Mahmoud Dowlatabadi is an Iranian writer and actor, known for his promotion of social and artistic freedom in contemporary Iran and his realist depictions of rural life, drawn from personal experience.
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶ دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲ برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰ Award for International Literature at the House of Cultures in Berlin 2009 Nominated Asian Literary Award for the novel Collon Collin 2011 Nominated for Man Booker International prize 2011 برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲ English translation of Colonel's novel, translated by Tom Petrodill, nominee for the best translation book in America 2013 Winner of the Literary Prize Ian Millski Switzerland 2013 Knight of the Art and Literature of France 2014
با اينكه به تاريخ و كتابهاى تاريخى علاقه مندم اما تابحال حوصله نشستن و از اول تا به اخر كتاب تاريخى خواندن نداشتم، اين مجموعه از آقاى دولت آبادى بنده را بر سر ذوق آورد تا شايد سر در قابوسنامه و يا كتابى ديگر كنم و هم از تاريخ كشورم و هم از ادبيات آن بهره مند شوم.
خلیفتی خواهم آفرید که از فرزندانِ او نه همه طاعت آید، چنان که از شما، و نه معصیت آید، چنان که از جنّیان. بلکه هم طاعت بُوَد و هم معصیت. تا به آن طاعت من ایشان را ثواب دهم تا فضلِ من پدید آید و معصیتِ ایشان را بیامرزم تا رحمتِ من پدید آید ... آنگاه، خدای بر آن خاکِ آدم چهل روز بارانِ اندوهان ببارانید تا آغشته گشت. آنگاه یک ساعت بارانِ شادی بر آن بارانید و آن شادیِ یک ساعته آن باشد که به درِ مرگ به گوشِ بنده فروگویند که لا تَخَف و لا تَحزَن! ... فریشتگان گفتند: بار خدایا، چون ایشان مرگ و دفنِ خود معاینه میبینند، ایشان را عیش چگونه خوش بُوَد؟ خدای گفت: من غفلت بر دلِ ایشان پوشم، چنان که قرابتِ خویش را به دستِ خویش در خاک کنند و بازگردند وی را فراموش کنند ... -تفسیرِ عتیقِ نیشابوری ——————————— بدان ای پسر، که مردمان تا زنده باشند ناگزیر باشند از دوستان که مرد اگر بیبرادر باشد به که بیدوست ... و بنگر میانِ نیکان و بدان و با هر دو گروه دوستی کن، با نیکان به دل دوست باش و با بدان به زفان دوستی نمای، تا دوستیِ هر دو گروه تو را حاصل گردد و نه همه حاجتی به نیکان افتد، وقتی باشد که به دوستیِ بدان حاجت آید ... اما با بیخردان هرگز دوستی مکن که دوستِ بیخرد از دشمنِ بخرد بتر بُوَد ... بر دوستان به امید دل مبند که من دوستانِ بسیار دارم. دوستِ خاصهی خویشِ خود باش و از پیش و پسِ خویشتن خود نگر و بر اعتمادِ دوستان از خویشتن غافل مباش. چه اگر هزار دوست باشد تو را، از تو دوست تر تو را کس نبُوَد ... -قابوس نامه ——————————— عصمت میخواهی تو از گناه. و همهی خلق از من این میخواهند. اگر من همه را عصمت دهم، دریاهای غفوری و غفّاری و رحیمی و رحمانیِ من کجا رود و به چه کار آید؟ تذکرة الاولیا ——————————— سوختم، طاقتِ این رنج ندارم. حضرت میفرماید که من تو را جهتِ همین میدارم. میگوید یا رب، آخر سوختم. از این بنده چه میخواهی؟ فرمود: همین که میسوزی ... شمس تبریزی
