Jump to ratings and reviews
Rate this book

نخل و باروت

Rate this book
ربیحاوی متولد ۱۳۳۵ در آبادان است. جنگ زده است و زندگی در اردوگاه های آوارگان را تجربه کرده و نخستین داستان ها دربارۀ مصائب جنگ برای مردم معمول را نوشته است. در مجموعه داستان نخل و باروت، فضای جنوب را توصیف می کند.

فهرست:
- مکینه
- اعتصاب
- گلتاج و تنهایی عیسی
- نخل و باروت
- پالتو

گزیده:
می زد پشت شانه ام و میگفت: «تو دیگه بزرگ شدی. برای خودت مردی شدی. پونزده سال کم نیست.»
وقتی توی باغ تنها می شدیم و یا با هم به شهر می رفتیم دست چپم را در دستهای بزرگش می گرفت و می گفت:
«مرد»
در حاشیه جاده جاده خاکی می رفتیم . زیر سایه ی دیوارهای موج برداشته و شکاف دار. پدر سرش را بالا میگرفت و گردن میکشید.
قدمهای گشاد برمیداشت و من نفس زنان شانه ام را با آرنجش در یک خط میکردم.
کفش هایم سنگین بودند و پاهایم به زور میکشیدشان. مثل دو وزنه به دنبالم می آمدند و به سنگهای ریز و درشت می خوردند.

Paperback

First published January 1, 1980

2 people are currently reading
19 people want to read

About the author

قاضی ربیحاوی

11 books15 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
3 (14%)
4 stars
4 (19%)
3 stars
9 (42%)
2 stars
4 (19%)
1 star
1 (4%)
Displaying 1 - 2 of 2 reviews
Profile Image for nasibe Fazlellahi.
5 reviews
April 22, 2018
جزء معدود روايت‌هاي بي‌واسطه از جنگ است كه خوشبختانه پاي سفارشي در ميان نبوده است. ادبيات جنگ يا دفاع مقدس به محض سفارشي شدن، بخشي از تأثيرگذاري‌اش را از دست مي‌دهد
Displaying 1 - 2 of 2 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.