What do you think?
Rate this book
The Notebook Trilogy (La trilogie des jumeaux) #3
الكذبة الثالثة
"..وأقول لها إنني أحاول أن أسرد قصتي، ولكني لا أستطيع، ولا أملك الجرأة، لأنها تؤلمني، ولذلك أُجملُ كل شيء وأصف الأمور، لا كما جرت بالفعل، بل كما كنتُ أود أن تجري.
تقول: بلى، قد تكون حياة الواحد منا أشد كآبة من أشد الكتب كآبة.
أقول: بالضبط، إن الكتاب، مهما كان كئيباً، لا يمكن أن يكون بمثل كآبة حياة".
تقول: بلى، قد تكون حياة الواحد منا أشد كآبة من أشد الكتب كآبة.
أقول: بالضبط، إن الكتاب، مهما كان كئيباً، لا يمكن أن يكون بمثل كآبة حياة".
176 pages, Paperback
First published August 30, 1991
102 people are currently reading
3324 people want to read
About the author
Ágota Kristóf
28 books1,481 followersÁgota Kristóf was a Hungarian writer, who lived in Switzerland and wrote in French. Kristof received the European prize for French literature for The Notebook (1986). She won the 2001 Gottfried Keller Award in Switzerland and the Austrian State Prize for European Literature in 2008.
Kristof's first steps as a writer were in the realm of poetry and theater (John et Joe, Un rat qui passe), which is a facet of her works that did not have as great an impact as her trilogy. In 1986 Kristof’s first novel, The Notebook appeared. It was the beginning of a moving trilogy. The sequel titled The Proof came 2 years later. The third part was published in 1991 under the title The Third Lie. The most important themes of this trilogy are war and destruction, love and loneliness, promiscuous, desperate, and attention-seeking sexual encounters, desire and loss, truth and fiction.
She has received the European prize for French literature for The Notebook. This novel was translated in more than 30 languages. In 1995 she published a new novel, Yesterday. Kristof also wrote a book called L'analphabète (in English The Illiterate) and published in 2004. This is an autobiographical text. It explores her love of reading as a young child, and we travel with her to boarding school, and over the border to Austria, and then to Switzerland. Forced to leave her country due to the failure of the anti-communist rebellion, she hopes for a better life in Zurich.
The majority of her works were published by Editions du Seuil in Paris. She has two new short stories published at Mini Zoe collection entitled "Ou es-tu Mathias" and "Line, le temps". The names Mathias and Line are from her previous novels.
She died on 27 July 2011 in her Neuchâtel home.
Kristof's first steps as a writer were in the realm of poetry and theater (John et Joe, Un rat qui passe), which is a facet of her works that did not have as great an impact as her trilogy. In 1986 Kristof’s first novel, The Notebook appeared. It was the beginning of a moving trilogy. The sequel titled The Proof came 2 years later. The third part was published in 1991 under the title The Third Lie. The most important themes of this trilogy are war and destruction, love and loneliness, promiscuous, desperate, and attention-seeking sexual encounters, desire and loss, truth and fiction.
She has received the European prize for French literature for The Notebook. This novel was translated in more than 30 languages. In 1995 she published a new novel, Yesterday. Kristof also wrote a book called L'analphabète (in English The Illiterate) and published in 2004. This is an autobiographical text. It explores her love of reading as a young child, and we travel with her to boarding school, and over the border to Austria, and then to Switzerland. Forced to leave her country due to the failure of the anti-communist rebellion, she hopes for a better life in Zurich.
The majority of her works were published by Editions du Seuil in Paris. She has two new short stories published at Mini Zoe collection entitled "Ou es-tu Mathias" and "Line, le temps". The names Mathias and Line are from her previous novels.
She died on 27 July 2011 in her Neuchâtel home.
Ratings & Reviews
Friends & Following
Create a free account to discover what your friends think of this book!
Community Reviews
Displaying 1 - 30 of 870 reviews
June 8, 2025
Time has elapsed… Klaus, who had returned, now is detained…
He’s recalling his past… Or probably he’s just making it up… At least a part of it… He is seriously ill… He writes his surreal recollections or probably dreams in the notebook…
Is the past a lie? Is the present a lie? Truth will out…
Life is passing and in the end everything turns into the past.
I am in prison in the small town of my childhood.
I’m not a criminal. I’m here because my papers are not in order; my visa has expired. I’ve also run into debt.
In the morning my guard brings me breakfast – milk, coffee, bread. I drink some coffee and then shower. My guard finishes my breakfast and cleans my cell. The door is left open; I can go out into the courtyard if I want.
He’s recalling his past… Or probably he’s just making it up… At least a part of it… He is seriously ill… He writes his surreal recollections or probably dreams in the notebook…
There are no more flames; the fire has gone out and the street is only soft ashes cooling.
I ask the child, “You’re my brother, aren’t you? Were you waiting for me?”
The child shakes his head. “No, I have no brother and I’m not waiting for anyone. I am the guardian of eternal youth. The one waiting for his brother is sitting on a bench in Central Square. He’s very old. Perhaps he’s waiting for you.”
Is the past a lie? Is the present a lie? Truth will out…
The white house with green shutters on a quiet street, the kitchen in which my mother sang, the yard in which my father chopped wood – was it once a reality, the perfect happiness in the white house, or had I merely hallucinated it or dreamed it up during the long nights of five years spent in a hospital?
And he who lay in the other bed in the little room, who breathed at the same rhythm as me, the brother whose name I still believe I know, was he dead or had he never existed?
Life is passing and in the end everything turns into the past.
January 15, 2022
توجه توجه: ته این ریویو بعد از دوباره خوانی آپدیت شد و حاوی مقادیر زیادی اسپویل عه.
اعتراف میکنم اولین بار که اسم آگوتا کريستف رو شنیدم، فکر کردم همون آگاتا کریستیِ پوآرو نویس معروف عه و با یک داستان جنایی سر و کار دارم. اما خیلی زود متوجه شدم قراره خیلی بیشتر و بدتر شوکه و گیج بشم.
این سه گانه رو حتما باید پشت سر هم بخونی و حتا بنظر من واجبه بدون وقفه خونده بشن. برای اینکه هم تاثیر گذاری حفظ بشه و هم داستان رو گم نکنی.
داستان کلی مجوعه سه جلدی دفتر بزرگ درباره زندگی در اروپای شرقی طی پنجاه سال پس از شروع جنگ جهانی دوم عه. درباره جنگ و زندگی هایی که ویران میشن، درباره آدم هایی که چطور از نظر روحی ازهم میپاشند.
توی کتاب اول یعنی دفتر بزرگ، روایت دوتا برادر رو میخونیم، در حقیقت ما داریم دفتر خاطرات دوتا بچه ۹ ساله رو میخونیم.بخاطر همینم کتاب مینیمال عه و زبان کتاب ساده و جمله ها کوتاهن. خیلی حرفه ای عه مگه نه؟
توی کتاب دوم اول لوکاس سعی میکنه به همه ثابت کنه برادرش کارلوس توی جنگ کشته نشده و از مرز رد شده و واقعا وجود داشته( هیچ کدوم از اهالی شهر کارلوس رو یادشون نیست، عجیبه) ؛ انتهای کتاب برعکس میشه داستان و کارلوس که به زادگاهش برگشته میخواد ثابت کنه لوکاس نیست و کارلوسه(همه شهر فکر میکنن لوکاس داره مسخره بازی درمیاره) و دوقلویی به اسم لوکاس و کارلوس اوایل جنگ توی این شهر زندگی میکردن. جالبه هیشکی این جریان رو یادش نیست و اونا رو باهم ندیده . آخه اون دوتا بچه هیچوقت مدرسه نرفتن و خیلی ام زود بود که از هم جدا شدن.
توی کتاب سوم روایت از زبان دانای کل روایت میشه. دست همه رو میشه، آگوتا خانم پس گردنت رو میگیره و میندازتت توی فاضلاب. توی این کتاب میفهمی که هیچ کدوم از داستان ها و خرده روایت های کتابهای قبلی حقیقت نداشتن.
من خودم احتیاج دارم کتاب سوم رو مجدد بخونم. در ابعاد گسترده ای کتاب گیجم کرده، مطمعن نیستم فهمیده باشم دقیقا چیشد. حتی بنظرم بد نیست کتاب هارو برعکس ترتیبش دوباره بخونم. (خدایا وقت ندارم).
از دیشب که کتابو تموم کردم درگیرش شدم. تمام شب رو هم کابوس دیدم. لعنت بهش!
اگر کتاب سوم رو مجدد خوندم ،میام این ریویوو رو آپدیت میکنم.
حتی بدون بازخوانی ام البته میتونم تضمین کنم با شاهکار وحشتناک شاهکاری وقت گذروندم.
تلخ، تاریک، گزنده، طنز و خونآلود بود این مجموعه.
جزو بهترین تجربه های زندگیم شد و به هرکسی ریویوو رو میخونه پیشنهادش میکنم. این لذت تاریک رو به خودتون هدیه کنید.
و اینکه خییییلی زیاد خوشحالم با آگوتا کريستف آشنا شدم.
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
اسپویل شروع میشه. اگر کسی کتاب رو خونده و فکر میکنه من جایی رو اشتباه فهمیدم، ممنون میشم اصلاحم کنه . قلب زیاد
من دوباره کتاب دروغ سوم رو گوش دادم،البته با سرعت دوبرابر، و فکر میکنم فهمیدم چیشد:))
داستان از این قراره که ماجرا اصلا جوری که توی دوتا کتاب قبلی خوندیم نیست. اصل داستان اینه:
لوکاس و کارلوس یه جفت دوقلو ان که با پدر نویسنده و مادر خانه دارشون زندگی میکنن. یک شب اوایل جنگ پدر میاد خونه و به مادر میگه میخواد ترکشون کنه چون یه معشوقه توی شهر کناری داره و اون بزودی زایمان میکنه ، میخواد بره تا بعد زایمان پیشش بمونه. مادر عصبانی میشه و توی جنون آنی پدر رو با تیر میزنه، لوکاس هم اشتباها تیر میخوره توی این جریان. لوکاس رو میبرن بیمارستان، کارلوس رو میبرن یتیم خونه، مادر رو میبرن تیمارستان و پدر میمیره. لوکاس وقتی به هوش میاد در اثر شوک حادثه چیزی یادش نمیاد ولی بچه بسیار مریض و معلولی میشه که بهش میگن بخاطر فلج اطفال توی مرکز توانبخشی زندگی میکنه. اون ته ذهنش میدونه برادر داره و خانواده داشته اما چون توی چهار سالگی اومده بیمارستان و قبلش یادش نیست، تصور میکنه اینها زاییده تخیلات عه. توی ۹ سالگی لوکاس رو میسپرن به پیرزن ملقب به جادوگر و اون اونجا در حالیکه میلنگه کار میکنه و با بدبختی زنده میمونه . ۱۲ سالش بوده مادربزرگ میمیره، ۱۵ سالش بوده دولت کمونیستی میاد از مزرعه بیرونش میکنه و میخواد بسپاردش به یتیم خونه دولتی اما اون همراه با یک کهنه سرباز ناشناس تصمیم میگیره از مرز رد بشه. موقع عبور از مرز اون سرباز که جلوتر حرکت میکرد میره روی مین و میمیره و لوکاس زنده میمونه. اون طرف مرز برای خودش یک هویت جدید دروغی میسازه. سه تا دروغ میگه : اول اینکه میگه اون مرد که باهاش از مرز رد شده پدرش بود، دوم اینکه میگه اسمش کارلوس عه، سوم اینکه میگه هفده سالشه. لوکاس توی کشور آزاد هم نمیتونه خوب زندگی کنه و چهل سال بعد در حالیکه فقیر و بیمار و افسرده اس، برمیگرده به زادگاهش تا اونجا بمیره. میخواد همه اون آسایشگاه و مزرعه و محله بچگیش رو ببینه قیل مردن. وقتی میاد به شهر کودکیش، بخاطر تمدید نشدن ویزاش زندانی میشه، اونجا شروع به نوشتن دفترها میکنه و داستان زندگی دروغین ش رو مینویسه. توی شهر متوجه میشه یک شاعر مجموعه شعرهایی رو با اسم کارلوس _لوکاس منتشر کرده. حسش میگه اون مرد برادرشه. میره سراغش ولی اون مرد ریجکتش میکنه و میگه هرگز برادر نداشته. لوکاس دفترها رو بهش میده و میگه کاری دیگه توی این کشور نداره . دو روز بعد خودشو میندازه زیر قطار و تمام . پرونده لوکاس واقعی که خودش رو توی دوتا دفتر قبل کارلوس معرفی کرده بود بسته میشه اینجا.
