کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» به سیاست خارجی ایران در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی، در قبال نهادهای غیردولتی در خاورمیانه میپردازد. این کتاب که توسط آرش رئیسینژاد تألیف شده است، به خوبی توانسته است که پویاییهای ژئوپلیتیک و ژئوفرهنگی را که بر روابط راهبردی ایران با کردهای عراق و شیعیان لبنان در زمان شاه تأثیرگذاشته است، تحلیل کند. کتاب بهصورت تاریخی ساختاربندی شده است و هر فصل کتاب بر دورهٔ زمانی و جنبهٔ متفاوتی از سیاستهای خارجی غیردولتی ایران تمرکز دارد. در مقدمهٔ کتاب، رئیسینژاد اهمیت روابط ایران با گروههای فعال غیردولتی در خاورمیانه، را توضیح میدهد. سپس در فصل اول کتاب، تهدیدها و فرصتهایی را که حاکمیت تهران را بر آن داشت تا بهدنبال اتحاد با گروههای غیردولتی مانند کردهای عراق و شیعیان لبنان باشد را برای خوانندگان توضیح میدهد. کتاب سپس مراحل اولیهٔ سیاست خارجی غیردولتی ایران را مورد بحث قرار میدهد و ارتباطات و تعاملات اولیه با نهادهای غیردولتی قبل از سال ۱۳۳۷ را توضیح میدهد. کتاب سپس به تشریح رسمی شدن سیاست خارجی غیردولتی ایران در این دوره پرداخته و جزئیات چگونگی شکلگیری روابط با کردها و شیعیان لبنان را شرح میدهد. بخش بعدی کتاب به اوج سیاست خارجی غیردولتی ایران میپردازد، جایی که دولت شاه بهطور فعال با این گروهها برای پیشبرد منافع منطقهای خود درگیر شد و از آنها به نفع خود بهره گرفت. رئیسینژاد، رفتهرفته افول این سیاستهای خارجی را توضیح میدهد که با تغییر پویاییهای منطقهای و ظهور چالشهای جدید، دورهای از عدم قطعیت و ارزیابی مجدد سیاست خارجی ایران شکل گرفته است. سپس، در سالهای قبل از انقلاب ۵۷، کاهش نفوذ ایران بر گروههای غیردولتی و فروپاشی نهایی رژیم شاه موردتجزیه و تحلیل قرار میگیرد و بینشهایی درمورد پیامدهای استراتژیهای سیاست خارجی به کار گرفته شده ارائه مشود. این کار برای کسانی که به ژئوپلیتیک خاورمیانه، سیاست خارجی ایران و روابط بینالملل بهطور کلی، علاقه دارند میتواند قابل توجه باشد. میتوان گفت که کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» ظهور و نوسانات ارتباطات ایران با گروههای غیردولتی سیاسی را که بیش از سه دهه در قلب سیاست امنیتی بینالمللی و منطقهای تأثیرگذار بوده است، روشن میکند.
شاه و شطرنج قدرت در ایران ، کتابی ایست از دکتر رئیسی نژاد ، پژوهشگر، تحلیلگر و استاد دانشگاه . او در این کتاب به سیاست خارجی ایران در زمان شاه در قبال نهادهای غیر دولتی ( نهادهای غیردولتی به گروهها، سازمانها و حرکتهایی گفته میشود که خارج از ساختار دولت رسمی عمل میکنند، اما تأثیر قابل توجهی بر سیاست و روابط بینالملل دارند. این نهادها اغلب شامل گروههای قومی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی هستند که برای دستیابی به اهداف خاص خود فعالیت میکنند. نهادها در این کتاب شیعیان لبنان و کردهای عراق هستند ) در خاورمیانه پرداخته . به صورت بسیار خلاصه ، رئیسی نژاد از دو محور ژئوپلتیک (ژئوپلیتیک یعنی مطالعهی تأثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست. ژئوپلیتیک به بررسی این میپردازد که چگونه موقعیت جغرافیایی یک کشور، منابع طبیعی آن، مرزهایش و سایر ویژگیهای زمینشناختی، بر تصمیمات سیاسی، روابط بینالملل و قدرت آن کشور تأثیر میگذارد.) و ژئوکالچرال ( این مفهوم به مطالعهی تأثیر متقابل جغرافیا و فرهنگ بر یکدیگر میپردازد. ژئوکالچرال به این موضوع میپردازد که چگونه ویژگیهای طبیعی یک منطقه مانند آب و هوا، زمینشناسی، منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی بر فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و سبک زندگی مردم آن منطقه تأثیر میگذارند. ) به چرایی و چگونگی سیاست خارجی ایران و نهادهای غیر دولتی پرداخته . تنهایی استراتژیک ایران رئیسی نژاد این مفهوم را وضعیتی می داند که در آن ایران احساس میکند در روابط بینالملل فاقد متحدان مطمئن است. تنهایی استراتژیک ایران ، ریشه در تاریخ طولانی و پیچیدهی ایران و موقعیت ژئوپلیتیکی خاص آن دارد. ایران گرچه در شاهراه ارتباطی آسیا و مانند پلی میان اروپا و آسیاست اما هیچگاه نتوانسته از موقعیت استراتژیک و حساسش بهره چندانی گیرد . این موقعیت ، ایران را در وضعی قرار داده که همواره نیازمند نوعی تعادل در رابطه میان شرق و غرب بوده . از سوی دیگر ، ایران در محاصره انبوهی کشور های دیگر قرار گرفته که مردمانی سنی هستند یا عرب و یا تُرک و با وجود تفاوت های فراوان بر اصل فشار بر ایران و خفه کردن آن با هم اشتراک نظر دارند . به این ترتیب شاه که ایران را در موقعیت خطرناکی می دید ، برای جلوگیری از انسداد در غرب به دست مصر و جمال عبدالناصر ، شروع به سرمایه گذاری بر شیعیان لبنان و در همسایگی خود و با سقوط ملک فیصل دوم ، پادشاه عراق و حکومت عبدالکریم قاسم و سپس صدام حسین شروع به نزدیکی با کردها کرد . نکته جالب آن که هم مصر و هم دولت های مختلف عراق ، به شدت توسط شوروی حمایت می شدند و هر دو خواهان تضعیف تمامیت ارضی ایران بودند . شاه این گونه روابط پر تشنجی با امام موسی صدر در لبنان و ملا مصطفی بارزانی در کردستان را شروع کرد که این روابط بارها و بارها توسط طرفین به تشنج کشیده شد و حتی قطع هم شد ، اما در نهایت شاه کوشید منافع ایران را که البته خود ، بدون مشورت با هیچ کس به آنها رسیده بود را از قبل رفتار با این گروه ها ، برآورده کرده و نفوذ ایران را در منطقه افزایش دهد . شاه و تلاش برای تغییر پنهان سیاست آمریکا در منطقه شاه که آشکارا با دموکرات ها میانه خوشی نداشت ، بارها کوشید تا سیاست آمریکا ، مبنی بر ایجاد موازنه میان ایران و عربستان درمنطقه را تغییر دهد و خود صاحب اختیار منطقه شود . خروج ناوگان بریتانیا و سپس پیوند دیپلماسی قوی شاه با نیکسون ، بهانه را به شاه داد که دکترین آمریکا را تغییر داده و موازنه را به نفع ایران برگرداند . در این میان