Jump to ratings and reviews
Rate this book

لا شيء مرتين

Rate this book
مجموعة شعرية للشاعرة البولندية ڤيسواڤا شمبورسكا الحاصلة على جائزة نوبل للآداب عام ١٩٩٦ من ترجمة وتقديم الكاتب الفلسطيني يوسف حنا.

وفي تعقيبه قال المترجم يوسف حنا إن ترجمة القصائد إلى اللغة العربية استندت إلى ثلاث لغات حتى تظهر القصائد بصورتها الشعرية ودون أن تفقد شاعريتها، ويصف المترجم حنّا الشاعرة شيمبورسكا بالحكيمة، لمقدرتها على جمع آراءها الفلسفيّة وتفكيرها العميق والحاد مع مقدرة حسيّة وشاعرية عالية.

ويوسف حنا، فلسطيني من قرية الرامة الجليلية، يعمل على مشروع ترجمات أدبية عن عدة لغات منها الرومانية والانجليزية والعبرية، اضافة إلى عدة مقالات نقدية وأدبية ويأتي اصدار هذه المجموعة ثمرة عمل أربع سنوات عكف فيها على قراءة أعمال الشاعرة البولندية والعمل على ترجمتها.

وتعتبر شمبورسكا ( ١٩٢٣- ٢٠١٢ ) واحدة من أكثر شعراء عصرها تنوعا في استعمال الأساليب الأدبية وتمتاز قصائدها باستحضارها القضايا الفلسفية والوجودية حتى أطلق عليها لقب " موتسارت الشعر " تيمُّناً بعبقري الموسيقى النمساوي فولفغانغ موتسارت، إضافة إلى تبني مشروعها الشعري التأمل في بواطن الأشياء وبروح فكاهية ساخرة حيث قالت في كلمة استلام جائزة نوبل؛ «وحدهم الجلادون والدكتاتوريون والمأفونون و متملقو الجماهير يعرفون، لكنهم يعرفون مرة واحدة إلى الأبد». وقد ترجمت قصائدها إلى أكثر من لغة عالمية وحصلت بالإضافة إلى نوبل على جائزة غوته الألمانية عام ١٩٩١ عن أشعارها حيث صدر لها ١٦ مجموعة شعرية.

141 pages, Paperback

First published November 1, 1996

20 people are currently reading
570 people want to read

About the author

Wisława Szymborska

210 books1,573 followers
Wisława Szymborska (Polish pronunciation: [vʲisˈwava ʂɨmˈbɔrska], born July 2, 1923 in Kórnik, Poland) is a Polish poet, essayist, and translator. She was awarded the 1996 Nobel Prize in Literature. In Poland, her books reach sales rivaling prominent prose authors—although she once remarked in a poem entitled "Some like poetry" [Niektórzy lubią poezję] that no more than two out of a thousand people care for the art.

Szymborska frequently employs literary devices such as irony, paradox, contradiction, and understatement, to illuminate philosophical themes and obsessions. Szymborska's compact poems often conjure large existential puzzles, touching on issues of ethical import, and reflecting on the condition of people both as individuals and as members of human society. Szymborska's style is succinct and marked by introspection and wit.

Szymborska's reputation rests on a relatively small body of work: she has not published more than 250 poems to date. She is often described as modest to the point of shyness[citation needed]. She has long been cherished by Polish literary contemporaries (including Czesław Miłosz) and her poetry has been set to music by Zbigniew Preisner. Szymborska became better known internationally after she was awarded the 1996 Nobel Prize. Szymborska's work has been translated into many European languages, as well as into Arabic, Hebrew, Japanese and Chinese.

In 1931, Szymborska's family moved to Kraków. She has been linked with this city, where she studied, worked.

When World War II broke out in 1939, she continued her education in underground lessons. From 1943, she worked as a railroad employee and managed to avoid being deported to Germany as a forced labourer. It was during this time that her career as an artist began with illustrations for an English-language textbook. She also began writing stories and occasional poems.

