Jump to ratings and reviews
Rate this book

خانواده نیک‌اختر

Rate this book
‫داستانْ حکایت زن و شوهری ایرانی به‌نام محمود و بدری نیک‌اختر است که پس از انقلاب به‌اتفاق فرزندانشان (فرهاد و فرشته) و مادر بدری (خانم بزرگ) و فاطی که یک دختربچهٔ دهاتی است به آمریکا مهاجرت نموده‌اند.
‫ما وقتی به آن‌ها برمی‌خوریم که یکی از همکلاسی‌های قدیمی نیک‌اختر به‌نام خانعمو، استاد سابق دانشگاه که برای گردش به آمریکا آمده، میهمان آن‌هاست… دنبالهٔ این حکایت شیرین و طنز گزنده را به‌روایت ایرج پزشکزاد و از قلم او می‌خوانیم.

156 pages, Paperback

First published September 1, 2000

13 people are currently reading
310 people want to read

About the author

ایرج پزشکزاد

32 books375 followers
Iraj Pezeshkzad (1928 in Tehran - 12 January 2022 in Los Angeles) was an Iranian writer and author of the famous Persian novel "Dā'i Jān Napoleon" (دایی جان ناپلئون) (Uncle Napoleon, translated as "My Uncle Napoleon") published in the early 1970s.

Iraj Pezeshkzad was educated in Iran and France where he received his degree in Law. He served as a judge in the Iranian Judiciary for five years prior to joining the Iranian Foreign Service. He began writing in the early 1950s by translating the works of Voltaire and Molière into Persian and by writing short stories for magazines. His novels include "Haji Mam-ja'far in Paris", and "Mashalah Khan in the Court of Haroun al-Rashid". He has also written several plays and various articles on the Iranian Constitutional Revolution of 1905-1911, the French Revolution, and the Russian Revolution. He is currently living in Paris where he works as a journalist.
(from Wikipedia)

