Jump to ratings and reviews
Rate this book

The Art of Living (Routledge)

La muerte: Una reflexión filosófica

Rate this book
La muerte ha desempeñado un papel importante en muchas tradiciones religiosas, sobre todo, curiosamente, en aquellas que afirman que hay una vida después de la muerte. Todd May sondea en este libro cómo abordan este tema tradiciones como el cristianismo, el budismo o el taoísmo, pero sus reflexiones se apoyan más en las intuiciones de muy diversos filósofos, desde los principales pensadores de la época helenística como los estoicos y los epicúreos, hasta los argumentos de aquellos filósofos contemporáneos que se han ocupado más en profundidad del tema de la muerte, como Martin Heidegger, Thomas Nagel o Bernard Williams. Algunos de los libros que tratan de la muerte suelen discutir temas como las definiciones clínicas de la muerte, normalmente para plantear problemas bioéticos como los relativos al aborto o la eutanasia. Otros se ocupan directamente de cuestiones como la inmortalidad médica, una idea concebida por algunos científicos y soñadores que consideran que la muerte es una enfermedad que se puede curar. May Todd se centra en cambio en el significado existencial de la muerte y en la diferencia que el hecho de asumir su certeza e inevitabilidad representa para la forma en que vivimos nuestras vidas. Considerando todos los aspectos del tema y explorándolos en profundidad, Todd May lleva al lector a un viaje de esclarecimiento e inspiración por este emotivo tema. Siguiendo el ejemplo de los filósofos –antiguos y modernos– que se preguntan cómo hemos de vivir frente a la inevitabilidad de la muerte, el autor se basa en sus propias vivencias y experiencias subjetivas para elaborar una reflexión filosófica que busca enriquecer, provocar y estimular intelectualmente al lector para que también él reflexione sobre un tema al que pocas veces se atreverá a enfrentarse, pero que en el fondo determina todos los demás aspectos de su vida, empezando por el de su sentido o sinsentido. “Todd May capta perfectamente la paradoja que encierra la mortalidad: que la inevitabilidad de la muerte impregna nuestras vidas de pasión y urgencia, pero que es también esta misma pasión por la vida la que hace que la muerte sea algo trágico” FINANCIAL TIMES Todd May es un filósofo norteamericano conocido sobre todo por el papel que ha desempeñado en el desarrollo de la teoría del anarquismo post-estructuralista. Actualmente es Profesor de Filosofía en la Clemson University de Carolina del Sur. Ha escrito varios libros, entre ellos Reconsidering Difference (1997), What it means to be human? (2001), The moral theory of post­structuralism (2004), Gilles Deleuze (2005) y The Philosophy of Foucault (2006).

102 pages, ebook

First published January 1, 2009

193 people are currently reading
5541 people want to read

About the author

Todd May

28 books205 followers
Todd May was born in New York City. He is the author of 18 books of philosophy. He was philosophical advisor to NBC's hit sit-com The Good Place and one of the original contributors to the New York Times philosophy blog The Stone. Todd teaches philosophy at Warren Wilson College.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
253 (24%)
4 stars
423 (40%)
3 stars
279 (26%)
2 stars
64 (6%)
1 star
18 (1%)
Displaying 1 - 30 of 167 reviews
Profile Image for Nazanin.
104 reviews4 followers
August 27, 2018
تراژدی مرگ، منشا زیبایی زندگی انسان است ...191


مسافر تشنه ای را فرض کنید که دلش یک پارچ آب یخ وتازه می خواسته اما همه آنچه به او می دهند نصف لیوان آب ولرم و دو روز مانده هست ....چاره چیست؟
فعلا همان را می نوشد و به این امید می رود تا اگر پارچ هم نشد شاید در مسیرش لااقل به چند جرعه ای آب خنک برسد...

حکایت آن مسافر، حکایت حال من، بعد از خواندن این کتاب هست

ماجرا از آن جایی شروع می شود که هواپیمایی که "تاد می" هم از مسافران آن بوده است، در آستانه فرود، مجبور می شود بدون اعلام قبلی ، برای دقایقی خیلی ناگهانی مسیرش را تغییر بدهد و این موضوع وحشتی را در مسافران از جمله نویسنده این اثر ایجاد کرده است وبه دنبال آن تصور مرگ و اهمیت آن ذهن "می" را که اتفاقا اعتقادی به حیاتی دیگرهم ندارد درگیر خود می کند و ....
اهمیت مقوله مرگ و نقش آن درروند زندگی انسان، بن مایه اصلی کتاب هست که نویسنده در سه فصل کلی به آن ها پرداخته است:
کنار آمدن با مرگ
مرگ ونامیرایی
زیستن با مرگ

خیلی خلاصه :
نویسنده بعد از مرور نسبتا مختصر بر نقش ادیان الهی، اندیشه های رواقی، تائو، بودا و ... با اشاره به یکی از داستان های بورخوس (نامیرا و ماجرای کارتافیلوس و جست و جویش ) بر موضوع نامیرایی و تاثیرات احتمالی آن بر زندگی تمرکز می کند تا از این رهگذر به میرایی برسد و سرانجام اذعان می کند که اگر زندگی معنایی داشته باشد باید آن "معنا" را مدیون "مرگ" باشد..

"...مرگ نقشی دوگانه درمعنادار بودن زندگی ما ایفا می کند ...مرگ هم به این زندگی اعتبار می بخشد و هم آن را از اعتبار می اندازد، اعتبار می بخشد به این معنی که به کارهایی که می کنیم نوعی ضرورت و اضطرارمی بخشد و از اعتبار می اندازد به این معنا که هر لحظه این ضرورت و اضطرار و این منحصر به فرد بودن را تهدید به نابودی می کند..." 122

در مجموع کتاب شرح دغدغه های یک انسان درباره مرگ هست که آن هم متعاقب یک اتفاق شکل گرفته ، علی رغم آنکه در بعضی قسمت ها برخی مطالبش تا حدی جالب به نظر می رسد، روی هم رفته آن چنان که انتظار داشتم ، شورانگیز و تکان دهنده نیست ، مبهوت نمی کند و مکث نمی آفریند، شگفتی پرمایه ای ندارد، پر از تکرار هست، نه تکرار دیگران که تکرار خودش، انگار نوشته های خودش را در بخش های مختلف مدام پارافریز می کند، یک موضوع را چندین بار توضیح می دهد حتی به فاصله دو سه خط که گاهی حوصله را سر می برد... به باورم می شد که خلاصه تر از اینی که هست باشد، اما خب به عنوان یک "چکیده جمع و جور" شاید اثر نسبتا خوبی باشد، شبیه یک پیش غذای سبک ...

