Alavi was born in Tehran into a wealthy merchant family. Both his father and grandfather were active supporters the Constitutional Revolution. His father, Mortezar Alavi, opposed the British and Russian presence in Iran and during World War I fled to Germany, where he became one of the founders of the Iranian exile journal Kaveh. In 1921, Alavi and his older brother joined their father in Germany; he finished high school there and completed the equivalent of a B.A. at the University of Munich. Alavi returned to Iran in 1928 and initially taught at a technical school in Shiraz. He joined the faculty of a German technical high school in Tehran during 1931. At this school he became acquainted with several other foreign-educated Iranians, especially Dr. Taqi Arani, and he eventually joined Arani's weekly study circle. In 1937 this group, which by then consisted of 53, were arrested and accused of government opposition. All were sentenced to prison; Alavi was given a seven-year sentence. Arani died in prison, but Alavi and the others were freed in 1941. This book is an account of his trial. The text is entirely in the Persian (Farsi) language.
سیّد مجتبیٰ آقابُزرگِ علوی شهرتیافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی بهمن ۱۲۸۲، تهران -۲۸ بهمن ۱۳۷۵، برلین) نویسندهٔ واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند علوی همپای صادق هدایت در دگرگونی داستاننویسی ایران تأثیر گذاشت و همانند او به سبک واقعگرایی میپرداخت؛ «با گرایشهای رومانتیکی که در روحیهٔ ایرانی ریشه دارد.» و با نثری که «طنین زیباپرستانهای دارد»، در داستانپردازیهایش به نوآوری گرایش داشت. در بیشتر آثارش، ابتدا گِرِهای هست و حادثهٔ اصلی پیشتر روی دادهاست و راوی، حادثهٔ داستان را بازسازی میکند. این شگرد را اساساً ویژهٔ ادبیات پلیسی میدانند. به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد؛ شخصیتهای داستانهایش پویا یا مبارز هستند
Bozorg Alavi was an influential Iranian writer, novelist, and political intellectual. He was a founding member of the communist Tudeh Party of Iran in the 1940s and – following the 1953 coup against ...
این کتاب رو در ادامه مسیر داستان ایرانی خوانی، انتخاب کردیم و خوندیم. هرچند داستان نیست. اما برای آشنایی با چگونگی شکل گیری حزب توده و بخشی از تاریخدسیاسی ایران؛ تصمیم گرفتیم توی لیست قرارش بدیم. تجربه خسته کننده و طولانیی شد ولی بهرحال مفید هم بود. ممنون از همخوان های دوست داشتنی و خیلی عزیزم آرمان و سام ❤❤
من جنس روایت رو دوست نداشتم. به شدت کلیگویی داشت و خستهکننده بود. و از یه جایی به بعد هم رسما دیگه حرف جدیدی برای زدن نداشت و مطالب قبلی رو تکرار میکرد. با این حال از همون بخشهای ابتدایی تونستم به یه دید کلی از جریان ۵۳ نفر برسم. برای همین شاید از خوندنش پشیمون نیستم. ۲/۷۵ ستاره :))
خوندن این کتاب برای من خیلی طول کشید که به نظرم دلیلش میتونه یکنواختی و کلی گویی فصلهای ابتدایی کتاب باشه. تا نیمه کتاب گزارش مفیدی از وضع زندانی ها و دلیل دستگیری و اهدافشون نیست و نویسنده فقط مرتب تکرار میکنه که چقدر کتاب خوندن براشون مهم بوده و از چه راه هایی کتاب بدست می آوردن. به نظرم این بخش کتاب خیلی جذاب نبود. با این حال نیمه دوم کتاب خیلی بهتر شد : "ما همه بچه های بی تجربه ای بودیم که وارد زندان شدیم، ولی ضعیف ترین افراد پنجاه و سه نفر هنگام خروج از زندان مرد نیرومندی شده بود که دیگر از مرگ بیم و ترسی نداشت..." و " ترقی و تکامل تدریجی و در عین حال ناگهانیست... آب را اگر تدریجا گرم کنیم، انبساط یافته بر حجم آن افزوده می شود، همین که درجه حرارت آن به صد رسید آب به غلیان آمده و ناگهان تغییر ماهیت می دهد، یعنی تبدیل به بخار می شود. این اصل در اجتماع کاملا صادق است..."
