جمشید خانیان داستاننویس و نمایشنامهنویس است. کتابهای او افتخارات ملی و بینالمللی زیادی برایش به ارمغان آوردهاند؛ برگزیدهی شورای کتاب کودک، نشان طلایی لاکپشت پرنده و قرار گرفتن در فهرست افتخار IBBY لندن و مکزیک از آن جملهاند. خانیان نخستین نویسندهی ایرانی ادبیات کودک و نوجوان است که در سال 2018 به فستیوال کلاغ سفید مونیخ دعوت شد.
توفیق اجباری بود برای نگارش پایان نامه ای، تمام آثار این نویسنده رو بخونم، در نمایشنامه هاش، چیز گیرایی نبود، در این کتاب هم حس کردم بنوعی داستان ناقص الخلقه ست، علت هم اینکه، برخی موضوعات و پیرنگ ها هستن که نمیشه ریزشون کرد برای کودک و نوجوان، این کتاب برشی از یک رمان بزرگسال می تونست باشه، اما برای مخاطبان، ناقص شده بود روایتی در چند صحنه که شروع های یکیانی داره، با نظام نشانه گذاری خاص نویسنده، در تمامی کتاب هاشون راوی یک شخصیت کودک هست که یک روند بی تجربه به با تجربه تر شدن رو طی می کنه، زیباترین کتابش «عاشقانه های یونس در شکم ماهی» بود، این کتاب در مجموع جزو آثار متوسط و متوسط به پایینش قرار میگیره
یه جنبه ای از جنگ درش بود که تا حالا بهش فکر نکرده بودم.. ماهی دختر خانواده اس و گویا منتظر خواستگارش هست که برای خواستگاری به خانه شان بیایند که ناگهان جنگ شعله ور شده و پدر میخواهد خانواده رو به جای امنی ببره.. پس تکلیف خواستگاری چی میشه؟ نکته ی تامل برانگیزی بود برام..
اما یه جورایی اینکه میلو راوی و پسر کوچک خانواده همش نگران اینه که دیگه خروسش نمی خونه به نظرم زیادی اومد.. همش داره به خروسش میگه: نخود نخود نخودچیه.. اگه گفتی تو مشتم چیه؟ اینجوریه که میخواد با دادن ارزن مثل همیشه خروس شروع به خوندن کنه که اینجوری نمیشه مگر در پایان داستان که ماهی و میلو با هم شروع به خوندن میکنن و خروس میخونه.. رمان جنگ.. نمیدونم بچه های امروزی میتونن هنوز با این رمانها ارتباط برقرارکنن یا نه..