Jump to ratings and reviews
Rate this book

شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران

Rate this book
شورشیان آرمانخواه، گزارش فشرده و مستندی از تاریخ جنبش چپ مارکسیستی را در ایران از ۱۳۲۰-۱۳۶۳ (که آخرین سازمان‌های مارکسیستی فروپاشید) در بر می‌گیرد. نویسنده کوشیده است با پیروی از روش‌شناسی علمی فرایند جنبش چپ و فراز و فرودهای آن را در متن تاریخ معاصر ایران گزارش کند و از آن مهم‌تر به پی‌کاوی علل ناکامی چپ در ایران بپردازد. کتاب بیش‌تر به دوره تاریخی پس از کودتای ۲۸ مرداد تا فروپاشی کامل چپ مارکسیستی در نیمه دهه ۱۳۶۰ تاکید دارد و این دوره‌ای است که در سایر کتاب‌های تاریخ بسیار کم‌تر به آن پرداخته شده است.
[از پشت جلد چاپ دوم کتاب]

368 pages, Paperback

First published December 3, 1999

13 people are currently reading
304 people want to read

About the author

Maziar Behrooz

4 books5 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
42 (22%)
4 stars
87 (47%)
3 stars
40 (21%)
2 stars
16 (8%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 30 of 35 reviews
Profile Image for Maziyar Yf.
813 reviews630 followers
December 20, 2025
شورشیان آرمانخواه کتابی ایست از مازیار بهروز ، تاریخ نگار ، تاریخ پژوه و استاد دانشگاه . او در این کتاب به تاریخ جنبش چپ مارکسیستی از 1320 تا 1362 پرداخته . او که خود از خانواده ای چپ و نزدیک به حزب توده بوده کوشیده فرایند جنبش‌ چپ‌ و دگرگونی و تحولات‌ آن‌ را در متن‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌ را بررسی‌ کند . کتاب او با حزب توده و نقش کلیدی آن تا سال 32 شروع شده ( موضوعی که بارها در کتاب های مختلف به آن پرداخته شده است ) اما اصل کتاب و همچنین اهمیت آن را باید در بررسی جریان چپ بین سالهای پس از کودتا و پیش از انقلاب یعنی از 32 تا 57 دانست . نویسنده در پایان کتاب هم به دلایل ناکامی جریان چپ پرداخته .

آرمانخواه یا تروریست ؟

نویسنده شورشیان را از آن رو آرمانخواه دانسته که اعضای جنبش چپ ایران، به‌ویژه در دهه ۱۳۵۰، افرادی بودند که آرمان‌های بزرگی برای ایران داشتند. آنها معتقد بودند که برای ایجاد یک جامعه عادلانه و برابر باید مبارزه کرد . این افراد حاضر بودند برای آرمان‌های خود ، جان را فدا کنند. آنها در مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی ایران شرکت کردند و بسیاری از آنها در این مبارزه کشته شدند.
اما با دیدگاه امروزی ، سخت است که آنان را افرادی آرمانخواه دانست ، اعضای جنبش چپ ایران، به‌ویژه سازمان چریک‌های فدایی خلق ، بیشتر به عنوان افرادی خشک و خشن شناخته می شوند که با استفاده از خشونت و ترور علیه رژیم پادشاهی، حمله به پلیس و پاسگاه ها ( مانند سیاهکل ) ، سرقت بانک ها و ترور برخی افراد سبب ایجاد ناامنی و وحشت در جامعه شدند . از این رو خشونت آنان را شاید بتوان سبب بیشتر خشن شدن رژیم دانست .
محتوا کتاب

نویسنده در چهار فصل، به شرح دگرگونی و تغیرات جریان چپ پرداخته. فصل اول یعنی شکست و احیا به شکست جریان چپ پس از کودتا 28 مرداد و سپس به بررسی شکل‌گیری و فعالیت حزب توده و به‌ویژه مسائل درونی این حزب پس از کودتای 28 مرداد اختصاص دارد.
در فصل دوم با نام تهاجم و بن‌بست قهر و سرکوب نویسنده به چگونگی پیدایی گروه‌های کوچک و بزرگ چپ و به‌ویژه سازمان چریک‌های فدایی خلق پرداخته و راه و روش آنها برای پیشبرد اهداف خود بررسی کرده. فداییان خلق از بهم پیوستن دو گروه و یا دو حلقه پدید آمد . هر دو گروه به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند و هر دو پیرو اندیشه مارکسیسم – لنینیسم بودند . گروه اول که شناخته شده تر بودند افرادی مانند بیژن جزنی ،علی اکبر صفایی فراهانی ، حسن ضیا ظریفی و حمید اشرف را شامل می شد . گروه دوم یعنی احمدزاده – پویان جوانتر بوده و بر خلاف گروه جزنی ، سابقه مبارزاتی چندانی نداشتند .
حمله به پاسگاه سیاهکل که به رهبری علی اکبر صفایی فراهانی و با حضور افرادی از دو حلقه شکل گرفت گرچه از لحاظ نظامی با ناکامی مطلق روبرو شد اما یک پیروزی تبلیغاتی بزرگ برای فداییان بود . نویسنده به سرنوشت موسسان فداییان هم پرداخته ، سرنوشتی که بیشتر شامل تیرباران ، کشته شدن در هنگام مبارزه و یا مانند پویان خودکشی بوده .
بهروز در فصل سوم با نام زیبا و بسیار با مسما رقص مرگ فعالیت‌های سازمان‌های مارکسیستی مانند حزب توده و سازمان چریک‌های فدایی خلق و دیگران در دوران انقلاب و پس از آن را بیان کرده و سپس پایان کار و سرنوشت تلخ آنان را شرح داده .
سرانجام در فصل چهارم بهروز به تحلیل این موضوع پرداخته که چرا جریان چپ نتوانست در میان جامعه ایران دارای پایگاه و جایگاهی شود و دچار ناکامی و فروپاشی شد .نویسنده در تحلیل این ناکامی و شکست ، دلایل متعددی مانند موقعیت جغرافیای سیاسی ایران ، ساخت طبقات اجتماعی و موقعیت ویژه و برتر شهرها نسبت به روستاها در فعالیت های سیاسی و انقلابی را دخیل می داند .
نقش بی بدیل جنبش چپ در موسیقی

نویسنده گرچه به صورت نسبتا کامل به جریان چپ و ایدئولوژی آن و ایده ها و آرمان های رهبران آن پرداخته اما نقش چپ ها در موسیقی ایران را کاملا نادیده گرفته . در حقیقت برخی از ترانه و تصنیف های فارسی که در گذر زمان بسیار معروف هم شده اند یا در ستایش چپ ها و آرمان های آنان بوده ، یا توسط شاعری از جریان چپ سروده و یا توسط خواننده ای از چپ خوانده شده .
واقعه سیاهکل ، اثر چپ بر موسیقی پاپ ایران را بیشتر نشان می دهد ، ترانه جمعه ها ، با شعر شهریار قنبری و آهنگسازی منفرد زاده و صدای فرهاد مهراد ، خواننده متفاوت آن دوران به یکی از معروفترین و محبوب ترین ترانه های فارسی تبدیل شد ، تا جایی که حتی گوگوش هم که به عنوان خواننده ای نزدیک به دربار شناخته می شد جمعه ها را باز خوانی کرد .
داود شراره ( نام مستعار) که خود از چریک های فدایی بوده در آلبوم شراره های آفتاب ، سرودهایی را خواند که برخی از آنان مانند آفتابکاران ( سر اومد زمستون ) و خون ارغوان ها جایگاهی بسیار مهم در حافظه تاریخی ایرانیان دارند . شراره همچنین سرودی در ستایش بیژن جزنی و صمد بهرنگی هم دارد .
تصنیف بسیار معروف شب نورد با صدای خسرو آواز ایران ، استاد شجریان ، تنظیم محمد رضا لطفی و شعری از اصلان اصلانیان ، شاعر چپ گرا ، همراه با دکلمه مهدی فتحی ، بازیگر سینما ، قطعه ای ایست که به یاد پویان سروده شده . استاد شجریان که در سال 57 تفنگم را بده تا ره بجویم را خواند ، در سال 88 ، تصنیف تفنگت را زمین بگذار را خواند که می توان آنرا پاسخ نهایی استاد به اندیشه های خشونت ورزانه ( از جمله جریان چپ ) دانست .
گذشتۀ پدر تو آیندۀ خیلی‌ها رو نابود کرد... پس گور پدرت

