یک مرد معمولی واگویههای نویسنده است با پدرش. در تمام کتاب، راوی که پدرش را با ضمیر «تو» خطاب میکند، گاهی با غم و گاهی با شادی، با حرف زدن با وی لایههای درونی و ذهنی خود را به ما نشان میدهد. پدر که امروز دیگر نیست برای او یادآور کودکی است. لابهلای این زمزمهها گاهی پدر را ملامت میکند و گاه او را میبخشد یا حتی میستاید. در این کتاب، تمام خاطرات او از زندگی در زادگاهش با حرف زدن با پدرش زنده میشود و گویی دوباره آن روزها را زندگی میکند.
ماهیت داستان به طور کلی جوری بود که تحت تأثیرش قرار میگرفتی. جاهایی خودمم چیزایی که میگفت رو تجربه کرده بودم. اما به طور کلی چیزی نبود که بخواد تکونم بده. رابطه پدر پسری که به تصویر کشیده بود خیلی کلیشهای و تکراری بود و صرفاً یه یادآوری بود برام.
«یک مرد معمولی» ایو سیمون رو میشه رمانی دربارهی آدمهایی دونست که همیشه توی سایه میمونن، نه چون چیزی برای گفتن ندارن، بلکه چون جامعه فقط صدای بلندها رو میشنوه. سیمون با زبانی ساده اما دقیق، زندگی مردی رو روایت میکنه که نه قهرمانه، نه شکستخورده؛ فقط کسیه که حضورش همیشه بدیهی فرض شده. قدرت رمان توی همین بینمایشیـه: نویسنده از دراماهای اغراقشده فرار میکنه و اتفاقاً همین مینیمالیسم باعث میشه مخاطب لایههای شخصیت رو کمکم کشف کنه. توی این نوشته وزن سالهایی نشون داده شد که آدم صرفاً “زندگی کرده” ؛ بدون اینکه کسی متوجهش بشه. و در آخر طوری مرگ رو از طرف شخصی دیگه توصیف میکنه که واقعا مو به تن آدم سیخ میشه!
این کتاب از اون چیزاست که اول فکر میکنی سادهست، ولی یهو میبینی خورده به یه جایی که سالها قفل بوده. بدون زور زدن، بدون حرفهای گنده، دقیقا همون واقعیتی رو گفت که معمولاً ازش فرار میکنیم: اینکه همیشه زود دیر میشه!!!
کاملاً ۵ از ۵. نه بهخاطر هیجان، نه بهخاطر پیچیدگی—بهخاطر اینکه خیلی واقعی بود و مجبورم کرد به شدت به خودم نگاه کنم.
به این معنا که در اون نباید انتظار پیچش غیرمنتظره ،دراماهای هیجان انگیز یا هرچیزی از این دست چیزها رو داشته باشی . چرا که سوژه ی اصلی این رمان یک فرد معمولیست ، در واقع یک پدر معمولی ، مثل همه پدرهایی که میشناسیم ...
تمام متن این کتاب یک خطابه ی طولانی و درد دلی به دل نشین است که در صفحات آخر ، خود نویسنده به زیبایی میگه که :
(( من نمی خواهم تو شخصیت یک رمان باشی رمان که در آن می توانیم به میل خود مردی عاری از ابهام و زیبا ملایم و بخشنده بسازیم تا هر خواننده ای شروع کند به ستایش تو که در زمان خود درک نشده ای شخصیتی مقدس و آسمانی در قلمرو خاطره ها یک پدر پوشالی که اصلاً وجود نداشته و نخواهد داشت. می خواهم گنگی احساس من به تو یک داستان باشد))
در نهایت از خوندن این رمان بسیار خوشحالم ، شاید نویسنده ، تیتر و حتی طراحی جلد این اثر طوری نباشه که من رو جذب کنه که اون رو از میون ده ها کتاب دیگه بردارم و بخونم ... منتهی الان که خوندمش خیلی راضی هستم و ابدا پشیمون نیستم از خوندن این اثر ...
حتی تاثیرگذاری و گیرایی متن در عین سادگی و اروانی قلم این نویسنده باعث شده که کنجکاو بشم در رابطه با این نویسنده و شاید بعدها باز هم کارهای دیگه ی ایشون رو بخونم .
«هرگز نتوانستم یا نخواستم ورای چیزهایی را که پشت اینهمه سکوت پنهان میساختی ببینم. غمبادها اینگونه زاده میشوند، حرفهایی که گوشهوکنار قلب و گلویمان میمانند، که جمع میشوند در عمق دلمان تا روزی در کوچکترین حفرهٔ بدنمان تودهای بدخیم به وجود آورند. سرطان سکوت... از تن و ذهن تغذیه میکند، از تنباکو و شراب و نیز از وزن سنگین و فشار تمامناشدنی حرفهایی که هرگز نتوانستیم بر زبان بیاوریم.» (ص. ۳۴)
این کتاب داستان نیست، دردِدلهای نویسنده است با پدرش که زنده نیست. خاطرات را مرور میکند و حرفهای نزدهاش را به پدرش میگوید؛ یک پدرِ معمولی، مثل اغلب پدرها.
در اطرافیانم، کسانی که کتاب را دوست داشتند، اغلب در روزگار فقدان پدرانشان نفس می کشند. من اما همچنان سایۀ پدر را بالای سرم دارم و شاید از این روست که داستان را ابدا دوست نداشتم. یک مرد معمولی بیشتر برایم تایید همان ادعای قدیمی ام بود که فرانسوی ها اگر بلد باشند ما را در پیچ و خم داستان همراه خود کنند، در رمان های بلند به این توانایی می رسند. هرچند که کامو یک استثناست. یک حدس دیگر هم دربارۀ احتمالِ دوست داشتن این داستان دارم. یک متن شاعرانه. یک متنِ مثلا شاعرانه. چیزی که فارسی زبانان ایرانی عاشقش هستند. اما این حقیر از مواجهه با متنی شاعرانه در داستان فراری است. اگر بنا بود از این نوشته ها خوشم بیاید، بهتر نبود مثلا نادر ابراهیمی میخواندم؟
خوب نبود. اما خیلی هم وقت نمیگیرد. حدود چهل صفحه، سبک.
امنیت یعنی پادزهری حیاتی که با عشقِ یک پدر و مادر در آغاز زندگی دریافت کرده باشیم و تا واپسین روزهای بودنشان بهقدری با طوفانهایی که در زندگی رخ میدهند دستبهگریبان شده باشیم که ما را شکرگزار آنها کند.