امیدوارم در راه ترقی و تکامل باشیم... :) 24 بهمن 95
توی کتاب ایران بین دو انقلاب زیاد اسم پنجاه و سه نفر اومده بود. علاوه بر خودشون، بودن نفرات تاثیر گذاری که توی زندان باهاشون آشنا شده بودن و نقش موثری در تاریخ معاصر بازی کردن. کتاب خوراک داستانی نداره؛ بلکه فقط بهدرد کسی میخوره که یهپژوهش تاریخی درباره جریان های اصلی تاریخ معاصر رو دنبال میکنه. من توصیفات بزرگ علوی رو دوست داشتم؛ و برای یهبرآورد کلی از وضعیت زندان های رضاشاهی و تاریخچه تفکر چپ و مخصوصا شکل گیری پنجاه و سه نفر برام خیلی موثر بود. به هرحال به کسی که دنبال یه رمان جذاب با داستانی گیرا میگرده توصیه خوبی نیست، اما برای کسی که دنبال تحلیل تاریخی و جامعه شناسانه از وضعیت زندان های استبداد سیاه، و یا شمه کلی از ورود تفکر چپ به ایران میگرده توصیه درست و به موقعیه.
این کتاب شرح دستگیری 53 نفر از زندانیان سیاسی است که به وقایع سال 1316 تا 1320 و استبداد سیاه رضا خان میپردازد افراد دلیر و آگاهی که پیشرو ملت خود بوده و میشود گفت اولین زندانیان سیاسی دوره معاصر بوده اند نام های بزرگی چون دکتر تقی ارانی خلیل ملکی دکتر یزدی ایرج اسکندری بزرگ علوی انور خامه ای رضا روستا احسان طبری و خیلی های دیگری که میتوانید با جستجوی اسمشان در ویکی پدیا با شرح زندگی ایشان نیز آشنا شوید افسوس که زندان قصر ایران هنوز هم شبیه دانشگاه بزرگی میباشد و بهترین جوانان این کشور و با شرف ترینشان به عنوان زندانی سیاسی رهسپار این دخمه ی همیشگی میشوند از زمان رضا شاه تا کنون و بعد از 80 سال هنوز این شکنجه و اعدام و نقض آزادی ادامه دارد
روایت بزرگ علوی از دسته ۵۳ نفر،دکتر ارانی و وضعیت اجتماعی ایران در زمان پهلوی رو دوست داشتم؛توصیفات طولانی کتاب شاید از نظر خیلیها خستهکننده باشه ولی برای من جذاب بود. به هر حال برای درک بهتر تاریخ معاصر و چگونگی شکل گیری حزب توده خوندن این کتاب پینشهاد میکنم.
من بزرگ علوی را دوست دارم، نه فقط به خاطر چشمهایش، بلکه بهطور کلی به نظرم نویسندهی جالبی ایه. اما این کتاب اصلاً و ابداً چیز دوستداشتنیای نداشت. من حتی مشکلی با موضوع کتاب ندارم؛ اتفاقاً وقتی از دور به آن نگاه کنی، ممکنه هیجانانگیز به نظر بیاد که پنجاهوسه نفر صرفاً بهدلیل آشنایی با یک شخص خاص زندانی بشن، اذیت بشن و اتفاقات مختلفی برایشان بیفتد، ولی این کتاب بهشدت ناامیدکننده است.
من همیشه و همیشه از کتابهایی که نثر روزنامهوار دارند و وقایعِ اتفاقافتاده در آنها هیچ عمقی ندارند، خوشم نمیآید. این کتاب دیگر تهِ این مدل نوشتار بود.
حس ارادتی که بزرگ علوی نسبت به تقی ارانی داره بهشدت اغراقآمیزه، چون به نظرم گفتههای خودش را نقض میکنه. اگر ارانی را میشناختی، چرا اصرار داری که نه، من اصلاً با این آدم گفتوگویی نداشتم؟ و اگر نمیشناسیاش، چرا اینقدر مریدشی؟
اینها به کنار، کتاب پر از شعار و جملات تکراری است: «سیستم فاسد است»، «درود بر دکتر ارانی»، «مرگ بر رضاشاه»، «آیندگان در مورد این موضوع قضاوت خواهند کرد». تکرار این حرفها در هر کتابی برای من کمی زیادی است.
خود علوی هم کمکی نمیکند که داستان را بهتر متوجه شوی. اسامیای که بهصورت اختصاری نوشته شدهاند را خب من چهطور باید قضاوت کنم؟
در آخر، شاید نظر نامحبوبی باشه، اما برخلاف چیزی که بزرگ علوی میخواهد به خواننده القا کنه، من لابهلای تمام حرفهای کمونیستی که میزنه، بهشدت از او حس بورژوایی میگیرم. در تمام فصولی که نوشته، دستکم چندین بار بیان میکنه: «ما پول داشتیم، میدادیم به آژان برایمان کتاب بیاورد»، «روزنامه میخریدیم» و… ما که فقط در فلان کریدر بودیم خوب بودیم، بقیه همه دزد و قاتل و ایلیاتی بودند! بزرگ علوی دقیقا همون روشنفکریه که سعی میکنه خودشو در بین توده مردم جا بزنه اما بعضی جاها انگار سوتی میده و کار درنمیاد.
