مؤلف به مثابه تولیدکننده از والتر بنیامین همراه با دو مقاله انتقادی از بوریس بودن و هیتو استیرل بخش اعظم کتاب حاضر، ترجمه مقالهای با عنوان "The author as producer" از والتر بنیامین و به ضمیمه آن دو مقاله با عنوان "re-reading benjamins "author as producer" in the post-communist East " و "the articulation of protest" از بوریس بودن و هیتو استیرل است.
والتر بنیامین در مقالهی اکنون کلاسیک خود، «مولف به مثابهی تولیدکننده»، به جای اینکه به دنبال بازنمایی موضعگیری سیاسی درون یک اثر ادبی باشد، خود اثر را به یک پدیدهی سیاسی تبدیل میکند؛ به جای پرسیدن اینکه «رویکرد اثر نسبت به مناسبات تولید زمانهاش چیست؟» به این ترتیب اثر درون مناسبات ادبی زمانهاش مورد بازخواست قرار میگیرد که همان پرسش از تکنیک ادبی است. به زعم بنیامین تکنیک «محصول ادبی را فورا در دسترس تحلیل اجتماعی و لاجرم ماتریالیستی قرار میدهد.» و تعیین رابطهی صحیح میان گرایش سیاسی و کیفیت ادبی تنها از این «نقطهی شروع دیالکتیکی» میسر میشود. تاکید بنیامین بر تکنیک، تلاشی است برای «باز اندیشی در ما از فرمها و ژانرهای ادبی» با هدف تشخیص «اشکال بیانییی که به انرژیهای ادبی اکنون ما جهت میدهند.» (less)
Walter Bendix Schönflies Benjamin was a German Jewish philosopher, cultural critic, media theorist, and essayist. An eclectic thinker who combined elements of German idealism, Romanticism, Western Marxism, Jewish mysticism, and neo-Kantianism, Benjamin made influential contributions to aesthetic theory, literary criticism, and historical materialism. He was associated with the Frankfurt School and also maintained formative friendships with thinkers such as playwright Bertolt Brecht and Kabbalah scholar Gershom Scholem. He was related to German political theorist and philosopher Hannah Arendt through her first marriage to Benjamin's cousin Günther Anders, though the friendship between Arendt and Benjamin outlasted her marriage to Anders. Both Arendt and Anders were students of Martin Heidegger, whom Benjamin considered a nemesis. Among Benjamin's best known works are the essays "The Work of Art in the Age of Mechanical Reproduction" (1935) and "Theses on the Philosophy of History" (1940). His major work as a literary critic included essays on Charles Baudelaire, Johann Wolfgang von Goethe, Franz Kafka, Karl Kraus, Nikolai Leskov, Marcel Proust, Robert Walser, Trauerspiel and translation theory. He also made major translations into German of the Tableaux Parisiens section of Baudelaire's Les Fleurs du mal and parts of Proust's À la recherche du temps perdu. Of the hidden principle organizing Walter Benjamin's thought Scholem wrote unequivocally that "Benjamin was a philosopher", while his younger colleagues Arendt and Theodor W. Adorno contend that he was "not a philosopher". Scholem remarked "The peculiar aura of authority emanating from his work tended to incite contradiction". Benjamin himself considered his research to be theological, though he eschewed all recourse to traditionally metaphysical sources of transcendentally revealed authority. In 1940, at the age of 48, Benjamin died by suicide at Portbou on the French Spanish border while attempting to escape the advance of the Third Reich. Though popular acclaim eluded him during his life, the decades following his death won his work posthumous renown.
دو مترجم بیست و پنج ساله، تصمیم می گیرند یکی از مهمترین مقالات والتر بنیامین را ترجمه کنند، مقدمه ای هم از خودشان اضافه می کنند تا با ارائه یک سری مفاهیم و ارجاع به نوشته های دیگر، اثر را برای خواننده قابل فهم تر کنند؛ دو مقاله هم از دیگران ترجمه می کنند تا ارتباط متن با روزگار فعلی و جنبه های کاربردی آن را شفاف کنند. دبیر مجموعه هم با کلی مغلق گویی یادداشتی می نویسد و انگیزه ترجمه چنین آثاری - تحت عنوان "پرتاب های فکر!" - را گشودن فضایی به بیرون و "برداشتن نقاب حکیمانه و پرطمانینه فکری" می داند.