Beginning in 1945, Szymborska took up studies of Polish language and literature before switching to sociology at the Jagiellonian University in Kraków. There she soon became involved in the local writing scene, and met and was influenced by Czesław Miłosz. In March 1945, she published her first poem Szukam słowa ("I seek the word") in the daily paper Dziennik Polski; her poems continued to be published in various newspapers and periodicals for a number of years. In 1948 she quit her studies without a degree, due to her poor financial circumstances; the same year, she married poet Adam Włodek, whom she divorced in 1954. At that time, she was working as a secretary for an educational biweekly magazine as well as an illustrator.

During Stalinism in Poland in 1953 she participated in the defamation of Catholic priests from Kraków who were groundlessly condemned by the ruling Communists to death.[1] Her first book was to be published in 1949, but did not pass censorship as it "did not meet socialist requirements." Like many other intellectuals in post-war Poland, however, Szymborska remained loyal to the PRL official ideology early in her career, signing political petitions and praising Stalin, Lenin and the realities of socialism. This attitude is seen in her debut collection Dlatego żyjemy ("That is what we are living for"), containing the poems Lenin and Młodzieży budującej Nową Hutę ("For the Youth that Builds Nowa Huta"), about the construction of a Stalinist industrial town near Kraków. She also became a member of the ruling Polish United Workers' Party.

Like many Polish intellectuals initially close to the official party line, Szymborska gradually grew estranged from socialist ideology and renounced her earlier political work. Although she did not officially leave the party until 1966, she began to establish contacts with dissidents. As early as 1957, she befriended Jerzy Giedroyc, the editor of the influential Paris-based emigré journal Kultura, to which she also contributed. In 1964 s

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
192 (41%)
4 stars
173 (37%)
3 stars
83 (17%)
2 stars
15 (3%)
1 star
3 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 89 reviews
Profile Image for Ali.
52 reviews52 followers
April 16, 2020
به آنهایی که عاشق‌شان نیستم خیلی مدیونم.
احساس آسودگی خاطر می‌کنم وقتی می‌بینم کس دیگری بیشتر به آنها نیاز دارد.
شادم از اینکه خواب‌شان را پریشان نمی‌کنم.
آرامشی که با آنها حس می‌کنم، آزادی که با آنها دارم، عشق نه می‌تواند بدهد نه بگیرد.
برای آمدنشان به انتظار نمی‌‌نشینم، پای پنجره، جلوی در.
مثل یک ساعت آفتابی صبورم.
می‌فهمم آنچه را عشق نمی‌تواند درک کند، و می‌بخشایم به طوری که عشق هرگز نمی‌تواند.
Profile Image for بثينة العيسى.
Author 27 books29.5k followers
September 1, 2024
ما قرأتُ قط شعرًا أكثر حساسية ورقة من شعر فيسوافا شيمبورسكا.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
August 31, 2018
ما، بعضی وقت ها روح داریم؛
کسی نیست که بتواند
آن را بی وقفه داشته باشد.
ممکن است روزهای متمادی
و سال های زیادی بگذرد،
بدون اینکه روحی داشته باشیم.

بعضی وقت ها
فقط برای لحظه ای
در ترس ها و خوشی های دوران کودکی جای می گیرد،
گاهی هم فقط در سرگشتگی و حیرت
از اینکه چقدر پیر شده ایم.

خیلی به ندرت پیش می آید
که در کارهای سخت و خسته کننده کمکی بکند،
مثل جا به جا کردن اثاث خانه،
یا بالا بردن چمدان ها
یا فرسنگ ها راه رفتن
با کفش هایی که پا را اذیت می کنند.

معمولاً هر وقت که گوشتی باید خُرد شود،
یا فرمی باید پُر شود
پایش را از ماجرا کنار می کشد.

از هر هزار مکالمه،
فقط در یکی شرکت می کند،
تازه اگر بخواهد،
چون معمولاً سکوت را ترجیح می دهد.
درست وقتی که بدنمان از درد، رنجور می شود
او به مرخصی رفته و سرِ کار نیست.

خیلی وسواسی و نکته بین است:
دوست ندارد ما را در جاهای شلوغ و پر سر و صدا ببیند
دوست ندارد ببیند برای رسیدن به یک سود مشکوک، بقیه را فریب می دهیم
و نقشه های پیچیده و پنهانی، حالش را بهم میزنند.

شادی و اندوه،
برایش دو حس متفاوت نیستند؛
فقط وقتی با ما همراه می شود
که این دو، با هم باشند.