حالا ما می مونیم و کارلوس واقعی. اون بعد جریان تیراندازی میره یتیم خونه، ولی معشوقه پدرش سرپرستیش رو قبول میکنه و نگهش میداره. خواهرش به اسم سارا دنیا میاد، بزرگتر که میشن کارلوس واقعی عاشق سارا میشه اما نامادری میگه تو نمیتونی با خواهرت ازدواج کنی و باید از پیش ما بری. کارلوس میره خونه پدری، مادرش هم از تیمارستان مرخص میشه و باهم زندگی میکنن. کارلوس واقعی ۱۴ سالگی مدرسه رو ول میکنه و چاپخونه کار میکنه و همونجا شعر هاش رو چاپ میکنه. مادرش هنوز قسمتی از دیوونگی هاش رو داره ، همیشه یاد لوکاس میوفته، اونها از سرنوشت لوکاس بی اطلاعن، مادر همش کارلوس واقعی رو تحقیر میکنه و لوکاس رو توی ذهنش میپرسته. کارلوس تبدیل به شاعر واقعی میشه اما هیچوقت ازدواج نمیکنه و از مادر خلش مراقبت میکنه. وقتی چهل سال بعد لوکاس با دفترها میاد سراغش، اون شروع میکنه به دروغ گفتن. سه تا دروغ میگه: مادرشون رو مادر زن خودش معرفی میکنه، میگه پدرش توی جنگ کشته شده و برادر دوقلو و مادرشون توی بمباران مردن همون اوایل جنگ، و میگه با سارا ازدواج کرده و کلی بچه و نوه داره. لوکاس حالا دیگه حقیقت رو فهمیده و میدونه کارلوس بهش دروغ میگه ولی چون کارلوس واقعی هیچ جوره زیر بار نمیره ( احتمالا حسادت یا نمیخواد مادرش و لوکاس روبرو بشن یا هرچی) اونم قلبش میشکنه و خودکشی میکنه. کارلوس دفترهای لوکاس رو میخونه ، تصمیم میگیره کاملشون کنه . من حدس میزنم بعدش مادرشون رو میکشه( توی داستان مستقیم اینو نگفت) و بعدش هم خودش رو مثل لوکاس میندازه زیر قطار. و تمام
این تباهی و بدبختی و بیماری جسمی ، روحی میراث مشترک همه اونهایی عه که توی دوران جنگ زندگی میکنن. سرنوشت تکثیر شده میلیون ها آدمه.
اعتراف میکنم اولین بار که اسم آگوتا کريستف رو شنیدم، فکر کردم همون آگاتا کریستیِ پوآرو نویس معروف عه و با یک داستان جنایی سر و کار دارم. اما خیلی زود متوجه شدم قراره خیلی بیشتر و بدتر شوکه و گیج بشم.
این سه گانه رو حتما باید پشت سر هم بخونی و حتا بنظر من واجبه بدون وقفه خونده بشن. برای اینکه هم تاثیر گذاری حفظ بشه و هم داستان رو گم نکنی.
داستان کلی مجوعه سه جلدی دفتر بزرگ درباره زندگی در اروپای شرقی طی پنجاه سال پس از شروع جنگ جهانی دوم عه. درباره جنگ و زندگی هایی که ویران میشن، درباره آدم هایی که چطور از نظر روحی ازهم میپاشند.
توی کتاب اول یعنی دفتر بزرگ، روایت دوتا برادر رو میخونیم، در حقیقت ما داریم دفتر خاطرات دوتا بچه ۹ ساله رو میخونیم.بخاطر همینم کتاب مینیمال عه و زبان کتاب ساده و جمله ها کوتاهن. خیلی حرفه ای عه مگه نه؟
توی کتاب دوم اول لوکاس سعی میکنه به همه ثابت کنه برادرش کارلوس توی جنگ کشته نشده و از مرز رد شده و واقعا وجود داشته( هیچ کدوم از اهالی شهر کارلوس رو یادشون نیست، عجیبه) ؛ انتهای کتاب برعکس میشه داستان و کارلوس که به زادگاهش برگشته میخواد ثابت کنه لوکاس نیست و کارلوسه(همه شهر فکر میکنن لوکاس داره مسخره بازی درمیاره) و دوقلویی به اسم لوکاس و کارلوس اوایل جنگ توی این شهر زندگی میکردن. جالبه هیشکی این جریان رو یادش نیست و اونا رو باهم ندیده . آخه اون دوتا بچه هیچوقت مدرسه نرفتن و خیلی ام زود بود که از هم جدا شدن.
توی کتاب سوم روایت از زبان دانای کل روایت میشه. دست همه رو میشه، آگوتا خانم پس گردنت رو میگیره و میندازتت توی فاضلاب. توی این کتاب میفهمی که هیچ کدوم از داستان ها و خرده روایت های کتابهای قبلی حقیقت نداشتن.
من خودم احتیاج دارم کتاب سوم رو مجدد بخونم. در ابعاد گسترده ای کتاب گیجم کرده، مطمعن نیستم فهمیده باشم دقیقا چیشد. حتی بنظرم بد نیست کتاب هارو برعکس ترتیبش دوباره بخونم. (خدایا وقت ندارم).
از دیشب که کتابو تموم کردم درگیرش شدم. تمام شب رو هم کابوس دیدم. لعنت بهش!
اگر کتاب سوم رو مجدد خوندم ،میام این ریویوو رو آپدیت میکنم.
حتی بدون بازخوانی ام البته میتونم تضمین کنم با شاهکار وحشتناک شاهکاری وقت گذروندم.
تلخ، تاریک، گزنده، طنز و خونآلود بود این مجموعه.
جزو بهترین تجربه های زندگیم شد و به هرکسی ریویوو رو میخونه پیشنهادش میکنم. این لذت تاریک رو به خودتون هدیه کنید.
و اینکه خییییلی زیاد خوشحالم با آگوتا کريستف آشنا شدم.
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
اسپویل شروع میشه. اگر کسی کتاب رو خونده و فکر میکنه من جایی رو اشتباه فهمیدم، ممنون میشم اصلاحم کنه . قلب زیاد
من دوباره کتاب دروغ سوم رو گوش دادم،البته با سرعت دوبرابر، و فکر میکنم فهمیدم چیشد:))
داستان از این قراره که ماجرا اصلا جوری که توی دوتا کتاب قبلی خوندیم نیست. اصل داستان اینه:
لوکاس و کارلوس یه جفت دوقلو ان که با پدر نویسنده و مادر خانه دارشون زندگی میکنن. یک شب اوایل جنگ پدر میاد خونه و به مادر میگه میخواد ترکشون کنه چون یه معشوقه توی شهر کناری داره و اون بزودی زایمان میکنه ، میخواد بره تا بعد زایمان پیشش بمونه. مادر عصبانی میشه و توی جنون آنی پدر رو با تیر میزنه، لوکاس هم اشتباها تیر میخوره توی این جریان. لوکاس رو میبرن بیمارستان، کارلوس رو میبرن یتیم خونه، مادر رو میبرن تیمارستان و پدر میمیره. لوکاس وقتی به هوش میاد در اثر شوک حادثه چیزی یادش نمیاد ولی بچه بسیار مریض و معلولی میشه که بهش میگن بخاطر فلج اطفال توی مرکز توانبخشی زندگی میکنه. اون ته ذهنش میدونه برادر داره و خانواده داشته اما چون توی چهار سالگی اومده بیمارستان و قبلش یادش نیست، تصور میکنه اینها زاییده تخیلات عه. توی ۹ سالگی لوکاس رو میسپرن به پیرزن ملقب به جادوگر و اون اونجا در حالیکه میلنگه کار میکنه و با بدبختی زنده میمونه . ۱۲ سالش بوده مادربزرگ میمیره، ۱۵ سالش بوده دولت کمونیستی میاد از مزرعه بیرونش میکنه و میخواد بسپاردش به یتیم خونه دولتی اما اون همراه با یک کهنه سرباز ناشناس تصمیم میگیره از مرز رد بشه. موقع عبور از مرز اون سرباز که جلوتر حرکت میکرد میره روی مین و میمیره و لوکاس زنده میمونه. اون طرف مرز برای خودش یک هویت جدید دروغی میسازه. سه تا دروغ میگه : اول اینکه میگه اون مرد که باهاش از مرز رد شده پدرش بود، دوم اینکه میگه اسمش کارلوس عه، سوم اینکه میگه هفده سالشه. لوکاس توی کشور آزاد هم نمیتونه خوب زندگی کنه و چهل سال بعد در حالیکه فقیر و بیمار و افسرده اس، برمیگرده به زادگاهش تا اونجا بمیره. میخواد همه اون آسایشگاه و مزرعه و محله بچگیش رو ببینه قیل مردن. وقتی میاد به شهر کودکیش، بخاطر تمدید نشدن ویزاش زندانی میشه، اونجا شروع به نوشتن دفترها میکنه و داستان زندگی دروغین ش رو مینویسه. توی شهر متوجه میشه یک شاعر مجموعه شعرهایی رو با اسم کارلوس _لوکاس منتشر کرده. حسش میگه اون مرد برادرشه. میره سراغش ولی اون مرد ریجکتش میکنه و میگه هرگز برادر نداشته. لوکاس دفترها رو بهش میده و میگه کاری دیگه توی این کشور نداره . دو روز بعد خودشو میندازه زیر قطار و تمام . پرونده لوکاس واقعی که خودش رو توی دوتا دفتر قبل کارلوس معرفی کرده بود بسته میشه اینجا.