راستش در طول این همه سال آنقدر روایت های مختلف و گاه متضاد از این گروه زندانی زمان رضاشاه خوانده و شنیده ام که در اصل ماجرا هم تردیدهایی پیدا کرده ام، که کی به کی بوده و کی با کی بوده و کی علیه کی بوده. اغلب روایت ها برای تبرئه ی خود نویسنده و متهم کردن دیگران است. با این همه روایت علوی در حیات اکثر این پنجاه و سه نفر نوشته شده و تا پس از انقلاب اخیر، این تنها روایت موجود بوده است. از همین رو مثلن به روایت "انورخامه ای" کمتر می شود اعتماد کرد. چاپی از این کتاب که در دسترس من است با عنوان "چاپ جدید" توسط انتشارات امیرکبیر و در سال 1357 تجدید چاپ شده است.
انتظار دیگه ای از کتاب داشتم و تصورم این بود که بزرگ علوی در این کتاب،بیشتر بر۵۳ نفر متمرکز شود و از ۵۳ نفر بیشتر بگوید، اما بخش عمده کتاب معطوف به بیان جنایات حکومت وقت بود «در ایران انگار تاریخ با لجاجت بیشتر و در فواصل کمتر تکرار می شود»
من شخصا وقتی در مورد گروه یا فرد خاصی کتاب انتخاب میکنم که بخونم دوست دارم بیشتر با جزئیات بدونم. که خب این کتاب کلی گویی داشت و اینکه اسما رو کامل نگفته بود گیج میکرد آدم و. ولی در طول کتاب میخواستم هی رو به نویسنده بگم الان و ببین، حالا چی میگی؟ :(
کتاب از ابتدای دستگیری و به زندان افتادن شروع میشه و بعد میرسه به حال و احوالات درون زندان و افکار و ایده ها رو مطرح میکنه و در نهایت هم با آزاد شدن تموم میشه. کتاب داستانی نیست و بیشتر شرح حال هست و برای همین یکم شاید روان پیش نره. ذهنم درگیر یک سری سوالات شد در حین خوندن و خیلی از نوشتهها انگار که شرحِ حالِ حالِ ماست. یک جایی بزرگ علوی شروع میکنه در مورد کمونیسم حرف زدن و میگه عده ی خیلی زیادی نمیدونن کمونیسم واقعی چیه و در واقع ابری کمونیسم واقعی رو پوشونده؛ این حرفاش به شدت منو یاد حرفهای اون عده ادمهایی انداخت که هر چی هم ببینن از نتایج اسلام و حکومتهای اسلامی، باز هم میگن این اسلام واقعی نیست که داره اجرا میشه! و خب خیلی برام جالب میبود اگر میتونستم بفهمم که اگر ۵۳ نفر الان هم بودند، همچنان آنطور فکر میکردند یا نه. و در نهایت "تاریخ خود را تکرار خواهد کرد"
کتاب ۵۳ نفر بزرگ علوی، روایت دستگیری و احوال ۵۳نفر در زندان و محکمه. این ۵۳ نفر پیش از زندان ارتباط سازمانیافتهای باهم ندارن و بیشتر به واسطهی ارتباطشون با دکتر ارانی بازداشت شدن. زمان این اتفاقات بین سالهای ۱۳۱۶ و ۱۳۲۰ئه. به قول نویسنده "دورهی سیاه" که حکومت دست رضا شاهه و وضعیت جهان هم پایدار نیست و جنگ جهانی داره شروع میشه. -- بزرگ علوی در مقدمه کتاب گفته که وقتی "ورقپارههای زندان" رو نوشتم، بعضیها گفتن چرا دربارهی شرایط زندان و ۵۳نفر دقیق توضیح نمیدی؟ و این کتاب رو نوشتم تا در تاریخ ثبت بشه که چه ظلمی به ما شده و دوران سیاه چه مختصاتی داشته. از همین مقدمه میشه فهمید با چی مواجهیم. کتاب هرچند که با حالت داستانی شروع میشه و ما از زاویهی دید بزرگ علوی در مدرسه و غیره دنیارو تماشا میکنیم، اما خیلی زود از این فضا فاصله میگیره و تبدیل به گزارشنویسی میشه. کم کم این گزارش نویسی فاصلهی زیادی از ادبیات میگیره و دیگه ارزشش فقط به شکل سیاسی و تاریخی و اجتماعی قابل بررسیه. کتاب سال ۱۳۳۰ نوشته شده و شاید به همین خاطره که بسیاری از اسمها، به شکل اختصاری و رمزی نوشته