیا می‌آیند٬ گنگی‌شان به تدریج رفع می‌شود، اما گم بودنشان باقی می‌ماند. و کسانی به ندرت به جستجوی خودشان در می‌آیند که درماندگی‌شان از همان آغاز می‌شود



انسان در زندگی همه چیز را می‌تواند شکار کند، اما عشق و محبت را نمی‌شود شکار کرد، و شکار آن جز روی گردانیدن از عشق و محبت نیست
Profile Image for Nirvana.
209 reviews34 followers
June 2, 2024
بر همگان واضح و مبرهن است که اینجانب علاقه‌ی وافری به جناب دولت آبادی دارم :)
ولی اینجا صحبت از کتاب دُر یتیم هست، که باید معترف باشم که به عنوان فردی که علاقه شدیدی به عالیجنابِ شاد روان صادق هدایت دارم، و بسی درباره ایشان و آثار و زندگی و افکار و سلوکشان، خوانده و دیده و شنیده‌ام! این کتاب هیچ نکته جدید و نادانسته‌ای برای من نداشت. لحن و نحوه‌ی نگارش کتاب هم چندان به دلم نچسبید! تکرار مطالب هم در کتاب زیاد به چشم میخوره!برای مثال یک اتفاق یا پاراگراف دو یا سه بار در طول کتاب تکرار می‌شه! که پسند من نیافتاد!
لیکن به دلیل علاقه قلبی شخص خودم به این نویسنده که عمرش دراز باد! زین پس هم مطابق روال گذشته هرچه ایشان بنویسند بنده می‌خرم و می‌خوانم! :)
از بین سطور:
*بیزاری می‌تواند مرز نداشته باشد.شاید در کمرگاهی از عمر بشود جلو بیزاری را گرفت و از او خواست خوددار باشد، اما اگر نتوانستی یا نخواستی که بتوانی یا نتوانستی قانعش کنی، بیزاری تا عمق نفرت پیش می‌رود و شخص را هلاک می‌کند.
*انسان در زندگی همه چیز را می‌تواند شکار کند، اما عشق و محبت را نمی‌شود شکار کرد، و شکار آن جز روی گردانیدن از عشق و محبت نیست!
Profile Image for Amirhossein.
68 reviews8 followers
November 17, 2024
کتاب زیبای در یتیم را با صدای خود محمود دولت آبادی گوش دادم و از این اثر غم انگیز در عین حال شیرین بسیار لذت بردم. داستان در مورد اخرین لحظات زندگی صادق هدایت هست. راوی که دانای کل هست ویژگی های بارز اخلاقی و رفتاری هدایت را مورد بحث قرار داده و جستی هم به ویژگی های فلسفی روانشناسی وی پرداخته و از گوشه نشینی و منزوی بودن او صحبت کرده. اثر زیبا و به یادماندنی نه شاهکار دولت آبادی باعث شد تحقیقی در زندگی هدایت داشته باشم و او را بهتر بشناسم.
به روایت دولت آبادی، هدایت هنگام مرگ سیگار نصف کشیده ای لای انگشتان خود داشت و بر کف اشپزخانه دراز کشیده بود. پلیس دلایلی برای اتمام نکردن سیگار توسط وی آورده بود ولی جمله ای که دولت آبادی در اوایل کتاب آورده بود را تکرار میکند و حیران میکنم از این همه زیبایی:

"طبعا پلیس نمیدانسته که مقتول پیش تر گفته بوده، زندگی شبیه سیگاری است که تا پایان کشیده می شود، گاهی هم تا نیمه میرسد و خاموش میشود"