حالا ما می مونیم و کارلوس واقعی. اون بعد جریان تیراندازی میره یتیم خونه، ولی معشوقه پدرش سرپرستیش رو قبول میکنه و نگهش میداره. خواهرش به اسم سارا دنیا میاد، بزرگتر که میشن کارلوس واقعی عاشق سارا میشه اما نامادری میگه تو نمیتونی با خواهرت ازدواج کنی و باید از پیش ما بری. کارلوس میره خونه پدری، مادرش هم از تیمارستان مرخص میشه و باهم زندگی میکنن. کارلوس واقعی ۱۴ سالگی مدرسه رو ول میکنه و چاپخونه کار میکنه و همونجا شعر هاش رو چاپ میکنه. مادرش هنوز قسمتی از دیوونگی هاش رو داره ، همیشه یاد لوکاس میوفته، اونها از سرنوشت لوکاس بی اطلاعن، مادر همش کارلوس واقعی رو تحقیر میکنه و لوکاس رو توی ذهنش میپرسته. کارلوس تبدیل به شاعر واقعی میشه اما هیچوقت ازدواج نمیکنه و از مادر خلش مراقبت میکنه. وقتی چهل سال بعد لوکاس با دفترها میاد سراغش، اون شروع میکنه به دروغ گفتن. سه تا دروغ میگه: مادرشون رو مادر زن خودش معرفی میکنه، میگه پدرش توی جنگ کشته شده و برادر دوقلو و مادرشون توی بمباران مردن همون اوایل جنگ، و میگه با سارا ازدواج کرده و کلی بچه و نوه داره. لوکاس حالا دیگه حقیقت رو فهمیده و میدونه کارلوس بهش دروغ میگه ولی چون کارلوس واقعی هیچ جوره زیر بار نمیره ( احتمالا حسادت یا نمیخواد مادرش و لوکاس روبرو بشن یا هرچی) اونم قلبش میشکنه و خودکشی میکنه. کارلوس دفترهای لوکاس رو میخونه ، تصمیم میگیره کاملشون کنه . من حدس میزنم بعدش مادرشون رو میکشه( توی داستان مستقیم اینو نگفت) و بعدش هم خودش رو مثل لوکاس میندازه زیر قطار. و تمام
این تباهی و بدبختی و بیماری جسمی ، روحی میراث مشترک همه اونهایی عه که توی دوران جنگ زندگی میکنن. سرنوشت تکثیر شده میلیون ها آدمه.
August 27, 2025
الكذبة الثالثة هو الجزء الأخير من ثلاثية التوأم للكاتبة المجرية أغوتا كريستوف و الصراحة الثلاثية من وجهة نظري مكانتش مستاهلة خالص كل الأجزاء دي لأن فعلاً الجزء الأول هو الجزء الوحيد اللي له معني وقيمة و الباقي كله كانت قراءته مجرد تضييع للوقت...
واضح جداً إن الكاتبة استغلت نجاح الجزء الأول وقررت بعد كدة تكتب حاجات غريبة و أحداث مربكة وملهاش طعم و قفلت الكتاب بنهاية خزعلابية وبتحاول توهمنا كقراء إنها نهاية ذكية وفيها تويست جامد بس للأسف أنا معجبتنيش أبداً لأنها نسفت كل الرواية في الجزء دة!
إسلوب الكاتبة لا غبار عليه لكن الثلاثية لما أحكم عليها بعد الإنتهاء منها هي متوسطة المستوي و ليست بالعمق الكافي بإستثناء الجزء الأول...
أتعصبت شوية بعد الجزء الثاني و أتعصبت أوي بعد الجزء الثالث بس أتعصبت جداً من الكاتبة عشان عرفت تضحك عليا! أو بمعني أخر أستغفلتني اللي هو بصي الجزء الأول حلو إزاي ..يلا أقرأي بقي وكملي وفي الأخر يجيلي صدمة!
didnt like it ..overrated!
واضح جداً إن الكاتبة استغلت نجاح الجزء الأول وقررت بعد كدة تكتب حاجات غريبة و أحداث مربكة وملهاش طعم و قفلت الكتاب بنهاية خزعلابية وبتحاول توهمنا كقراء إنها نهاية ذكية وفيها تويست جامد بس للأسف أنا معجبتنيش أبداً لأنها نسفت كل الرواية في الجزء دة!
إسلوب الكاتبة لا غبار عليه لكن الثلاثية لما أحكم عليها بعد الإنتهاء منها هي متوسطة المستوي و ليست بالعمق الكافي بإستثناء الجزء الأول...
أتعصبت شوية بعد الجزء الثاني و أتعصبت أوي بعد الجزء الثالث بس أتعصبت جداً من الكاتبة عشان عرفت تضحك عليا! أو بمعني أخر أستغفلتني اللي هو بصي الجزء الأول حلو إزاي ..يلا أقرأي بقي وكملي وفي الأخر يجيلي صدمة!
didnt like it ..overrated!
February 10, 2016
آغوتا مجددًا، آغوتا مرة أخرى
والعودة للتوأم المجنون غريب الأطوار
لازلت أذكر روايتها الشيطانية "الدفتر الكبير" وما تركته داخلي من انبهار وتقزز
تقزز من بشاعة ما ترويه وتصفه
لا سيما وأن تلك البشاعة إنما تنعكس من نفوس أطفال ص��ار
وانبهار من قدرتها العجيبة في تصوير وسرد هذه البشاعة!
في هذا الجزء، ورغم أن التوأمان أصبحا مختلفين
تشعر بنفس البشاعة التي شعرت بها من قبل في الجزء الأول
ذات الألم، المصير المشوه، الحاضر التعس والمستقبل الغامض
والماضي! الماضي الممزق!
الماضي الذي ترك كل منهما ملقيّ في زاوية يبحث عن الآخر
ها هنا لم تكن الحرب فقط هي من تقوم بتشويههم وتمزيقهم
كان ماضي آبائهم، ماضي لم يخطا فيه حرفًا واحدًا
وقام هو بتخطيط كل حياتهم؛ حاضرهم ومستقبلهم معًا!
أعلم أن الكاتبة عاشت هي الأخرى ويلات الحرب والتشرد
لكن لا أستطيع تصديق أن مثل هذه البشاعة تجد لها متسعًا خارج حدود الروايات
هل يمكن أن توجد حقًا في الواقع؟
مهما كان مليئًا بالحروب والدمار!
من أين لأبطال آغوتا بمثل هذه القسوة؟
من يدري؟ ربما كان العالم أكثر دمامة مما أتوقع
لكنه لم يكشف لنا عن وجهه القبيح بعد.
تمّت
Read
May 3, 2022People have been telling stories for so long now that it is a challenge for writers to come up with a new way of spinning a tale. They are forced to bend over backwards and twist themselves into impossible contortions in order to vary the telling while we, the spoiled readers, get to sit back and judge, sometimes harshly, the amazing feats of prestidigitation they conjure up for our entertainment.
Kristof has quite an array of magic tricks up her capacious sleeves. I imagine her as one of those magicians who place a member of the audience inside a box, pronounce some magic formula, and hey presto! when the box is opened, the person has disappeared into thin air. Or they hide something under a beaker only for it to appear under a different beaker without anyone noticing how the exchange came about. Or they make an object, a blue cube for example, disappear momentarily only to reappear as a yellow cone. Or they turn a single turtle dove into an entire flock.
Yes, there’s definitely some sleight of hand involved in Kristof’s puzzle in three books: Le grand cahier, La preuve, Le troisième mensonge.
At the beginning, there are two boys.
Poof! One disappears.
So there is only one boy left.
Poof! He too disappears but poof! the other, or is it the same one, reappears in the same place.
Then poof! the two appear in a new location but they have changed colour and shape..
And their stories increase and multiply like the magician’s flock of doves.
No wonder the title of this third book in the series is The Third Lie.
However, there is more to this than magic tricks.
Private family drama is pitted against trauma on a national scale.
Adultery is given as the cause of the private drama, war and annexation the cause of the national one. Either way, two boys suffer, they are taken from their parents and one from the other, split like Germany into East and West.
While the story mostly takes place in Hungary near the Austrian border, it is clearly an allegory for the whole of eastern Europe and for the incomprehensions that continue to divide people even after the wall came down. We are reminded of the people who returned eventually to find others living in their homes, living their very lives.
Nothing can remain intact in a war zone. Only fragments remain afterwards and truth is invariably one of the missing pieces.
Kristof has quite an array of magic tricks up her capacious sleeves. I imagine her as one of those magicians who place a member of the audience inside a box, pronounce some magic formula, and hey presto! when the box is opened, the person has disappeared into thin air. Or they hide something under a beaker only for it to appear under a different beaker without anyone noticing how the exchange came about. Or they make an object, a blue cube for example, disappear momentarily only to reappear as a yellow cone. Or they turn a single turtle dove into an entire flock.
Yes, there’s definitely some sleight of hand involved in Kristof’s puzzle in three books: Le grand cahier, La preuve, Le troisième mensonge.
At the beginning, there are two boys.
Poof! One disappears.
So there is only one boy left.
Poof! He too disappears but poof! the other, or is it the same one, reappears in the same place.
Then poof! the two appear in a new location but they have changed colour and shape..
And their stories increase and multiply like the magician’s flock of doves.
No wonder the title of this third book in the series is The Third Lie.
However, there is more to this than magic tricks.
Private family drama is pitted against trauma on a national scale.
Adultery is given as the cause of the private drama, war and annexation the cause of the national one. Either way, two boys suffer, they are taken from their parents and one from the other, split like Germany into East and West.
While the story mostly takes place in Hungary near the Austrian border, it is clearly an allegory for the whole of eastern Europe and for the incomprehensions that continue to divide people even after the wall came down. We are reminded of the people who returned eventually to find others living in their homes, living their very lives.
Nothing can remain intact in a war zone. Only fragments remain afterwards and truth is invariably one of the missing pieces.
April 27, 2018
این سهگانه محشر بود و این جلد آخر محشری رو به اوج رسوند. یادم نمیاد که نوشتهای خونده باشم که به قدر این دقیق چفت و بست شده باشه روایت و قصهش و اینطوری غافلگیر ات کنه. خیلی خیلی زبون شیرین و دقیق و سادهای داره در عین حال طوری دست میذاره روی انسانیت و احساسها که میتونه اشکآور باشه. این جلد طوری جلدهای قبل رو کامل کرد که تازه میفهمیدی با چی طرفی.
آگوتا کریستوف نابغهگانه نوشته این سهگانه رو. به هر انسانی پیشنهاد میکنم این کتاب رو.
آگوتا کریستوف نابغهگانه نوشته این سهگانه رو. به هر انسانی پیشنهاد میکنم این کتاب رو.
April 28, 2019
Um livro, por muito triste que seja, nunca é tão triste como uma vida.
António Lobo Antunes, no site da Wook, fez o seguinte comentário num livro de Agota Kristof: "se eu escrevesse assim... seria melhor escritor mas não teria tanto sucesso. é preciso ter coragem para escrever tão bem."
Nelson Zagalo com as suas resenhas e comentários sobre A Trilogia da Cidade de K., "obrigou-me" a inscrever-me numa biblioteca para a poder ler urgentemente.
A referência a estes dois senhores, que muito respeito, penso ser suficiente para aliciar outros leitores a aderir ao clube de admiradores de Agota Kristof, por isso pouco mais adianta o que eu possa dizer. Também porque não é fácil comentar esta obra ímpar. Ainda assim, vou tentar...
O Caderno Grande é surpreendente e angustiante pela crueza das situações descritas, as quais ferem a nossa sensibilidade e, instintivamente, repudiamos pela sua extrema perversidade. No entanto a violência descrita não é gratuita porque Agota, recorrendo à ingenuidade e pureza das crianças, dá beleza e ternura ao horror e até um sentido lógico: a guerra, o abandono, o desamor, as necessidades básicas, a luta pela sobrevivência levam o ser humano a ultrapassar limites que são inaceitáveis em tempo de paz e abundância.
Em A Prova a narrativa é mais afectuosa. Aqui várias personagens se cruzam e tentam com o amor curar a dor interior da perda.
A Terceira Mentira é o livro mais complexo porque explica (ou complica) mistérios em aberto dos anteriores, gerando dúvidas e novas interpretações.
Tenho pena de me separar fisicamente deste tesouro mas guardá-lo-ei na memória como um dos melhores livros que li.
António Lobo Antunes, no site da Wook, fez o seguinte comentário num livro de Agota Kristof: "se eu escrevesse assim... seria melhor escritor mas não teria tanto sucesso. é preciso ter coragem para escrever tão bem."