تا سر زلف عروسان سخن الان که کتاب رو به اتمام رسوندم دارم به اسم کتاب فکر میکنم. «تا سر زلف عروسان سخن». به این فکر میکنم که دولت آبادی زمانی که این اسم رو برای کتاب برگزید در چه احوالاتی بود؟ و به چه فکر میکرد؟ به این فکر میکنم که ادبیات کهن ما پر است از این عروسان سخن، عروسانی که کمتر میشناسیمشون و کمتر سراغی از آنها میگیریم. به جز گلستان سعدی و شاید کلیله و دمنه و همچنین هزار و یک شب دیگر آثار ادبیات کهن ما حتی در بین دانشجویان ادبیات هم کم و بیش ناشناخته هستند. تا سر زلف عروسان سخن، گزیدهای است از آثار دلنشین کهن پارسی، از تاریخ طبری محمدبن جریر طبری گرفته تا شاهنامه ابومنصوری ابومنصور معمری، تا تاریخ سیستان، تا سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی، تا تاریخ بیهقی، تا قابوسنامه عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر، تا کیمیای سعادت امام محمد غزالی، تا نوروزنامه حکیم خیام نیشابوری، تا افسانههای بیدپای محمدبن عبدالله بخاری، تا تذکره الاولیای شیخ عطار، تا جوامع الحکایات و لوامع الروایات سدیدالدین محمد عوفی، تا گلستان سعدی و قصههای هزار و یک شب عبداللطیف طسوجی. تنها ایرادی که میشه به کتاب وارد دونست اینست که اگر معانی برخی عبارات در کتاب ذکر شده بود دلنشینتر بود و برای مخاطبی که کمتر با اینگونه متون دست و پنجه نرم کرده گواراتر. با همه این احوالات، تا سر زلف عروسان سخن کتابی است خواندنی. چه برای دوستداران نثر قدیم و چه برای آنهایی که کمتر با اینگونه نثرها سروکار داشتهاند.
گزیده هایی خوبی بود از تاریخ کهن ایران اما نه پانوشتی نه توضیحی وجود داشت برای بیشمار اصطلاحات و جملات عربی این کتاب که خواننده لازمه که بدونه. من نمیدونم ؛ کاری که نویسنده انجام داده دقیقا چی بوده؟
برای علاقهمندان به زبان فارسی چه بهتر از گلچین متون کهن به انتخاب بزرگی چون محمود دولتآبادی؟ خواندن کتاب حس بسیار خوبی دارد. نوشتههایی به قدمت هفتصد هشتصد سال که بیشترشان برای خوانندهی حتی معمولی هم هنوز خوانا و روان ماندهاند. برای من جذابترین بخش کتاب گزیدهای از سفرنامهی ناصرخسرو بود. متن سفرنامه بسیار روان و خواندنی بود و توصیفش از دنیای هشتصد سال پیش شگفتانگیز. شاید در نگاه نخست نبود هیچگونه توضیح یا حتی پانویس، ضعف مهمی برای کتاب به نظر بیاید، اما به نظرم دولتآبادی به عمد از هرگونه شرحی خودداری کرده است تا خواننده درگیر پیچیدگیهای زبانشناسی آثار نشده و فقط خود را در دنیای غریب و آشنای آنها غرق کند. از طرفی هیچ واژهی دشواری در کتاب نیست که با جستوجوی سادهای در یک لغتنامهی آنلاین پیدا نشود. اگر به نوشتار کهن فارسی علاقهمندید و نمیدانید خواندن آثار برجسته گذشتگان را از کدام کتاب شروع کنید، خواندن تا سر زلف عروسان سخن را از دست ندهید.
اول کتاب رو خیلی دوست داشتم، دوست داشتم مجدد برگردم از اول شروع کنم اما هر چه داستان ها جلوتر رفت رنگ و بوی دیگه ای گرفت. به نظرم دولت آبادی داخل این کتاب شبیه کتاب آن مادیان سرخ یال و طریق بسمل شدن یه خرده سعی داشت نژاد عرب رو بالاتر از نژاد ایرانی به تصویر بکشه
تابستان ٩٧ " آن گاه خداي بر آن خاك آدم چهل روز باران اندوهان ببارانيد تا اغشته گشت آن گاه يك ساعت باران شادي بر آن ببارانيد" " از جمله انچه بر زمين است نفيس ترين دل ادميان است"
این کتاب را تا نیمه خواندم و رها کردم. کتابی که نه حاشیهنویسی دارد و نه توضیح که چگونه این متون جمع شده است. قاعدتاً این کتاب برای غیرحرفهایهایی مثل من نوشته شده پس باید توضیحاتی داشته باشد تا فهم حاصل شود و الا که با روزنامهوارخوانی که فایدهای حاصل نمیشود.