تا اینجا هنوز قابل تحمل است. اما بعد از مواجه شدن با کلی جملات عجیب و غریب در متن که شباهتی با یک متن فارسی ندارد، به ناگهان در مقاله آخر در توضیح جمله ای غیرقابل فهم، مترجمان پانویسی اضافه می کنند و می گویند معنای جمله را در متن انگلیسی هم نمیتوان فهمید و احتمالا ضعف مترجم انگلیسی زبان است! یعنی از یک طرف اعتراف به نفهمیدن معنا دارند و دست به ترجمه اثر زده اند، و از سوی دیگر برای ترجمه یک جمله, حجت را بر خواننده تمام کردهاند که ایراد از مترجم انگلیسی است، حتی زمانی که ظاهرا به فردی آشنا به زبان آلمانی هم مراجعه کرده اند.
خلاصه این گونه تعهد - و همزمان اعتماد به نفسی - در نسل جدید مترجمان مشاهده می شود و سروصداها نسبت به کیفیت ترجمه آثار و انتقادها به رشد قارچ گونه ترجمه کتب فلسفی در ایران هم گویای همه چیز هست؛ همنطور که خواننده های دیگر این ترجمه نیز کم و بیش اشاره کرده اند
اما در باب اثر بنیامین، ایده اصلی و قابل تامل، پرسش از نسبت یک اثر هنری با مناسبات تولید زمان خود است. یعنی از نظر بنیامین، روابط اجتماعی برمبنای روابط تولیدی شکل می گیرند و نقش یک نویسنده، یا یک هنرمند به طور کلی، در افزودن چیزی به شکل این روابط است، با تغییر فرم و تکنیک آثار هنری فعلی، و در تضاد آشکار با هنرمندانی که به نحوی رویکردی ضدانقلابی دارند و اشکال فعلی روابط تولید را تغذیه می کنند؛ یا درواقع هنرمندان بورژوایی هستند. اما یک نکته مهم را هم گوشزد می کند که قرار نیست هر اثر هنری را سیاست زده کنیم و آنرا انقلابی یا مولد بدانیم. بلکه یک اثر هنری تا جایی به عنوان اثری سیاسی صحیح است که همچنان اثری هنری باشد. حس میکنم در آینده متن آلمانی یا ترجمه انگلیسی را خواهم خواند.
در سیاست آنچه تعیین کننده است، نه تفکر فردی بلکه به زبان برشت، هنر اندیشیدن در سرهای دیگران است
۴۹۲ توان انقلابی دادائیسم در به پرسش کشیدن اعتبار هنر بود. یک طبیعت بیجان میتوانست از کنار هم قرار دادن تعدادی بلیت، قرقره نخ و ته سیگار شکل بگیرد که همگی با عناصر نقاشی ترکیب شده بودند. و این ملغمه در قاب گذاشته میشد. و آنچه به عامه نمایش داده میشد این بود! قاب عکس تو زمان را تخریب میکند. ناچیزترین بخش زندگی واقعی روزمره، بیشتر از نقاشی حرف برای گفتن دارد
بنیامین در این کتاب مولف را در دنیای معاصر به عنوان کسی در نظر می گیرد که خواه ناخواه در خدمت و برای سیستم بورژوازی می نویسد و در این جاست که مولف به مثابه ی یک تولید کننده "متن " و هنرمند به مثابه ی یک تولید کننده ی صدا و تصویر شناخته می شود. او روزنامه را مثالی از این دست می داند که به طور کلی در خدمت سیستم بورژوازی ست و این که چگونه حکومت به طور خودآگاه و ناخودآگاه از این شیوه برای القای ایدئولوژی اش استفاده می کند. و در مقاله ای که بعد از گفتار بنیامین به کتاب الحاق شده، هیتو استریل فیلم های گدار را که حول صدا و تصویر می چرخند نمونه ای از این دست می دانند. مقاله ی بنیامین،مقاله ی بسیار مهمی ست اما صد حیف که ترجمه چنگی به دل نمی زند.