بگذرم
فقط آنچه که برایم سوال بوده و اینجا نیافتمش (البته شاید یک مقدار هم نامربوط به نظر بیاید) : اگرفرض کنیم مرگ نباشد و یا این دنیا برای انسان آغاز و انجام همه چیز باشد آیا جایگاه "اخلاق" تغییر خواهد کرد؟







Profile Image for Mohammad Hrabal.
447 reviews299 followers
August 22, 2022
در این کتاب ما با حتمیت مرگ رو در رو خواهیم شد. فرض اساسی مان این است که پس ‌از مرگ بقایی در کار نیست و به‌عبارتی به سنت‌های دینی که تاکنون برای فهم مرگ و کنار آمدن با آن، مورد بررسی قرار دادیم متوسل نخواهیم شد. صفحه ۳۸ کتاب
«مرگ (یا نشانه‌ی آن) انسان‌ها را ارزشمند و رقت‌انگیز می‌کند. آنچه آن‌ها را به حرکت وا می‌دارد شرایط شبح وارشان است؛ هر کاری که انجام می‌دهند ممکن است آخرین کارشان باشد؛ هیچ چهره‌ای نیست که مانند چهره‌ای در خواب در آستانه محو شدن نباشد. برای انسان‌های فانی همه‌ چیز ارزش چیزی بازگشت‌ناپذیر و در خطر نابودی را دارد.» (نامیرا-بورخس) صفحه ۱۰۱ کتاب
[همه‌ چیز افسانه می‌شود و در غبار گذشته محو می‌شود، و در کوتاه زمانی حجاب فراموشی آن را در بر می‌گیرد. این حتی برای آنان که زندگی‌شان مملو از درخشش افتخار بوده ‌است رخ می‌دهد؛ برای باقی مردمان نفس از جانشان بیرون نرفته فراموش می‌شوند، به گفته‌ی هومر «از دیده و نیز از شنیده‌ها رخت برمی‌بندد»] (تأملات-مارکوس آورلیوس) صفحه ۱۲۳ کتاب
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
October 26, 2023
کتاب مرگ اثر تاد می سعی کرده فلسفه‌ی مرگ رو توضیح بده و به ترس از مرگ بپردازه. ابتدای کتاب در مورد ادیان وحدانی و اعتقاد اونا به مرگ حرف میزنه و اینکه در این اعتقاد مرگ پایان نیست و با همین هویت به جهان دیگه‌ای خواهد رفت. بعد از اون بقیه‌ی‌ اعتقادات در مورد مرگ رو شرح مختصری داده مثلا تناسخ در بودایی یا نظرات پاسکال و اپیکور. در ادامه بحث به نامیرایی میرسه و در مورد اینکه آیا اصلا نامیرا بودن چیز خوبی هست یا نه؟ و در نهایت با بیان یک سری اعتقادات و نظرات سعی میکنه راهکارهایی برای کنار اومدن با مرگ بده. کتاب بدی نبود و اطلاعات خوبی داشت اما اصلا جامع نبود، اگر در مورد مرگ و بعد از مرگ نظریات و عقاید یک دریا باشه، این کتاب یک لیوان آب بیشتر نبود.ه
Profile Image for Haniye_Mirkamali.
195 reviews70 followers
August 6, 2021
در لحظه حال زندگی کن
و برای اینده‌ی که قرار است مرگ آن را در برگیرد، برنامه ریزی کن و بپذیرش..

اتمام..
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
ساعت ۰۱:۰۵
Profile Image for Sana.
316 reviews162 followers
February 3, 2024
این کتاب با نگاه به گفته های فیلسوفان و نویسندگان درباره مرگ بررسی میشه.نقشی که مرگ درزندگی ما بازی می‌کنه و همینطور راههایی که می تونیم ازسلطه اون فرارکنیم و اینکه اگه بتونیم مستقیما باهاش رودررو بشیم چه اتفاقی برامون میفته وعلیرغم‌ اون چطورمیشه زندگی کردواینکه اگه به بحث نامیرایی علاقه داشته باشین کتاب خوبی می تونه باشه.
من خودم به مسأله نامیرایی علاقه ای ندارم چون حس میکنم دراونصورت زندگی ، معنادار ورضایت بخش نخواهد بود و تنها امیدم اینه که درسی رو که از مرگ‌ می‌گیرم این باشه تاحتی الامکان تواین مهلت باقی مونده به بیراهه نرم.
کتابی نبودکه به دلم بشینه.
Profile Image for Goatboy.
273 reviews115 followers
March 28, 2018
I'll be honest, I picked up and started reading Todd May's "Death" because it was mentioned on "The Good Place." And when in the first few pages May states that "Death is the most important fact about us" I was intrigued and excited. Thinking about death, and how it affects our lives, has been an ongoing preoccupation of mine. I wanted so much from this short book yet ultimately found myself disappointed by it. And that disappointment occurred even though I agree with most of May's main points.

Maybe it's because May was writing for young readers or readers only just coming to this subject matter for the first time. Regardless, it was hard to escape the feeling that May was avoiding the meat and depth of his subject in much the same way he suggests most people avoid facing the fact of their own future death. I could quibble and say that May sometimes jumps to conclusions not yet fully supported by his arguments, but really my disappointment lies with the way May takes what seems like a very long road to get to his main points without treading deeply enough to truly highlight the importance of those points or examine them in enough detail once there.

I have no doubt that these hesitations on my part would be put aside if I was ever lucky enough to have a conversation with May in which we could pause and dig more fully at the various junctions of his argument. Unfortunately a book does not allow that level of mutual investigation so that all I am left with is the argument as presented.

I am already well into May's book "A Significant Life" and am already finding it more engaging, so again I have to assume it was the format of this book and not May's thoughts which led to my general appraisal.
Profile Image for Moshtagh hosein.
469 reviews34 followers
April 10, 2024
جذابیت این کتاب جایی هست که آدم رو متوجه می‌کنه اگر نامیرا بودیم چه میشد.
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,167 followers
May 31, 2017
کلمه مرگ من را به یاد گلیگمش می‌اندازد و تلاش او برای رسیدن به جاودانگی. و آن لحظه‌ی پر از سایه‌روشن حقیقت و یأس که گیلگمش دانست مرگ را گریزی نیست. آن‌چنان که ما نیز ذره‌ذره‌ می‌فهمیم.

کتاب با برشمردن ویژگی‌های مرگ آغاز می‌شود و به چهار مضمون اشاره می‌کند؛ ۱-مرگ پایان ماست ۲-مرگ هدف نیست بلکه متوقف شدن است ۳-مرگ محتوم و نامعلوم است ۴-مرگ به زندگی‌مان معنا نمی‌بخشد
فصل دوم درباره نامیرایی است که لزوماً سودبخش نیست. هرچند زندگی آدم‌های میرا پر از حس از دست دادن است اما نامیرایی اضطرار را از زندگی می‌گیرد و آن را بی‌معنا می‌کند مثل یک خط صاف.
فصل سوم قرار است به ما بگوید چطور با آگاهی از مرگ‌مان زندگی کنیم؟ نویسنده سبک زندگی آورلیوس را پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید دم را غنیمت شمار!
اما بالاخره باید حرف نیگل را قبول کنیم که می‌گوید مرگ عاقبت بدی است که در انتظار همه ماست.