دیپلماسی شاه در لبنان و عراق هم جواب داده و هم شیعیان به گروهی قابل توجه تبدیل شده بودند و هم کردها و پیش مرگه های آنان ، با جلب توجه ارتش عراق مانع از تحرکات مرزی در اروندرود می شدند . دوستان و دشمنان شاه آن گونه که رئیسی نژاد نوشته ، شاه نگاه منفعت گرانه ای به سیاست و دیپلماسی داشته ، از این رو ، دوستی یا دشمنی همیشگی با گروه یا کشوری نداشته . اما عراق و رهبران آن چه عبدالکریم قاسم و چه بعدها صدام حسین را می توان دشمنان همیشگی شاه و ایران دانست . آنان هر دو اروند رود را شط العرب و خرمشهر را معمره می دانستند . نکته جالب آنکه سالها پیش از آغاز جنگ ، شاه از برتری تسلیحاتی عراق بر ایران خبر داشته و می دانست که شوروی ، عراق را بیشتر حمایت می کند تا آمریکا ، ایران را . از طرف دیگر جمال عبدالناصر هم به عنوان اولین کسی که خلیج فارس را خلیج عربی خوانده و از جدایی خوزستان حمایت کرده بود دشمن دوم شاه بود . اما مرگ ناگهانی او و سپس روی کار آمدن انور سادات با گرایشی نزدیک به شاه ، کار او را در مواجهه با مصر آسان کرد شاه و سیاست های آمریکا یکی دیگر از موضوعاتی که رئیسی نژاد ، نسبتا کامل به آن پرداخته ، رویارویی شاه با سیاست های آمریکا و تلاش برای تغییر آن و حتی مخالفت های قاطعانه با سیاست هایی بوده که شاه آن ها را به نفع خود و ایران نمی دانسته . بنابراین شاهی که کتاب نشان می دهد ، نوکر آمریکا و یا حافظ منافع آمریکا و غرب در منطقه نبوده . او شطرنج بازی بود که می کوشید در منطقه ای که همیشه گویی آماده آتش گرفتن است تنها با سیاست مداران آمریکا ، شوروی ، انگلیس ، اسرائیل و رهبران عرب قمار کند . شاه طبق این اصل ، از سیاست خود در کردستان ، به آمریکایی ها چیزی نگفته بود و راهنمایی و مشورت هم از آنان نخواسته بود . بر عکس ، شاه بیشتر کوشید تا آمریکا را هم در سیاست خود سهیم کرده و آنان را هم مجبور به ارسال سلاح و حمایت مالی از کردها کند . قرار داد اروند رود هم ماحصل سیاست خود شاه بوده و آمریکایی ها در آن نقشی نداشته و حتی احتمال چنین قرار دادی را هم نمی دادند . قرار داد اروند رود شوربختانه شاه دیدگاهی کوتاه مدت نسبت به اروند رود داشت و به قول ادبیات رایج در ایران ، گویی عمق استراتژیک اروند رود را نمی دید . این قرار داد گرچه در کوتاه مدت ، دیپلماسی شاه را به اوج رسانده بود اما در سالهای بعد ، یکی از دلایل اصلی جنگ ایران و عراق بود که هر دو کشور را در مسیر ویرانی قرار داد . رئیسی نژاد دیدگاه آمریکایی ها را هم نسبت به قرار داد اروند رود شرح داده ، از نگاه آنان در این قرارداد ، ایران اقدام عملی کرده و عراق تنها وعده و وعید داده . این گونه و با قطع حمایت ایران از کردها ، دست ایران از داخل عراق کوتاه شد . هم چنین ایران ، ، همدلی و هم زبانی کردها را هم از دست داد . دیپلماسی غیر دولتی ایران : ایده ای درخشان ، اجرایی خوب و پایانی فاجعه بار شوربختانه رابطه ایران با کردها و شیعیان و هدف افزایش نفوذ ایران در منطقه هر چقدر که درخشان بود و خوب اجرا شد به پایانی فاجعه بار هم برای شاه و هم ایران ختم شد . بازی شاه با آتش که با خود بزرگ بینی شاه در منطقه و اختناق و استبداد در ایران همراه شده بود سرانجام با قطع رابطه با امام موسی صدر و شیعیان لبنان در لبنان و رها کردن کردها در آغوش جلادی به نام صدام حسین به پایان رسید . در مورد لبنان ، گرچه شاه نقشی در مفقودی موسی صدر نداشت و پس از گم شدن ایشان ، تلاشهایی برای یافتن خبری از او کرده بود اما شاه پیشتر با انتخاب منصور قَدَر، یکی از مدیران ساواک ، به عنوان سفیر ایران در لبنان و تلاش او برای محدود کردن و مصادره صدر ، و در تصویر کلی ، ترجیح امنیت به فرهنگ تقریبا در تمامی جوانب داخلی و خارجی ، پل های ارتباطی با صدر را قطع کرده بود . صدر آن قدر مهم بود که خلا عظیم او را یکی از عوامل مهم انقلاب ایران و فروپاشی پهلوی ها دانسته اند . شاه که خود را بی نیاز از روحانیون حتی طیف نو اندیش آن می دید این گونه قدرت را به راحتی از دست داد و پایانی شد بر پادشاهی طولانی و تاریخی ایران . اما رها کردن کردها ، عواقبی سخت تر برای ایران داشت ، افزون بر این دشمنی کردها با شاه ، شاه به چهره منفوری در میان کردهای ایران تبدیل شد . از طرف دیگر ، صدام که دیگر مشکلی در داخل عراق نداشت ، تمام توان و قدرت مالی خود را صرف خرید و ذخیره اسلحه و مهمات کرد . هم چنین ارتش عراق هم از جنگی دائمی فارغ و متمرکز بر اروند رود و خرمشهر شد . شاه که سالهای آخر سلطنت خود را می گذراند و البته خود اطلاعی از این پایان نداشت ، متوجه تمرکز شدید عراق بر اروند رود و ذخیره اسلحه و سلاح به ویژه موشک اسکاد شده بود اما دیگر فرصتی برای جبران اشتباه نداشت . بنابراین سیاست شاه ، کشوری در آستانه انقلاب و رژیمی با ارتشی به شدت قدرتمند در همسایگی ایران به جا گذاشته بود .
کمتر کتابی مانند کتاب دکتر رئیسی نژاد دیده ام که سطربه سطر و کلمه به کلمه آن اینگونه مفید و موثر باشد . رئیسی نژاد موضوعی را که به نظر سخت و غیر قابل فهم می آمده با زبانی بسیار ساده ، با کلمات و توضیحات مناسب بیان کرده . کتاب او که ترجمه ای بسیار عالی و بی نقص دارد ( اگرچه که در چند جا ، سال میلادی با شمسی مطابقت ندارد ) به موضوعاتی مانند حوزه ، جنگ داخلی لبنان ، روابط ایران و اسرائیل ، مصطفی چمران ، حافظ اسد ، صدام حسین ، بخشی از تاریخ خونین عراق تا روی کار آمدن صدام ، ملا مصطفی بازانی ، جلال طالبانی ، جنگهای طولانی کردها با حکومت مرکزی عراق ، گروه های مختلف مانند مارونی ها ، فالانژها و سنی های لبنان و معمر قذافی که آن دوران هم کم دیوانه نبوده پرداخته . کتاب او اهمیت وجود دیپلماسی غیر دولتی و ایجاد روابط با گروه های مختلف در سرتاسر خاورمیانه را نشان می دهد ، اما او اهمیتی شاید هم بیشتر برای اداره روابط قائل است ، امری که شاه به آن توجه نکرد و تاوان این بی توجهی را با سقوط تاج و تخت خود و کشوری انقلاب زده و در آستانه جنگ پرداخت .