Nelson Zagalo com as suas resenhas e comentários sobre A Trilogia da Cidade de K., "obrigou-me" a inscrever-me numa biblioteca para a poder ler urgentemente.
A referência a estes dois senhores, que muito respeito, penso ser suficiente para aliciar outros leitores a aderir ao clube de admiradores de Agota Kristof, por isso pouco mais adianta o que eu possa dizer. Também porque não é fácil comentar esta obra ímpar. Ainda assim, vou tentar...
O Caderno Grande é surpreendente e angustiante pela crueza das situações descritas, as quais ferem a nossa sensibilidade e, instintivamente, repudiamos pela sua extrema perversidade. No entanto a violência descrita não é gratuita porque Agota, recorrendo à ingenuidade e pureza das crianças, dá beleza e ternura ao horror e até um sentido lógico: a guerra, o abandono, o desamor, as necessidades básicas, a luta pela sobrevivência levam o ser humano a ultrapassar limites que são inaceitáveis em tempo de paz e abundância.
Em A Prova a narrativa é mais afectuosa. Aqui várias personagens se cruzam e tentam com o amor curar a dor interior da perda.
A Terceira Mentira é o livro mais complexo porque explica (ou complica) mistérios em aberto dos anteriores, gerando dúvidas e novas interpretações.
Verdade, mentira, certeza, incerteza…
Verdade, mentira, certeza, incerteza…
Aquele cego ali na estrada também conhece estas palavras.
Estou sentado num degrau alto e tenho as mãos apertadas
Sobre o mais alto dos joelhos cruzados.
Bem: verdade, mentira, certeza, incerteza o que são?
O cego pára na estrada,
Desliguei as mãos de cima do joelho.
Verdade, mentira, certeza, incerteza são as mesmas?
Qualquer coisa mudou numa parte da realidade — os meus joelhos e as minhas mãos.
Qual é a ciência que tem conhecimento para isto?
O cego continua o seu caminho e eu não faço mais gestos.
Já não é a mesma hora, nem a mesma gente, nem nada igual.
Ser real é isto.
— Alberto Caeiro
Tenho pena de me separar fisicamente deste tesouro mas guardá-lo-ei na memória como um dos melhores livros que li.
December 4, 2022
Con La promesa se me cayó un poco la historia de los gemelos porque esperaba encontrarme con una narración similar a la que me conquistó en El gran cuaderno, pero en ella hallé algo muy distinto.
Sabiendo que a la autora le gustaba ir cambiando las reglas del juego comencé La tercera mentira preparado para cualquier cosa y me ha encantado el reto que se nos propone. Un reto mayúsculo porque estamos ante la novela más compleja.
El gran cuaderno fue publicada en 1986. La promesa vio la luz en 1988. La tercera mentira en 1991. Las tres son muy diferentes como si la historia se fuera reinventando a sí misma con el paso del tiempo.
El gran cuaderno es la que más me ha gustado. Si fuera una etapa ciclista sería la del Alpe d'Huez. ¡Etapón y novelón!
La promesa me costó más. Me sentí como el soldado Filípides llegando a Atenas desde Maratón.
Con La tercera mentira me vi nadando a mar abierto. Me vi pendiente de los reflejos en el agua: Claus – Lucas (mismas letras en diferentes lugares). Me vi recordando momentos de las dos novelas anteriores. La tercera mentira me mostró la verdad.
Nunca he hecho un triatlón, pero he leído Claus y Lucas y mi satisfacción ha sido máxima como si hubiera finalizado el Ironman de Hawái.
Dice uno de nuestros protagonistas que “Por muy triste que sea un libro, nunca puede ser tan triste como la vida”. Estoy de acuerdo en que la realidad siempre supera a la ficción y eso que esta ficción es dura y en ella se tratan temas de peso como la guerra, la búsqueda de la identidad, el dolor o la muerte. En esta ficción también se habla de literatura… y eso siempre suma.
¡Qué gran trilogía!
Sabiendo que a la autora le gustaba ir cambiando las reglas del juego comencé La tercera mentira preparado para cualquier cosa y me ha encantado el reto que se nos propone. Un reto mayúsculo porque estamos ante la novela más compleja.
El gran cuaderno fue publicada en 1986. La promesa vio la luz en 1988. La tercera mentira en 1991. Las tres son muy diferentes como si la historia se fuera reinventando a sí misma con el paso del tiempo.
El gran cuaderno es la que más me ha gustado. Si fuera una etapa ciclista sería la del Alpe d'Huez. ¡Etapón y novelón!
La promesa me costó más. Me sentí como el soldado Filípides llegando a Atenas desde Maratón.
Con La tercera mentira me vi nadando a mar abierto. Me vi pendiente de los reflejos en el agua: Claus – Lucas (mismas letras en diferentes lugares). Me vi recordando momentos de las dos novelas anteriores. La tercera mentira me mostró la verdad.
Nunca he hecho un triatlón, pero he leído Claus y Lucas y mi satisfacción ha sido máxima como si hubiera finalizado el Ironman de Hawái.
Dice uno de nuestros protagonistas que “Por muy triste que sea un libro, nunca puede ser tan triste como la vida”. Estoy de acuerdo en que la realidad siempre supera a la ficción y eso que esta ficción es dura y en ella se tratan temas de peso como la guerra, la búsqueda de la identidad, el dolor o la muerte. En esta ficción también se habla de literatura… y eso siempre suma.
¡Qué gran trilogía!
January 13, 2022
4.5
دریچهها بالا میروند و قصه فوران میکند
جلد سوم بالاخره بهم ثابت کرد که این همه تعریف و تمجید بیدلیل نبوده. حقیقتش از جلد اول و دوم راضی نبودم و با کرختی سراغ جلد آخر اومدم. ولی آگوتا کریستوف دید منفی من رو نسبت به خودش برگردوند.
جلد آخر، برخلاف دو جلد دیگه، داستان رو قطرهچکونی به خورد مخاطب نمیده. برعکس، مثل یک بوکسور سبکوزن تر و فرز(!)، از چپ و راست میکوبه تو صورتت و واقعا آدم رو گیج میکنه. به خاطر دروغهای زیادی که توی دو جلد قبلی گفته شده باید تمرکز زیادی داشته باشید تا مرز دروغ و حقیقت رو پیدا کنید. داستان بسیار پیچیده، تلخ و گزنده است و پیامش رو از طریق پایانی تراژیک به شکل موثری در روح مخاطبش حک میکنه. رنج و آوارگی دو نفر که از یک نقطه شروع میکنن، دو مسیر کاملا متفاوت رو سپری میکنن و نهایتا به شکلی همسان، به نقطه پایان میرسن. رنجی که مستقل از مسیره. محکومیت نانوشته انسان.
تنها ایرادی که من میتونم بگیرم اینه که بنظرم این سه جلد نمیتونن سه کتاب مستقل باشن. اینها یک کتابه. در واقع، در سایه پایان درخشان جلد سوم کتاب اول و دوم به کل معنای جدیدی میگیرن. مطمئنا اگر هر سه کتاب رو در یک جلد خونده بودم بازم به کل داستان 5 میدادم. اما کتابهای "دفتر بزرگ" و "مدرک" به تنهایی معنای چندانی ندارن و بنظر من حتی مشکلاتی هم دارن که تو ریویو هر کدوم نوشتم براشون. بنظر من جلد اول و دوم فقط پلههایی برای رسیدن به جلد سوم هستن ولی خوب، بخاطر جلد سوم، ارزش خوندن دارن.
پ.ن: بنظرم حتما سه جلد رو پشت هم و بیفاصله بخونید تا توی جلد آخر گیج نشید
پ.ن2: صوتی گوش دادم با صدای رضا عمرانی. خوب بود
دریچهها بالا میروند و قصه فوران میکند
جلد سوم بالاخره بهم ثابت کرد که این همه تعریف و تمجید بیدلیل نبوده. حقیقتش از جلد اول و دوم راضی نبودم و با کرختی سراغ جلد آخر اومدم. ولی آگوتا کریستوف دید منفی من رو نسبت به خودش برگردوند.
جلد آخر، برخلاف دو جلد دیگه، داستان رو قطرهچکونی به خورد مخاطب نمیده. برعکس، مثل یک بوکسور سبکوزن تر و فرز(!)، از چپ و راست میکوبه تو صورتت و واقعا آدم رو گیج میکنه. به خاطر دروغهای زیادی که توی دو جلد قبلی گفته شده باید تمرکز زیادی داشته باشید تا مرز دروغ و حقیقت رو پیدا کنید. داستان بسیار پیچیده، تلخ و گزنده است و پیامش رو از طریق پایانی تراژیک به شکل موثری در روح مخاطبش حک میکنه. رنج و آوارگی دو نفر که از یک نقطه شروع میکنن، دو مسیر کاملا متفاوت رو سپری میکنن و نهایتا به شکلی همسان، به نقطه پایان میرسن. رنجی که مستقل از مسیره. محکومیت نانوشته انسان.
تنها ایرادی که من میتونم بگیرم اینه که بنظرم این سه جلد نمیتونن سه کتاب مستقل باشن. اینها یک کتابه. در واقع، در سایه پایان درخشان جلد سوم کتاب اول و دوم به کل معنای جدیدی میگیرن. مطمئنا اگر هر سه کتاب رو در یک جلد خونده بودم بازم به کل داستان 5 میدادم. اما کتابهای "دفتر بزرگ" و "مدرک" به تنهایی معنای چندانی ندارن و بنظر من حتی مشکلاتی هم دارن که تو ریویو هر کدوم نوشتم براشون. بنظر من جلد اول و دوم فقط پلههایی برای رسیدن به جلد سوم هستن ولی خوب، بخاطر جلد سوم، ارزش خوندن دارن.
پ.ن: بنظرم حتما سه جلد رو پشت هم و بیفاصله بخونید تا توی جلد آخر گیج نشید
پ.ن2: صوتی گوش دادم با صدای رضا عمرانی. خوب بود
March 10, 2023
سه گانهی دوقلوها - کتاب سوم: دروغ سوم
بدون شک این سه گانه یک شاهکاره! توی ریویوی کتاب دوم گفتم که تیر خوردم، اینجا کاملا منهدم شدم! دوست ندارم اسپویل بشه چیزی از داستان نمیگم اما این قسمت همچون نوری بر تاریکی این سه کتاب میتابه و تمام ابرها از جلوی ماه کنار میرن و شما اگر دقت کنید دروغ و حقیقت ماجرا مشخص میشه و چقدر جالب. حتما این سه کتاب رو پشت سر هم بدون وقفه بخونید تا لذت بیشتری ببرید.ه
بدون شک این سه گانه یک شاهکاره! توی ریویوی کتاب دوم گفتم که تیر خوردم، اینجا کاملا منهدم شدم! دوست ندارم اسپویل بشه چیزی از داستان نمیگم اما این قسمت همچون نوری بر تاریکی این سه کتاب میتابه و تمام ابرها از جلوی ماه کنار میرن و شما اگر دقت کنید دروغ و حقیقت ماجرا مشخص میشه و چقدر جالب. حتما این سه کتاب رو پشت سر هم بدون وقفه بخونید تا لذت بیشتری ببرید.ه
July 17, 2025
داستانسرایی زیر سایهی جنگ
دروغ سوم از آگوتا کریستوف
روند داستانسرایی در ابتدا برای توضیح رویدادهای طبیعی به کار میرفت و با گذشت زمان، دستخوش تغییر و تحول شد و (شاید) به کمال رسید. میل به خلق روایت، گاهی در جهت نجات یا ویرانی پیش میره. مواردی هست که داستانسرایی به مثابهی مکانیسم دفاعیای محسوب میشه تا فرد رو در امان نگه داره. چه مواقعی؟ به طور مثال وقتی که هویتت با تراما عجین شده و شکل گرفته. به راهی پناه میاری که واقعیت رو دور بزنی و با خیالپردازی، با زندگیت کنار بیای و از نو بسازیش.