شدن و حتی در توصیفهای مربوط به ۵۳نفر گاهی مشخص نشده که دربارهی کی حرف میزنه. البته افرادی مثل ملکی و ارانی و یزدی حضور پررنگتری در اتفاقات دارن. حتی کتاب به نوعی در رسای ارانی(پدر معنوی حزب کمونیست ایران) نوشته شده. با این وجود اختصارات و اشارات غیر مستقیم(مثلا حتی بعضی از شیوههای پنهان کردن کتاب در زندان بیان نشدن تا همچنان قابل استفاده باشن) باعث شده که کتاب شکل کلیگویی بگیره و فاصلهی خواننده با متن زیادتر هم بشه. -- بخشهای زیادی از کتاب برای ما ملموسه. عجیبه که تاریخ اینقدر تکرار میشه. شکنجه کردنها، تحقیر کردنها، افراد فاسد، دیکتاتوری و هزار چیز دیگه در کتاب برای خوانندهی امروز غریب نیست. حتی وقتی نویسنده میگه هیچکس امیدی به بهبود نداشت و همه میگفتن ایرانی جماعت دیگه درست بشو نیست. وقتی میگه ما میخواستیم نشون بدیم چقدر اگه پاش بیفته آدم خوب هست. وقتی میگه کسانی که برای تحصیل به اروپا میرفتن وقتی برمیگشتن میگفتن کاش تو اروپا نظافتچی بودیم ولی برنمیگشتیم ایران. وقتی از عدم تفکیک قوا حرف میزنه. وقتی دلایل بازداشتی رو نام میبره که خندهدارن. وقتی از آدمایی میگه که زندان قویترشون میکنه. انگار ما میفهمیم چی میگه. و کاش نمیفهمیدیم. کاش ایرانی هم یه روز خوش داشت... -- این کتاب اشارات زیادی به اندیشههای چپ نداره. احتمالا در ۱۳۱۶ هنوز خیلی هم به شکل دقیق و آکادمیک آدمها چپ و راست رو نمیشناختن. ولی بعضی اشاراتش احتمالا افرادی رو که فقط در فضای امروزی اسم "چپ" و یه سری لیبل رو شنیدن، متعجب میکنه. مثلا اشارات کوتاهی به اهمیت آزادی داره کتاب. و اهمیت یکپارچگی و ملی گرایی. چیزهای که احتمالا این روزا کمتر با اسم چپ میشنویمشون. -- از بزرگ علوی چطور به تو میرسم؟ کتاب "چشمهایش" و بعد یاد چشمهایت. دلم برای چشمات تنگ شده
خب! پنجمین کتابی که از بزرگ علوی خوندم یک فرق اساسی با بقیه کتابهاش داشت و اونم این بود که «۵۳ نفر» یک داستان یا رمان نیست، خاطرات و شرح حال خود بزرگ علویه به همراه ۵۲ نفر دیگه که در زمان رضاشاه به جرم داشتن مرام اشتراکی(!) دستگیر میشند و بدون محاکمه و تشکیل پروندهی درست و حسابی به زندان فرستاده میشند. این افراد، که خیلیهاشون حتی ایدهای نداشتند کمونیسم و مارکسیسم و این ایسمها چی هستند اصلا، صرفا به بهانهای اینکه با دکتر ارانی نامی آمد و شد داشتند و ایشون رو میشناختند دستگیر میشند و تحت شدیدترین شکنجهها و عذابها قرار میگیرند. عذابهایی که بدترینشون از دید بزرگ علوی تحقیر و توهین به ذات انسانیته. این افراد طی اون سالها بیشتر و بیشتر باهم آشنا میشند و بعد از آزاد شدن به جبهه مقاومت علیه ظلم و دیکتاتوری میپوندند. به نظرم خوندن این کتاب برای نسل ما که در آرزوی زندگی در زمان شاه به سر میبرند و فکر میکنند اون دوره خیلی گل و بلبل بوده همه چی، به شدت توصیه میشه. اگر نخوایم منکر پیشرفتها و زیرساختهایی که طی اون سالها در مملکت ساخته شده بشیم، اما از نظر سیاسی و اجتماعی، دورهی استبداد سیاه واقعا خیل عظیمی از جوونهای اون زمان رو به جرم آزاد اندیشی زیر چکمههای خودش له کرده. البته این ویژگی مشترک همهی حکومتهای تمامیتخواهه و همه روزه میشه نشونههاش رو مشاهده کرد. در کل باید برای دونستن و بیشتر فهمیدن مطالعه کرد و مطالعه کرد، و تنها سلاح ما توی این زمینه کتابهای ماست.
