Jump to ratings and reviews
Rate this book

الموت والعذراء

Rate this book
نبذة النيل والفرات:
"الموت والعذراء" مسرحية استوحى الكاتب مادتها من رباعية شوبرت الوترية التي تحمل ذات العنوان، وهي قصيدة مغناة من تأليف ماتياس كلاوديوس 1740-1815. أم الثيمة فقد استقاها من خبر كان قرأه في صحيفة تشيلية، يحكي قصة رجل أنقذ حياة شخص انقلبت عربته في الطريق العام وكادت تودي بحياته، وأثناء دعوة الرجل لذلك الغريب ضيفاً إلى منزله، تحدث المفاجئة المروعة.

ففيما هما يتحدثان، تميز الزوجة نبرة صوت ذلك الرجل الغريب، وتكتشف أنها نفس نبرة الرجل الذي عذبها واغتصبها في السجن قبل سنين. عند ذاك تقرر سجنه في المنزل وإخضاعه إلى محاكمة شخصية، تنتزع خلالها اعترافاً كاملاً منه بتلك الجريمة، ثم تحكم عليه بالموت!.

يقول دورفمان: ".. لقد تأملت تلك الحادثة عميقاً، وبدأت أستشكف في مخيلتي، بشكل خجل ومتردد، حالة دراماتيكية أصبحت فيما بعد نواةً لمسرحية "الموت والعذراء".

كنت أجلس بين الحين والآخر أفكر بهذا الموضوع وأخربش على الورق ما تخيلته أن يكون في يوم ما رواية!. لكن، بعد جلسات عدة وبضع صفحات غير مقنعة عدلت، خائباً، عن الفكرة كلها تماماً، بسبب أن ثمة شيئاً ما كان غائماً، شيء ما جوهري وضروري في الحكاية كان مفقوداً. فمثلاً لم أستطع أن أستكشف شخصية زوج تلك المرأة. ترى من هو؟ وكيف ستكون استجابته إن صدقها؟

لم تكن واضحة عندي أيضاً، الوقائع والظروف والالتباسات التفصيلية، تلك التي ظهرت من خلالها تلك الحكاية. كذلك كان ثمة غياب للعلاقات الرمزية والدلالية بين العام والخاص. بمعنى آخر، ما نوع علاقة هذه الحكاية بالوضع العام للحياة في البلاد نفسها.

لم أفهم أيضاً، صورة العالم الذي كان يقف خلف تلك الحدود الضيقة والخانقة والمغلقة لمنزل تلك المرأة!".

هكذا ولسوء الحظ ظلت المسرحية تنتظر مكرهة مثل دورفمان نفسه لوقت طويل، لحين زوال النظام الديكتاتوري في البلاد عام 1990 وعودة الكاتب وعائلته إلى تشيلي بعد نفي استغرق سبعة عشر عاماً. ففي زحمة الأحداث السياسية الجديدة والشائكة، عثر الكاتب على إجابات على تلك النقاط التي كانت غائمة في رأسه، واستطاع أن يمسك بالخيط الذي قاده أخيراً إلى الطريقة التي ستروى بها الحكاية.

126 pages, Paperback

First published January 1, 1991

47 people are currently reading
3323 people want to read

About the author

Ariel Dorfman

102 books265 followers
Vladimiro Ariel Dorfman is an Argentine-Chilean novelist, playwright, essayist, academic, and human rights activist. A citizen of the United States since 2004, he has been a professor of literature and Latin American Studies at Duke University, in Durham, North Carolina since 1985.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
2,065 (30%)
4 stars
2,783 (41%)
3 stars
1,468 (21%)
2 stars
300 (4%)
1 star
77 (1%)
Displaying 1 - 30 of 535 reviews
Profile Image for Yegane.
131 reviews235 followers
May 21, 2020
گاهی وقتی میرم کتابفروشی، کتابای کوچیک که نمی‌شناسم می‌خرم، سعی می‌کنم از انتشارات‌های معروف بخرم به این امید که ترجمه‌ی کتاب، بد نباشه. کتاب‌های کوچیکی که بتونم یک ساعته تمومشون کنم و امروز وقتی احساس می‌کردم با تموم وجود نیاز دارم یک کتاب رو کامل بخونم ، این کتاب کوچیک رو پیدا کردم و از خوندنش خیلی خیلی لذت برم، یک نمایشنامه‌ی روون و جذاب، به شدت دردناک که به طرز عجیب و غریبی حالم رو خوب کرد(انتظارم از کتاب‌هایی که بدون شناخت میخرم خیلی بالا نیست:)اما به نظر بهترین یکی از بهترین کتاب‌هایی بود که تو یه غروب به شدت غم‌انگیز بهاری، بتونم بخونمش و حس خوبی بهم بده!شاید هم دلیل این حجم از حس خوبم به این کتاب اینه که چند ماه اخیر هیچ کتابی رو کامل نخوندم:)
آخرین روز آخرین اردیبهشت قرن چهارده :دی
Profile Image for Maziyar Yf.
813 reviews630 followers
February 27, 2022
چگونه می توان با گذشته ای تلخ روبرو شد ؟ چقدر می توان به عدالت اعتماد کرد ؟ آیا جلاد و شکنجه گر را می توان بخشید ؟ یا دست کم در کنار اومی توان روی یک خاک و یک سرزمین زندگی کرد ؟ انسان تا چه اندازه آزاد است یا به قول پائولینا نمایشنامه آزادی هر چه می خواهی بگویی به این شرط که
همه چیزهایی را که می خواهی نگویی