بالاخره هنر باید سیاسی باشد یا نه؟ والتر بنیامینِ چپ اینطور پاسخ میدهد که «گرایش یک اثر ادبی، فقط زمانی به لحاظ سیاسی صحیح است که همزمان به لحاظ ادبی نیز صحیح باشد.» یعنی با یک تکنیک درست در مدیومش تولید شده باشد. اثر هنری باید در میان روابط تولید زمانهاش سنجیده شود. مثلا امروزه میبینیم که حرفهایی با «محتوای» چپی در «فرمِ» کاپیتالیستی بیان میشوند، که عملا منجر میشود به تهی کردن آن مفهوم. میشود تولید سرگرمی برای جامعهی بورژوایی، ولو با نقلقولهایی از چهگوارا که اینک صرفا «مصرفی» شدهاند و نه «انقلابی». میشود «تغدیه»ی دستگاه مولد بدون «تغییرِ» آن. میشود «ترویجِ» دستگاه مولد و نه به پرسش کشیدنِ آن. حرف بنیامین این است که چارهی برونرفت این است که نویسنده، خواننده را هم وارد بازی تفکر کند («خنده بهترین نقطهی شروع برای اندیشه است.») و او را هم به تولیدکنندهی متنی که میخواند بدل کند، مثل نشریات شوروی - یعنی مصرفکنندگان را به تولیدکنندگان تبدیل کند. توصیهی بنیامین این است که مؤلف همزمان با اتحادِ با پرولتاریا، با مدیومهای دیگر (نیروهای مولد دیگر) هم متحد شود، مثلا برای عکسی که گرفته است کپشنِ انقلابی بنویسند تا صرفا فلاکت را زیبایینماییِ مصرفی نکرده باشد. چقدر کاربردی است حرف بنیامین در وضعیت امروز ما، که خیل جوانان بورژوا با ژستهای وقیحانهشان به سیلزدگان پتو میدهند و سلفی میگیرند: «از پروسهی قسمی عکاسیِ باب روز سخن گفتم که فقر را به ابژهی مصرف بدل میسازد... نزاع علیه فقر را به ابژهی مصرف بدل ساخته است... تا حدی که در میان بورژوازی خود را به مثابهی ابژههای تفریح و سرگرمی مینمایاندند... مشخصهی این ادبیات، تغییر شکل نزاع سیاسیِ اثر، از فراخوانی برای تعهد سیاسی به ابژهی جهت لذتجویی ذهنی، از یک ابزار تولید به مقولهای مصرفی است.» در پیوست دوم، به نوعی به بسط ایدهی بنیامین در مورد تئاتر اپیکِ برشت و «خُرد کردن کنش» میرسیم. تدوینهای گداری، به چالش میکشد آن حرف «و» و اتصالی که فرضا نمایش متوالی تصاویر گروههای مختلف مردمِ معترض، آنها را به طور کاذب، یکدست و متحد نشان میدهد. اما مونتاژِ سیاسی، با مفصلبندی انقلابیاش، به پرسشکشندهی این شمول است.
پ.ن.: به قول امید مهرگان (که ویراستار متن آلمانی این کتاب هم بوده)، گاهی خواندن بلد نیستیم و مترجم را مقصر میدانیم.
Interesante ensayo acerca de la técnica, esto es, la tarea del artista como parte y en relación con los medios de producción del sistema (capitalista) imperante. En suma, reivindica la literatura política y la crítica de la literatura desde dicha lente, así como el poder transformador o revolucionario del arte.
موقعیت یک اثر هنری (و مولف آن) در مناسبات تولید زمانه چیست؟
بنیامین در این مقاله با به کارگیری ماتریالیسم دیالکتیک و در قالب ارجاع به دستهای تجربه فرهنگی و هنری از افرادی مانند تریتیاکوف و برشت سعی در تبیین این موقعیت دارد.
مطالعه این کتاب احتمالاً پیشنیازهای میطلبد که من هنگام شروع نداشتم. اساساً هیچ مطالعهٔ جدی در جامعه شناسی نداشتم و از متون مارکس نخواندهام و بدیهتاً در فهم برخی قسمتها به مشکل خوردم. اما با توجه به مرورهای دیگران در گودریدز گویا مترجمین هم بیتقصیر نبودهاند.