Profile Image for Flo.
649 reviews2,245 followers
Want to read
January 26, 2019
Chidi: He's having an existential crisis. It's a sort of anguish people go through when they contemplate the silent indifference of our empty universe. Look, the good news is, if he can work through this, it's the first step towards understanding human ethics.

...

Chidi: Well, now that you've become acquainted with existential crises, I thought we could read "Death" by philosopher Todd May.

Eleanor: Sounds like the perfect beach read.

And that's the sophisticated story of how I got acquainted with this writer.

Oct 14, 17
Profile Image for Raha.
106 reviews42 followers
April 10, 2020
خواندن این کتاب روزنه ی جدیدی رو به غارِ تاریک ذهنم باز کرد.
به راستی که مرگ مهم ترین واقعه زندگی هر شخصی است!درواقع نیروی ِ محرکه ما در جاده پر پیچ و خم زندگی، همین شرایط شبح وارمان است.همین عدم قطعیت در مورد مرگ و آیندهِ نامعلوم ولی محتوم.اینکه هر فعلی رو که به انجام میرسونیم در هاله ای از ابهامه و شاید زیبایی زندگی در همین ندانستگی باشه:)
شاید عمده تفاوت مرگ و نامیرایی در این جمله پنهان شده باشه"یک پایانِ تلخ، بهتر از تلخیِ بی پایانه"
در بخش دوم کتاب مغز خواننده با این پرسش به چالش کشیده میشه که"چه چیزی بعد مرگ باقی می مامد که عمیقاً به کیستی ما مربوط است؟ "
بعد کندوکاوِ فکری شدید، به این نتیجه رسیدم که عملا هیچ کدوم از کارهای بخصوصی که انجام دادم به کیستی من مربوط نمیشن و درواقع عواطف، احساسات، اخلاق، رفتار و مهم تر از همه"نوعِ نگرش ما به دنیا و اتفاقاتی که حولِ محورِ زندگی ما رخ میده وَ نحوهِ واکنشِ ما " به کیستی هر فردی مربوط میشه.

زندگی ما اقیانوسِ بی انتهایی ست که گاهی پر تلاطم میشود و گاهی به حدی بی موج و آرام میشود که خودمان ناگزیر سنگی در این اقیانوسِ یکنواخت زندگیمان می اندازیم، تا لحظه ای دور شویم از این زندگی ِ کسل...بخاطرِ همین سنگی برداشتم و تا می‌توانستم دورتر انداختمش.(این سنگ تلنگری برایم شد تا این کتاب رو بخونم و به مرگ فکر کنم و الان بعد تمام کردن این کتاب با ذهنی بازتر، به سراغِ اقیانوسِ آرام و گاها کسل کننده زندگیم میرم.)

گاها این سوال هِی به ذهنم خطور میکنه که"چی فکر می کردیم و چی شدیم؟ " تاد می جواب معقولانه ای به این سوال میده:"یکی از دلایلی که رویاهای کودکیمان دیگر آن چنان جذابیت اولیه خود را با بزرگ شدن ما ندارند این است که تراکمِ تجربیات، علایقِ آدم ها را به جهاتِ مختلف سوق می دهد!"

یکی از موضوعات اصلی که کتاب دنبال میکنه تفاوت های میرایی و نامیرایی هست:
-میرایی، به زندگی معنی می بخشد
-میرایی، تعهد و پایبند بودن را به ما گوشزد می کند(در نامیرایی، همیشه راه برگشتی وجود دارد-حداقل از نظر زمانی-و اصلاً نیازی نیست به خرابی پل هایِ پشت سرمان توجه کنیم!!!!)
-میرایی، انسان را پرسشگر و کنجکاو و دغدغه مند به بار می آورد در حالیکه در نامیرایی ما نیازی به فکر کردن برای آیندهِ نامعلوم نیستیم.
-در زندگی راه هایی می پیماییم که به آنچه هستیم، منجر می شود.این راه ها به نوعی حاصلِ انتخاب های لحظه ای ماست؛ در نتیجه به میرایی مربوط می‌شود.

درنهایت راهکار آورلیوس درباره زیستن رویارویِ مرگ این است که:در رویارویی با مرگ و شکنندگی زندگی نمی توانیم طرح و برنامه هایمان را رها کنیم تا در لحظهِ حال زندگی کنیم.بلکه باید به نحوی دست به ادغام آنها بزنیم.

مرگ، به معنای واقعی کلمه اَلکی کار آمد است که اگر کارها و اهدافمان را در داخلش بریزیم و کمی تکانش دهیم، برحسب اهمیتشان از این اَلک عبور خواهند کرد!مرگ یک غربالگر حرفه ای و قهار است.
مرگ ما را وادار می کند که دست به انتخاب بزنیم؛ زیرا زندگی کوتاه است...
Profile Image for sadra jan.
180 reviews54 followers
August 24, 2022
کتاب ضعیف و بی فایده ای بود.
نویسنده معلوم بود به داشته های ذهنی خودش اتکا کرده و فقط بافته بود.
تمام ۱۶۴ صفحه حرفش به اندازه یک صفحه بود اما نویسنده یک حرف را صدبار تکرار میکند و کلی گویی و بدیهی گویی میکند.
مساله این است که برنامه ریختن برای آینده چه فایده ای دارد در حالی که هر لحظه ممکن است بمیریم؟
نویسنده پاسخ فوق هوشمندانه و مبتکرانه اش صرفا همین است که میگوید همینه که هست. باهاش کنار بیا.😐
دوست دارم تاد می رو مثل سگ بزنم🙂
Profile Image for Paul Ataua.
2,194 reviews289 followers
May 21, 2022
Our lives are conducted in the face of a death, which, if we can put it this way, is the source of both their meaning and their meaning-lessness.'