پیچیدگیِ تاریخ رئیسینژاد در این کتاب بیشتر بر رابطهی شاه با کُردهای عراق و شیعیان لبنان تمرکز دارد. شاید موضوع سادهای به نظر برسد، ولی برای رسیدن به فهمی کلی دربارهی همین موضوعِ به ظاهر ساده، به یک عالمه مقدمه و زمینهچینی و جزئیات نیاز داریم، و من حالا بعد از خواندن این کتاب پانصد صفحهای در قطعِ وزیری، فکر میکنم هنوز هم حرفهای ناگفتهی زیادی باقی مانده است. ما پیچیدگیِ تاریخ را دست کم میگیریم. نسیم طالب در کتاب «قوی سیاه» به ما نشان داد تفسیر تاریخ دشوارتر از چیزی است که فکر میکنیم. برای بسیاری از پدیدههای مهمِ تاریخی، نمیتوانیم به راحتی روابطِ خطیِ علت و معلولی رسم کنیم. وقتی میگوییم: «فلان پدیدهی تاریخی رخ داد زیرا...» یا «در مورد آن پدیدهی ت��ریخی اگر چنین میشد آنگاه...» معمولاً در معرضِ خطا و اشتباهیم. مدتهاست فکر میکنم چه احمقانه بود وقتی در مدرسه از ما پرسشهایی میپرسیدند مثل: «دلایل سقوط فلان سلسله را بنویسید»، و ما چه سادهلوحانه مینوشتیم: «۱ـ بیکفایتی پادشاهان ۲ـ فساد درباریان ۳ـ...» رئیسینژاد در این کتاب تا حد قابل قبولی از چنین اشتباهاتی پرهیز کرده است. قرار نیست روابط سادهی علت و معلولی بخوانیم، قرار است کمی دربارهی پیچیدگی روابط خارجی شاه بخوانیم، شاید بتوانیم به فهمی نسبی از این روابط برسیم، البته از این نظر هم کتاب کاملاً بیعیب و نقص نیست ولی میشود از معدود سادهسازیهای بیش از حد چشمپوشی کرد. نویسنده تا حدی از برخی نتیجهگیریها و قضاوتهای یک طرفه خودداری کرده است و به نظرم درخشانترین فصلهای کتاب آنهایی هستند که کمترین قضاوت و نتیجهگیری را دارند، مثل فصل «خطای استراتژیک یا ضرورت استراتژیک» که نویسنده وارد بحث مفصلی میشود دربارهی اینکه قرارداد الجزایر خیانت به کُردها بود یا اقدامی استراتژیک بود که شاه باید انجام میداد، و در پایانِ این بحث به نتیجهی قطعی نمیرسد.
موضوعات فرعی گفتم که برای این که کمی وضعیت سیاست خارجی شاه در برابر شیعیان لبنان و کُردها را درک کنیم، لازم است به موضوعات مختلف و پیچیدهای سرک بکشیم. این مسئله در این کتاب یک خوبیِ بزرگ هم دارد. فکر میکنم موضوع اصلی کتاب برای مخاطبانِ عام چندان موضوعِ جالبی نباشد. ولی موضوعات فرعیِ کتاب برای بسیاری جذابتر هستند و به کمک آنها میتوان وضعیت کلی حکومت شاه به خصوص سیاست خارجیاش را بهتر درک کرد. مثلا: • چرا شاه تا پایان حکومتش مارکسیسم و کمونیسم را بزرگترین دشمن و مخالفش میپنداشت نه رهبران مذهبی را؟ فارغ از درست یا نادرست بودن عقیدهی شاه، میتوانیم متوجه شویم چه در ذهن او میگذشت. • یکی از اقوام به عنوان سرباز ارتش شاهنشاهی در جنگ ظفار شرکت کرده بود. یادم هست که در زمان حیاتش هروقت از خاطرات این جنگ تعریف میکرد همیشه در پایان خاطراتش میگفت هنوز هم بعد از این همه سال نمیداند چرا ایران باید در جنگ ظفار خودش را درگیر میکرد. خب، قرار نیست همهی ما با خواندن این کتاب به این نتیجه برسیم که شرکت در جنگهایی مثل جنگ ظفار درست بود یا نادرست، ولی باز هم تا حدی میشود فهمید چه چیزی در ذهن شاه میگذشت. • نشانههای ظریفی از نیروهای انقلابی در زمان شاه در کتاب هست که توجه به چگونگی مبارزه و روابط اقتصادیِ آنها میتواند جالب باشد، مثلا انقلابیونی که در کمپهای نظامی در لبنان برای مبارزه با حکومت شاه، آموزش نظامی میدیدند، و پولهایی که از مسیر گروههای چپ و مراجع مذهبی به این گروهها تزریق میشد. • لبنان که روزگاری «عروس خاورمیانه» نامیده میشد چطور به حال و روز فعلی افتاد و نقش شیعیان، دخالتهای ایران و فرقهگرایی و قومیتگرایی در وضعیت فعلی لبنان چیست.
سانسور همهچیز را مبهم میکند در سیستمی که همهچیز را به طور فلهای با روشهای مختلف سانسور میکند، از موسیقی و کتاب و فیلم و سریال تا مطبوعات و اینترنت و شبکههای اجتماعی چنان سانسور میشوند که گویی افراد حقی در مورد آزادی بیان ندارند و سانسور وظیفه و اصلاً حقِ طبیعی حکومت است، در چنین سیستمی شما کتابی تألیف و چاپ میکنید و از فیلتر وزارت ارشاد که بخشی از دم و دستگاهِ عریض و طویل سانسور است عبور میدهید و مجوز میگیرید. از قضا کتابِ شما حاوی برخی موضوعات حساس برای دستگاه سانسور هم هست، از جمله: حکومتِ پیشین، شیعیان لبنان، مسئلهی فلسطین و اسرائیل، برخی از رهبرانِ مذهبی و شخصیتهای مورد علاقهی حکومت و ... چقدر احتمال دارد کتاب شما دقیقاً بازتاب حرفهایی باشد که میخواستهاید بزنید؟ چقدر ممکن است بتوانید به موضوعات حساس نگاهی از زاویههای مختلف داشته باشید؟ اگر از من بپرسید میگویم احتمالش نزدیک به صفر است. البته که آنچه در کتاب آمده با چرندیاتی که در رسانههای رسمیِ داخلی میبینید و میخوانید فاصلهی قابل توجهی دارد و نویسنده و ناشر توانستهاند تا حدی برخی چیزها را در لفافه بیان کنند و یواشکی فیلتر سانسور را دور بزنند، مثلا فساد اخلاقی و مالی گروههای فلسطینی یا اتهامهایی که به موسی صدر زده میشد و به نظرم حداقل برخی از آنها چندان دور از واقعیت نیستند. این موضوعات باعث شده با کتابی مواجه باشیم که نمیشود آن را سرسری و در مدت چند روز خواند. نکات ظریفی لابلای گفتگوها و شواهد و مدارک آورده شدهاند که میتوانند مهمتر از کلیات کتاب باشند و باید با دقت آنها را از بین سطرهای کتاب بیرون کشید و به آنها فکر کرد. اما همچنان بیش از حد خوشبینانه است اگر فکر کنیم هر آنچه در کتاب آمده و نیامده خواستِ نویسنده بوده باشد، و در اینجا با یکی دیگر از مشکلات بزرگ سانسور مواجه میشویم: ابهام! ما نمیتوانیم بفهمیم کدام قسمتهای کتاب سانسور شده، کدام قسمتها واقعا حرفِ دلِ نویسنده است و کدام حرف را نویسنده خودش به خاطر گرفتن مجوز در کتاب نیاورده (خودسانسوری)، حتی در گذشته دیده شده که در بعضی از کتابها وزارت ارشاد برای دادنِ مجوز دستور میدهد نویسنده یا مترجم پاراگرافی در راستای نگاه رسمیِ حکومت به کتاب اضافه کند. بگذارید منظورم را با یک مثال روشنتر کنم. مثلا تصویری که از چمران در کتاب ارائه میشود، تقریباً تصویر مثبتی است که به گفتههای قَدَر که در کتاب آمده نزدیک است: «چمران یکی از آن مغزهای متفکر و پاک و منزه بود که از تمام انقلابیون پاکتر بود و مرد درست و پاک و باایمانی بود که...» خب! کسی که اندکی با زندگی و آثار چمران آشنا باشد، میداند چنین تصویری چقدر در مورد او سادهانگارانه است و از دلِ همین «مغز متفکر و پاک و منزه و باایمان» چه افکار و اعمال خطرناکی بیرون آمده است! حالا باید ارائهی چنین تصاویری را به حساب دیدگاه واقعی رئیسینژاد بگذاریم یا سانسور؟ نمیشود به خوبی فهمید و در مورد تعدادی از اشخاص و موضوعات کتاب با مشکل مشابهی روبروییم. سانسور همهچیز را به هم میریزد!