وقتی از هیچ چیز مطمئن نیستیم،
یا وقتی برای دانستن هرچیزی، اشتیاق داریم،
می توانیم رویش حساب کنیم.

از بین چیزهای مادی،
ساعت های پاندول دار را ترجیح می دهد،
و آینه ها را، که به کارشان ادامه می دهند،
حتی وقتی کسی بهشان نگاه نمی کند.

نمی گوید از کجا آمده است،
یا دوباره کِی برای همیشه می رود،
هرچند چنین سؤال هایی همیشه پیش می آیند.

ما به او نیاز داریم،
اما ظاهرن
او هم به دلایلی
نیازمند ماست.
Profile Image for صان.
429 reviews466 followers
November 22, 2017
از بهترین شاعرها.
از بهترین مجموعه‌شعرهایی که خواندم.
خلاقانه و با زاویه‌نگاه‌های نو.
مثل باریکه نوری روی جزئیات احساس‌برانگیز که ناگهان در قلب رخنه کند.
بسیار لذت‌بخش، که باید آرام مزه‌مزه شود.
Profile Image for Roya.
755 reviews146 followers
May 17, 2022
تاریخ، تعداد مردگانش را رُند می کند
،هزار و یک نفر، تبدیل می شود به هزار نفر
:گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است
،یک جنین خیالی، یک گهواره خالی
،کتاب الفبایی که برای کسی باز نبود
،هوا بود که می خندید، گریه می کرد، بزرگ می شد
...خلأ بود که از پله ها پایین می دوید و به طرف باغ می رفت


خیلی خیلی قشنگ بود 😍
فقط اینکه مترجم هر شعر رو به شونصد نفر تقدیم کرده روی روانم بود 😑
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,167 followers
August 27, 2018
برای خاطره‌ام شنونده‌ی بدی هستم.
می‌خواهد بی‌وقفه به صدایش گوش دهم؛
اما من عصبانی می‌شوم، اعتراض می‌کنم
گوش می‌دهم و نمی‌دهم.
بیرون می‌روم، برمی‌گردم،
و دوباره می‌روم.
می‌خواهد فقط و فقط به او توجه کنم
عکس‌ها و نامه‌های قدیمی را با اشتیاق، جلوی چشمانم می‌گذارد.
اتفاق‌ها را باهم قاطی می‌کند، مهم و بی‌اهمیت را.
چشمانم را به سمت چیزهایی که نخواسته‌ام ببینم، می‌گرداند،
و آن‌ها را تا آخر عمر، به یادم می‌آورد.

در داستان‌هایش همیشه جوان‌ترم.
خب، این خوب است،
اما چرا همیشه همان داستان‌ها؟
وقتی شانه بالا می‌اندازم، عصبانی می‌شود
و با پیش کشیدن اشتباهات قدیمی، انتقام می‌گیرد
اشتباهات مهمی که به راحتی فراموش شده‌اند.
به چشمانم نگاه می‌کند، عکس‌العملم را می‌بیند
بعد دل‌داری‌ام می‌دهد:
می‌توانست از این بدتر باشد.
می‌خواهد فقط برای او و با او زندگی کنم
در یک اتاق تاریک قفل‌شده.
اما من هنوز در فکر خورشیدِ امروزم
ابرهایی که در پیش‌اند
جاده‌های پیش‌رو.

وقت‌هایی که از دستش خسته می‌شوم،
پیشنهاد می‌کنم از هم جدا شویم،
از حالا تا همیشه.
بعد او با دلسوزی لبخند می‌زند،
چون می‌داند که این
پایانِ من هم خواهد بود.
Profile Image for Mamadreza.
53 reviews4 followers
May 11, 2020
چه قدر این کتاب شعر برایم خوب و استثنایی بود. به شخصه فکر میکنم با شعرهایی که تا به امروز خوانده بودم اندکی تفاوت داشت آن هم به دلیل قسمت هایی بود که در جنبه ی توضیع دادن زیاده روی کرده بودند اما به هیچ وجه بد نبودند. خانم شیمبورسکا از امروز برایم همان کسی است که حس خوبی به اشتراک گذاشته و من کشفش کردم و حالا حالا ها ول کن ماجرا نیستم.
چه قدر خوب این انسان با سادگی تمام و کمال می آید و یک مشت تفکر و اتفاق و در مواردی احساسات دم دستی روزانه را که توسط عادی ترین مردم جهان جدی گرفته نمی‌شوند را برمی‌دارد، با چیره دستی یک شاعر واقعی به شدت واقع گرا یک مشت کلمه ی دم دستی و ساده و در مواردی بی روح انتخاب میکند و در حین روح دادن و جدی گرفتن و زنده کردن کلمات، یک چیزی عمیق و انسانی و دیرینه را که فراموش کرده بودی به تو برمی‌گرداند.
بزرگ کردن واقعه های کوچک، دیوانگی از این همه جنگ، جدی گرفتن بسیار و در عین حال دوست داشتن شدید زندگی در این کتاب امضایی برای خانم شیمبورسکا است و چه امضای زیبا و شاعرانه ای.
برای مثال شرم از روزهای گذشته ی درست استفاده نشده یا فراموشی را برمی‌دارد و میگوید

