کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه نخستین بار در پاییز ۱۳۶۹ منتشر شد و چاپ دوم آن نیز در پاییز ۱۳۷۶ منتشر شد. این کتاب به دو بخش تقسیم شده است، بخش نخست بخشی است دربارهی قدرت با مباحث زیر: ارایهی تعریف قدرت، بیان ارتباط مشهور و شناخته شدهی قدرت و فساد، تشریح رابطهی خرافات و قدرت و تشبیه رابطهی این دو به رابطهی دایه و کودک، آمیختگی شدید خودخواهی با عشق خرافاتی به آرمان در فرد قدرت پرست و دشواری تشخیص مرز این دو، دروغ به عنوان یکی از لوازم اساسی کسب قدرت و... نویسنده در پایان بخش مذکور به تصریح بیان کرده است که قدرت، فره ایزدی است، چنانچه منافی آزادی انتخاب افراد نباشد و شر شیطانی است اگر همهی اختیارات را در دست فرمانروایی مستبد جمع کند. در بخش دوم چیزی افزون بر آنچه در بخش نخست آمده است وجود ندارد و نویسنده صرفا با استناد به دو داستان مشهور شاهنامه یعنی «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب» کوشیده است در زمینهی موضوعاتی که پیشتر به طور مبسوط به آنها پرداخته است نمونههایی آشکار ارائه دهد. نکاتی که نویسنده در مقام مفسر این دو داستان از لابلای اشعار مربوط به آن بیرون کشیده است، با توجه به موضوع و محتوای کتاب بسیار ارزشمند و قابل درنگ است.
[مؤلف دیگری با همین نام در گودریدز ثبت شده است.} مصطفی رحیمی (زادهٔ ۱۳۰۵ هـ.ش در نائین، اصفهان ـ درگذشتهٔ ۹ مرداد ۱۳۸۱ در تهران) روشنفکر غیر دینی ، حقوقدان ، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم ایرانی است. رحیمی در دهه چهل شمسی با ترجمههایی از سارتر، دوبوار، کامو، برشت و ... در شناسایی مکاتب فلسفی و هنر و ادبیات غرب در فضای روشنفکری آن زمان کوشید. او دارای تألیفات متعددی، خصوصاً دربارهٔ جایگاه و نقش روشنفکر در اجتماع است.
کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده. در بخش نخست نویسنده ارکان قدرت و حواشی آن را با نقل قولهای بسیار از اندیشمندان مختلف آشکار میکند و مقدمات لازم برای ورود به تفسیر تراژدی قدرت در شاهنامه را فراهم میآورد. در بخش دوم درونمایهی اصلی کتاب آغاز میشود و مصطفی رحیمی نقش قدرتطلبی را در دو داستان رستم و اسفندیار و همچنین داستان رستم و سهراب بررسی و تفسیر میکند تفسیر مصطفی رحیمی از این دو داستان مشهور شاهنامه بسیار خواندنی و آموزنده است و جنبههای کمتر دیده شدهای از شاهنامه را (دست کم برای من) آشکار کرد. خوش شانس بودم که این کتاب چاپ سال ۱۳۷۶ را امسال در نمایشگاه کتاب پیدا کردم. خواندنش بسیار لذت بخش بود
تحلیل های آبکی، استدلال های مسخره، مثال آوردن از کلیله و دمنه برای سیاست یا روانشناسی، تحلیل جامعه بر اساس روانشناسی فردی، و.... بگذریم که داستان های شاهنامه رو هم درست نفهمیده! تظاهر به اینکه رستم سهراب رو شناخته اما به خاطر قدرت اونو کشته، یا از ترس سهراب مشغول شرابخواری شده، از موارد واضحی بود که حتی با یک بار خوندن شاهنامه میفهمیم نویسنده تحلیل اشتباهی میکنه.
یقیناً مصطفی رحیمی نه چپ است، نه چپها را دوست دارد. اینها به کنار، نیم نخست کتاب دربارهی قدرت و مفاهیم آن، و نیم دوم آن بررسی و روایت داستانهای «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب» است که تلاش میکند جلوههایی نو بر اساس قدرت، به دست دهد. خواندنی است، البته به شرطی که مدام در ذهن داشته باشیم که یقیناً مصطفی رحیمی نه چپ است، نه چپها را دوست دارد. اینها به کنار ... .
