«دشتهاي سوزان»، اثر صادق كرميار است. وي با تقسيم اين رمان به روايات متنوع، در نظر داشته تا گوشههايي از تاريخ ايران را در دوره حكومت ناصرالدين شاه بيان كند.-
اين رمان روايتگر ماجراهايي درباره وقايعي از مقطعي خاصي از تاريخ ايران است.
كرميار اين رمان را با فصلبندي و نامگذاريهاي داستاني آغاز كرده است.
به نظر ميرسد نويسنده درصدد بوده تا اين رمان تاريخي را با روايتي قصهاي و سمبليک آغاز كند. از اين رو توصيف برخي جزييات تاريخي در دل داستاني با زبان ساده كه قصهگويي در آن نقش پررنگي دارد، از نظر وي اهميت خاصي داشته است.
پرداختن به مسايل و دقايقي از رويدادهاي اين دوره از تاريخ ایران كه پيرامون وقايعي از جنگ جهاني اول و حضور كشورهاي بيگانه در ايران است، همراه با نگاهي به دوران حكومت ناصرالدين شاه در لابهلاي عباراتي كه از حالوهواي قصهاي دور نميشوند، از وجوه تاثيرگذار اين كتاب به شمار ميآيند.
كرميار همچنين تمركز بر نقش و حضور كشورهاي انگليس و آلمان بر وقايع آن دوره از تاريخ ایران را از نقاط تمركز خود بر اين رمان دانسته است.
كرميار در 26 آذر سال 1338 در تهران متولد شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در محله امامزاده حسن و سپه غربی گذرانده و بعد از پيروزي انقلاب در امور تربيتي دو سال فعاليت كرده و سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به كار شد. همزمان در رشته الهيات دانشگاه آزاد نيز به تحصيل ادامه داد و اولين داستان خود را در سال 1367 در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369 مجموعه داستان ايشان به نام "فرياد در خاكستر" به زير چاپ رفت و بعد از يك سال مجموعه داستان نوجوانان به نام "انتقام در اردوگاه" منتشر شد. اولين فيلمنامه سينمايی كرميار كه در عرصه جنگ و محاصره آبادان بود در سال 1375 به نام "كوسه ها" ساخته شد. فيلم "سجده بر آب" و "جان سخت" و چند مجموعه تلويزيونی نيز از ديگر آثار او در زمينه فيلمسازی است. از كارهای اخير او مي توان به رمان "دشتهاي سوزان"، رمان "نامیرا" و رمان "خدا حافظ دوکوهه" اشاره كرد. کرمیار مسئول ویژه نامه اطلاعات جبهه در مناطق جنگی در سالهای ۶۵ -۶۷ بود و از ۷۲- ۷۵ مسئول صفحه ادبی جوانههای اندیشه روزنامه اطلاعات و همچنین معاون سردبیر نشریه سینمایی مردم و سینما وابسته به بنیاد سینمایی فارابی بوده است.
كرميار لوح تقدیر نخستین جشنواره جایزه هنر و ادبیات دفاع مقدس را از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۷دريافت كرد. وی همچنينبه عنواننویسنده برتر جشنواره بنیاد شهید برای نگارش مجموعه داستان "فریاد در خاکستر" در سال 1370 معرفی شد.در سال 1385 نيز برنده تندیس ویژه و لوح تقدیر برای بهترین فیلم جایزه سال پیامبر اعظم (ص) برای تلهفیلم "زیارت" در جشنواره فیلم پلیس شد. همچنين برای فيلم اخيرلوح تقدیر بهترین فیلمنامه نويس را از جشنواره کوثر در سال 1386 دريافت كرد. كرميار دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه سریال "دریا در غربت" از جشنواره تولیدات صدا و سیما در سال 1386دريافت كرد وشایسته تقدیردر سومین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در سال 1389 برای نگارش رمان "نامیرا"شد. همچنينشایسته تقدیر در بيست و هشتمين دوره جايزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1389 به خاطر نگارش رمان "نامیرا" و شایسته تقدیر به خاطر نگارش رمان اخير به عنوان اثر برگزیده چهارمين جشنواره كتاب دين و پژوهشهای برتر معرفی شد.
كرميار در رمان"خدا حافظ دوکوهه" سعی دارد به نوعی مدیریت جنگ و نقش فرماندهان در حوادث آن دوران را روایت کند. داستان این رمان از سال 63 آغاز میشود و تا پایان جنگ نیز ادامه دارد. نويسنده طی قصه روندی از فعالیت فرماندهان جنگ را روایت میكند. وی در "دشتهای سوزان" نیز این تجربه را داشته است که بدون مدیریت فضای قصه نمیتوان فهمید که چه اتفاقی در شرف رخ دادن است. كرميار معتقد است کار اصلی داستان این است که رفتار عوام و خواص را توامان به دید مخاطب خود برساند. چون بدون تحلیل رفتار عوام نمیتوان به تحلیل رفتار خواص رسید و بدون نگاه به رفتار خواص نیز نمیتوان به درک صحیح از رفتار عوام دست یافت و رمان رمان "خدا حافظ دوکوهه" نیز در واقع در ادامه روند تالیف رمان "دشتهای سوزان" و به دنبال ایجاد چنین نگاهی است."دشتهای سوزان" پیرامون زندگی شیخ خزعل از سران قبایل خوزستان در دوره قاجار است و داستان آن به برهه تاریخی کشف نفت توسط نیروهای انگلیسی در جنوب خوزستان بر میگردد.
گروهی از کارگران هندی و انگلیسی در تالار کاخ فیلیه مشغول سیم کشی برق بودند.چند نفر لوستر بزرگی را آوردند و با زنجیر به سقف تالار آویختند. خزعل پای پلکان به نرده تکیه داده بود و خرسند کارگران را نظاره میکرد. در همین حال ویلسون وارد اتاق شد. خزعل به استقبال او از پلهها پایین رفت. ویلسون گفت: دور نیست که کاخ شیخ خزعل، سلطان عربستان غرق در نور شود. خزعل خندید و گفت: الحق که شما شایستگی حکمرانی به همه ی دنیا را دارید....
من از صادق_کرمیار سه رمان خوانده ام: غنیمت، نامیرا و دشت های سوزان. من معتقدم دشت های سوزان با فاصله بسیار زیادی از دو اثر قبلی اش قرار دارد و به معنای واقعه کلمه معرکه است! فکر می کنم حدودا ساعت هشت یا نه شب بود که شروع کردم به خواندن کتاب و هر چه بیشتر می خواندم اراده ام برای اینکه بقیه اش را بگذارم برای فردا، سست تر می شد! خلاصه تا نیمه های شب در دشت های سوزان غرق بودم تا اینکه تمامش کردم.
داستان رمان مربوط به حال و روز خوزستان در دوره ناصرالدین شاه تا به قدرت رسیدن رضاخان است. و البته روایتگر دلیری ها و مقاومت های بی نظیر مردمی در مقابله با استعمار پیر؛ انگلیس و نیز روایت درگیری ایران در جنگ جهانی اول. شخصیت پردازی داستان بی نظیر است، گاه بعضی از دیالوگ هایی که بین شان رد و بدل می شود اینقدر جذاب است که مجبورید برگردید و یک بار دیگر بخوانیدش. دقیقا مانند کار قبل ترش: نامیرا.
کرمیار در بخشی از گفتگویش با مجله داستان می گوید: موقع نوشتن دشتهای سوزان چیزی نخواندم و به خوزستان رفتم. اصلا نوشتن را آنجا شروع کردم. به مطالعه دیگری نیاز نداشتم، باید میدیدم. رفتم خوزستان به کوت عبدالله و هویزه، در قهوه خانه مینشستم و قلیانم میکشیدم و با مردم دمخور میشدم. احساس کردم در نوشتن این داستان، خواندن کمکم نمیکند، باید ببینم.
«دشتهای سوزان» صادق کرمیار رمان خوبی بود. شاید نمونهء خیلی موفقی برای رمان تاریخی نباشد اما قطعا یک نمونه رمان تاریخی است. از این طرف به تاریخ پایبند است و از آن طرف رمان است و ماجراها و شخصیت ها با هم مخلوط شده اند و دارند رمان را می سازند. قول معروف لوکاچ است که نویسنده ها وقتی به سراغ سوژه های تاریخی می روند که جامعه در دورهء ضعف و زوال باشد و نویسنده بخواهد روح انقلابی در جامعه بدمد. لوکاچ می گوید: "داستان تاریخی هنگامی متداول می شود که جامعه آبستن تلاطم انقلابی است." (صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، ص29) رمان نویسی ایران با رمان تاریخی شروع شده. رمانی که خواننده را با خود میبرد به "دنیایی به دور از یکنواختی ها و مشکلات دنیای واقعی، که در آن خواننده از طریق همانندسازی خود با قهرمانان رمان، گریزگاهی می یابد." (همان، ص135)
اما "دشتهای سوزان" قطعا از این دست رمانهای تاریخی نیست؛ بلکه آن را باید در جریان دوم رمان تاریخی ایرانی دسته بندی کرد. رمانهایی که " از واقعیت تاریخی الهام گرفته اند. این رمانها برای متبلور ساختن واقعیت امروز ، از گذشته شروع میکنند. گویی نویسنده میخواهد با خود و تاریخ تسویه حساب کند و […] علل رسیدن به وضع موجود را بررسی کند و تفاوتها با گذشته را مورد توجه قرار دهد." (همان، ص985) جریان رمان تاریخی پس از انقلاب که نه برای فراموش کردن "اکنون" بلکه برای شناخت بهتر آن است.