ترجیح می دهم فکر کنم
که موقتا مرده بودم
تا این که بپذیرم زنده بودم و
چیزی به یاد نمی آورم

به هر حال روح نبودم
نفس می کشیدم، غذا می خوردم، راه می رفتم
{ جلوتر }

توی خاطراتم گشت می زنم.
شاید چیزی که مدت هاست
در گوشه و کنارهایش پنهان بوده،
با جرقه بیدار شود

نه.
واضح است دارم بیش از حد سوال میپرسم
آن یک روز
در میان روزهای بیشمار دیگر
اصلا به حساب نمی آید.
Profile Image for Nasrin M.
95 reviews29 followers
September 30, 2024
مرا ببخش امیدِ به ستوه آمده
اگر بعضی وقت‌ها، از سرسختی‌ات خنده‌ام می گیرد.
...
وودی آلن، نویسنده و کارگردان نامی آمریکایی، درباره شیمبورسکا گفته است: «او قادر است پوچی و اندوه زندگی را به زیبایی تصویر کند و در عین حال می‌تواند نگاه مثبتی هم داشته باشد.»
...
در سال 1996 علی‌رغم منتشر کردن تنها 200 شعر، جایزه‌ی نوبل را دریافت کرد . او پنجمین نویسنده‌ی لهستانی بود که موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل شد .

در سخنرانى نوبلش درباره‌ى الهامات شاعرانه اين‌چنين گفت: "الهام، هر چه باشد، از یک "نمی‌دانمِ" مُدام زاده شده است... به همين خاطر اين عبارتِ كوچک اين‌قدر براى من باارزش است: "من نمی‌دانم". اين جمله خيلى كوچک است، اما با بال‌های نيرومندى پرواز می‌كند. اين سؤال زندگی‌های‌مان را وسعت مى‌بخشد، به طورى كه فضاهاى درو‌ن‌مان را در برمی‌گيرد، و همزمان فضاهاى خارج از ما را-كه زمينِ كوچک‌مان در آن معلق است -هم شامل می‌شود... شاعران، اگر واقعا شاعر باشند، بايد هميشه يک "نمی‌دانمِ" بى‌وقفه را همراه خود داشته باشند."
Profile Image for amineh.
48 reviews
May 24, 2022
همیشه وقتی می‌خواستم کتاب شعر غیر ایرانی بخونم، انتخابم کتاب‌های شعرای عرب‌زبان بود. شعرهای هیچ ملیت دیگه به دلم نمی‌نشست. چالش اردیبهشت ماه کتابخوانی طاقچه، کتاب شعر بود و این بار خواستم خودم رو کمی به چالش بکشم و برم سراغ کتاب شعر از شاعر غیر فارسی زبان و غیر عرب زبان و این تجربه، تبدیل به یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌های شعرخوانی من شد. در یک کلمه، تک‌تک شعرها رو دوست داشتم. یک سری رو کمی بیشتر و برخی رو هم کمی کمتر. :)
جالب‌ترین نکته این کتاب برای من، نوع نگاه و توصیفات شاعر بود. توی تک‌تک شعرها نوع نگاه شاعر خیلی خاص و منحصر به فرده و انگار هیچ کس
غیر از خود ویسواوا شیمبورسکا نمی‌تونست و نمی‌تونه اون جور به مسائل نگاه کنه. همین نگاه خاص، باعث می‌شه خوندن هر یک از شعرهاش برای خواننده تجربه جدید و منحصر به فردی باشه.
گاهی اوقات یه واقع‌بینی‌های تلخی توی شعرها به چشم می‌خوره که انگار آدم رو تکون می‌ده. مثلاً در شعر مردن از گرس��گی در اردوگاهی دریسوو می‌گه:
تاریخ، تعداد مردگانش را رند می‌کند
هزار و یک نفر، تبدیل می‌شود به هزار نفر،
گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است.

