The Room and The Dumb WaiterIn these two early one-act plays, Harold Pinter reveals himself as already in full control of his unique ability to make dramatic poetry of the banalities of everyday speech and the precision with which it defines character.'Harold Pinter is the most original writer to have emerged from the "new wave" of dramatists who gave fresh life to the British theatre in the fifties and early sixties.' The Times
Harold Pinter was a British playwright, screenwriter, director and actor. A Nobel Prize winner, Pinter was one of the most influential modern British dramatists with a writing career that spanned more than 50 years. His best-known plays include The Birthday Party (1957), The Homecoming (1964) and Betrayal (1978), each of which he adapted for the screen. His screenplay adaptations of others' works include The Servant (1963), The Go-Between (1971), The French Lieutenant's Woman (1981), The Trial (1993) and Sleuth (2007). He also directed or acted in radio, stage, television and film productions of his own and others' works.
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از دو نمایشنامه تشکیل شده است، دو نمایشنامه که در آنها تکرار زیاد روی میدهد.. تکرار هایی که سبب میشود تا خواننده نگرانی و ترسِ شخصیت های نمایشنامه را احساس کند و ممکن است «هارولد پینتر» نیز همین هدف را داشته باشد... به عنوان مثال، در نمایشنامۀ «اتاق» شما نمیدانید چه دلیلی دارد که «رز» تا به این حد اصرار به خوردن خوراک از جانبِ «برت» داشته باشد؟؟ بارها و باها «برت» را تشویق و اصرار به خوردن میکند.... آیا نگرانی از خصوصیات رفتاری «رز» است؟؟ بیهوده نگران سرمای بیرون است؟ یا واقعاً هوا سرد است!!؟ ... با وسواس نگران رانندگی «برت» است ؟ یا واقعاً رانندگی «برت» بد است و اصلاً این مسائل چه ارتباطی با موضوع اصلی داستان دارد؟؟ جر و بحث آقا و خانم « سندز» به چه کاری در این داستان می آید؟؟ و مهمتر از همه در اتاق تاریک و نمورِ پایین چه کسی زندگی میکند؟؟ مگر میشود از ساکنین ساختمان مطلع نبود؟! چرا تا این حد با هیجان و نگرانی از اتاق زیرزمینی و ساکنین آن صحبت میکنند؟!! آیا باید ذهنمان را به سمت خیانت ببریم و یا مسیر دیگری را انتخاب کنیم؟؟ و در نهایت «هارولد پینتر» شما را با این چرا ها و سوال ها تنها میگذارد و تعیین سرنوشت داستان را به شما میسپارد، که هر کدام میتوانیم جوابی معما گونه به سوالهایی که در مورد «اتاق» مطرح میشود بدهیم
امیدوارم این توضیحات برای شما بزرگواران مفید بوده باشه «پیروز باشید و ایرانی»
نمایشنامه ی اتاق رو دوست داشتم. خصوصا اینکه شرح کویگلی هم واقعا بصیرت بخش بود
پیشخدمت گنگ هم جذاب بود اما با این نکته که من آخرین و مهمترین اتفاق رو درست نفهمیدم. یعنی خودم مردد موندم که آیا بن اسلحه اش رو به سمت گاس گرفته یا نه. چون گاس از درس سمت چپ خارج می شه اما اونی که باید کشته بشه از در سمت راست وارد می شه. خلاصه اینکه من اینجا گیج زدم اما وقتی دیدم همه اینجوری فهمیدن که اونی که از در سمت راست اومده خود گاسه از حیرت درومدم - لابد از پشت درا به هم را دارن. با این وصف و با نادیده گرفتن این گیجی پیشخدمت گنگ هم نمایشنامه ی واقعا جالبی بود
این کتاب، اولین مواجههٔ من با هارولد پینتر بود. همزمان فیلم پیشخدمت رو هم دیدم که فیلمنامهش رو پینتر نوشته و متأسفانه نتونستم خیلی ارتباط برقرار کنم باهاش. تو هر دو نمایشنامهٔ کتاب، از دیالوگهای بِکِتگونهش لذت بردم. منتها باز در انتها، خودِ داستانهاش برام جذاب نبود و حقیقتاً خیلی سر در نیاوردم ازش.
تصور دو آدم در یک اتاق ... پرده بالا می رود و این سوال پیش می آید : در این اتاق بر این آدم ها چه خواهد گذشت ؟ آیا کسی در را باز خواهد کرد و قدم به درون خواهد گذاشت؟ روشن است که این آدم ها از آن چه بیرون از اتاق است در هراسند . خارج از اتاق دنیایی هراس انگیز است که بر آن ها سنگینی می کند. این نمایشنامه ها سخن از تنهایی انسان و دلهره هراس انگیز او دارند .
روایتهایی با شخصیتهای اندک و لوکیشن و زمان محدود که به یک تراژدی یا حادثهی نهایی منتهی میشه. هارولد پینتر ماجرا را فقط تا چند ثانیه بعد از اتفاق افتادن حادثهی نهایی نشون میده، در حالی که میتونه این داستان رو ادامه بده. با به پایان رساندن روایت تنها چند ثانیه بعد از حادثهی نهایی، ذهن مخاطب رو درگیر میکنه و به مخاطب اجازه میده که ادامهی داستان رو در ذهن خودش بسازه.
Two men lie in bed, still dressed, mostly arguing the semantics of to ‘light the kettle’ or ‘put on the kettle’. They have no gas to do either. Yet, they set aside their bickering when the dumbwaiter comes down with increasingly lavish requests. It seems odd that, though we presume them to be hitmen, they don’t hesitate to send up all they have with them. What makes them so deferential before they have even heard life on the other side? The familiar dialogue obscures the narrative arc while drawing our attention to little incongruities.