با این همه، مطالعه این کتابِ مختصرْ به سبب علاقهام به موضوع و رفرنسهای آن به تئاتر اپیک برشت و در مقاله انتهایی کتاب به گدار و میهویل، تجربه لذت بخشی بود.
Hay que señalar algunas cosas de este conjunto de textos. Primero, su publicación en los años 30's; lo que nos habla de un momento donde las rupturas del arte moderno se están suscitando, es decir, hay una serie de crisis constantes. Lo que me lleva a un segundo punto: Walter se puede leer como un puente a la erosión de a varias competencias del "arte", que anuncian las prácticas comunitarias, o las prácticas donde la diferencia entre autor y espectador se difuminan. No olvidemos que es un moderno: su lógica sigue siendo edificada en conceptos heredadas de la tradición, y que aspiran, aún, a una función sostenida por éstas mismas. No rompe con ellas, presupone que puede cambiar –sino redimir–algunos elementos para evocar aires educativos: que sí, hoy día es algo de lo que las prácticas contemporáneas participan aunque ya reformuladas. Por último, en una lectura desde el "hoy", podría atreverme a decir que Benjamin tiene ideas tan dogmáticas que no cae en cuenta. Respeto a lo que mencioné en el primer punto, creo, se debe a que responde a emergencias de su tiempo: por eso mismo advierto la fragilidad su uso en nuestro presente. No es mi intención no traerlo a nuestros días, solo apuntar a la pertinencia de sus edificaciones conceptuales dentro de nuestra contemporáneidad y prácticas. Estamos ante alguien que cree en una suerte de progreso aún restringido; no cuestiona su estructura, sino que hace creer que el verdadero productor –no olvidemos: revolucionario y violento–debe usar las técnicas y dinámicas de su momento para proyectar a un futuro. Por más que señale que no quiere meter al poeta en una actividad meseánica, ¿que es esta sino una lógica masculina, que lleva la herencia al siguiente nivel, pero no la supera? Me parece darse de golpes con la pared. Golpes que, sin embargo, hemos de marcar fructíferos para su momento, y un germen para hoy. Me encuentro en el acuerdo de que hemos de considerarnos productores. Lo complicado de revivir a Walter es olvidar que también sus señalamientos pertenecen a una visión romántica (en momentos). Poner en duda la autonomía de la autoría, y arrojarla a producción ha dejado una huella en las prácticas contemporáneas. Más que una reconceptualización robusta, nos ofrece, con sus observaciones, un panorama de los cambios que generan una serie de economías que exceden el propio producto, y así mismo la relación con las tecnologías. Tampoco me parece que hay que olvidar que su noción de colectividad tiene una agenda que habríamos de considerar. Es decir, que para él no es lo mismo obreros, que pensamiento de izquierda; ni que autor y productor; sin mencionar su rechazo al socialismo pacífico que considera burgués. Leerlo a veces requiere de una lectura más minuciosa que solo abrazar sus observaciones y escupirlas en otro lado. Es curioso, parece estar en un círculo tan fascista como el que criticaba: lleno de lógicas y economías masculinas, o bien, de escuela–como le gustaría. Pienso que de pronto, la tendencia, la rutina de sus convicciones lo atrapó. Sin duda hay mejores textos, más lúcidos, y menos viciados, que éste, dentro de su producción.
«alimentar un aparato de producción, sin transformarlo en la medida de lo posible, es un procedimiento sumamente censurable incluso cuando los materiales con que se le alimenta aparentan ser de naturaleza revolucionaria. [...] la sorprendente capacidad del aparato burgués de producción y publicación de asimilar, e incluso propagar, cantidades ingentes de motivos revolucionarios, sin poner por ello seriamente en cuestión ni su propia existencia ni la existencia de la clase que lo posee. Esta es la realidad, y lo seguirá siendo mientras el aparato de producción siga siendo alimentado por rutinarios, aunque éstos sean revolucionarios. Llamo rutinario a quien renuncia, por principio, a introducir innovaciones en el aparato de producción para así enajenarlo de la clase dominante y ponerlo al servicio del socialismo.»