از اینها گذشته "دشتهای سوزان" رمانی ست خواندنی. ماجرای آن به دورهء ناصرالدین شاه قاجار و مبارزات ملی مذهبی مردم خوزستان برای استقلال داشتن در بهره برداری از نفت و کشتی رانی جنوب است. نیروهای پیشبرندهء ماجراهای داستان را میشود این چندتا دانست:
1.انگلیسی ها که به عنوان استعمارگران پیر دنیا خیلی خوب ترسیم شده اند. به همان حیله گری و تفرقه اندازی که هستند!
2.شیخ خزعل که به خاطر قدرت برادرش را میکشد و به خاطر قدرت حاضر است با انگلیسی ها متحد شود و مردم را زیر پا بگذارد و...
3.مردم بیگناه و مظلوم که جز کشته شدن، سهمی از ثروتهای اطراف خود ندارند و بالاخره برای دفاع از حق خود قیام میکنند.
4.مرجعیت شیعه که دو نمونهء مختلفش را در رمان می بینیم. آیت الله جزایری که در ابتدا در مقابل انگلیسی ها مقاومت میکند و در نهایت فتوا می دهد کار کردن برای آنها اگر مفسده ای نداشته باشد منع شرعی ندارد؛ و آیت الله یزدی که تا پایان در برابر انگلیسی ها کوتاه نمی آید.
از این چهار نیروی اصلی که بگذریم نیروهای زیاد دیگری هم جریانات داستان را در ابعاد کوچکتری هدایت میکنند. مثلا درگیری ها بین طوایف بومی و طمع ورزی های شخصی مانند آنچه در مطرود می بینیم.
همین نیروهای بیرونی فراوان، باعث شده اند این رمان پر از کشمکش های بیرونی باشد و چندان راهی به درون آدمها نداشته باشیم. احتمالا کسانی که دغدغه های تاریخی داشته باشند یا حتی بخواهند دربارهء تاریخ جنوب مطالعه کنند از خواندن این رمان خیلی لذت ببرند.
آقای کرمیار که فعالیتهای فیلمسازی هم دارد در جاهایی از این رمان به شدت به جزئیات بی توجهی کرده. من کاملا احساس کردم که داشته فقط خطوط کلی داستان را مشخص میکرده تا شاید بعدا ازش استفادهء سینمایی یا تلویزیونی کند.
ماجرای کتاب مربوط میشه به خوزستان اواخر قرن ۱۹م و اوایل قرن ۲۰م. وقتی که با مرگ شیخ المشایخ اوضاع به هم میریزه و انگلیس هم این وسط از آب گلآلود ماهی میگیره....
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
راستش به نظرم نیمهٔ اول کتاب بهتر از نیمهٔ دومش بود و بعضی جاها بهم حس واقعی بودن و تاریخی بودن نمیداد 🤔 شاید لازم بود نویسنده بستر تاریخی کار رو بازتر کنه و بیشتر شرح بده...
یه چند تا ایراد جزئیتر هم دارم که بعد از هشدار افشا میگم، به طور سربسته اینکه حس میکردم عمق و قوت شخصیتپردازی و داستانپردازی یه جورایی با پیشرفت کتاب آب میرفت و از رنگ و رو میافتاد 😅
راستی از اجرای نسخهٔ صوتی هم در مجموع راضی بودم.