A very accessible set of philosophical reflections on death, our obsession with it, and the effect its inevitability has on our life. It considers quite a few philosophical positions, on the anguish that death brings, on the afterlife, and on the possible effect of immortality. It never goes too deep, but that is the writer’s intention, and it is a positive here. It leaves the reader to do the thinking and that is what we end up doing. A short but satisfying read!
Profile Image for Maryam.
182 reviews51 followers
March 1, 2015
همین که به دنیا آمدیم آنقدر پیر هستیم که بمیریم.
کتاب شامل سه بخش کنار آمدن بامرگ-مرگ و نامیرایی-زیستن بامرگ است درپایان هم فهرستی برای مطالعه بیشتر آمده است
اگر من نامیرا بودم نه بخت این را داشتم که درباره زندگی ام تامل کنم و نه می فهمیدم که زیستن این زندگی خاص برایم به چه معنا بوده است.هیچ یک از این چیزها برایم مهم نمی بود.اگر مرتکب هر اشتباهی شده بودم تاآخر دنیا وقت داشتم جبرانش کنم.هر لذتی که برده بودم با دانستن اینکه می توانم همین خوشی را بی نهایت بار تکرار کنم تا حدی جلایش رااز دست می داد.
Profile Image for Hesam.
164 reviews18 followers
February 6, 2015
مرگ چیست؟ چه مشخصه هایی دارد؟ چه پیامدهایی دارد؟ اگر نامیرا بودیم زندگی مان چگونه بود؟ میرایی مطلوب است یا نامطلوب؟
نویسنده خود را ای-تئیست می خواند و منکر زندگی پس از مرگ. برای همین کتاب را با این فرض آغاز میکند که زندگی پس از مرگ وجود ندارد.اگر مرگ را پایان زندگی مان بدانیم ، زندگی مان چه تفاوتی خواهد کرد با زمانی که مرگ پایان زندگی نباشد و به گونه ای پس از آن ادامه داشته باشد؟ زندگیمان چه معنایی پیدا میکند؟ آیا اصلا در این صورت معناداری محلی برای بحث پیدا میکند؟
نویسنده مرگ را دارای سه مشخصه میداند:
اول : مرگ پایان زندگی و تجربه های ماست.
دوم : مرگ هدف نیست و دستاوردی به شمار نمیآید.مرگ پایان است اما نه مانند پایان یک رمان که انجامی ست بر فراز و فرودها و حوادث پی گرفته در آن.مرگ رشته های زندگی را پنبه میکند و تار و پود آن را پاره پاره .تمامیت و کمالی برای زندگی محسوب نمی شود.
سوم : مرگ محتوم است و به جهت زمان نامعلوم.
پس در قبال این مشخصه ها که زندگی را تیره و تار میکنند چه باید کرد.شاید نامیرایی مطلوب باشد.
نامیرایی اما ضرورت و اهمیت را از زندگی می زداید.اگر مرگ با محدود کردن فرصت زیستن تجربه ها و طرح و برنامه ها و لذت و رنج های زندگی را یگانه و مهم میسازد ، نامیرایی اما زندگی را تکراری و دلزده میکند. وقتی برای تجربه ی همه لذات ، چشیدن همه ی خوردنی ها ، دیدن همه ی دیدنی ها و شنیدن همه ی شنیدنی ها فرصتی به بزرگی همیشه داریم چرا باید عجله کرد. تجربه هایی که دیگر یگانه نیستند و میتوان بی نهایت بار آن ها را تکرار کرد به قدری که از آنها منزجر شد!
مرگ اگرچه به زندگی ما اهمیت و به ضرورت ها و طرح و برنامه ها و لذتهای ما اعتبار می بخشد اما همو زداینده ی همان اعتبار است!
مرگ زندگی را دچار نوعی شکنندگی میکند.شکنندگی به آن معنا که مرگ همه جا و همیشه با ماست و با آمدنش که محتوم و بی وقت است میتواند نقطه ی پایانی باشد بر رمان ناتمام و نقش نیمه کاره ی زندگی ما...
از نگاه نویسنده فرار از یاد مرگ همان اندازه دور زدن مرگ و نادیده انگاشتن این شکنندگی ست که توجه مدام ما به آن و نیز اعتقاد به زندگی پس از مرگ...
تمثیلی که نویسنده میآورد زیباست.فرض کنیم ساعت عتیقه ای نسل اندر نسل به ما رسیده ، با آن چه می توان کرد؟ میشود آنرا در گنجه گذاشت یا در ویترینی برای نمایش یا فخر فروشی...خوب... آنرا حفظ کرده ایم اما به چه قیمت ؟ به قیمت بی هویت کردن آن .به قیمت انکار کردن فلسفه ی وجودی اش که همانا نشان دادن وقت بود.خوب پس چه کنیم ؟ میتوانیم آنرا به دستمان ببندیم تا زمان را به ما نشان دهد.اما این یک ساعت معمولی نیست اگر شکست یا از بین رفت نمی توان جایگزینی برایش یافت. شکننده است. باید در عین حالی که از ان استفاده میکنیم و لذت می بریم مراقبش باشیم.
حالا حکایت مرگ است و زندگی. زندگی ما به جهت حتمیت مرگ ، شکننده است. نه باید از مرگ فرار کرد و آن را انکار نمود و نه بیگدار به آب زد...

حتمیت مرگ ، آینده را محتمل الوقوع میکند پس بهتر است چونان رواقیون تنها اموری را در اختیار گرفت که واقعا اختیارشان در دست ماست. عالم و جریان حوادث آن در دست ما نیست. آنچه اختیارش در دست ماست تنها و تنها لحظه ی حال ماست. اما این کافی است؟
این دیدگاه حتمیت مرگ را میپذیرد اما نامعلوم بودن زمان آن را نه. انسان بدون نگاه معطوف به اینده انسان نیست.راه حل جمع این دو است. زیستن در حال در عین نگاه معطوف به آینده و البته آینده ای که قطعی نیست.
فصل دوم کتاب که به بررسی جوانب و عوارض نامیرایی میپردازد بسیار قابل تامل است. البته برای من بیشتر از این جهت که مباحثی که درباب نامیرایی مطرح میکند در باب حیات جاودانه در نگاه دینی ما قابل تامل و تطبیق است.
Profile Image for Amin Dorosti.
139 reviews107 followers
September 13, 2018
در کل کتاب بسیار خوبی بود و خیلی خوب موضوع «مرگ» را بررسی و تحلیل کرده بود. بخش اصلی کار نویسنده، بررسی مرگ در نسبت با زندگی و به ویژه معنای زندگی است. در بخش نخست، نویسنده به جایگاه و نقش بنیادین مرگ در زندگی ما پرداخته است. او با بررسی ابعاد مختلف زندگی ما ــ در رویارویی با مرگ ــ به این برآیند می‌رسد که مرگ از یک سو «گریزناپذیر» است و از سوی دیگر «نامعین»؛ یعنی از یک سو تردیدی نیست که همۀ ما می‌میریم، و از سوی دیگر نیز زمان مرگ ما نامعین است. این دو ویژگی باعث می‌شود که مرگ در واقع مهم‌ترین نقطۀ زندگی یک انسان باشد. افزون بر این، نویسنده نشان می‌دهد که مرگ باعث می‌شود که «معنای» زندگی ما از بین برود؛ در واقع در نگاه نویسنده (که نگاهی غیر دینی است) مرگ نقطۀ پایانی بر خط زندگی است و از این رو، مرگ نقطۀ پایان معنای زندگی نیز به شمار می‌رود.