آوریل دورفمان در نمایشنامه کوتاه مرگ و دختر جوان سوالات فوق را طرح کرده ، او با هوشمندی شاید پوچی شعار بخشش را آشکار کرده ، از نگاه او یا پائولینا تجاوز دیده دوگانگی و یا منافاتی وجود دارد که شاید برای آن ها پاسخی نتوان پیدا کرد برای نمونه اینکه فراموشی گذشته سبب تکرار آن در آینده می شود پس چگونه می توان گذشته را زنده نگه داشت اما اسیر آن نبود ، یا حقیقتی که صلح و آرامش را تامین نکند را آیا می توان فدا کرد ؟
دورفمان اگرچه خود پاسخی برای پرسش های فوق ندارد اما خواننده را تشویق به اندیشیدن درباره آن و چگونگی زیستن با گذشته تلخ کرده ،خواندن کتاب او یا تماشای فیلم رومن پولانسکی درحقیقت سختی روبروشدن با حقیقت را نشان می دهد ، راهی که اگرچه سخت است اما در پایان از آن گریزی نیست .
Profile Image for Ali Salehi.
247 reviews37 followers
September 25, 2025
میخوایم راجع به یک نمایش فوق العاده از «آریل دورفمن» صحبت کنیم. پر تعلیق ، پر کشش و مهیج : «دوشیزه و مرگ»
داستان راجع به یک زن روان رنجور هست که بعد از حدود 15 سال ، با شکنجه‌گری که در زندان سیاسی اذیتش می کرده رو به رو میشه و حالا این زن طالب عدالته.
سه شخصیت داریم که هر سه کنشگر هستن. همیشه بدونین کلید داغون شدن یک نمایش ، منفعل بودن شخصیت های اون نمایش هست و اینجا ما این قضیه رو نداریم.
شخصیت پردازی انجام شده طولانی و بی خاصیت نیست. اتفاقا برعکس کاملا به اندازه و درسته. نیازی نیست ما وقایع قبل از 15سال قبل رو بدونیم.
فعال بودن هر سه شخصیت با رفتارهای متناقض ، باعث ایجاد یک فضای تعلیق دار میشه. که همین نمایش رو جذاب میکنه.
پرده سوم با دو صحنه ؛ مهم ترین پرده نمایشه. تقابل دو شخصیت منفی و مثبت کاملا درسته ؛ چه به لحاظ دیالوگ ها ، چه به لحاظ میزانسنی که نویسنده طراحی کرده و...
یک کات داریم از نمای زن مظلوم به نمای مرد شکنجه گر ، کاملا بجا و درسته و بازی نویسنده با نور بیش و کم خوبه.
من بیشتر توضیح نمیدم چون نمیخوام اثر براتون اسپویل شه ولی در باب پایان بندی اثر بگم : هم نقاط مثبت زیادی داره و هم نقاط منفی.
بهتر بود پایان ، مخاطب رو به یک نتیجه مشخص می رسوند تا مخاطب احساس نکنه با خوندن و یا دیدن اثر وقتش رو تلف کرده. از طرفی پایان بندی اثر به علت ادای احترام نویسنده به شخصیت منفی و «شوبرت» آهنگساز موسیقی کلاسیک ، درست و قابل تقدیره.
پیشنهاد شخصی : درست از لحظه‌ای که نمایش اعلام میکنه که سمفونی «دوشیزه و مرگ» پخش میشه ، شما هم این سمفونی رو پخش کنین تا هیجان اثر رو بیشتر حس کنین.

در مجموع ؛ نمایشنامه «دوشیزه و مرگ» اثر «آریل دورفمن» کار مطلقا خوب و درستی هست.
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
June 27, 2019
نمایشنامه مرگ و باکره، نمایشنامه‌ی تلخ و جالبی بود که به نظر من فضای درامش به خوبی پرداخته نشده بود یا حداقل من رو از نظر احساسی تحت تاثیر قرار نداد.
مرگ و باکره با سه کاراکتر شخصیت قربانی، شخصیت آسیب‌زننده و شخصیت حامی حقوق به روایت داستانی می‌پردازه که متأسفانه اکثر جوامع در برهه‌ای از زمان تجربه‌ش کردن: جنگ و شکنجه.
نویسنده در این نمایشنامه‌ی کوتاه به مفاهیم جالب و بحث‌برانگیزی در قالب داستان می‌پردازه. به عنوان مثال، با اینکه حدود پونزده سال از دوره‌ای که زن مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته می‌گذره، همچنان از نظر روحی در فشاره و بر تاثیر کمابیش مادام‌العمر این ضربه اشاره داره. مورد دیگه‌ای که توجه من رو جلب کرد، تقابل دو سطح اخلاق در زن و شوهر داستان بود که در نظریه‌ی کلبرگ به عنوان اخلاق قراردادی که وابسته است به قوانین و مقررات جامعه و اخلاق فرارونده که مسائل اخلاقی فراتر از قید و بندهای جامعه در نظر گرفته می‌شه اشاره داشت. مورد آخر اشاره به آزمایش میلگرام هست که ثابت می‌کنه هر کسی، همون افرادی که روزانه باهاشون سر و کار داریم و به ما نزدیکن، ممکنه بتونن در موقعیت خاصی شکنجه کنن و حتی ازش لذت ببرن!
با اینکه این اثر می‌تونست خیلی عالی باشه، پایان‌بندیش تو ذوقم زد و انتظار داشتم نویسنده بتونه حرفاش رو جمع کنه و به یه سرانجامی برسونه که از دید من نتونست.
+ ترجمه واقعا بد بود و برام عجیب بود لهجه اصفهانی رو چرا آورده مترجم اصلا!
-------------------------------------
یادگاری از کتاب:
زندگانی تا وقتی به پایان نرسیده باید ادامه داشته باشه.
...
آزادی کلام خواهیم داشت، تا اونچه رو بخوایم بگیم؛ مشروط بر اینکه اونچه که واقعا می‌خوایم بگیم رو نگیم.
Profile Image for jeremy.
1,202 reviews309 followers
September 5, 2008
reminiscent of the moral perplexities that became the distinctive feature of greek drama, death and the maiden is an unabashed examination of the sometimes unexpected repercussions inherent in reconciliation with the past. set in post-pinochet chile, or rather, “a country that is probably chile but could be any country that has given itself a democratic government just after a long period of dictatorship,” this play is a scorching indictment of the lingering physical, emotional, psychological, and interpersonal effects of repression and state-sponsored violence.