حکومت تکنفره! بد نیست خوانندگان کتاب به این نکته هم توجه کنند که اسم کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» است و موضوع کتاب هم تصمیمات «شاه» در سیاست خارجی است، نه تصمیمات «دولتهای دوران پهلوی» یا «نخست وزیر» یا «وزارت امور خارجه». شاه به خصوص در سیاست خارجی خودرأی و خودکامه بود و کمتر اجازه دخالت دیگران از جمله نخست وزیر و وزیر خارجه را در تصمیماتش میداد. هرچه هم به انتهای حکومت پهلوی نزدیکتر میشویم، چنین حالتی در شاه تقویت میشود و تا حدی به سیاست داخلی هم سرایت میکند. بیدلیل نیست که طولانیترین دولتها را نخستوزیرانی دارند که کمترین تنش و مخالفت با شاه را داشته باشند (هویدا) و حتی در مواجهه با مخالفتِ آنها هم برخورد شاه تند و تیز است چنانچه وقتی اسدالله عَلَم به صورت خیلی ملایم نگرانی خود را از درگیری با عراق بیان میکند، شاه با پرخاش با او برخورد میکند و میگوید: «شما درست وارد موضوع نیستید» (اگرچه در نهایت در این مورد دیدگاه شاه درست از آب درآمد) یا وقتی به شاه گفته میشود که هویدا مایل است در مورد بیمارستان شیعیان لبنان با قَدَر نیز مشورت کند، شاه به تندی میگوید: «نخستوزیر گُه خورده که میگوید روی امر من باید قدری برود مطالعه کند! این کار باید شروع بشود» این موضوع را فارغ از درستی یا نادرستی درک شاه از سیاست خارجی و عملکرد او گفتم، کما اینکه فکر میکنم بسیاری از خوانندگان، پس از خواندن کتاب به سیاست خارجی شاه نمرهی قابل قبول بدهند، به خصوص وقتی سیاست خارجی شاه را با سیاست خارجیِ پس از او مقایسه کنیم، احتمالاً شاه در نظر بسیاری از خوانندگان رو سفید شود.
ژئوپولتیک رئیسینژاد نویسندهای است که بعضی از مفاهیم و اصطلاحات ژئوپولتیک را در ایران رواج داده و در بعضی از قسمتهای کتاب به خصوص در بخش پایانی، از آنها استفاده کرده است. مفاهیمی همچون «دسترسی به آبهای گرم»، «سیاست دو ستونی»، «تنهایی استراتژیک» و «عدم امنیت تاریخی» شاید ابداع خودِ رئیسینژاد نباشند، ولی او بسیار از آنها استفاده کرده است و در گسترش آنها در فضای روشنفکری ایران نقش مهمی داشته است. با وجود اینکه توجه به مفاهیم ژئوپولتیک برای تفسیر وقایع روز و وقایع تاریخی اهمیت زیادی دارد و دانستن دربارهی چنین مفاهیمی میتواند بسیار مفید باشد، نباید در استفاده از چنین مفاهیمی زیادهروی کرد. فروکاستنِ همهچیز به این مسائل ژئوپولتیک مصداق همان سادهسازیهایی است که گاهی باید از آنها پرهیز کرد. یکی از چیزهایی که لازم است در تفسیرهای تاریخی و مسائل روز بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، این است که جامعهی ایران به دلایلی در دویست سال اخیر در تشکیل یک حکومت نرمالِ دموکراتیک و محدود به قانون پیدرپی شکست خورده است.(البته مسائل ژئوپولتیک هم میتوانند در همین شکست تاریخی تاثیرگذار باشند، ارتباط بین اینگونه مسائل متقابل است) شاید اگر جامعهی ایران توانسته بود حکومتی بر مبنای لیبرال دموکراسی و با حاکمیت قانون بنا کند، بسیاری از این شرایطِ ژئوپولتیک اهمیتشان را تا حدی از دست میدادند یا به گونهای دیگر رقم میخوردند.
علاوه بر اینها، به نظرم کتاب چند نکتهی مثبت و منفی دیگر هم دارد که ذکرشان خالی از لطف نیست
نکات مثبت: • کتاب نظم و ساختار خوب و جذابی دارد که در خدمت فهم موضوعات کتاب هم هست یعنی پیشرانها (عواملی که بر سیاست خارجی شاه مؤثر بودند) و چند فصل دربارهی فراز و فرود روابط خارجی شاه با کُردها و شیعیان لبنان، و در پایان یک جمعبندیِ قابل قبول. • نویسنده انبوهی از منابعِ داخلی و خارجی را بررسی کرده و متناسب با هربحث در کتاب آورده است، منابعی که گستردگی و انسجامشان را به ندرت در کتابهای مشابه پیدا میکنید. • ترجمهی کتاب آنقدر خوب است که گاهی متوجه نمیشوید دارید کتاب ترجمه شده میخوانید!
نکات منفی: • گاهی از همین منابعِ گسترده به خوبی استفاده نشده است. من ارزش و اهمیت منابعی مانند «پروژهی تاریخ شفاهی هاروارد» یا سایر مصاحبههای شفاهی را انکار نمیکنم، ولی در یک اثرِ پژوهشیِ مکتوب که شیوهی پژوهشِ آن فاصلهی زیادی با تاریخ شفاهی دارد، لازم است از چنین منابعی درست استفاده شود. قضاوتهایی مانند: «قَدَر یک فرد ناقلا، بیپرنسیب، ولی حقهباز و باهوش بود» به درد همان تاریخ شفاهی میخورند نه یک اثر پژوهشیِ استاندارد. حتی اگر خواننده بعد از خواندن کتاب به همین نتیجه برسد که «قَدَر» یک فرد ناقلا، بیپرنسیب، ولی حقه باز و باهوش بود!
برای جمع بندی، به نظرم «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» کتابی جذاب و آموزنده برای علاقهمندان به تاریخ دوران پهلوی دوم (به خصوص سیاست خارجی آن) باشد. کتاب را باید با دقت و با تفکر نقادانه خواند و از نکتههای ظریفی که در میان مطالب گنجانده شده غافل نشد.