در بخش دوم، نویسنده می‌کوشد تا با بررسی نقطۀ مقابل مرگ، نامیرندگی، سویۀ دیگر مرگ و زندگی را بررسی کند. او با تحلیلی زیبا و موشکافانه به خوبی نشان می‌دهد که اگر چه نامیرندگی در نگاه نخست جذاب و بسیار بهتر از میرندگی به نظر می‌رسد، اما با تحلیلی دقیق‌تر پی خواهیم برد که نامیرندگی نیز چندان آش دهن‌سوزی نیست! به نظر من این بخش از کتاب بسیار خواندنی و جذاب است و می‌تواند نگاه ما به مرگ و زندگی را به کلی تغییر دهد.

سرانجام، در بخش سوم نویسنده «زندگی کردن در کنار مرگ و همراه با مرگ» را بررسی می‌کند. در واقع، این بخش به نوعی سنتز دیالکتیکی دو تزی است که در دو فصل نخست مطرح شده‌اند. نویسنده در این فصل ��فهوم «شکنندگی» را معرفی می‌کند و نشان می‌دهد که زندگی در کنار مرگ و همراه با مرگ‌آگاهی به یک وضعیت «شکننده» منجر می‌شود، وضعیتی که از یک سو می‌تواند امیدبخش و آینده‌دار باشد و از سوی دیگر نومیدکننده و بی‌آینده! از سوی دیگر، نویسنده به مفهوم «اکنون» و «زندگی در اکنون» می‌پردازد و نشان می‌دهد که این مفهوم به وضعیت «شکننده‌»ای که پیشتر معرفی کرده است بسیار نزدیک است و از این رو، شاید چاره‌ی ما در برابر مرگ این باشد که با پذیرش شکنندگی زندگی، با چشم‌اندازی امیدوارانه در اکنون زندگی کنیم، چرا که این زندگیِ شکننده و این اکنونِ گذرنده، تنها چیزی‌ست که به معنای دقیق کلمه «داریم» و بس!ا

گذشته از این که تا چه حد با نظر نویسنده و نگاه و تحلیل و نتیجه‌گیری او موافق هستم، این کتاب اگر چه برای مخاطب عام نوشته شده، اما بسیار جذاب، دقیق، خواندنی و تأمل‌برانگیز است و می‌تواند برای ما آغازگر «اندیشیدن به مرگ» باشد و از این مسیر، ما را به «زندگی» نزدیک و نزدیک‌تر سازد؛ و افزون بر این، نگاه ما به زندگی و مرگ را نیز به طور اساسی تغییر دهد. خواندن این کتاب را به همۀ دوستان پیشنهاد می‌دهم
Profile Image for Mohammad.
121 reviews19 followers
July 24, 2020
یکی از بهترین کتابها درباره فلسفه مرگ
Profile Image for Scott.
72 reviews
March 25, 2018
Small, but well-organized, lucid, and concrete. I would read a few pages every evening, then think about what I had read the next day.

I have two problems with his arguments, one minor, one major.

The minor disagreement I have is the same one others have expressed: there's no reason to think that being immortal would make you care less for the suffering and well-being of others, regardless of whether they were also immortal or not. Prometheus is condemned to have his liver eaten by an eagle every day for the rest of eternity, Sisyphus is condemned to push a big rock up a hill, but never make it to the top, for the rest of eternity. I feel bad for both of them, and would do something to alleviate their suffering if I could (the fact that they are immortal only makes their suffering worse, not better). But that's a small matter, one that does not affect the overall point of his arguments.

The major disagreement I have is with his characterization of meaning, upon which his whole argument rests. His core thesis is that death both gives meaning to life, insofar as it put limits on our experience, making it, like anything else that is scarce and evanescent, more valuable; and that it also takes meaning away, insofar as all our projects, plans, activities come to naught, are not given time or opportunity to become whole and fulfilled: they simply stop when we die (his argument is more nuanced than that, but that's the essential gist of it). He concludes that our attitude towards death needs to hold these two contradictions in tension, living as if we are going to die tomorrow (carpe diem, being in the present moment), but also as if we won't die tomorrow (engaged and invested in our ongoing projects), aware of both possibilities and at peace with them.

His conclusion is fine, as far as it goes, but the foundation he rests his conclusion on is flawed: he assumes meaning is something that is constrained by time, that eternity renders all experience meaningless (everything is repeated into eternity, eventually wears itself out into mere noise), but that evanescence also renders life meaningless (since everything created, experienced during a life is interrupted mid-stream then eventually disappears without a trace).

But if you see meaningfulness as something that is immanent in an experience or object, meaningful at the moment it is experienced, what more do you need? Whether it lasts forever or disappears tomorrow is irrelevant, it's the experience of meaning that counts (and, in fact, may be all that meaning is). Here's a passage I read recently that expresses that line of thought:

On a recent retreat, I was beside a river early one morning and a rower passed. I watched the boat slip by and enjoyed the beauty in a radically new way. The moment was sufficient; there was nothing I wanted to add or take away—no thought of how I wanted to do this every day, or how I wanted to learn to row, or how I wished I was in the boat. Nothing but the pleasure of witnessing it.


Dying in the middle of that moment, dying tomorrow, or never dying, does nothing to change the meaningfulness of that experienced moment. Camus makes this argument in The Myth of Sisyphus: that meaningfulness in life is nothing more or less than meaning you invest in a moment as you experience it, and that is enough. Sisyphus cheats his punishment, and like Borges's immortals, can contentedly pass the time for eternity in contemplation of the meaning of the moments that make it up.

If May had paid more attention to Camus, his argument might have been stronger, and may have led him to the same conclusion by a more direct, convincing route.

It's a good book, one that is deceptively simple and thought-provoking.
Profile Image for Arman.
360 reviews351 followers
September 12, 2018
مردن نقطه ی پایانی بی معناست بر همه ی آت دلمشغولی هایی که زندگی ما را شکل می دهد. و با این همه بدون این نقطه ی پایان بی معنا، آن دلمشغولی ها هیچ معنایی نمی داشت. در اینصورت آن ها تنها بخشی از یک نمایش گذرای بی پایان بودند و نمی توانستند ما را تحت تاثیر قرار دهند.
ص 191

کتاب در بعضی صفحات بسیار جالب و چشمگیر می شود، اما تا می آیی که به ادامه دادن کتاب امیدوار شوی، ناگهان نویسنده در راهروهای تو در توی بحث هایی که بارها و بارها تکرارشان می کند، می افتد.
به نظرم بدترین قسمت کتاب، آن جاست که می خواهد اهمیت مرگ را نسبت به دیگر تجارب و مراحل زندگی نشان دهد اما درگیر بحث های بیهوده و خسته کننده ای می شود.
در کل کتاب نتوانست به شور و عطشی را که پیش از شروع آن داشتم، پاسخ مناسبی بدهد و بعضا در جای جای کتاب حوصله ام سر رفت.
Profile Image for Fatemeh.
379 reviews66 followers
January 17, 2024
کتاب جالبی بود. یه کتاب تقریبا مختصر درباره‌ی اینکه اصلا مرگ کاراییش چیه، نامیرایی چه مسائلی داره و روبرو شدن با مرگ با چه شیوه‌ای ممکنه. ولی خب، مثل همه‌ی کتاب‌های درباره‌ی مرگ، به من استرس می‌ده.
Profile Image for Zahra Naderi.
339 reviews56 followers
February 6, 2017
«اگرچه همان بهتر که‌ ما میرا هستیم٬ با این همه مایه‌ی تأسف است که‌ باید بمیریم.»