دارم مبهم میگم؟ خیالت راحت باشه چون این کلاف سردرگم رو در ادامه باز میکنم. میخوام دوقلوهای کریستوف رو با مانستری¹ تطابق بدم که به طرز ویرانکنندهای شبیه هم محسوب میشن اما راهشون از هم جداست. در هر دوی اینها، قدرت جنگ بر زندگی آدمهای عادی رو میتون��ن ببینین و با واکاوی تاریخ، به نگرش جامعتری برسین.
جنگ، آدمهای زیادی رو تحت سیطرهی خودش قرار میده. کاری به کوچیک و بزرگ نداره و آغوشش برای همه بازه. این بغل اجباری، تأثیرات مهلکی هم به جا میذاره. آغوشی خونین و دهشتناک که آدمهای زیادی رو مجروح میکنه و این جراحت همیشه قابل شناسایی نیست. یکی از عواقب این لمس و نزدیکی خفقانآور، شکلگیری داستانهای ساختگی توسط آدمهای عادیه؛ آدمهایی که زیر این فشار طاقتفرسا، فقط به زنده موندن فکر میکنن و به هر دستاویزی میتونن چنگ بزنن. اونها ممکنه خاطراتشون رو بازنویسی کنن. اما قصه جایی تلخ میشه که نمیدونی چقدر از این گذشته، واقعیت داره و چقدرش دروغینه.
نویسنده با قلم دوقلوهای بیبدیلش، دفترچهای حاوی دروغهای زیادی رو روایت میکنه. دروغهایی که کودکان یهودی در طول هولوکاست هم بارها به خودشون و دیگران تحویل دادن. زندگی ساختگیای که برای فرار از وحشت، گناه، بیعدالتی و خشونت نامنتهی بشر ساخته میشه تا فراموش کنن چه به سرشون اومد و شاید بتونن از نو بسازن.
این قضیه باعث اختلالات هویتی یا بیحسی عاطفی هم میشه. کمکم فرد از هویتش و واقعیت پیرامونش جدا میشه. هویت جدیدی رو به طور مثال برای فرار یا انتقام شکل میده. منجر میشه من خواننده، به روایتی تجزیه شده چشم بدوزم و به علت دوپارگی ناشی از تراما و ...، با راوی غیرقابل اعتمادی مواجه شم.
در ابعاد بزرگتر، تاریخ هم بازنویسی میشه. مدارک ناپدید میشن و مرز بین حقیقت موجود و داستانهای جعلی، خدشهدار میشه. این مورد جنبهی ترسناکی هم داره چون به راحتی میتونن بر جنایات افراد سرپوش بذارن و دست به حذف افراد یا کشتار دستهجمعی بزنن. آیا نیاز به مثال عینی هم داریم؟ فت و فراوانن.
◇ برخی از مخالفانی که توسط شوروی از عکسها و سوابق پاک شدن.
◇ نازیهایی که تونستن گذشتهشون رو پنهان کنن و همرنگ جماعت بشن.
و تا به امروز که اعتماد بشر به مویی بند شده :)
تو این بلبشویی که جنگ مسببش بوده، کودکان بینام و گمشدهای هم داریم که آواره شدن. به طور مثال تو جنگ جهانی دوم، نام، مدارک و خونوادههاشون رو از دست دادن. کودکانی که به فرزندی پذیرفته میشدن، پنهان میشدن، قاچاق میشدن و خیلی از اونها از گذشتهشون آگاه نبودن. نه میدونن از کجا اومدن و نه میدونن چه بر سرشون اومده. تو دنیای مانگا هم به نینا فورتنر² میشه اشاره کرد. آگوتا کریستوف از این قضیه هم تو مجموعهی بهره برده که نمونههای تاریخیش علاوه بر مجارستان، در لهستان و آلمان هم اتفاق افتاده. بازماندگانی با هویتهای جعلی که به زندگی دروغینشون ادامه میدن.
آسیبهای ناشی از جنگ به قدری زیادن که توصیفش تو ریویو امکانپذیر نیست اما میشه از یکیشون به طرز مختصری بگم و اون، اختلال استرس پس از سانحه³ به شمار میره. از علائمش میشه یه موارد زیر اشاره کرد:
▪︎مواجهه مستمر با کابوسهای شبانه
▪︎فلشبکها
▪︎امتناع از صحبت در مورد رویداد
▪︎احساس جدایی و بیگانگی از دیگران و بیحسی عاطفی و ذهنی
▪︎بروز مشکلات روانی مثل افسردگی، فوبیا و اضطراب
▪︎چسبیدن بیش از حد به یک بزرگسال
▪︎رفتار غیرعادی جنسی
▪︎سوءمصرف مواد مخدر یا الکل
▪︎تفکیک هویت
و علائم زیادی که اگه تو سن کم در معرضش قرار بگیرین، اون آسیب به امری عادی تلقی میشه. مثل یوهان و کنزو در مانستر که توسط آزمایشهای دوران جنگ سرد و آسیبهای پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفتن.
با این وجود، مجموعه به ترتیب جلدهاش اینجوری پیش رفت:
در ابتدا نمای کلی از زندگی دوقلوها بود که با روایتی عینی توصیف شد. داستانی که آغشته به ظلم و خشونت فراگیر بود.
تو جلد دوم، لنز دوربین رو یکی از دوقلوها متمرکز شد و بهش پرداخت. بیحسی، انزوا، شرایط اسفبار پس از جنگ، نیست و نابودی مدارک و اثبات هویت از مضامین پررنگ این جلد محسوب میشد.
و در آخر وارد هزارتوی ذهن شخصیت شد. اینکه چطور هویتش دچار فروپاشی شد و چه دروغهای تحویل خودش، دیگران و ما داد.
پایان این مجموعه، روایت زندگی در عمیقترین ابعادشه. نفوذ به کالبد جسم و روح آدمی که به شدت آسیب دیده و با اینکه جنگ تموم شده، اما ردپاش از زندگیش محو نشده. گذشتهای که به قدری هولناکه که نمیتونه هضمش کنه و اونقدر زیباش میکنه تا بتونه زمان حال رو تاب بیاره. اتمامش مصادف با جنگ ۱۲ روزه بود و به طرز غمناکی قصهی دوقلوها رو تموم کردیم. در حالیکه شاهد دروغهای زیادی بودیم که ...، بگذریم. از همخوانهای نازنینم ممنونم که همراهی کردن و یه مجموعه رو از ابتدا تا انتهاش، به سر رسوندیم.
بماند به یادگار از قلمی که دچار یبوسته!
___
¹ Monster is a Japanese manga series written and illustrated by Naoki Urasawa.
² Anna Liebert, known as Nina Fortner is the deuteragonist in the manga and anime series Monster.
³ Post Traumatic Stress Disorder
Also called: PTSD
به او میگویم که من تلاش میکنم قصهی زندگیام را تعریف کنم، ولی نمیتوانم، جرأتش را ندارم، خیلی عذابم میدهد. آنوقت، همه چیز را خوشگل میکنم و اتفاقها را نه آنطور که افتادهاند، بلکه جوری تعریف میکنم که دلم میخواست بیفتند.
دروغ سوم از آگوتا کریستوف
روند داستانسرایی در ابتدا برای توضیح رویدادهای طبیعی به کار میرفت و با گذشت زمان، دستخوش تغییر و تحول شد و (شاید) به کمال رسید. میل به خلق روایت، گاهی در جهت نجات یا ویرانی پیش میره. مواردی هست که داستانسرایی به مثابهی مکانیسم دفاعیای محسوب میشه تا فرد رو در امان نگه داره. چه مواقعی؟ به طور مثال وقتی که هویتت با تراما عجین شده و شکل گرفته. به راهی پناه میاری که واقعیت رو دور بزنی و با خیالپردازی، با زندگیت کنار بیای و از نو بسازیش.
دارم مبهم میگم؟ خیالت راحت باشه چون این کلاف سردرگم رو در ادامه باز میکنم. میخوام دوقلوهای کریستوف رو با مانستری¹ تطابق بدم که به طرز ویرانکنندهای شبیه هم محسوب میشن اما راهشون از هم جداست. در هر دوی اینها، قدرت جنگ بر زندگی آدمهای عادی رو میتون��ن ببینین و با واکاوی تاریخ، به نگرش جامعتری برسین.
جنگ، آدمهای زیادی رو تحت سیطرهی خودش قرار میده. کاری به کوچیک و بزرگ نداره و آغوشش برای همه بازه. این بغل اجباری، تأثیرات مهلکی هم به جا میذاره. آغوشی خونین و دهشتناک که آدمهای زیادی رو مجروح میکنه و این جراحت همیشه قابل شناسایی نیست. یکی از عواقب این لمس و نزدیکی خفقانآور، شکلگیری داستانهای ساختگی توسط آدمهای عادیه؛ آدمهایی که زیر این فشار طاقتفرسا، فقط به زنده موندن فکر میکنن و به هر دستاویزی میتونن چنگ بزنن. اونها ممکنه خاطراتشون رو بازنویسی کنن. اما قصه جایی تلخ میشه که نمیدونی چقدر از این گذشته، واقعیت داره و چقدرش دروغینه.
نویسنده با قلم دوقلوهای بیبدیلش، دفترچهای حاوی دروغهای زیادی رو روایت میکنه. دروغهایی که کودکان یهودی در طول هولوکاست هم بارها به خودشون و دیگران تحویل دادن. زندگی ساختگیای که برای فرار از وحشت، گناه، بیعدالتی و خشونت نامنتهی بشر ساخته میشه تا فراموش کنن چه به سرشون اومد و شاید بتونن از نو بسازن.
این قضیه باعث اختلالات هویتی یا بیحسی عاطفی هم میشه. کمکم فرد از هویتش و واقعیت پیرامونش جدا میشه. هویت جدیدی رو به طور مثال برای فرار یا انتقام شکل میده. منجر میشه من خواننده، به روایتی تجزیه شده چشم بدوزم و به علت دوپارگی ناشی از تراما و ...، با راوی غیرقابل اعتمادی مواجه شم.
در ابعاد بزرگتر، تاریخ هم بازنویسی میشه. مدارک ناپدید میشن و مرز بین حقیقت موجود و داستانهای جعلی، خدشهدار میشه. این مورد جنبهی ترسناکی هم داره چون به راحتی میتونن بر جنایات افراد سرپوش بذارن و دست به حذف افراد یا کشتار دستهجمعی بزنن. آیا نیاز به مثال عینی هم داریم؟ فت و فراوانن.
◇ برخی از مخالفانی که توسط شوروی از عکسها و سوابق پاک شدن.
◇ نازیهایی که تونستن گذشتهشون رو پنهان کنن و همرنگ جماعت بشن.
و تا به امروز که اعتماد بشر به مویی بند شده :)
تو این بلبشویی که جنگ مسببش بوده، کودکان بینام و گمشدهای هم داریم که آواره شدن. به طور مثال تو جنگ جهانی دوم، نام، مدارک و خونوادههاشون رو از دست دادن. کودکانی که به فرزندی پذیرفته میشدن، پنهان میشدن، قاچاق میشدن و خیلی از اونها از گذشتهشون آگاه نبودن. نه میدونن از کجا اومدن و نه میدونن چه بر سرشون اومده. تو دنیای مانگا هم به نینا فورتنر² میشه اشاره کرد. آگوتا کریستوف از این قضیه هم تو مجموعهی بهره برده که نمونههای تاریخیش علاوه بر مجارستان، در لهستان و آلمان هم اتفاق افتاده. بازماندگانی با هویتهای جعلی که به زندگی دروغینشون ادامه میدن.