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
88 (12%)
4 stars
134 (19%)
3 stars
259 (37%)
2 stars
146 (21%)
1 star
56 (8%)
Displaying 1 - 30 of 55 reviews
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,095 followers
March 1, 2017
‎دوستانِ گرانقدر، این داستان در موردِ خانواده ای به نام <نیک اختر> است که به آمریکا مهاجرت کرده و آنجا زندگی میکنند... مرد خانواده محمود نام دارد و همسرش بدری و دخترشان فرشته و پسرشان فرهاد که در خانواده ففر صدایش میکنند و او را با عنوان تن لش بیعار میشناسند
‎البته در داستان مادرِ بدری نیز حضور دارد که پیرزنی اهل نماز و دعا است و در داستان مشخص میشود که خود او از بقیه کثیفتر و کلّاش تر است .... دختری باهوش و اهل کتاب به نامِ فاطی هم در خانه است که آنها برای کارهای خانه او را از روستایی در شمال استخدام کردند و سالهاست که او را بزرگ کرده اند و کارهای خانم بزرگ، مادر بدری را نیز انجام میدهد
‎مهمانی به نامِ خانعمو از ایران به دیدنشان رفته که از دوستان مدرسهٔ محمود است و با هم بزرگ شده اند
****************************
‎به دلیل بدهی بانکی، قرار است خانهٔ نیک اختر را بانک به حراج بگذارد، آنها از جوانی به نامِ فرزاد درخواست میکنند که به آنها کمک کند، فرزاد چند بار به منزلشان رفته و آنها تصور میکنند که فرزاد عاشق دخترشان فرشته شده است، و از آنجایی که فرزاد نخبه است و معروف شده است، از خدایشان است که او دامادشان شود
‎امّا متوجه میشوند که فرزاد از فاطی خوشش آمده و از او خواستگاری کرده، لذا تمام اهل منزل از روی حسادت با این دختر بیچاره بدرفتاری میکنند و حتی میخواهند او را به ایران برگردانند و دیگر نگذارند که در آمریکا زندگی کند
‎در این میان، خانعمو که مرد خردمند و اهل کتابی است، دلش به حال فاطی میسوزد و از او حمایت میکند
‎محمود عادت دارد که در مسابقات لوتو و بخت آزمایی شرکت کند، و به خانعمو پیشنهاد میدهد که برایش یک بلیط با شماره ای که خانعمو میگوید بگیرد، خانعمو قبول کرده و یک بلیط یک دلاری دریافت میکند
‎شانس خانعمو میزند و سی و پنج میلیون دلار برنده میشود... امّا خانوادهٔ نیک اختر تصور میکنند که خانعمو خبر ندارد، و تمام تلاششان این است که بلیط را از او بدزدند و حتی او را بیهوش هم میکنند... امّا خبری از بلیط نیست
‎داستان آنجایی جالب میشود که این خانوادهٔ حیله گر و بی چشم و رو، متوجه میشوند که خانعمو بلیطش را به فاطی داده است
‎بهتر است خودتان این داستان را بخوانید و از سرانجام داستان آگاه شوید... به نظر شما، فاطی به این پول میرسد؟ با این خانوادهٔ کلاّش چه میکند؟ جریان فرزاد و عشقش به فاطی به کجا میرسد؟ با خواندن صفحات پایانی، به پاسخ پرسش ها میرسید
----------------------------------------------
‎امیدوارم از خواندنِ این داستان لذت ببرید
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for Rojita Rojîta.
132 reviews36 followers
July 25, 2019
با احترام به ایرج پزشکزاد باید بگم که : خانواده نیک اختر کجا و دایی جان ناپلئون کجا!!!
از لحظه لحظه ی دایی جان ناپلئون لذت بردم و از ته دل خندیدم، اما در مورد این کتاب، همون انتظار کلیشه ای که ببینم "اخرش چی میشه" بود و البته پایانی دور از انتظار اما نه چندان دلچسب و کلیشه ای داشت.
Profile Image for Hamid.
99 reviews30 followers
December 19, 2008
يك وقتي به يك كسي براي تولدش هديه دادم و درباره كتاب به طنز نوشتم "همه چيزمان به همه چيزمان مي آيد"
طرف اشتباهي به خودش گرفت و قشنگ ترين رابطه اي كه تا الان داشتم كليد خورد !!!
Profile Image for Kia Taheri.
44 reviews25 followers
September 19, 2011
تضادهای طنزآمیخته‌ی خانواده‌ی ایرانی که سعی دارد به اجباری خودخواسته، خود را در جریان مدرنیزاسیونِ توسعه‌یافتگی قراردهد اما دست‌وپایش بسته‌است و خود را میان منجلابی از مدرنیته و سنت می‌یابد و هر میزان که مذهب‌گرا باشد، حاضر است برای رسیدن به خواسته‌های مالی خود، مذهب را کنار بزند و در عین حال، آن را قبول داشته‌باشد و بر آن تاکید کند. تنها چیزی که بر پایش زنجیر شده، ترسی‌است از مکانی به نام دوزخ، و اگر این زنجیر را نمی‌دشت، پیشه‌ی «دزدی» را اختیار می‌کرد.
کتاب یک طنز کاملاً تمثیلی است و در پاره‌ای از آن، از خنده روده‌بر می‌توان شد، چراکه قلمِ پزشک‌زاد آن را همان‌طور که در واقعیتِ خانواده‌ی مهاجر ایرانی اتفاق می‌افتد، پرورده است.
Profile Image for _Blue bird_.
26 reviews6 followers
December 16, 2020
خانواده‌ی پفیوز نیک‌اختر :))))))
کتاب بامزه‌ایه ولی در کل نقطه قوت خاصی نداره از نظرم، چیزی هم نیست بخوام خیلی پیشنهاد کنم. طنز نقادانه‌ی پزشک‌زاد البته طنز خوبیه ولی اگه می‌خواید برید سراغش مثلا از اثر خوبیش مثل دایی‌ جان ناپلئون لذت ببرید.
در کل برای یک غروبی ‌که حوصله‌تون سر رفته بد نیست بخونید.
Profile Image for Somayeh.
227 reviews40 followers
August 13, 2017
برای چند ساعت سرگرم شدن بد نبود، اما طبق عادت رمانهای ایرانی، پایان بسیاااار کلیشه ای داشت.
Profile Image for Mohammad Aryayi.
9 reviews2 followers
February 7, 2016
غیبت کردن ها و چشم و هم چشمی ها زنانه
حرف های سیاسی زدن و احساس همه چی بلد بودن آقایون
اعتقادات دینی تا وقت نیاز
فاصله افتادن بین نسل ها
و کلی ویژگی دیگه اکثر خانواده های ایرانی به خوبی نشون داده شده و در خارج
زندگی کردن این خانواده هم کمک کرده که نویسنده بهتر بتونه با این ویژگی ها بازی کنه