انقلابيون قطار تاریخ را سوار نمی شوند، بلکه ترمز اضطراری آن را می کشند
-والتر بنیامین
این دومین مواجههی من با متون بنیامین است، متنی که ترجمهی آن نه صرفا ناقص، بلکه حامل گسستهایی معنادار است که فهم سریع را ناممکن میسازد و خوانش آهسته و بازگشت مکرر به سطور را ضروری میکند. در این اثر، بنیامین اثر هنری را نه به عنوان شیئی در خدمت بورژوازی، بلکه به مثابه موجودیتی انقلابی و سیاسی میستاید، موجودیتی که هم هالهی خود را حفظ میکند و هم توانایی ایجاد شکاف در نظم موجود را دارد. هالهای که نه جوهری ساده، بلکه جلوهای پیوسته از فاصله و امکان است و در آن، امکان سیاست و رهایی در هم تنیده شدهاند.
Un breve pero incisivo ensayo sobre la labor de un artista [de izquierda] en relación al sistema de producción capitalista donde se inserta. Se podría pensar que está medio pasado de moda (fue leído por Benjamin en 1934), pero creo que aun arroja luces interesantes sobre cómo hacer literatura política, o crítica política de la literatura, hoy.
Clásico en Benjamin, aplica un "tratamiento dialéctico" (23) a la consideración de la 'técnica' literaria, entendida como la relación del trabajo del escritor con los medios de producción. Identifica por un lado el problema del "escritor de tendencia" (20) que pierde autonomía al orientarse a lo que es útil para el proletariado. Aquí por ejemplo nota que si bien el estado soviético no expulsa a los poetas, como lo hacía el estado platónico, sí les asigna nuevas tareas que no permiten relucir una "personalidad creadora" de grandes obras (47). Benjamin reconoce entonces que la tendencia política es condición necesaria pero nunca suficiente para una adecuada técnica - tiene que haber cierta calidad en la obra, que permita "orientar e instruir" mediante la "capacidad de trasladar consumidores hacia la producción" (49). No hay aquí entonces un respaldo simple a la idea de que el escritor tiene que tener una tendencia política.
¿Qué más se necesita, aparte de la intención política? La pregunta es cómo hacer que esta tendencia sea eficaz de alguna forma. El creador se debe preguntar por la posición de su obra dentro de las relaciones de producción de la época, y eventualmente llevar a una transformación de esas relaciones. De forma un poco más concreta, la idea es adaptarse a cierto proceso de fusión del momento cultural (usa como ejemplo la irrupción en los periódicos de columnas, preguntas, secciones escritas por sus lectores). Lo que caracteriza a una obra de mayor calidad es entonces cierta "capacidad de trasladar consumidores hacia la producción" (49). La exigencia es que la obra sea capaz de una "refuncionalización" como la postulaba Brecht, es decir, de exigencia de "no abastecer al aparato de producción sin transformarlo al mismo tiempo, en la medida de lo posible, en el sentido del socialismo" (38). En otras palabras, no basta con que un artista de izquierda se declare de izquierda y plasme ciertos contenidos anti-capitalistas en su obra, sino que tiene que ejercer de alguna forma una acción en esa dirección. Es bastante agudo, en ese sentido, al observar que dentro del capitalismo, la cultura puede "asimilar e incluso propagar" material revolucionario sin poner en cuestión la continuidad del sistema (39).
Hecho este breve resumen, quiero considerar de qué forma este pensamiento es aplicable hoy. Pensemos por ejemplo en producciones supuestamente críticas del capitalismo tardío en que vivimos – Fight Club, yo qué sé. Claro, hay contenidos aparentemente "anti-sistema", pero esta crítica está tan asimilada que finalmente es simplemente un entretenimiento más dentro del mismo. La crítica al sistema se vuelve mero entretenimiento, como lo es también la crítica a la tecnología en la serie de Netflix Black Mirror, que por muy anti-tecnología que parezca ser se sirve de esa misma tecnología para su producción y difusión. En suma, creo que hoy abundan ejemplos de creadores y creaciones supuestamente revolucionarias de una forma u otra pero que en el fondo responden a la figura del "rutinero" que describe Benjamin, "que renuncia básicamente a introducir en el aparato de producción innovaciones dirigidas a volverlo ajeno a la clase dominante y favorable al socialismo" (39).