این تیکه از شعر عشق واقعی رو هم خیلی دوست داشتم:
بگذار کسانی که هرگز عشق واقعی را پیدا نمی‌کنند،
بگویند چنین چیزی اصلاً وجود ندارد.
چنین اعتقادی، زندگی کردن و مردن را برایشان ساده‌تر خواهد کرد.

یا این تیکه از فهرست رو:
جایگاه اختیار کجاست؟
که بودن و نبودنش را
همزمان
پیش می‌برد.


Author 1 book312 followers
October 29, 2017
به نظرم شعر اصلاً قابل ترجمه نیست و باید به زبون اصلی خونده بشه. اما چون در این گزیده ی اشعار روی مفاهیم کلی مثل عشق و مرگ و زندگی تمرکز شده بود تا روی اوصاف، می شد از خوندنش لذت برد.
خاصه از نظر شاعر درباره ی عشق محظوظ شدم:

از عشق قدیمی معذرت می خواهم
که عشق جدید را عشق اول در نظر گرفتم.
*
دیروز، یک نفر در حضور من
اسم تو را بر زبان آورد،
طوری شدم که انگار
گل رُز خوش بویی به اتاق افتاده باشد.

امروز که با هم ایم
مدام به ساعتم نگاه می کنم و می خواهم زمان، زودتر بگذرد
و با خودم فکر می کنم که: رُز؟ رُز دیگر چیست؟
رُز گل است یا سنگ؟
Profile Image for Mostafa.
380 reviews9 followers
September 25, 2015
"روزها، همه زودگذرند
پس این همه ترس و اندوه بی دلیل برای چیست؟
هیچ چیزی همیشگی نیست
فردا که بیاید، امروز فراموش شده است."
*
دید جالبی داره این اشعار
*
به خانم مترجم: اصلا حرکت قشنگی نیست که شعرهای این مجموعه رو تک تک به آشنایانتان تقدیم کرده اید!
Profile Image for Schin.
163 reviews13 followers
May 8, 2020
' تاريخ، تعداد مردگانش را رند مى كند.
هزار و يك نفر، تبديل مى شود به هزار نفر
گويى آن يك نفر، هرگز وجود نداشته است.
يك جنين خيالى، يك گهواره ى خالى
كتاب الفبايى كه براى كسى باز نبود.
هوا بود كه مى خنديد؛ گريه مى كرد؛ بزرگ مى شد.
خلاء بود كه از پله ها پايين مى دويد و به طرف باغ مى رفت.
در ميان صف، جايى براى هيچ كس بود.
ما در ميان علف زار مى ايستيم؛ درست همان جايى كه او ايستاده بود.
اما علف زار ساكت است؛ مثل يك شاهد دروغين.'
' ديروز يك نفر در حضور من اسم تو را بر زبان آورد.
طورى شدم كه انگار گل رز خوش بويى در اتاق افتاده باشد.
امروز كه با هميم مدام به ساعتم نگاه مى كنم و مى خواهم زمان، زودتر بگذرد.
و با خودم فكر مى كنم كه رز؟ رز ديگر چيست؟
رز گل است يا سنگ؟'
' فقط نفرت است كه هر چه مى خواهد؛ دارد.
باهوش، زبردست، پركار.'
' مرا ببخشاييد جنگ هاى دور،
براى اين كه گل به خانه آوردم.'
' از همه معذرت مى خواهم،
كه نمى دانم چه طور بايد آدم معمولى اى باشم.'
' حتى وقتى توى جنگل قدم مى زنى،
دارى روى زمين سياسى قدم هاى سياسى بر مى دارى.'
' هر آغازى يك ادامه است
و كتاب حوادث
هميشه از نيمه گشوده مى شود.'
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books550 followers
July 8, 2023
کلی نوشتم یکهو با یک کلیک اشتباه همه ش پرید! :( شعرهای محشر شیمبورسکا را از دست ندهید. به نظرم او حتی از لورکا و نرودا شاعر بهتری است. اما بهترین کتاب شعر او در بازار ایران مجموعه "آدم ها روی پل" است که نشر مرکز منتشر کرده.
Profile Image for Heliya Naji.
50 reviews
August 16, 2019
"بگذار کسانی که هرگز عشق واقعی را پیدا نمی‌کنند،
بگویند چنین چیزی اصلا وجود ندارد
چنین اعتقادی زندگی‌کردن و مردن را برای‌شان
ساده‌تر خواهد کرد."
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
November 23, 2025
نظرم راجع به‌خانم شیمبورسکا همان است که یکی از مترجمان اشعار ایشان گفته: حتی اگر یک میلیون سال هم فکر کنی، نمی‌توانی زاویه‌ی دیدی بکر همچون شیمبورسکا به مضامین شعری‌اش داشته باشی. و نکته‌ی بعدی نظر خود شیمبورسکا در رابطه‌ با صبغه‌ی سیاسی شعرهایش است. او این نظریه را رد می‌کند، چون زندگی با سیاست گره خورده و او صرفاً برای زندگی شعر می‌گوید، اما سیاست را خاصمانه می‌کوبد.
Profile Image for Mehrdad.
282 reviews1 follower
May 6, 2018
کتاب مجموعه شعری از ویسلاوا شیمبورشکا، شاعر لهستانی ست. مضمون اشعار در مورد احساساتیست که در زندگی روزمره با آن روبرو هستیم.مثل نفرت، عشق، امید، رویا.. و تعدادی شعر در مورد جنگ و تبعات آن

