Jump to ratings and reviews
Rate this book

سرمه‌ ای

Rate this book
عنوان: سرمه‌ ای - دفتر غزل؛ شاعر: حامد عسکری؛ تهران، نیماژ، 1393، در 80 ص، شابک: 9786007185674؛ موضوع: شعر شاعران معاصر ایرانی قرن 21 م

84 pages, Paperback

First published January 1, 2014

3 people are currently reading
81 people want to read

About the author

حامد عسکری

7 books59 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
33 (21%)
4 stars
46 (29%)
3 stars
55 (35%)
2 stars
14 (8%)
1 star
8 (5%)
Displaying 1 - 26 of 26 reviews
Profile Image for Babak.
105 reviews90 followers
January 5, 2020
چند خط در مورد حامد عسکری:
حامد عسکری رو ندیدم و لذا شناخت خاصی ازش ندارم. اما با خوندن نوشته‌هاش (که بیشتر توی اینستاگرام و توییتر بوده) به مرام و شیوه‌ی زندگیش دل بستم و به نظرم مفهوم زندگی رو خیلی خوب فهمیده. دنیای ما به حامد عسکری‌های بیشتری نیاز داره...

و اما کتاب سرمه‌ای:
یک بار بین یه جمعی از تولیدکننده‌های محتوا بودم که حرف جالبی از یکیشون شنیدم: محتوای خوب مخاطب خودش رو پیدا میکنه.
با خوندن این کتاب یاد این جمله افتادم، من کمابیش پیگیر شعرهای معاصر هستم و از طریق وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی و ... سعی میکنم هر روز حداقل چند بیت شعر بخونم. جالب اینجا بود که اکثر شعرهایی که تو این مجموعه ازشون لذت بردم همونایی بودند که قبلا خونده بودمشون و کمتر شعر جدیدی (برای من) توی کتاب بود که قبلا نشنیده باشمش. و به نظرم کتاب تعداد زیادی شعر داشت که تو ذوق خواننده میزد و اصلاً انتظارات رو برآورده نمیکرد.

یک نکته اضافی:
چرا انقدر توی کتاب از کلمات یوسف و زلیخا استفاده شده بود؟! به نظرم خیلی بیش از اندازه و تا حدی روی مخ...

یک شعر از کتاب که قطعاً جزء بهترین اشعار حامد عسکری است:

بـا من بـرنـو به دوش یـاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه

بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
بــا مـن تـنـهـا تـر از سـتـارخـان بـی سـپـاه

موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگـار من شـبـیـه کـتـری چوپان سیاه

هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کـنـده ی پـیـر بـلـوطی سوخت نه یک مشت کاه

کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یـک نـفـر بـایـد زلیخا را بیاندازد به چاه

آدمـیـزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه

سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
May 13, 2016
شعرهای این مجموعه به‌نسبت شعرهای کتاب قبلی حامد عسکری جهشی بزرگ شمرده می‌شود و از پختگی و استواری چشم‌گیری بهروه‌ورند. بهترین نکته در معرفی و شناساندن مجموعه‌شعر، آوردن بخش‌هایی از شعرهای آن است. بهتر و اثرگذارتر از این چیزی نمی‌توان گفت.

می‌خرامند روی دشتِ تنت، دست‌هایم، دو گله‌ی آهو
آهوان خسته‌اند و لب‌تشنه، دشت هم جابه‌جا پر از کندو
دشت یک اتفاق مرموز است، مثل افسانه‌های کودکی‌ام
مثلاً مثل راه ابریشم، مثلاً مثل کوه دالاهو
روستای نجیبِ شعر من است، باغِ اندام تو وجب‌به‌وجب
چشم داری غزل‌غزل بادام، گونه داری بغل‌بغل آلو
تو که شاعر نبوده‌ای دختر، تا بفهمی چه لذتی دارد
چیدن بوسه از کبودی لب، دیدن باد لای خرمنِ مو
ما لَنا غَیْرُ دَفترٍ مِن شعر، کُتِبَتْ بالدَّمی علی الاَوراق
السَّلامُ عَلَیْک یا مَحْبوب، اَوْ جُعِلْتُ فِداک یا بانو!
Profile Image for Shabnam.
4 reviews3 followers
September 13, 2015
خیلی دوسش داشتم.موقعی که میخوندمش گاهی زیر بعضی حملات یا اشعارش خط میکشیدم و چیزهایی اضافه میکردم :)
عاشقانه قشنگی بود.ولی نمیدونم چرا انقداز کلمه زلیخا استفاده کرده بود!
Profile Image for Yasaman A.
232 reviews49 followers
July 24, 2016
نه فانوسی کنار لحظه های تارمان مانده
نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده

فقط اندوه می گیرد سراغی از غریبی مان
همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده

بپرس از پیشگوهای محلی این معما را
چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟

چقدر از دلخوشی های کم و کوتاهمان رفته؟
چقدراز زخم های بر جگر بسیارمان مانده؟

سزای خواندن از عشق است در گوش کر جنگل
اگرکه قطره خونی گوشه ی منقارمان مانده

تو تقدیر منی ای عشق اما عقل می گوید:
بیا بگذر ز تقدیرت! همین یک کارمان مانده
Profile Image for Komeil Farahzadi.
51 reviews12 followers
April 24, 2021
بسم الله
۱۴۰۰/۰۲/۰۵
واقعیت انتظارم بالاتر بود. هر چند چیزی که الان از حامد عسکری می‌بینیم، می‌شنویم و می‌خوانیم انتظارمان و شاید پیش‌فرض ذهنی‌مان را در حد عسکریِ ۱۴۰۰ تنظیم کرده است. این کتاب اما برای حامد عسکریِ پیش از زمستان ۹۲ است و خب طبیعتا همانطور که نگاه الان ما و نگاه هشت سال پیش ما تغییر کرده است، حامد عسکری هشت سال پیش و حاج حامد عسگری الان هم تغییراتی داشته است.
به نظرم تکرار واژگان و مفاهیم مشابه کمی ملال آور بود. کنعان، یوسف، زلیخا و حتی موضوع خان زاده بودن دختر و رعیت زاده بودن پسر، زیاد در کتاب تکرار شده و احتمالا به خواننده احساسی از تکرار مکررات می‌دهد.
به نظرم سه از پنج.

چند بیت دوست داشتنی از کتاب از نگاه من:

«توی قرآن خوانده‌ام، یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است»
...
«چای دم کن خسته ام از تلخیِ نسکافه‌ها
چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است»
...
«شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده‌گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد»
...
من این شعر کتاب را هم خیلی دوست داشتم :

«نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی
دو پلکم زخمی از شلاق باران شد چه بارانی

صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی
وزیدی بر لب ایوان و ایوان شد چه ایوانی

نبودی بغض کردم...حرف‌ها را...خودخوری کردم
دلم ارگ است و ارگ از خشت...ویران شد چه ویرانی

گوزنی پیر بر مهمان‌سرای خانه خانی
به لطف سَر پُری تک لول مهمان شد چه مهمانی

یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو
یکی در تنگی آغوش، زندان شد چه زندانی

پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری
بماند گریه هم سوغات کنعان شد چه کنعان

من از «سهراب» بودن زخم خوردن قسمتم بوده
برو «گردآفرید»م فصل پایان شد چه پایانی»

Profile Image for Sina Alikhani.
12 reviews2 followers
Read
March 9, 2020
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد زیره به کرمان ببرد



شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
May 21, 2016
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دودلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را “آه” به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!
Profile Image for Ali Ajoudanian.
13 reviews5 followers
December 26, 2014
هر شب جمعه دلم منتظرت می‌ماند
تا لبت تازه کند فاتحه خوانی‌ها را

با همان پاشنه‌هایی که بلند است بیا
قبرها دوست ندارند کتانی‌ها را
Profile Image for Ahmadreza.
57 reviews2 followers
May 28, 2019
عالی بود! سرشار از خلاقیت و مصرع‌های غیر منتظره... وزن و آهنگ شعرها رو هم پسندیدم، سنگین نبودن.
Profile Image for Saba jahangiriyan.
105 reviews23 followers
October 17, 2020
کمی در مفاهیم تکرار داشت اما شعرها زیبا بودن
Profile Image for Sedmorteza.
57 reviews21 followers
March 29, 2022
یک مجموعه‌ی خوب!