کتاب شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه یکی از بهترین کتابهای تاریخی بود که در مدت اخیر مطالعه کردم. کتابی که سیاست خارجی دوره پهلوی دوم از دهه سی تا زمان انقلاب با محوریت کردهای عراق و شیعیان لبنان را مورد بررسی قرار میده. رئیسی نژاد در این کتاب با یک نگاه جزئی نگر ژرف به م��ضوع مد نظر پرداخته.. از همان ابتدای کتاب و در واقع مقدمه مترجم کتاب، خانم فرهادی این کتاب من رو جذب کرد.اشاره خانم فرهادی در مقدمه مترجم به معضل « کنونی گرایی» در بحث نگاه به سیاست خارجه نشان از دست گذاشتن بر نکتهای دقیق و به جا بود.. رئیسی نژاد در این کتاب به این میپردازد که اتخاذ این سیاستهای غیر دولتی چرا صورت گرفت؟به چه شکلی صورت گرفت؟ و چه تبعاتی داشت؟ کتاب یک دید درست و اساسی به مخاطب برای تجزیه و تحلیل روابط پیچیده سیاست خارجه زمان پهلوی ارائه میدهد. او یک مسیر را به مخاطب نشان میدهد. مسیری که آغازش تهدیدها، فرصتها و نهادها رو معرفی میکنه و سپس با فصولی تحت عناوین آغاز، آفرینش، عروج، برزخ، هبوط و رستاخیر این مسیر شروع شده رو به خاتمه میرسونه. اینجا باید به عنوان کتاب اشارهای داشته باشم. استفاده از کلمهی شطرنج در عنوان کتاب بسیار درست و به جا بود. این درست بودن رو زمانی که کتاب رو مطالعه کردم بهش رسیدم و وقتی مطالب رو مطالعه کردم و تو ذهنم مرورشون میکردم ، متوجه شدم انگار شطرنج سیاست خارجه رو داشتم مطالعه میکردم.. این کلمهی شطرنج و بازی پیچیده و نفسگیر شطرنج در جای جای قسمتهای گوناگون کتاب در ذهنم متبادر میشد. جزئیات فراوان کتاب کاملا در خدمت مطالب ارائه شده بود و بسیار خواندنی بود. جزئیاتی گفته نشده مگر اینکه مرتبط با بحث باشد. رئیسی نژاد در این کتاب از منابع گوناگونی استفاده کرده که اکثرا از بایگانیهای مهم ایران و آمریکا گردآوری شدهاند. در ایران از منابعی مثل اسناد وزارت امور خارجه و ساواک که از مرکز پژوهشهای بین المللی وزارت خارجه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات و سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی است.هم چنین از مصاحبههای تاریخ شفاهی ایران و بنیاد مطالعات ایران استفاده شده. از آمریکا هم اسنادی مثل اسناد مربوط به روابط خارجی آمریکا، اسناد تاریخی و بسیاری منابع دیگر استفاده شده. همچنین نویسنده با برخی شخصیتها مصاحبه هایی داشته که در متن کتاب از آنها استفاده کرده. رئیسی نژاد نشون میده مبدا روابط با کردهای عراق و شیعیان جنوب لبنان به پس از انقلاب 57 برنمیگرده، بلکه در زمان پهلوی دوم چالشهای بسیاری در این دو کشور موجود بوده و نظام پهلوی در حال بازی کردن شطرنج پرفراز و نشیبی بوده! سالها روابط با کردهای عراق و تشویق و تحریک آنها برای مقابله با حکومتهای وقت عراق به خاطر دغدغهها و تهدیداتی که شاه و نظام پهلوی تشخیص دادند. همکاریها و موافقتها و البته تقابل های ایران و آمریکا در این موضوعات خاص. همکاری های ایران و اسرائیل در زمینه کردهای عراق یکی از موضوعات بسیار جالب بود. در خلال این موضوعات ما فرآیند یکی از مهمترین پرونده های تاریخ معاصر کشورمون یعنی قرارداد الجزایر به خوبی متوجه میشیم. چه مسیری طی شد که طرفین علی رغم تمام اختلافات به این نقطه رسیدند که چنین قراردادی رو با هم به امضا برسونند. قراردادی که بدون اطلاع آمریکا و اسرائیل و با خودسری محمدرضا پهلوی امضا شد.از نقطه های بحث برانگیز تاریخ که برخی مورخین و کارشناسان ریشه جنگ ایران و عراق رو این قرارداد میدونند. نویسنده کتاب هم این قضیه رو یکی از بزنگاههای مهم تاریخ روابط ایران و اسرائیل میدونه و اون رو شرح میده. در بحث شیعیان جنوب لبنان ما با یکی از مهمترین شخصیتهای ایرانی یعنی امام موسی صدر سر و کار داریم. از اینکه چه شد موسی صدر ایرانی به لبنان رفت و پایگاهی برای خودش زد و در آنجا رشد کرد تا اینکه چه چالشهایی با نظام وقت پیدا کرد و چه افرادی در دمیدن در این چالش های نقش داشتند بحثهای مفصل و خواندنی در کتاب صورت میگیره. قدر سفیر ایران در بیروت در نظام پهلوی از کلیدی ترین افراد این رابطه است که از طرف او هم نقل قول های زیادی در کتاب مطالعه میکنیم. بدون شک جدای از کلیه فعالیتهای موسی صدر، نحوه مفقود شدن او مهمترین مساله زندگی اوست. صدر که به دعوت قذافی سفری به لیبی انجام میده، پس از اون گم میشه و گمانه زنیهای متعددی از قدیم تا به امروز در مورد این اتفاق مهم زده میشه. نویسنده روایتهای گوناگونی از افراد مختلف رو در مورد سرانجام موسی صدر در کتاب میآورد.افراد مختلف نظرات گوناگونی در این موضوع مهم داشتند. فصل انتهایی این کتاب جذاب، دز تحلیلی اثر به دز روایی-تاریخ اون غلبه میکنه و نویسنده ضمن جمع بندی مطالب کتاب از چند موضوع مهم مثل تنهایی استراتژیک ایران سخن به میان میآورد. مساله ای که از دیرباز افرادی به اون اشاره کردند و موضوعی است که به گمان من ارزش مطالعه و بررسی بیش از پیش را دارد.هم چنین با مطالعه این کتاب ریشهی سیاست های خارجی کنونی غیردولتی ایران رو در دههی چهل و پنجاه خورشیدی پیدا میکنیم. چراغ راه آینده: ماحصل مطالعه این کتاب چراغ راهی رو برای آینده مطالعاتیام ترسیم کرد.چه در مورد موضوعات و چه در مورد افراد مختلف. تصمیم گرفتم در مورد افرادی چون موسی صدر، منصور قدر، شهید چمران و همچنین موضوعاتی هم چون تنهایی استراتژیک ایران، و نگاه های گوناگون به سیاست خارجه زمان پهلوی مطالعات بیشتری داشته باشم.
قدرت در خاورمیانه همیشه مثل صفحهای شطرنج بوده است؛ مهرهها گاه سربازند و گاه وزیر، اما شاه همیشه در مرکز بازی قرار دارد. آرش رئیسینژاد در کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» دقیقاً همین تصویر را بهعنوان استعاره به کار میگیرد تا نشان دهد چگونه محمدرضا شاه پهلوی در دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ خورشیدی تلاش میکرد با حرکت دادن مهرههای غیردولتی – کردهای عراق و شیعیان لبنان – امنیت ایران را حفظ کند و موازنهی قدرت منطقهای را به نفع خود تغییر دهد. این کتاب، برخلاف بسیاری از روایتهای سیاسی که بر جنگ سرد یا اتحادهای رسمی ایران با قدرتهای جهانی تمرکز دارند، زاویهای کمتر دیدهشده را برجسته میکند: استفادهی شاه از بازیگران غیردولتی بهعنوان ابزار سیاست خارجی.
در جهان سیاست، اغلب آنچه در سطح دیده میشود تنها نیمی از واقعیت است؛ نیم دیگر در سایهها، در لابهلای روابط غیررسمی و پیوندهای پنهانی شکل میگیرد. تاریخ خاورمیانه بهویژه در نیمهی دوم قرن بیستم، نمونهی تمامعیاری از این وضعیت است: دولتی رسمی در برابر دیدگان مردم و قدرتهای جهانی عمل میکند، اما در پشت پرده، از کانالهای غیررسمی با گروهها، رهبران محلی و نهادهای غیردولتی پیوند میزند. کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه: ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان» اثر آرش رئیسینژاد دقیقاً بر همین نیمهی نادیده تمرکز دارد؛ بر مسیری که سیاست خارجی ایران در دوران محمدرضا شاه پهلوی طی کرد تا با استفاده از اهرم گروههای غیردولتی منطقه، هم تهدیدها را دفع کند و هم امنیت ملیاش را تقویت سازد.
این کتاب نه فقط یک پژوهش تاریخی، که بازخوانی بخشی مهم از حافظهی سیاسی ایران است؛ بخشی که اغلب در هیاهوی روایتهای پس از انقلاب اسلامی به حاشیه رانده شد. برای بسیاری، رابطهی ایران با گروههایی چون حزبالله لبنان یا نیروهای مقاومت در عراق، امری زادهی گفتمان انقلابی جمهوری اسلامی به نظر میرسد. اما رئیسینژاد با اسناد و تحلیلهای مستند نشان میدهد که بنیان چنین روابطی پیش از ۱۳۵۷ و در دوران شاه گذاشته شد. به این معنا، کتاب او نهتنها یک پژوهش تاریخی بلکه ضربهای جدی به برداشتهای سطحی و رایج از سیاست منطقهای ایران است.
آنچه این اثر را برجسته میکند، دو نکتهی کلیدی است: نخست، تکیهی گسترده بر اسناد دستاول از بایگانیهای ایران و آمریکا و نیز مصاحبه با دستاندرکاران مستقیم سیاست خارجی آن دوران. دوم، رویکرد ژئوپلیتیکی و ژئوفرهنگی نویسنده که بهجای ارائهی یک روایت صرفاً سیاسی، تلاش میکند نشان دهد چگونه جغرافیا، فرهنگ، مذهب و ساختار قدرت جهانی در تعامل با یکدیگر، سیاستهای ایران را شکل دادهاند.