The Room
Reading these together one might assume a connection beyond Pinteresque foreboding but would be disappointed to find none. And, to be frank, Gus and Ben would probably prefer to talk about sugar in tea than a blind Black man muttering about someone’s father. The mundanity is comic in its familiarity until we start to notice discrepancies. The opening one-person dialogue, barely establishes Bert as a character. He is the grunt behind the paper while his wife answers her own questions. Yet his easy caricature obscures any understanding we have of him. When he violently kills the Black man without a second thought we have no bearing on the situation at all. Is it so simple as that he’s a racist or believes his wife’s having an affair? Or does it reflect her mental state? Afterall, why was she talking to herself that morning anyway?
فرض کنید نمایشنامهای به شما میدهند که بخوانید اما نام نویسنده را هرچه میگردید پیدا نمیکنید؛ وقتی شروع به خواندن میکنید متوجه میشوید نمایشنامه با داستانی معمولی آغاز میشود ولی هرچه پیش میروید در مییابید نمایشنامه به شکلی معمول ادامه نمییابد. به یاد کدام نویسنده میافتید؟
درست است! این شیوه، شیوه خاص هارولد پینتر است؛ نماینده تئاتر بریتانیا در نیمه دوم قرن بیستم که در سال 2005 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد.
یکی از نوشتههای منحصر به فرد وی نمایشنامه بالابر غذا یا مستخدم ماشینی است که توجه مخاطبان را بیاندازه به خود جلب کردهاست. از ویژگیهای چشمگیر داستان بیتوجهی ابتدایی مخاطب نسبت به اتفاقاتیست که بیاهمیت جلوه میکنند ولی همین اتفاقات است که به پیشبرد داستان کمک میکنند و باعث پویایی نمایشنامه میشوند. نمایشنامه در شهر بیرمنگام در کشور انگلستان اتفاق میافتد و تمامی اتفاقات آن توسط دو شخصیت عینی و یک یا چند شخصیت ذهنی در زیرزمین یک کافه متروکه میگذرد. آنچه جالب توجه است آن است که نمایشنامه به طور مستقیم متعلق به سال، دهه یا سده خاصی نیست و همین این نوشته را بیش از پیش خواندنی میکند و مخاطب را به تفکر وا میدارد.
دو شخصیت عینی نمایشنامه عبارتند از گاس و بن که ما با آنها نمایشنامه را پشتسر میگذاریم و باقی شخصیتها را با اشارهای میشناسیم که افراد نمایشنامه میکنند. پینتر نمایشنامه را با خواندن قسمت حوادث روزنامه شروع میکند و جهانی خشن را در ذهن مخاطب میسازد، و دو شخصیت نمایشنامهاش را نیز عضوی از اعضای این جهان خشن و بیرحم در نظر میگیرد و در عین حال هوشمندانه نشان میدهد آنها چطور، خود، از این جهانی هراسان و متعجب میشوند که خودشان نیز در ساخت آن دخیلند. گاس و بن هر دو از اعضای مافیا هستند که انتظار قربانی بعدیشان را میکشند، آنها از نهادی یا فردی دستور قتل کسی را گرفتهاند و منتظرند تا شب شود و دستور را اجرا کنند؛ آنها فقط اجرا میکنند، سوال نمیپرسند و حتی وظیفه دفن قربانی را بر عهده ندارند. پینتر در نمایشنامه به طور مستقیم و غیرمستقیم مطیع بودن گاس و آمر بودن بن را بیان میکند. هرچند دیالوگهایی که بین آنها رد و بدل میشود به نظر دوستانه میآید اما هرچه جلو میرویم احساس ناامنی بیشتر و بیشتر بر نمایشنامه و بر مخاطب چیره میشود.
*** بخشی از مرور نمایشنامه «بالابر غذا» که در وبسایت آوانگارد به قلم «آرمینا میلانی» منتشر شده است. برای خواندن کامل مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://www.avangard.ir/article/556
Pinter sempre resulta enigmàtic i fascinant: sap despertar l'interès del lector a través de l'el·lipsi, partint de la incoherència entre el devenir de la trama i les actituds dels personatges. Segurament sigui impossible deduir què hi ha més enllà de la suma de significats que es poden extreure durant la lectura, però en aquest embús de contradiccions és on brilla més l'estranya seducció que exerceix la ploma de Harold Pinter.
هارولد پینتر با اولین نمایش نامه اش "اتاق" به مکتب "تیاتر بیهودگی" پیوست، و به سرعت کنار نام آوران این نوع تیاتر قرار گرفت. از "ناکجا آباد" (1974) به بعد، "یکی برای جاده"(1984)، "کوه زبان" (1988)، "نظم نوین جهانی"(1991) و ... خمیرمایه ی سیاسی آثارش جلوه ی بیشتری یافت، و مواضعش در مورد قشار جهان آزاد بر کوبا و نیکاراگوا، و بالاخره علیه آمریکا و انگلیس و جنگ عراق، خشمگینانه تر و تهاجمی تر شد. پینتر با اقتباس برخی نوشته هایش، تعدادی فیلم نامه هم نوشته که مشهورترین آنها "مستخدم" 1963 و "تصادف" اند که هر دو توسط "جوزف لوزی" ساخته شد، "بازگشت به خانه" 1964، "واسطه" 1970، خیانت 1978، "زن گروهبان فرانسوی" 1981 و...