تمام چیزهایی که برایمان اهمیت دارند؛ روابطمان٬ برنامه‌هایمان و علایقمان با مرگ پایان می‌پذیرند آرزو می‌کنیم «نامیرا» می‌بودیم. و اگر «نامیرا» می‌بودیم حس می‌کردیم «همیشه» وقت هست تا به روابطمان٬ برنامه‌هایمان و علایقمان برسیم و همان چیزهایی که به واسطه‌ی «مرگ» نگران از دست رفتن و ناتمام ماندن‌شان هستیم «اهمیت» خودشان را از دست می‌دادند. 
مرگ هم به زندگی ما معنا می‌بخشد و هم آن چیزهای معنادار را از ما می‌گیرد.
اساسی‌ترین سوال این است که‌ میان این متناقض‌نما چگونه می‌توانیم زندگی کنیم؟

باز هم یک کتاب دیگه از مجموعه‌یِ [محبوب برای من] «هنر و تجربه‌ی زندگی» . یکی از تفاوت‌های بزرگ این کتاب با بقیه‌ی جلدها٬ این است که‌ پایان هر فصل‌ش پر نبود از ارجاعات به منابع علمی. این موضوع اول کمی دچار تردیدم کرد برای خواندن٬ لکن پس از کمی جلو رفتن فهمیدم یحتمل این کتاب «فلسفی‌ترین» کتاب این مجموعه‌ست.
حس می‌کنم با توجه به این که اول کتاب نویسنده گفت که اعتقادی به زندگی پس از مرگ ندارد و یک آتئیست است٬ می‌توان از کتاب ایراد گرفت و تعارض‌هایی آشکار درون‌ش پیدا کرد. ولی خیلی از جاهای کتاب این همه پیش‌بینی آنچه در ذهن مخاطب می‌گذرد و مطرح کردنش و گاهی نقد کردن متن‌های‌ش برایم جذّاب بود.
از طرفی به گمانم خیلی خوب ترجمه‌ شده ‌بود٬ بی تکلف بود و قابل فهم.

هرچند حس می‌کنم ابهامات زیادی همچنان باقی‌ست ولی خوشحال کننده‌ست برداشتن گامی برای بررسی یکی از مهجورمانده‌ترین موضوعات فلسفی.

× از اون کتاباست که می‌شه واقعاً بعد از خوندن‌ش به فکر فرورفت و اون افکار رو به‌کار برد.
Profile Image for Razieh Shahverdi.
109 reviews59 followers
March 27, 2017
ساده‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. یک‌جور راهنمای جمع و جور و مفید و فوری برای غلبه بر ترس از مرگ. راستش انتظار بیشتری داشتم، نه لزوماً از این کتاب، مرگ آنقدر برای من مسأله‌ی مهم و پیچیده‌ایست که دلم می‌خواهد ساعت‌ها غرق جملات و نظریات و ایده‌های مختلف درباره‌اش شوم. اما به نظرم مرگ تاد می نقطه‌ی خوبی برای شروع است اگر این نسخه‌پیچی آخر را نداشت و کمی دست اندیشه را باز می‌گذاشت. هرچند چیزی که می‌گوید، راه‌حلی که ارائه می‌دهد انتخاب نهایی اکثر ماست، اما شاید دلم می‌خواست بیشتر از این‌ها غرق تأملات شوم.
تاد می که یک استاد فلسفه است (و البته خودش را فیلسوف می‌نامد) در این کتاب اول یک فصل را به مرگ اختصاص داده تا حسابی بترساندت و تلخت کند، فصل دوم درباره‌ی نمیرایی‌است، به نظر من درخشان‌ترین فصل کتاب است، احتمالاً به‌خاطر اشاره‌های زیادش به داستان‌های بورخس، این قدرت را دارد که از نامیرایی و جاودانگی زده‌ات کند. . فصل سوم درباره‌ی زیستن با مرگ است و راه‌حل‌های مختلف را بررسی می‌کند که حالا چه کنیم. جمله‌ی پایانی کتاب این است: «وظیفه‌ی ما، هر یک از ما در رویارویی با مرگ خودمان، این است که از راهی یا راه‌هایی به سمت خط پایان حرکت کنیم که بر آن تاریکی که سرانجام ما را در خود فرو خواهد برد، پرتویی بیفشاند».
و نکته‌ای که شاید کمی شخصی است این بود که این کتاب باعث شد بفهمم که انگار خیلی خودم را جاودانه می‌پندارم و مرگ را نفهمیده‌ام و الا خیلی اوضاع زندگی‌ام باید فرق می‌کرد.
Profile Image for Zahra naeen.
34 reviews19 followers
February 11, 2023
درمورد این کتاب، مفصل خواهم نوشت
Profile Image for Mitra.
71 reviews
March 5, 2024
دو فصل اول در مورد کنار آمدن با مرگ و مقایسه مرگ و نامیرایی جالب بود ولی اگر در مورد مرگ زیاد فکر میکنید، به���نظرم همین الان هم به نتایج فصل سوم رسیدید.
Profile Image for Mohsen.khan72.
324 reviews45 followers
August 2, 2021
خوب بود هر چند آخرش تکرار داشت و موعظه شد...
سه امتیاز هم به خاطر فصل اول که عالی بود.
Profile Image for Doreen.
61 reviews3 followers
July 30, 2012
An accessible set of philosophical reflections on the meaning of death and whether or not it would be preferable to be immortal - with all the unforeseen and unthought-through consequences that would attend that state. His contention is that the contingency that in some way undermines the meaning of our lives since there is no right time to die if we remain engaged with projects of any sort also gives these same projects an urgency and vitality they would lack if we were immortal and could always do things later, or again, or with someone else.
Profile Image for Megan.
1,083 reviews80 followers
May 17, 2025
The first chapter is a lot of stage-setting that mostly recaps background of existential thought. It could have been summed up with one or two iconic sentences from Camus or Sartre, but I suppose for the layperson who has never read either (and probably never will) it's a good read. It's the best part of the book in my opinion because the arguments that follow in the rest of the book mostly rehash statements made and questions posed in this first part, but never resolve or answer them.