در بخشی از کتاب درباره عشق واقعی میخوانیم:

"بگذار کسانیکه هرگز عشق واقعی را پیدا نمیکنند، بگویند اصلا چنین چیزی وجود ندارد.
چنین اعتقادی، زندگی کردن و مردن را برایشان ساده تر خواهد کرد."
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
June 19, 2020
معمولاً شعر زیاد نمی‌خونم چون نثر رو به شعر ترجیح می‌دم. اما این شعرها خوب بودند. فقط کاش مترجم بالای هر شعر اون رو به اطرافیانش تقدیم نمی‌کرد. تمرکز آدم رو از فضای شعر و شیمبورسکا یهو می‌برد به آرش و علی و نقی.
Profile Image for Saeide.
43 reviews11 followers
November 5, 2021
دیروز یک نفر در حضور من
اسم تو را بر زبان آورد
طوری شدم کە انگار
گل رز خوشبویی بە اتاق افتادە باشد

امروز کە باهم‌ایم
مدام به ساعتم نگاه می‌کنم و می‌خواهم، زمان زودتر بگذرد
و با خود فکر می‌کنم، که: رز؟ رز دیگر چیست؟
زر گل است یا سنگ؟
Profile Image for Shaimaa.
253 reviews103 followers
September 21, 2024
كيفَ تأتّى لشمبورسكا أن تستنطقَ كلّ هذه التفاصيل الّتي تبدو خاصّة، فرديّة، ولا تُتَرجمُ إلى اللغة؟
هذه حساسية ما كنتُ أدري أن كاتبًا يقدر عليها؛ على ضغطِها في حروف، في قلبِ أسطُر، وبلغةٍ لا آلفُ منها كلمةً واحدة.

اليوم، أغبط كلّ من يجيدُ البولنديّة.

٤.٥/٥
Profile Image for Molood Moosavi.
22 reviews45 followers
September 13, 2015
زندگى هنگامى كه منتظرى.
نمايشى بدون تمرين.
بدنى بدون پرُو.
سرى بدون انديشه.

از نقشى كه بازى مي كنم، هيچ نمي دانم.
فقط مى دانم مال من است،
نمى توانم با كسى عوضش كنم.

بايد در لحظه حدس بزنم
كه اين نمايش درباره ى چيست.