سخت است این کتاب را بدون قضاوت و داوری خواند ، در سراسر کتاب جمله فوق از فیلم نبودن در ذهنم می درخشید . مهدی تدینی ، مترجم ، در پستی اینستاگرامی نظر خود را در مورد جریان چپ و مارکسیست ها نوشته که با آن ، این ریویو طولانی را به پایان می برم :

چپ در ایران آن‌قدر نیرو نداشت که برنده شود، اما آن‌قدر نیرو داشت که نگذارد دیگران هم برنده شوند. بازی را بر هم زد. همۀ بازی‌ها را. اما خودش نمی‌توانست بازیگردانی کند. نمی‌توانست بسازد. اما می‌توانست خراب کند. ساخته‌های دیگران را. برنده شد. نه آن‌قدر برنده که بتواند آن‌طور که دلش می‌خواهد کشور را بسازد. فقط در این حد برنده، که بازی همه را خراب کرد. از همان دهۀ بیست به بعد، تنها کاری که چپ در ایران کرد خراب کردن بازی دیگران بود. سر هر قضیه‌ای وارد شد، توان برد نداشت، اما توان بازنده کردن دیگران را داشت. امروز هم همین است و در آینده نیز جز این نخواهد بود .

*****
کمی در نقد پاراگراف آخر
چپ هم ساخت، هم الهام بخشید، و نقش آن فراتر از تخریب بود. چپ صدای عدالت را به میدان آورد، صدای کارگر و معلم را بلند کرد، و در ادبیات و فرهنگ ردپایی گذاشت که هنوز زنده است. اگرچه چپ بارها سرکوب شد و در قدرت رسمی هم جایی نداشت ، اما توانست افق‌های تازه‌ای از آزادی و برابری را پیش چشم جامعه بگذارد. میراثش نه در ویرانی، بلکه شاید در بذرهایی باشد که در ذهن و زبان نسل‌ها کاشته شد.


Profile Image for Saman.
337 reviews159 followers
February 6, 2025
کتاب شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران اثری است از مازیار بهروز که در آن به شرح حال گروه‌های چپ فعال در ایران در بازه‌ی زمانی دهه بیست خورشیدی تا سال 62 که غروب فعالیت‌های این گروه ها به سر میرسه می‌پردازه و با تقسیم بندی دوره ای و تاریخی، ابتدا شرحی از فعالیت ها و اقدامات این گروه ها و در نهایت تحلیلی از چرایی ناکامی ایشان به مخاطب ارائه میده..

فصل نخست تحت عنوان شکست و احیا: شکست بزرگ چپ ، بازه زمانی شروع فعالیت های این گروه ها تا سال 49 رو مورد بررسی دقیق قرار میده.در این بازه زمانی فعال ترین و مهمترین گروه چپ بدون شک حزب توده بوده و ما با عقاید، مرام و مسلک، رهبران و اندیشه های حزب توده به خوبی آشنا میشیم. تاثیر کودتای سال 32 و قلع و قمع توده پس از آن از مباحث مهمی است که در این فصل در موردش صحبت میشه.حزب توده از گروه‌هایی بود که هزینه گزافی سر کودتا پرداخت کرد و به زعم برخی پس از کودتای سال 32 هر چند حضور داشت ولی نتونست کمر راست کنه. فرار برخی رهبران و اعدام و زندانی شدن عده کثیر دیگر و در یک کلام برخورد سخت و خشن رژیم پهلوی دمار از روزگار توده در آورد.البته اشکالات حزب توده و نداشتن رهبری منسجم و سایر عوامل تاثیر به‌سزایی داشت.تقسیم شدن خود حزب به گروه های مختلف تندرو معتدل و انشعاب های دیگر و همچنین مواضع گوناگون و متناقض در قضایای مهم عواملی بود که در موردشون به خوبی در کتاب حرف زده میشه.

فصل دوم تحت عنوان تهاجم و بن بست:قهر و سرکوب بازه زمانی 49 تا 57 رو بررسی میکنه و گزارشی دقیق از فعالیت های گروه های چپ میده.در این دوره ما با فداییان و مجاهدین آشنا میشیم و این گروه ها بیشتر میدان دار هستند تا توده.در مورد گروهک های کمتر مهم مثل هسته های مارکسیستی خارج از کشور هم نویسنده مطالبی رو ارائه میده. در این فصل ما با اندیشه ها و اقدامات مهم این گروه ها آشنا میشیم. نقطه عطف ماجراهای این دوره حمله به پاسگاه سیاهکل قلمداد میشه که چراغ اول حملات مسلحانه علیه رژیم پهلوی رو روشن میکنه. مساله ای که در مورد این گروه ها هم مثل حزب توده و حتی بیشتر از او مشاهده میشه انشعاب های گوناگونی است که رخ میده.افراد گوناگون با تفکرات و عقاید و باورها و به ویژه قرائت های گوناگون از مسائل سریعا شاخه ای جدا می‌کنند و راه خود رو در پیش می‌گیرند. شاید بشه برتری اسلامگرایان مکتبی به رهبری آقای خمینی رو در همین نکته دونست که وقتی ماجرای انقلاب جدی شد همه زیر پرچم آقای خمینی قرار گرفتند در حالیکه گروه های چپ دچار ضعف رهبری و مدیریت بودند. و البته که این ضعف یکی از اشکالات این جماعت بود.

فصل سوم تحت عنوان انقلاب: رقص مرگ بازه زمانی سال 57 تا 62 رو بررسی می‌کنه. در این بازه زمانی گروه های چپ چه اونهایی که بیشتر فعال بودند و چه آنهایی که کمتر فعال بودند، تار و مار میشند و علی رغم اینکه نقش و سهمی در انقلاب سال 57 داشتند ولی میوه درخت انقلاب به آنها نرسید و شورای انقلاب در ابتدای انقلاب به خوبی تونست در این سالها نظام جدید رو تثبیت کنه و در حین تثبیت با این گروه ها مبارزه ای کرد که منجر به شکستشون شد.آرمان ها و آرزوها و باورهایی که چال شد و فرصت ظهور و بروز بهشون نرسید.در این فصل مباحثی هم در مورد گروه های کرد به میان آورده میشه.

فصل چهارم تحت عنوان چرا ناکامی؟ جنسش متفاوت با سه فصل ابتدایی کتاب بود و بیشتر به تحلیل پرداخته بود تا گزارش تاریخ. در سه فصل نخست ما سرنوشت این گروه ها رو خوندیم.افراد و عقاید مهمی ک�� داشتند.فراز و فرودی که هر گروه در سالهای گوناگون داشت و همچنین اقداماتی که در بزنگاه ها انجام دادند و تاثیراتی که گذاشتند و در نهایت سرانجامشون که ناکامی بود آشنا شدیم.حال در این فصل نویسنده سوال مهمی رو پاسخ میده و بررسی میکنه و سعی میکنه به چرایی این ناکامی بپردازه. مازیار بهروز دلیل کلی رو برای شکست و ناکامی گروه‌های چپ تعریف میکنه. عوامل عمومی ناکامی، عوامل خاص ناکامی و عوامل ساختاری ناکامی. در ذیل هر کدام از این عوامل، باز مولفه های مهمی رو مطرح میکنه و بحث رو به خوبی باز میکنه و به مخاطبی که سرنوشت و سرگذشت این گروه ها رو خونده پاسخ های منطقی و مستدلی ارائه میکنه.