ariel dorfman, expatriate chilean novelist, playwright, poet, and short story writer, has crafted a theatrical work of extraordinary import. rife with the thematic elements endemic to his works (memory, identity, deceit, loyalty, morality, brutality, culture, and gender relations), death and the maiden questions how a society can move beyond the atrocities committed by a totalitarian regime no longer in power. while the play has but three characters, its significance is of far greater consequence to the nation as a whole than it is merely to the lives of three of its citizens.

though there are, of course, no easy answers in how to best deal with the enduring traumas (of torture, rape, murder, and disappearance) that epitomize autocratic tyranny, dorfman bravely confronts the need to call such hideous actions to account. he does not, so it seems, seek a definitive answer, but, rather, takes an “important step toward healing a sick country,” by creating “a work of art that might help a collective to purge itself, through pity and terror, in other words to force the spectators to confront those predicaments that, if not brought into the light of day, could lead to their ruin.” indeed, and dorfman has done just that, with a singular work of stage that should have implications the world over.
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
January 26, 2023
این نمایشنامه بیش از آنکه درمقام «اثر ادبی» برای من ارزش داشته باشد و خواسته باشم که بخوانمش، درمقام نوعی «تجربۀ سیاسی» برایم کنجاوی برانگیز بود. نوعی وسوسه برای تجربه کردن آرزویی که تمام مردمان سرزمینهای دیکتاتوری با آن زندگی میکنند: فرصت روبرو شدن با فرادست ظالم، منتها این بار از موضع قدرت و از جایگاه بالادست.
نمایشنامه از نظر ادبی و توانایی برانگیختن حس و هیجان چندان برای من موفق عمل نکرد، و شاید بهتر باشد که اجرای آن را تماشا کنم تا بیشتر از نظر حسّانی و زیباشناختی به آن نزدیک شوم. نمایشنامه دیر شروع میشود، صحنه های غیرضروری زیاد دارد و چنان راه داده نمیشویم در دنیای درونی اشخاص نمایش. اما از نظر ایجاد فرصتی برای اندیشیدن به پرسشهای مبرم و مهم امروز ما بسیار موفق بود. پرسشهایی از این قبیل که آیا چیزی به نام «آشتی ملی» پس از سرکوب و ظلم فراوان امکان دارد؟ آیا مجاز هستیم برای رسیدن به چیزی که «به عقیدۀ ما»حق و عدالت است، حقیقت را پایمال کنیم؟

نمایشنامه تلاش میکند با تمام این پرسشها از نظرگاه مردمی که ظلم را زیسته اند و لمس کرده اند مواجه شود و خواندنش میتواند تمرینی فکری باشد برای همۀ مایی که آزادی را انتظار میکشیم.
Profile Image for Sepehr.
208 reviews236 followers
July 2, 2024
دیکتاتوری می‌رود، روحش می‌ماند:

« نه می‌بخشیم نه فراموش می‌کنیم » شعاری نیست که اولین‌بار ما استفاده کرده باشیم. پیش از ما در جاهای دیگر هم کرات گفته‌اند. ولی این ترومای فراموش نکردن، به چه چیز منجر می‌شود؟
این جواب برای خیلی‌ها روشن است، عده‌ای هم برای پذیرش مردد‌ند. آن‌هایی که به اشد ممکن، آزار می‌بینند، در هنگامه‌ی تلافی هم به غایت آزار خواهند داد، پس چطور این چرخه‌ی معیوب می‌شکند؟
این نمایشنامه پاسخی به این مسئله نیست ولی یادآوری مهمی است از نتایج اصلی تغییرات بزرگ که به اشتباه فرعی و کم اهمیت جلوه اش داده‌اند.
شاید یک دعوت دوباره به یافتن راه حلی خارج از شعار باشد، شاید هم تاکید بر بیهوده بودن تلاش خروج، ��ز این دومینوی شکنجه است.
بهرحال با این نمایشنامه، مخاطب موضوعی برای فکر خواهد داشت.

پ.ن : پولانسکی اقتباس سینمایی خوبی با همین نام از این کتاب کرده که از نظر اکثریت، از خود کتاب هم بهتر است. من هم تا حدی موافقم.
Profile Image for Azam Amir.
58 reviews69 followers
November 25, 2022
این کتاب رو وقتی خوندم که در نقطه‌ی تازه‌ای از تاریخ کشور ایستادیم. همان طور که نویسنده هم بهش اشاره کرده، این کتاب صرفاً به شیلی محدود نمیشه. امیدوارم روزی برسه که ما هم داستان‌هامون رو بنویسیم. به امید آن روز.
Profile Image for Moshtagh hosein.
469 reviews34 followers
August 17, 2021
نمایشنامه‌ای که طبق گفته آریل دورفمن قرار بوده رمان بشه اما با فضای رمان جور در نمی‌آمده و تبدیل به یک نمایشنامه‌ی تکان دهنده شده که به بخش تاریک دادگاه های آگوستو پینوشه در دوره‌ی دیکتاتوری پاسخ میده.
حیف بود این بخش از حرف های دورفمان رو نخوانید:

این نمایشنامه بسیاری از تناقضات پنهان در بطن جامعه را آشکار میکند و به تبع آن امنیت روانی مردم تهدیدی آشکار به شمار می‌رود،اما در عین حال می‌توانیم به کمک آن هویت خود و امکانات بالقوه‌ی سال‌های آینده را بهتر بشناسیم.
شعارهای فراوان برخاسته از خیال‌پردازی‌های امروزین،به ویژه آنان که از طریق رسانه های سرگرم کننده پخش می‌شوند،همواره به ما اطمینان می‌دهند که اغلب مشکلات راه‌حل هایی ساده و در دسترس و تسلی بخش دارند.به باور من،چنین راه‌‌حل‌های زیبایی نه تنها تجربه‌ی بشری را تحریف میکنند و آن را نادیده می‌گیرند،بلکه در شیلی یا در هر کشور دیگری که دوره تعارضات و مصائب عظیم را سپری کرده باشد،آفت جامعه و مانع از بالندگی آن خواهد بود.
احساس میکردم(مرگ و دختر جوان)گوشه چشمی به تراژدی در مفهوم ارسطویی آن دارد،یعنی اثری هنری که به مخاطب کمک میکند خود را از طریق وحشت و شفقت بپالاید؛به بیان دیگر،تماشاگران را وامی‌دارد با فجایعی که به سرشان آمده مواجه شوند،وگرنه ممکن است این فجایع به تباهی جامعه منجر شوند.
میتوان گفت (مرگ و دختر جوان) هم،مثل تمامی رمان‌ها،داستان ها،شعرها و نمایشنامه هایم،صرفا به شیلی محدود نمیشود،بلکه در باب رنج‌هایی است که نظایرشان را در گوشه گوشه‌ی دنیا،در سراسر قرن بیستم،نیز در طول تمام اعصار،میتوان بر چهره بشریت یافت.این اثر فقط درباره‌ی کشوری نیست که هم دچار واهمه است و هم نیازمند درک این واهمه‌ها و زخم ها،تنها در باب آثار دیرپای شکنجه و خشونت بر مردمان و پیکره‌ای زیبای این سرزمین نیست،بلکه از دغدغه های دیگر من نیز سرشار است:
اگر زن‌ها به قدرت برسند چه اتفاقی می‌افتد؟اگر نقابی که بر چهره داریم سرانجام با چهره خودمان یکی شود،حقیقت را چگونه بیان خواهیم کرد؟خاطره چگونه فریبمان می‌دهد،نجاتمان میدهد و هدایتمان میکند؟چگونه میتوانیم معصوم بمانیم وقتی طعم پلیدی را چشیده‌ایم؟چگونه میتوانیم کسانی را که به ما صدمات جبران ناپذیری زده‌اند ببخشیم؟چگونه میتوانیم به زبانی دست یابیم که سیاسی باشد و نه شعارزده؟چگونه میتوانیم داستان‌هایی بنویسیم که هم پسند همگان باشد و هم پر ابهام،داستانهایی که برای خیل عظیم خوانندگان قابل فهم و حاوی تجربه‌ای سبک شناختی باشد،یعنی هم افسانه باشد و هم درباره انسان‌های عصر حاضر؟
نسخه انگلیسی مرگ و دختر جوان درایامی منتشر میشود که بشریت درگیر تحولاتی خارق‌العاده است،ایامی که در آن امید به آینده و سردرگمی از آنچه این آینده به همراه دارد بسیار عظیم است.این روزها از همنوعان گمنام خود کمتر چیزی میشنویم،همنوعانی که از مراکز قدرت دور،اما به کانون درد و رنج نزدیکند،به بزنگاهی که در آن تنهاگزینش های اخلاقی آمد که وقوع یک رویداد و تعویق رویدادی دیگر را تضمین می‌کنند.امیدوارم این اثر موجب شود لحظاتی به پائولیناها،ژراردوها و روبرتوهای این جهان بیندیشیم،به این که بیشتر به کدام یک از آنها شبیهیم و زندگی پنهان ما تا چه حد در هر یک از ایشان یا در هر سه آنها بیان میشود.نیز امیدوارم که دریابیم وقتی هنگامی تماشای این انسانهای دور افتاده‌،این اهالی سرزمین دورافتاده شیلی،همصدا با ایشان زمزمه میکنیم و رنج می‌بریم،شاید در واقع همان وضع غریب و متزلزل بشریت را تجربه میکنیم،چیزی که شناخت و درک متقابل نام دارد و همان پل گمشده‌ای است که جهان پر تفرقه و پرشکاف ما را یکپارچه خواهد ساخت.
آریل دورفمان
۱۱سپتامبر ۱۹۹۱
Profile Image for سپیده سالاروند.
Author 1 book136 followers
April 11, 2019
اولین بار نمی‌دونم کی خونده‌مش، یادمه بچه بودم و رفته بودیم سینما، فیلم مهجور «روز برمی‌آید» (ک: بیژن میرباقری)، و من با شگفتی فهمیدم که قبل‌تر نمایشنامه رو خوندم و داستان رو بلدم.
تازگی‌ها تو اتاق انتظار مطب دکتر فیزیوتراپ با یکی از رفقا دو نفری خوندیمش، بلندبلند، شخصیت سوم رو تقسیم کردیم بین خودمون. جدا از تجربه‌ی این شکلی خوندنش که بی‌نظیر بود داستان همیشه گیراست برای من. بغض میاد تو صدام، درد میاد توی سینه‌م. از اون نمایشنامه‌هاست که وقتی می‌خونی دلت می‌خواست تئاتری بودی و اجراش می‌کردی.