براى كسب افتخارات اين زندگى آماده نيستم.
به سختى مى توانم خود را
با كارى كه ازم انتظار دارند هماهنگ كنم.
بايد بداهه نقش بازى كنم،
گرچه از بداهه انجام دادن كارها بيزارم.
قدم هايم سست و لغزنده ست، زيرا چيزى نمى دانم.
ترسي كه از صحنه دارم، از همه تحقيرآميزتر است.
كوچك شمردن اشتباهات، آزارم مى دهد.

كلمات و عكس العمل هايى كه پس گرفته نمى شوند.
ستاره هايى كه هرگز تا آخر شمرده نمى شوند.
شخصيت مانند كُتى است كه با عجله تن مى كنى
چنين عجله اي نتايج تاسف آوري هم دارد.

اگر فقط مى توانستم يك چهارشنبه را از قبل، تمرين كنم،
يا يكي از پنجشنبه هاى سپرى شده را تكرار كنم!
اما بلافاصله جمعه مى آيد،
با نمايش نامه اى كه اصلا نمى دانم درباره ى چيست.
مى پرسم: ((آيا اين عادلانه است؟))
(صدايم كمى گرفته است،
حتى نتوانستم گلويم را پشت صحنه صاف كنم.)

اگر فكر مى كنى اين فقط يك امتحان سرسرى است
كه در يك جاى موقتى گرفته مى شود،
در اشتباهى.
نه.
من روى صحنه ايستاده ام
و مى بينم چقدر محكم است.
لوازم صحنه، به طرز حيرت آورى، دقيق و مرتب است.
ماشينى كه صحنه را مى گرداند،
مدت هاست مشغول كار است.
حتى دورترين كهكشان ها روشن شده اند،
نه، جاى هيچ سوالى نيست،
اين بايد نخستين نمايش عمومى باشد،
و هر كارى كه انجام مى دهم،
براى هميشه
تبديل مى شود به كارى كه انجام داده ام.
Profile Image for Maryam Samiei.
225 reviews87 followers
October 22, 2020
نمی‌تونم بگم چقدر.. خیلی دوسش داشتم.
از هر جهت بدیع بود
خیلی ماهرانه از دوران مدرن صحبت می‌کرد. از دورانی که همه چیز ماهیت سیاسی پیدا کرده. از روزهایی که شکنجه با همون شرایط گذشته و چه بسا بدتر از اون اعمال میشه
از آمارهایی مرگ و میری که به راحتی تعداد نفرات مرده را رُند می‌کنند. از روزهایی که سریع می‌گذرند بی‌انکه نسبت به روزهای پیش از خود متمایز باشند
از آدم‌هایی که عشق واقعی رو به تمسخر می‌گیرند
از آدم‌هایی که وجه روحانی وجودشون رو فراموش کردن و تنها به جسم چسبیدن و غیره
اشعار هرکدوم در جای خودش مثل یک داستان بود
واژه‌هاش بازیگرانی بودن که روی صحنه به زیبایی می‌رقصیدن
Profile Image for Czarny Pies.
2,829 reviews1 follower
May 5, 2023
"Nothing Twice/Nic dwa Razy" is the book that any Anglophone or person with a strong command of English should read to become acquainted with Wisława Szymborska, the winner of the 1996 Nobel Prize for literature. It contains all the poems found in "A Grain of Sand" and another dozen or so more. More importantly for the Polish emigrant family anxious to introduce its children to Polish literature, it contains all the Polish originals on the opposing pages.
Szymborska was the poet-laureate of central European Stalinism. She wrote not as a naive Westerner possessed of romantic ideas about what life was like behind the Iron Curtain but as an insider who liked what she saw. Her mission was to convince her fellow Poles that communism was a project intended to create a just society. It was never intended to turn our lives into fairy tales. Szymborska's poems are sunny and cheerful . One must accept what one has without romantic notions. Her poems are remarkably clear by the standards of the 20th century not because she was simple-minded but because her intent was to educate Poles in Soviet citizenry.
I regretfully concede that there at least 30 very good poems in this anthology. I particularly liked "Miłość Szczęliwa / True Love" which mocks the notion of the perfect love and "O Śmierci bez Przesdady / On Death without Exaggeration" which reminds that reader that while the grim reaper can put an end to your actions, he can never take away from you what you have accomplished before he arrives. I am not going to bother mentioning any others because I find it difficult to praise a writer of political stripe.

Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews77 followers
October 30, 2018
از معجزه ی جمله ی "نمی دانم." می گوید.
او با دویست شعر، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات است.شاعر لهستانی. حیف که شعر را نباید به ترجمه خواند.
.
"این باغ فقط از یک دانه بارور می شود. این معجزه.
یک معجزه که هر اسمی میتوانی رویش بگذاری
امروز،خورشید ساعت سه و چهارده دقیقه طلوع کرد."
.
"خواهرم شعر نمی نویسد.
و احتمال ندارد یک دفعه نوشتن شعر را شروع کند.
سوپ های فوق العاده ای درست می کند بدون اینکه تلاش زیادی بکند."
.
"در رویا کسی که تازه مرده است هنوز زنده است و در سلامت کامل و در اوج جوانی و سرزندگی اش.
دنیای واقعی جنازه را پیش رویمان می گذارد.
دنیای واقعی
شوخی ندارد."
.
" تاریخ تعداد مردگانش را رند می کند. هزار و یکنفر تبدیل می شود به هزار نفر.
گویی آن یک نفر هرگز وجود نداشته. یک جنین خیالی، یک گهواره ی خالی"
.
مونولگ سگ یکی از بهترین ها بود.
Profile Image for Zahraa Hussin..
227 reviews49 followers
September 21, 2024

دع الناس الذين لم يجدوا الحبَّ الحقيقي
يواصلون القول: لا يوجد شيء من هذا القبيل.
إيمانهم سيسهل عليهم العيشَ والموت.

أحببتُ بعض القصائد أكثر من سواها، وأعجبني تعقيب المُترجم يوسف حنا علىٰ بعض القصائد، وجدته متذوقاً لشعر من يُترجم لها، وأعجبني تفاعلهُ مع ما يقوم بترجمته.
Profile Image for Edita.
1,585 reviews590 followers
April 17, 2015
Dreams are featherweights,
and memory can shake them off with ease.
The real world doesn’t have to fear forgetfulness.
It’s a tough customer.
It sits on our shoulders,
weights on our hearts,
tumbles to our feet.

There’s no escaping it,
it tags along each time we flee.
And there’s no stop
along our escape route
where reality isn’t expecting us.
Profile Image for سارینا.
97 reviews34 followers
December 20, 2017
-سه کلمه ی عجیب-

وقتی کلمه ی آینده را بر زبان می آورم
بخش اول کلمه دیگر متعلق به گذشته است.

وقتی کلمه ی سکوت را بر زبان می آورم
آن را می شکنم.

وقتی کلمه ی هیچ را بر زبان می آورم
چیزی می سازم که دیگر در نبودن جای نمی گیرد.
Profile Image for Mahdi Mohamadi.
23 reviews25 followers
May 22, 2020
با اینکه تعدماً سعی کردم ذره ذره بخونمش اما هوس چیره شد و کتاب تموم!
Profile Image for Mohammad.
29 reviews
July 7, 2025
زن، اسمت چیست؟
-نمی‌دانم
-چند سال داری؟ اهل کجایی؟
-نمی‌دانم
-چرا این گودال را کنده‌ای؟
-نمی‌دانم
-چند وقت است که مخفی شده‌ای؟
-نمی‌دانم
-چرا انگشتم را گاز گرفتی؟
-نمی‌دانم
-نمی‌دانی که ما آزارت نخواهیم داد؟
-نمی‌دانم
-کدام طرفی هستی؟
-نمی‌دانم
-زمان جنگ است، باید انتخاب کنی
-نمی‌دانم
-هنوز دهکده‌ات پابرجاست؟
-نمی‌دانم
-این‌ها بچه‌های تواَند؟
-آری

بلافاصله بعد مجموعه این‌جا خوندمش اکثر شعرها عالی بودن و تونستم باهاشون ارتباط بگیرم. همون طور که توی ریویو این‌جا گفتم شیمبورسکا از وقایع و افکار به ظاهر بی‌اهمیت و گذرا دلیلی برای تفکر بهت میده، تو رو توی دنیای خودش غوطه‌ ور می‌کنه و زمانی که حرف‌هاش رو می‌شنوی دیگه نسبت به خیلی چیزها اون نگاه قدیم رو نداری. خوشحالم بالاخره خوندمش زمان خوبی رو باهاش سپری کردم.
Displaying 1 - 30 of 89 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.