بهترین ایرج پزشکزاد نبود مسلما و خیلی فاصله داره با دایی جان ناپلئون که شده نوستالژی چند نسل حتی ما دهه 70 ها !!
Profile Image for Nadia.
75 reviews17 followers
March 21, 2020
این کتاب رو بعد دو دور خوندن دایی جان ناپلعون انتخاب کردم و خب انتظاری که داشتم براورده نشد و فقط نسخه ضعیف و مدرن تر شده دایی جان ناپلعون بود ،
اما اگه بخوایم فقط خانواده نیک اختر رو نقد. کنیم یا درباره اش بنویسیم می تونیم به راحتی بگیم که اطراف همه ی ما از این خانواده ها هست . انسان های دینی ریاکار، زنانی که فعالیت خاصی ندارند ، اختلاف نسل بین افراد
و کتاب پایان بسیار کلیشه ای داشت .
Profile Image for Emad.
164 reviews43 followers
June 13, 2022
اوّلین خوانش من از آثار پزشک‌زاد و کتاب شیرینی بود. پزشک‌زاد با ارائۀ نمونه‌های نوعی از مظاهر خودخواهی، ریا، صداقت، مهربانی و دیگر خصیصه‌های انسانی و ایجاد تقابل بین آن‌ها با پیرنگی مناسب در پی زدن تلنگرهای وجدانی و در عین ارائۀ لحظاتی شاد و مفرّح برای مخاطبش است.

امیدوارم فرصت بشود و روزی مفصّل‌تر درباره‌اش بنویسم.
Profile Image for Nadia.
37 reviews7 followers
December 20, 2014
يه طنز كوتاه و خوب از ايرج پزشك زاد. فضاى كتاب و شوخى ها و شخصيت پردازي و همه و همه امضاى پزشكزاد رو داره. خوندنش وقتى نميبره و اوقات لذت بخشى رو براتون ميسازه
Profile Image for Sareh Booyeh.
61 reviews15 followers
February 21, 2025
طنزِ دایی جان ناپلئون توقعِ هرکسی رو از کتابهای بعدی تو این سبک، می‌بره بالا. حتی اگه نویسنده ی کتابهای بعدی هم ایرج پزشکزاد باشه.
خانواده ی ‌نیک اختر تا حدودی مدرنیزه شده ی دایی جان ناپلئون بود که یه جاهایی ادا و اطوارش بیش از حد می‌شد.
پایان بندی رو دوست داشتم و برای فرار از تلخی و تاریکیِ دنیای واقعی، خوندنش راه گریز خوبی می‌تونه باشه. اما اگه با این ذهنیت که شاید چیزی شبیه به دایی جان ناپلئون باشه برید سراغش، ممکنه نا امیدتون کنه.
Profile Image for Ieren Modabberi.
83 reviews22 followers
July 11, 2014
توصيف اغلب خانواده هاي ايراني به بهترين صورت ممكن.
واقعا از زبلي پزشكزاد تو وصف دمدمي مزاجي،آب زير كاهي،دورويي،زيرآب زني و عقده اي بودن اونم اونقدر عادي كه هر روز باهاش مواجهيم و گاهي تو خودمونم پيداش ميكنيم لذت بردم؛ولي -و باز لحظه مقايسه رسيد- قابل قياس با دايي جان ناپلئون نبود.
البته خصلت هاي جا مونده ازون كتابو بيان كرده بود ؛) ولي كمي سطحي بود.

پي نوشت: اولين رمان تابستون ٩٣
Profile Image for Mahmoud mehrabi.
67 reviews5 followers
April 8, 2011
مسلما این کتاب در حد و اندازه های دایی جان ناپلئون نیست و مقایسه این کتاب با شاهکار پزشکزاد اشتباه است ولی گذشته از موضوع سطحی داستان، شخصیت پردازی و لحن طنز آن با توجه به سانسوری که روی متن صورت گرفته در بین کتابهای طنز در خور توجه است.
Profile Image for Khparisa.
90 reviews43 followers
Read
June 30, 2013
بأمره بود،، مثل تمام آثار استاد پزشكراد
Profile Image for Amir Sahbaee.
389 reviews21 followers
October 19, 2025
این پنجمین کتابی بود که از پزشکزاد خوندم و به شکل کلی هم نوشتارش رو دوست دارم هم طنزشو.
خانواده‌ی نیک‌اختر یک خانواده‌ی پنج‌ نفره‌ست که همراه با کلفت و مهمونشون خان‌عمو در آمریکا هستن.
خانواده‌ای که مخصوصا در ۲۵ سال پیش که کتاب نوشته شده خیلی عجیب نبودن. نه زبان انگلیسی بلدن خیلی، نه کسب و کاری دارن و نه در تحصیلات موفقیتی کسب کردن. بیشتر وقتشون به غیبت کردن و پشت هم حرف زدن می‌گذره و همزمان فاز مبارزه‌ی سیاسی با جمهوری اسلامی رو هم دارن.
از قضا این مبارزه هم نه برآمده از اندیشه و فکره نه شامل قدم‌های جدی می‌شه(آقا محمود خودش رو سلطنت‌طلبِ جمهوری‌خواه می‌دونه).