نثر کتاب بغایت ضعیف است و تصویرسازیِ بسیار ضعیفی دارد. البته این عجیب نیست که این کتاب یکی از مهمترین آثاریست که در باب حزب توده و پنجاه و سه نفر بدان استناد شده است. چون بلحاظ اشتمال بر اطلاعات مرتبط میتواند ارزشمند باشد، خاصه وقتی نویسندۀ آن خود یکی ازین پنجاه و سه نفر بوده است. اما بعنوانِ یک نثر داستانی تقریبا فاقد ارزش است. علاوه بر این نوعی بزرگ منشی تصنعی هم در دیدگاهِ نویسندۀ آن بچشم میخورد. صفحات آخر کتاب را نخوانده رها کردم. بنظر میرسد کتاب تنها برای یک پژوهشگر تاریخ معاصر مفید باشد.
کتابی که باید خوانده میشد. از نوشته های بزرگ علوی که دوران زندانی سیاسی خودش را در زمان پهلوی تعریف میکند. بازنگری تاریخ از درون زندان وزبان بزرگ علوی به عنوان یک زندانی چپ و مقایسه ان با انچه که زندانیان سیاسی فعلی از زمان ج ا بازگو میکنند اطلاعات جالبی ارائه میدهد. امیدوارم زندانیان سیاسی امروز هم امکان بازگو کردن و ثبت و ضبط خاطرات تلخ خودشان از زندان را داشته باشند.
به عقیده من خواندن این کتاب به عنوان بخشی از تاریخ مملکت، بیشتر اجتماعی تا سیاسی لااقل به نظر من، قابل توصیه هست مشروط بر این که کتاب این پنجاه نفر و سه نفر انور خامه ای هم خوانده شده باشد. نا گفته نماند که بر خلاف آخری، اولی دید کلی تری نسبت به وقایع ارائه می کند و البته کم حجم تر هم هست.
با اينكه كتاب حالت روايى و شرح حال داره و كمتر از لحاظ ادبى بهش پرداخته شده اما قلم بزرگ علوى باعث جذاب بودنش شده بود . داستانى كه ميتونست براى خواننده اى مثل من كه كمتر با مطالعات سياسى اشناست ، خيلى بيشتر خسته كننده باشه اما هنر نويسنده اين اجازه رو نداده بود
کتاب از منظر تاریخی بر��ی من جالب بود. تجربیات یکی از زندانیان سیاسی از روند دستگیری، زندان و محاکمه در دوران رضاخان و اعتقادات دستهی ۵۳ نفر به عنوان یکی از اولین گروههای ترقی خواه خواندنی بود. وقتی اوضاع سیاسی زندانیان سیاسی رو با اوضاع الان مقایسه میکنم، میبینم که اوضاع به مراتب بدتر شده. نویسنده چنان بغضی نسبت به رضاخان داره که اساسا شرایط دستگاه قضایی و اجرایی رو پیش از رضاخان در نظر نمیگیره. شرایط اون دوره قطعا ایده آل نبوده ولی قطعا از قبل به مراتب بهتر بوده. از جهت روانشناسی هم کتاب جالبه که آدم با مکانیسمهای دفاعیای که به زندان کمک میکنه تا شرایط زندان رو تحمل کنه آشنا میشه. مثلا تصور این که برای مردم ایران شرایط زندانیان مهم بوده، امید به پیروزی نهایی و قهرمان سازی از ارانی و شیطانی و بیمایه جلوه دادن تمام عوامل حکومت رو من در این قالب میبینم.
۵۳ نفر کسانی هستند که ظاهرا به جرم کمونیست بودن دستگیر و به زندان انداخته شدهاند، اما خیلی از آنها واقعا کمونیست نبوده و چیزی از آن نمیدانند و تنها به واسطه شناخت یا رفت و آمد مستقیم یا غیر مستقیم با تقی آرانی، رئیس حزب توده، زندانی شدهاند. کتاب ماجرای زندگی آنها در زندان و نحوه برخورد حکومت با آنهاست.
اين كتاب از نظر داستاني و ادبياتي كتاب محشر و عالي اي نيست اما براي كسي كه علاقه به تاريخ معاصر ايران دارد مي تواند يك مقاله و يك بيوگرافي با ارزشي باشد و او را با زندان ها و استبداد زمان رضا شاه اشنا كند.