وقتی سرگذشت گروه های چپ فعال قبل انقلاب رو میخوندم و در نهایت سرنوشتی که بهشون دچار شدند یاد دیالوگ معروف مسعود شصتچی در سریال مرد هزارچهره افتادم؛ جایی که میگه: نمیدونم چرا تو زندگیم هی نمیشه!! این جماعت فعالیت های زیاد و مختلفی داشتند.از مباحث ایدئولوژیک گرفته تا نبرد مسلحانه و ترور اما به نظرم گروه های چپ مشکل اصلیشون درک واقعیت بود. این گروه ها در درک واقعیت جامعه خودشون، در درک دنیایی که در اون زیست می‌کردند و در درک نظامی که سرنگون شد و نظامی که جایگزین شد ضعف اساسی داشتند. همین درک اشتباه منجر به تصمیمات اشتباه بعدی هم میشد. این گروه ها یا از جامعه جلو بودند و یا عقب و هیچگاه نتونستند با جامهه همراه بشند ، چیزی که اسلامگرایان مکتبی و آقای خمینی به خوبی تونست در بزنگاه جامعه رو با خودش همراه کنه.این گروه ها مثل آدم های گیج بودند. آدمهای گیجی که مدام ضربه می‌خورند و گیجی دیگه ای به گیجی قبلیشون مضاعف میشه.اینقدر گیج شدند که نهایتا افتادند و بلند نشدند. انسانهایی بدون انعطاف و متعصب و دگم روی تفکراتشون. قبله آمالی داشتند که در واقع جهنم بود.به درگاه استالین و مائویی دخیل بستند که اشتباه بود و هیچگاه به خوداصلاحی دست نزدند....در هر صورت خواندن سرنوشت و سرگذشت گروه ها/احزاب/انقلابها /حکومتها همیشه خواندنی و پر نکته بوده و میشه عبرت هایی ازش آموخت. و چه زیبا فرمود آن بزرگوار که چه بسیارند عبرت‌ها و چه اندک است عبرت گرفتن.
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,025 reviews88 followers
July 27, 2025
در تاریخ معاصر ایران، جنبش چپ یکی از خون‌بارترین و در عین حال تراژیک‌ترین روایت‌ها را رقم زده است. «شورشیان آرمان‌خواه» نوشتهٔ مازیار بهروز، گزارشی نسبتا دقیق و مستند از این روایت است؛ روایتی از سرنوشت مردان و زنانی که با شعارهایی در باب عدالت و آزادی و برابری؛ و به نام سوسیالیسم برخاستند، اما در نهایت، بسیاری‌شان به خاک افتادند یا در تندباد حوادث از پا درآمدند.

کتاب، بازه‌ای ۴۳ ساله را در بر می‌گیرد: از دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، دوران شکوفایی حزب توده و آزادی نسبی فعالیت سیاسی پس از سقوط رضاشاه، تا فروپاشی سازمان‌های مارکسیستی در میانهٔ دههٔ شصت. روایتی از صعود، شکست، احیا، و دوباره شکست؛ از امید و اشتیاقِ نسل‌هایی که رؤیای رهایی را در قالب انقلاب‌های سوسیالیستی جست‌وجو می‌کردند.

کودتا، سرکوب، و انشعاب

کتاب، با نگاهی مستند و بی‌اغراق، به قدرت‌گیری حزب توده در دههٔ بیست و نقش پررنگ آن در تحولات روشنفکری و کارگری می‌پردازد؛ حزبی که در سازماندهی، آموزش سیاسی، و جذب نخبگان فرهنگی، در دهه‌ای طلایی می‌درخشد. اما همان‌طور که بهروز با دقت نشان می‌دهد، ساختار وابسته، نگاه خیره به شوروی، و غفلت از بومی‌سازی تحلیل سیاسی، آن را آسیب‌پذیر می‌سازد. با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حزب توده تقریباً نابود می‌شود؛ بسیاری از رهبرانش کشته یا تبعید می‌شوند و بدنه‌اش در هم می‌شکند. این شکست، نه فقط حاصل کودتا، بلکه پیامد کاستی‌های درونی نیز بود: فقدان تحلیل مستقل، اتکای مطلق به «برادر بزرگ‌تر» در شمال، و ناتوانی در درک پیچیدگی جامعهٔ ایران.

ظهور چپ مسلح: فداییان و مجاهدین

دههٔ چهل، آغاز بازتولدی رادیکال برای چپ ایران است. در فضایی از خفقان، سرخوردگی و شکست، نسلی تازه سر بر می‌آورد که راه نجات را در مبارزهٔ مسلحانه می‌بیند. سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، دو جریان بزرگ مسلح، در این دوره پدید می‌آیند. کتاب به دقت به تحلیل این دو جریان، تفاوت‌های ایدئولوژیک‌شان، و سرنوشت تراژیک‌شان می‌پردازد. فداییان، با الهام از الگوهای کوبایی و آمریکای لاتین، در پی « الگوی کانونی مبارزه» بودند، در حالی که مجاهدین، تلفیقی از اسلام و مارکسیسم را آزمودند که به سرعت به بحران انجامید. کودتای درون‌سازمانی و مارکسیست شدن بخش عمده‌ای از مجاهدین در سال ۱۳۵۴، گواهی است بر بی‌ثباتی تئوریک آن‌ها.

انقلاب، توهم، و مرگ سیاسی چپ

در تحلیل بهروز، یکی از مهم‌ترین فصل‌ها، به رابطهٔ چپ و انقلاب ۱۳۵۷ اختصاص دارد. به‌درستی نشان می‌دهد که بیشتر گروه‌های چپ، از کوچک‌ترین جمع‌های چریکی گرفته تا شاعران و هنرمندان مطرح، چنان در تب و تاب سرنگونی سلطنت غرق شده بودند که خطر اسلام‌گرایی را نمی‌دیدند ـ یا بدتر، آن را دست‌کم گرفتند. در این میان، از همراهی شاعرانی چون احمد شاملو، ترانه‌سراهایی چون ایرج جنتی‌عطایی، خوانندگانی چون فریدون فروغی، تا هنرمندان سینما و تئاتر، موجی از حمایت از انقلاب بالا می‌گیرد. «خلق» افیونِ روشنفکر چپ می‌شود و «امپریالیسم» تبدیل به تنها دشمن قابل‌تشخیص. خمینی و روحانیت، به رغم صدها نشانه، هنوز برای بسیاری از مارکسیست‌ها «ضد امپریالیست»‌هایی قلمداد می‌شدند که می‌توان با آن‌ها «ائتلاف تاکتیکی» داشت. اما تاریخ، بی‌رحمانه پاسخ داد.

پس از پیروزی انقلاب، چپ ایران ـ از حزب توده که به شکلی فاجعه‌بار به حمایت از جمهوری اسلامی تن داد، تا فداییان که دچار انشعاب‌های مکرر شدند ـ یکی پس از دیگری یا در ساختار نظام جذب شدند یا نابود شدند. مجاهدین به اپوزیسیون مسلح تبعید بدل شدند، فداییان اکثریت با جمهوری اسلامی همکاری کردند، و اقلیت‌ها سرکوب و پراکنده شدند. کومله و دیگر گروه‌های چپ کُرد نیز، که کوشیدند در مناطق خودمختار، نوعی ساختار چپ سوسیالیستی با رنگ بومی بنا کنند، زیر ضرب حکومت و اختلافات درونی، فروپاشیدند یا تبعید شدند.

چرا چپ شکست خورد؟

مازیار بهروز در این کتاب، فقط وقایع‌نگاری نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند پاسخ این پرسش را بیابد که چرا چپ مارکسیستی در ایران شکست خورد. پاسخ او چندلایه است:

1. ناتوانی در تحلیل جامعهٔ ایران: اکثر گروه‌های چپ، تحلیل‌هایی قالبی از جامعه ارائه دادند که بر مبنای الگوهای وارداتی بود. نه دین را جدی گرفتند، نه سنت را شناختند، و نه پیوندی با توده‌های واقعی مردم برقرار کردند. آن‌ها بیشتر با طبقه متوسط دانشگاهی پیوند داشتند تا با دهقانان یا کارگران.


2. دگماتیسم ایدئولوژیک: خیره شدن به چهره‌های خارجی مانند لنین، مائو، چه‌گوارا، استالین یا تروتسکی، باعث شد تحلیل مستقل شکل نگیرد. هر تحلیل جامعه‌شناختی و بومی، قربانی خلوص ایدئولوژیک شد.


3. خشونت به‌مثابه تاکتیک مقدس: مبارزهٔ مسلحانه، در نبود پایگاه اجتماعی و سیاسی، به «خودهدف» تبدیل شد. فداییانی که برای «آگاهی دادن از طریق خون» کشته شدند، به جای آن‌که جامعه را بیدار کنند، تنها گورهای خود را ساختند.


4. بی‌درکی از نیروی مخالف: بسیاری از چپ‌ها، درک روشنی از خمینی، نیروهای مذهبی، و روحانیت سنتی نداشتند. خطر اسلام سیاسی را جدی نگرفتند یا آن را صرفاً «ارتجاع سنتی» دانستند. آنان انقلاب اسلامی را «مرحلهٔ ضد امپریالیستی» می‌پنداشتند، بی‌آن‌که پیامدهای آن را ببینند.


