اولین کتاب سروش قرایی ماجرای یک کارتل مواد مخدر در تهران است و داستان دوستی و دشمنی شخصیتهایی که هر کدام انگار خوابگردهایی هستند که روی تیغههایی لغزان گام برمیدارند و کورمالکورمال میکوشند راهی به سوی نجات و رهایی باز کنند
واقعا عالی بود. زمین گذاشتن این کتاب کار سختی بود. مدتها بود که از خواندن داستان های ایرانی (چه رمان و چه داستان کوتاه) دلزده شده بودم از بس که به نظرم بی سروته و عقده گشایانه بودند. اما بعد از مدتها بالاخره رمانی خواندم که همه چیزش درست سر جایش قرار گرفته بود. شخصیت پردازی ها خیلی خوب بود، اما شخصا شیفتۀ شخصیت پونه شدم که در عین خودداری و کم پیدایی، طوری معادلات را به هم ریخت و غوغایی به پا کرد که اصلا قابل پیش بینی نبود. کتاب دوپاره است و بی صبرانه منتظری ببینی این دو داستان به ظاهر مجزا کجا و چطور به هم می رسند و نویسنده در نهایت به ماهرانه ترین شکل ممکن این دو دنیا را به هم وصل می کند و کاملا غیرمنتظره به سرانجام می رساند. خواندنش را واقعا توصیه می کنم.
داستان در ابتدا خیلی کند پیش میرود اما کمکم بعد از شناخت آدمهای داستان کشش ایجاد میشود. نویسنده پازل خوبی برای پیشبرد روایت طراحی کرد و در آخر همه نقطهها بهم وصل شد. استفاده درست از وهم و خیال در کنار عنصر جادو و همچنین ابهامی که کمکم برطرف میشود باعث جذاب شدن داستان میشود.
اوج داستان درختان جنگل مسموم در ابتدای داستان است، مثل مسخ کافکا. رمان از زبان راویان مختلف حکایت میشود و از این جهت گزارش یک مرگِ مارکز را به یاد میآورد. اینکه یک واقعه از زوایایی مختلف و از نگاه شخصیتهای مختلف روایت میشود. تصویرسازی رمان فوقالعاده است و خواندن آن بیشتر شبیه به تماشای فیلم است. آنقدر صحنههای خشونت، که کم هم نیستند، خوب توصیف میشوند که همان حسی را منتقل میکنند که موقع تماشای صحنههای خونین فیلمهای سینمایی داری. با این تفاوت که در اینجا نمیتوانی چشمانت را ببندی. بیشتر شخصیتهای داستان مرد هستند و فقط یک شخصیت زن است که با حس شیرین مادرانگیاش در داستان نقش دارد. پونه رابطه زیبایی با محیط زیست دارد، هم از انسانها مراقبت میکند هم از گیاهان. زبان رمان و تعداد کلمات و اصطلاحات نشاندهندة تسلط نویسنده به زبان فارسی است. موضوعی که متاسفانه کمتر در نویسندههای این نسل میبینیم. نویسنده از همان ابتدا و در چند جا از عنصر غافلگیری استفاده میکند و در بخشهایی مرز بین واقعیت و رؤیا مخدوش میشود. کتاب نسبتا حجیم ولی بسیار خوشخوان است.
راضی هستم از وقتی که برای خوندنش گذاشتم. حتی عناصری از جمبل و جادو که معمولاً توی داستانهای ایرانی ازشون خوشم نمیاد اینجا خیلی بهتر بود و مینشست توی داستان. در مجموع چفت و بست خوبی داشت. شیوهی روایتش (نقل متناوب ماجراها از زبان چند راوی مختلف) خیلی شبیه کتاب "ضحاک" ولادیمیر مدودف (و البته خیلی داستانهای دیگه) بود که هرچند خیلی نوآورانه نیست، ولی به هر حال جالبه. در مجموع چفتوبست خوبی داشت از اول تا آخرش. بین سه و چهار ستاره مردد بودم، ولی چون اولین کتاب نویسندهست چهار دادم