آسیبهای ناشی از جنگ به قدری زیادن که توصیفش تو ریویو امکانپذیر نیست اما میشه از یکیشون به طرز مختصری بگم و اون، اختلال استرس پس از سانحه³ به شمار میره. از علائمش میشه یه موارد زیر اشاره کرد:
▪︎مواجهه مستمر با کابوسهای شبانه
▪︎فلشبکها
▪︎امتناع از صحبت در مورد رویداد
▪︎احساس جدایی و بیگانگی از دیگران و بیحسی عاطفی و ذهنی
▪︎بروز مشکلات روانی مثل افسردگی، فوبیا و اضطراب
▪︎چسبیدن بیش از حد به یک بزرگسال
▪︎رفتار غیرعادی جنسی
▪︎سوءمصرف مواد مخدر یا الکل
▪︎تفکیک هویت
و علائم زیادی که اگه تو سن کم در معرضش قرار بگیرین، اون آسیب به امری عادی تلقی میشه. مثل یوهان و کنزو در مانستر که توسط آزمایشهای دوران جنگ سرد و آسیبهای پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفتن.
با این وجود، مجموعه به ترتیب جلدهاش اینجوری پیش رفت:
در ابتدا نمای کلی از زندگی دوقلوها بود که با روایتی عینی توصیف شد. داستانی که آغشته به ظلم و خشونت فراگیر بود.
تو جلد دوم، لنز دوربین رو یکی از دوقلوها متمرکز شد و بهش پرداخت. بیحسی، انزوا، شرایط اسفبار پس از جنگ، نیست و نابودی مدارک و اثبات هویت از مضامین پررنگ این جلد محسوب میشد.
و در آخر وارد هزارتوی ذهن شخصیت شد. اینکه چطور هویتش دچار فروپاشی شد و چه دروغهای تحویل خودش، دیگران و ما داد.
پایان این مجموعه، روایت زندگی در عمیقترین ابعادشه. نفوذ به کالبد جسم و روح آدمی که به شدت آسیب دیده و با اینکه جنگ تموم شده، اما ردپاش از زندگیش محو نشده. گذشتهای که به قدری هولناکه که نمیتونه هضمش کنه و اونقدر زیباش میکنه تا بتونه زمان حال رو تاب بیاره. اتمامش مصادف با جنگ ۱۲ روزه بود و به طرز غمناکی قصهی دوقلوها رو تموم کردیم. در حالیکه شاهد دروغهای زیادی بودیم که ...، بگذریم. از همخوانهای نازنینم ممنونم که همراهی کردن و یه مجموعه رو از ابتدا تا انتهاش، به سر رسوندیم.
بماند به یادگار از قلمی که دچار یبوسته!
___
¹ Monster is a Japanese manga series written and illustrated by Naoki Urasawa.
² Anna Liebert, known as Nina Fortner is the deuteragonist in the manga and anime series Monster.
³ Post Traumatic Stress Disorder
Also called: PTSD
June 13, 2015
کتاب یکضرب و یکنفس خوانده شد. روز قبلش مدرک را خوانده بودم و همان روز به دوستِ عزیزی که کتاب را معرفی کرده بود گفتم هانکه اعتقاد دارد خشونت را نباید زیبا نمایش داد. خشونت باید لخت و عریان باشد که زشتی آن بدل به زیبایی نشود و به قولی قبح آن نریزد. همین است که در سینمای هانکه صریح ترین نوع خشونت را می بینیم. شاهکار آگوتا کریستف همین است که خشونت جنگ را بدون اینکه ذره ای زیبا کند نوشته. صریح، آشکار و موجز. به همین خاطر است که کتابش حیرت انگیز و تکان دهنده می شود. این سه گانه از ضد جنگ ترین آثاری است که خوانده ام. در کنار این ضد جنگ بودن، شرح ماوقع انسانیت هایی که از بین رفته و دگرگون شده، این نشان دادن خشونت صریح و حیرت انگیز، نویسنده زوایایی از "بشریت" را نشان می دهد که بعید است از خاطر خواننده برود. هر سه جلد سه گانه با وجود اینکه در روایت و داستان با هم تفاوت دارند یک پیکر واحد تشکیل می دهند. چه جلد اول که نوشته های دوقلو ها با ضمیر واحد "ما"ست. چه جلد دوم که در مورد یکی از برادر هاست و یا چه جلد سوم که گره گشایی کلی است. هر سه، پیکر واحدی را تشکیل می دهند که چه بسا از بهترین آثار ضد جنگ قرن بیستم باشند.
December 12, 2021
عالیههن این سه گانه بشدت پیشنهاد میشه
October 10, 2025
وای محشرررر خالص!🤯
این تریلوژی خواب و خوراک رو ازم گرفت. امروز از ساعت 3 صبح بیدار شده بودم تا ادامهی کتاب رو بخونم و هیچوقت یه مجموعه رو با این سرعت و پیوستگی نخونده بودم. نبوغ آگوتا کریستوف پرستیدنیه!
یک سهگانهی بینقص که به نظرم باید توی یک جلد چاپ میشد تا همه بیوقفه بخوننش تا ارزشش بهتر درک بشه. یعنی اگر بین جلدها وقفه بیفته ممکنه گیج بشین و متوجه سطح خلاقیت بینظیر نویسنده نشین و این اثر حیف بشه.
اصلا هم قبل خوندنش سراغ ریویو و خلاصه نرین. بی هیچ پیشزمینه و مقدمهای برید سراغش و کِیف کنین! به نظرم کل سه جلد در اوج روایت شدن و هیچ فرودی نداشت و همین باعث میشد نتونم کتاب رو ببندم.
این تریلوژی خواب و خوراک رو ازم گرفت. امروز از ساعت 3 صبح بیدار شده بودم تا ادامهی کتاب رو بخونم و هیچوقت یه مجموعه رو با این سرعت و پیوستگی نخونده بودم. نبوغ آگوتا کریستوف پرستیدنیه!
یک سهگانهی بینقص که به نظرم باید توی یک جلد چاپ میشد تا همه بیوقفه بخوننش تا ارزشش بهتر درک بشه. یعنی اگر بین جلدها وقفه بیفته ممکنه گیج بشین و متوجه سطح خلاقیت بینظیر نویسنده نشین و این اثر حیف بشه.
اصلا هم قبل خوندنش سراغ ریویو و خلاصه نرین. بی هیچ پیشزمینه و مقدمهای برید سراغش و کِیف کنین! به نظرم کل سه جلد در اوج روایت شدن و هیچ فرودی نداشت و همین باعث میشد نتونم کتاب رو ببندم.
January 29, 2020
Bueno, ¡vaya pasada! Acabo esta trilogía con un libro que te sorprende cada página. Me he quedado con la boca abierta todo el tiempo. No voy a entrar en detalles, porque cualquier persona que te desvele algo de este libro, hace un crimen. Pero leerlo, por dios, leerlo.
Muchos puntos a favor tiene esta trilogía. Personajes creíbles, reales, que se quedan contigo y que te acompañan por las páginas. Imposible no desarrollar cariño por ellos. Lucas y Claus van a ser de esos personajes que se queden conmigo siempre. Pero incluso los secundarios, están dotados de una personalidad increíble, y con la brevedad de las novelas, es de un mérito brutal.
La ambientación es un punto importantísimo. Esa ciudad desolada por la guerra. Todo gris, todo destruído. Como las personas se vuelven grises, junto con la ciudad. Como muestra los peores instintos del ser humano por sobrevivir, pero también los buenos sentimientos del que ayuda, sin esperar nada a cambio. Espectacular
La crudeza y sencillez con que la autora narra la historia es otro gran acierto. La forma de contar las historias de esta mujer siempre me impacta. Es de ese tipo de autores que saben darle profundidad a las historias de forma sencilla, sin tener que hacer libros densos o con mucha floritura.
Y, por supuesto, la habilidad de la autora para llevarnos por donde quiere, e ir "engañándonos" poco a poco y sorprendiéndos constantemente. Hasta la última frase. El final me parece sublime. Necesito leer todo lo que haya publicado esta mujer. Pasa a ese grupo selecto que forman mis autores favoritos <3
Muchos puntos a favor tiene esta trilogía. Personajes creíbles, reales, que se quedan contigo y que te acompañan por las páginas. Imposible no desarrollar cariño por ellos. Lucas y Claus van a ser de esos personajes que se queden conmigo siempre. Pero incluso los secundarios, están dotados de una personalidad increíble, y con la brevedad de las novelas, es de un mérito brutal.
La ambientación es un punto importantísimo. Esa ciudad desolada por la guerra. Todo gris, todo destruído. Como las personas se vuelven grises, junto con la ciudad. Como muestra los peores instintos del ser humano por sobrevivir, pero también los buenos sentimientos del que ayuda, sin esperar nada a cambio. Espectacular
La crudeza y sencillez con que la autora narra la historia es otro gran acierto. La forma de contar las historias de esta mujer siempre me impacta. Es de ese tipo de autores que saben darle profundidad a las historias de forma sencilla, sin tener que hacer libros densos o con mucha floritura.
Y, por supuesto, la habilidad de la autora para llevarnos por donde quiere, e ir "engañándonos" poco a poco y sorprendiéndos constantemente. Hasta la última frase. El final me parece sublime. Necesito leer todo lo que haya publicado esta mujer. Pasa a ese grupo selecto que forman mis autores favoritos <3
June 29, 2023
عجب سه گانه ای بود، فیلمش هم ساختن ؟!
December 7, 2014
بعد أن قرأت الدفتر الكبير عرفت من هي أغوتا كريستوف وكان من المحتم أن أجري جريا للحصول على عمل آخر لها وما إن فتح معرض الشارقة للكتاب أبوابه حتى كانت الكذبة الثالثة بين يدي ولا أخفيكم كم كنتُ متلهفة لقراءة عمل آخر لأغوتا .. أغوتا العبقرية التي قدمت عملا يفوق الخيال في رائعتها الدفتر الكبير ..
من المهم أن تقرأ الدفتر الكبير قبل هذه الرواية على الرغم من أن الأحداث غير متصلة ببعضها ، على الرغم من أن التوأمان في الدفتر لا يشبهان كثيرا التوأمين في الكذبة ، على الرغم من اختلاف نمط السرد إلا إنه من المهم أن يلاحظ القارىء هذا الانفصال الذي حدث بينهما فهنا التوأمان يكادان لا يعرفان بعضهما بل حياة الأول تختلف عن الآخر بالرغم من إلتصاقهما في سنين الطفولة الأولى .. كما إن الطفلين كبرا هنا وأصبح لهم أسماء لوكاس وكلاوس غير أن التوأمان عاشا في هذه الرواية فترة ما بعد الحرب وأصبح لكل منهما كيانا منفصلا وحياة مختلفة
في هذه الرواية تكتب أغوتا عن الحرب وما بعد الحرب عن الموت والحيا�� عن الهجرة عن العلاقات الإنسانية المتشابكة عن الجنسية تكتب الحب تكتب الحزن في الرواية تبدو مصائر الشخصيات مرتبكة شديدة الاضطراب توأمان كلاهما بدا كإسفنجه مليئة بالثقوب عصرت من مائها فأصابها الجفاف ، تشير أغوتا إلى سنوات الحرب والديكتاتورية من خلال التوأم الأول ومعاناته في مركز إعادة التأهيل الذي التحق به لجريمة عائلية وفي الوقت الذي نرى فيه معاناة هذا التوأم المصاب ولجوءه للتصرفات الصبيانية والتي تتقاطع مع تصرفات التوأمين في الدفتر الكبير في التصرف الساخط والغريب واللا مسئول الطريقة الهزلية في التعامل مع الواقع كلاوس وعلاقته بسجانه إلا جانب دخوله في تهاويم وأحلام تربطه بماض غامض يعيدنا إلى أحداث الدفتر الكبير ..