5. فرقه‌گرایی و انشعاب‌های بی‌پایان: چپ ایران، به‌شدت از درون فرسوده بود. انشعاب‌ها، دعواهای ایدئولوژیک، و رقابت‌های قدرت‌طلبانه، آن را ناتوان از وحدت و انسجام ساخته بود.


«شورشیان آرمان‌خواه» یکی از مهم‌ترین منابع برای فهم تاریخ چپ در ایران است. این کتاب نه‌تنها به شناخت ریشه‌های فکری و سیاسی این جریان کمک می‌کند، بلکه آیینه‌ای‌ست برای همهٔ جنبش‌های سیاسی رادیکال؛ آیینه‌ای که نشان می‌دهد چگونه شور، در غیاب درک عمیق از واقعیت‌های جامعه، می‌تواند به سرخوردگی و شکست بینجامد.





جمع بندی پایانی، مروری بر اشتباهات تاریخی چپ و انتقاداتی به نویسنده





شورشیان آرمانخواه تصویری مستند و حتی گاه همدلانه از چهره‌های سیاسی چپ در ایران ترسیم می‌کند، اما آن‌چه کمتر مورد تأمل قرار گرفته، نقش پررنگ و در عین حال فاجعه‌بار همین جریان‌ها در سقوط ایران به ورطه استبداد مذهبی پس از انقلاب ۱۳۵۷ است. چپ‌ها که همواره مدعی مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم بودند، در بزنگاه تاریخی انقلاب، نه‌تنها روحانیت را جدی نگرفتند، بلکه خود را شریک و متحدش پنداشتند؛ گویی خشم از سلطنت آن‌چنان کورشان کرده بود که چهره واقعی دشمنِ بعدی را ندیدند.

حزب توده، سازمان فداییان خلق، مجاهدین خلق، و حتا گروه‌هایی چون کومله، هر یک به نوعی در شکل‌گیری این اتحاد نامقدس نقش داشتند. هیچ‌کدامشان درک درستی از ماهیت بنیادگرایانه و ضد مدرن روحانیت نداشتند؛ آن‌ها گمان می‌کردند با ابزاری به نام "مردم" می‌توانند قدرت را به دست بگیرند و بعد، همانند انقلاب‌های کلاسیک چپ، ساختارهای کهنه را در هم بشکنند. اما آن‌چه رخ داد، بلعیده شدن همین نیروها توسط هیولای استبداد دینی بود.

آن‌ها از یاد برده بودند که تجربه روسیه و چین و آلمان شرقی، پیش از آن‌که تحقق آرمان باشد، به اردوگاه و سانسور و حزب واحد و قتل‌عام ختم شده بود. از یاد برده بودند که چپ، خود در قرن بیستم دست‌کم به اندازه راست، در برافروختن شعله‌های توتالیتاریسم نقش داشته است. شوروی استالین، کامبوج پل پوت، کره شمالی خاندان کیم، یا حتا کوبا، آیا چیزی جز زندان ایدئولوژی بودند؟

در ایران هم، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چپ‌گرا با انقلاب همراه شدند: از ترانه‌سرایانی که شعارهای انقلابی نوشتند تا شاعران و فیلم‌سازانی که چهره‌ای حماسی از خشم خلق تصویر کردند. اما هیچ‌کدام حاضر نبودند مسئولیت فاجعه‌ای که به دست خودشان تسهیل شد را بپذیرند. آن‌ها از خمینی یک "رهبر خلقی" ساختند، بی‌آن‌که نوشته‌هایش را خوانده باشند یا تاریخ فکری‌اش را درک کنند. باورشان نمی‌شد ارتجاع دینی، مدرن‌ترین شکل استبداد را خلق خواهد کرد.

نویسنده بسیاری از گره‌های کلیدی تاریخ چپ ایران را ناگفته می‌گذارد یا دست‌کم سطحی از آن عبور می‌کند. یکی از مهم‌ترین نکات که نویسنده آن غافل شده است، نپرداختن کافی به ساختار و عملکرد گروه‌هایی مانند کومله، سازمان راه کارگر، سازمان پیکار، و دیگر شاخه‌های چپ در مناطق قومی مانند کردستان و ترکمن‌صحراست؛ مناطقی که پس از انقلاب، به میدانی برای شکل‌گیری جمهوری‌های خلقی و خودمختاری‌های کمون‌مانند بدل شدند و تجربه‌ای بی‌نظیر در تاریخ چپ ایران را رقم زدند.

کومله، به‌ویژه در سال‌های ۵۸ تا ۶۲، یکی از مؤثرترین و مردمی‌ترین گروه‌های چپ در مناطق کردستان بود، با ساختاری منظم، رهبرانی کاریزماتیک و ارتباط مستقیم با دهقانان و کارگران. اما آن‌چه باعث انزوای تاریخی و نهایتاً فروپاشی‌اش شد، دو چیز بود: ناتوانی در فراتر رفتن از مرزهای جغرافیایی و عدم بازخوانی نقش دین و سنت در مناطق تحت نفوذش. کومله به‌رغم نزدیکی‌اش به مردم، نتوانست میان عدالت اجتماعی و سنت فرهنگی پیوند برقرار کند و سرانجام در درگیری‌های خون‌بار با جمهوری اسلامی و حزب دموکرات کردستان ایران، فرسوده و پراکنده شد.

از دیگر خطاهای چپ ایران، که به نوعی ریشه‌ای‌تر از شکست‌های نظامی و سرکوب است، فقدان فهم تاریخی از تضادهای درونی جامعهٔ ایران بود. چپ‌های ایرانی اغلب دچار این توهم بودند که تضاد اصلی در ایران، تضاد طبقاتی به‌شکل مارکسیستی آن است. اما جامعهٔ ایران، به‌ویژه در دهه‌های ۳۰ تا ۵۰، بیشتر گرفتار تضادهای فرهنگی، قومی، دینی و ساختارهای قدرت سنتی بود تا تنها تضاد کارگر و سرمایه‌دار. همین نابینایی، باعث شد چپ‌ها از جریان‌های فرهنگی اثرگذار مثل نواندیشی دینی، ملی‌گرایی مدرن یا حتی بازرگان‌ها و بازاریان کاملاً غافل بمانند و همه چیز را به زبان کلنگی «خلق و ضد خلق» تحلیل کنند.

اشتباه دیگری که در اغلب گروه‌های چپ ایرانی دیده می‌شود، مفهوم‌زدگی کودکانه ای است که آن‌ها را از جهان واقعی جدا کرد. در تحلیل‌های چپ ایران، واژگانی مانند "امپریالیسم"، "بورژوازی"، "فئودالیسم وابسته"، یا "جبهه ضدامپریالیستی"، چنان بار تئوریک مضحکی پیدا کردند که به جای تبیین واقعیت، خود به‌مثابه افیونِ نظری، مانع دیدن جهان واقعی شدند. در حالی‌که رژیم شاه در حال صنعتی‌سازی نیم‌بند کشور بود، چپ‌ها هنوز درگیر تحلیل «نیمه‌فئودال، نیمه‌استعماری» بودند. و وقتی توده‌های مذهبی برای خمینی سینه می‌زدند، چپ‌ها گمان می‌کردند در حال وقوع یک انقلاب سوسیالیستی‌اند!

بخش دیگری از تراژدی چپ، مسخ روشنفکری به‌مثابه ابزار ایدئولوژی است. بسیاری از نویسندگان، شاعران، روزنامه‌نگاران، کارگردانان و حتی موسیقیدانان چپ، آگاهانه یا ناخودآگاه، در پی «بسط انقلاب» از مسیر هنر و فرهنگ بودند. اما در این مسیر، به نوعی تهی‌سازی از خلاقیت و آزاداندیشی نیز دامن زدند. وقتی شاعر و خواننده و نقاش، صرفاً تبدیل می‌شود به تریبونی برای تکرار شعارهای ایدئولوژیک، حتی هنر چپ هم بدل به موعظه می‌شود، نه برانگیزاننده. فریدون فروغی، ایرج جنتی عطایی، یا حتی شاملو، هرچند در مقاطع مختلف علیه ستم سیاسی ایستادند، اما گاه و بی‌گاه در دام رمانتیزه‌کردن انقلاب یا ائتلاف با نیروهایی چون روحانیت انقلابی افتادند.

