What do you think?
Rate this book


144 pages, Paperback
First published March 29, 2014
احساس میکنم تحت کنترل زندگی بودهام، بیشتر آلت دست زندگی بودهام تا آنکه بخواهم خود آن را انتخاب کنم، حتی فراتر از این زندگی ما را آشکارا به صلابه میکشد.
تنها چیز جالب برای من زن است. نمیگویم «زنان». دقت کنید: میگویم «زن»؛ «زنانگی». بزرگترین انگیزه و بزرگترین شادی زندگیام عشقی است که به زنان و یا به زن ابراز کردهام.
فکر میکنم عشق به زنانگی مهمترین کاری است که در زندگیام انجام دادهام و این را در همهی کتابهایم آوردهام. در هرآنچه نوشتهام، این عشق به زن را، چه در وجه نفسانی و عاطفیاش و چه در وجه فلسفیاش، در ستایش و دفاع از فرد ضعیف نشان دادهام.
ما نیروهای بسیاری از دست میدادیم و من در آن زمان شبها فقط مینوشتم. اولین رمانم، تربیت اروپایی، را در اتاقی نوشتم که چهار افسر نظامی هم آنجا بودند. هوا خیلی سرد بود و من هم خیلی کم میخوابیدم. تا ساعت دو یا سهی صبح بیدار میماندم و تربیت اروپایی را مینوشتم که داستان آن در لهستانِ دوران مقاومت جریان داشت. دوستانم در این مدت میخوابیدند و ساعت شش یا هفت صبح، البته غالباً پنجونیم صبح، عازم مأموریت میشدیم. واقعاً کم میخوابیدم. اوایل سعی میکردم با خودکار بنویسم و بعدها بهسختی با دو انگشت با ماشینتحریر کار میکردم.