تنها نکته‌ای که آزارم داد، این بود که شاعر از داستان یوسف و زلیخا به کرّات در اشعارش استفاده کرده است. تکرار بیش از اندازه‌ی یک مضمون و یا یک توصیف شاعرانه‌ی خاص، به نظر من جزو نقاط ضعف شاعر است.
Profile Image for Soheila.
73 reviews113 followers
May 1, 2017
”مرگ بعضی وقت‌ها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام، یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند
درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است
چای دم کن خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است
من سرم بر شانه ات یا تو سرت بر شانه ام؟
فکر کن خانم! اگر باشم چه جوری بهتر است؟ “

بامزه بودن شعراش :)
Profile Image for Samaneh.
60 reviews29 followers
September 6, 2016
لبخند بزن سرخ لب من که منوط است
زیبایی هر تنگ به رقصیدن ماهی
41 reviews
January 7, 2020
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر

با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر



درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم

قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر



بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار

زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر



هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی

بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر



رفته ای ... اما گذشت عمر تاثیری نداشت

من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر



زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر

بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر



هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید

هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر



بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"

خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

699 reviews29 followers
January 22, 2022
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،

شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت

گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه

روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر

رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت

مصداق همان "وای به حال دگران" شد

__________
Profile Image for Mohammad Sadegh Rasooli.
558 reviews41 followers
December 25, 2017
نسبت به کتاب قبلی‌ای که از این شاعر خواندم (خانمی که شما باشید
کتاب پخته‌تری است اما مانند کتاب قبل، جهان شاعر، زبان شعر، مضامین و حتی استعارات محدود و کوچکی دارد. انگاری که در بهترین حالت با این زبان و این مضمون و یک مشت عنصر تکراری در شعرها، شاید بهتر از این نشود سرود

خسته‌ام مثل یتیمی که از او فرفره‌ای
بستانند و به او فحش پدر هم بدهند
Profile Image for Iman Narimani.
92 reviews10 followers
April 21, 2022
آغوش تو حق داشت سرم را نشناسد
حق داشت سر در به درم را نشناسد

انبوه غمی نیست که سنگین و سترون
ابعاد نحیف کمرم را نشناسد

دنیای عجیبی است چگونه بپذیرم؟
که هم قفسم عطر پرم را نشناسد

در شهر نمانده ست درختی که به یادت
بر سینه خود ضربدرم را نشناسد

من کور شدم چشم به دروازه‌ی کنعان
ای کاش زلیخا پسرم را نشناسد
Profile Image for Hamid.
132 reviews11 followers
April 25, 2025
از شاعران معاصر، شعرهای حامد عسکری را دوست دارم. هم شاعر خوبیست و هم شعرها را با احساس و به زیبایی اجرا می‌کند.
این کتاب هم پر از شعرهای با احساس و البته با استفاده از مفاهیم و لغات معاصر است.
خیلی از بیت‌ها را می‌شود حفظ کرد و در شرایط مناسب استفاده کرد.
کلیپ‌های شعرخوانی شاعر را در فضای مجازی به شدت پیشنهاد می‌کنم.
Profile Image for masoudfth.
60 reviews3 followers
May 31, 2022
خواندنی و موزون و از دل برآمده.
غزل‌های شماره ۲_۶_۷_۱۴_۲۰_۲۹_۳۵_۳۷ را بیش‌تر دوست داشتم.
Profile Image for Ghazal.
60 reviews
September 30, 2025
زمستان می‌رسد گلدان خالی حسرتش این است
چرا شاخه گل مهمان خود را کم بغل کرده
15 reviews
April 3, 2022
یکی از بهترین کتاب‌های شعر بود که خوندم
تشبیه‌های خیلی زیبا و غیرقابل انتظاری داشت
Profile Image for AliAkbar Gh.
45 reviews4 followers
June 17, 2020
نمی‌دونم چرا ولی فاز شعرهاش رو خیلی گرفتم اون موقع که خوندم. خیلی به دلم نشست و حتی راحت حفظ شدم.
Displaying 1 - 26 of 26 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.