کتاب بهصورت تاریخی ساختاربندی شده است: از نخستین تماسها با گروههای غیردولتی پیش از سال ۱۳۳۷، تا رسمی شدن سیاست «بازی در سایه» و ورود فعالانهی ایران به معادلات پنهان منطقهای، و سرانجام افول این سیاست در سالهای منتهی به انقلاب. این ساختار روایی به خواننده کمک میکند تا نهتنها تصمیمات شاه را بفهمد، بلکه مسیر تحول تدریجی سیاست خارجی ایران را نیز درک کند.
یکی از بخشهای مهم کتاب، بررسی رابطهی ایران با کردهای عراق بهویژه ملامصطفی بارزانی است. شاه با دقت در معادلات داخلی عراق و ضعف دولت مرکزی آن کشور، فرصت را مغتنم شمرد تا با حمایت از جنبش کردها، بغداد را تحت فشار قرار دهد و در صورت لزوم، کارت کردها را در برابر بعثیها و دیگر نیروهای عراقی به کار گیرد. این استراتژی گرچه در ظاهر یک حرکت تاکتیکی بود، اما پیامدهای بلندمدتی در پی داشت: هم روابط ایران و عراق را بهشدت متأثر کرد و هم باعث شد مسئلهی کردها به یکی از محورهای همیشگی سیاست منطقهای ایران بدل شود.
در سوی دیگر، رابطهی ایران با شیعیان لبنان و شخصیتهایی چون امام موسی صدر مطرح است. شاه در شرایطی که لبنان به میدان رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی بدل شده بود، با حمایت و نزدیکی به رهبران شیعه تلاش کرد هم نفوذ ایران را در مدیترانه گسترش دهد و هم توازن قوا در برابر اسرائیل و سوریه را تنظیم کند. رئیسینژاد با دقت به این موضوع میپردازد که چگونه شاه، با وجود وابستگیهای گستردهاش به آمریکا، گاهی سیاستهایی پیش میگرفت که الزاماً با سیاستهای واشنگتن همسو نبود. رابطه با شیعیان لبنان نمونهی بارز همین استقلال نسبی است.
از نکات جذاب کتاب، پرداختن به سرنوشت رازآلود امام موسی صدر است؛ شخصیتی که غیبت او هنوز هم پرسشهای بسیاری در سیاست لبنان و ایران ایجاد میکند. روایت رئیسینژاد در این بخش، بیطرفانه و مستند است: او نه به افسانهسازی میپردازد و نه به توطئهانگاری، بلکه صرفاً با اتکا به اسناد، ابعاد گوناگون این رابطه و ناپدیدشدن صدر را بررسی میکند.
در کنار این محورها، کتاب تصویری روشن از پیچیدگیهای سیاست خارجی شاه ارائه میدهد. بسیاری عادت دارند سیاستهای شاه را صرفاً در پرتو وابستگی به آمریکا ببینند، اما این اثر نشان میدهد که سیاست خارجی ایران ترکیبی بود از تبعیت و ابتکار؛ شاه در برخی حوزهها گوشبهفرمان واشنگتن بود، اما در جاهایی نیز بازی مستقلی را پیش میبرد و از ابزارهای غیررسمی برای تقویت موقعی�� ایران بهره میگرفت. این دوگانگی دقیقاً همان چیزی است که سیاست خارجی پهلوی دوم را از یک روایت سیاه و سفید دور میکند و به آن لایههای خاکستری میدهد.
اما قوتهای کتاب تنها به جنبهی اسنادی و تاریخی محدود نمیشود. رئیسینژاد بهخوبی نشان میدهد که سیاست خارجی غیردولتی شاه صرفاً پاسخی به تهدیدهای آنی نبود، بلکه ریشه در ساختار ژئوپلیتیکی ایران داشت. کشوری با مرزهای گسترده، همسایگان پرتنش و موقعیت حساس در خلیج فارس و قفقاز، ناگزیر بود که به دنبال ابزارهایی غیر از دیپلماسی رسمی برای تأمین امنیت خود باشد. در واقع، روابط با کردها و شیعیان نه یک انتخاب صرف، بلکه بخشی از منطق بقا در منطقهای آشوبزده بود.
اثر رئیسینژاد در کنار قوتهایش، محدودیتهایی هم دارد. نخست آنکه تمرکز اصلی کتاب بر سطح دولتی و نخبگانی است؛ یعنی روایت از منظر شاه، سیاستگذاران ایرانی و رهبران کرد یا شیعه ارائه میشود. اما صدای مردم عادی، نیروهای اجتماعی و اثر این سیاستها بر زندگی روزمرهی آنان چندان به گوش نمیرسد. این کاستی البته بهنوعی ناشی از ماهیت پژوهش و منابع موجود است، اما برای خوانندهای که میخواهد تصویر کاملتری از تحولات داشته باشد، جای خالی این بُعد محسوس است.
با همهی این ملاحظات، «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» کتابی است که نهتنها گذشته را روشن میکند، بلکه چراغی برای فهم امروز نیز هست. سیاست خارجی ایران در عصر حاضر همچنان بر روابط با گروههای غیردولتی در منطقه استوار است. از حزبالله لبنان تا حشدالشعبی عراق، از حوثیهای یمن تا گروههای فلسطینی، همه و همه در امتداد همان سنتی هستند که شاه نیمقرن پیش آغاز کرده بود. فهم ریشههای تاریخی این استراتژی بدون مطالعهی اثر رئیسینژاد ناقص خواهد بود.
در نهایت، این کتاب برای سه دسته خواننده اهمیت ویژه دارد: پژوهشگران و دانشجویان علوم سیاسی و روابط بینالملل که به دنبال درک عمیق از سیاست خارجی ایران هستند؛ علاقهمندان به تاریخ معاصر خاورمیانه که میخواهند بدانند چگونه روابط پنهان و بازیگران غیررسمی معادلات بزرگ منطقه را تغییر دادهاند؛ و حتی شهروندان عادی که میخواهند روایتهای رایج و سادهشده از تاریخ را کنار بزنند و با چهرهی پیچیدهتر و واقعیتر سیاست ایران آشنا شوند.
رئیسینژاد در این کتاب، شاه را نه قهرمانی ملی تصویر میکند و نه مهرهای تماماً دستنشانده؛ بلکه او را سیاستمداری عملگرا نشان میدهد که در شطرنج پیچیدهی خاورمیانه، گاه حرکاتی هوشمندانه داشت و گاه نیز قربانی اشتباهات و تغییر موازنهها شد. این نگاه بیطرفانه و تحلیلی شاید مهمترین دستاورد کتاب باشد: رهایی از قضاوتهای مطلق و نزدیک شدن به حقیقتی چندوجهی.
در پایان، میتوان گفت «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» همچون قطعهای کلیدی از پازل تاریخ سیاسی ایران است. قطعهای که اگر در جای خود قرار گیرد، تصویر کلی روشنتر میشود: اینکه ایران، چه در دوران شاه و چه پس از انقلاب، همواره برای بقا و نفوذ در منطقه به ابزارهایی فراتر از دیپلماسی رسمی نیاز داشته است. و اینکه فهم امروز بدون رجوع به آن تاریخ نیمهپنهان، فهمی ناقص و سطحی خواهد بود.
یک لیوان چای داغ کنار دستتان بگذارید وکتاب را در کمال حوصله از ابتدا شروع به خواندن کنید . برخلاف اکثر متون که به روانشناسی سیاسی شاه و یا عملکرد او در سیاست داخلی میپردازند این عصر به طور خاص سیاست خارجی غیردولتی شاه را در خاورمیانه بررسی میکند . نسبت به بسیاری از اثار نگاه متعصبانه یا جانب دارانه ای را از نویسنده مشاهده نمیکنید ،تنها سلسه حوادث را از دریچه علم سیاست و روابط بین الملل و البته تاریخ نگاری دنبال خواهید کرد. محمدرضاشاه پهلوی در این کتاب نه سیاه مطلق است نه سفید مطلق ،باید پذیرفت که این شخص در حوزه روابط خارجی از ابتکار عمل های خوبی بهره برده و شناخت صحیحی از دوران جنگ سرد داشته با این حال نویسنده درکنار این وجه مثبت به اشتباهات فردی او نیز میپردازد و نگاهی روایی دارد نه قضاوت گرایانه . اگر به صفحات پایانی و کتابشناسی نگاهی بیاندازید متوجه کوشش عظیم او در بیرون کشیدن مطالب از منابع دست اول خواهید شد ،کاری بس شگرف ،علمی و بسیار ارزشمند که جای خالی اش در کتب فارسی حس میشد. این کتاب را در ابتدا به همه دانشجویان علم سیاست و روابط بین الملل پیشنهاد میکنم، به همه انهایی که میخواهند درکی همه جانبه نسبت به سیاست خارجی ایران از گذشته تا به حال داشته باشند ،همچنین به علاقه مندانی که تاریخ را همانگونه که هست میخواهند و نیازی به قضاوت نویسنده ندارند. با ارزوی موفقیت برای آرش رئیسی نژاد
Overall, this is a really good book. It tells a fascinating and dynamic story through a huge variety of sources, and it's superbly researched. It is the only book on this topic available in English, and reveals a unique, misunderstood, and covert piece of history long unknown to Anglosphere readers such as myself. The style of writing is mostly good (more on that later), and the pacing of the book is good + the structure is chronological and sensible.