کتاب تقریبا در قالب فیلم‌نامه نوشته شده. ما در صحنه‌های مختلف داریم خانواده رو می‌بینیم.
مهمون خانواده که از ایران اومده، اهل شعر و ادبیاته و تقریبا توی هر جمله‌ای که می‌گه، یک بیت شعر هم استفاده می‌کنه.
--
روند کلی کتاب جالبه. یه شباهتایی به دایی‌جان ناپلئون داره. مثلا بخشی از توهمات محمودآقا یادآور خود دایی‌جان ناپلئونه. یا استفاده از تکیه کلام‌ها مثل "بجّه بغل"و چیزهایی از این دست. اما پیچیدگی‌های اون داستان خیلی درش نیست.
پیدا کردن و دم‌دست داشتن این ابیات که خان‌عمو مدام استفاده می‌کنه،بدون قابلیت‌های سرچی که ما الان داریم، نشونه‌ی تسلط و آگاهی بالای پزشکزاده.
در نهایت پایان‌بندی کتاب هم بد نیست و با اینکه خیلی غیرقابل پیشبینی نیست اما خوشاینده.

--
این کتاب سال ۷۹ در ایران توسط نشر آبی چاپ شده و ازش یک نسخه دیگه هم هست که چاپ لوس‌آنجلس سال ۸۳ست.
نسخه‌ی ایران یه اندکی سانسور داره.
Profile Image for Mozhmozhi.
26 reviews
February 18, 2023
اولین کتابی که از پزشکزاد خوندم دایی جان ناپلئون بود. وقتی رفتم سراغ این کتاب گفتم ببین دایی جان ناپلئون یه شاهکار بود و دیگه هم تکرار نمیشه پس توقعت از این کتاب زیاد نباشه
اما این کتاب هم به نوع خودش قشنگ بود. یه خانواده ایرانی مقیم خارج که بانک میخواد خونه شون رو به حراجی بذاره. وسط این آشفته بازار دوست قدیمی آقای نیک اختر هم از ایران اومده و خونه شون مهمونه
نکته بعدی اینکه این کتاب اواخر دهه هفتاد نوشته شده. منی که اون موقع ها بچه بودم، حتی خوندن از اون دوران هم واسم لذت بخشه
از قلم پزشکزاد هم بی نهایت لذت بردم که واسش مهم نیست زمان داستانش مربوط به جنگ جهانی دوم باشه (مثه دایی جان ناپلئون) یا زمان حال باشه. به هرحال درک درستی از شرایط داره و میتونه مطابق با سلیقه هر نسلی داستان بنویسه. روحش شاد
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
August 9, 2008
متأسفانه در ادبيات ايران انبوه عظيمي از نويسندگان " تك كتابي " هستند. به اين شرح كه در كارنامه‌ي كاري خود تنها يك كتاب شاخص و جان‌دار دارند و بقيه‌ي آثارشان يا تكرار همان كتاب است و يا به مراتب نازل‌تر از كتابي كه با آن به شهرت و اعتبار رسيدند
آقاي پزشك‌زاد جزو اين دسته از نويسندگان هستند. بعد از كتاب "دايي جان ناپلئون" ديگر كتابي از ايشان ديده نشد كه بتواند حرفي براي گفتن داشته باشد
Profile Image for Fatemeh Mehrasa.
207 reviews103 followers
November 16, 2015
اولین کاری بود که از ایرج پزشکزاد خوندم. گمان می کنم تنها کار هم باشه. با هیچ کدوم از شخصیت های کتاب ارتباط نگرفتم. فاطمه به شدت سفید، خانم بزرگ نماد زنی ریاکار، خان عمو به طرز باورناپذیری معنوی و متنفر از مادیات، فرهاد به غایت بی ارزش و فرشته و بدری بیش از حد پول پرست و مادی گرا بودند.
اما خب.....فرق هست بین نارضایتی و پشیمونی.!
Profile Image for Hamid Isfahani.
71 reviews28 followers
December 10, 2017
فقط براي اندكي خنده...
جاي تأملش اينكه، در نوشتنِ داستان، گذاشتنِ شعرِ سعدي در دهنِ نوجوانِ خارجبزرگشده اي كه نه سواد داره و نه علاقه به فارسي، به صرفِ اينكه بانمك ميشه، مجاز و درسته؟ به شكل كليتر، باورپذيري مهمتره يا طنز؟