La gran pregunta sigue siendo qué tipo de arte sí puede tener efectos transformadores, "refuncionalizadores", como los que describe Benjamin. Él da como ejemplo el teatro épico de Brecht, con las interrupciones que le permiten volver al espectador ajeno a sus condiciones. También habla de creaciones que acentúan el "proceso de fusión" (28) entre géneros, como también entre audiencias y productores. Pero el auge de las redes sociales, donde todos somos productores de contenido, parece haber sido perfectamente compatible con la continuidad de una industria cultural profundamente capitalista. Como explica Benjamin al hablar de la corriente literaria "objetivista", se termina por "convertir la lucha politica, de una exigencia a tomar decisiones, en un objeto de satisfacción contemplativa; de un medio de producción, en un articulo de consumo" (46). Me parece que eso es precisamente lo que pasa en las nuevas redes sociales donde nuestras respectivas posiciones políticas son formas de señalar ciertos compromisos o incluso de divertirnos debatiendo, pero parecen carecer de mayor efectividad para transformar realmente nuestro sistema económico. Pienso por ejemplo en todas las campañas de reciclaje, de reducción, de vegetarianismo que han surgido en el último tiempo a raíz de los incendios en el Amazonas. Bueno, quizás estoy siendo muy negativa y en el largo plazo este tipo de producciones, ejemplos del siglo XXI de esta fusión de creador y audiencia de la que hablaba Benjamin hace casi 100 años, sí van a conducir a cambios reales. El tiempo lo dirá. Y aquí ya me empiezo a alejar mucho del ensayo mismo. Dejémoslo ahí.
Punto de inflexión en el tono de las narrativas políticas posmodernas, El autor como productor de Walter Benjamin presenta un debate sobre qué debe constituir el arte políticamente correcto. El grueso de las premisas, como múltiples comentarios lo reconocen, no ha resistido la prueba del tiempo. Hay dos, sin embargo, por las que merece la pena releer este comentario. Para Benjamin el arte correcto es aquel que propulsa las fuerzas progresistas, y es correcto, a decir del autor, porque el historicismo marxista pensaba que el socialismo era la evolución natural de las estructuras sociales. Siendo así, un arte adecuado es aquel que es congruente con la tendencia inescapable de la historia. Pero Benjamin, a pesar de su romanticismo y su mentalidad obnubilada por la penosa historiografía marxista, atina a ver que el arte revolucionario de su época (y en realidad de todas las épocas) tiende a ser complaciente y útil al statu quo:
El aparato burgués de producción y publicación asimila cantidades sorprendentes de temas revolucionarios, [...] incluso los propaga, sin poner por ello seriamente en cuestión su propia consistencia y la consistencia de clase que lo posee.
Benjamin entendió que el capitalismo optimiza económicamente las aspiraciones antistémicas, y acaso presentía que debido a ello existe una propensión más que evidente a que surja, se desarrolle y triunfe una clase acomodaticia de escritores que en el anticapitalismo hallan el más provechoso nicho de mercado.
No sé porqué en autor pone varios xd, el autor es Walter Benjamin. Escrito claro y conciso (es la transcripción de una conferencia, se lee en un par de horas) que continua la discusión entre Benjamin y Adorno sobre contenido y forma en el arte. Benjamin defiende un arte comprometido políticamente con el proletariado, pero dicho compromiso no puede quedarse en lo formal, en la tendencia, sino que debe llevar consigo una innovación de contenido (y sin ella no puede ser revolucionario). De partida, Benjamin ya rechaza el enfrentamiento limitante de las categorías de forma - contenido como opuestos. Propone su superación dialéctica en el concepto de técnica, usando como ejemplo el Ulises de Joyce y su técnica narrativa que permite acercar al narrador y al lector. El autor debe superar su apoyo 'propagandístico' de la causa de los trabajadores tomando conciencia de su papel de productor en el campo artístico y que la nueva sociedad quede recogida en el proceso de producción, contribuyendo así a una renovación más integral del arte. La renovación del autor no debe ser espiritual, debe darse en el ámbito de la producción, de esta forma Benjamin reivindica su visión materialista y marxista. Como ejemplo paradigmático de estas nuevas técnicas artísticas se expone el teatro épico de Bertold Bretch. Me quedo con ganas de leer más sobre el tema, profundizando en esta lectura y leyendo cosas nuevas sobre Benjamin, sobre todo El papel de la obra de arte en la época de su reproductibilidad técnica, que supongo que ahondará más en el debate con Adorno sobre la cultura de masas. Me ha gustado lo que dice y me ha parecido muy claro en cómo lo hace llegar.