اولین بار بود که کتاب صوتی گوش میدادم و کمی هضمش برام سخت بود. وقتی کتابی رو بخونم با لحن خودم سعی میکنم کتاب رو درک کنم ولی صدای دولت آبادی با اینکه یک خش مردانه و قدیمی داشت و خیلی عالی بود، باعث میشد اونطوری که گوینده میخواست تجسم کنم. یعنی سعی در تجسم کردن اجسام و فضا و مکان باعث کاهش تمرکزم میشد.
Profile Image for فرشاد.
166 reviews363 followers
March 5, 2025
درّ یتیم، شاید روانشناسانه‌ترین نوشته دولت آبادی تا به امروز باشد. کتاب با همان سبک ادبی کند و راکدی که از دولت آبادی انتظار داریم آغاز می‌شود. با این تفاوت که دولت آبادی در این اثر تلاش کرده است تا با یک استراتژی سنگین روان‌شناسانه، سرنخ‌هایی را از کلاف هزارتوی واپسین روزهای زندگی هدایت بدست آورد. و همین هجوم روان‌شناسانه به روایت، این اثر را به خاص‌ترین و قوی‌ترین اثر دولت آبادی تبدیل کرده است. این شیوه‌ی هوشمندانه پرداخت روان‌شناسانه روایت، البته به وضوح خوانندگان کم‌تحمل و آماتور را به دام می‌اندازد و حقیقت خود را بر آنان آشکار نمی‌کند. به عنوان مثال، دولت آبادی کوشیده است تا با استفاده از تکرار برخی از وقایع مثل نفروختن میز کار خود قبل از سفر به پاریس، یا خرید دارو و پنبه از داروخانه، که تقریبا در هر هشت فصل کتاب تکرار می‌شود، کشمکش‌های فکری هدایت و نوعی جدال درونی را به تصویر بکشد. خواننده‌ی ناآگاه ممکن است این شیوه‌ی ادبی را به حساب حواس‌پرتی نویسنده و ناآگاهی وی از اصول داستان نویسی بگذارد. همچنین این اثر به تقلید از بوف کور به شدت سمبلیک است. آغاز کتاب با توصیف عینک دسته شکسته هدایت آغاز می‌شود که خوب بر روی صورتش قرار نمی‌گیرد و هر آن امکان سقوطش وجود دارد. عینک دسته‌شکسته نمادی از نگاه بدبینانه یا سختگیرانه‌ی هدایت به زندگی‌ و به آدم‌هاست. شاید نمادی از نوعی بی‌اعتمادی یا بی‌اعتنایی او به زندگی باشد. کتاب از این نوع نمادها سرشار است و هر نماد در این اثر در معناهای مختلفی به کار می‌رود. دندان پوسیده، عینک دسته‌شکسته، کیسه‌ی دارو و نمادهای دیگری که به این اثر یک روح زنده‌ی هرمنوتیکی بخشیده است. همچنین روایت از انتها آغاز می‌شود. هدایت به چارچوب در تکیه داده و در تدارک مرگ است. دولت آبادی می‌کوشد تا در فصل‌های بعدی با پرداختن به روزهای واپسین زندگی هدایت، به این پرسش پاسخ دهد که دلیل این تدارک مرگ چیست. دولت آبادی در این اثر سایه‌ی هدایت است و تلاش می‌کند تا ارتباط عمیقی با او برقرار کند. هرچند این نکته را نیز مطرح می‌کند که هزارتوی ذهنی هدایت، حتا برای سایه‌اش و حتا برای خودش پیچیده و رازآلود است. این است که این تدارک مرگ خودخواسته تا ابد وجهه‌ی رازآلود و معما‌گونه‌ی خود را حفظ خواهد کرد. هدایت در انتهای داستان به رستگاری و آزادی می‌رسد و تمام دست‌نوشته‌های خود را نابود می‌کند. اینجاست که خواننده به تناقضی بزرگ در رابطه با نویسنده‌ی این اثر برمی‌خورد. آیا دولت‌آبادی گزینه‌ی مناسبی برای ایفای نقش سایه‌ی هدایت است؟ آیا کسی که بهترین رمان خود یعنی زوال کلنل را سالهاست در بند نگه داشته و از چاپ آن خودداری کرده و در شرایطی که جامعه‌ی ادبی ایران از تولید متن ادبی فاخر عاجز مانده است، یک ملت را از خوانش یک اثر فاخر محروم کرده است، می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای ایفای نقش سایه‌ی شخصی باشد که با وارستگی از تعلقات، دست‌نوشته‌های خود را به نورایی و دوستان خود سپرده و حتا بسیاری از نوشته‌های خود را معدوم کرده است؟ به عقیده من، دولت‌آبادی با تجربه‌ای که در سلوک و اسب‌ها در کنار یکدیگر از ایفای نقش هدایت بدست آورده است، از نظر ادبی شایسته‌ترین فرد برای دریافت مدال سایه هدایت است. با این‌حال از نظر شخصیتی، وابستگی دولت‌آبادی به طیف‌های متناقض سیاست‌مداران و نظامیان بدنام، او را از این افتخار دور می‌سازد. هدایت در سراسر عمر خود طرفدار یکپارچگی ایران و دشمن تجزیه‌طلبان و توده‌ای‌ها باقی ماند. چه می‌توان گفت؟ من این اثر را به خوانندگان صبور پیشنهاد میکنم. با این حال بر این عقیده هستم که دولت آبادی را باید جدای از شخصیت و افکار واپسگرای سیاسی او در نظر گرفت. درست همان کاری که باید با هوشنگ ابتهاج و محمد رضا شجریان، و طیف وسیعی از هنرمندان چپ و همدستان شیاطین انجام داد.
Profile Image for Amin.
4 reviews
July 28, 2024
کتاب را با چندی اتلاف وقت شروع به خواندن کردم. چرا که به تازگی جای خالی سلوچ را از دولت آبادی خوانده بودم. کتاب کمی نظرات ضد و نقیضی را به سمت خود کشانده. عده‌ای می‌گویند کتاب خالی از پیرنگی دولت آبادی طور و شگفتی لحظه‌ای است. عده‌ای هم گویند کتاب در واکاوی روز‌های آخر و نفس صادق خوب عمل کرده. اما برایم راحت است که میان این دو نظر بایستم. زیرا هم قلم کنکاشانه دولت آبادی به دلم نشست و هم توقع بیشتری داشتم. البته گاهی راوی نقش خود را میشکند و از نگاه عمیق‌تری به صادق مینگرد. اینها برایم لذت‌بخش بود. اما اگر انتظار نقطه و یا لحظه‌ای شگفتی‌آور دارید کتاب ناامیدتان میکند. همانطور که صادق این نقاط برایش پوش و تمام میشد.
Profile Image for Azimeh.
144 reviews14 followers
May 19, 2024
باید بگم افتخار میکنم که در دورانی زندگی میکنم که محمود دولت آبادی، این نویسنده‌ی محبوب قلبم، می نویسه و من تازه‌ی تازه، چاپ نخست رو می‌خرم و با ولع بسیار اون رو میخونم و شاید هم می بعلم( به معنای واقعی کلمه این کتاب رو بلعیدم. یک روز زمان برد، شاید هم کمتر).