مصطفی رحیمی مولف کتاب حقوقدان، جامعه شناس و اندیشمند ایرانی است که در این کتاب سعی بر بررسی قدرت و تاثیر و اثرگذاری انواع قدرت در دو داستان از شاهنامه را دارد. بخش اول کتاب به بررسی موضوع اول می پردازد. کتاب در سال ۱۳۶۹ نوشته شده که منابع وارد شده به زبان فارسی در این خصوص کم بود پس مولف با برشمردن نظرات اندیشمندان و استفاده مثال های مرتبط از حکومت های خودکامه سعی بر شناساندن مفاهیم برای خواننده ایرانی دارد. این بخش از کتاب با پیشرفت مبانی تئوری در باب قدرت و انواع به مرور از نظر علمی چندان سطح بالا محسوب نمی شود و در حال حاضر کتاب های برای مطالعه وجود دارد. کتاب در بخش دوم به بررسی دو تراژدی در شاهنامه یعنی رزم رستم و اسفندیار و رستم و سهراب از زاویه ای جدید و با توجه به اهمیت کسب قدرت به عنوان مهمترین انگیزه در روان بشر (از دید مولف) می پردازد. در واقع نویسنده با خارج کردن داستان از چهارچوب ادبیات با دیدگاه تازه به واژه ها و ابیات و معنای پنهان در آنها می پردازد. انگیزه اسفندیار برای گرفتن پادشاهی از پدر و تلاش پدر برای حفظ قدرت با استفاده از نیرنگ و در نتیجه ورود اسفندیار به راهی که در آن هم او و هم رستم بازنده هستند. توجه به این نکته که مصطفی رحیمی از چپ ها بیزار است و به مصدق ارادت دارد و در کتاب بسیار به این مواضع اشاره می شود. در کل بخش اول کتاب از نظر تئوری کم دارای ارزش و بیشتر برای آشنایی با دیدگاه نویسنده مناسب است ولی بخش دوم بسیار غنی تر و جالب تر می باشد. امتیاز من به کتاب ۳.۵ ستاره است.
من مخالف این مسئله نیستم که ادبیات برای همه است و هر کس بهرهی خود را از آن برمیدارد؛ اما مخالف این مسئلهام که هر فردی در جامعه، نظر خود را در ادبیات اعمال کند. همهی ما هم از سلیقه و هم از مهارت شکل گرفتهایم و کسی که تجربهی مطالعات ادبی حرفهای ندارد و تمرکز او در شاخهی دیگری از علم یا هنر است، قضاوت خوبی دربارهی ادبیات نخواهد داشت؛ چرا که از روی سلیقه صحبت میکند و از همه مهمتر، قواعد به کارگیری مهارت خود در ادبیات را نمیداند. نویسندهی کتاب، از اساتید بهنام حقوق است و در علوم سیاسی، فلسفه و ترجمه زبانزد؛ اما مطالعات تخصصی ادبیات ندارد. از اینجاست که کتاب بیشتر از اینکه نگاهی نو به شاهنامه و دو بخش مهم آن (داستان اسفندیار و داستان سهراب) باشد، طرح مباحثی دربارهی قدرت و قدرتطلبیست و در بخش انتهایی کتاب که به این دو داستان میپردازند، بیشتر شاهد پراکندهگویی هستیم و در نهایت، بیشترین چیزی که از این اثر برداشت میکنیم، این است که "مارکسیسم و لنینیسم و امثال آن بد هستند و زشت و پلید (که نویسنده در هر پنج صفحه حداقل یک بار این مسئله را مطرح میکند!)."
نیمه اول این کتاب به بررسی تعریفها و مصداقهای قدرت در تاریخ، جامعه و ادبیات میپردازد و در نیمه دوم، نویسنده دو داستان شاهنامه را بررسی میکند. نقش قدرت به خصوص در وقوع تراژدی در این دو داستان به صورت کامل بررسی میشود. ماجرای رستم و اسفندیار و قصه رستم و سهراب. نثر خوانای نویسنده به همراه انواع ارجاعات فلسفی، ادبی و تاریخی، خواندن این کتاب را لذت بخش و آموزنده میکند.
بررسی سوگنامه ی رستم و اسفندیار، با تکیه بر قدرت طلبی اسفندیار که بانی این تراژدی می شود. اگرچه موضوع، حرف تازه ای نیست اما مصطفی رحیمی برای اولین بار و بصورتی جامع به آن پرداخته و تقریبن همه ی جوانب کار را برای اثبات این نظر، بررسیده و میل اسفندیار به قدرت و پادشاهی را برجسته کرده است.