ایران پیش از اسلام دربردارندهٔ اسطورههای شکوهمندی است که در ادیان زروانی و زرتشتی و مهری و مانوی در ادبیات پهلوی نقش بستهاند و در شاهنامهٔ فردوسی و داستانهای حماسی که شاعران دیگر به اقتضای شاهنامه سرودهاند و نیز در قصههای کهنی روایت شدهاند که در مرز و بوم ما زاده و بالیدهاند و بیمها و امیدها و آرزوهای مردم در آنها تجسم یافته است؛ در برخی اساطیر ایرانی و اسلامی نیز بازگو شدهاند. این اساطیر چه ویژگی دارند و وجه شاخص آنها از دیگر اساطیری که کمابیش میشناسیم، خاصه اساطیر یونان، چیست؟
جلال ستاری ( ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ - ۹ مرداد ۱۴۰۰) محقق، اسطوره شناس و اندیشمند ایرانی است، وی بالغ بر ۹۰ جلد کتاب در زمینههای اسطوره شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طی ۵۰ سال به رشته تحریر در آورده، این کتب بعضاً از کتابهای مرجع و شاخص در زمینههای تخصصی خود هستند وی در سال ۸۴ به پاس عمری تلاش فرهنگی نشان آفیسیه (نشان ادب و هنر فرانسه) را دریافت کرد. . از جمله آثار آقای ستاری میتوان به «چشم انداز اسطوره»، «زبان رمزی افسانهها»، «زبان رمزی قصههای پرشور»، «رمز پردازی آتش»، «اسطوره و رمز»، در زمینه اسطوره و روانشناسی، «حالات عشق مجنون»، «افسون شهرزاد»، «درد عشق زلیخا»، «عشق صوفیانه»، «پژوهش در قصه اصحاب کهف»، «پژوهش در قصه یونس و ماهی»، «پژوهشی در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا»، «پژوهشی در قصه سلیمان و بلقیس»، «گفت و گوی شهرزاد و شهریار» و آثاری دیگر در این زمینه اشاره کرد.
وی همچنین در زمینه تحلیل مباحث ادبی و اسطورهای ادبیات و فرهنگ ایران کتابهای «نمایش در شرق»، «نماد و نمایش»، «آیین و اسطوره در تئاتر»، «تراژدی و انسان»، «پرده داری و شبیه سازی»، «تقلید و تماشا»، تالیف و انتشار داد.
کتاب «در بیدولتی فرهنگ» وی نیز از جمله معدود تحلیلها در زمینه وضعیت فرهنگ در دوره پهلوی است که از سوی نشر مرکز (ناشرعمده آثار آقای ستاری) به بازار کتاب عرضه شده بود
به نظرم در کل کتاب شلخته و پراکندهگویی بود و شاید بهتر بود اسمش رو صرفا مقدمهای بر اسطوره ضحاک - نماینده اسطورههای ایرانی - در مقابل اسطوره پرومته - نماینده اسطوره غربی - میگذاشتند. یعنی از مقایسه مفهوم آتش بین اسطوره پرومته و اسطوره ضحاک شروع میکنه تا تفاوت دو فرهنگ رو نشون بده که چندان موفق نیست و شاید بهتر بود تاکید رو میگذاشت بر روی تقابل خیر و شر در فرهنگ ایرانی که منجر به پیروزی خیر در سرانجام جهان میشه - که به اسطورهها و ادیان بعدی هم وارد شده و اسطورههای زندهای مثل انتظار رو بوجود آورده - در مقابل فرهنگی که پرومته از اون برمیخیزه و به نوعی به عصیان در برابر خدایان و فراهم کردن موهبتی برای آدمیان اشاره داره. آتش در فرهنگ ما هم درون همین تصویر بزرگتر معنای بهتری داره. اینکه جمشید برای رهایی از سرمای زمستان به مردم آتش را بخشید تا در تاریکی بتونن به راه خودشون ادامه بدن. مردم هم این روز رو جشن گرفتن که تبدیل به جشن نوروز شد و آغاز عصر نور و گرمی و گذار از دوران تاریکی و سرما نامیده شد.
صرفا توجه من رو جلب کرد که بجای خوندن چنین مطالبی - که متاسفانه در ایران حتی از جانب اساتید هر حوزه هم تحقیق خوبی انجام نمیشه یا درست نوشته نمیشه - به اصل مراجع مهمی مثل اوستا مراجعه کنم و کمکم اونها رو بخونم. همینطور درباره اسطورههای غربی وقتی همین دغدغه مقایسه بین اسطورههای خودمان و دیگران وجود داشته باشه
ایدۀ محوری کتاب: هر فرهنگ یا تمدن یا مجموعه تمدنی یک یا چند اسطورۀ اصلی داره که یک جورهایی چکیدۀ اون تمدن هستن، میتونن سرنوشتش رو از پیش نشون بدن و مسیری رو که ازش اومده و مسیری رو که به سمتش میره روشن کنن. مثال نویسنده پرومته ست برای انسان و تمدن غربی، که اسطورۀ طغیان علیه خدایانه و پاس نداشتن تقدس آنها؛ که خب این رو شبیه میدونه با روحیۀ بت شکن و انتقادی انسان و تمدن غربی. به عقیدۀ نویسنده اسطورۀ محوری تمدن و انسان ایرانی نبرد و رویارویی میان خیر و شر یا همون اسطورۀ نبرد کیهانی هست که به زعم نویسنده بهترین بازنمایی اون رو میشه در اسطورۀ ضحاک پیدا کرد. کتاب بسیار پر بار و خوشخوانی است؛ سرشاره از منابع جالب و کنجکاوی برانگیز، ایده های بکر و اطلاعات کلی و جزئی جالب دربارۀ ادبیات و تاریخ و اسطورۀ ایران.
در درستی و بهروز بودن برخی مطالب کتاب جای تردید هست و باید با احتیاط باهاش برخورد کرد، اما کتاب آموزندهای بود. فصل آخر هم که صرفاً از این جهت نقل شده که ببینید این فرنگیها چقدر کجفهمند. از اینجا میشود پلی زد به مباحث جالبی مثل اینکه آیا ثنویت روی نحوهٔ تفکر ایرانیها تأثیر گذاشته؟ و اگر گذاشته، چطور؟