و در نهایت، باید به بحران اخلاقی درونیِ بسیاری از گروه‌های چپ نیز اشاره کرد. تجربه‌های بازماندگان، گزارش‌های زندان‌ها، و اسناد تاریخی، نشان می‌دهد که در بسیاری از گروه‌ها، مناسبات درونی دچار خشونت، انحصارطلبی، پاکسازی، و حتی شکنجهٔ درون‌تشکیلاتی بود. مواردی از اعتراف‌گیری، محاکمه‌های ساختگی، حذف فیزیکی مخالفان درونی، و تبدیل سازمان‌ها به ماشین‌های ایدئولوژیک بی‌روح، از جمله واقعیت‌هایی است که کمتر در روایت رسمی چپ بازگو شده و در شورشیان آرمان‌خواه نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

اگر بخواهیم با نگاهی تاریخی و بیرون‌ایدئولوژیک به چپ ایران نگاه کنیم، می‌توان گفت که این جریان نه فقط قربانی سرکوب بیرونی و دیکتاتوری شاه و جمهوری اسلامی شد، بلکه بیش از همه، قربانی توهم، جزمی‌گری، و بیگانگی خودش با مردم و زیست‌جهان ایرانی بود. شورشیان آرمان‌خواه، پیش از آن‌که با گلوله یا شکنجه از پا درآیند، در آینهٔ ایده‌آلیسم بی‌رحم خود شکست خورده بودند.

مازیار بهروز در کتابش سعی می‌کند صادقانه مسیر این احزاب را از ۱۳۲۰ تا نابودی‌شان در دهه ۶۰ دنبال کند، اما جای خالی یک نقد کوبنده به نابینایی تاریخی چپ در برابر روحانیت، و نقش‌شان در تحکیم پایه‌های یک نظام ضد انسانی و ضد مدرن، به‌شدت حس می‌شود.

شاید اگر روزی کتابی درباره «خیانت تاریخی چپ به آزادی» نوشته شود، فصلِ ایران ۱۳۵۷، خون‌بارترین و تلخ‌ترینش باشد.
Profile Image for Saeed.
142 reviews42 followers
November 2, 2021
"شورشیان آرمانخواه" اثری محققانه و خواندنی درباره تاریخ فعالیت گروه ها و احزاب چپ در ایران است. این کتاب درواقع شکل کامل شده رساله دکتری نویسنده است که در دانشگاه های آمریکا دفاع شده. بهروز که در حال حاضر استاد دانشگاه سانفرانسیسکو است، از طریق پدرش که عضو حزب توده بوده، با تفکر چپ و دغدغه های آنها از قدیم آشنا شده و ظاهرا خودش نیز (حداقل در دوره هایی) چندان خارج از گود نبوده است.

هدف نویسنده در این کتاب بررسی علل شکست و ناکامی جنبش چپ در ایران است. وی ابتدا در سه فصل اصلی، به سه دوره تاریخی "1332 تا 1349"، "1349 تا 1357" و "1357 تا 1362" می پردازد و سرنوشت احزاب و گروه های مختلف چپ را مورد موشکافی قرار می دهد. سپس در فصل چهارم دلایل این شکستهای زنجیره ای و این ناکامی بزرگ برای چپ ها را تبیین می کند.

کتاب حاضر را می توان یک منبع مورد وثوق در زمینه تاریخ جنبش های چپ در ایران دانست. اما به نظر من این کتاب برای کسی که هنوز مطالعه جدی ای در تاریخ معاصر نداشته و نامها و گروه ها و اتفاقات مهم برایش ناآشنا هستند، ممکن است کمی سنگین و شاید خسته کننده باشد.

نکته دیگر اینکه این کتاب سال 1999م چاپ شده، یعنی 20 سال پیش. در فاصله این بیست سال قطعا شواهد و مدارک و نظرات جدیدی مطرح شده اند که این کتاب از آنها بی بهره است. اما واقعیت این است که "شورشیان آرمانخواه" برای علاقه مندان به تاریخ معاصر حتما ارزش مطالعه را دارد.
Profile Image for Riri.
69 reviews82 followers
September 3, 2025
که اینطور.
فکر کنم بعضی وقتا سکوت کردن و نظر ندادن بهترین کار باشه.
Profile Image for Mahla.
80 reviews48 followers
October 3, 2019
پژوهش تاریخی کم‌نقصِ مازیار بهروز در خصوص شکل‌گیری، فعالیت و البته علل ناکامی چپ‌های ایرانی؛ کتاب بی‌نظیر و درست و حسابی از کار دراومد.
مازیار بهروز به عنوان پسر یکی از اعضای توده، اطلاعات دست اولی از فعالیت های چپ در اختیار خواننده قرار داده بود.
اطلاعی از میزان سانسور کتاب ندارم، اما در طول مطالعه به‌بخش ها و گزاره‌هایی برخوردم که از چاپشون کاملا تعجب کردم. نمیدونم با چه زبونی باید بگم از کتاب لذت بردم و بگم چقدر ناراحتم که بعد از ۱۸ سال کتاب با تیراژِ ۹۰۰ نسخه، در چاپ ۱۵ گیر کرده.نمیدونم چطور باید جامعه کتابخوان رو قانع کرد که کتاب‌خوندن فقط رمان و داستان نیست و آگاهی و بینش عمیق، تنها از خلال قصه‌های مختلف به‌دست نمیاد.
هرچند که شورشیان آرمانخواه برای من قصه تلخ و تراژیکِ شکست بود؛ اونهم نه فقط شکست چپ ها، بلکه شکستِ هرگونه تلاش برای مبارزه و دست‌یافتن به "آزادی"
Profile Image for کورش.
44 reviews10 followers
July 23, 2024
شورشیان آرمانخواه چپ مازیار بهروز: خدا را شکر من هیچ گاه چپ وچپول نبوده ام سال انقلاب کلاس هشتم بودم واین جماعت را تا سالها دیده بودم چند سال پیش آنگاه که خبر دار شدم استادی در قامت اسماعیل خویی به خاطر طرفداری از این ابلهان که در هفتاد سالگی هیچ نمی دانند یعنی چریکها ،سالها نتوانسته دختر عزیزش را ببیند بی نهایت اندوهگین شدم امروز هم که این کتاب را تمام کردم باز به مدعیان روشنفکری در دهۀ پنجاه وبعد تر فکر می کردم که بچگی ها وعمر ما را تباه کردند در دوره شاه دختران دانشسرایی را به قصد تعلیم به دبستانها می فرستادند ومعلمانی که برای یک دم بیکارگی جان می دادند ما را در دست افکار پوچ آنان رها می کردند و خدا می داند چقدر با داستانهای بهرنگی و درویشیان و... درونها سیاه شدند ونا امید .استاد ما کدکنی همیشه کلاس های پر شوری دارند وداشته اند ایشان یکبار تعریف می کرد که در سال انقلاب کلاس شاهنامه داشته با جمعیتی بسیار یک جوانک برخاسته که استاد به نظرت شاهنامه مهمه یا ماهی سیاه کوچولو!!!!! استاد می فرمود مات مانده بودم که چه بگویم باری دور نشوم داستان این دل سیاهان بی رحم را استاد بهروز به توانمندی شرح می دهد هرچند مترجمش که گویا خود چپ بوده فکر می کند به فداییان عاطفه ای دارد که گمان نکنم چنین باشد بهروز خود از خاندانی است با سابقۀ توده ای بودن اما اطلاعات جامعی از چپ ها ارائه می دهد که برای جوانان بسیار ارزنده است هرچند آن نسل کور ایدئولوژی زده را به کار نیاید . من به یک چیز فکر می کردم در طول خواندن رنج آور این اثر به خاطر عمق فاجعه که به راستی جریان چپ برای ایران وایران فرهنگی حتا یک مورد مثبت در کارنامۀ خود ندارد شما ببینید از افغانستان تا ایران در طی چل پنجاه سال چپ ها چقدر ویرانگر بوده اند !
Profile Image for Ali.
117 reviews
July 16, 2015
به حق، یکی از بهترین کتابهایی است که در زمینه تبارشناسی و بررسی تاریخچه جریانات سیاسی ایران معاصر نوشته شده است.
بررسی دقیق و انتقادی سی ساله جریان چپ مارکسیستی در ایران، که به نوبه خود بخش اعظمی از تاریخ معاصر را نیز شامل می شود، بدور از سوگیری های رایج، آنهم برای جریانی که، ایدوئولوژی زدگی، وجه غالب کارنامه سیاسی- فکری آن را تشکیل می دهد.
کتاب در نوع خود یک اثر پژوهشی کم نظیری است، به خصوص که تاریخچه جریان چپ بعد از انقلاب 57 را نیز مورد واکاوی قرار داده است.
وجه ممیزه کتاب از سایر کتابهایی که دست به این نوع پژوهش ها زده اند، فصل آخر کتاب است، چنان که از عنوان فرعی کتاب نیز بر می اید، بررسی علل ناکامی جریان چپ در ایران؛ که خود شرح داستانی به غایت تراژیک و البته عبرت آموز برای امروز است. آنجا که از اختلافات داخلی، انشعابهای همیشگی که گویا شاه بیت همیشگی تمامی احزاب و گروههای چپ، بدون استثنا و در همه مقاطع بوده است، تا سطحی نگری ها و کوته بینی های رایج که خود به تحریفها و توجیه های محیر العقولی رسیده، عدم شناخت و توانایی در ارتباط با توده ها و پایگاههای اصلی جریان چپ نظیر طبقه کارگر و همچنین تاثیر بسزای سرکوبها و اعدامها در عدم توفیق آن.
Profile Image for Mohammad Mirzaali.
505 reviews113 followers
April 18, 2017
کتاب خواندنی مازیار بهروز را نمی‌توان تاریخ‌چه‌ای از چپ‌گرایی بعد از مشروطه دانست. نویسنده از سال هزاروسیصد بیست آغاز می‌کند، و ضمنا از حزب توده؛ پس خبری از اجتماعیون عامیون، جنبش جنگل و... نیست