Why not 5*, then? There is one major issue, and a couple small ones. The major issue is the editing. It is clear that the book has not been edited sufficiently, and it really impacts the reading experience. There are many occasions when the writing style is weird and doesn't make sense that should have been corrected, there are multiple occasions when sentences are repeated (presumably the author wrote the same thing in 2 different ways to see which one worked better and didn't delete the first one?), and there are times when the sentences start the same 4 or 5 in a row. It changed what could've been a superb book into "just" a very good one. A minor nitpick is that a dizzying number of names are thrown out there and I felt there should've been a glossary to help people remember who is who-I don't mean for "main characters" like Musa Sadr, the Shah, and Mustafa Barzani, but for all the random State Department and CIA dudes namedropped often.
But still, overall it is a very good book which is MOSTLY written well and covers a fascinating and under-represented topic. I would fully recommend you read this, and we are lucky that the only English-language book covering this important topic is a good one.
یکی از بهترین کتابهای تاریخ معاصر که تازه تمام کردم کتاب *شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه* بود. این کتاب برای کسانی که به تاریخ سیاسی معاصر علاقمندند ضروری است. کتابی بی طرفانه، با مستندات دست اول به سیاست خارجی پهلوی دوم در حوزه خاورمیانه پرداخته است. مساله کردها به عنوان ابزار همیشگی سیاسی ایران و عراق و تحولات و فراز ونشیب در ارتباط با شیعیان لبنان باظهور امام موسی صدر و امنیت ایران با دو عنصر کردی و لبنانی واختلاف نظرها در این موارد بسیار دقیق مورد بررسی قرار گرفته. این کتاب را آرش رئیسی به انگلیسی نوشته و در ۲۰۱۸ منتشر شده و خانم پریسا فرهادی آن را ترجمه روانی کرده ونشر نی در سال ۱۴۰۱ اولین چاپ را منتشر کرده است.
“Iran’s connections with political-militant non-state entities in the Middle East have been at the heart of international and regional security for about four decades. While the Islamic Republic’s support for non-state entities in the Middle East, like Hezbollah, has framed the country as an allegedly top state ‘sponsor of terrorism,’ the Shah’s support for the Iraqi Kurds and the Lebanese Shia was never framed as a significant threat to international peace and security. Additionally, the breadth and depth of these ties, along with Iran’s geostrategic location and its antagonistic relationship with the U.S. over the last three decades, have given rise to a body of literature on Iran’s foreign policy. While much ink has been spilled on the issue, there has been a void in the analysis of the country’s ties with non-states entities. Despite their profound impact on the power arrangement of the region and on U.S. national security, these connections have been partially unknown to Western audiences. In fact, the sensitivity and complexity of the issue, as well as the lack of access to Iranian sources and officials, have caused most experts to avoid dedicating extensive efforts to the matter.” — Arash Reisinezhad, The Shah of Iran, the Iraqi Kurds, and the Lebanese Shia
Second attempt at reading the book, cover to cover: successful but not without suffering intermittent pain in my cerebral cortex.
This is how history should not be written. I'll get to that in a minute.
Evidently, the subject matter is not uninteresting (at least not to me) given the current Middle East situation and the connection between the Islamic Republic and its regional allies. So it's compelling to study the foreign policy making of the last decades of the Pahlavi era, to connect some dots and to see if there are any continuities and geopolitical realities that have jumped over and survived from the previous regime, regardless of ideological and structural differences.
First of all, the paperback edition of this book is priced at $124, with only 373 pages which are packed with numerous citations and notes which leave roughly half the page for the main text. But that's not the only problem (which is kind of standard over-pricing practice in the academic world for articles and dissertations masquerading as books). The main problem is the utter lack of coherence in writing and lack of editing (at least two rounds of complete editing is in order, before this monstrosity can be qualified as a book). The author doesn't even seem in command of the English language at times (or maybe it's just a lack of editing, but as I said my brain is in pain and I can’t split hairs).
I've worked my way through the book in two days, and even at that quick pace, I kept forgetting the last paragraph that I'd read, let alone the page or chapter, despite a lot of note-taking. With characters and events jumbled around and introduced and abandoned in the span of a paragraph, it’s not only hard to retain their names, it’s at times impossible to figure out what the hell the author is trying to convey. Most Wikipedia pages are orders of magnitude easier to digest and recall.
Admitedly, I’m not an expert, not even close to one concerning the foreign policy of Shah and Savak and Iran's regional ally/coup- making. Having (rage) read 373 pages written by an academic “expert”, I'm still where I was. I know, no one forced me to read this book but considering the dearth of primary research on modern Iranian history, you kind of have to deal with works like this time to time. I've read primary research corpuses that are more readable than this book. I'm not saying the research in not there (the extensive notes and references suggest that Reisinezhad have consulted a lot of sources) but the utter lack of coherence is almost maddening. The writing is even worse: the term "non-state" is used 357 times, almost once in every damned page and I really wanted to punch the wall at the end.
Some of my friends have read the Persian translation and haven't suffered as much as I have, so probably the translation is at least edited. I don't have a high threshold pain when confronted with academic gobbledygook, hatched up without a real structure or a narrative (though the book tries to adhere to a chronological order), because again, this is not how history should be written and sold at a price that even researchers intending to use it as a primary source will balk at doing so.
I didn't say anything about the subject because I don't know what the hell I've just read. Sorry for the rant.