پ.ن:
فیلم ایرونیه هم اقتباس باحالیه، پیدا کردید ببینید. من پولانسکی‌ش رو ندیدم.
Profile Image for Tara.
89 reviews89 followers
June 15, 2024
عالی و میخکوب کننده بود .
"اگر نقابی که بر چهره داریم سرانجام با چهره خودمان یکی شود، حقیقت را چگونه بیان خواهیم کرد؟ خاطره چگونه فریبمان می‌دهد، نجاتمان می‌دهد و هدایتمان می‌کند؟ چگونه می‌توانیم معصوم بمانیم وقتی طعم پلیدی را چشیده ایم؟ چگونه می‌توانیم کسانی را که به ما صدمات جبران‌ناپذیری زده‌اند ببخشیم؟"
در آخر این که:
"شکنجه‌گران و شکنجه‌دیدگان چگونه می‌توانند در یک سرزمین کنار هم زندگی کنند؟"
Profile Image for Reza Mardani.
172 reviews
February 20, 2018
جالب بود، هرچند فیلم پولانسکی خیلی بهتر از کتاب بود، شاید هم بخاطر ترجمه بد و سرسری نسخه ای بود که من خوندم.
Profile Image for Mohammad.
358 reviews364 followers
December 24, 2020
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنت‌شده نفرینت می‌کند
Profile Image for Rana Heshmati.
632 reviews881 followers
January 25, 2020
اشتباه (اشتباه که نمی‌شه اسمش رو گذاشت؛ ولی خب...) همیشگی من. :) شب قبل خواب شروعش کردم که شروعش کرده باشم و فردا صبح توی اتوبوس ادامه‌ش بدم. اما؟ اما نتونستم زمین بگذارمش. خوندمش. وحشت کرده بودم. خیلی بد بود. خیلی بدِ خوبی بود. تا چند ساعت بعدش هم خوابم نمی‌برد. هی فکر می‌کردم که اگه من بودم چی؟ چه چیزی درسته؟
خیلی دوستش داشتم و این طوری که می‌تونست تا این تو رو درگیر کنه؛ خیلی عالی بود.
Profile Image for Arman.
360 reviews351 followers
April 9, 2019
حقیقتا نتوانستم با اثر همراه بشوم... انتظار داشتم با توجه به موضوع ملتهب اثر، با درامي قوی تر و دلهره آورتري روبرو بستم.

پ نوشت: واقعا چه کسی این طرح جلب ابتدایی رو برای کتاب انتخاب کرده؟
پ نوشت: فیلمی که بر اساس آن ساخته اند، سر و گردنی از کتاب بالاتر است...
Profile Image for Safoora Seyedi.
33 reviews118 followers
June 29, 2022
اِنقدر آزار دیدم از خوندن نمایشنامه یا شاید هم‌زمانی‌ش با اتفاق‌های شخصی مرتبط به روایت آزار که جسمم بیمار شده. بی‌نهایت غمگین، ناامید و عصبانی‌م و این با فاصله ایستادن دورفمن نسبت به ماجرا، بیش از اینکه تسکینم بده که خب باید از همه‌ی زاویه‌ها و در گذر زمان به ماجرا نگاه کرد، عصبانی‌م کرد، البته که بعدتر موخره رو خوندم و یه قدری آروم گرفتم. کارکترها، بیشتر البته پائولینا و ژراردو به قدری واقعی بودند که مو به تنم سیخ کرد، کاملا خودم رو در هیئت پائولینا می‌دیدم و پارتنرم رو در هیئت ژراردو. غیر از سوال‌ اساسی و بی‌پایان «انتقام آری یا نه؟» چیزی که من رو وحشت‌زده کرده بود منی بود که با پائولینا بیدار شد، فریاد زد و انتقام خواست ولی ولی ولی از همه مهم‌تر، برای اولین بار از پائولینا ترسید. شگفت‌انگیزه و بابت این ترسیدن برای خودم خوشحالم.
Profile Image for Larnacouer  de SH.
890 reviews198 followers
June 23, 2017
Enfes!

Gece yolculuğunu keyifli kılmak adına kısa ve akıcı bir kitap arayışında denk geldim bu oyuna, vakti zamanında stokladığım epub dosyalarım arasında.

Nokta atışı yapmışım, soluksuz okunuyor.

Hem yazara, hem ilham kaynağına, konuya, işleyişine, son söze ve çevirmen notuna PES. Gerçekten enfes.
Profile Image for Negin.satfard.
148 reviews40 followers
August 25, 2021
نمیتونم در مورد داسنانش چیزی بگم که میترسم اسپویل بشه.چون انقدر کوتاهه که شروع نشده تموم میشه.
من خیلی خوشم اومد
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,025 reviews88 followers
September 4, 2025
نمایشنامه «مرگ و دختر جوان» نوشته آریل دورفمن روایتی نه فقط درباره یک زن و یک شکنجه‌گر احتمالی است، بلکه درباره حافظه‌ی جمعی یک ملت است که زیر چکمه‌های دیکتاتوری له شده و حالا در پی عدالت، بخشش یا دست‌کم در پی پاسخی روشن می‌گردد.

گاهی یک صدا می‌تواند بیش از هزار تصویر، آدمی را تا عمق تاریک‌ترین خاطراتش پرتاب کند. صدایی که در ذهن می‌ماند، حتی پس از پایان شکنجه و سقوط دیکتاتوری، و هر بار شنیدنش دروازه‌ای به جهنم گذشته می‌گشاید. نمایشنامه «مرگ و دختر جوان» ، درست از همین نقطه آغاز می‌شود: زخمی کهنه که به ظاهر بهبود یافته اما هنوز با کوچک‌ترین لمس، خون تازه پس می‌دهد.

این اثر تلخ و پرکشش، ما را به فضای کشوری می‌برد که تازه از زیر سایه‌ی یک دیکتاتوری نظامی بیرون آمده است. در خانه‌ای ساحلی و دورافتاده، سه شخصیت گرفتار می‌شوند: پائولینا سالاس، زنی که روزگاری قربانی شکنجه بوده؛ جراردو اسکوبار، همسر او که در کمیسیون حقیقت و آشتی فعالیت می‌کند؛ و روبرتو میراندا، مردی که شاید شکنجه‌گر گذشته‌ی پائولینا باشد. دورفمن با هنرمندی، صحنه را به میدان تقابل حافظه و فراموشی، عدالت و انتقام، عشق و خیانت بدل می‌کند.