في أول ظهور للتوأم الآخر يشعر القارىء بالأسى للتوأم السجين لوكاس ظنا منه أن كلاوس عاش حياة مترفة لكن مع مضي السرد وحين تتحول الحكاية على لسان كلاوس يكتشف القارىء الدراما العائلية التي تخفي كمية هائلة من الحزن والقلق والحيرة ويراودك ذلك الشعور الغير مريح والذي تتقصده أغوتا لتشعرك بأن المأساة مستمرة وأن الحرب على الرغم من إنها توقفت إلا إنها لم تتوقف فعليا .. وأن هناك نفوسا مازالت تتصارع من أجل إثبات وجودها في الحياة .. على الرغم من أن في هذا الجزء تتكشف الحقائق إلا أن العنوان يبقى ماثلا أمام أعيننا للنهاية فهناك مجموعة من الأكاذيب أبرزها أن الرجل الذي مات على الحدود الفاصلة لم يكن والد التوأم إذا فما هي الحقيقة أصلا ! هناك جزء معقد وغامض في الرواية أيضا تقصدته أغوتا فأنت أثناء القراءة تفقد التركيز فجأة فلا تعد تميز أيهما لوكاس وأيهما كلاوس إنهما يندمجان وينصهران معا مرة أخرى على الرغم من انفصالهما أثناء السرد في هذا الجزء وهذه بنظري معجزة كتابية
تكتب أغوتا بجمل بسيطة وقصيرة المشاهد قصيرة أيضا وإن كانت أطول نسبيا من مشاهدها في الدفتر الكبر في هذا الجزء استطاعت أغوتا أن تملأ قلبي بالحزن وعبثية المشاعر وبهذا الكم الهائل من الفقد والفراغ والملفت للنظر أن توأما أغوتا عالجا قسوة هذا العالم بالكتابة لاشيء غير الكتابة ولعل هذا الأمر لم يكن إلا وسيلة أغوتا نفسها لكي تلقي عبئها على العالم بأكمله في شكل توأم أحدهما كان شقيقها الذي فرقت بينهما الحرب غير أن أحدهما نجح في أن يبتكر وسيلة للخروج من الشعور بالوحدة ومن هذا العالم البائس لكن أيهما .. لا ندري !
لكم أحببت القراءة لهذه العبقرية
من المهم أن تقرأ الدفتر الكبير قبل هذه الرواية على الرغم من أن الأحداث غير متصلة ببعضها ، على الرغم من أن التوأمان في الدفتر لا يشبهان كثيرا التوأمين في الكذبة ، على الرغم من اختلاف نمط السرد إلا إنه من المهم أن يلاحظ القارىء هذا الانفصال الذي حدث بينهما فهنا التوأمان يكادان لا يعرفان بعضهما بل حياة الأول تختلف عن الآخر بالرغم من إلتصاقهما في سنين الطفولة الأولى .. كما إن الطفلين كبرا هنا وأصبح لهم أسماء لوكاس وكلاوس غير أن التوأمان عاشا في هذه الرواية فترة ما بعد الحرب وأصبح لكل منهما كيانا منفصلا وحياة مختلفة
في هذه الرواية تكتب أغوتا عن الحرب وما بعد الحرب عن الموت والحيا�� عن الهجرة عن العلاقات الإنسانية المتشابكة عن الجنسية تكتب الحب تكتب الحزن في الرواية تبدو مصائر الشخصيات مرتبكة شديدة الاضطراب توأمان كلاهما بدا كإسفنجه مليئة بالثقوب عصرت من مائها فأصابها الجفاف ، تشير أغوتا إلى سنوات الحرب والديكتاتورية من خلال التوأم الأول ومعاناته في مركز إعادة التأهيل الذي التحق به لجريمة عائلية وفي الوقت الذي نرى فيه معاناة هذا التوأم المصاب ولجوءه للتصرفات الصبيانية والتي تتقاطع مع تصرفات التوأمين في الدفتر الكبير في التصرف الساخط والغريب واللا مسئول الطريقة الهزلية في التعامل مع الواقع كلاوس وعلاقته بسجانه إلا جانب دخوله في تهاويم وأحلام تربطه بماض غامض يعيدنا إلى أحداث الدفتر الكبير ..
في أول ظهور للتوأم الآخر يشعر القارىء بالأسى للتوأم السجين لوكاس ظنا منه أن كلاوس عاش حياة مترفة لكن مع مضي السرد وحين تتحول الحكاية على لسان كلاوس يكتشف القارىء الدراما العائلية التي تخفي كمية هائلة من الحزن والقلق والحيرة ويراودك ذلك الشعور الغير مريح والذي تتقصده أغوتا لتشعرك بأن المأساة مستمرة وأن الحرب على الرغم من إنها توقفت إلا إنها لم تتوقف فعليا .. وأن هناك نفوسا مازالت تتصارع من أجل إثبات وجودها في الحياة .. على الرغم من أن في هذا الجزء تتكشف الحقائق إلا أن العنوان يبقى ماثلا أمام أعيننا للنهاية فهناك مجموعة من الأكاذيب أبرزها أن الرجل الذي مات على الحدود الفاصلة لم يكن والد التوأم إذا فما هي الحقيقة أصلا ! هناك جزء معقد وغامض في الرواية أيضا تقصدته أغوتا فأنت أثناء القراءة تفقد التركيز فجأة فلا تعد تميز أيهما لوكاس وأيهما كلاوس إنهما يندمجان وينصهران معا مرة أخرى على الرغم من انفصالهما أثناء السرد في هذا الجزء وهذه بنظري معجزة كتابية
تكتب أغوتا بجمل بسيطة وقصيرة المشاهد قصيرة أيضا وإن كانت أطول نسبيا من مشاهدها في الدفتر الكبر في هذا الجزء استطاعت أغوتا أن تملأ قلبي بالحزن وعبثية المشاعر وبهذا الكم الهائل من الفقد والفراغ والملفت للنظر أن توأما أغوتا عالجا قسوة هذا العالم بالكتابة لاشيء غير الكتابة ولعل هذا الأمر لم يكن إلا وسيلة أغوتا نفسها لكي تلقي عبئها على العالم بأكمله في شكل توأم أحدهما كان شقيقها الذي فرقت بينهما الحرب غير أن أحدهما نجح في أن يبتكر وسيلة للخروج من الشعور بالوحدة ومن هذا العالم البائس لكن أيهما .. لا ندري !
لكم أحببت القراءة لهذه العبقرية
May 28, 2023
الجزء الثالث و الاخير من ثلاثية مدينة ك. كان بعنوان الكذبة الثالثة و قد كان كل ما عاصرناه فى الجزئين الاول و الثانى كذبات متلاحقة من جانب أغوتا حتى اصبح النصف الاول من الكتاب الثالث مشتت لدرجة تعجلك تتحقق اذا ما كان حقًا ما أقراه هو المكمل للثلاثية، أغوتا لا زالت تتبع اسلوب الصدمة فى سردها ولا تمهد للاحداث المؤسفة و هذا من الاسياء التى تميز سردها و تجعل القراءة لها تجربة لا تنسى .
تم انتزاع الحقيقة فى هذا الجزء و راينا الكذبات و كم خدعتنا أغوتا عندما ظننا للحظة ان السعادة من الممكن ان تحضر فى كتابتها , الموت و الحرب هما ما يدور عنهم الثلاثية و لا سبيل للنجاة منهم .
النهاية قتلتنى على عكس الاجزاء الاخرى التى كانت اكثر قسوة فى نهايتها لكن فى هذا الجزء تأملت و لو للحظة سبيل للنجاة لكن كنت مخدوع و انتظرت النهاية السعيدة فى حين ان كل الدلائل كانت تشير الى ان أغوتا لا تعترف بالسعادة فى كتاباتها .
مراجعة الجزء الاول :
https://www.goodreads.com/review/show...
مراجعة الجزء الثانى :
https://www.goodreads.com/review/show...
" أقول لك إن الحياة بلا جدوى تمامًا ، وليس لها معنى ، إنها انحراف ، معاناة لانهائية "
تم انتزاع الحقيقة فى هذا الجزء و راينا الكذبات و كم خدعتنا أغوتا عندما ظننا للحظة ان السعادة من الممكن ان تحضر فى كتابتها , الموت و الحرب هما ما يدور عنهم الثلاثية و لا سبيل للنجاة منهم .
النهاية قتلتنى على عكس الاجزاء الاخرى التى كانت اكثر قسوة فى نهايتها لكن فى هذا الجزء تأملت و لو للحظة سبيل للنجاة لكن كنت مخدوع و انتظرت النهاية السعيدة فى حين ان كل الدلائل كانت تشير الى ان أغوتا لا تعترف بالسعادة فى كتاباتها .
مراجعة الجزء الاول :
https://www.goodreads.com/review/show...
مراجعة الجزء الثانى :
https://www.goodreads.com/review/show...
June 7, 2016
الكذبة الثالثة
عندما تقرأ الجزء الأخير من ثلاثية أغوتا كريستوف، تبدأ في فهم لعبة العناوين التي مارستها كريستوف، لقد كان الجزء الأول (الدفتر الكبير) وفي الدفتر نسجل حكاياتنا ومذكراتنا فتفر من غوائل النسيان، ثم كان (البرهان) والبرهان حالة أوثق من المعرفة، ولكن بعد هذه الحقيقة والحقيقة المؤكدة، يأتينا عنوان (الكذبة الثالثة) لنعرف أننا خدعنا مرتين، لقد لاحقنا كذبة أولى وكذبة ثانية وها هي الكذبة الثالثة تأتي لنكتشف أننا كنا تحت تأثير لعبة سردية جميلة.
لقد ظننا في (البرهان) أن كلاوس ذهب إلى الجانب الآخر من الحدود فيما بقينا مع (لوكاس)، ولكن (الكذبة الثالثة) تعيد الحكاية من جديد، وتقلب الأدوار فيكون كلاوس هو من بقي ولوكاس هو من رحل، كما أن الأحداث التي تم تأسيسها في الجزء الأول تنقض بأحداث مختلفة، فالأب لم يمت من انفجار لغم على الحدود، والأم ليست ميتة، تبدو (الكذبة الثالثة) وكأنها رواية منفصلة عن الروايتين الأوليين وناقضة لهما ولما حدث فيهما.
هذه الثلاثية يجب أن تقرأ معاً، ومن الأسلم لو أعيد طبعها في كتاب واحد.
عندما تقرأ الجزء الأخير من ثلاثية أغوتا كريستوف، تبدأ في فهم لعبة العناوين التي مارستها كريستوف، لقد كان الجزء الأول (الدفتر الكبير) وفي الدفتر نسجل حكاياتنا ومذكراتنا فتفر من غوائل النسيان، ثم كان (البرهان) والبرهان حالة أوثق من المعرفة، ولكن بعد هذه الحقيقة والحقيقة المؤكدة، يأتينا عنوان (الكذبة الثالثة) لنعرف أننا خدعنا مرتين، لقد لاحقنا كذبة أولى وكذبة ثانية وها هي الكذبة الثالثة تأتي لنكتشف أننا كنا تحت تأثير لعبة سردية جميلة.