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
⚠️ هشدار افشا ⚠️
ما اول کتاب یه شخصیت زن به شدت قوی، و البته رومخ!، داریم به اسم ترکان خاتون، که حتی نمایندهٔ شاه هم جرئت نمیکنه روی حرفش حرف بزنه! این سرکار علیه یک عدد پلنگ! دستآموز داره که همه جا دنبالش میره و همه رو هم باهاش تهدید میکنه. بعد که خزعل مزعل رو میکشه، ترکان خاتون پلنگ نامبرده رو میندازه به جون مباشر کاخ که فتنهانگیز اصلی بوده و بعد خزعل هم دستور میده پلنگ رو بکشن. بعد چی میشه؟ اون زن فوق قوی تبدیل میشه به یه شبح که حتی خودش رو تمیز نمیکنه و کلا از صحنهٔ کتاب حذف میشه! همین؟! یعنی کلللللل شخصیت این زن به اون پلنگ بند بود؟! و تازه همین بانو که اول کتاب مرکز فتنهانگیزیها بود و دوست جونجونی انگلیسیها، چند بار اون آخرا چند تا جملهٔ عتابآمیز به خزعل در مورد نوع برخوردش با طوایف و نزدیکی به انگلیس میگه! (با همون حالت شبحوار) گویا مرگ پلنگ کلا وجدان این خانوم رو هم بیدار کرد 🚶🏻♀️
باز یه شخصیت زن قوی دیگه داریم که برای خودش تفنگکشیه و به قول مادرش چشماش پلنگ داره و وای به حال شوهرش! اول کتاب هم این مادهپلنگ بدون توجه به حرف اطرافیان سر یه سوءظن راه میافته میره برای طایفهٔ بغلی شاخ و شونه میکشه.
حالا این وسط سر اتفاقاتی عاشق همونی میشه که باهاش مشکل داشت و بعد کلی دنگ و فنگ با هم ازدواج میکنن. باز اینجا بعد ازدواج انگار این دختر کلا میشه مدل زنهای دیگه که نهایت نقشش قلیون آوردن برای شوهرش و این چیزاست. من اصلا با اینکه زنی اینطوری باشه مشکلی ندارما، فقط نمیفهمم هدف نویسنده چی بود که اول کار دختری به این ورپریدگی نشونمون داد و بعد کلا اینطوری تبدیلش کرد به همون حالت عادی زنهای قبیله. یعنی واقعا این روند اصلا طبیعی نبود.
مسئلهٔ بعدی رو نمیدونم دقیقا چطور مطرح کنم. حس میکنم نویسنده اصلا نتونسته بود صحنههای مرگ رو خوب دربیاره. مثلا من تقریبا هیچ حسی تو صحنهٔ مرگ سید محمد نداشتم. البته این موضوع رو بیشتر به این ربط میدم که کلا انگار نیمهٔ دوم کتاب از رنگ و رو رفته بود...
یه جاهایی هم حس میکردم گرهی وجود نداره و همه چی خیلی راحت حل میشه و مخصوصا به نظرم پایان کتاب جای کار بیشتری داشت...
روایتی داستانی از واقعیت تلخِ «تفرقه بنداز ، حکومت کن» انگلیس در میان طوایف عرب خوزستان. نقش روحانیت شیعه در مقابله با حیله گری انگلیسیها به خوبی نشان داده شده بود.
قلم روان و خوشخوان. از آن دست کتابهایی که علاوه بر پیشنهاد، توصیه هم میکنم. روایتی داستانی از تاریخ پیش از جنگ جهانی نخست، از سرزمین خوزستان. درگیری طوایف و شیوخ. رنج مردمان و مکر و نفوذ انگلستان. اعتبار مرجعیت و مهمتر از همه شرف و همیت. کرمیار، اثری خواندنی در برابر مخاطب قرار داده است. حیف که قدرش به اندازه دانسته نشده. غرور دو جوان که با عشق، میشکفند. وریده و بدران. بخوانید!
این کتاب رو حدود یک سال پیش خریدم. اون موقع تازه نامیرا رو خونده بودم و دوست داشتم کتابهای دیگه صادق کرمیار رو بخونم. تعریفهای خوبی از دشتهای سوزان شنیده بودم، در نتیجه خریدم. به عنوان یک رمان تاریخی خوب بودش. بنظرم نکته مثبت این کتاب اینه که حوصله آدم سر نمیره. نمیشه دو صفحه از کتاب رو بخونی و اتفاق مهمی رخ نده. البته یک نکتۀ منفی هم به ذهنم میرسه. گذر زمان توی کتاب مشخص نیست؛ گاهی زمان خیلی کند میگذره و گاهی هم خیلی سریع و ممکنه خواننده رو گیج بکنه. کاش نویسنده برای این مشکل فکری کرده بود. یک نکتۀ عجیب هم وجود داشت. هیچ کس توی کتاب عربی حرف نمیزد! ناسلامتی توی خوزستان بودن!
جالب بود. رمانی که وقایع تاریخ ایران رو با نثر روان روایت میکرد. وقایع دوران ناصرالدین شاه خوزستان. داستان پیدا شدن نفت و ماجراهای چپاول انگلیسی ها از مردم ایران
یک رمان جذاب با خوانش بی نظیر کتاب صوتی درباره دسیسه های نیروهای انگلیسی بین شیوخ عرب و فتنه انگیزی هاشون. شخصیت ها جالب و خوب از آب در اومده بود. «دشتهای سوزان» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/audiobook/63696