The second part is a deep dive into a contrapositive argument, considering immortality (or at least, the ways in which we can "not confront death" by eliminating it and what that would mean). I found this section a bit tedious and, somewhat undercooked. He really glosses over the idea that there could be a "right time to die" by not considering an option where you could be immortal until you chose not to be any longer and that choosing to die when you feel ready, while never fearing any possibility of death before, is at least a philosophical option we could posit. There are some real missed opportunities here to discuss popular culture takes on this; in particular, VAMPIRES. He talks a lot about a character from an obscure Borges short story when there's an entire genre of literature and interpretations of the morality, aesthetics, and experiences of different people who DO live forever! There are even some popular character arcs (surely familiar to many readers) from a couple of TV series I can think of where vampires do experience immortality until they choose to end it - exactly what he posits but then doesn't dive into. Why not examine any of this? Or at least, why ignore it so completely? I would think maybe, OK, in a serious philosophical text maybe you don't want to be relying on works of fiction but - he already did, with the Borges character and Gulliver's Travels and a couple other characters. Or, it could be that talking about vampires brings in other questions of immortality since they have to feed upon (and usually kill) others to remain 'alive' and he didn't want to muddy the waters, so to speak. Then I thought, well, maybe this is an actual academic thesis that just also got published mainstream, and bringing up True Blood or Buffy in front of the esteemed philosophers on your PhD defense committee is just begging to be rejected. But seriously, it really baffled me that if we're going to play the hypothetical game - and I love the idea of starting out examining the contrapositive - how you could not address this most obvious use case at least with a footnote or a single sentence about why you're not going to go into it at all is beyond me.

However, to give some props, I will say that for the subjects he does delve into in the second part, his writing definitely makes you realize that while easy to read for a non-academic, this book is written by an academic philosopher. He really follows each thought to a logical conclusion. May is very good at keeping threads tightly woven throughout the book which I appreciate. (Perhaps the vampire angle just opened up too many threads that couldn't be woven back in properly, so they were scrapped altogether in favor of other examples.)

The third part of the book rehashes much of what was in parts one and two. Again, there were moments on page 90 or 100 when I thought "This is a concept it's taken 100 pages to get to that's on like page 2 of The Myth of Sisyphus or page 5 of Being and Nothingness" but, again, not everyone is going to read those works. Maybe my expectations were high. This never really moves beyond existentialism or Camus's sort of absurdist existentialism; neither does it totally confront nihilism. We sort of leave things with a "just TRY" idea of living in the present with a certain amount of mindfulness (he doesn't explicitly address any concepts of this mindfulness falling into neuroticism or nihilism though) while also holding a hope for the future, even while accepting the absurdity and possibility of loss.

Another thing I wish were addressed more is that all of the concepts of how to look at death are from a very subjective and singular mind-frame: how to consider your OWN death. Very little is said about the connection between self and those others that one affects in life and how those threads are woven together. It could have come up naturally when talking about his concepts of projects or engagements; specifically at one point he mentions something like there are no consequences to choosing the right time to die if you're lucky enough to do so, which really ignores that presumably those left behind would be affected as well by your death.

I enjoyed reading about certain philosophers that I haven't delved into, especially ancient Greeks and Romans. Overall the book was engaging and accessible, and at 116 pages it's a very short read. It's great for anyone (which I think sadly is most people) who have never really considered ANY of these concepts. Unfortunately, it doesn't leave them with much to work with once they do. Even without getting prescriptive I wish maybe concepts like bad faith would have been addressed more; otherwise there's no convincing reason given for anyone to bother addressing concepts like "How should I think about death, and thus my life?" and I feel that encouraging self-examination on this (which leads to self-examination on other important concepts like "How should I treat other people?") should be a main takeaway from reading the book. Otherwise, the audience is largely people (like me) who already have considered these concepts in depth, and from better and more original sources, or people who maybe are being forced to read this and maybe won't get much out of it, and will forget it after they are done. Addressing further the ideas of "what happens when I remain blithely oblivious" could leave more of a mark on readers and make this useful and memorable to more audiences.
12 reviews3 followers
October 8, 2018
مرگ کتابی در سه فصل:
کنارآمدن با مرگ
مرگ و نامیرایی
زیستن با مرگ
شاید خنده دار به نظر بیاید؛ اگر کارتون پیدا کردن نمو را دیده باشید در صحنه ای که دری( ماهی کم حافظه) و نمو( پدر فداکار) در دهان نهنگی( نماد مرگ از دید من) گرفتار می شوند و زبان کوچک نهنگ را به سختی گرفته اند تا در شکم نهنگ فرو نروند، دری با چشم و گوش بصیرت می شنود که نهنگ از او میخواهد خودشان را رها کنند تا آزاد شوند و وقتی این پیشنهاد را به نمو می کند نمو آشفته فریاد می زند که:« او( نهنگ) قصد بلعیدن ما را دارد» و در همان لحظه دری رها و سبکبال دستش را از زبان کوچک نهنگ رها کرده و به تبعیت از دری نمو هم همراهش می شود و به دل نهنگ فرو می روند و از همانجا نهنگ با فشاری قدرتمند پرآبی آنها را از طریق بینی اش به دنیای بیرون رها می کند!
کاشکی به همین راحتی و چنین ایمانی میشد خود را در آغوش مرگ سپرد به امید جهانی بی مرگ و بهتر!
مرگ را نمی توان همچون میوه ای که رسیده اوج یک زندگی تلقی کرد بلکه در بهترین حالت مانند فیلمی با پایان باز تلقی می شود که شاید بتوان ادامه آن را در دنیایی دیگر رقم زد!
«حتی دین هم نمی تواند به مومنان اطمینان کامل بدهد که همه چیز روبه راه خواهد بود زیرا برای بسیاری از افراد دین امری ایمانی است.ایمان همواره با شک دست و پنجه نرم می‌کند و راه را برای ورود دلهره باز می کند.ایمان می تواند مرگ را پس برآمد اما شک اجازه می دهد که مرگ دوباره راه خود را به پیش باز کند.»
قسمت مرگ و نامیرایی بارها مرا به یاد کتاب « همه می میرند» دوبووار انداخت.
هنوز به عصر« طلایی» نامیرایی انسان قدم نگذاشته ایم زمانیکه انسانها شادمان از نامیرایی شان در سراسر جهان به پایکوبی و شادی می پردازند و هر کس هر چقدر مایل بود زنده می ماند و در صورتی که کسل شد و غمگین با کمترین هزینه ای به زندگی خویش پایان می دهد؛ ولی از آنجایی که میرا بودن انسان به انسان بودنش معنی می بخشد نوع انسان آن روز در مقایسه با انسان قرن بیست و یکمی همانند مقایسه انسان قرن بیست و یکمی با ناندرتال ها می باشد.
در قسمت زیستن با مرگ به یاد این جمله امام علی افتادم:«در اين دنيا طوري زندگي كن كه گويي تا آخر دنيا زنده هستي ، براي آخرتت طوري زندگي كن گويي 1 روز بيشتر زنده نيستي!»
امروز تحت تاثیر این جمله از کتاب که«مکتب رواقی تاکید می کند که ما فقط باید سعی کنیم چیزهایی را در اختیار بگیریم که واقعا اختیارشان در دست ماست.اختیار امور جهان در دست ما نیست.ما فقط می توانیم نحوه واکنشمان نسبت به جهان را تحت اختیارمان بگیریم.»
به دانش آموزی که از تمسخر یکی از همکلاسی هایش ناراحت شده بود همین توصیه را کردم.
«بدون زیبایی لحظه هایی که در این زندگی نصیب ما شده است،مرگ ما تراژدی نمی بود؛و بدون تراژدی مرگ ،این لحظه ها هیچ زیبایی نداشت.انسان بودن یعنی میرا بودن و مهم تر از هر چیز آگاهی از این میرا بودن در تمام طول زندگی،حتی وقتی که به هر نحو ممکن از این آگاهی طفره می رویم.»
در قسمت مطالعه بیشتر کتابهای « مرگ ایوان ایلیچ»«جاودانگی میلان کوندرا» « هزار توهای بورخس» نیز آمده است.
انسان همچون کرم شب تابی در جهان هستی نوری می تاباند و سپس به خاموشی می رود!
The price you pay for being aware of your own existence is having to confront the inevitability of your demise. Death-awareness is the the price we pay for self-awareness" No one likes to witness the death of himself and his loved ones!
Profile Image for Kyle van Oosterum.
188 reviews
June 16, 2020
An interesting look at perhaps the most important fact about ourselves, i.e.: our death. Drawing on various sources - Heidegger, Aurelius, Lucretius, Borges and some forms of religious thought - May arrives at the familiar conclusion that while death is some form of evil, immortality would likely not be a good either (this all assumes that you don’t survive your death).