اگرچه پنجاه و سه نفر داستان واره است و به شکل رمان نوشته شده اما به لحاظ تکنیکی تا حدودی از ظرافتهای ادبی خالیست.چرا که نویسنده (بزرگ علوی)شرح حالی از خود و اوضاع پیرامونی در سالیان پایانی حکومت پهلوی اول نوشته و در خلال آن به معرفی بزرگمردانی چون دکتر ارانی، دکتر ایرج اسکندری،احسان طبری و... که در راه آزادی اندیشه و ایرانی آباد و آزاد همتها کردند می پردازد. اگرچه به نظر میرسد سالهاست استبداد و استبدادزدگی جزلاینفک زندگی ما ایرانیان شده اما فراموش نمیکنیم بهرحال حرکت به جلو گام به گام است و ما هیچگاه خدمات رضا پهلوی را از یاد نبرده و نمیبریم و معتقدم توسعه یافتگی جز از طریق آگاهی امکان ندارد.
در مطالعه برخی از کتاب ها (و شاید تمام کتاب ها) باید از نگاه جانبدارانه و از تعلق خاطر به تفکر و ایدئولوژی دلخواه در تفسیر جملات کتاب پرهیز کرد و ((پنجاه و سه نفر)) دقیقا یکی از آن کتاب هاست. همه افراد اهل مطالعه و تقریبا اکثریت جامعه ایرانی با هر سطح فکری با مشاهده نتیجه حاصل از تفکرات سوسیالیستی، کمونیستی و یا مرام اشتراکی و بلایی که سر کشور تحت حاکمیت این ایدئولوژی ها آمده است آشنا هستند لذا مطالعه این کتاب بدون پیشداوری در خصوص جریان فکری چپ تصاویر جالبی پیش چشم خواننده به نمایش می گذارد. ((پنجاه و سه)) نفر را باید نه از نگاه ایدئولوژی سیاسی و نه با فلسفه سیاسی مورد بحثش مطالعه کرد. ((پنجاه و سه نفر)) تصویری از بلایی که بر سر ((اندیشه)) در ایران رضا خانی می آمد، است و تصویری است که بعد از بیش از ۸۶ سال از اردیبهشت ۱۳۱۶ با تغییراتی جزئی در رنگ و لعاب و تغییر اسامی دارای همان اساس و بنیه است. جوهره هیچ تغییری نکرده است! تو حق نداری با هیچ اندیشه ای خارج از اندیشه مورد پسند ((پدر میهن)) آشنا شوی! تو حق نداری از چهارچوب تعریف شده خارج شوی. ((اندیشیدن)) جرم است و ((اندیشمند)) بایستی تحت نظر و کنترل و در آخر محبوس یا مرده باشد! دردناک ترین قسمت ولی نه عدم تغییر جوهره حکومت که عدم تغییر نوع نگاه و نوع اندیشه ((مردم)) است! مردم... مردم هستند که با طرز فکرشان و طرز عملشان تعیین کننده هستند پس علت عدم تغییر جوهره حکومت بعد از بیش از ۸۶ سال و یک تغییر در اساس حاکمیت مملکت عدم تغییر طرز تفکر مردم است...چه تفاوتی است بین آژان و صاحب منصب و مدعی العموم و قضات دهه ۲۰ با پلیس و بازپرس و دادستان و قضات امروز؟!؟!