در کنار این افتخار، یه حسرت هم دارم و اون این که توی زمانه ای نبودم که صادق خان هدایت بنویسد و من تازه از تنور درآمده، نوشته هاش رو بخونم… تا همیشه هست این حسرت.
——-
فکر کنید ترکیب صادق خان هدایت و محمود دولت آبادی چه خواهد شد؟
اتفاق اینکه بی وقفه و با شور و همچنین با غم و اندوه این کتاب رو خواهی خوند.
بی وقفه و با شور خوندن از مزایای قلم عزیزِ قلبم دولت آبادی ست و با غم و اندوه خوندنش، بخاطر سرگذشت آصادق هدایت.
———
دولت آبادی در این کتاب چند روز باقیمانده از زنده‌ بودن و زنده‌گی کردن هدایت رو تعریف میکنه.
از غمی که صادق خان بر دوشش داره و تنها، با خودش و سایه‌اش کوچه پس کوچه های پاریس رو زیر قدم‌هاش می گذرونه.
باور کنید با خوندن این کتاب دلتون می‌خواست که ای کاش می‌شد و میتونستید در زمان و مکان سفر کنید یک راست برید به اون کافه ای که آصادق تک و تنها روی صندلی لهستانی سیاه که در گوشه‌ی دنجی تک و تنها نشسته بود و جبراً یاد این جمله افتاده است که، To be or not to be، او را بغل می گرفتید و میگفتید، ای کاش بودن رو انتخاب کنید صادق خان، نه نبودن رو…
Profile Image for Mobina J.
203 reviews69 followers
June 12, 2024
در تمام کتاب منتظر یک اتفاق بودم که شبیه قلم دولت آبادی باشه که نشد. البته نه اینکه هیچ نبود. تکرار مکررات بود شاید و خلق نبود. شاید ادای دینی بود شخصی اما ای کاش زودتر
Profile Image for Fatemeh.
380 reviews66 followers
October 19, 2024
من همین��وریش با نثر دولت‌آبادی خیلی کنار نمیام، ولی توی کتابای دیگه داستان باعث می‌شد ادامه بدم، این کتاب همونم نداشت. :/
Profile Image for Sana.
112 reviews2 followers
March 12, 2025
ناراحتم که محمود دولت آبادی رو با آثار اخیرش شناختم و نه اونچه بهش معروفه. از وسط کتاب به بعد حالت تهوع گرفتم از شدت تکرار؛ تکراری که معنی نمیده و فقط تکرار عین جملات قبلیه.
Profile Image for Fat.
79 reviews
June 5, 2025
راستش این مدته یه جوری با زندگی در حال دست و پنجه نرم کردن بودم که فکر می‌کردم در مورد این کتاب ریویو نوشتم و الان که یهو این کتاب رو بین گزینه‌های went to read دیدم تعجب کردم...
درسته که تایم زیادی از خوندنش می‌گذره و نمی‌تونم به خوبیِ لحظه‌ی اتمام کتاب ازش صحبت کنم، ولی می‌تونم بگم این کتاب تماماً حس صادق هدایت و سبک زندگیش رو می‌داد.
تویتک‌تک لحظه‌ها انگار با صادق هدایت توی یک مکان نشسته بودم و به صحبت‌هاش گوش می‌دادم.
و این موضوع برای منی که عاشق جناب هدایتم موضوع جذابی بود :))))
_________________________________________________________________