For my part, what I learnt was that the source of my worries about death are inevitably influenced by the way I perceive death, especially as my worldview suggests that I will likely not survive my own death. With that in mind, I drew two crucial conclusions from this book that serve as my consolations for my worries about death. First, I cannot rationalize, ignore, outmaneuver my death and any attempt to do so will hurt in me some way. What I learnt was that the only reason I try to do these things is because I’m so attached to my own life, and part of being attached to any aspect of your life (including your life itself) is that you will suffer if you remain so stubbornly attached. While this is a human, all too human tendency, that is not to say we can’t critically examine it and try to learn how to think about this unchangeable situation.

Second, I would do better to see my life not so much as my own but as part of a cosmic process that has unfolded before me and will continue to do so after I die. The Taoist idea that May draws from urges you to see your own life as a wave in the sea of being. This type of view necessarily presupposes that there is no such thing as a “distinct self; only a temporary fold of the cosmos that one calls oneself.” However starkly that contrasts with most people’s view of themselves, I find something very illuminating in this perception of death, noting that my worries about it are rooted in my wanting to stubbornly cling to it as much as possible.

I recommend reading this book if you’re curious about one of the most important facts about your life and how you might think about it.
Profile Image for Gabriela Ventura.
294 reviews135 followers
January 11, 2019
É bem verdade que peguei esse livro por conta de The Good Place. Não só o volume faz parte da bibliografia do Chidi, mas o Todd May é um dos filósofos consultores da série. Reza a lenda que o Michael Schur o contratou depois de ler Death, meio que por acaso. Imagina, num dia você é acadêmico de filosofia, no outro, consultor da NBC.

Mas divago.

Acabei sendo positivamente surpreendida por esse livrinho, um ensaio não-acadêmico (ou de divulgação científica de filosofia? autoajuda? - estamos naquele campo cinza) que discute a morte a partir da visão de algumas correntes e, se não oferece resposta definitiva, é porque não há, vamos todos morrer mesmo, são duas da manhã e eu tô digitando essa pseudoresenha. Preleções apocalípticas à parte: é um belo ensaio, o Todd May escreve muito bem. Recomendado para todo mundo que vai morrer um dia.
Profile Image for Mahta.
25 reviews1 follower
June 16, 2021
ترجمه‌ی کتاب ثقیله. نویسنده خیلی از حرفاشو در فواصل کوتاه تکرار کرده. اما به طور کل کتابیه که ارزش خوندن داره. چی میگه؟ میگه مرگ یه نقطه‌ی پایانه. نباید سعی کرد ازش یه چیز قشنگ ساخت. هر کاریم که بکنیم، مرگ در نهایت هرچی رشته کردیم رو پنبه میکنه. هروقتی اتفاق بیفته یه سری پروژه‌ی نیمه کاره ازمون باقی میمونه. این تفکر البته برای افرادیه که به زندگی بعد از مرگ معتقد نیستن و داستانشون از دین‌دارا جداست.( توی کتاب اشاره میکنه که یکی از رسالت‌های اصلی دین، از بین بردن ترس از مرگه، برای همین مسائلی مثل زندگی پس از مرگ توسط ادیان مطرح میشه.) خیلی ناراحت کننده‌ست درسته؟ اینکه وقتی میمیریم همه‌چی تموم میشه. نه! بعد از اینکه بهتون میگه در نهایت میمیرین، بعد شروع میکنه بسط دادن این قضیه که در مقابل مرگ چیه؟ نامیرایی. میگه اگه نمیخواین بمیرین خواسته‌تون نامیراییه؟ اشتباه میکنین. منطقی فکر نمیکنین. اگر نامیرا باشین، تا ابد وقت دارین هرررکاری میخواین انجام بدین. فرض کنین به سفر علاقه دارین، شما تا ابد وقت دارین کل دنیا رو بگردین. آیا سناریوی آشنایی نیست؟ اگه برای انجام یه پروژه ۱ ماه وقت دارین، کارتونو نمیذارین لحظه‌ی اخر انجام بدین؟ انجامشو تا لحظه‌ی آخر پشت گوش نمیندازین؟ چرا. حالا فک کن هیچ ددلاینی هم نباشه. اگر تا ابد وقت داشته باشی، پانمیشی بری دنبالش. حتی اگر هم بری بعد از سفر سوم خسته میشی. اینجاست که مرگ نه تنها عامل بازدارنده‌ برامون محسوب نمیشه، بلکه قوه‌ی محرکه‌ست. زمان محدودی داریم برای دیدن، رفتن، گشتن، خوردن. زمان محدودی که همین فردا ممکنه تموم بشه. پس بهتر نیست به جای ترسیدن از مرگ، به جای فرار کردن ازش، به جای نگرانی در موردش، تا هستیم بپردازیم به کارای مورد‌علاقه‌مون؟ "مرگ شره، اما زندگی به وضوح چیز خوبیه. این خوبی اضافه، ناشی از خود تجربه‌ست، نه موضوعاتش".
Displaying 1 - 30 of 167 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.