کتاب آسمانی ترین مهربانی مجموعه ای است از احادیث قدسی و نبوی و سخنان معصومین علیهم السلام درباره ی حضرت جواد الأئمه (ع) که توسط سید مهدی شجاعی جمع آوری شده است. برای سهولت کار خواننده، منبع هر حدیث یا روایت ذیل مطلب همراه با توضیح (در صورت نیاز) درج شده است. بخش های پایانی کتاب اختصاص دارد به ذکر چند نمونه از نامه هایی که امام جواد به افراد مختلف نوشته اند، مشخصات ظاهری امام، نام ها و کنیه ها و القاب حضرت، زیارت نامه ی حضرت جواد به نقل از سید بن طاوس به همراه ترجمه و در آخر چند حدیث از سخنان گهربار امام آمده است. در مقدمه ی این کتاب می خوانیم: می خواستم تو را خورشید بنامم. از روشنایی منتشرت. دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات درمی آوری، دور سر عالم می چرخانی و در صندوق مغرب می اندازی. و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی. می خواستم نام تو را ابر بگذارم- از شدت کرامتت. دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی. به اینجا رسیدم که: زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده ی روی زمین. ای جواد!
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آنرا رها کرد و بهطور جدی کار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد.
حوالی سالهای ۵۸ و ۵۹ یعنی حدود ۲۰ سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند.
حدود هشت سال مسؤولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به عهده داشت. سالهای متمادی مسؤولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت.
شجاعی سردبیر و مدیر مسوول ماهنامهٔ نیستان بود. که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ منتشر شد. داستان کوتاهی که با عنوان «پارک دانشجو» در شمارهٔ ۱۲ مجلهٔ نیستان به چاپ رساند، مشکلات قانونیای از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برای وی و مجلهاش بوجود آورد. همچنین پس از چاپ سلسله مطالبی طنز در نقد مکاتب فمنیستی، علی رغم شکایت دادستان وقت (اقای رازینی) و تبرئه ایشان، در اعتراض به شرایط موجود، خود از انتشار نیستان خودداری کرد.
مسؤولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ بهشمار میروند.
اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمرکز شده و مجموعههایی از داستانهای کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا» و «غیر قابل چاپ» را منتشر کرده است.
از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعههای ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شدهاند.
فیلمنامههای «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک او با مجید مجیدی هستند و فیلمنامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» کارهای سینمایی مشترک او با بهزاد بهزادپور. از دیگر فیلمنامههای سیدمهدی شجاعی، میتوان به «کمین» و «آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شدهاند.
همچنین کتابهای «کشتی پهلو گرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «شکوای سبز»، «خدا کند تو بیایی» و «دست دعا، چشم امید» حاصل تجربههای او در زمینه ادبیات مذهبی هستند.
به صورت جدی و مستمر نیز به ادبیات کودک و نوجوان اشتغل دارد.
کتاب خوبی که برش هایی از زندگانی نورانی امام جواد علیه السلام را از میان منابع مختلف کتب شیعه گردآوری کرده. رد پای سید مهدی شجاعی را چندان نمیشود در کتاب دید
«میخواستم تو را خورشید بنامم -از روشنایی منتشرت- دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقیات درمیآوری، دور سر عالم میچرخانی و در صندوق مغرب میاندازی. و بدین سان استواری جهان را تضمین میکنی. میخواستم نام تو را ابر بگذارم از شدت کرامتت. دیدم که ابر دستمالی است که تو با آن عرق های آسمانی ات را از جبین میستری و بر پیشانی زمین های تبدار میگذاری. ...» عبارت «امام ما، جواد» در کمال سادگی، به شدت به یادماندنی بود.
بخونید تا به معنای واقعی بفهمید چرا جواد نامیدنش ... این کتاب برای شخصِ بنده بداموزی داشت , چون این حقیر رو که بسیار پرتوقع کرده . البته مثبت ترش اینه که خیلی خیلی امیدوارترم کرد . نسبت به مهربانی امام ما جواد !! نسبت به اینکه هررررچه میخواهی بخواه . نه نمیشنوی !!! و نکته ای که تعجب منو بر انگیخت این بود که ایییینهمه معجزه .... چرا به جای عیسی مسیح حتی یدونه از معجزات این امام مهربانم رو نشنیده بودم .... مظلوم ! مظلوم ! مظلوم ! 14/3/99 قرنطینگی سالروز رحلت جانگداز امام خمینی رحمة عليه
درست که یادم نیست. ولی فکر کنم خیلی فرق خاصی با یه کتاب حدیث که توی قفسههای نمازخونهها و مسجدها پیدا میشه، نداشت. گاهی اوقات نمیفهمم سیدمهدی شجاعی رو، مگه آخوندی مرد؟
من این کتاب دوس داشتم و البته با اینکه نتونستم درعرض چندساعت تمومش کنم و روزها طول کشید خوندنش اما حدیث هایی داشت که منو به فکر فرو میبرد و منو با امام جواد آشنا کرد (((:
عبارت "امام ما جواد" که به کار میبرد دوست داشتنی بود
امام ما جواد فرمود: خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد: اما دل کندنت از دنیا، آسایش و راحتی بود که بدان شتافتی و اما پیوستنت به من، عزتی بود که به آن دست یافتی. ولی آیا شد که به خاطر من با کسی دشمنی کنی یا دوستی؟