Profile Image for علی عموکاظمی.
127 reviews7 followers
November 6, 2018
داستانی طنز از یک خانواده ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده اند. تقریبا تا اواسط کتاب داستان خاصی شکل نمیگیرد و به جز چند دیالوگ طنز، خنده دار هم نیست. ولی از وسط کتاب به بعد داستان سرگرم کننده تر میشود و طنز موقعیت شکل میگیرد
Profile Image for Jasmine.
5 reviews
April 6, 2014
طنزِ انتقادی و اجتماعی، به سبکِ ایرج پزشکزاد...
Profile Image for Ehsan Bahrami.
60 reviews4 followers
October 8, 2021
به لطف بی حوصلگی کووید و پادکست طنزپردازی رفتم سراغ یکی دیگه از آثار پزشکزاد جز دایی جان ناپلئون. اصلا نمیخوام مقایسه کنم این دو کتاب رو چون خیلی فرق هست بینشون. ولی این کتاب رو خیلی دوست داشتم و کلی باهاش خندیدم و حالم رو جا آورد. یک کتاب شاد و روون و جمع وجور بود که همه شخصیت هاش کاملا کار شده و قابل تصور بودند. جالب اینجاست که شباهت های جالبی بین آقای نیک اختر و دایی جان و یا بین خانعمو و اسدالله میرزا بود، انگار پزشکزاد یک سری تیپ شخصیتی توی ذهنش داره که خیلی براش مهمن و مدام در آثارش با ویرایش و پیرایش جزئیات آن ها شخصیت های تازه خلق میکند (در کتاب رستم صولتان هم دایی جان فانسقه رو داریم که باز خیلی شبیه دایی جان ناپلئون هست)
پنج ستاره هم کاملا دلی دادم چون عجیب حالم رو جا آورد.
خدا حفظ کنه ایرج پزشکزاد رو اگرچه تا ابد به لطف دایی جان ناپلئون اسمش با معنا و مفهوم طنز در اذهان گره خواهد خورد.
41 reviews6 followers
January 26, 2017
خانواده نیک اختر در نگاه من نمونه بسیار کوچکی از کتاب دایی جان ناپلئون است. یعنی شاید اگر نام نویسنده را نمی دانستم باز هم متوجه می شدم این اثر کاریست از ایرج پزشکزاد. نثرش همان است. نثری که دوستش داشتم. شیرین و سلیس است. به راحتی می شود با شخصیت ها همراه شد. توصیف ها بیشتر حول محور شخصیت هاست و فضا را کمتر می توان تصور کرد.
طنز موجود در کل داستان خوب با تار پود روایت آمیخته است.
شخصیت خان عمو و آقای نیک اختر به ترتیب تکراری از دو شخصیت معروف کتاب دایی جان ناپلئون هستند.
این روایت نمایشی، یادآور فیلم های اواخر دهه پنجاه است. با همان هپی اندینگ عوام گونه.
در مجموع کتاب را در یک نشست می توان خواند و از آن لذت برد.
اما مطمئنم یکبار خواندنش برآیم کافیست.
39 reviews2 followers
Want to read
September 9, 2010
دوست دارم زودتر بخونمش
5 reviews
Read
December 9, 2016
یک طنز بسیار خواندنی
در این کتاب به یکی از خصلت های ایرانی های دوران پرداخته می شود که ظاهرا سالهاست در آن گرفتاریم
148 reviews2 followers
September 26, 2022
نمونه بارز این که موقعیت مالی افراد تاثیر زیادی در نوع رابطه با آنها دارد:
تا پول داری رفیقتم، چاکر بند کیفتم!
دیالوگها بسیار دلنشین بود و خیلی دست به نقد و به موقع ابیات حافظ در متن گنجانده شده بود که این نشان دهنده تسلط بی نظیر نویسنده، ایرج پزشکزاد، بر اشعار حافظ است‌
Displaying 1 - 30 of 55 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.