آنچه این نمایشنامه را متمایز می‌سازد، محدود بودن مکان و زمان آن است. در فضایی تقریباً بسته، خواننده (یا تماشاگر) با تنش روانی فشرده‌ای روبه‌رو می‌شود که به‌تدریج او را در موقعیت پرسش‌های اخلاقی و انسانی قرار می‌دهد. آیا عدالت فقط در دادگاه معنا دارد؟ یا قربانی حق دارد خودش نقش قاضی و جلاد را بازی کند؟ آیا صدای یک شکنجه‌گر برای شناسایی کافی است؟ یا حافظه در لحظه‌ی بحران می‌تواند خیانت‌کار باشد؟

پائولینا سالاس در مرکز این درام قرار دارد؛ زنی که سال‌ها سکوت کرده، اما در برخوردی ناگهانی با روبرتو، سکوتش می‌شکند. او با شنیدن صدا، بی‌اختیار به گذشته پرتاب می‌شود و تصمیم می‌گیرد همان جایی که عدالت رسمی ناتوان مانده، خودش وارد عمل شود. گروگان گرفتن روبرتو و برپایی محاکمه‌ای خانگی، به نمادی تبدیل می‌شود از کشمکش بی‌پایان بین عدالت شخصی و عدالت اجتماعی.

نمایشنامه از سطح فردی فراتر می‌رود و تصویری از جامعه‌ای می‌سازد که تازه از وحشت دیکتاتوری رها شده، اما هنوز زخمش التیام نیافته است. کمیسیون حقیقت و آشتی در داستان نماد همین تلاش جمعی برای سازش است، اما پائولینا نشان می‌دهد که سازش سیاسی همیشه با رنج فردی در تضاد است. این تنش، همان جایی است که نمایشنامه دورفمن به عمق می‌رسد: برخورد حافظه‌های شخصی با روایت‌های جمعی.

یکی از نکات برجسته اثر، مرز محو میان قربانی و متهم است. روبرتو هیچ‌گاه اعتراف نمی‌کند و ما هرگز مطمئن نمی‌شویم که او همان شکنجه‌گر است یا نه. همین ابهام، نمایشنامه را به یک بازی روان‌شناختی بدل می‌کند؛ بازی‌ای که در آن حقیقت قطعی وجود ندارد، بلکه تنها مواجهه‌ی انسان با رنج و پرسش‌های اخلاقی دیده می‌شود.

فیلم اقتباسی رومن پولانسکی با نام «مرگ و دوشیزه» نیز همین فضای پرتنش را حفظ می‌کند. پولانسکی با نگاه سینمایی خاص خود، نمایشنامه را به پرده‌ی نقره‌ای آورد و قدرت آن را در القای خفقان و اضطراب دوچندان کرد. بازی خیره کننده سیگورنی ویور در نقش پائولینا و بن کینگزلی در نقش روبرتو، عمق روانی اثر را به شکل برجسته‌ای منتقل می‌کند. فیلم اگرچه به متن وفادار است، اما نگاه تصویری آن به طبیعت، سکوت‌ها و جزئیات بصری، لایه‌های تازه‌ای به اثر اضافه می‌کند.

در نهایت، «مرگ و دختر جوان» فقط یک نمایشنامه سیاسی یا روان‌شناختی نیست؛ پرسشی است درباره‌ی معنای عدالت و مرزهای انسانیت. دورفمن نشان می‌دهد که قربانیان دیکتاتوری نه‌تنها با شکنجه و زندان، بلکه با خاطرات و پرسش‌های بی‌پاسخ نیز تا آخر عمر درگیرند. آیا بخشش ممکن است؟ اگر بله، چه کسی حق دارد ببخشد؟ و اگر نه، این چرخه انتقام تا کجا ادامه خواهد یافت؟

این اثر ما را در برابر حقیقتی تلخ قرار می‌دهد: زخم‌های دیکتاتوری با پایان حکومت‌ها تمام نمی‌شود. آنها در روان انسان‌ها، در حافظه جمعی، و در روابط شخصی ادامه می‌یابند. همین است که نمایشنامه دورفمن، حتی امروز هم همچنان طنین دارد؛ چرا که جهان هنوز پر از کشورهایی است که درگیر همین پرسش‌ها هستند.
Profile Image for Ashley Marie .
1,497 reviews383 followers
March 8, 2022
Scenario: I'm currently in tech for All My Sons (a fairly intense, dark script). As yesterday was Monday, it was our night off, so naturally I had another rehearsal for our next script reading: this one.

An intense, dark script on my night off from an intense, dark show.

Fabulous.

