آلبا د سس پدس رماننویس ایتالیایی نمایندهای از زنان نسل خود است . موضوع مشترک همة آثار این نویسنده به نوعی زن ایتالیایی سالهای میانی قرن بیستم است و این سالها جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از آن را در بر میگیرد . کشمکش پنهان و آشکار زنان این آثار با فضای عاطفی ناهمگون زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و سرانجام شکست یا پیروزی ، یکی از جذابیتهای درونمایهای رمانهای پدس است . آلبا د سس پدس طرح اولیه این کتاب را در سال 1939 با عنوان « رمان کوبایی » نوشت ولی نوشتن آن را در دهة هفتاد آغاز کرد و عنوان آن را هم « جزیره » گذاشت . در سال 1977 در ملاقاتی با فیدل کاسترو در کوبا از او سئوال میکند چطور توانسته در آن مدت کوتاه آن همه کارهای مفید برای کوبا انجام دهد . کاسترو هم در جوابش میگوید : « با عشقی بزرگ » . آلبا نیز از آن جمله الهام میگیرد و عنوان قطعی کتاب خود را « با عشقی بزرگ » میگذارد . این کتاب متأسفانه به دلیل مرگ نابهنگام نویسنده نیمه تمام میماند . کتابهای زیادی تا کنون از این بانوی نویسنده ایتالیایی منتشر شده است . داستانهایی همچون « عذاب وجدان » ، « درخت تلخ » ، « عروسک فرنگی » ، « تازه عروس » ، « هیچ یک از آنها باز نمیگردد » و « یک دسته گل بنفشه » که همگی آنها را بهمن فرزانه به فارسی ترجمه کرده است . کتاب « با عشقی بزرگ » با تصاویری دیدنی از « آلبا دِ سس پدس » در 88 صفحه راهی بازار نشر شده است .
Alba de Céspedes y Bertini was a Cuban-Italian writer.
Ms. de Céspedes was the daughter of Carlos Manuel de Céspedes y Quesada (a President of Cuba) and his Italian wife, Laura Bertini y Alessandri. Her grandfather was Carlos Manuel de Céspedes and a distant cousin was Perucho Figueredo. She was married to Francesco Bounous of the Italian foreign service
Ms. de Céspedes worked as a journalist in the 1930s for Piccolo, Epoca, and La Stampa. In 1935, she wrote her first novel, L’Anima Degli Altri. In 1935, she was jailed for her anti-fascist activities in Italy. Two of her novels were also banned (Nessuno Torna Indietro (1938) and La Fuga (1940)). In 1943, she was again imprisoned for her assistance with Radio Partigiana in Bari. After the war she went to live in Paris.
ظاهرا خیلیها بودند که موقعیت آن سالهای کوبا را با لیوان آب{خرافهای مرسوم در کوبا برای از بین بردن ارواح بدجنس} تحمل میکردند. امیدشان به آن بود. از دولت نمیشد انتظاری داشت. از دستگاه عدالت هم همینطور. قانون و حق وجود نداشت. کسی جرئت شورش هم نداشت. همگی در انتظار معجزه بودند. حتی کسانی که کافر بودند و چنان اعتقاداتی را قبول نمیکردند ص۳۵
و حسرت دیگری به من اضافه شد. حسرت خواندن کتاب کامل او دربارهی زندگیاش. کتابی که هیچگاه نبوده است. حسرت متنی که نوشته نشد. که جهان ندید. زمانی که در میان روایات کوتاه او از جنون مادر، مرگ پدر، کوبا و تاریخ گرفتار بودم تنها خواستهام ماندن در این گرفتاری بود. و تمام شد. این کتاب ناتمام مانده است. و او با همان چند صفحهی مربوط به دیوانگی مادرش به من اثبات کرده نویسندهایست که ارزش پیگیری دارد
من هرجا که اسم بهمن فرزانه رو ببینم چشمام قلبی میشه؛ حالا اگه رو جلد کتابای ایتالیایی باشه که دیگه دامن از کف میدم و درجا میخرم. این کتاب متاسفانه با مرگ نویسنده ناتموم مونده. قلم آلبا دسس پدس رو دوست دارم و این یکی اگر تموم میشد یه زندگینامهی خودنوشت بینقص و خوندنی بود. حدس میزنم این مطالب شاید ۲۰ درصد کتابی بوده که آلبا قصد نوشتش رو داشته. همینقدر ناقص و ناتموم. حیف😢
آلبا د سس پدس,نویسنده کوبایی که پدربزرگش اولین رئیس جمهور کوبا بوده است,در این کتاب که به علت مرگش, نا تمام باقی مانده به سرگذشت خود میپردازد, سس پدس از خانواده ای است که در بطن تاریخ کوبا بوده و زمانی که از فیدل کاسترو در سال 1977میپرسد چگونه به کوبا تا به این حد کمک کرده,پاسخ میشنود:با عشقی بزرگ.. و این پاسخ,عنوان زندگی نامه نا تمامش میگردد.. متن کتاب روانه..از خواندنش لذت بردم.. 'پدر وطن'...به راستی که چه زندگی هایی زندگی شده..و چیزی برای ما باقی نمانده جز شب بی پایان..
در ایتالیا وقتی میگویم دارم کتابی دربارهی کوبا مینویسم، لبخندی به من تحویل میدهند و میگویند: «چرا مثل سایر کتابهایتان دربارهی عشق نمینویسید؟» من هم در جواب میگویم: «ولی من دارم دربارهی عشق مینویسم. دربارهی عشقی بزرگ.» ولی آنها نمیفهمند یا تظاهر میکنند که نمیفهمند
خودزندگینامه نوشتی از آلبا دسس پدس بود. این کتاب با مرگ نویسنده ناتموم مونده و طبیعتا با خوندنش سریع پی میبرید که پرشهای زیادی داره. خوندن این کتاب رو برای کسانی که میخوان آثار و زندگی نویسنده رو به صورت تخصصی بررسی کنند پیشنهاد میکنم در غیر اینصورت ارزش خوندن چندانی نداره
قشنگ بود یک خودزندگینامه از دسس پدس ،دختر خانواده ای دیپلمات ،تاثیراتی که شغل پدر و پدربزرگ بر زندگیشون گذاشته و اینکه یکسری از کتابها نشانه هایی از این تاثیرات داره. ترجمه ی آقای فرزانه هم که حرف نداره
این کتاب شامل مجموعه ای پراکنده است و براستی کتابی ناتمام است. هر بخش قطعه ای زیبا اما بدون ارتباط با باقی بخشهاست.هیچ چهارچوبی وجود ندارد. هیچ داستانی نقل نمیشود. نکته ی جالب اینکه اسم این کتاب نه در goodreads و نه در Amazon موجود نیست!!
پدرم اهل كوباست، نام من كوبايي است. عاشق همه چيزش هستم. حال ديگر كوبا نه مال اسپانيايي هاست و نه مال آمريكاي شمالي، براي اولين بار كوبا تنها به اهالي آن تعلق دارد.