لقد ظننا في (البرهان) أن كلاوس ذهب إلى الجانب الآخر من الحدود فيما بقينا مع (لوكاس)، ولكن (الكذبة الثالثة) تعيد الحكاية من جديد، وتقلب الأدوار فيكون كلاوس هو من بقي ولوكاس هو من رحل، كما أن الأحداث التي تم تأسيسها في الجزء الأول تنقض بأحداث مختلفة، فالأب لم يمت من انفجار لغم على الحدود، والأم ليست ميتة، تبدو (الكذبة الثالثة) وكأنها رواية منفصلة عن الروايتين الأوليين وناقضة لهما ولما حدث فيهما.
هذه الثلاثية يجب أن تقرأ معاً، ومن الأسلم لو أعيد طبعها في كتاب واحد.
June 18, 2025
"زندگی بیهودگی مطلق است، پوچی، حماقت، رنج بیپایان، ابداع یک ناخدا که رذالتش از فهم فراتر میرود."
سهگانهی عزیز و محبوبم. (احتمال اسپویل، یهکوچولو.)
اصلا انتظار نداشتم نویسنده بتونه پایان بده به همچین داستانی که ساخته، اما خوب جمعش کرد. این جلد کاملا با کتابهای قبلی متفاوت بود و همهچیز واقعگرایانه پیش میرفت و دروغی در کار نبود! (اگه جلد چهارمی هم داشت این جمله رو با قطعیت نمیگفتم.) من هیجان کتابهای قبلی رو بیشتر دوست داشتم، اون لحظههای نفسگیری که میفهمیدم گول خوردم یا اصلا چهخبره اینجا! اما این کتاب از اینکه تونستم بفهمم چه اتفاقاتی افتاده و همهچیز برام روشن شد دوسش داشتم. انگار که بعد از کلی دروغ شنیدن طرف میاد ازم عذرخواهی میکنه و همهچی رو از اول تعریف میکنه و من باید انتخاب کنم که بپذیرم و ببخشم یا تف کنم تو صورتش، من نویسنده رو بغل کردم و گفتم اشکالی نداره، گاهی پیش میاد که آدم دروغ بگه تا حقیقتی که جهنمه.
در کل از بهترین کتابهایی بود که خوندم و نویسندهی محبوبم شدن ایشون.
خرداد ۰۴.
(باید بگم که این کتاب هم مرتبط با جنگ بود!)
سهگانهی عزیز و محبوبم. (احتمال اسپویل، یهکوچولو.)
اصلا انتظار نداشتم نویسنده بتونه پایان بده به همچین داستانی که ساخته، اما خوب جمعش کرد. این جلد کاملا با کتابهای قبلی متفاوت بود و همهچیز واقعگرایانه پیش میرفت و دروغی در کار نبود! (اگه جلد چهارمی هم داشت این جمله رو با قطعیت نمیگفتم.) من هیجان کتابهای قبلی رو بیشتر دوست داشتم، اون لحظههای نفسگیری که میفهمیدم گول خوردم یا اصلا چهخبره اینجا! اما این کتاب از اینکه تونستم بفهمم چه اتفاقاتی افتاده و همهچیز برام روشن شد دوسش داشتم. انگار که بعد از کلی دروغ شنیدن طرف میاد ازم عذرخواهی میکنه و همهچی رو از اول تعریف میکنه و من باید انتخاب کنم که بپذیرم و ببخشم یا تف کنم تو صورتش، من نویسنده رو بغل کردم و گفتم اشکالی نداره، گاهی پیش میاد که آدم دروغ بگه تا حقیقتی که جهنمه.
در کل از بهترین کتابهایی بود که خوندم و نویسندهی محبوبم شدن ایشون.
خرداد ۰۴.
(باید بگم که این کتاب هم مرتبط با جنگ بود!)
November 3, 2021
زندگی پوچ آدمیزاد برای هیچکس و هیچچیز اهمیتی ندارد.
July 8, 2025
۱۴۰۴.۰۳
January 19, 2023
واقعا جز شاهکار کلمهی دیگهای به ذهنم نمیرسه.
به نظر توانمندی روایی نویسنده ستودنیه،شاهکاره.
به نظر توانمندی روایی نویسنده ستودنیه،شاهکاره.
March 23, 2023
اوووووولالا
تازه همه چی مشخص شد!!!
البته یکم باید جدی تر دقیق تر این جلد اخر رو بخونیم تا ماجرا کامل دستمون بیاد
خیلی لذت بخش بود خوندنش قطعا به همه پیشنهادش میدم.
تنها راهنمایی من میتونه این باشه که کارلوس و لوکاس رو تو این جلد با هم قاطی نکنید تا نخواید دوباره کل کتاب رو زیر و رو کنید
تازه همه چی مشخص شد!!!
البته یکم باید جدی تر دقیق تر این جلد اخر رو بخونیم تا ماجرا کامل دستمون بیاد
خیلی لذت بخش بود خوندنش قطعا به همه پیشنهادش میدم.
تنها راهنمایی من میتونه این باشه که کارلوس و لوکاس رو تو این جلد با هم قاطی نکنید تا نخواید دوباره کل کتاب رو زیر و رو کنید
January 23, 2016
عالی بود عالی
داستان فوق العاده با یه ترجمه بی نظیر
داستان فوق العاده با یه ترجمه بی نظیر
June 24, 2017
أغوتا أغوتا أغوتا!
من الصعب قراءة عمل يستولى عليك بحيث لا تقدر على الهروب منه، و يشوشك فلا تقدر على قراءة شئ بعده.
هذا الجزء بالطبع هو درة الثلاثية، تجلت فيه عبقرية أغوتا.
ينصح بهم بشدة.
من الصعب قراءة عمل يستولى عليك بحيث لا تقدر على الهروب منه، و يشوشك فلا تقدر على قراءة شئ بعده.
هذا الجزء بالطبع هو درة الثلاثية، تجلت فيه عبقرية أغوتا.
ينصح بهم بشدة.
March 3, 2023
"این ریویو اسپویلر ندارد"
این جلد مثل قطعهی آخر پازل بود. تازه همه چیز معنی پیدا کرد. تازه فهمیدم چرا انقدر ازین کتاب تعریف شنیدم.
کل جلد سوم مثل یه fever dream بود، نمیدونی کجا خوابی کجا بیدار، یه لحظه جوونی بعد دوباره پیر، یه چهرهی آشنا میبینی ولی به یاد نمیاری کیه، یه صدای شلیک میاد، چهرهی آشنا دوباه رد میشه، خون میپاشه روی دیوار، کی کشته شد؟ دوباره جوون شدی... از پلهها میری پایین ولی هنوز طبقه بالایی... خودت رو توی آینه میبینی ولی شبیه خودت نیستی، چهرهی آشنا توی آینهست، گلوله به سمت تو داره شلیک میشه، چهرهی آشنا خودتی! خونِ تو روی دیواره!
از خوندنش ��ردرد گرفتم و برام لذتبخش نبود، داستان آبکی و بیهدف نبود و کاملا برعکس، حسابشده و پر از غافلگیری بود ولی خوندنش دردناک بود.
شاید درآینده دوباره هر سه جلد رو بخونم و ایندفعه چون قضیه رو میدونم کمتر گیج بشم و به در و دیوار بخورم!
این جلد مثل قطعهی آخر پازل بود. تازه همه چیز معنی پیدا کرد. تازه فهمیدم چرا انقدر ازین کتاب تعریف شنیدم.
کل جلد سوم مثل یه fever dream بود، نمیدونی کجا خوابی کجا بیدار، یه لحظه جوونی بعد دوباره پیر، یه چهرهی آشنا میبینی ولی به یاد نمیاری کیه، یه صدای شلیک میاد، چهرهی آشنا دوباه رد میشه، خون میپاشه روی دیوار، کی کشته شد؟ دوباره جوون شدی... از پلهها میری پایین ولی هنوز طبقه بالایی... خودت رو توی آینه میبینی ولی شبیه خودت نیستی، چهرهی آشنا توی آینهست، گلوله به سمت تو داره شلیک میشه، چهرهی آشنا خودتی! خونِ تو روی دیواره!
از خوندنش ��ردرد گرفتم و برام لذتبخش نبود، داستان آبکی و بیهدف نبود و کاملا برعکس، حسابشده و پر از غافلگیری بود ولی خوندنش دردناک بود.
شاید درآینده دوباره هر سه جلد رو بخونم و ایندفعه چون قضیه رو میدونم کمتر گیج بشم و به در و دیوار بخورم!
May 31, 2023
جلد سوم از مجموعه دوقلوها نوشته خانم آگوتا کریستف
اول این جلد گیج شده بودم و فکر میکردم قراره یه پایان بد برای این مجموعه باشه. اگر شما هم حستون این بوده و رهاش کردید پیشنهاد میکنم یه فرصت دوباره بهش بدید. حقایق براتون روشن میشه.
وقتی این جلد رو تموم کردم غم عجیبی داشتم. هم ناراحت بودم که تموم شده و هم فکرکردن به تمام اونچه که در این سه جلد رخ داد باعث ناراحتی بود.
آگوتا کریستف میگه زندگیهایی هست که از کتابها و چیزی که نوشته تلختر و غمانگیزتره و این درحالیه که من با همین مقدار زندگی ترسیم شده دوقلوها در جنگ هم کاملا غمگین شدم. فکر میکنم هرچقدر از جنگ میبینم و میخونم، باز هم هربار تحتتاثیر قرار میگیرم.
این مجموعه برای من واقعا عزیز بود. امیدوارم یک روز دوباره فرصت خوندنش رو داشته باشم.
پیشنهاد میکنم نسخه انگلیسی رو هم داشته باشید که قسمتهای حذف شده رو بخونید. همینطور بهتره سه جلد رو پشت سر هم بخونید تا بتونید جزئیات رو به یاد بیارید.
اول این جلد گیج شده بودم و فکر میکردم قراره یه پایان بد برای این مجموعه باشه. اگر شما هم حستون این بوده و رهاش کردید پیشنهاد میکنم یه فرصت دوباره بهش بدید. حقایق براتون روشن میشه.
وقتی این جلد رو تموم کردم غم عجیبی داشتم. هم ناراحت بودم که تموم شده و هم فکرکردن به تمام اونچه که در این سه جلد رخ داد باعث ناراحتی بود.
آگوتا کریستف میگه زندگیهایی هست که از کتابها و چیزی که نوشته تلختر و غمانگیزتره و این درحالیه که من با همین مقدار زندگی ترسیم شده دوقلوها در جنگ هم کاملا غمگین شدم. فکر میکنم هرچقدر از جنگ میبینم و میخونم، باز هم هربار تحتتاثیر قرار میگیرم.
این مجموعه برای من واقعا عزیز بود. امیدوارم یک روز دوباره فرصت خوندنش رو داشته باشم.
پیشنهاد میکنم نسخه انگلیسی رو هم داشته باشید که قسمتهای حذف شده رو بخونید. همینطور بهتره سه جلد رو پشت سر هم بخونید تا بتونید جزئیات رو به یاد بیارید.
September 29, 2020
تتويج للثلاثية الأكثر غرابة وصدمة.
January 15, 2022
روای دوست داشتنی غیر قابل اعتماد من:))
جلد سوم رو خیلی بیشتر از دو جلد قبل دوست داشتم و لوکاس و کلاوس یه بخشی از وجودم شدن.
جلد سوم رو خیلی بیشتر از دو جلد قبل دوست داشتم و لوکاس و کلاوس یه بخشی از وجودم شدن.
Displaying 1 - 30 of 870 reviews