شاه و شطرنج قدرت در خاور میانه ایران و کردهای عراق و شیعیان لبنان 1337-1357
یکی از مستند، پر اطلاعات و خوش نگرش ترین کتابهائی که در خصوص دوران پهلوی دوم و تاریخ ایران امروز و منطقه خاورمیانه خوانده ام را میخواهم در کمتر از سه صفحه برایتان معرفی کنم. حجم اطلاعاتی که در نگارش این کتاب گرد آوری، مراجعه و استفاده شده به نظر من بی سابقه است. تقریبا میشه گفت هرواقعه یا تحلیل و یا تفسیری که در متن کتاب آمده متکی به اسناد تاریخی، مصاحبه های نگارنده و دیگران در ارشیوهای تاریخ گویا و یا کتب خاطرات نوشته شده توسط شخصیت های در گیر در وقایع و متن جریانات است. این کتاب پیوند های دیرینه وامروزی ایران با گروههای غیر دولتی منطقه را با بیان علل تاریخی و لزوم این روابط در بستر سیاست خارجی امروزین ایران بیان می کند. تاریخچه روابط ایران و گروههای غیر دولتی مثل : حزب الهه لبنان، حماس، گروههای شیعی منطقه خاورمیانه و حوثی های یمن به دقت بررسی تاریخی و امروزی شده است. روابط بین حکومت ها و گروههای غیر دولتی از زمان صفویان تا به امروز به اشکال گونه گون ادامه داشته و تاثیرات مختلفی بر اوضاع سیاسی منطقه و ایران گذاشته است. در زمان پهلوی دوم نیز سیاست خارجی غیر دولتی ایران بنا به اقتضاء سیاسی و نیاز ملی با کردهای عراق و شیعیان لبنان توسعه یافت و کم کم به یکی از ماموریت های مهم سواک در خارج از کشور تبدیل شد. شاه برای مقابله با سیاست جمهوری های بعد از سقوط پادشاهی عراق، که گرایشات چپ و سوسیالیستی هم داشتند و تحت حمایت و چتر پوششی کشور اتحاد جماهیر شوروی بودند، به خوبی از اهرم جنگ جویان کرد بارزانی استفاده کرد و نهایتا تا امضاء قرار داد صلح با صدام حسین در الجزیره در سال 1975 و تعیین خط مرزی عمیق ترین نقطه رودخانه ( خط تالوگ) اروند رود به عنوان مرز رسمی ایران و عراق، این حمایت را ادامه داد. در دوران پهلوی دوم ( و تا به امروز) ایران در بسیاری از کشور های منطقه ، مثل یمن شمالی و طوایف حوثی، عمان و منطقه ظفار، افغانستان ، انگولا(شبه نظامیان یونیتا) ، لبنان ، فلسطین و عراق به طور غیر رسمی اعمال نفوذ کرده و میکند. این کتاب به طور دقیق و بی طرفانه با استناد به حجم بالای اطلاعاتی که اخیرا قابل دسترس گشته به دقت این روابط را در دوران پهلوی دوم تحلیل و بررسی کرده است. نویسنده در این کتاب با شرح زندگانی و نقش امام موسی صدر نفوذ او را در لبنان و سوریه بررسی و ظهور و قدرت گرفتن جنبش عمل و شیعیان در لبنان را شرح و روابط گسترده موسی صدر و مبارزات مردم منطقه بر علیه اسرائیل را به دقت بررسی و نهایتا واقعه ناپدید شدن امام موسی صدر در لیبی را از دیدگاههای مختلف آزموده و واقعیات گونه گون در رابطه با این ماجرای عجیب را که پنج ماه قبل از پیروزی انقلاب ایران اتفاق افتاد، ارائه میکند. در این بین نظر به ایرانی بودن و ایران دوستی شدید امام موسی صدر، رابطه پادشاه ایران و دستگاه امنیتی ان یعنی ساواک را با وی بیان و دیدار های وی با پادشاه را در حد اسناد موجود شرح و تفسیر و روابط این دو شخصیت تاثیر گذار منطقه را توضیح می دهد. اگر چه به نظر میرسد در ترجمه این کتاب از هوش مصنوعی و مترجم های خود کار نیز استفاده شده و خوب ویراستاری نگردیده ولی مطالعه با حوصله این کتاب پر اطلاعت را به کلیه ایران دوستان، با هر گرایش و طرز فکری، جداً توصیه میکنم.
من تا قبل از این تا حدی علاقه مند به مطالعه در موضوعات ژئوپلتیک و اقتصاد بین الملل بودم، ولیکن کتابهایی که با اونها مواجه میشدم هیچ وقت به اندازه کتاب "شاه و شطرنج خاورمیانه" من رو جذب نکرده بود. این کتاب منحصر به فرد با اتکا به پژوهش دقیق و نظم مستحکمش، یک تصویر با جزئیات در مورد بخش مهمی از تاریخ ایران ارائه میکند؛ واقعا دوست دارم که کتابهای بیشتر و بیشتری رو با همین سبک بخونم و امیدوارم که دکتر رئیسی نژاد مسیر پژوهشی خودش رو با قدرت ادامه بده و آثار بیشتری منتشر کنند. فصل آخر کتاب بیانی از کل این روایت بیست ساله است؛ دکتر رئیسی نژاد سیاست خارجی غیردولتی ایران رو جنبه اصلی سیاست خارجی ایران در بیست ساله 1337-1357 میدونه و معتقده ایران به دلیل تنهایی استراتژیک ناچار از اتخاذ چنین راهبردی بوده است. ایشان دلیل اصلی تمرکز ایران بر اکراد و شیعیان لبنان را نزدیکیهای فرهنگی این گروههای با ایده ایران میداند. مطالب این کتاب تا حدی توضیح دهنده سیاست خارجی غیردولتی فعلی ایران نیز هست و دلالتهای جدی در این رابطه دارد؛ انتقادی که به محتوای این کتاب میتوان گرفت در رابطه با تاکید بیش از حد نویسنده بر شیعیان لبنان است. هرچند در ابتدا محمدرضا نیم نگاهی به شیعیان لبنان داشته است ولیکن در اغلب دوره مورد بررسی کتاب، اهرم محمدرضا برای جلوگیری از گسترش ناصریسم در غرب خاورمیانه تقویت پادشاهی اردن و مارونیهای لبنان بودهاست؛ علی الخصوص بعد از کمک امام موسی صدر به بختیار جهت فرار از لبنان نگاه حکومت پهلوی تماما بر علیه امام موسی صدر میشود و از اساس به شیعیان لبنان به عنوان پایگاهی برای تقویت مخالفین پهلوی نگاه میکند (نگاهی که وقوع انقلاب اسلامی بر درستی آن صحه گذاشت). با این وجود اصرار نویسنده به قرار دادن محور شیعیان لبنان در کنار کردهای عراق غیرمعقول جلوه میکند. هرچند توضیح دهنده خوبی برای سیاست خارجی غیردولتی ایران پس از انقلاب خواهد بود. بنظر در میانه این طوفان جنگ و درگیری که در خاورمیانه در حال وقوع است، خواندن این کتاب (که دقت پژوهشی و علمی ویژگی اصلی آن است) میتواند ما را نسبت به وضعیت دنیای اطرافمان آگاه تر بکند.
پیوندهای استراتژیک ایران با برخی از جوامع و گروههای غیردولتی منطقه، در کنار تنش با آمریکا، مهمترین مبحث سیاست خارجی ایرانِ دوران معاصر است. برخلاف باور رایج، اتحاد ایران با گروههای یادشده پیش از انقلاب اسلامی و در زمان محمدرضا شاه پهلوی پیریزی شد. کتاب شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه: ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان نشان میدهد که شاه ایران در میانهی سالهای 1337 و 1357 روابط استراتژیکی را با کردهای عراقی و شیعیان لبنانی جهت حفظ امنیت ملی، یکپارچگی سرزمینی و مهار دشمنان خود برقرار کرد. کتاب با تکیه بر ویژگیهای ژئوپلیتیکی ایران، بر اهمیت نقش شاه و دیگر نهادهای تصمیمگیر در سیاست خارجی کشور تأکید میکند. همچنین این کتاب برای نخستینبار سرنوشت رازآلود امام موسی صدر را بیان کرده و رابطهی پرفراز و نشیب ایران را با ملامصطفی بارزانی بازگو میکند. حجم و تنوع اسناد ناگفتهی جمعآوریشده از بایگانیهای مهم آمریکا و ایران در کنار مصاحبه با دستاندرکاران سیاست خارجی ایران نشاندهندهی دستاولبودن این روایت است. این کتاب ترجمهی کتاب آرش رئیسینژاد با عنوان The Shah of Iran, the Iraqi Kurds and the Lebanese Shia است که پیش از این در ژوئن 2018 از سوی انتشارات معتبر پالگریوـمکمیلان به چاپ رسید.
کتاب خوبیه و بی طرفانه نوشته شده علاوه بر آشنایی با سلسله سیاستهای برون مرزی دوران محمدرضا شاه - به صورت متمرکز روی شیعیان لبنان و کردهای عراق - به شکلی شفاف برای مخاطب، دلیل اعمال سیاست برون مرزی در خارج از مرزهارو توسط حکومتهای مختلف در ایران روشن میکنه و توضیح میده. شما با خوندن این کتاب متوجه میشین که ریشه جنگ ۸ ساله، به چی برمیگرده و البته لبنان چرا برای ایران مهمه و پیش از انقلاب هم ایران، سعی در تاثیرگذاری مستمر در این کشور داشته نکته جالب دیگه کتاب، توضیح نسبتا کامل فعالیتهای امام موسی صدر در دوران حضورش در لبنان و البته وقایع عراق پیش از آغاز حکومت صدامه. ترجمه کتاب هم خوب بود انصافا