اما چطور می‌توانست زندگی بکند تا کارهای خود را انجام دهد؟ مشکلِ اول او خود زندگی بود؛ توان زیستن.

زیرا صادق پیش‌تر خود را به مثال کشته بود. یک‌بار در داستان زنده‌به‌گورش، یک‌بار در شبعه‌ای از رودخانه‌ی سن، رود مارن؛ بارها در شخصیت‌های داستان‌هایش و پیش از همه در داستان بوف کور خود را کشته بود با کشتن شخصیت خودش، نیمه‌ی خودش.


اندوه که از حد بگذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌اعتنایی مزمن، که دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا دوست نداشتن،


آدم‌ها از دور شبیه آدم‌اند


آن‌ها بیشتر تورا به خاطر طنز و شوخی‌هایت می‌خواستند تا برای آنچه فکر می‌کردی...
Profile Image for Hossein Sarafraz.
185 reviews7 followers
September 12, 2024
قلم جناب دولت‌آبادی همیشه برای من لذت‌بخش بوده اگر چه آنچه در این کتاب نوشتن، کمی سنگین است.
خواندن این کتاب را به دوستانی که کارهای «صادق هدایت» را دنبال کرده‌اند و دوست دارند بیشتر از زندگی او بدانند پیشنهاد می‌کنم.
Profile Image for Sara.
64 reviews46 followers
October 9, 2024
کتاب برای کسانی‌ست که از «فرم» هم لذت می‌برند و نه صرفا روایت.
Profile Image for Tiam.
1 review1 follower
September 14, 2025
این یک ستاره هم فقط برای اون پاراگراف که می‌گه:«انسان‌ها گنگ و گم به دنیا می‌آیند، گنگی‌شان به تدریج رفع می‌شود اما گم شدنشان باقی می‌ماند و کسانی به ندرت به جست‌و‌جوی یافتن خودشان درمی‌آیند که درماندگی‌اشان از همان نقطه آغاز می‌شود.»
دیگه چیز جدیدی برای ارائه نداشت حتی ایده‌ی کتابش هم یه کپی ناجور از پیکر فرهاد به نظر نمیاد؟؟ بقیه مطالب هم که عین گزارش تحویلمون داده تو کتاب فرزانه و جهانگیر هدایت بوده.
Profile Image for Golsa.
86 reviews3 followers
March 8, 2025
درّ یتیم داستانی است که راوی آن سایه ی آصادق است. داستان واپسین روزهای زندگی صادق هدایت در پاریس.

شاید آقای دولت آبادی به هدف ادای دین این کتاب را به رشته تحریر درآورده است ، نمی دانم.
ولی آنچه می دانم این است که در برگ برگ کتاب هستی با نیستی در نبرد است ، نبردی نابرابر که در پایان هدایت پیروز می‌شود ، نائل می شود به وصال آنچه می طلبد.

در روایت یک جمله بارها تکرار شده است و این برای من یادآور کتاب بادها اثر ماریو بارگاس یوسا است که به نشان پیری و فراموشی قهرمان داستان جملات بارها تکرار می شوند ؛ هرچند اینجا هر تکرار در موقعیت متفاوت و با پیش زمینه متفاوتی است.

پ.ن. حیف و صد حیف که هدایت داستان خشکیدن آب دهان عنکبوت را به انجام نرساند. داستان عنکبوتی که مادرش او را عاق می کند و آب دهانش می‌خشکد...
Profile Image for Hamed Ho.
29 reviews1 follower
September 28, 2025
▪️می‌روم و داغم را به دل همه‌تان می‌گذارم.

▫️ نویسنده‌ای که با مردمانش سر و کار ندارد و شریک غم و شادی آن‌ها نیست دکان‌دار است .
Profile Image for Mojgan.
27 reviews1 follower
June 14, 2024
من دولت آبادی را از بهترین نویسندگان معاصر ادبیات فارسی میدانم خصوصا نثر شیوای ایشان ولی در یتیم داستانی از میان بسیار نوشته ها در مورد صادق هدایت بود که عمق و ژرفایی هم نداشت در مورد صادق هدایت بسیار و به کرات نوشته اند که حس همراهی بیشتری بدنبال دارد
نمی دانم چرا اقای دولت آبادی برنمی گردند به همان فضای آشنای روستایی که نثرشان کنار شناخت آن خطه معجزه رقم می زند
Profile Image for Zahra tootfarangi.
37 reviews5 followers
July 6, 2024
از متن کتاب:
*شنیده یا خوانده‌ بودم عقرب وقتی در حلقه‌ی آتش دچار شود به خودش نیش می‌زند، اما عقربی میان حلقه‌ای از حجم یخ اگر دچار بشود چه می‌کند؟ آیا باز هم به خود نیش می‌زند یا نمی‌زند؟

* اما چه‌طور می‌توانست زندگی بکند تا بتواند کار‌های خود را انجام بدهد؟ مشکل اول خود زندگی بود؛ توان زیستن.