"۵۳ نفر" برای من فقط خاطراتِ بزرگ علوی به عنوان یکی از اعضای این گروه، از زندان در ایران "جایی که نه خدا هست نه قانون" نیست؛ این کتاب را به نوعی مانیفستِ نسلِ اولِ چپ های ایران می دانم. جالب آن که ۵۳نفر تا پیش از دستگیری و محاکمه اصلا وجودِ خارجی نداشته اند؛ نه تشکیلات و ارتباط موثری و نه حتی شناخت و انسجامی. پایه ی این گروه پس از دستگیری در زندان شکل می گیرد و در واقع "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد". ۵۳نفر گروهی با عقایدِ اشتراکی یا حداقل منتسب به چنین تفکری به تعبیر شاملو "انسانهایی که پا در زنجیر به آهنگِ طبلِ خونِشان میسرایند تاریخِشان را حواریونِ جهانگیرِ یک دین" بودند و ستونِ خیمه ی آنان دکتر تقی ارانی، کسی بود که هم شاملو در وصفِ او چنین می سراید: "تو نمیدانی مُردن وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگیست! تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست تو نمیدانی ارانی کیست". توصیفِ ۵۳نفر در زندان و جدال با عاملین رضاشاه جز "زندانها انباشته از مغزهاییست که اونیفورمها را وهنی به شمار آوردهاند" نیست. محاکمه ی آنان نیز توسط قضاتِ سرسپرده جز وصف این قضات با تعبیرِ "آن ها که انسانها را با بندِ ترازوی عدالتِشان به دار آویختند" نیست! از آن جا که خواننده ی کتاب، دانشجوی علمِ سیاست است زاویه ی دید او نیز متفاوت از خوانندگان دیگر می باشد. لذا در ادامه ی این متن اگر به دنبال اطلاعاتی در خصوص سبکِ رئالیستی و ناتورالیستی این کتاب هستید باید بگویم که چیزی عایدتان نمی شود. در ادامه صرفا ترسیمِ نقشه ی مختصاتِ فکرِ سیاسی بزرگ علوی در این کتاب را خواهید خواند که راقم این سطور آن را از میان سطر سطرِ کتاب استخراج کرده است. عمادالدین باقی در کتابِ خود به نامِ "دنیای بسته" تجربه ی زندانِ خویش را با ایده ی محوری "زندانوارگی" روایت می کند؛ او بر این نظر است که زندان و جامعه ی بسته از قواعد یکسانی پیروی می کنند. بیش از نیم قرنِ پیش بزرگ علوی نیز در داستانِ ۵۳نفر بر همین نظر است و خاطراتِ زندانِ او رفت و برگشتی بین جامعه و زندان دارد با ذکرِ تشابهات گوناگون. اگر علوی در کتابِ خود رئیس زندان را "فعال مایشاء" خطاب می کند و سپس به رضاشاه و جامعه طعنه می زند این همان تئوری "تضاد دولت و ملت" همایون کاتوزیان است. طبق این نظریه حکومت در ایران خودسرانه و بدون هیچ چهارچوب حقوقی معینی است که حاکم مافوق تمام طبقات اجتماعی مستقلا عمل می کند؛ هیچ سنت تخطی ناپذیری اراده ی حاکم را محدود نمی کند مگر دامنه ی قدرت فیزیکی اش. جدا بودن حاکم از جامعه و عدم تکیه بر هیچ یک از طبقات اجتماعی باعث دور "حکومت خودسر-آشوب-حکومت خودسر" در تاریخ ایران می شود. کما اینکه اتفاقاتی که علوی در حوادث پس از شهریور ۱۳۲۰ به آن اشاره دارد اشاره به همین تحلیل است. این نوع از حکمرانی باعث بروز "پاتریمونیالیسم سنتی" می شود که به عقیده ی حسین بشیریه بزرگترین مانع بر سر راه دموکراسی در ایران است. در این نوع حکومت رابطه ای عمودی و آمرانه از بالا به پایین میان حاکم و مردم شکل می گیرد که بر اطاعت مطلقه، پدرسالاری سیاسی و ساختار قدرت عمودی یک جانبه تکیه دارد. عاملینِ حکومت بر مبنای میزانِ ابرازِ ارادت به حاکم توفیق پیدا می کنند. پس اگر علوی در کتاب خود از چاپلوسی عاملینِ حکومت و سرسپردگی آنان شکوه می کند، ریشه ی آن را باید در نوع این نوع حکومت جست و جو کرد. اگر بزرگ علوی در کتاب خود تمامی عاملینِ حکومت را پیچ و مهره های حکومت معرفی می کند که ساختار آنان را فاسد کرده است و اگر در ساختار دیگری بودند انسان های بهتری می شدند، نه تنها به ساختارگرایی محض اعتقاد دارد بلکه این همان نگاهِ مارکوزه ست که طبق یکی از قضایای دیالکتیک، این کل است که حقیقت را تعیین می کند چراکه ساختار و عملکرد کل است که موقعیت ها و نسبت های جزئی را تعیین می کند. اشاره ی علوی به قدرت سخت و نرم رضاشاه برای حکومت و البته وضعیت زندانیان در زندان همان "تئوری ساز و برگ ایدئولوژی" آلتوسر است. دولت های مدرن برای تحکیم خود هم از قوه ی قهرآمیز استفاده می کنند که در داستانِ علوی این رسالت بر دوش شهربانی است، و کنترل ایدئولوژیک با سانسور و محدودیت و ممنوعیت برای کتاب و روزنامه محقق می شود. اگر در جای جایِ کتاب بزرگ علوی بر خریدن عاملینِ زندان تاکید می کند، این تاییدی بر نظریه ی میگدال است که جامعه ی ایران قوی و دولت ضعیف است چراکه حکومت بر عاملین خود نفوذ ندارد و جامعه در زمانی که فرصت پیدا کند حکومت را ساقط می کند. حتی در مواردی که بزرگ علوی بر خباثت رئیس شهربانی ورای رضاشاه تاکید دارد این اشاره به همان "جامعه ی شبکه ای" میگدال است که حلقه ها و دالان های قدرت در ایران سیاست را رقم می زنند. تاکیدِ مکرر علوی در کتاب خود که ۵۳نفر فقط به سبب برخورداری از عقایدِ اشتراکی گرفتارِ زندان شده اند و حتی گاه بی گناه افرادی راهی زندان شده اند چیزی جز تئوری "وضعیت استثنایی" آگامبن نیست. وضعیت استثنایی به نوعی زمان مرده ی حقوقی یا لامکانِ مطلق قانونی اطلاق می شود که طی آن سدِ حقوق اساسی و آزادی های فردی در هم می شکند و جامعه زیر سیل زورِ قانون یا همان زورِ محض غرق می شود. به بیان ساده وضعیت استثنایی حالتی ست که حاکم، قانون را استثنائاً و موقتاً به حال تعلیق وضعیت استثنایی به نوعی زمان مرده ی حقوقی یا لامکان مطلق قانونی ست که طی اون سدِ حقوق اساسی و آزادی های فردی در هم میشکنه و جامعه زیر سیل زورِ قانون یا همون زورِ محض غرق میشه . به بیان ساده وضعیت استثنایی حالتی ست که قانون به حالت تعلیق در می آید. بدین ترتیب برای پاسخگویی به شرایطِ خاص آزادی های قانونی سلب می شود و دولت امنیتی برقرار می شود. اما در ادامه حکومت وضعیت استثنایی را مداوم تمدید می کند و در واقع به پارادایم و تکنیکِ حکومتی بدل می شود. دولت دائما بر ترسِ شهروندان استوار است و این ترس باید حفظ شود چراکه کارکرد اصلی و مبنای مشروعیت چنین دولتی همین وضعیت است. در دورانِ رضاشاه وضعیت استثنایی با خطرِ کمونیسم و ترویج این ترس در جامعه پدیدار شد. تمدید این وضعیت منجر به سلبِ آزادی های قانونی افراد میشد و بدین ترتیب حتی افراد بی گناه راهی زندان می شدند که بزرگ علوی بارها به این مساله اشاره کرده است. دو قطبی سازی دوست_دشمن یا به تعبیری یا با ما یا با آن ها (کمونیست ها) توسط حکومتِ وقت که بزرگ علوی بارها بدان اشاره کرده است همان نظریه ی اشمیت است که حکومت های مطلقه به آن توسل می جویند برای هویت بخشی خود در برابر یک غیر. مبنای وجودی حکومت در ایجاد چنین دشمنی برای خود است و تمامی مخالفین بدین ترتیب با انتساب به دشمن سرکوب می شوند. در نهایت عبارت های بزرگ علوی در وصفِ ۵۳نفر که این ها تنها صدای خفه ی شده ی مردمِ فقیر و ستم دیده هستند نه جدا شده از متنِ جامعه و شرایط مادی حاکم بر زمانه، چیزی جز عبارتِ شاهکارِ هگل نیست که نخبگان و اندیشمندان نه مخترع و تولیدکننده، که صرفا به منزله ی قابله هایی هستند برای آنچه زمان بدان آبستن است. در این نوشتار کوشیده ام تا بر روی نقشه ی تفکرِ چپ، جغرافیای تفکرِ سیاسی بزرگ علوی در کتاب ۵۳نفر را ترسیم کنم و منزل گاه های مختلف آن را بازشمارم.
در واقع از شخصی نویسنده ای چون بزرگ علوی بیش از این انتظار داشتم با این که ایشان با نوشتن این کتاب فضل تقدم و پیشگامی در ثبت ادبیات زندان در ادبیات معاصر را به خود اختصاص داده اند ولی طوری نوشته اند که بهره چندانی از اتفاقاتی که برای خودشان و پنجاه و دو نفر دیگر افتاده است نصیب خواننده کتاب خود نمی کنند شاید یادداشت برداری و نوشتن در شرایط سختی انجام شده که جای تامل بر سطح ادبی کتاب به جا نمی ذاشته است نمی دانم کتاب تا چه اندازه با سانسور روبه رو بوده است مطمئناً خودسانسوری و سانسور بیرونی در نگارش و چاپ کتاب دخیل بوده است اسم ها هم عمدتاً به رمز آورده شده که احتمالاً در نسخه اصلی چنین نبوده است همه این عوامل باعث شده که خواننده نفهمد دقیقاً چی کسی چه کار کرده و چه اتفاقاتی برایش افتاده است