For a cast of only three people (and 60-some pages), there's a LOT in this. And it's A Lot. I think this one better lends itself to performance, considering all the stage directions which, in a reading, have the distinct possibility of taking the wind out of the actors' sails a bit, when they need to be thrown in between the highly-charged chunks of dialogue.
Profile Image for اشکان نیری.
Author 2 books27 followers
January 21, 2023
اسم نمایشنامه‌ی دورفمان از کوارتت فرانس شوبرت گرفته شده. کوارتت ساختاری در موسیقی مجلسی کلاسیک است که برای چهار ساز تنظیم شده است. دوست دارم فکر کنم انتخاب این ساختار بی‌ربط به نمایشنامه نیست. نمایشنامه سه شخصیت دارد و شخصیت چهارم آنطور که در صحنه‌ی آخر (صحنه‌ی دوم پرده‌ی سوم) می‌خوانیم تماشاگران نمایش (خوانندگان نمایشنامه) هستند. بنابراین نمایشنامه‌ی مرگ و دختر جوان قطعه‌ای پیچیده از احساسات دراماتیک شدید و خفته‌ی پائولینا، ژراردو، روبرتو و تماشاچی است.
از زاویه‌دیدی می‌شود پائولینا را قربانی، ژراردو را ناجی، روبرتو را شکنجه‌گر و تماشاچی را هم در میان این سه، درگیر والایش و درک دانست. به بیانی همان مثلث کارپمن به اضافه‌ی تماشاگری که مدام احساسات و استدلال‌هایش در طول نمایش دستخوش تنش، تغییر و در نهایت والایش است. در سخنرانی‌ها و کلاس‌های انگیزشی و آموزشی راه خروج از این مثلث را به صورت‌های مختلفی برمی‌شمارند اما جواب‌ها بیش از حد ساده و دور از واقعیت‌اند و مهم‌تر از همه با ترس و محافظه‌کاری و تلاش برای حفظ آرامش و صلح اجتماعی اخته شده‌اند.
در هنگام خواندن نمایشنامه حتی یک ثانیه هم نتوانستم به قول خود دورفمان در تکمله‌اش «به پائولیناها، ژراردوها و روبرتوهای» سرزمین خودمان ایران فکر نکنم؛ به درد و رنج‌های پائولیناهای ایران، به آینده‌اندیشی‌های ژراردوهای ایران و به جنایات جنون‌آمیز روبرتوها. و همان پرسش اساسی دورفمان در نمایش را بارها و بارها از خودم پرسیدم: این سه نفر چطور می‌خواهند در فردایی که بی‌شک خواهد رسید با هم زندگی کنند؟ آیا عدالت و آرامش در کنار هم دست‌یافتنی است؟ آیا عدالت و انتقام در کنار هم است؟ آیا بخشش معنایی جز فراموشی نخواهد داشت؟ آیا بخشش ظلمی در حق قربانی نیست؟ شکنجه‌گران و سازش‌گرانی که در سایه در کنار شکنجه‌گران بودند و دست آنها را برای ارتکاب بی‌حد و حصر هر شکنجه‌ای باز گذاشته‌اند چه؟ به قول دورفمان «آن گاه که دروغگویی به عادت تبدیل شده، چگونه می‌توان به حقیقت دست یافت؟» و بسیار پرسش‌های دیگر.
اینجاست که کار نویسنده‌ها آغاز می‌شود و تا ابد ادامه پیدا می‌کند. نویسنده‌ها نه سیاستمدارند، نه قاضی و نه سخنران انگیزشی که به پاسخی ساده و سریع رضایت دهند. نویسنده‌ها میز تحریرشان را همیشه روی شکاف‌های اجتماعی می‌گذارند. به قول دورفمان در تحولات جهانی «از آن بخش پنهان از همنوعان خود کمتر چیزی می‌شنویم که از مراکز قدرت بسیار دورند ولی غالباً به کانون درد و رنج نزدیکند، به منطقه‌ای که در آن گزینش‌های اخلاقی تعیین می‌کنند چه رویدادهایی باید پیش بیاید و چه رویدادهایی باید به تأخیر بیفتد.» به شدت امیدوارم نویسنده‌هایی در آینده‌ی ادبیات ما هم مرزهای ترس، محافظه‌کاری و آرامش را پشت سر بگذارند و هر چه را که باید گفت، دید و شنید بنویسند. به نظرم ادبیات معاصر ایران حداقل یک «مرگ و دختر جوان» به مردم بدهکار است.
Profile Image for Noam.
245 reviews36 followers
September 6, 2025
A man, a woman and a guest, in one house, in a country just recovering from dictatorship. What happens in this house is the image of the society: There’s an aggressor, a victim and a judge. They all want to let bygones be bygones but they can’t. What happens to you when you have a gun in your hand or when a gun is pointed at you? When do you become an aggressor and when do you become a victim? What’s justice? How can we ever end conflicts? How can we heal wounds?

This play is named 'Death and the maiden', after Schubert's famous string quartet which was based on a poem in which the maiden begs for her life while death is coming after her. When you read this play you'll understand this excellent name was chosen for more than one reason.

A powerful play about what dictatorship does to us and what we do to each other.
Profile Image for آتوسا افشین نوید.
Author 4 books120 followers
February 2, 2017
آسيب ها قابل بخشنند؟ وقتي از بخشش عامل ويراني روان حرف مي زنيم دقيقا از چه چيز حرف مي زنيم؟ آيا بخشش راهي براي سرپوش گذاشتن بر جرم نيست و آيا اين كار بخششگر را شريك جرم مجرم نمي كند؟ آيا آنها كه مستقيما اسيب نديده اند اخلاقا در جايگاهي هستند كه از فرد اسيب ديده بخواهند ببخشد يا بگذرد يا سكوت كند؟ رابطه آسيب رسان و آسيب ديده ابعاد اجتماعي چه مي شود؟
اينها سوالهايي ست كه دورفمان وادارت مي كند به آن فكر كني
Profile Image for Mobina J.
203 reviews69 followers
September 8, 2018
خیلی منو فرو برد به فکر. یک سری مسائل رو نشونت میده و باعث میشه فکر کنی که اگه تو باشی چیکار میکنی؟
Profile Image for Navid Taghavi.
178 reviews73 followers
December 24, 2018
نمایشنامه معروف دورفمان سه کاراکتر دارد و یک لوکیشن. خانه یک زوج که غریبه ای یک شب مهمان شان می شود. کشور دوران گذار از دیکتاتوری نظامی به دموکراسی را طی می کند. نظامیان با وجود عقب نشینی و پذیرفتن انتخابات، همچنان نفوذ گسترده ای در دستگاه های اجرایی کشور دارند. کمیته حقیقت یابی برای بررسی جنایات دوران حکومت نظامیان تشکیل شده است. قرار نیست کسی محاکمه شود، بلکه صرفا قرار است حقیقت در مورد افرادی که درگیر پرونده شکنجه بودند، روشن شود. همین و بس. مردِ خانه (جراردو) از اعضای همین کمیته حقیقت یاب است و همسرش (پائولینا) از شکنجه شدگان در حکومت پیشین است. ماجرای اصلی نمایشنامه از جایی شروع می شود که هویت فرد سوم برای پائولینا آشکار می شود و مهمان ناخوانده کسی نیست جز یکی از شکنجه گران پائولینا و از اینجا تضاد عمیقی در نمایشنامه شکل می گیرد. پائولینا بدنبال انتقام است و جراردو (بنا بر عقیده شخصی و همچنین مسئولیتی که دارد) به دنبال بخشش است و مساله ای که رابطه را پیچیده تر می کند، اینست انکارِ مهمان است که معتقد است پائولینا او را با فرد دیگری اشتباه گرفته است.
شخصیت پردازی دورفمان روی کاراکتر پائولینا قابل ستایش است و نویسنده موفق شده است خشم سرکوب شده پائولینا و انفجار نیرومندش را به خوبی نمایش دهد. با اینکه نمایشنامه از میانه راه کمی افت می کند و آن صلابت کوبنده آغازین را ندارد، اما با اینحال پایان خوبی دارد و رضایت بخش است. دورفمان این نمایشنامه را در زمان انتخاب اولین رییس جمهور شیلی بعد از پینوشه به بازار ارائه داد. جامعه وقت شیلی ترجیح می داد در کشور نامی از گذشته تلخ برده نشود و به فراموشی سپرده شود، ولی دورفمان موافق این قضیه نبود و مخالفت را این گونه بیان کرد.
"گرچه در مقام شهروند ناگریزم مسئول و منطقی باشم، در مقام هنرمند باید به تمنیات سرکش شخصیت هایم پاسخ گویم و سکوت سنگینی را که بر بسیاری از دوستانم تحمیل شده بود بشکنم،دوستانی که خود را سانسور می کردند تا دموکراسی جدید را به دردسر نیندازند. در آن زمان چنین می اندیشیدم و امروز نیز بیش از همیشه بر این باورم که یک دموکراسی شکننده تنها با افشای تمام ماجراها، رنج ها و امیدهای نهفته در درونش قوام می یابد و پنهان کردن زخم ها مانع از تکرارشان نمی شود"
Profile Image for Marisolera.
894 reviews199 followers
June 30, 2020
¿Qué hacer cuando tienes a tu violador en tu poder y tienes un revólver?