_ روز های پایانی زندگی صادق هدایت به روایت‌گری محمود دولت آبادی.
Profile Image for Fatemekaardaani.
205 reviews26 followers
June 7, 2025
روایتی متفاوت از آخرین روزهای حيات صادق هدایت. نثر کتاب خیلی سردرگم‌کننده بود به‌همین علت رفتم سراغ کتاب صوتی. خوشبختانه چون کتاب را خود نويسنده خوانده است اثر بهتری درآمده.
طبعا صادق هدایت پیش از خواندن این کتاب با صادق هدایت بعد از خواندن اين کتاب برای من متفاوت شده است...
Profile Image for Sepehr Yaghoubi.
5 reviews
May 13, 2025
یکی از بهترین آثاری که باهاش میشه رفتار ها و نوشته های هدایت رو درک کرد. به قلم زیبای محمود دولت آبادی که با صحنه سازی های دقیق عمق غمی که آصادق تجربه میکرد رو برامون تداعی میکنه.
Profile Image for Farnaz.
124 reviews5 followers
December 30, 2024
رمان «در یتیم» اثر استاد محمود دولت‌آبادی،درباره‌ی واپسین ماه‌های زندگی صادق هدایت در پاریس است.
به خصوص روایت آن یک هفته و یا نه روزی است که هدایت بعد از تسویه حساب با هتلی که در آن سکونت دارد ؛یک آپارتمان آشپزخانه دار به مدت سه ماه اجاره می‌کند و اجاره بها را هم از پیش می‌پردازد و با باز کردن شیر گاز در نزدیکی سحرگاه به زندگی خود خاتمه می‌دهد.
دُر یتیم یا همان خشکیدن آب دهان عنکبوت از زاویه دید «منِ ِ درون صادق هدایت » روایت می‌شود که سختی‌های زندگیِ نزدیک به فقر او در پاریس در این چندماه(چون چهار ماهی که مرخصی گرفته تمام و حقوق او قطع می‌شود و ماه آخر را با پولی که از ترجمه شدن کتاب‌هایش توسط ناشری در فرانسه به او پرداخت شده می‌گذراند)،دور شدن آدم‌های اطرافش از او خصوصا افراد سفارت پس از ترور رزم‌آرا که شوهر خواهر او بوده است و پاره کردن و نابودن کردن چند عدد از داستان‌هایش از جمله «عنکبوت نفرین شده»را شرح می‌دهد.داستانی که به روایت شاگرد جوان او ،آقای فرزانه،صادق هدایت آن را برایش خوانده بوده است.
داستان در مورد عنکبوتی بوده است که مادرش او را عاق کرده و آب دهانش خشکیده و نمی‌تواند تار بتند و حتی مگسی شکار کند و بخورد.او هیچ دستاویزی برای زندگی ندارد و برای اینکه از نابودی جان سالم به درد ببرد می‌خواهد با دیگر حشرات دوست شود و مگس خشکیده‌ای که توسط آنها شکار شده ،بخورد اما از سوی آنها طرد می‌شود.
بنا به گفته‌ی فرزانه، نویسنده این داستان را شبیه به رابطه‌ی خود با مادرش می‌داند.
مادر/زنی که در داستان‌های او هیچ جایگاهی ندارند به جز بوف کور که زن در آن زن اثیری و همزمان همان زن لکاته است.
می‌توان گفت داستان «عنکبوت نفرین شده» دگردیسی اسطوره آراخنه بوده است.
آراخنه به زبان یونانی به مفهوم عنکبوت آورده شده است. روایت است که آراخنه بافندگی را از آتنا آموخت و در این هنر ��ز وی پیشی جست، زان‌پس مقام استاد را به‌هیچ گرفت. آتنا را این رفتار گران افتاد و به‌ هیبت پیرزنی بر آراخنه ظاهر شد و به‌او هشدار داد تا از برانگیختن خشم خدایان
بپرهیزد و..

