مردم دیگر به یک چنین چیزهایی عقیده ندارند، چون این جور چیزها دور و بر آن ها رخ نمی دهد. ولی این حرف بدین معنا نیست که چنین رویدادی هیچ وقت در زاجیپاتر رخ نداده باشد. از آن گذشته، زاجیپاتر که از صحنه روزگار محو نشده است. حتی امروز هم می توانیم خرابه های منازل مسکونی را ببینیم، که مدت ها پیش در آن ها زندگی جریان داشت. می گویند که آن جا زمانی پر از شادی و خوشبختی بود، تا این که روزی مردی جوان در آن جا مرد. او تنها پسر، یا بهتر بگویم تنها نان آور خانم پیری به نام سلادد بود. پیرزن از غصه دیوانه شد. می گویند هنگامی که پسرش را در گور می خواباندند به سختی می گریست و می گفت: «این کار را تو باید برای من می کردی، پسرم، ولی در عوض مرا ناچار کرده ای این کار را برای تو بکنم.» و در حالی که این کلمات را زمزمه می کرد از حال رفت. حال و روز بد خود او، خیلی بیشتر از مرگ پسرش مردم را تکان داده بود و دلیلش هم این بود که حالا دیگر پیرزن بیچاره هیچ کس را به جز خدا نداشت.
کتاب کفن دزد مجموعه ای از داستان های کوتاهه که طنز نیشدار روسی، پایانبندی ضربهای آمریکایی، رئالیسم اجتماعی، نیش اخلاقی-آیینی شرقی و برشهایی از عدالت و بوروکراسی اروپایی رو در بر میگیره. انتخاب داستان ها جذاب و متنوع هستن و طیف مختلفی از سلیقه ها رو پوشش میده. اغلب داستانها به صورتی انتخاب شدن که بر چرخش پایانی یا فلسفه ای تامل برانگیز تکیه داشته باشن، شاید همه شون به ی اندازه چشمگیر نباشن اما در کل حس و کشش متعادلی رو برای کتاب رقم زدن ، هرکدوم از این قصه ها حال و هوا و طعم مستقلی داره که در کنار لحن روان و ساده به ی ترکیب خیلی خوب تبدیل شدن و با اینکه از نویسنده های مختلفی هم هستن اما با هم دیگه نقاط مشترکی مثل قدرت، آبرو، شرم، قضاوت جمعی و... دارن که به نوعی باعث انسجام روایی شدن. مثلا در بخشی از اون ها قانون و ماموریت ها بارها مضحکه میشن و چگونگی نمود اقتدار در جزئیترین سطوح زندگی و کار رو به ریشخند میگیرن، یا شرم و تحقیر طبقاتی_نژادی رو به شکل تجربهای ملموس و موندگار به تصویر میکشن. داستان "کفندزد" که عنوان کتاب هم از اون گرفته شده در سایه ی آیینهای تدفین و حرمت مردگان، همون پرسش اخلاقی رو مطرح میکنه که داستان "خادم کلیسا" در قالب دین دیگه ای طرح میکنه. شرم در بین قصه های این کتاب، از کلیشه ی اجتماعی به هستهی هویت فردی کشیده میکند. ترس، خرافه و چالش عقلانیت، با کش و قوسی بین اضطراب جمعی، شایعه و اخلاق اجتماعی درگیر میشه. طنز داستان ها هم نهفقط برای انتقال حس شوخ طبعی در انتقاد روزمرگی ها، بلکه برای تحمل بیمنطقی روال دنیاس. در مجموع،"کفندزد" ی گلچین خوشریتمه که فارغ از محدود شدن بر جغرافیا و دیدگاهی خاص، با چندین روایت بُرنده هم مخاطبش رو میخندونه و هم گزیدگی قضاوتها، بی عدالتی ها،انتخاب ها و مصائب ادیانی رو یادآوری میکنه...
۱۶ تا داستان کوتاه از ۱۵ نویسنده مختلف که در مجموع خوب و قابل قبول بود. اکثر داستان ها اوکی بودن و به نظرم داستان بد نداشت. چندتا از داستان هایی که دوست داشتم: - آفتاب پرست اثر آنتوان چخوف - شرم اثر دیک گریگوری - بهاران اثر اُ. هنری - کفن دزد اثر امین کامل کتاب خوبی بود. من اینو خیلی ارزون گرفتم و فکر کنم الان حدودا ۱۳ تومن اینا باشه و به نظرم ارزش خرید رو داره. امتیاز کلی ۳.۵ از ۵ .