Paulina fue secuestrada y violada durante la dictadura de Pinochet. Hoy su marido aparece en casa con un hombre que le ha recogido en la carretera, pues ha pinchado una rueda de su coche y no tenía herramientas para cambiarla. Y la voz de ese hombre le trae a Paulina recuerdos agazapados en su memoria, silenciados durante quince años. Los recuerdos de muchas violaciones al son de la música de Schubert.

¿Y qué hacer? Lo fácil es decir "le meto un tiro en los huevos para empezar y luego otro de remate en la sien". Yo creo que eso es lo que diríamos todas en primera instancia. Vengarnos de todo lo terrible que nos hicieron. Pero cuando tu marido está comisionado para averiguar la verdad de lo que pasó durante la dictadura, es difícil que te deje hacer algo así. Porque en esa comisión no cabe venganza ni perdones. Y porque se juega su cargo político si se descubriera que su mujer ha matado a sangre fría al hombre que la violó.

Pero ¿por qué ha de ser la víctima la que calle? ¿Por qué disfruta el violador de ese silencio? ¿Con qué derecho siguen viviendo en sociedad sin que nadie les señale como lo que son, violadores, asesinos, secuestradores?

Una historia impactante que te remueve, que te deja incómoda. Buscaré la película.

Profile Image for Sarah.
129 reviews13 followers
October 29, 2022
این نمایشنامه عجیب دردناک بود... انگار کسی با یک چاقوی بسیار کند، تلاش می‌کنه روی بازوت چیزیو حکاکی کنه.
این‌جا هم دوراهی ابدی بخشش یا انتقام مطرحه. پایان نمایشنامه، این تویی که باید انتخاب کنی چی می‌خوای‌. این تویی که باید بگی کدوم مسیر درست‌تره.
و این تصمیم، عجیب سخته... الخصوص وقتی ما به‌جای پائولینا نبودیم.
بخشیدن به‌طور کل کار دشوار و طاقت‌فرساییه، اما دربرابر چنین جنایت بزرگی آدم رو ازپا درمی‌آره. یک انسان باید خیلی والا و عجیب و خاص باشه که بتونه چنین چیزی رو ببخشه... و بسپره دست خدا.
اما من همچنان هم برین باور خودم استوارم که بخشش از انتقام درست‌تره.
چون ما اون‌چیزی نیستیم که به‌سرمون اومده. ما اون بلایی نیستیم که به‌سرمون آوردن. ما اون ظلمی نیستیم که تکه‌تکه‌مون کرده. ما تصمیمی هستیم که درنهایت می‌گیریم. ما کنشی هستیم که انجام می‌دیم. ما اون‌چیزی هستیم که از درون ما بیرون می‌آد. نه چیزی که از بیرون، به درونمون تجاوز کرده. ما همون ردپایی هستیم که پشت‌سرمون به‌جا می‌گذاریم.
Profile Image for Susan.
271 reviews75 followers
August 5, 2019
این نمایشنامه به طرزی باورنکردنی کامل و هنرمندانه است و زبان من از گفتن درباره‌اش قاصر. فقط اینقدر بگویم که اگرچه می‌شود برچسب شعار به این اثر بی نظیر زد، امّا حتی این هم ذرّه ای از ارزشش نخواهد کاست. تقریبا موضوعی نیست که در این کتاب مطرح نشود، عشق، نفرت، سیاست، خیانت، تجاوز، بخشیدن و نبخشیدن، انتقام، دوستی، دشمنی، ایثار، هنر، موسیقی، خانواده و...
کشکول احساسات و اعمال انسانی است.
خواندنش برای ما که هنوز از دیکتاتوری گذر نکرده ایم، با افسوس و رنجی همراه است که کشیدنش لازم است. شکنجه‌ی خواندن این کتاب را تاوان تمام فریادهایی می‌دانم که نکشیدم، تمام راه‌هایی که نرفتم و تمام بغض هایی که فرو خوردم و نشکستم.
Displaying 1 - 30 of 535 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.