با تمرکز کتاب بر حزب توده و سازمان فدائیان خلق و انشعاباتش، کتاب کمک چندانی به شناساندن سازمان مجاهدین خلق نیز نخواهد کرد؛ به این دلیل روشن که سازمان تنها بعد از سال پنجاه و چهار و با مانیفست تقی شهرام اعلام کرد اصول مارکسیزم را پذیرفته است. این‌ها به هیچ عنوان ضعف کتاب نیستند

روایت مستند و ضمنا تحلیل شکست‌های این جبهه، شاید به دلیل حضور خود نویسنده در گروه‌های چپ، ملموس و منطقی به نظر می‌رسد و با توجه به حجم متوسط کتاب، اطلاعات جامعی در اختیار خواننده قرار می‌دهد

به واسطه‌ی همین کتاب با شخصیت عجیب و ذهن منظم بیژن جزنی آشنا شدم. گاهی باید آرمان‌خواهانی مثل جزنی را در نظر آورد تا دچار تصورات رایج درموردشان نشد و اندکی با انقلابی‌بودن‌شان اخت شد و از آن آموخت. نقدها جای خود را دارند
Profile Image for Foad Ansari.
272 reviews45 followers
December 14, 2020
شرح جنبش چپ و کمونیستی ایران از سال 1320 و حزب توده تا آخرین انشعابات چریک های فدایی. این کتاب رو به همه علاقمندان تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنم. بی شک درس های بزرگی میتوان از این کتاب یاد گرفت تا بتوان آینده ی بهتری برای این سرزمین ساخت. کتاب بی طرفانه موضوعات را شرح میداد و نگاه تحلیلگرانه مازیار بهروز که مبنی بر شواهد و اتفاقات و ... بود تاثیر گذار و گاهی تکان دهنده بود. بی وقفه و با لذت کتاب رو خوندم و از این بابت خوشحالم
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
566 reviews137 followers
July 2, 2020
ازنویسنده پرسیدند چرا آرمانخواه ؟ پاسخ داد شورش می تواند کورباشد .ولی اینها آرمانخواه بودند و غالبا در راه ارمان خود تامرگ پیش رفتند . درست یا غلطش را می توان بحث کرد . می توان ازبیخ وبن آنها رامردود دانست یا چون من با نگاهی عاطفی که مربوط به شناخت نزدیک وسروکارداشتن نسبی با ایشان بوده مرز مخدوشی بین واقعیت ، حقیقت ، درست وغلط درذهن وقلب داشت .
کتاب تقریبا " بی طرف است وازمعدودکتابهایی است که درعین نقد کامل ، نگاهی واقع بینانه به آن زمانه دارد.
Profile Image for Anoosha.
138 reviews37 followers
April 10, 2020
بعد از خوندن ایران بین دو انقلاب این سوال توی ذهنم به وجود اومده بود که با وجود گستردگی حزب های چپ، چرا موفق نشدن که بعد از انقلاب رهبری رو عهددار بشن ولی با خوندن این کتاب این سوالم جواب داد شد. تحلیل دقیقی از شرایط احزاب چپ می کنه که چرا در رسیدن به هدفشون ناکام موندن.
کتاب خیلی خوبی بود.
Profile Image for Kowsar Bagheri.
442 reviews236 followers
April 9, 2025
کتاب «شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران» تز دکتری مازیار بهروزه که در سال ۱۹۹۳ در دانشگاه UCLA دفاع شده و با تغییراتی در سال ۱۹۹۹ چاپ شد. بهروز این کتاب رو به یاد و خاطره‌ی بیژن جزنی تقدیم کرده. تایم‌لاین کتاب به فعالیت‌های نیروهای چپ ایرانی بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲ می‌پردازه. و اگرچه حجم اطلاعات و وقایع مربوط به این بازه به‌طرز مهیب و باورنکردنی‌ای زیاده، سعی می‌کنه خیلی کوتاه و گذرا هم که شده به اکثرشون اشاره‌ای بکنه. حتی به تشکل‌های خیلی کوچیک.
کار مورخ در چنین موضوع -با این سطح از گستردگی و حساسیت- و حجم تمام‌نشدنی منابع و مراجع و اسناد، واقعاً دشواره. اعتنا به همین ملاحظه‌ست که کاستی‌هایی کتاب و نقدهای وارد بهش با اغماض و همدلانه‌ترن.
اگر بخوایم خیلی خلاصه کنیم، بهروز شکست چپ در ایران رو معلول این موارد می‌دونه: عدم انسجام درونی، وابستگی ایدیولوژیک به مدل‌های وارداتی و بی‌توجه به شرایط خاص زمانی و مکانی ایران، شکست در ایرانیزه‌کردن ایده‌ها، سعی مصرانه بر پیاده‌سازی الگوهایی که الزاماً مابه‌ازای بیرونی در اقتصاد و فرهنگ این کشور نداشتن و نمی‌تونستن داشته باشن، تحلیل اشتباه جمعیت کثیری از چپ‌ها از اسلام‌گرایان و ماهیت واقعی جمهوری‌اسلامی.

استفانی کرونین مقاله‌ای داره در مورد چپ در ایران که اتفاقاً توش مفصلاً در مورد این کار بهروز صحبت می‌کنه. مقاله‌ی خوبیه، اگر دوست داشتین بخونینش. به فارسی هم ترجمه‌اش کردم، اگر خواستید بگید به دستتون برسونم.

