گر فرامــوش کرد خواجه مرا خویشتن را به رقعه دادم یـاد کودک شیرخواره تا نگریـست مادر او را به مهر شــیر نــداد
(شهید بلخی)
هر چند اشعار زیبایی خواندم، اما به نظرم نسبت به دو مجموعهی شعر قبلی سید حمیدرضا برقعی، یعنی "طوفان واژهها" و "قبله مایل به تو"، اشعار این کتاب در مجموع در سطح پایینتری قرار داشتند. کتاب باز هم مثل مجموعههای قبلی حاوی خلاقیتهای جالب و شاید منحصر به فرد برقعی است و باز هم دارای شعرهایی در انواع قالبهاست. اما نکتهی متفاوت این کتاب نسبت به دو کتاب قبل، آن است که در این کتاب میتوان وزنی هم برای اشعار عاشقانه و غیرآیینی قائل شد که به نظرم، توانایی برقعی در سرودن شعر عاشقانه، با تواناییاش در شعرهای آیینی قابل قیاس نیست. خود حمیدرضا برقعی تجربهی سرودن شعر عاشقانه را یک عذاب خوب معرفی میکند: اگر چه شاعر آیینیام دلش میخواست که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود
اما برسیم به نوشتن شعرهای دوستداشتنیتر این مجموعه (از آن کارهای سخت و شاید بی معنایی که هر بار میخواهم انجامش ندهم، اما هر بار وسوسه میشوم و یک گلچین شلخته و نه چندان دقیق انتخاب میکنم): شاعر درباری، چای عراقی، آبادان ویران، سکوت، سرتاسر
خیلی خیلی بهتر از کار های قبلی ایشان. بعضی از شعر هایشان آن قدر خوب بود که حال آدم را دگرگون می کرد و پنج ستاره هم برایشان کم است ولی متاسفانه شعر هایی هم بودند که دو امتیاز هم به زور می گیرند.
شعر های آخر کتاب (به خصوص آخری) بیشتر پیشنهاد می شوند.
این کتاب را محرم امسال در جاده ی سه شنبه شب قم خواندم:)
«به همین سادگی» تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن قدم بزن وسط شهر باصدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را شبیه اینه ها عاری از تکلف کن سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو وچشم های خودت را پر از تاسف کن صدای ضبط,اتوبان,هوای بارانی به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن
به نظرم آقای برقعی، توانسته در شعرِ آیینی تحولی ایجاد کند. در مقایسه با کتاب شعرهایِ دیگر همین شاعر، این کتاب مشخصاً پخته تر شده است. شعرهایی که به معنایِ واقعیِ کلمه شعر هستند! احساس برانگیز و زیبا.
برقعی توی رقعه در حال حرکت هستش؛ حرکت از فضای فانتزی شعر آیینی به سمت اندیشه. رقعه مهمترین کتاب برقعی نیست اما پل خوبی هستش برای عبور شاعر از تجربیات سابقش و باعث شد که به جای تکرار خودش وارد دنیای تازه بشه.