مجموعه گزیده طنز در زمره آخرین بازماندههای قلم و طبع نکتهسنج مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد است. مجموعهای که کوشیده با دقیق شدن بر ظرائف و نکات نغز و طنزآمیز شاعران و نویسندگان کهن ایران زمین، ضمن انجام پژوهشی تازه در آثار آنها، نگاهی تخصصی و خاص بر یکی از گونههای روایت زبانی آنان داشته باشد. از سوی دیگر این مجموعه در تلاش است تا قدمت و سیره و شیوه طنزپردازی در ادبیات ایران را از دریچه نگاه خود بازخوانی و ثبت کند.
این مجموعه در سال ۱۳۹۵ به کوشش مرحوم زرویی و با پژوهش و همراهی نسیم عرب امیری در دست تالیف و تهیه قرار گرفت و سعی کرد از چند زاویه مقوله طنز نویسی را مورد توجه قرار دهد. نخست سیر روایت طنز و شوخطبعانه در تاریخ ادبیات ایران و در کنار آن بازخوانی سنن و فرهنگ عامه و اندیشه ایرانیان در هر عصر. در کنار این موضوع ایجاد متونی خلاصه و کلاسه شده که محتوای آن به طور معمول برای مخاطبان کمحوصله این روزگار مناسب به شمار میرود را نیز باید به این موضوعات اضافه کرد.
این مجموعه در مجلد پیش رو به سراغ عبید زاکانی طنز پرداز شهیر قرن هشتم هجری رفته است.
عبید اولین شاعر و ادیب ایرانی است که ادبیات شوخطبعانه را به صورت جدی و حرفهای پی گرفته و منظومهها و رسائل مجزایی را در این گونه ادبی خلق کرده است. در کنار این موضوع و با وجود زیست شاعران و طنز پرداران متعدد پیش از زیست عبید، به دلیل حجم آثار شوخطبعانه بازمانده از عبید و تنوع گونههای هزل و هجو و فکاهه و طنز در آثارش باید او را نخستی طنزپرداز جدی تاریخ ادب فارسی بدانیم.
عبید در زمانه فروپاشی و انقراض حکومت ایلخانی و برآمدن حاکمان سودجو، بیریشه و در نهایت، ظهور خونین تیمور گورکانی در ایران است و همین موضوع اهمیت تلاش وی برای روایت طنزآمیز و هجو و هزل حاکمان زمانهاش را نشان میدهد.
این کتاب در سه بخش به رسالههای دلگشا، صد پند و تعریفات نگاهی گزیده انداخته است و در ادامه نگاهی به ترجمه حکایت های عربی نقل شده از عبید پرداخته است. کتاب همچنین در چهار بخش مختلف نگاهی گزیده به کتاب اخلاق الاشراف انداخته است. بخش پایانی کتاب نیز مرور گزیده اشعار وی و نیز کتاب فالنامه طیور و وحوش است.
Nizam al-Din Ubaydullah Zakani (Persian: خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی), or simply Ubayd-i Zakani (Persian: عبید زاکانی c. 1300 – 1371 CE), was a Persian poet and satirist of the 14th century (Mongol Period) from the city of Qazvin. He studied in Shiraz under the best masters of his day, but eventually moved back to his native town. He however preferred Shiraz to Qazvin, as he was a court poet in Shiraz for Shah Abu Ishaq, where a young Hafez was present as well.
خواجه نظامالدّین عبید زاکانی، از طنزپردازانِ نامی ادبیاتِ ایران و نیز از اجلّهی قصیدهسرایان و اعاظمِ کلامِ پارسیست. از زندهگی و شرح احوالِ وی اطّلاعاتیناچیز دردست است که اهمّ آن در تاریخ گزیدهی حمدالله مستوفی (730 هجری) و تذکرهی دولتشاهِ سمرقندی (892) آمده است. "حمدالله مستوفی" ویرا از خاندانِ زاکانیان دانسته، و آنان تیرهیی از عرب "بنیخفاجه" بودند که پساز اشغالِ ایران توسطِ تازیان بهقزوین مهاجرت کرده و درآنجا ساکن شده بودند. عبید از ماهرترین مقلّدانِ سبکِ سهل و ممتنع و دستنیافتنیِ سعدیِ کبیر بود و در اینفن سرآمدِ روزگار خود بوده است. خواجه 5 ممدوحِ عمده داشته که ازمیانِ آنان میتوان به شاهشجاع مظفّری و شاهشیخ ابواسحق اشاره کرد، که اینموردِ اخیر ممدوحِ بزرگ و محبوب حافظ نیز بوده است. وی از معاصرانِ حافظ بود و براساس شماریاز غزلیاتِ ایندو که ازنظر سیاق و وزن باهم شباهتیدیدنی دارند، میتوان احتمال داد که آنان بهآثار یکدیگر عنایت داشته و از حالِ دیگری غافل نبودهاند. خواجه عبید از صاحبمنصبان و -بهقولیمشهور- وزرای حکّامِ وقت بوده و شاعریرا بیشتر برسبیلِ تفنّن پی میگرفته است؛ ازهمینروست که بهقولِ شادروان عبّاس اقبال؛ مجموع اشعارش از 3000بیت تجاوز نمیکند و حجمِ رسائل متعددش از یکونیمبرابر گلستانِ حضرت شیخاجل سعدیِ شیرازی افزون نیست. از تألیفاتِ خواجه عبید میتوان بهمواردِ زیر اشاره کرد: • اشعار جدّی • مثنویِ «عشّاقنامه» (751) • رسالهی اخلاقالاشراف (740- طنز) • ریشنامه (طنز) • رسالهی «تعریفات» یا «دهفصل» (طنز) • رسالهی دلگشا بهعربی و فارسی • مکتوباتِ قلندران (طنز) • فالنامهی بروج (طنز در انتقاد از فالگیری و رمّالی) • و سرانجام قصیدهی موش و گربه که فابل بزرگیست بهوزنِ بحر خفیف در انتقاد از امیر مبارزالدّین محمّد مظفّری، و از کفر ابلیس مشهورتر. عبید از تکنیکیترین و ماهرترین قصیدهسرایانِ تاریخ ادبیاتِ ایران و در اینعرصه یکیاز نوادر ادوار است. شماریاز ترکیبات و اصطلاحاتِ وی چنانبدیع و منحصربهفرد ماندهاند که بیدانستنِ نامِ شاعر، میتوان امضای ویرا بر تارکشان بازشناخت؛ ازآنجمله: «عرشیان بر رایَتاش "نَصرُ مِنَالله" خواندهاند/قدسیان تفسیر از "اِنّا فَتَحنا" کردهاند چارعنصر، پنجحسّ و ششجهات و هفتچرخ/بندهگیّ درگهاش طبعا و طوعا کردهاند» وفاتِ وی در خلالِ سالهای 771-768 ه. ق. پیش آمده است. نامِ عبید کِی رود از یادِ اهل دل!؟ (چون گفتههای نازکِ او یادگار اوست)