پ.ن: وقتی بدونی که از هر سه‌تا چپ مثکه واقعاً یکی‌شون انشعاب می‌کنه، می‌فهمی چه کار سخت و بزرگی کرده بهروز. :))
پ.ن: ترجمه‌ی مهدی پرتوی واقعاً دقیقه.
Profile Image for Hamidreza Hosseini.
210 reviews65 followers
June 7, 2022
یه کتاب خوب پر از اطلاعات از ریشه و تبار و دسته‌بندی‌های گروه‌های چپ در ایران.
تحلیلهاش درباره‌ی علل ناکامی چپ در ایران رو هم‌ خیلی دوست داشتم
Profile Image for Anahita.
15 reviews
April 1, 2024
جامع‌ترین (و خلاصه‌ترین) کتابی که در مورد جنبش‌های چپ‌گرایانه توی ایران خوندم.‌
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
December 23, 2016
A report on the history of left movements and it’s failure in Iran’s modern history.
گزارشی ست شخصی و فشرده از جنبش کمونیستی (چپ) ایران، عمدتن از حول و حوش مرداد 32 تا انقلاب 1357. این گزارش که در اصل یک پایان نامه ی دانشگاهی بوده که به زبان انگلیسی تدوین شده، بعدن به وسیله ی مهدی پرتوی (از ساواکی های نفوذی در حزب توده که در دهه ی پنجاه، گروهی از توده ای ها را لو داد و اکنون گویا صاحب امتیاز و مالک انتشارات ققنوس در تهران است) ترجمه و منتشر شده است. مازیار بهروز که خود فرزند یکی از توده ای های معروف پیش از کودتای 32 است، بصورتی گذرا به نقاط ضعف جنبش چپ، عمدتن حزب توده، فدائیان و مجاهدین اشاره کرده و به زعم خود علل شکست جنبش چپ در ایران معاصر را بررسی کرده. با وجود عنوان دهن پرکن کتاب و مطالب درخور و بررسی نسبتن جامعی که نویسنده انجام داده، شورشیان آرمانخواه، (دست کم چاپ دوم فارسی آن که در دست من است)، با ملاحظاتی روشن منتشر شده است. کتاب را به زبان اصلی ندیده ام و نمی دانم در ترجمه ی فارسی چه چیزهایی حذف شده یا تغییر کرده. آنچه هست اما، خلاصه و فشرده بنظر می رسد، و البته مقدمه ی آن بشکلی روشن، ناقض برخی از مطالب کتاب است. اگرچه با بعضی از اشارات آقای بهروز، موافق نیستم اما برخی از گروه های چپ مقیم خارج نیز، در دفاع از اشتباهات جنبش چپ، که آقای بهروز در این کتاب مطرح کرده، نظراتی ارائه کرده اند، که گاه بوی تعصب می دهد.
50 reviews8 followers
March 21, 2015
روایتی که از نیروهای چپ در بعد از انقلاب می دهد را جای دیگری نمی توانید پیدا کنید.

کتاب جامعی است در باب نیروهای چپ پیش و پس از انقلاب 57 .
Profile Image for Tirdad.
101 reviews47 followers
March 7, 2023
از حیث گزارش وقایع، کتاب مرور نسبتاً قابل قبولی دربارهٔ آن‌چه بر گروه‌های سیاسی چپ‌گرا در فضای بعد از کودتای ۲۸ مرداد گذشت ارائه می‌دهد، اما در بعد انتقادی و شیوهٔ برجسته‌ساختن وقایع خالی از ایراد نیست. یک ایراد که سایر دوستان هم به آن اشاره‌کردند جهت‌داربودن نگاه نگارنده در ارزیابی عملکرد گروه‌هاست. به طور خاص و به‌وضوح، بهروز تقریباً در تمام زمینه‌ها حزب توده را زیر سؤال می‌برد، حال آن‌که نسبت به چریک‌های فدایی، نگاه ملایم‌تری دارد. مثلاً در تمام کتاب وابسته‌بودن حزب توده به شوروی به‌شدت مورد حمله قرار می‌گیرد و در مقابل، استقلال فدائیان ستوده می‌شود. حال آن‌که کنش‌های پرسش‌برانگیز فدائیان مانند ترورهای پیش از انقلاب یا عملیات‌های چریکی متهورانه، یا ضعف ایدئولوژیک و چنددستگی‌شان آن‌‌قدر برجسته نمی‌شود. ضعف دومی که به نظرم می‌رسد این است که به فضای جهانی حاکم بر دوران مورد بحث و چگونگی تأثیر آن بر بازیگرهای سیاسی داخل ایران به‌خوبی پرداخته نمی‌شود. شوروی‌دوستی و امریکاستیزی و چپ‌گرایی و ملی‌گرایی و... همه در زمینهٔ تاریخی خود ممکن است برداشت‌هایی را به ذهن مخاطب متبادر کند که بدون در نظر داشتن آن زمینه‌ها، درک درستی حاصل نشود.
Profile Image for پرهام نکوطلبان.
19 reviews1 follower
June 27, 2023
اتمام این کتاب تقریباً مصادف شد با شبه‌کودتای گروه واگنر که باعث شد کمتر از ۲۴ ساعتی را مشغول بررسی لحظه‌به‌لحظه‌ی اخبار روسیه بشوم.
ابتدا فکر می‌کردم اصل کتاب به فارسی نوشته شده باشد و هنگامی که دیدم مترجم دارد تقریباً داشتم منصرف می‌شدم از خواندنش. باری، بر وسواس خواندن متن به زبان اصلی غلبه‌ کردم و کتاب را آغاز کردم (غلبه که چه عرض کنم، متن اصلی را با هزار بدبختی به‌صورت PDF پیدا کردم و مکرراً با متن ترجمه مقایسه کردم 😀)

کتاب «شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران» به قلم مازیار بهروز، استادیار دانشگاه ایالتی سان‌فرانسیسکو، تاریخ جنبش چپ در ایران را از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۶۲ که آخرین سازمان‌های قانونی کمونیستی ممنوع اعلام شدند پوشش می‌دهد. نویسنده در پیشگفتار کتاب به توضیح مفهوم واژه‌ی «چپ» در فرهنگ سیاسی ایران می‌پردازد و در ادامه فعالیت‌های افراد، گروه‌ها، جنبش‌ها و سازمان‌های چپ و کمونیستی در ایران را از زمان انقلاب مشروطه تا سال ۱۳۶۲ در سه فصل بررسی می‌کند.
فصل نخست کتاب سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۹ را دربرمی‌گیرد که دوران شکست چپ (کودتای ۲۸ مرداد) و گذار و احیا (سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۹) را شامل می‌شود. در فصل دوم با چریک‌های فدایی، مجاهدین، انشعابات حزب توده و هسته‌های مارکسیستی خارج از کشور آشنا می‌شویم (دوران مبارزه‌ی مسلحانه که سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ را شامل می‌شود) فصل سوم کتاب درباره‌ی سرنوشت گروه‌های چپ پس‌از انقلاب ۵۷ است و درنهایت، در فصل چهارم، علل شکست و ناکامی این جنبش‌ها در ایران مفصلاً بررسی می‌شود.
انتهای کتاب یک گاه‌شمار تاریخی وجود دارد که برای مرور حوادث سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲ بسیار سودمند است. تصاویر تعدادی از سرکرده‌ها و نظریه‌پردازان جنبش‌های چپ مانند کیانوری، جزنی، پویان، هروی، اشرف و روزبه نیز در انتهای کتاب آمده‌است.

کتاب ارجاعات مکرر به منابع داخلی و خارجی ازجمله خاطرات و مصاحبه‌های سران احزاب و گروه‌های چپ، نشریه‌ها و روزنامه‌های منتشرشده در آن دوره و آرا و نظریات تاریخ‌دانان معاصر دارد و توضیحات و تصحیحات مترجم کتاب، مهدی پرتوی، که از فعالان سیاسی حزب توده بوده نیز بر غنای محتوای کتاب افزوده‌است (فکر کنم به همین دلیل پشیمان نیستم که متن «ترجمه» را خواندم 😁)