Una concisa traducción del materialismo historico Marxista a la labor artistica de un escritor, aunque cabe en ella lecciones para músicxs, dramaturgxs y cineastas que pretenden hacer obra que sea ‘revolucionaria’. Benjamin expande también sobre *qué* constituye una obra de arte revolucionaria, y creo que la historia le da la razón. Lo que el tiempo ha vuelto obsoleto de este ensayo, como su argumento sobre el periódico como forma literaria, por ejemplo, se puede trasponer con medios contemporáneos como el internet (Internet cinema!). Lo único que queda verdaderamente obsoleto son las cualidades estéticas del fascismo, que ahora existen en formas completamente distintas a las del siglo pasado y que merecen su propia investigación. Muy buena traduccion de Bolívar Echeverría (QEPD) ya que se deja leer lisamente, y también esta edición te deja ver el sentido del humor de Benjamin, con la manera irónica en que se cita a sí mismo.
cualquier arte burgués o sin vinculación directa a la acción praxis cae inevitablemente dentro del fetichismo y la estupidez. y este texto lo explica genial.
“Al autor que haya meditado sobre las condiciones de la producción actual nada le será más ajeno que esperar o incluso desear obras de este tipo. Su trabajo no se limitará nunca a ser un trabajo sobre el producto; se ejercerá siempre, al mismo tiempo, como un trabajo sobre los medios de producción. En otras palabras: sus productos deben poseer, además y antes de su carácter operativo, una función organizadora.”
Muy lúcido como siempre... Creo que con el desarrollo de la IA y la computación estamos alcanzando una etapa similar a la que describe su ensayo. Que rara virtud la de este ensayo de sentirse tan actual pese a haber sido escrito hace casi 100 años...
Leer a Walter Benjamin siempre es interesante y debería ser esencial siempre para cualquier persona, arroja luz sobre temas de hoy en día, a pesar de que obviamente se queda atrás en otras cosas. No entiendo porque mucha gente puntúa bajo este libro, creo que se dejan llevar mucho por el último punto, el hecho de que Benjamin no relata como tal las problemáticas de hoy en día, y que se "equivoca" a su manera en otras; pues siempre es un autor que se debería leer precisamente atendiendo a su marco histórico, centrándonos en todo aquello que sí acierta y hacia donde se mueve principalmente.
El punto más relevante para mi en este libro es su defensa de un arte revolucionario y no complaciente, pues Benjamin reflexiona sobre las distintas formas de arte de su tiempo y sobre como estas construyen un arte que parece ser revolucionario, pero no lo es, pues se basan en describir su situación histórica de una forma pasiva, regodeándose en su lamento y tragedia. El arte no debería ser una mera descripción de la situación del ser humano que sufre, por ejemplo, de aquel que sufre por hambre debido al momento histórico y social; no debe ser una simple denuncia alegre sobre los hechos que ocurren, sino que todo arte es creado para poder así transformar el mundo. No se debe crear arte en forma de defensa sino en forma de crítica, para así llevar la intención del cambio a la práctica. De esta forma, Benjamin expresa su intención crítica en el arte, pues este no tiene una función de belleza, el arte nunca es bello, sino que el arte es aquel que sufre, que está dentro de la propia tragedia y que ya sumergido en ella, trata de apropiarse de una transformación del mundo.
sigo pensando que walter benjamin sigue teniendo alguna contradicción ??? y que tiene demasiada fe en los intelectuales y demasiado poca en la clase obrera
Benjamin discurre en cuatro breves ensayos sobre el papel pedagógico del artista, del autor, en la lucha de clases. En una crítica sagaz a la literatura "de izquierda" de su época, Benjamin da con una clase cultural comprometida con la lucha de clases en un nivel superfluo y en cambio, anclada fuertemente a los valores de la burguesía; hecho que convierten al texto en una distracción, en entretenimiento en lugar de una experiencias catártica.