نظرم درباره‌ی کتاب:
وقتی شروع به خواندن رمان کردم از طرح داستان و توصیفات دقیق و زیبای عالیجناب دولت‌آبادی به شگفت آمدم.گویی که انگار تمام آن صحنه‌ها در ذهنم همچون فیلمی جان گرفته بودند.محمود دولت آبادی به صورت هنرمندانه‌ای خود صادق هدایت،خانه‌ای که اجاره کرده بود،تک به تک رفتار و سکنات و کارهایی که قبل از خودکشی انجام داده بود:مثل گذاشتن مبلغی به فرانک برای خریدن گوری در گورستان پرلاشز فرانسه،تراشیدن ریش و جلیقه پوشیدن و کروات زدن و زندگی او در این چند ماهه‌ی آخرین سفرش به پاریس را از زبان «منِ صادق هدایت»
برای خواننده به تصویر می‌کشد .
داستان زیبا و پرکشش مرا به خواندن ترغیب می‌کرد تا اینکه تکرار سه ،چهار یا حتی بیشتر جملات و کلمات و اتفاقات داستان ،آن هم خط به خط و بدون هیچ تغییری آن حس جذابیت داستان را به حس تکرار و خستگی از متن و آرزوی هر چه زودتر تمام شدن داستان ،تبدیل کرد.
به طوریکه به جرائت اگر آن تکرارها از کتاب حذف شود تعداد صفحات این کتابِ ۸۶ صفحه‌ای نصف و یا حتی یک‌‌سوم می‌شود.
82 reviews2 followers
May 31, 2025
"می‌روم و داغم را به دل همه‌تان می‌گذارم"
۷۴ سال پیش صادق هدایت ، تمام درزهای اتاقش را به روی هوای پاریس می‌بندد و تن به مرگ خودخواسته می‌دهد. البته او قبلا هم بارها خودش را کشته بود. هم در داستان‌هایش و هم در رودخانه‌ی مارن .
داستان روایتی‌ست از زبانِ سایه‌ی آصادق که همواره در آن یک هفته‌ای که هدایت گم می‌شود(خودش را گم می‌کند) همراه‌ اوست. در آن روزها چه بر او و در ذهن او گذشته‌ست باز هم مثل یک راز تا همیشه باقی خواهد ماند.
از متن کتاب :
" اندوه که از حد بگذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌اعتنایی مزمن که دیگر مهم نیست بودن یا نبودن ، دوست داشتن یا نداشتن . آنچه هست و باقی است یک کش‌داریِ رخوتناک حسی است که دیگر شخص را به واکنش نمی‌کشاند و در آن لحظه شخص در سکوت فقط نگاه می‌کند و نگاه می‌کند ..."

و او حتی دیگر تاب این نگاه کردن را هم نداشت ...
Profile Image for R.
385 reviews25 followers
February 10, 2025
این کتاب با روایتی از روزهای پایانی زندگی و خودکشی صادق هدایت تأثیر خودش رو می‌ذاره و فضای تلخ و اندوهناکش قابل لمس بود. اما چون کمتر از آثار هدایت خونده بودم، نتونستم ارتباط عمیقی با جنبه‌های شخصی و حرفه‌ای زندگی‌اش برقرار کنم. شاید اگر شناخت بیشتری از آثار و تفکراتش داشتم، روایت برام جذاب‌تر می‌شد.از طرف دیگه، سبک نوشتار دولت‌آبادی گاهی تکراری و درشت به نظر می‌رسید و به جریان روایت لطمه می‌زد. با این حال، برای علاقه‌مندان به زندگی و افکار هدایت می‌تونه تجربه‌ای ارزشمند باشه
Profile Image for Mahi - ماهی.
199 reviews2 followers
October 20, 2024
برای منی که خوندمش چون عاشق ادبیاتم و می‌خوام در این حیطه به رور باشم سه ستاره بود، گاهی خسته‌کننده بود اما من برخلاف بقیه این تکرارش رو دوست داشتم.
اما کاملا متوجهم که چرا اکثر افرادی که از طرفداران این دو تا نویسنده‌ هستن این کتاب رو دوست نداشتن. چیز جدیدی درباره هدایت برای ارائه نداره و سبک و سیاقش شبیه بقیه کتاب‌ها دولت‌آبادی نیست.
Displaying 1 - 30 of 41 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.