متن کتاب بسیار تمیز و تقریباً عاری از اغلاط املایی و نگارشی‌ است. بنده هرجا که در تلفظ اسامی (غالباً روس‌ها) به مشکل برمی‌خوردم به متن اصلی مراجعه می‌کردم و بر این اساس می‌توانم بگویم که مترجم بسیار به متن اصلی وفادار بوده‌است.
در انتها از نشر ققنوس سپاس‌گزارم که چنین کتاب خوبی را برای ترجمه برگزیده‌است.
اگر به تاریخ جنبش چپ و علل ناکامی آن در ایران علاقه‌مندید، یکی از بهترین و کامل‌ترین پژوهش‌ها در اختیار شماست. از دستش ندهید ✌️
Profile Image for Taymaz Azimi.
69 reviews20 followers
November 6, 2021
این کتاب از یک نظر بسیار پراهمیت است [در واقع «بوده»] و آن این‌که زمانی نوشته و منتشر شده که کمتر تحقیق جدی‌ای درباره‌ی تاریخ جنبش‌های رادیکال چپ در ایران بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شده بود. البته که هنوز هم چنین تحقیق‌هایی انگشت‌شمارند اما می‌شود گفت این مازیار بهروز بود که دروازه‌ی این هزارتوی سخت پیچیده را گشود. مشکل اما این‌جاست که تحقیق بهروز در هیچ نقطه‌ای از سطح فاصله نمی‌گیرد و فقط آن چیزی را بازگو می‌کند که به هر حال به چشم هر ناظری می‌آمده. خب، دلیل اصلی این است که این کتاب برای مخاطب غربی نوشته شده بوده، برای مخاطبی که باید اول این سطح را نظاره کند تا بتواند بعدتر به عمقی دست بیاید. بلای ما این است که در ایران هم این کتاب بدل به یک جور منبع شده در حالی که واقعاً چیز خاصی نمی‌گوید. پر از ابهام است و همان جایی می‌ایستد که هر کسی که اندک آشنایی‌ای با تاریخ چپ داشته باشد بی‌ نیاز به تحقیقی حدوداً همان‌جا خواهد ایستاد.
ورای این اما به نظر من خوانش بهروز از تاریخ جنبش‌های چپ ایران به غایت سوگیرانه‌ست. می‌گویم به غایت چون به هر حال هر مورخی سوگیری نسبی‌ای دارد اما بهروز سوگیری مشخص سیاسی، در سطح ایدئولوژیک، از خود نشان می‌دهد: نفرت واضحی به حزب توده دارد، نسبت به پیکار بدبینی پررنگی از خود نشان می‌دهد و گروه اشرف دهقانی را بعضاً به سخره می‌گیرد. تمایلات واضح او به فداییان در سراسر کتاب قابل تشخیص است. این به خودی خود البته بد نیست (من فکر می‌کنم هر عقل سلیمی که به چپ مایل است فداییان را سخت دوست می‌دارد) اما این‌که یک تحقیق جدی را فدای تمایلات پارتیزانی (به معنی سیاسی کلمه نه به معنی «چریکی») خود بکنیم قطعاً از ارزش کارمان خواهد کاست. امروز نیاز جدی هست به تحقیقی جامع‌تر و عمیق‌تر از کار مازیار بهروز و به نظر می‌آید که چنین تحقیق‌هایی در حال انجام هستند.
Profile Image for Mina Shahbazi Moghaddam .
62 reviews29 followers
May 27, 2023
مازیار بهروز در فصل آخر چرا ناکامی به دلایل شکست اشاره می‌کند. یکی از دلایل را فقر فلسفی توسط اعضای گروه به استثنای طبری و جزنی از فدائیان می‌داند. که برای من قابل تأمل است که چرا به ارانی و... توجه نکرده و شناخت مارکس و کمونیست تنها از دریچه استالین. دلیل دیگر ساده نکردن مفاهیم مارکس برای اقشار ملت خصوصا کارگران. عدم ارتباط قوی و درگیر نکردن مستقیم کارگران. دریافت کمک مالی توده از شوروی بر خلاف فدائیان. عدم موافقت و هماهنگی و یکپارچگی در دوره های مختلف قبل کودتا ۳۲ و قبل و بعد انقلاب و موارد دیگر...
برای راستی آزمایی گفته‌های بهروز به شخصه نیازمند خواندن بسیار گسترده‌تر و بی طرف‌تر تاریخ چپ هستم.
74 reviews17 followers
September 12, 2017
بعد از جریانات فیلمهای سیانور و ماجرای نیمروز حس کردم نیاز دارم درباره ی جنبش چپ ایران بیشتر بدونم و بجای تمرکز صرف بر اندیشه هاشون کمی هم از تاریخچه شون بدونم. به دلیل اینکه در این زمینه منبع قابل اطمینان کم بود و به جز این کتاب و کتاب آبراهامیان بقیه ی منابع یا صرفا تاریخ شفاهی بود و یا از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی و خود این جریانهای چپ نوشته شده بود پس به همین کتاب رسیدم.
بر خلاف چیزی که فکر میکردم حوادث و موضوعات برام جذابیتی نداشتن و صرفا نقش تاریخی رویدادها در کتاب منو تا حدی جذب کرد.
چیزی که از کتاب درک کردم این بود که قبل از انقلاب در میان گروههای چپ فقط تاحدی میانه روهای حزب توده از اصلاحات و طرحهای شاه درکی هرچند کم داشتند که آن هم تحت تاثیر ذات حزب و محیط جلوی واقع بینی آنها را سد کرده بود. علاوه بر این موضع حزب توده بعد از انقلاب سوای شکنجه ها و اعترافات زورکی آنها بسیار شبیه کسانیست که امروز تحت جریان چپ ضدسرمایه داری و مدافع جمهوری اسلامی شناخته میشوند. این افراد دقیقا همچون حزب توده بعد از انقلاب در نقش مدافع اکثرمطلق اقدامات حکومت جمهوری اسلامی و سپاه ظاهر میشوند و به پاسخگویی دائمی به مخالفان نظام میپردازند .
به جز این موارد که صرفا از نظر شخصی برای من جذابیت داشت تا حدی بی طرفی کتاب در مورد جریانهای چپ و انقلاب اسلامی نیز قابل ذکر است.
Profile Image for j3z7Gt.
78 reviews2 followers
May 23, 2017
این کتاب بر اساس پایان نامه ی دکترای مازیار بهروز است که در انتشارات ققنوس به شکل کتاب و با ترجمه مهدی پرتوی چاپ شد. مهدی پرتوی که مسئول سازمان مخفی حزب توده نیز بود. در کل کتاب جامعی است و جریان چپ در ایران را بین کودتای سال 32 و تا زمان فروپاشی آن در سال 62 مورد بررسی قرار میدهد که ماحصل یک کتاب ارزشمند شده برای فهم اینکه چه بر سر جنبش چپ ایران آمد


مثال دیگر مربوط به زمانی است که رادمنش در سال 1349 از دبیر اولی حزب توده برکنار شد. به گفته ی مومنی، پس از برکناری رادمنش، کیانوری نزد مقامات جمهوری دموکراتیک آلمان رفت و از آنها خواست که رادمنش را از آپارتمانش بیرون کنند چرا که دیگر او دبیر اول جزب نیست. مفامات مربوط این درخواست را رد کردند اما این واقعه نشان میدهد که رهبران حزب توده برا تحقیر مخالفان خود حتی پس از شکست تا کجا حاضر بودند پیش بروند
Profile Image for Amin Tuysserkani.
167 reviews2 followers
January 30, 2025
کتاب آموزنده و جالبی بود برای من. هرچند در رابطه با گروه‌های چپ و مارکسیست در کتب تاریخی مطالب زیادی خوانده بودم، اما این کتاب با جزئیات و تحلیل به این گروه‌ها می‌پردازد‌. مخصوصا در بخش انشعابات حزب توده کتاب برای من جذاب و حاوی مطالب جدیدی بود. در لابه لای سطور کتاب پنهان نیست که گویا نویسنده با بخش‌هایی از فدائیان خلق هم‌دلی دارد.
Profile Image for Nariman Amini.
109 reviews5 followers
August 10, 2022
نویسنده در جای جایی با غرض ورزی و به دور از جبهه گیری نوشته است او نقش کشور های امپریالیستی را نادیده گرفته و ماحصل داستان را نگاه میکند بعد از خواندن این کتاب توصیه میکنم کتاب پاسخ به کتاب شورشیان آرمانخواه را بخوانید
Profile Image for Farzam .
1 review3 followers
May 9, 2024
روان نیست تکه تکه و از خط زمانی پیروی نمی کنه ولی خواننده ی علاقمند به تاریخ میتونه کنار بیاد، تقریبا دقیقا و مستند است و سعی شد بدونه جهت گیری باشه هرچند خود نویسنده نظر خاص خودش را دارد و کمی تاثیر گذاشته در توصیفات، و توضیح کاملی داره برای درک موضوع برای برسی کلی و ورود به موضوع کامل‌‌ .
Profile Image for Mohammad Mollanoori.
250 reviews
April 27, 2023
اگر قرار بود من جلد رو طراحی کنم، علاوه بر این دو عکس، چهره بیژن جزنی رو هم اضافه میکردم. محور کتاب، توده و چریک است اما از احزاب دیگر هم غفلت نمیکند و میشه گفت آخر و عاقبت خیلی از اونها رو هم پوشش میده.
برای مطالعه سازمان‌های چپ خیلی خوب و مهم بود، وقتی سانترالیسم دموکراتیک رو نقد میکنه
Displaying 1 - 30 of 35 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.