Pero las cosas no se quedan ahí: siguiendo, en cierta medida, los planteamientos sobre el cine elaborados en "La obra de arte en la época de su reproducción mecánica", Benjamin afirma que si la poesía y la literatura han perdido "profundidad" han ganado entonces "amplitud", es decir, que si estas dos esferas de la producción cultural han minimizado su calidad, la victoria de ellas es que las fronteras entre el autor y el lector se desvanecen, la prensa es el mejor ejemplo de ello. Cuando al autor es capaz de inspirar a sus lectores a crear, es porque no se limita a presentar un trabajo (llámese artístico, literario o poético) de calidad (puesto que el goce que conlleva su consumo señala la calidad de la obra) sino porque que a la vez, otorga al proletariado unos "medios de producción" de los cuales puede apropiarse. De ahí que para Benjamin sea el compromiso de la obra con lo "políticamente correcto" lo que le otorga calidad y valor técnico.
Esto no podría ser más relevante en esta época que la interacción digital permite desvanecer las fronteras entre autor-lector, entre productor-consumidor.
Un ensayo que pide del autor literario una actividad reflexiva con respecto a su situación como agente en un aparato productivo determinado. En ningún momento romantiza la figura del autor individual, del poeta y su supuesta autonomía creativa insondable; muy al contrario, lo ubica dentro del espacio social de las relaciones productivas y de clase en que indefectiblemente participa, sea consciente o no de ello. A partir de esto, plantea las posibilidades de actuación revolucionaria de un agente social historicamente ejercido por las clases dominantes —y también poseido por estas, e.g., el periodico— dentro del contexto de su propia actividad productiva, no ilusoriamente fuera de ella, y el como, a partir de una acción autoconsciente, puede dirigir tal actividad que, por motivo de su reproducción técnica, establece ciertas antinomías o contradicciones aparentes y la posibilidad de su superación transformadora.
Obra presentada por primera vez como conferencia en abril de 1934, en el Instituto para los Estudios del Fascismo de París. Necesaria reflexión sobre la relación entre autoridad artística y la política cultural. Bajo la influencia del teatro épico de B. Bretch y las propuestas culturales soviéticas de autores como S. Tretiakov, Benjamin insta a la intelectualidad y autores «especialistas» a intervenir de forma revolucionaria en los medios de producción artística: «no es suficiente debilitar a la burguesía desde dentro, hay que saber combatirla junto con el proletariado».
Como lo dijo admirablemente Lichtenberg, no importan las opiniones que alguien pueda tener, sino lo que ellas hacen de él. Ahora bien, no cabe duda de que las opiniones tienen una gran importancia; pero la mejor opinión puede ser inútil si no vuelve útiles a quienes la comparte.
Nuevamente, no creo que haya textos indispensables, pero esto es muy cercano a ser un texto indispensable.
"Un autor que no enseña nada a los escritores, no enseña a nadie. Como podemos ver, el carácter de modelo de producción es determinante; es capaz de guiar a otros productores hacia la producción y de poner a su disposición un aparato mejorado. Y este aparato es mejor mientras mayor es su capacidad de trasladar consumidores hacia la producción, de convertir a los lectores o espectadores en colaboradores"
“«El intelectual revolucionario aparece en primer lugar y ante todo como traidor a su clase de origen». Esta traición consiste, en el caso del escritor, en un comportamiento que lo, transforma, de abastecedor del aparato de producción, en ingeniero dedicado a la tarea de adaptarlo a los fines de la revolución proletaria.”
El autor homóloga al artista como productor de bienes intangibles, y lo inserta en la lucha marxista de clases. Tiene un interesante análisis del cine y la fotografía, las artes más novedosas de su época. Buen texto para entender las dinámicas de producción masivas en el arte
como me suele pasar en general y con benjamin alguna que otra vez el analisis es muy bueno pero la solución q plantea munca m termina d convencer aunq esta m parezca mas interesante q la q propone en OART
Interesantes miradas sobre quien aporta obra al mundo, y la responsabilidad de hacerlo y también importante para revisar el rol de las redes sociales hoy en día como válvulas de escape de la ira contra el fascismo, licuando la voluntad de hacerse oir de manera presencial.